پدر سالاری و سرمایه

جایگاه زنان در جهانی شدن سرمایه داری

 

نوشته: ماریا میز Maria Mies

ترجمه: ناهید جعفرپور

 

برای اینکه درک کنیم که، در جهانی شدن سرمایه داری زنان از چه سرنوشتی برخوردارند، در ابتدا لازم است باردیگر نگاهی اجمالی بر برخی از نکات مهم این سیستم بیاندازیم.

بر خلاف آنچه که مارکس پیش گوئی نموده است ، سرمایه داری نه تنها پدر سالاری را از بین نمیبرد بلکه به آن جان تازه می  بخشد . چرا؟

سرمایه داری در ابتدای کار خود و همچنین بعدها هم می باید برای بقا و رشدش یک سلسله از مناسبات گذشته را حفظ نماید. به این منظور استعمارگری ، کار بی مزد خانگی زنان ، خشونت میان انسان و طبیعت ، نابرابری و جنگ و..... میدان رشد گسترده ای پیدا می کند. امری که ما درست تا به امروز شاهد آن بوده ایم.

(vgl. Rosa Luxemburgs Analyse)

نتیجه این روند قدیمی باعث می گردد که کار زنان به نحوی دیگر و کم اهمیت تر از کار مردان ارزش گزاری گردد و واژه کار سرمایه داری ، اکثرا واژه ای مردانه و رابطه کاری و اشتغالی بطور معمولی مردانه محسوب شود.  برای چه این مناسبات  برای سرمایه داری ضروری است ؟ واژه سرمایه داری و سوسیالیسم چه مناسباتی را در خود حمل میکنند؟ برای چه کار خانگی از مزدی برخوردار نیست و در ردیف تولید ناخالص اجتماعی به حساب نمی آید؟  (Mary Waring 1989)

مناسبات سرمایه داری کاملا با آن چیزی که تا کنون برای ما توضیح داده شده است همخوانی ندارد. اگراقتصاد سرمایه داری را با یک کوه یخ مقایسه نمائیم ، تنها آن قسمتی را که از آب بیرون است به عنوان اقتصاد به حساب می آورند که بخش قله این کوه سرمایه است و بخش تحتانی آن کارمزدی است. بعلاوه اینکه این کارمزدی هم اغلب مردانه، سفید ، اروپائی و آمریکائی است که  توسط یک قرار داد کاری مشخص شده است.  تنها این بخش از اقتصاد مرئی در محاسبه تاکنونی تولید ناخالص اجتماعی به حساب آمده است وهر دو طبقه ، یعنی سرمایه و کار مزدی تمایل داشته اند که این "اقتصاد" مرئی دائما رشد نماید.

 و اما در قسمت زیر آب قشر های مختلفی از کار و تولید قرار دارند، که امروزه بعنوان بخش های غیر رسمی کار شناخته میشوند مثل: ( کار گاه به گاه ، کار سیاه ، کار کودکان ، فحشا ، کار حق الزحمه ای و ..... ) و در بخش کشاورزی ( کار کشاورزی برای گذران زندگی شخصی ، اقتصاد ....... : تولید برای حفظ موجودیت و بقا، کارهای دستی ، تاجر های کوچک که نه برای بازار بلکه برای احتیاجات شخصی و محلی کار و تولید می نمایند، زنان خانه دار که بدون مزد کار می کنند ، بسیاری از کارگران " جهان سوم" و ....... .

 در قسمتی دیگراز " اقتصاد زیر آبی" ، طبیعت نهفته است که توسط اقتصادان به عنوان"کالای آزاد" خوانده می شود و بدون هیچگونه خرجی استثمار می گردد. زنان از این جهت در این بخش طبیعت قرار می گیرند چون ، از کار و تولید آنان تا آنجائی که امکان دارد بطور مجانی استفاده می گردد.  Claudia von Werlhof در این باره می نویسد : " هر چیزی که بعنوان سرمایه مجانی و رایگان حساب می شود ، جزئی از طبیعت شمرده می شود.

