سیستم تجارت آزاد جهانی یا سیستم جنگ های نواستعماری

نویسنده:   Maria Miesm

مترجم  : ناهید جعفرپور

 

تجارت بدون جنگ و جنگ بدون تجارت امکان ناپذیراست (فاتح هلندی شرق هندوستان 1614)

zit. bei Chomsky 1995 S.34) )

 

سه افسانه در باره تجارت آزاد جهانی

 بخش دوم

 

SAPs فقر می آفریند

زنان و کودکان قربانیان اصلی SAPs میباشند که به وسیله کار مجانی آنان در اقتصاد این کشورها طبق قوانین تجارت آزاد "رفرم" خواهد شد.

امیلی سیکازو عضو سازمان زنان زیمباوه مینویسد: " IWF  و SAP   عاملین فقرند و چهره این فقر  زنانه است . SAP  چه دفاعی از خود خواهد نمود اگر که بخاطر قتل عامی که مرتکب شده است ، بر علیه اش اعلام جرم گردد؟"

(Lynas 2000, S.51)

: او همچنین مینویسد

"از نتایج مصیبت بار دیگر SAP از بین بردن توانائی های اجتماعی افراد و نابودی موجودیت شغلی آنان است . و زمانیکه این موجودیت منهدم گردید ، زنان جوان  به فحشا سوق داده می شوند و مردان جوان بیکار با کلاشنکوف آشنا شده و در نهایت راهی کوه و کمرگشته و به گروه های چریکی می پیوندند."

در تریبونال آفریقا در لوس آنجلس ( فوریه سال 2000 ) بطور واضحی بیان شده است که :  

"قبایل و گروه هائی که درگذشته زندگی مسالمت آمیزی را در کنار یکدیگر می گذراندند، حال" دشمنان سرسخت" همدیگر می باشند. ناظران غربی تلاش میکنند که جنگ های کنونی را اغلب جنگهائی مذهبی نشان دهند که گویا این ملت ها از گذشته ها این اختلافات را با خود حمل نموده اند اما هیچگاه ما از این به اصطلاح صاحب نظران نخواهیم شنید که این چنین جنگها ابزار و بهانه ای هستند از طرف کشورهای شمال در جهت استعمار اقتصادی این کشورها بکار برده میشود.

در این تریبونال، IWF و بانک جهانی ، آمریکا و اتحادیه اروپا ، فرانسه و بریتانیای کبیر بخاطر ایجاد سیستم برده داری نو استعماری در آفریقا مجرم شناخته شده اند . ( گزارش این تریبونال توسط Carla  Boulboulle تهیه گردیده است)

جنگ NATO  در یوگسلاوی

تا زمانی که این جنگها در آسیا و یا آفریقا صورت می پذیرفت ، مردم شمال جهان به آن اعتنائی نکرده و در بهترین حالت از این جنگها به نام" جنگهای مذهبی" یاد میکردند. درست همان طوری که Federiciدر باره موزامبیک وصف مینماید ، در سال 1999 این روند بنام جنگ ناتو در Kosovoانجام پذیرفت.  در اینجا هم UCKبعنوان یک سازمان چریکی که مردم این منطقه را با توجیه مبارزه برای استقلالKosovo،  تحت فشار قرار میداد، بطوری سیستماتیک از جانب آمریکا و اروپا پشتیبانی میشد.

 Chossudovsky ثابت نموده است که UCK از سوی سازمان امنیت آمریکا و سازمان سیا، مامور بوده و پشتیبانی مالی می شده است . جنگنده های این سازمان نزد نیروی ضربتی ارتش بریتانیا در آلبانی آموزش نظامی دیده اند و همینطور سازمان اسلامی جهاد از افغانستان و ترکیه در سازمان  UCK  عضو بوده اند و این سازمان پولش را به طور عمده از طریق قاچاق اسلحه و مواد مخدر بدست می آورده است. آنچه حائز اهمیت است این است که: قاچاق اسلحه و مواد مخدردر بالکان یک سرش به ترکیه و افغانستان  و پا کستان وصل است و سر دیگرش به اروپا . همینطور مدارکی وجود دارد که آلمان به UCK  اسلحه داده است. با وجود اینکه کنگره آمریکا از این پرونده سیاه قاچاق UCK اطلاع داشت و این سازمان را به عنوان یک" سازمان تروریستی" نام می نهاد اما این کشور و بعدا ناتو از این سازمان برای خنثی نمودن باقی مانده سوسیالیست یعنی یوگسلاوی استفاده نمودند. در این زمان آمریکا و ناتو به این قضیه اصلا نمی اندیشیدند که جنگجویان این سازمان ، اسلامی بنیاد گرا می باشند.

