نظامیان امریکایی! جنگ را به میهن تان بکشانید!
پل استریت، برگردان: علی رضا جباری (آذرنگ
(
ماخذ: گزارش نابرابری در امپراتوری
(Empire and equality records)
نامه ای از یک شهروند نگران امریکایی
به
همه ی نظامیان کنشگر و مشغول به کار ایالات متحد
ما
درحق شما کوتاهی کرده ایم.
هجوم ادامه دار ایالات متحد به عراق به قیمت جان باختن افزون بر 4000
امریکایی و 2/1 میلیون عراقی تمام شده است.اکثریت دمکرات سنای امریکا
به تازگی( همین بیست دقیقه پیش، در بعد از ظهرروز بیست و دوی مه2008
و
پیش از نوشتن این نامه) تامین 165 بیلیون دلار" هزینه ی جنگی ، پیش از
انتقال قدرت از بوش به جانشین او" را، تصویب کرده است. کنگره، منابع
مالی دیگری را نیزدر مدت 7 ماه و به منظور ادامه ی اشغال خونین، نکبت
با ر وبلند مدت بین النهرین فراهم خواهدکرد.
پنتاگون، با پولی که قانونگذاران دمکرات و جمهوری خواه امریکایی فراهم
می کنند، سفارت خانه ای بسیار وسیع و به شدت نظامی را در بغداد می سازد
که گسترده ترین پایگاه " دیپلماتیک" تاریخ جهان خواهد بود. در این
سفارت خانه هزار تن ازکارکنان امریکایی حکومت امریکا، از جمله صدها
مامور سیا، به کار گمارده خواهند شد.
همزمان، ایالات متحد شماری از پایگاه های بزرگ نظامی اش را که قرار است
همه دایمی باشند درخاک عراق نگه می دارد.
هیچ کدام از نامزدهای برجامانده ی انتخابات ریاست جمهوری امریکا که از
حمایت مالی شرکت ها برخوردارند- یعنی جان مک کین، باراک اوباما و
هیلاری کلینتون- در فاصله ی باقی مانده تا دور بعدی انتخابات، به اشغال
خاک عراق پایان نخاهند داد. می توان انتظارداشت که رییس جمهوری احتمالی
آینده، اوباما یا کلینتون و کنگره که بیشتر نمایندگان آن دمکرات اند،
در ورای سخن پراکنی های حزب دمکرات درباره ی عقب نشینی نیروهای
امریکایی ازعراق، حضورسطح بالا ونامتناهی ایالات متحد درعراق را حفظ
کنند، مگر این که خیزش شهروندان عراقی آنان را به اقدامی دیگر وادارد.
هم
اکنون جنبش تاثیر گذار ضدجنگی وجود ندارد که بتواند مقامات سیاسی"میهن"
مارا از وضع موجود که ویژگی آن ادامه ی اشغال خاک عراق است باز دارد.
بیشتر امریکاییان دیرزمانی است ازعقب نشینی سریع نظامیان از خاک عراق
پشتیبانی می کنند، اما مایل نیستند یا توانایی این اقدام را ندارند که
کاری جدی در راستای تامین این هدف انجام دهند. بنا به دلایل گوناگون
مربوط به فقرفرهنگ سیاسی پسادمکراتیک در امریکا که هردم خطرآفرین تر می
شود نیروهای نظامی از سوی شهروندان احساس آرامش نمی کنند. ملت امریکا
ملتی است که شهر وندان اش به لحاظ سیاسی تقسیم شده، متفرق، بی خیال و
تسلیم طلب اند و "نخبگان " شان نیزبه این که توانسته اند آنان را دراین
حالت نگه دارند دل خوش اند.
برنامه ریزان جنگ در واشینگتن از زندگی سرشار از تجمل و توانگری لذت می
برند، صاحبان و مدیران شرکت های به اصطلاح " صنایع دفاعی " امریکا که
از کشتن انسان ها در عراق سود برده اند نیز.
همزمان، هزاران سرباز امریکایی که تا کنون کسی شمارشان را اعلام نکرده
است با شرایط زندگی دگرسان شده به سبب زخمی شدن درجریان اجرای فرمان
های ناروا دست به گریبان اند. به رغم در اکثریت بودن افکارعمومی ضد جنگ
درداخل و خارج ایالات متحد، صدها و شاید نیز هزاران سربازامریکایی
محکوم اند که در ماه ها و سال های آینده در عراق کشته یا به شدت زخمی
شوند.
