بازگشت به صفحه نخست

 

به مناسبت روز ملی معلم

 

12 اردیبهشت (سال‏روز کشته‏شدن دکتر خان‏علی) 1341

 

وعده هاي پوچ كافي است ما منتظر پاسخ هستيم

 

در پايان سال تحصيلي , نگاهي كوتاه به سالي كه براي معلمان در سكوت گذشت , نشان ميدهد كه حتي به وعده وعيدهايي مبني بر رسيدگي به مينيمم حقوق و مطالبات كه در آشكار به فرهنگيان داده شده , كوچكترين پاسخي داده نشده و بر خلاف آنچه كه در رسانه ها و انظار عمومي نشان داده ميشود , فرهنگيان روزهاي بسيار سختي را پشت سر ميگذارند . فضاي بسيار گسترده و تبليغات زياد دولت مبني بر اينكه همه مشكلات معلمان حل شده خود بخود باعث القاي ذهنيت غلط متوقع بودن بيش از حد فرهنگيان و زياده خواهي و سيري ناپذيري و آشوبگر بودن ايشان را در ذهن مردم جا خواهد انداخت . حال آنكه فرهنگيان شريف تنها و تنها خواسته هاي قانوني و برحق خود را پي گرفته و خواستار محقق شدن مينيمم خواسته هاي معيشتي خود ميباشند. و در مقابل چه جوابي دريافت كردند جز محدوديت , وعده هاي بي پايان پوچ و احضار و دادگاه ؟ آيا معلمان شريف و زحمتكش كشورمان زياده خواه و آشوبگر هستند يا خواستار منزلت واقعي خويش ميباشند ؟

يك معلم دردمند در مورد جايگاه و منزلت واقعي معلم و نقطه كنوني جامعه فرهنگي چنين ميگويد :

 

”اين درد را به چه كسي بايد گفت وقتي كه شريف ترين قشر در تامين حداقل هاي معيشتي براي يك زندگي ساده دچار مشكل باشد ؟ مگر با اين تورم موجود و فكر حل مسئله مسكن كه امروز به جد , يكي از مهمترين مشكلات ما است , ميتوان آنطور كه بايد روي تربيت و آموزش متمركز شد ؟ هميشه گفته اند معلمي شغل انبيا است اما با اين وضع موجود حتي منزلتي هم كه روزي در صدر جايگاه اجتماعي ما بود از بين رفته است .”

 

معلم شريف ديگري در رابطه با برخوردهاي ناشايستي كه با معلمان شده و وعده هاي توخالي مسئله را چنين عنوان مينمايند :

 

” به نوعي سر معلمان را گرم ميكنند  . قولهايي به خاطر مسايل سياسي داده ميشود هر زمان كه مشكلي داشته باشند و به معلم نياز پيدا كنند يك سري وعده هايي ميدهند اما واقعيت چيز ديگري است ..... گفتند طرح پلكاني كه معلمان به واقع مفهومش را طي اين مدت نه ديدند و نه فهميدند چرا كه تنها يك حرف بود , مگر نميگويند نرخ تورم بالا ميرود تازه اين ارقام اعلام شده است , پس چرا ما حقوقي دريافت نميكنيم كه متناسب با اين تورم باشد ؟ درحالي كه حقوق متناسب با تورم افزايش يابنده يكي از خواسته هاي بديهي هر كسي ميتواند باشد .  كجاي اسلام اين رفتاري كه با معلم ميشود عدل است ؟ ”

 

مسئؤلين حتي از دادن جوابي قانع كننده به فرهنگيان نيز تفره رفته و تنها به پاسكاري و وقت كشي بسنده نموده اند . همانطور كه در ماه گذشته شاهد بوديم وعده هاي معمول بخصوص در آستانه ارديبهشت ماه شدت گرفت و اكنون كه در پايان سال تحصيلي هستيم نيز همچنان ادامه دارد . در اكثر شهرها اضافه كاري ها پرداخت نشده , منجمله در اصفهان , قزوين , بانه, اردبيل و ....

 

در همين اثنا شاهد شدت گرفتن نارضايتي همكاران بوديم و در شهرهاي مختلف برنامه هايي مبني بر پيگيري خواسته هاي قانوني معلمان , از سوي اين قشر آگاه و فرهيخته اعلام و برگزار گرديد. منجمله تجمع كوچك امابسيار باشكوه همكاران اصفهاني در خميني شهر , تجمع فرهنگيان در اردبيل ,تجمع اعتراضي معلمان ملاير, اعتصاب معلمان بندر گناوه , اعتصاب معلمان بانه و ....

