بازگشت به صفحه نخست

 

 

مي خواهند از معلمان زهر چشم بگيرند

فعال حقوق فرهنگيان در گفت و گو با روز

 

شهرام رفيع زاده

 

 

معلمان ايراني طي دو سال گذشته بارها دست به اعتراض زده اند؛ گاه به شکل صدور بيانيه و نامه هاي اعتراض ‏آميز، و گاه به صورت تجمع و تحصن. اما پاسخ همه اين اعتراضات، سرکوب شديد بوده است: بازداشت هاي ‏گروهي، احضار، محاکمه، تعليق و تبعيد.... آخرين برخورد از اين دست هم حکم اعدام براي فرزاد کمانگر، معلم ‏اهل کامياران بوده است. در باره اين موارد بابهمن فاتحي، مدافع حقوق معلمان و مدير وبلاگ "صداي اعتراض ‏معلم" گفتگو کرده ايم. ‏

 

‎‎آقاي فاتحي آيا اعتراضات معلمان صنفي است يا انگيزه هاي سياسي و اجتماعي نيز در آن دخيل ‏هستند؟‎ ‎

خواسته هايي که معلمان در ايران به خاطرش دست به اعتراض مي زنند جزء بديهي ترين خواسته ها و حقوق ‏اکثريت شاغل هر جامعه اي است که اگر در آلمان يا انگليس و با يک درجه تخفيف حتي در ترکيه طرح شوند، ‏خواسته هايي کاملا صنفي، با تعريف رايجي که از خواسته ها و اعتراضات صنفي وجود دارد، محسوب مي شود. ‏اما در اين مملکت شرايط فرق مي کند. نگاهي به اعتراضات کارگري، دانشجويي، زنان وغيره که آنها هم خواسته ‏هايي مشابه ما دارند اين را به خوبي نشان داده که حرکت براي ابتدايي ترين خواسته ها هم در اينجا جنبه سياسي ‏پيدا مي کند، اعتراضات معلمان هم به همين ترتيب. کارگري که به پرداخت نشدن حقوقش معترض است ازطرف ‏نيروهاي امنيتي احضار و تهديد و توسط دادگاه انقلاب به محاکمه کشيده مي شود. معلمي که در اعتراض به شرايط ‏مشقت بار زندگيش دست به اعتصاب و تجمع مي زند به جرم اقدام عليه امنيت محاکمه و محکوم مي شود. بنابر ‏اين جدا از هر تعريفي که من وشما از اعتراضات صنفي وسياسي داشته باشيم خود حکومت با نوع برخورد با ‏اعتراضات، عملا اعلام مي کند اعتراض به ظلم و بي حقوقي، اعتراضي سياسي است. ‏

 

فوري ترين خواسته معلمان بهبود وضعيت معيشتي آنان است که شامل پرداخت حقوقها و پاداشهاي معوقه، ‏افزايش حقوقها، حل مشکل مسکن، برخورداري ازخدمات درماني مناسب وغيره است اما در عين حال خواسته ‏هايي که ناظر بر منزلت معلم هستند، مانند اصلاح ساختار اداري آموزش وپرورش، دخالت مستقيم معلمان در ‏ساختارمديريتي، افزايش امکانات وتجهيزات آموزشي، بالا بردن سطح علمي آموزش و زدودن خرافات از کتابهاي ‏درسي نيز براي معلمان مطرح است که در مقايسه با مطالبات قبلي، من اينها را خواسته هاي سياسي اجتماعي ‏معلمان ميدانم چرا که حل اين بخش از خواسته ها در گرو درجه اي از تغييرات سياسي واجتماعي است. ‏

 

نکته آخراينکه در مملکتي که مدل موي آدم‏‎ ‎ها و نوع لباس پوشيدنشان به امنيت ملي گره خورده است، نمي توان ‏اعتراضات بيش از يک ميليون معلم به شرايط ناعادلانه اي راکه نزديک به سه دهه بر آنها حاکم شده، صرفاٌ ‏اعتراضاتي صنفي تحليل کرد. ‏

 