بی
شرکت سربازان جنگی در نمی گیرد.
همه ی خبرهایی که می رسد بد است؛ تنهاخبرخوب این است که برای پایان
دادن به کابوس مهیبی که اکنون در عراق جریان دارد، به مردم سالاری
اثرگذار، جنبش نیرومند ضدجنگ یا رییس جممورجنگ ستیز نیازی نیست
و
می توان با کاستن از مشارکت در جنگ به جنگ پایان داد.
شما می توانید از استقرار در عراق شانه خالی کنید تا به بازگردانیدن
کسانی که اکنون در عراق حضوردارندیاری رسانید؛ و اگر هم اکنون در آن
جایید می توانید از اجرای فرمان ها سرپیچی کنید. می توانید از نشانه
رفتن تفنگ های تان به سوی مردمی که به تعبیری منطقی شما و فرماندهان
تان را اشغالگرانی استعماری و غیرقانونی می انگارند،سرپیچی کنی، آنان
معتقدند اند ایالات متحد صاحب عراق ( خاورمیانه یا جهان ) نیست، و از
این رو نمی خواهند شما درعراق بمانید( سطرهای در پی آمده را ببینید).
شمامی توانید به اشغال پایان دهید. مشارکت نکردن تان دراشغال عراق با
میل و رغبت، آن کشور را از اشغال خواهد رهانید. به همین سادگی.
بوش، چنی، مک کین، رایس، گیتس، پلوسی، کلینتون، اوباما و دیگرسیاست
مداران و صاحبان قدرت در امریکا چه خواهندکرد؟ آیا ایشان خودشان به
جهنمی که در عراق ساخته اند خواهند رفت؛ هلی کوپترهای رزمی شان را به
پروازدرخواهند آورد؛ خدمه ی تانکها و مسلسل هاشان خواهند شد؛ و خودشان
در آن جا گشت خواهند داد؟ نه، هرگز! آیا فرزندان و دیگر عزیزان شان را
برای پرتاب آی ای دی و شبیخون زدن به عراقیان خواهند فرستاد؟ نه، هرگز.
آیا همه چیز را به شرکت های بلک واتر، دین و تریپل کنوپی خواهند سپرد؟
نه، چنین چیزی به هیچ رو ممکن نیست- آنان چه گونه خواهند توانست از
عهده ی اشغالی این چنین گسترده برآیند.
غیرقانونی و نالازم
مقصود من تنها این نیست ک هبه شما بگویم می توانید به جنگ پایان دهید.
تاکنون نیز خود این حقیقت را دریافته اید. نکته ی مهم تر این است که می
خواهم بگویم شما باید چنین کنید. شما باید بی درنگ به جنگ پایان دهید؛
بنا به دلایلی که ازهدف بسیار منطقی نجات زندگی و سلامی جسمی و عقلی
خودتان مهم تر است. اشغال کشورها اقدامی جنایت کارانه، نالازم،
خطاکارانه، موجب کشتارجمعی وبسیار ابلهانه است. " رسالت " ایالات متحد
در عراق از حقانیت حقوقی و اخلاقی بنیانی بهره ای ندارد.
بیایید کار را از نگرش حقوقی به مسئله آغازکنیم. هجوم به عراق با
پشتیبانی سازمان ملل متحد( یو ان ) همراه نبود. هیچ یک از اعضای دیگر
شورای امنیت سازمان ملل مواضعی همسان با حکومت های ایالات متحد و
انگلستان که قطع نامه های سازمان ملل از سال 1990 به این سو را برای
حقانیت بخشیدن به هجوم 2003 به خاک عراق بسنده می انگاشتند پی نمی
گرفتند.