اگرچه تا اين زمان نيز در اعمال محدوديت و فشار در تنگنا قراردادن فرهنگيان چيزي فروگذار نشده بود , اما اين برنامه ها نيز به نوبه خود دستخوش اعمال چنين تنگناهايي شدند اما عليرغم همه فشارهاي موجود , از آنجايي كه صبر همه معلمان لبريز شده و خشم آنها از وعده هاي دروغين , روز به روز بيشتر ميشود , سكوت نكرده و بار ديگر براي احقاق خواسته هاي برحقشان , برخاسته و دست به دست يگديگر دادند . چراكه تحقق اين خواسته ها جز در سايه اتحاد و حركتهاي منسجم و هماهنگ , امكان پذير نبوده و نخواهد بود .

هم اكنون همه فرهنگيان به روشني ميدانند كه براي برون رفت از شرايط فعلي راهي جز اعتراض و در واقع باز پس گرفتن حقوق قانوني خود ندارند . اگر هم طي اين چند سال گاه گاهي مسئولين غفلت نموده و نيم نگاهي به خواسته هاي فرهنگيان انداخته اند ! به اين دليل بوده كه نقطه شروع , در واقع اوجگيري درخشنده يك اعتراض و يا فرياد حقي بوده كه ازگلوي فرهنگيان شريف برخواسته تا سر سوزني بر وعده هاي پوشالي جامه عمل پوشانده شود .

عدم توجه و رسيدگي از جانب مسئولين بخصوص در طي يك سال گذشته , هر شبهه و ابهامي وجود داشت را از بين برده است كه هيچ گوشي براي شنيدن صداي ما وجود ندارد و براي احقاق حقوق قانونيمان , اين خود ما هستيم كه بايد اقدام نماييم .

تجربه نشان ميدهد كه وعده وعيدهاي داده شده مبني بر رسيدگي به مينيمم حقوق و مطالبات , همواره به فراموشي سپرده خواهند شد , گرچه از روز اول هم روشن بود كه غير از ما , هيچ كس دردمند دردهاي ما نبوده و براي رسيدن به حقوق قانوني مان , تنها اين خود ما هستيم كه بايد آستين بالا زده و درد را درمان كنيم  .ناديا كريمي /                                             

 

 

میزگرد، با تنی چند از فعالان کانون صنفی معلمان

 

راه آینده: با تبریک و خوش آمدگویی به دوستان و همه‏ی عزیزان

 

در آستانه‏ی روز معلم هستیم و چهل‏و‏هفتمین سال‏روز کشته‏ شدن دکتر خان‏علی به‏خاطر خواسته‏های صنفی در تظاهرات معلمان. شاید ما یکی از معدود کشورهایی باشیم که در نیمه‏ی دوم  قرن بیستم وابتدای قرن بیست‏ویکم برای ایجاد تشکل‏های صنفی کشته می‏دهیم. معلمان در سال 41، و در سال 78 پوینده و مختاری از اعضای کانون نویسندگان ایران که برای بازگشایی کانون کشته شدند. فکر می‏کنید وضعیت معلمان برای رسیدن به خواسته‏های صنفی‏شان بعد از این چهل‏وهفت سال چه‏گونه است؟

 