بعلاوه اینکه کاملا برای آمریکا روشن بود که Osama Bin Laden ، سازمان  UCK  را از لحاظ مالی پشتیبانی می کرد. این حقایق آگاهانه از جانب آمریکا لا پوشانی می گردید. و از همه مهمتر اینکه خانم Albright ازاین سازمان  با نام " قدرت دمکرات" Kosovo یاد می کند .

در سال 1997 آمریکا تلاش می نماید تا در "مذاکرات صلح" در Rambouillet نقشی محوری داشته باشد.

(Chossudovsky 2001).

بعد از اینکه  UCK درست همانند RENAMO در موزامبیک ، بعنوان نیروی دمکرات قانونی تائید گردید ، که گویا برای استقلال کوزوو در مقابل شر ها می جنگیده است ، درست در این زمان کشور های عضو ناتو با پزی حقوق بشری و بعنوان نهاد های بشردوستانه وارد معرکه شدند .

دیانا جونسون از این روند بنام "  دکمه رها نمودن بشردوستی " یاد می کند و میگوید این حقه در جاهای دیگر هم اجرا شده است و در آینده هم برای حل بحرانها بکار خواهد گرفته شد.

با این حقه قوانین اساسی کشورها و حقوق ملت ها زیر پا گذاشته میشود. این روند استفاده و تبدیل سازمانهای تروریستی به ابزاری برای جنگ های مخفی از جانب آمریکا و ناتو برای تحقق بخشیدن به منافع جغرافیای سیاسی آنان بارها و بارها در تاریخ ثبت گردیده است.

  در سال 1997 Michel Chossudovsky در تحقیقاتش به این نتیجه می رسد که : سیاست های سازمان تجارت آزاد و بانک جهانی و IWF، نه تنها کشور های جهان سوم را به بدبختی کشانده است بلکه ریشه فروپاشی اقتصادی و سیاسی جمهوری یوگسلاوی هم دراثر سیاست " تغییر ساختار در اقتصاد خرد "  که اجبارا توسط نهاد اقتصادی Bretton Woods وبانک های خارجی به دولت سرب ، تحمیل گردید، می باشد

در سال 1990 SAPs با پیمان IWF شرایطی را وضع نمود که این شرایط هیچ هدفی جز تغییر ساختاراقتصادی یوگسلاوی سوسیالیستی به ساختاربازار نولیبرالی نداشت. در سال 1990 SAPs تلاش نمود اقتصادی را به پیش برد که از زمان مرگ تیتو دیگر کارآئی زیادی نداشت. از این به بعد همه چیز تغییر نمود.

دستمزدهای حقیقی در حدود 41% تنها در شش ماهه اول 1990 نزول نمودند. تورم در سال 1990 حدود 70% و 1991 تا 937% و سال 1992 در حدود 1.134% صعود نمود.  

(Chossudovsky1997)

Chossudovsky می نویسد که در زمانی کمتر از دوسال 1137 شرکت دولتی ورشکست شدند و بیش از 600000 کارگر بیکار گردیدند. اکثریت شرکت های ورشکسته در مناطق سرب ، بوزنی، هرزگووینا، ماسیدونا و کوزوو بودند. این برنامه ورشکسته نمودن شرکت ها، برنامه طرح ریزی شده ای از جانب IWFبود. زیرا که شرکت های دولتی که ورشکسته میشدند ، مجددا توسط بخش خصوصی  راه اندازی می گردیدند. آنچه که بعدا معلوم شد این بود که در این روند خصوصی سازی اجباری ، بسیاری از اعضای قدیمی حزب هم به نوائی رسیدند.

بله این فروپاشی اقتصادی به جدائی این منطقه که خواسته آلمان بود منجر گردید که شروع آن با کرات و اسلوی و پایان آن به جنگ های گوناگون ختم گردید که با وجود جنگ های ناتو در سالهای گذشته اما اختلافات هنوز خاتمه نیافته است.

این جنگ ها اما تمامی این منطقه را از لحاظ سیاسی و اقتصادی وابسته به قدرت های ناتو نموده است. قدرت هائی چون اتحادیه اروپا و آمریکا.

Hazel Henderson در کتابش به نام اقتصاد هندرسون می نویسد: " جنگ برای اقتصاد خوب است "و یا " جهانی شدن ـ نظامی شدن ـ رامبوئی شدن" است. او در تحقیقاتش در باره جنگ خلیج فارس می نویسد:" جنگ خلیج فارس در حدود بیلیون ها دلار توسط کشورهائی که در این جنگ با آمریکا شرکت داشتند به جیب آمریکا سرازیر نمود. اما از این بیلیون ها دلار حتی حقوق عقب مانده یک کارگر آمریکائی هم پرداخت نشد. مجموعه صنایع نظامی که بعد از ریختن دیوار برلین دیگر برای آلمان مورد احتیاج نبود دوباره برای جنگهای جدید در جنوب بکار افتاده و سرگرمی جدیدی را برای کشورهای " عاشق صلح" ناتو به وجود آورد.