این هجوم بر پایه ی اصل جنگ " شفعه ای ِ " یک سویه از نیات منشور ملل
متحد سر پیچی کرد که درآن آمده است : 1) امنیت بینا مللی موضوعی جمعی
است؛ و 2) دفاع از خود تنها توجیه گر جنگ است. منشور ملل متحد و نیز
اصول معرف جنایت جنگی که ایالات متحد و دیگر متفقین در نورمبرگ آلمان،
پس از جنگ جهانی دوم آن ها را وضع کردند، جنگ تجاوزکارانه، بی هوده و
به اصطلاح" شفعه ای" را منع کرده اند. به راستی نیزجنگ تجاوزکارانه
"جنایتی بزرگ" بود که نازی ها به سبب اقدام به آن در نورمبرگ محاکمه و
به دار آویخته شدند. هرگونه تردید در باره ی این که کابینه ی بوش با
یورش به عراق به اقدامی غیرقانونی با هدف جنایت کارانه دست زده است، با
خواندن شماره ی اول مه 2005 تایمز لندن از میان می رود. درست دو سال پس
از این که جرج دبلیو. بوش ِ متجاوز و جنگ افروز از جت جنگنده ای بیرون
پرید تابه گونه ای ابلهانه شروع انجام رسالت اش را اعلام کند، تایمز
لندن بخش هایی از صورت جلسه ی افشا شده ی همایشی غیرعلنی با شرکت تونی
بلر، نخست وزیر انگلستان، و وزیران ارشد کابینه اش در تاریخ 23 جولای
2002 را منتشر کرد." صورت جلسه ی همایش خیابان داونینگ استریت ( دی اس
ام )، به تاریخ 23 جولای، از این نکته پرده بر داشته است که سرریچارد
دیرلاو، رییس اینتلیجنس سرویس ( ام آی سیکس )، خبر مهمی را که در یکی
از همایش های پیشین همان سال، با شرکت جرج تنت، مدیر سازمان مرکزی
اطلاعات امریکا ( سی آی اِی ) در یافت کرده بود نقل کرد. دیرلاو
دریافته بود که تا آن جا که با کابینه ی بوش - چنی مربوط است، " اکنون
این سیاستگذاران برجسته ی ایالات متحد اقدام نظامی را گزینه ی ناگزیر
می انگارند." بوش می خواست صدام را از راه اقدام نظامی و با توجیه
آمیخته ی تروریسم و در اختیار داشتن جنگ افزارهای کشتارجمعی ( دبلیو ام
دی )، سرنگون کند.؛ اما اطلاعات و واقعیت ها گرد سیاست او شکل می
گرفتند.
از
صورت جلسه ی همایش خیابان داونینگ استریت چنین بر می آید که جک استرا،
وزیر امور خارجه ی انگلیس، یادآور شد که مبنای حقوقی هجوم به عراق بسا
نیست : صدام تهدیدی برای همسایه گان اش ایجاد نمی کند و قابلیت جنگ
افزار های کشتار جمعی او کم تر از لیبی، کره ی شمالی یا ایران است.
علاوه بر این، دیرلاو یادآورشد که کابینه ی بوش و پنتاگون کم تربه "
چگونگی برآمدن از عهده ی سامان دهی اوضاع عراق، پس ازاقدام نظامی "
اندیشیده اند.
دیرزمانی است که می دانیم دلایل جنگ ( یک سویه ی استعماری ) کابینه ی
بوش با عراق – به پشتیبانی کمک های عظیم و نمایان رسانه های ایلات
متحد- با فریب کاری سنجیده همراه بوده است : اتهام های کاخ سفید و
پنتاگون مبنی بر این که صدام ذخایر بزرگی از جنگ افزارهای کشتار جمعی
در اختیار دارد که خطری برای غرب و امریکاست؛ او در فاجعه ی یازده
سپتامبر دست داشته است؛ و مداخله ی القاعذه در این فاجعه طرحی ساختگی
بوده از این جمله است.
یادآوری این نکته که که کارگزاران حکومتی ایالات متحد سخنانی با محتوای
دروغین به خورد مردم امریکا داده اند و زمینه های آغاز جنگ ( یا هر خط
مشی دیگر) را بر پایه ی ادعاهای فریب کارانه ( مجموعه قوانین ایالات
متحد، عنوان هجدهم، قسمت اول، فصل چهل و هفتم، بخش 1001 ) بنا نهاده
اند، ارزشمند است. حتی اگر نگرانی کابینه ی بوش از جنگ افزارهای کشتار
جمعی عراق واقعی می بود وبه اتهام های واهی سرهم بندی شده برای توجیه
یورش به عراق محدود نمی شد، باز هم چنین یورشی زودهنگام بود، زیرا
بازرسان جنگ افزاری سازمان ملل متحد پیش از شروع هجوم ایالات متحد به
عراق کارشان را در آن جا به جد آغاز نکرده بودند.