آقای بهشتی:معلمان به‏عنوان یک صنف در یک دوره‏ای از تاریخ که مربوط به قبل از انقلاب است، کشته داده‏اند. اگر معلمان امروز هزینه‏شان در حد از دست دادن عزیزی نبوده، تدبیر دولت‏مردان ما نیست درواقع مدیریت صحیح نهادهای مدنی بوده است که باعث شده که چنین هزینه‏ای را پرداخت نکنند و به‏جای آن هزینه‏های دیگری را به‏پردازند. در حالی‏که زمینه فراهم بود که مشابه حادثه سال 41 که برای دکترخان‏علی اتفاق افتاد دراسفند‏ماه 85 تکرار شود. خویشتن‏داری معلمان و تجربیات آنان مانع از تکرار خشونت در آن سال شد. کاش مسوولان این‏را قدر می‏دانستند که متاسفانه درک درستی از حرکت صنفی معلمان در مجموعه نظام دیده نمی‏شود.خواسته‏های فرهنگیان، حرف همه‏ی ملت است. حرف جدیدی نیست. مجموعه اقشار آسیب‏پذیر جامعه حرف‏شان این‏است که اگر فرزندان این مملکت‏اند، در شرایط برابر سهم برابر به‏خواهند، متاسفانه عموما برای این که افکارعمومی را منحرف کنند، این‏جور عنوان می‏کنند اقشاری که معترض هستند، مثل سندیکای کارگران شرکت‏واحد، تحت‏عنوان زیاده‏خواهی محکوم کنند.در صورتی‏که بحث بر سر حداقل‏هاست. نه کارگر شرکت‏واحد، نه معلم و نه دیگران و نه هیچ یک از اقشار جامعه که عموما در قالب نهادهای مدنی مطالبات خود را می‏خواهند توقع ندارند که در شرایط نابرابر حقوق برابر دریافت کنند. به اشتباه، به دروغ و به عمد این‏گونه مطرح می‏شود که معلم می‏خواهد در مدرسه‏ای که امکانات آسایش برایش فراهم است با یک کارگر شرکت نفت که در بیابان مشغول حفاری است حقوق برابر داشته باشد. هیچ‏یک از تشکل‏های معلمان این ادعا را مطرح نه‏کرده‏اند. معلمی که در کلاس تمام مدت ایستاده تدریس می‏کند هر لحظه از کارش توسط دانش آموزان کنترل می‏شود، با آن کارمند شرکت نفتی که در یکی از ادارات تهران درکنار فن‏کوئل نشسته، وقت استراحت هم دارد و مدرک تحصیلی‏شان هم با هم برابر است و هر دو دقت و مسوولیت هم دارند، شرایط حقوقی یک‏سانی داشته باشند. این تبعیض را هیچ قشر آگاهی نمی‏پذیرد. چیزی را که حس می‏کنید نمی‏توانید انکار کنید. معلمان به این خودآگاهی رسیده‏اند و تبعیض را متوجه می‏شوند به این جمع‏بندی هم رسیده‏اند که طی دوران پس از انقلاب با شعارهایی آن‏ها را فریب داده و از نجابت‏شان سوءاستفاده کرده‏اند. می‏خواهند در این وضعیتی که نفت بشکه‏ای بالای 100 دلار فروخته می‏شود، سفره شان خالی نباشد. یا از دیگرانی که از نظر تحصیلات و تواناییِ کاری برابرند عقب‏تر نباشند و از حداقل‏ها هم محروم نباشند. فکر نمی‏کنم هیچ فردی از افراد جامعه با این قضیه مخالفت داشته باشد.اقلا از سال 80 و نه قبل ازآ ن، که زمزمه‏های درگوشی و حرف‏های آهسته معلمان در دفاتر مدارس مطرح می‏شد، در این 6-7 سال که خواسته‏ها علنی شده، معلمان همین یک‏جمله را تکرار کرده‏اند ولی مسوولان عوام‏فریبانه قلبش کرده‏اند و می‏گویند معلمان دنبال مطالبات خود هستند. اگر چه ما هم عبارت مطالبات را به کار می‏بریم، اما تعبیر ما از مطالبات خواسته‏های ماست . تعبیری که مسوولان القا می‏کنند معوقه‏هاست. یعنی حق التدریس‏هایی که قرار بوده قبلا بدهند و نداده‏اند. یعنی معلم شش‏ماه کار کرده هیچ حقوقی دریافت نکرده است. حال با آب‏وتاب در مطبوعات این‏گونه منعکس می‏کنند که بله مطالبات معلمان پرداخت شد، یعنی بعد از گذشت این‏مدت بدون قرانی افزایش با افزایش تورم بالای 20درصد، حقوق عقب افتاده‏شان را می‏گیرند. و به خواننده و شنونده نیز این‏گونه القا می‏شود که به‏معلمان مرتبا پرداختی دارند. کسی هم نمی‏پرسد معلمان چه چیزی را دارند می گیرند. همین روزنامه‏های دی‏روز و امروز را ببنید. تقریبا اگر نگوییم هر روز، هر هفته یک مطلبی در مورد پرداخت این مطالبات در مطبوعات هست.