بنابر از هر جهت که نگاه کنيد جنبه سياسي موضوع رامي توان ديد؛ لذابه نظر من اينکه اعتراضات معلمان، مانند ‏ساير اعتراضات اجتماعي، داراي جنبه هاي سياسي اجتماعي هم هست براي کسي که نخواهد خود را بفريبد، ‏اظهر من الشمس است. ‏

 

هر چند برخي از فعالين بنا بر مصلحت انديشي و برخي به دلايل سياسي تلاش ميکنند اعتراضات معلمان را، حتي ‏آنجا که با قاضي و دادستان وبازجو سروکار ندارند، کاملا صنفي و فقط در حد افزايش درصدي به حقوقها نشان ‏دهند که به نظرم در هر دو حالت به ضرر حرکت معلمان است. ‏

 

در واقع به نظرم اين گرايش با هدف ترساندن معلمان ومحدود کردن اعتراضات آنان برجسته شده است. توجيه اين ‏گرايش اين است که اگر ما خواسته هايمان را صنفي اعلام کنيم اولا فشار سرکوب کمترمي شود، دوما امکان ‏تحقق خواسته ها با مذاکره وچانه زدن با مقامات بيشتر مي شود. ‏

 

متاسفانه بخشي از فعالين هم اين را پذيرفته اند، بدون اينکه دقت کنند، اين شيوه نه تنها جلو سرکوب را نمي گيرد، ‏چيزي که عملا شاهديم، بلکه محدوديت هاي زيادي را هم به اعتراضات معلمان تحميل مي کند. ‏

 

‎‎چه محدوديت هايي را تحميل مي کند؟‏‎ ‎

اولين و بزرگترين محدوديت اين است که اعتراضات معلمان را از اعتراضات ساير بخشهاي جامعه جدا مي کند. ‏يعني عملا تصوير محدودي از خواسته هاي معلمان، هم نزد جامعه وهم درميان خود معلمان بوجود مي آورد، حال ‏آنکه مي دانيم مشکلات معلمان، مشکل اکثريت جامعه است. جالب است بدانيد شعار "معيشت منزلت حق مسلم ‏ماست" که اولين بار توسط معلمان درتهران در تجمعات سال85 داده شد، شعار اعتراضات اخير کارگران نيشکر ‏هفت تپه در شهر شوش نيز بوده است. ‏

 

به همين دليل من فکر مي کنم معلمان نبايد وارد اين بازي شوند. با توجه به هزينه هاي بالايي که اعتراض سياسي ‏در "آزادترين کشور دنيا" دارد، اين "اتهام" نيست، اين تهديدي است که با هدف، فروبردن اعتراضات معلمان به ‏لاک محدود وصنفي عده اي که براساس حکم کارگزيني فلان اداره معلم محسوب مي شوند و صرفا خواهان ‏اجراي يک لايحه هستند. براي رد اين "اتهام"، اعلام وتاکيد براينکه اعتراضات معلمان صنفي است، به معني ‏محدودکردن خواسته ها وايجاد مرز صنفي بين اعتراضات معلمان وساير بخشهاي جامعه به دست خودمان خواهد ‏بود، که اين خود بهترين زمينه را براي سرکوب اعتراضات فراهم مي کند. سال پيش گزارشي مي خواندم از ‏اعتراضات کارگران نساجي کردستان يا کارخانه شاهو. وقتي مقامات به کارگران گفته بودند اعتراض شما سياسي ‏است، کارگران جواب داده بودند ما فقط حقمان را مي خواهيم اگر اين سياسي است بله ما سياسي هستيم. من هم در ‏رد " اتهام" سياسي بودن اعتراضات معلمان جواب اين کارگران را به طراحان آن مي دهم. ‏

 

‎‎دو موضوع "مطالبات معوق" و "لايحه خدمات کشوري" از مسايلي است که در مورد اولي دولت مدام ‏وعده پرداختش را مي دهد و دومي هم از خواسته هاي معلمان است که با وجود تصويب در مجلس، دولت همچنان ‏از اجرايش خودداري کرده است. شايد افکار عمومي خيلي با ارتباط اين دو موضوع به فرهنگيان آشنا نباشد، ‏ممکن است اين ارتباط را تشريح کنيد؟‎ ‎