غیراخلاقی بودن
با
وجود این که " اقتصاد" ، به سان مسئله ی مهم در انتخابات ایالات متحد
به جای "مسئله ی عراق " نشسته است، مردم عراق هنوز همچنان هولوکاستی را
که ایالات متحد بر آنان تحمیل می کند برمی تابند.نیر روزن، روزنامه نگا
ربرجسته، در ویرایش دسامبر 2007" تاریخ معاصر" ش، نوشت : " عراق آن
چنان ازپا در افتاده است که دیگر هرگز بر پا ی خویش نخواهد ایستاد.
اشغال امریکا بیش از اشغال مغولان که در سده ی سیزدهم بغداد را گشودند
فاجعه بار بوده است. هم اکنون تنها ابلهان درباره ی راه حل مسئله ی
عراق سخن می گویند. راه حلی برای این مسئله وجودندارد و شاید تنها
بتوان به محدود کردن آسیب ها امید بست."
روزنامه نگارومولف کارکشته، جاناتان استیل، درکتاب مهم اش : " شکست :
چرا امریکا وبریتانیا عراق را از کف دادند" (2008) نوشت : " تازه ترین
براوردهای اعتمادپذیرنشریه ی پزشکی بریتانیایی لن ست در باره ی آمار
مرگ و میر در جنگ عراق گویای این حقیقت است که در مدتی که عراق در
اشغال بوده است شماری افزون ترازمردم عراق در مقایسه با دوره ی سی و دو
ساله ی فرمانروایی صدام ( حسین ) کشته شده اند. " به گفته ی استیل، حتی
گروه پژوهشی ایراک بادی کاونت که روش آماری محافظه کارانه تری را به
کارمی گیرد و شمارکشتگانی را که دست کم به تایید دومنبع اطلاعاتی رسیده
باشد در جدول هایش وارد می کند، آمار غیرنظامیان کشته شده به سبب خشونت
در عراق را در چهار سال نخست اشغال 16000نفر در هرسال اعلام کرده است
.این آهنگ مرگ ومیراز آهنگ همانند مربوط به دوران حکومت صدام افزون تر
است ( استیل 2006صفحه ی 250).
اوباما نامزد انتخاباتی که " ضدجنگ " شناخته شده است سخنان در پی آمده
را در گفتگو با کارگران جنرال موتورز، در تاریخ 13 فوریه ی 2008،
برزبان آورد: " زمان دست کشیدن از انجان بیلیون ها دلار هزینه در هر
هفته در تلاش برای احیای عراق فرا رسیده است."
آری، پس از اشغال غیر قانونی ما که به تاکنون به بهای کشته شدن
2/1میلیون عراقی تمام شده است ، اکنون می خواهیم عراق را احیا کنیم.
این اشغال، پس از یورش مخرب پیش از آن ( "جنگ " یک سو یه و بی هوده ی
خلیج فارس در سال1991) و افزون بر یک دهه تحریم های مرگ بار و منجر به
کشتارجمعی، به مرگ افزون بر نیم میلیون کودک عراقی انجامیده است. شگفت
آورنیست که بیشتر عراقیان دیرزمانی است نیروهای نظامی امریکایی و
بریتانیایی مستقر درخاک کشورشان را اشغالگران استعماری متجاوز، ونه
نیروهایی آزادگر، می شناسند؛ و دیرزمانی است که می خواهند این "
متجاوزان بیگانه " از کشور شان بیرون بروند. نظرپرسی وزارت امور خارجه
ی ایالات متحد که واشینگتن پست در تابستان 2006 به افشای آن پرداخت
گویای آن بود که اکثریت چشمگیری از عراقیان میخواهند که نیروهای مسلح
ایالات متحد از کشورشان خارج شوند و براین باورند که خروج امریکا
ازعراق از خشونت فرقه گرایانه در آن کشور خواهد کاست و کشورشان را ایمن
تر خواهدکرد. سه چهارم ساکنان بغدادگفته بودند که خروج ایالات متحد از
عراق بر احساس امنیت ملی شان خواهد افزود.
