مازون يا اورگون
يادداشتي بر چگونگي شكل يافتن طرح فرهنگ واحد جهاني
منبع: باشگاه انديشه 20/5/1382
جهانيسازي اقتصاد و قوانين سازمان تجارت جهاني (WTO)،در حال يكدست كردن فرهنگها و ارزشهاي جهاني است؛ به زودي ممكن است همهي مكانها دقيقاً مانند يكديگر شوند و احتمالاً اين حالت رشد و بازدهي خوبي به همراه خواهد داشت: “موج خروشاني كه همهي قايقها را با خود ميبرد، افسوس كه اين تنها شامل حال قايقهاي كوچك ميشود و قايقهاي بزرگ تكاني نميخورند”. (چوبهاي تر و خشك را ميسوزاند، اما فقط چوبهاي كوچك را و به بزرگترها آسيبي نميرساند.)
چند دهه قبل، هنوز ميشد خانه را ترك و به جاي ديگري نقلمكان كرد؛ سبك معماري متفاوت بود، مناظر و چشماندازها متنوع بود، زبان، شيوهي زندگي، نوع پوشش و ارزشها مختلف بودند. آن زمان بود كه ما ميتوانستيم از گوناگوني فرهنگها سخن بگوييم؛ اما با جهانيسازي اقتصاد، اين گوناگوني به سرعت در حال ناپديد شدن است. هدف اقتصاد جهاني آن است كه همهي جهان يكسان و مثل هم باشد،در عين حال به شهرهايي كه در حال همانند شدن به يكديگرند، اشارهاي نميكنند: ماشينها، سروصدا، دود، ساختمانهاي بلند پرتراكم، خشونت، غذاي سريع، مكدونالد، نايكز، عروسكهاي باربي، فيلم و تلويزيون آمريكايي. پس ديگر مقصود از ترك خانه چيست؟!
نخستين بازدهي
براي گرايش اين ريدادها به يكنواختي و كسلكنندگي دلايل فراواني وجود دارد، اما يكي از آنها دليل اصلي است: جهانيسازي اقتصاد و مؤسساتي مانند “بانك جهاني” و “سازمان تجارت جهاني” نوع خاصي از توسعهي يكدستسازي را ترويج ميكنند كه دست بزرگترين شركتها را در جهان براي سرمايهگذاري و فعاليت اقتصادي در هر بازار مكاني آزاد ميگذارد. براي اين آژانسها و شركتها، “گستردگي” يك ارزشاساسي نيست؛ بلكه بازدهي اصليترين ارزش است. “گسترش” يك دشمن محسوب ميشود، زيرا اين مطلب نياز به تشخيص تقاضاي مشتريان دارد. به هر جهت شركتها علاقهي شديدي به خلق ارزشهاي يكسان، ذائقههاي همانند، استفاده از تبليغات يكجور، فروش محصولات مشابه و بيرون راندن رقباي كوچك محلي دارند. تودهي فروشندگان نيز مصرفكنندگان يكدست را ترجيح ميدهند و همچنين مكانهايي را را با اجرت پايين، منابع ارزان و با حداقل قوانين دستوپاگير مربوط به محيط زيست و كار ترجيح ميدهند.
مقررات جديد تجارت جهاني به طور عمده به وسيلهي سازمان “فوقسريگونه” تجارت جهاني تنظيم شده كه هماكنون با صندوق بينالمللي پول به عنوان قدرت برتر – كه هنوز يك مجموعة غير دموكراتيك در جهان به شمار ميرود – رقابت ميكند. اين قوانين طراحي شدهاند تا به طور مشخص در خدمتگسترش مشاركت جهاني و هماهنگسازي روند جريانات باشند.
مقاومت عمومي
تهاجمات جمعي به داخل فرهنگهاي مختلف اغلب با اعتراضهاي شديد دولتهاي محلي و مردماني كه سعي ميكنند از تجارت، فرهنگ، سلامت، غذاي سالم و امرار معاش محلي و بومي خود حمايت كنند، مواجه ميشود. اينطور نيست كه هر كس بخواهد كاملاً مانند ديگري شود. (بيش از يك ميليون كشاورز خردهپاي هندي عليه ورود كشاورزي صنعتي، بهويژه شركت “كارجيل” و “مرغ سوخاري كنتاكي” به مخالفت برخاستند). ميليونها نفر ديگر عليه هجوم و ترويج غذاهايي كه توسط مهندسي ژنتيك دستكاري شدهاند – و در حال نابود كردن معيشتهاي محلي و تهديد سلامت عمومي جامعهاند – اعتراض كردهاند.