از سال 1991 یعنی شروع جنگ خلیج فارس و بخصوص در سال 1999 یعنی جنگ کشورهای ناتو بر علیه یوگسلاوی ، ما بخوبی نظامی شدن روز به روز جوامع را شاهدیم. این نظامی شدن جهان کاملا وابسته به جهانی شدن اقتصاد است . با بررسی روانشناسانه این جوامع، گسترش یک نوع رامبوئی شدن را در جهان مشاهده خواهیم نمود. مردان این جوامع همچنان منطق این جوامع خشونت را در زندگی روزانه با خود حمل می کنند. بطور مثال میتوان حتی از نوع لباس های سربازی که مد روز مردان و نوجوانان است این خشونت را لمس نمود. حتی کودکان خردسال هم اسباب بازیشان اسلحه های قلابی یا پلاستیکی است. این خشونت را میتوان در مدارس در خیابانها و بالاخره نزد طرفداران نازی ها مشاهده نمود. حتی علامت مردانگی را امروز میتوان در تصاویر و پوستر های گوناگون که" مردی خشن اسلحه بدست" در آن ها تصویر شده است ملاحظه نمود. کلاشنکف را دست یک نوجوان میدهند و اورا مرد میخوانند و در واقع با این کار جواز مرگ او را با این کلاشنکف به دست او میسپارند."

بعد از جنگ سرد، سرعت رشد صنایع نظامی در جهان هر انسان صلح دوستی را به وحشت می اندازد. اتفاقی نیست که درست بعد از شروع جنگ کوزوو در آپریل 1999 یعنی در 50 سالگی ایجاد ناتو استراتژی جدیدی از طرف این سازمان اعلام می گردد. این استراتژی جدید ناتو دقیقا با خواسته های سرمایه جهانی شده همخوانی پیدا میکند و در سراسر جهان بدنبال" وضعیت های بحرانی" همچون در آفریقا و یا در یوگسلاوی عملکردش را پیاده می کند. این " بحرانها" میباید حتما توسط "نیروهای رفع بحران" رفع گردند و این " نیروهای رفع بحران" کسانی دیگر نیستند جز نیروهای نظامی و ماهر، با تکنولوژی بسیار بالای  متخصص ناتو که در تمام جهان آماده بخدمت میباشند.  ناتو بعد از این استراتژی جدید دیگر آن سازمان دفاعی گذشته نیست بلکه این بار بعنوان ناجی حل بحرانها وظیفه دفاع از منافع کشورهای عضو ناتو و کنسرن های چند ملیتی در جهان را بعهده دارد. استراتژی جدید ناتو نه تنها به رشد سرسام آور سرمایه گذاری در بخش نظامی آمریکا انجامید بلکه این استراتژی به کشورهای بزرگ عضو ناتو هم در اروپا ، نظیر فرانسه ، انگلستان و مخصوصا آلمان ، کمک کرد تا به طور فعالی به گسترش دستگاه نظامیشان بپردازند

در کمسیونی که از جانب دولت آلمان با نام " امنیت جمعی و آینده دستگاه نظامی"تشکیل گردید ، بر روی تغییر ساختاری ارتش آلمان و دستگاه نظام وظیفه و تبدیل آن به یک قدرت نظامی جهان تصمیم گیری گردید. در گزارش این کمسیون در سال 2000 آورده شده است:" در آینده، ارتش آلمان ونیروهای نظامی ، تنها وظیفه دفاع از کشور را نخواهند داشت، بلکه وظیفه مهم شان دفاع از منافع و علایق آلمان در تمامی حیطه های جغرافیائی جهان خواهد بود و اگر لازم باشد در جنگ ها هم شرکت خواهد نمود".

“ (Neuber 2000,S.4)

در مدارک مصوبه این کمسیون آمده است که چه مناطقی در آینده بحران زاست و کجا میباید این عملیات نظامی صورت پذیرد. طبق این مدارک در منطقه بالکان ، شمال آفریقا ، در خاور میانه ، دولت های خلیج فارس ، قفقاز، مرزهای ترکیه بطرف عراق ، کشور های بالت ، مرزهای چین به طرف روسیه و دولت های جدا شده از شوروی سابق در دستور کار نیروهای نظامی این کشور قرار دارند.

"منافع اروپا و یا منافع آلمان" بعنوان "امنیت برای احتیاجات نفتی ما " توجیه می گردند. در یک اقتصاد جهانی شده که امنیت احتیاجات ضروری و اولیه بشری مانند غذا ، البسه ، مدرسه و زندگی با وسائل روزمره برقی وابسته به تجارت آزاد جهانی گشته است ، منافع آلمانی ها هم زمانی لطمه می خورد که موز های "ما" ، البسه "ما" و مدارس " ما " و ........ به ارزانی تا کنونی خود دیگر وارد نگردند و یا اینکه موجودیت و شخصیت و ارزش های ما بطور مثال توسط بنیادگرایان اسلامی بخطر بیافتند.