نیروهای نظامی امریکا در عراق یا آنان که آماده ی استقرار در آن کشورید
! به این سخن من گوش فرا دهید! مردم عراق که رییس جمهور و فرماندهان
شما مدعی آزاد سازی شان اند، می خواهند که شما بی درنگ از کشورشان که
به گونه ای غیرقانونی اشغال شده است بیرون بروید. به این خواست آنان
احترام بگذارید.
امپراتوری بودن : عراق مستقل کابوسی ژئواستراتژیک برای ایالات متحد
نظامیان امریکا! ازشما می خواهم که ازخودتان بپرسید که نخست چرا
نیروهای مسلح ایالات متحد هنوز هم در عراق حضوردارند، به آن جا می روند
یا بازمی گردند؟
دربهترین حالت دو درصد از مردم عراق تاکنون براین باور بوده اند که
امریکا به قصد پیشبرد آزادی و مردم سالاری به عراق حمله کرد(که به زور
اسلحه به هیچ رو نمی توان به چنین هدفی رسید
)
بیشتر عراقیان تاکنون بر این باور بوده اند که ایالات متحد برای تحت
کنترل در آوردن نفت عراق ، و فرستادن پیام تسلط امریکا بر سراسر منطقه
ی نفت خیز خاورمیانه، به عراق هجوم برد و به یقین این باورشان درست
است. اگر عراق نفت نداشت و در خارج از منطقه ی خاورمیانه که قلب انرژی
جهان در آن می تپد قرارگرفته بود، امریکا به آن کشور یورش نمی برد و آن
را اشغال نمی کرد.
باور به این که ایالات متحد برای " صدور مردم سالاری "به عراق رفت به
شوخی می ماند :1) اعتباربخشی خفقان آور به نظام سیاسی خویش، تحت سلطه ی
شرکت های بزرگ ( در شرایطی که عقیده ی بیشترمردم ، به تقریب، هیچ
تاثیری در گرفتن تصمیم های مهم سیاسی ندارد) ؛ 2) پافشاری بر حضور بلند
مدت در عراق ، پس ارآن که بیشتر مردم آن کشور خواستار خروج ما ازآن جا
شده اند ؛ و3 ) حمایت ازنظام حاکم در عربستان سعودی ، به منظورحفظ تسلط
بر نفت آن کشور- امریکا را یکی از ضد دمکرات ترین کشورهای جهان (اگر نه
ضد دمکرات ترین آن ها ) ازکار در آورده است.
روشنفکر برجسته ی امریکایی، نوام چام سکی، به تازگی گفته است : " باور
به این که ایالات متحد تمایلی به مجاز شمردن حکومت عراقیان بر کشور
خویش دارد، تنها نشانگر ابراز احساسات وطن پرستانه ی لافزنانه است وهیچ
گونه شواهد تاریخی یا منطقی بر درستی آن گواهی نمی دهد؛ در برنامه ریزی
کنونی کشور ما که از حمایت هردو حزب برخوردار است نیز، گواهی بر آن نمی
توان یافت : این برنامه ریزی، ساختن سفارت خانه ای گسترده، همچون شهری
در شهر دیگر، و پایگاه های وسیع نظامی در سراسر عراق را در بر می گیرد
که بی تردید برای بهره برداری همیشگی از آن ها طراحی شده اند. تاریخ،
منطق و آن چه در پیش چشم مارخ می دهد با روشنی کافی این حقیقت را آشکار
می کند که که واشینگتن همواره به استقرار نظام آرام و رامی در عراق میل
داشته است و هنوز هم دارد؛ و همچنین از هیچ اقدامی برای برپاکردن چنین
نظامی در آن کشور به هر قیمتی که برای عراقیان تمام شود رو گردان نیست.
عراق مستقل کابوسی برای امریکا با هدف های عینی ژئو استراتژیکی که در
منطقه پی می گیرد خواهد بود.
وجود کشوری همچون عراق در منطقه ی نفت خیزخلیج فارس که بتواند آزادانه
هرکاری که بخواهد بکند، با دیدگاه های دیرپای هر دو حزب عمده ی ایالات
متحد در زمینه ی سیاست خارجی مغایرت کامل دارد.