اما وقتي كشورها سعي دارند كه از سرعت اين تهاجم جمعي بكاهند، يا قوانيني وضع كنند كه از منابع محلي يا مشاغل بومي يا استانداردهاي سلامتي حمايت كنند – ممكن است قوانيني را پيدا كنند كه در سازمان تجارت جهاني از آنها به عنوان محدوديتهاي غيرقانوني عليه سرمايهگذاري ياد شده است. در واقع پروتكل الحاقي اخير به سازمان تجارت جهاني، عليرغم نگراني ملي دربارهي جنبههاي سلامت جامعه، ممانعت از واردات محصولات غذايي بيوتكنولوژيكي – غذاهاي صنعتي - را براي هر كشوري تقريباً غيرممكن ميسازد. در اين ميان، همهي مكانها شروع به ادغامشدن در هم كردهاند. در قسمت روستانشين فرانسه، محلهاي پرورش پنير محلي از سوي سازمانهاي صنايع كشاورزي غولآسا مورد حمله واقع شدهاند. در انگلستان، شهركهاي حومهي شهر، عليرغم مخالفت عمومي، جادهها و آزادراههايي دارند كه در يكديگر گره خوردهاند. شاليزارها در “بالي” تبديل به تفرجگاههاي عمومي شدهاند. مزارع كوچك در راپن تبديل به زمينهاي بازي گلف شدهاند. مراكز تجاري كوچك و فروشگاههاي عمومي در همهجا، از جمله ايالات متحده به وسيلهي تجارت الكترونيكي بدون ماليات تحت پوشش قرار ميگيرند و سازمان تجارت جهاني هم احتمالاً بهزودي آن را نهادينه خواهد كرد. دهكدههاي نپالي بر روي بوردهاي تبليغاتي خود تصاويري از سيلوستر استالونه دارند، عروسكهاي باربي در فروشگاهها يافت ميشود و جيلنو در تلويزيونها ديده ميشود.
هرجايي در حال تبديل شدن به مكانديگري است: فرهنگ واحد. “پيش از آنكه رو به ويراني بروي، براي خودت پناه بگير”. آيا اين عبارت آشنايي نيست؟! آيا اين سيستمي است كه شما ميخواهيد؟
جهان يكدست
اگر جهانيسازي، فرهنگها را هماهنگ و يكدست كند،بر طبيعت تأثير بدي ميگذارد. هر كشوري تحت فشار قرار ميگيرد تا جنگلها، معادن، آبها و سرزمينهاي خود را بر روي شركتهاي جهاني باز كند، بنابراين مكانهاي طبيعي دستنخورده كه تعداد آنها محدود است، به سرعت رو به زوال خواهند رفت. همينطور بر روي افراد بومياي كه در اين مكانها زندگي ميكنند نيز حيوانات، گياهان و زندگي آنها … و تنوع زيستي گياهان و جانوران تأثير ناخوشايندي دارد. (به عنوان مثال، برزيل، اخيراً قوانين زيستمحيطي خود را به حالت تعليق درآورده. بنابراين جنگلهاي آمازون ميتوانند سريعتر نابود شوند تا در بازپرداخت قرض آن كشور به صندوق بينالمللي پول كمك كنند!)
در ضمن، پرداختن به جنگلداري صنعتي، مانند پاكسازي، مناظر و چشماندازهاي تهي و بيحاصلي را پديد ميآورد كه شناخت اينكه آيا اينجا آمازون است يا اورگون مشكل به نظر ميرسد.
اين هم يك فرهنگ واحد است؛ تنوع زيستي به سرعت تنوع فرهنگي در حال ناپديد شدن است!
يك توضيح منطقي براي اين مطلب وجود دارد: با فراهم كردن نيازهاي تجارت جهاني، همه كس سود ميبرد؛ “موج خروشاني كه همهچيز را با خود ميبرد”. درست است! هنگاميكه دستمزدهاي كارفرمايان به شركتهاي جهاني در حال بالا رفتن است – ساليانه بين 50 تا 500 ميليون دلار – فاصلههاي ميان ثروتمند و فقير در هر كشور و ميان كشورهاي مختلف، رو به افزايش است و اين به خاطر غيرمنصفانه بودن تجارت جهاني است. حتي در ايالات متحده، ميانگين دستمزد كارگران كارخانهها در دو دههي اخير ده درصد سقوط كرده است. انگلستان، هماكنون اعلام ميكند كه كارگران آن كمترين دستمزد را در اروپا دارند. اجرتهاي پايين ناگهان مقبوليت يافتهاند! ظاهراً به نظر ميرسد موج خروشان به طور اساسي قايقهاي كوچك را با خود ميبرد.
اقتصاد جهاني بر اين مبنا طراحي شده كه به بزرگترين مؤسسات جهاني سود برساند؛ مؤسساتي كه به سرعت در حال بزرگشدن و قدرتمندتر شدن هستند. هماكنون برخي شركتها در شرايط اقتصادي از بسياري ايالات بزرگترند. ميتسوبيشي، بيستودومين غول اقتصاد جهان است. جنرال موتور در رتبه بيستوششم قرار دارد. فورد سيويكم است. اين شركتها از دانمارك، تايلند، تركيه، نروژ، يونان، شيلي، برزيل، نيوزلند و دهها كشور ديگر وسيعتر هستند.