با وجودیکه بخش های روی آب یعنی اقتصاد مرئی تمامی بخش های  اقتصاد نامرئی " اقتصاد زیر آبی " را با خود حمل می کنند و باعث می گردند اما به هیچ وجه این اقتصاد نامرئی جزء بخش های مرئی اقتصاد به حساب نمی آیند.  با این وجود تمامی خرجهائی که قله این کوه یخ حاضر به پرداختن آن نیست بر گرده این بخش نامرئی حمل می گردد. و درست در این بخش اقتصاد است که زنان بطور واقعی بعنوان خانه دار مشخص می گردند.

( کارگران مرده اند، زنده باد زنان خانه دار(C.v.Werlhof 1983 

در مرحله کنونی جهانی شدنی نو لیبرالی ، نه تنها زنان به گوشه خانه ها رانده می شوند ، بلکه این بلا بر سر مردان هم نازل می گردد.

این مقوله نه تنها در کشور های جنوب در حال اجراست بلکه در کشورهای صنعتی هم روز به روز مردان بیشتری ازشانس داشتن یک کار تمام وقت که از مناسبات عادی و حفاظت شده ای پیروی نماید محروم می باشند. بسیاری از این مردان مجبور می شوند مشاغلی را قبول نمایند که تا کنون مختص زنان بوده است: مثلا مشاغلی که تامین قانونی ندارند و یا کارهای بدون برنامه مشخص. سرمایه جهانی به خود این حق را می دهد که حتی دیگر برای اخراج زنان بهائی نپردازد و با زنان کارگر به گونه ای برخورد شود که با زنان خانه دار برخورد می گردد و یا چون طبیعت که بلاخره به طور طبیعی موجود است و کار از بدنش تراوش می کند.

نتایج این بررسی ها چه چشم انداری را در آینده تصویر میکنند؟

نتیحه تحقیقات گذشته چپ ها چنین بیان میکند که :" در روند انباشت سرمایه داری ، زنان ، دهقانان خرده پا و ........که تا مقطع قبل از سرمایه داری به حساب نمی آمدند، در طی این روند رشد نموده و در بخش مرئی اقتصاد حل می گردند."

اما امروز با توجه به رشد اقتصاد نامرئی جهانی و حل شدن آن با اقتصاد مرئی، می توانیم با قاطعیت بگوئیم که این استراتژی رشد در اقتصاد جهانی شدنی روز به روز غیر ممکن تر می گردد.

مدل جامعه تولیدی و مصرفی که در کشورهای ثروتمند صنعتی عمل می کند را نمی توان برای تمامی انسانهای روی این کره خاکی الگو قرار داد. این طبیعی است که در جوامع صنعتی بخشی رشد خواهند نمود که درصدی از زنان هم در این بخش قرار دارند اما به هیچ وجه این مسئله برای سایر جوامع عمومیت ندارد. سرمایه داری جهانی شده همواره به نابرابری ها دامن زده و آن را رشد می دهد. که من از آن بعنوان مستعمرات نام می برم.

 از این رو ضروری است که ما زنان کاملا بطور اساسی و جدی از خود سئوال کنیم: کدام دنیای دیگر را می خواهیم؟ کدام اقتصاد دیگررا طالبیم ؟ و کدام اجتماع دیگر می باید ایجاد گردد؟ چه چیری در این دنیای محصور ممکن است؟

اگر ما از این تجزیه و تحلیل سرمایه داری جهانی به مسئله زنان برخورد کنیم ، بسیار سریع خواهیم فهمید که استراتژی تبلیغ شده تا کنونی یعنی آزادی زنان و برابری زنان با مردان بن بستی بیش نبوده و نیست. زیرا که این استراتژی تنها خود را بر برابری شغلی و حقوقی زنان و مردان متمرکز مینماید. اما ما از خود سئوال میکنیم با کدام مردان؟ آیا منظور مردانی است که در اقتصاد نامرئی (زیر آبی) کار میکنند؟ و یا کشاورزان خرده پای آفریقائی؟.