احمقانه بودن : اشغال، خود اقدامی خطابود.
نظرگاه ریچارد دیرلاو، رییس اینتلیجنس سرویس بریتانیا، در باره ی این
که واشینگتن، " با بحث و بررسی اندک " در باره ی پی امدهای اقدام نظامی
قصد هجوم به عراق را دارد ، افشاگر و همزمان منتقدانه بود. همان طور که
استیل یادآور شد، " برنامه ریزان جنگی واشینگتن طبیعت جامعه یا تاریخ
عراق یا ورطه ی ژرف سر برزده از رنجش اعراب سراسر منطقه، در پی آیند
اشغال کشورهای غربی، را به حساب نیاورده بودند.
"
استیل چنین شرح داد که کابینه ی بوش نظامیان ایالات متحد را، با نمونه
برداری تاریخی خطا و نامعقول از اشغال پیروزمندانه ی آلمان و ژاپن پس
از جنگ دوم جهانی، به عراق فرستاد- که بی هیچ گونه مقاومت و به گونه ای
مسالمت آمیز ، سال ها ادامه یافته بود. بر اساس شرح بسیار آگاهانه ی
استیل
:
"
به
نظر می رسد این واقعیت که عراق درخاور میانه قرار گرفته است از نگاه
واشینگتن به دور مانده بود. کابینه ی بوش این واقعیت را درک نکرده بود
که عرب ها حساسیت شدیدی به هتک حیثیت و آبرو، شرف و استقلال خویش
دارند، به ویژه اگر غربیان به آن دست یازیده باشند. از این رو،حکومتیان
امریکا در خاور میانه دچار شکست کامل شدند. اگر نمونه ای مناسب برای
آماده شدن برنامه ریزان جنگی واشینگتن به منظور یورش بر عراق وجود می
داشت، همانا نمونه ی جنگ اعراب و اسراییل، و نه اشغال آلمان یا زاپن،
بود. اعزام نیروهای نظامی ایالات متحد و بریتانیا برای اشغال یکی از
کشورهای عرب در سده ی بیست و یکم، درست به اندازه ی فرستادن نیروهای
نظامی اسراییل برای اشغال کرانه ی غربی رود اردن به مدت چهل سال دشوار
بود. ... جهان اسلام ، در هر دو مورد، این نبردهارا به سان هجوم ارتش
های غربیان به اعراب ، می انگاشت. " ( استیل شکست صفحه های 245 و 246
)
اگر برنامه ریزان جنگی واشینگتن نگاهی دقیق وجدی به تاریخ جوامع عرب و
پیشینه ی موارد هجوم و اشغال غربیان در خاور میانه انداخته بودند، در
مدت یک سال ( یا کم تر ) از پیروزی آسان شان بر صدام ، خاک عراق را ترک
می کردند.
اجماع سیاسی دو حزب مهم ایالات متحد در باره ی این که " چه اشکالی در
کار اشغال عراق وجود داشته است " ، یاوه گویی کودکانه ای بیش نیست. آن
اجماع بر این پایه استوار است که اشغال عراق تنها در صورتی می توانست و
می بایست انجام می گرفت که چنی و بوش راهبردهای سیاسی و نظامی پیچیده
تری را پس از سرنگونی صدام به کار می گرفتند. این گونه داوری، گذشته از
نادیده انگاشتن ماهیت جنایت کارانه و غیراخلاقی هجومی که نمی بایست
انجام می گرفت - خطایی که بسیاری از دمکرات های برجسته نیز در آن سهیم
بوده اند- از
یک
دیدگاه راهبردی ساده نیز نادرست است. استیل ثابت کرده است که اشغال
عراق از بیخ و بن نادرست بوده است :" صرف نظر از این که کارگزاران این
اشغال تحت رهبری ایالات متحد تا چه اندازه کارا، حساس، گشاده دست و
اندیشه ور بوده اند، رسیدن شان به پیروزی ناممکن بوده است. مسئله ی
اساسی این نیست که امریکاییان اشتباهی کرده یا نکرده اند؛ اشغال عراق،
خود اشتباه آنان بوده است. " ( استیل شکست صفحه های
1و2)
پس
از یک سال حضور ایالات متحد در خاک عراق، اکثریت قاطع مردم آن کشور این
اقدام را اشغال امپراتوری
آن
کشوربرای نفت یافتند و این کار به شکستی مفتضحانه راه جست.