سال هاست که دولت وعده افزايش حقوق کارمندان آموزش وپرورش را مي دهد اما هربار به بهانه اي اين اتفاق ‏نيفتاده. منظوراز مطالبات معوق در سئوال شما فکر مي کنم همين افزايش وعده داده شده است چون در حال ‏حاضر بسياري از معلمان ازجمله معلمان حق التدريس و بازنشسته بجز مطالبات معوق که توضيح دادم، ماه هاست ‏حقوق ومزاياي معمول خود را هم دريافت نکرده اند. ‏

 

در زمان آقاي خاتمي دولت لايحه خدمات کشوري يا نظام هماهنگ پرداخت را براي هماهنگ سازي حقوقهاي ‏کارمندان مختلف بخش دولتي پيشنهاد داد. از زمان پيشنهاد اين لايحه نيز افزايش حقوق معلمان را منوط به ‏تصويب اين لايحه کردند، اماپس از تصويب، همانطور که شما هم اشاره کرديد اجرا نشد. اين ها که گفتم وجه ‏اداري موضوع مطالبات معوق و لايحه خدمات کشوري بود. اما بطور واقعي مسئله شکل ديگري دارد. لايحه ‏خدمات کشوري از همان ابتدا براي سردواندن معلمان و ساير کارمنداني که نسبت به پايين بودن حقوق ها معترض ‏بودند پيشنهاد شد. ‏

 

چون از همان ابتدا معلوم بود اين طرح بامشکلات وپيچيدگي هاي اجرايي زيادي روبرو خواهد شد و يکي از دلايل ‏طولاني شدن تصويب اين طرح هم همين موضوع بوده است. حتي اجراي اين طرح هم نمي تواند مشکلات ‏معيشتي امروز معلمان را حل کند. چرا که برفرض اجراشدن، سال ها طول خواهد کشيد تا بازده مشخصي عايد ‏معلمان شود. بخشي از تشکل هاي صنفي معلمان نيز هدف خود را تصويب اين لايحه قرار دادند و عملا در سر ‏دواندن معلمان درتمام اين سال ها با حکومت شريک شدند. حالا هم اين بخش قصد دارد معلمان را چند سال ديگر ‏با خواست اجراي لايحه خدمات کشوري از مبارزه براي تحقق خواسته هايشان دلسرد کند. ‏

 

‎‎اخبار و گزارش ها حاکي است که صدها معلم طي دو سال اخير بازداشت، احضار يا محاکمه شده اند. ‏فکر مي کنيد برخورد هاي امنيتي- قضائي بر اعتراضات صنفي معلمان چه اثري داشته يا خواهد داشت؟‎ ‎‎‎

بله بخصوص پس از فروکش کردن اعتراضات در ارديبهشت 86 که معلمان از صحنه اعتراض فعال خارج شدند، ‏حکومت قلع وقمع فعالين را شروع کرد که هنوز هم ادامه دارد. متاسفانه آمار دقيقي در اين باره وجود ندارد. ‏آخرين آماري که من شنيده ام چيزي بين 200 تا 300 معلم بوده که با اين احکام روبرو شده اند. در اين برخورد با ‏معلماني که فقط حقشان را طلب کرده اند، از تمام ظرفيت ها وامکانات سرکوب استفاده شد. از وزارت اطلاعات تا ‏استانداريها، از نيروي انتظامي تا هيأت‌هاي تخلفات اداري، از احضارو تهديد تا کسرحقوق واخراج، از تبعيد و ‏زندان تا وحشيانه ترين مجازات يعني حکم اعدام که براي همکارمان فرزاد کمانگر صادر شده است. حال آنکه ‏خود اين نيروي عظيمي که عليه معلمان بسيج شده نشان دهنده قدرت اعتراضات معلمان است که اگر درست ‏رهبري شود مي تواند خواسته هاي آنان را متحقق کند. برخوردهايي که با اعتراضات شده ظاهرا معلمان را به ‏تمکين وادار کرده ومانع ادامه وگسترش اعتراضات آنان شده است. اما واقعيت اين است که چون خواسته هاي ‏معلمان همچنان بدون پاسخ مانده، سرکوب شايد بتواند بروز علني نارضايتي را براي دوره کوتاهي محدود کند، اما ‏تا زماني که ريشه نارضايتي وجود دارد و مطالبات معلمان محقق نشده، اعتراض هم وجود دارد به همين دليل به ‏نظرم دير يا زود شاهد از سرگيري اعتراضات گسترده معلمان با قدرت بيشتري خواهيم بود. در همين مقطع ‏اعتراضات معلمان بازنشسته به عدم پرداخت پاداش ومزاياي پايان خدمتشان، در بسياري ازشهرها در جريان ‏است. ‏