در سال 1998 ما تجزیه و تحلیلی جامع، در باره ی طرح پیمان چند ملیتی سرمایه گذاری MAI را با نام " جواز غارت" علنی نمودیم.

 

 (Mies/v.Werlhof 1998)

.

پیمان MAI کاملا واضح تلاشی بود جهانی در جهت آزادی بدون حد و مرز در اجرای عملکرد های کنسرن های چند   ملیتی که به  دین وسیله به آقایانی چون بارنه ویک رئیس کنسرن " آسیا براون بووری" اجازه می دهد که هرچه میخواند بگویند و هرکجا که می خواهند سرمایه گذاری کنند و بالاخره بدون توجه به قوانین ملی کشورها و دولت های این کشورها و محیط زیست و قوانین کار و اجتماعی این کشور ها و .....بخرند و بفروشند هر جوری که می خواهند و هر کاری که می خواهند انجام دهند.

 . (vgl Barnevik in Mies 2001).

 

آنچه برای من در تبلیغات نظریه ی جدید نیروی نظامی ناتودر آلمان،  بیشتر از همه ناراحت کننده تر است ، این است که نه تنها سازمان نظام وظیفه آلمان، دخالت مستقیم در جنگ های پشت سرهم خشونت بار کنونی را دارد، بلکه این سازمان به تازه گی  زنان راهم  در تقسیم بندی های لشگری به جنگ ها بسیج می نماید و از این مسئله به عنوان برابری و مساوات زنان و مردان در آلمان یاد می کند واین به این مفهوم است که برای مساوات و برابری، این که زنان زندگی می بخشند کافی نبوده بلکه بهای این مساوات میباید مرگ را هم در بر گیرد و درست این منطق، منطق پدر سالاری است که از 5000 سال پیش حکومت کرده ومی کند

از زمان جنگ کوزوو، این روند " رامبوئی شدن" در جامعه آلمان به عنوان " بلوغ ملی آلمانی"  ارج نهاده شده است. در حقیقت جنگ کوزوو برای دولت آلمان به مانند روند "گذشتن از دوران نوجوانی به مردی" بوده است. بار ها و بار ها شنیده و خوانده ام که :" آلمان اکنون به بلوغ رسیده است" به این مفهوم که یک مرد زمانی مرد است که قادر به جنگیدن باشد و قادر به کشتن باشد.

طبق منطق پدر سالاری، جنگ پدر همه منطق هاست و کسی که قادر به کشتن باشد قوی است و درست این منطق مثل همیشه حرف آخر اقتصاد نولیبرالی است . آنچه که تاسف آور است پذیرش این واقعیت است که در حال حاضر بسیاری از زنان هم این منطق را قبول دارند.  بدینوسیله نظامیگری عمومی اجتماع ما و خشونت زندگی روزمره همچنان ادامه دارد و همانطور که Terry Wolfwood  مینویسد:" خشونت مجموعه زندگی ما را احاطه نموده است".

صنایع ورزشی و صنایع ابزار سرگرم کننده نو جوانان ، این خشونت را جهانی نموده است. خشونت در خانواده و تجاوز های جنسی در اجتماع برای زنان بزرگترین خطر های اجتماعی می باشند. ( ولف وود سال 2000) . امروزه آگاهانه میان بخش های جامعه غیر نظامی و جامعه نظامی پیوند به وجود آورده اند. به این صورت که بخش های غیر نظامی ،  نظامی میشوند وبخش های نظامی" غیر نظامی".  به این مفهوم که نیروهای نظامی ناتو و سازمان نظام وظیفه آلمان نه تنها ساختارشان بر اساس منطق نو لیبرالی تنظیم گشته است بلکه در این تغیر ساختار، بخش های غیر نظامی چون اقتصاد در رابطه تنگاتنگ با نیروهای نظامی قرار گرفته اند. در توضیحاتی که واشنگتن در پنجاهمین سالگرد ناتو داده است آمده : کار مشترک میان بخش های نظامی و غیر نظامی جامعه بر بستر تفاهم بنا میشود به این مفهوم که ابزار نظامی در جهت پشتیبانی ماموران غیر نظامی قرار داده شده است و همزمان پشتیبانی جامعه غیر نظامی نظیر خدمات پزشکی، ارتباطات الکترونیکی و کار خدماتی و ......، از عملیات نظامی حیاتی است ".

.“ (Bulletin Nr.24,3.Mai 1999, Presse –und

Informationsdienst der Bundesregierung, S. 230

 

ادامه  دارد.................