تا
اندازه ای به سبب تملک سفارت خانه ای در بغداد، کارگزاران فرانسوی در
یافته بودند که هجوم غربیان به عراق به مقاومتی ژرف بنیان خواهد
انجامید و وضعیتی را پیش خواهد آورد که ژاک شیراک، رییس جمهور وقت
فرانسه آن را" واکنش نیرومند افکارعمومی اعراب و مسلمانان " نامید. این
، یکی از نخستین برداشت ها از نتایج آن هجوم بود.
نظامیان امریکایی ! واشینگتن، بافرستادن نیروهای نظامی ایالات متحد
برای کشته و زخمی شدن توده وار در جریان انجام هجومی استعماری که به
یقین نبردی بزرگ و درازدامن را بر خواهد انگیخت ، به جناایتی نابخشودنی
دست یازیذه است. " نخبگان " سیاسی ایالات متحد بهانه ای برای این حماقت
خویش ندارند.
افزون بر چهار هزار سرباز امریکایی بهای این حماقت رسوای برنامه ریزان
جنگی امریکا را با نثار جان شان پرداخته اند. ده هاهزار تن از سرباران
کنونی و پیشین امریکایی با مسائل دشوار سر بر آورده از شرکت در فاجعه ی
خونین عراق دست به گریبان اند- که آسیب های مغزی جدی، زوال بینایی و
شنوایی، قطع دست ها و پاها، زوال حافظه، نابودی خویشاوندان ،آشفتگی های
عصبی، روان پریشی، آسیب دیدگی روح و روان ... و دردهای بسیار دیگررا در
بر می گیرد.
جنگ طبقاتی تحمیلی از بالا به پایین
از
شما می خواهم به یاد داشته باشید که اشخاص ممتازی که فرمان اشغال عراق
را صادر کردند و ازآن سود می برند ، زندگی خود یا پسران و دختران
خوشبخت شان را درآن کشور بر باد نمی دهند. آنان می توانند با سنجاق یقه
های پرچم نشان جورواجور ی که خود بخواهند در انظار نمایان شوند. می
توانند در بازی گلف برسر نتایج ادامه ی جنگ – که با دادن قربانی های
کلان همراه است - بارییس جمهور شرط بندی کنند. اما چگونه خواهند توانست
در قطع دست ها وپاها و از میان رفتن چشمان شان در زمان باقی مانده از
عمرخویش نیز ، بر یکدیگر تقدم جویند.
شاید کهنه سربازان جنگ عراق که پس از بازگشت به میهن جویای کارند،
میدان های گلف شان رابا آی ای دی ویران کنند و با شبیخون زدن به جنگل
ها و تپه های پیرامون آن میدان های چمن پوش ورزش گاه اشرافی شان را با
کشتن و فلج کردن شان به خون بنشانند.
نه، آنان و عزیزان شان ، به سبب امتیاز طبقاتی خویش از" خدمت " در قصاب
خانه های دوره ای امپراتوری معاف می شوند
ماشه ی تففنگ ها را مجهز می کنند
تا
دیگران آن ها را بچکانند
و
آن گاه خودشان را عقب می کشند
و
به تماشا می نشینند.
شمار کشتگان شان افزون تر می شود
و
آنان خویشتن را در خانه ها پنهان می سازند
آن
گاه که خون سربازان طبقه ی کارگر از تن شان فواره می زند
و
بر خاک می ریزد.
(
باب دیلن خداوندان جنگ)
آن
گاه که فرمان ها غیر اخلاقی می شوند
نظامیان امریکایی! از شما می خواهم این نکته را به خاطرداشته باشید که
اشغال عراق، چه به لحاظ حقوق ملی و چه به لحاظ حقوق بینا مللی، غیر
قانونی است. گذشته از این که چنین اقدامی بی هیچ چون وچرا احمقانه است
، نالازم و غیر اخلاقی نیز هست و بی برو وبرگرد به کشتار جمعی می
انجامد.
بیشتر امریکاییان که ایالات متحد( به تعبیر جرج ارول ) مدعی آزا د سازی
شان است با آن مخالف اند.