 

جنبه ديگري که بايد به آن اشاره کرد، تغييرات کيفي است که ظرف دو سال گذشته و همزمان با بگير وببندها، در ‏سطح حرکت معلمان اتفاق افتاده و آن ايزوله شدن گرايش راست ومحافظه کار در ميان تشکل هاي معلمان است. ‏برخورد هاي امنيتي- قضائي از يک سو و محقق نشدن خواسته هاي معلمان از سوي ديگر، بخش وسيعي از ‏معلمان را به اين نتيجه رسانده که اين گرايش، که تا مقطع اعتراضات 86 در تشکل ها گرايش غالب و سنگ ‏بزرگي به پاي حرکت آن ها بود، نه قادر است و نه مي خواهد در جهت رسيدن آنان به حقوقشان اقدام موثري انجام ‏دهد. ‏

 

روند اعتراضات طي دوسال گذشته ضرورت به ميدان آمدن فعالين که اعتراضات معلمان را جهت نيل به ‏اهدافشان رهبري کنند بيش از گذشته برجسته کرد. هرچند اين گرايش همچنان ابزارهايي براي اعمال نظر در ‏برخي تشکل ها وشوراي هماهنگي در اختيار دارد، اما روند اعتراضات در ماههاي اخير و جدايي چهره هاي ‏شناخته شده اين گرايش از کانون تهران، که يکي از بانفوذترين کانونها در شوراي هماهنگي بوده است، جهت کلي ‏اين تغيير را نشان ميدهد. ‏

 

‎‎در اين ميان سخنگوي قوه قضائيه هفته گذشته ضمن تائيد صدور حکم اعدام براي فرزاد کمانگر، اتهام ‏اين معلم و عضو کانون صنفي معلمان کردستان را امنيتي توصيف کرد، و حتي مدعي شد که او قصد بمب گذاري ‏در يک دانشگاه را داشته است. اصلا ماجراي بازداشت اين معلم و اتهاماتي که به وي وارد کرده اند چيست؟‎ ‎‎‎

جريان حکم اعدام آقاي فرزاد کمانگر ادامه سرکوب معلمان و ايجاد جو ارعاب در ميان آنان است. احضار وتبعيد ‏و زندان نتوانست صداي اعتراض معلمان را خاموش کند، حالا مي خواهند فشار سرکوب را بزرگتر کنند. فرزاد ‏کمانگر را سال 85 همراه 2 نفر ديگر در تهران دستگير مي کنند. چون مدرکي عليه آن ها وجود نداشته آنها را به ‏کرمانشاه مي فرستند. در کرمانشاه نيز نمي توانند مدرکي دال بر مجرم بودن آنها ارائه دهند، و مجددا به تهران باز ‏گردانده مي شوند و بار ديگر از تهران به سنندج فرستاده مي شوند. حالا هم با گذشت دو سال که ازدستگيري ‏فرزاد کمانگر مي گذرد، علي رغم شکنجه هاي وحشيانه(دررنج نامه اي که فرزاد نوشت و از زندان به بيرون ‏فرستاد اين شکنجه ها را افشا کرد)، به گفته خليل بهراميان، وکيل فرزاد، هيچ مدرکي در پرونده او وجود ندارد که ‏اتهامات را ثابت کند. اخيرا در جريان احضار يکي ازمعلمان، وقتي ايشان از نماينده دادستان مي پرسد: "شما که ‏اين اتهامات رابه ما زده ايد، چه مدرکي براي اثبات آن داريد، نماينده دادستان گفته است ما مي توانيم ده تا اتهام ‏ديگرهم به شما بزنيم." فرزاد کمانگر را هم به همين روش متهم وسپس محکوم کرده اند. ‏