این برابری برای زنان قصد زیر سئوال بردن کل این سیستم را نداشته و تنها به رشد نامورون درمحدوده سیستم مردسالار سرمایه داری (آنهم نه برای همه زنان) انجامیده است. از این رو اگر امروز از طرف اتحادیه اروپا و یا در سطوح جهانی  از "مساوات و برابری زنان" صحبت میشود و رشد جای خود را به Gender Mainstreaming میدهد، در واقع چیزی بنفع زنان تغییر نخواهد کرد و تنها واژه ها هستند که جابجا میگردند وسرمایه داری قصد دارد با این واژه های جدید زنان را بار دیگر اغفال نموده و با وعده Mainstream بهشت ابدی را نوید دهد در حالیکه این Mainstream  چیز دیگری نیست جز سرمایه داری نولیبرالی جهانی که هر روز بیش از روز پیش زنان و مردان بیشمار دیگری را به فقر و بیکاری و .... سوق میدهد. Mainstream خواهان زنان کارگر ارزان قیمت، زنان کارگر تن فروش و ....... می باشد. این واژه جلوی هر پیشرفت و رشد به نفع زنان را خواهد گرفت و نخواهد گذاشت که آنان به مقوله اقتصاد و روند آن نقادانه بپردازند و به دنبال بدیل های واقعی جایگزین در جستجو باشند.

چشم انداز دیگر چه میتواند باشد؟

 ما نام آنرا چشم انداز خودکفا می نامیم. چشم انداری که در آن اقتصاد در خدمت زندگی بهتر و تجدید و باز تجدید هر آنچه که رفاه زنان را بدنبال خواهد داشت و نه باز تجدید و باز تولید زندگی به مفهوم کالا و انباشت پول و سرمایه . این چشم انداز خودکفا ، مرزهائی را که  طبیعت ، زمان ، و خصوصیات بیولوژی اندام ما سر راه ما قرار داده است را نه به عنوان سد راه ما ، بلکه بعنوان شانس پیروزی ما تصویر می کند. چشم انداز خودکفا به مفهوم برگشت به زمان های ماقبل مدرنیته نیست بلکه بیشتر به تنوع فرهنگی و فراوانی بجای کمبود ویک بعدی فرهنگی ، تعاون و تفاهم بجای رقابت و جامعه ستیزی ، صلح و طبیعت بجای استثمارو انهدام طبیعت ، صلح مابین زنان و مردان بجای مناسبات مرد سالاری و صلح با اقوام بیگانه بجای جنگها ، می اندیشد. و در نهایت این چشم انداز به معنی تجدید نو تمامی بخش های اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و همینطور مناسبات سیاسی می باشد.

 باحرکت از تمامی این اهداف و  نقاط اساسی میتوان اصول بنیانی اقتصادی و اجتماعی جدیدی را پایه گذاشت که سیاست محلی و منطقه ای را به جای جهانی شدنی و تولید مواد غذائی ژن دستکاری شده، ایجاد بازارهای خودکفای محلی و منطقه ای  به جای سوپرمارکت های سرمایه داری جهانی، و محافظت ازثروت عمومی و ملزومات مهم زندگی  مانند:( آب و هوا و جنگلها ) ، را ترجیح دهد.

این چشم انداز خود کفا نه تنها ما را با اقتصادی نو آشنا میکند بلکه همزمان سیاست و دمکراسی دیگری را ( دمکراسی مستقیم ) پایه ریزی می نماید.

این دیدگاه از خودکفائی به هیچ وجه یک خواست محصور در یک منطقه خاص نبوده ، بلکه بنیان گذار یک نوع تفکر بین المللی است.

 

که جهانی دیگر ممکن میباشد