و
بیشتر امریکاییان که نیازمند آزادسازی خویش از " مردم سالاری " حاکم بر
میهن شان و بسیاری از مسائل سیاسی داخلی و خارجی کشورشان اند نیز، با
آن مخالف اند.
جنگ در عراق با منافع ملت خودتان نیز در تضاد است. به سبب آن، بر وجهه
ی جهانی ایالات متحد و توانایی آن در رسیدگی به مسائل مبرم "میهن" ،
همچون فقر، بی خانمانی، پوشش ناکافی خدمات بهداشتی، و بیکارسربرزده از
شکست مفتضحانه در عراق، آسیبی سنجش ناپذیر وارد آمده است.
بر
پایه ی حقوق بینا مللی و اصول اخلاقی از دیربازبرقرار شده ، نه تنها
حق، بلکه وظیفه ی شما این است که از اجرای فرمان های جنایت کارانه و
غیر اخلاقی سرپیچی کنید.
متخصصان امنیت ملی ایالات متحد! به یاد داشته باشید که کارگزاران حکومت
فدرال هنگام شروع به کار سوگند یاد می کنند که قانون اساسی ایالات متحد
را رعایت کنند؛ آنرا پاس دارند؛ وازاطاعت کورکورانه از اجرای فرمان های
رییس جمهور بپرهیزند.
اشغال عراق به فرمان رییس جمهور که با حمایت و روا شماری کنگره و هردو
حزب برجسته ی سیاسی کشور همراه بود، قانون شکنی حقوقی و اخلاقی چشمگیر
و همزمان اشتباه آشکار و تردیدناپذیر راهبردی است.
نیروهای نظامی امریکا! بسیاری از شما به نام آزادی و " مردم سالاری "
در عراق خدمت کرده اید. ازشما می خواهم که احساسات دمکراتیک خویش را
زنده بدارید و درزمان نیازشدید به آن – در خیابان ها و محل های کار، در
مدرسه ها وعرصه های فرهنگی، در رسانه ها و پهنه ی سیاست ودر زندگی
روزمره ی خود ایالات متحد از آن بهره گیرید. درست در همین جا، در بزرگ
ترین " مردم سالاری " جهان، در ایالات متحد ، کاستی هایی شگرف در تامین
آزادی و مردم سالاری وجود دارد. در برجسته ترین " تجلی گاه اراده ی
توده ها " ، یک درصد فرازین شهروندان نزدیک به چهل درصد ثروت جامعه را
در اختیار خود دارند و شاید درصد افزون تری از سیاست مداران و سیاست
گذاران آن را در برمی گیرند. در کشورما ده ها میلیون کودک از غذا ،
پوشاک، و سرپناه کافی بی بهره اند و 47 میلیون شهروند تحت پوشش بهداشتی
بنیانی نیستند، اما سرمایه گذاران و مدیران برجسته ی شرکت ها همواره از
تجملات شخصی شگفت انگیز برخوردارند.
صاحبان ثروت های کلان می خندند و می لمند، اما همزمان خون شما و رفقای
تان بر زمین می ریزد و شما جان می بازید. آنان سود می برند، اما
سربازان طبقه ی کارگر با امید زنده ماندن در نبرد های بی خردانه ی پی
آیند اشغال امپراتوری سرمی کنند که راه اندازندگان آن جنایت کارانی
ابله اند که زحمت بررسی ابتدایی ترین واقعیت ها را در باره ی ملت هایی
که سربازان امریکایی به کشورهاشان اعزام می شوند تا بکشند یا کشته شوند
به خود نمی دهند.
ما، به دگرگونی مردم سالارانه ی نظام حاکم بر میهن مان نیازمندیم. ما،
برای تامین آزادی و مردم سالاری در خود امریکا به سربازان مان
نیازمندیم. به کشانیدن جنگ به درون کشورمان نیازمندیم تا با ثروتمندان
و صاحبان قدرت ، نه در نبردهای شرارت آمیزی که آنان برمی انگیزند
پیکارکنند
پل
استریت، مولف کتاب امپراتوری و نابرابری : امریکا وجهان از
11سپتامبر2004 به این سو.
کتاب بعدی او : باراک اوباما و سیاست آینده ی امریکا(2008) است.
|