 

در اتهاماتي که به فرزاد زده شده سر سوزني ازحقيقت وجود ندارد. آقايان مي خواهند معلمان را به مرگ بگيرند ‏که به تب رضايت بدهند. مي خواهند از معلمان زهر چشم بگيرند تا ديگر هيچ معلمي جراًت اعتراض نداشته باشد. ‏

 

‎‎موضع نهادهاي صنفي معلمان در اين مورد چيست؟ وآيا تشکل هاي صنفي معلمان برنامه اي براي ‏حمايت از اين معلم محکوم به اعدام دارند؟‎ ‎

تشکل هاي صنفي هنور در اين مورد موضع مشترکي ندارند. برخي آن را مثل يک خبر معمولي انعکاس داده و ‏موضع مشخصي نگرفته اند. اما خوشبختانه برخي تشکل ها و فعالين معلمان به اهميت اين موضوع واقفند و ‏خواهان رفع اتهام از فرزاد کمانگر و آزادي فوري او هستند. ‏

 

تلاش هايي هم در اين زمينه درجريان است. انجمن صنفي معلمان کردستان و کانون صنفي تهران طي اطلاعيه ‏هاي جداگانه اي اين حکم را غير عادلانه اعلام کرده و از معلمان سراسر کشور خواسته اند براي لغو اين حکم ‏اعتراضات متحدانه اي را آغاز کنند. معلمان ومردم کامياران، شهري که فرزاد کمانگر در آن تدريس مي کرد، نيز ‏بارها خواستار لغو حکم اعدام فرزاد شده اند. ‏

 

‎‎نهادهاي صنفي معلمان در سطح بين المللي هم به اين حکم اعتراض کرده اند، واکنش معلمان در اين ‏مورد چه بوده و اساسا فکر مي کنيد انتشار اين بيانيه ها در سطح کشوري و بين المللي مي تواند در نجات آقاي ‏کمانگر نقش داشته باشد؟‎ ‎

همانطور که اطلاع داريد سازمان آموزش بين الملل واخيرا هم سازمان عفو بين الملل به اين حکم اعتراض کرده ‏اند. اين اقدامات بين المللي کمک بزرگي است به معلمان و فعاليني که براي لغو اين حکم در ايران تلاش ميکنند. ‏اقدامات گسترده اعتراضي به اين حکم در داخل و خارج از ايران قطعا مي تواند در نجات فرزاد از خطر اعدام ‏موثر باشد. قبلا هم نمونه هايي بوده که با اعتراضات گسترده جلوي اعدام وسنگسار وقصاص گرفته شده. در اين ‏مورد هم مي توانيم وبايد جلوي اين اتفاق را بگيريم. با توجه به حساسيت موضوع، بسنده کردن به انعکاس اخبار ‏مربوط به فرزاد کمانگر، هرچند ضروري است اما کافي نيست. تشکلهاي معلمان و ساير فعالين بايد اقدامات عملي ‏را در سراسر کشور تدارک ببينند. باتوجه به امکانات در هر جايي، اين اقدامات مي تواند از طرح و برجسته ‏کردن مسئله در افکار عمومي تا طومار و نامه اعتراضي نوشتن به نهادهاي داخلي وبين المللي، و برگزاري شب ‏شعر، سخنراني وتجمعات و يا ابتکارات ديگر در حمايت از فرزاد کمانگر، را شامل شود. ما مي توانيم با ‏اعتراضات متحدانه خود جان يک همکار، يک معلم دلسوز و شريف، يک انسان بي گناه را که به جرم ‏عدالتخواهي به مرگ محکوم شده را نجات دهيم. ‏

 

وبلاگ صداي اعتراض معلم