 

ما اعتقاد داریم که اگر معلم از نظر مادی به حد متوسطی نرسد، هیچ حرکتی در جامعه رخ نخواهد داد چون .حرکت‏ها در جامعه توسط اقشار متوسط انجام می‏شود. اقشار پایین آن‏قدر درگیر مشغله‏ی مادی هستند که فرصت فکرکردن ندارند، اقشار مرفه هم که انگیزه‏ای برای تغییر ندارند، تنها این اقشار متوسط هستند که تا حدودی فرصت فکرکردن دارند و می‏توانند راه‏کار بدهند برای مشکلات موجود در جامعه.

 

خواسته معلمان یک جمله است: رفع تبعیض.

 

در تمام این 8 سال این خواسته‏ی ما بوده است. البته به‏صورت قطره چکانی پاسخ داده‏اند اما با آن‏چیزی که باید به آن برسیم فرسنگ‏ها فاصله داریم.

 راه آینده: اخیرا در شورای‏عالی کار حداقل حقوق برای سال 87 (219 هزار تومان) تعیین شده است.این درحقیقت پایه‏ی حقوق در کل جامعه است. در وجه دیگر ما بررسی اقتصاددانان مستقل از وضع جامعه را داریم که هزینه زندگی برای یک خانواده‏ی 4 نفره را 580 هزار تومان می‏دانند. نظر شما در این مورد چیست؟

 

رضایی: در زمان آقای خاتمی تحقیقی انجام شد بر روی میزان سواد و دریافتی اقشار مختلف جامعه. این تحقیق مشخص می‏کرد که باسوادترین قشر جامعه بعد از پزشکان و سازمان آموزش ‏عالی، معلمان هستند. یعنی ردیف دوم از سر ستون. و میزان دریافتی معلمان نیز ردیف دوم از انتهای ستون است و تنها از یکی از اقشار دیگر جامعه که فکر می کنم آتش نشان‏ها هستند دریافتی بیش‏تری دارند.  باز برگردیم به بحث آقای بهشتی. بحث، بحث تبعیض است. اگرامکانات هست  باید برای همه باشد و اگر نیست برای هیچ‏کس نباشد. معلمان زیاده‏خواه نیستند. حق‏شان را می‏خواهند حقی که از این‏کشور دارند و درحدی که حق‏شان هست باید بگیرند، نه کم‏تر. الان با نفت بالای 100 دلار چرا باید 4 تا 5 ماه حقوق برخی از معلمان پرداخت نشده باشد. سوال معلم این است :چرا؟

 

اقای باغانی: باسلام و تشکر و تبریک سال نو به امید این‏که بتوانیم در سال جدید کارهای دموکراتیک و مدنی‏مان را ادامه به‏دهیم.  می‏خواهم آماری به‏دهم. یک زمان آماری را از وزارت‏خانه گرفتیم که متوسط دریافتی معلمان 270 هزار تومان بود، سال گذشته اعلام کردند 310 هزارتومان، و الان هم اعلام می‏کنند 420 هزار تومان. با این آماری که به‏طور رسمی اعلام شده کل معلمان زیر خط فقر هستند. می‏دانید که ما چند نوع فقر داریم مثل فقر خشن. اعلام کردند که 60 درصد مردم درفقر خشن  به‏سر می‏برند . یعنی حداقل امکانات اولیه را هم ندارند. وضعیت معلمان در فقر خشن است و مجبور است برای دست یافتن به حداقل‏ها دو یا سه کار اضافه انجام دهد. ما  به سازمان بازرسی کل کشور شکایت کردیم. من گفتم انگار از خدا به خدا شکایت کردیم. هیچ‏کس هم پاسخ‏گو نبود. میلیاردها تومان اختلاف داشتند؟!. آن‏وقت در حالی‏که 5 ماه حق‏التدریس برخی از معلمان پرداخت نشده است. در همین انتخابات اخیر از معلمانی‏که در حوزه های رای‏گیری استفاده کرده بودند 40 ساعت حق‏التدریس پرداخت کردند. یعنی مقداری از هزینه‏ی انتخابات از بودجه‏ی حقیر آموزش‏و‏پرورش پرداخت شد. یعنی از جییب معلمان.

 

ما از نظر حقوقی پایین‏ترین هستیم و از نظر اقتصادی زیر شدیدترین فشارها. در حالی‏که باید بالاترین‏ها باشیم. در جایی‏که اگر معلم پاکیزه باشد، حقوق کافی داشته و امکانات لازم برای ارتقای دانش خود داشته باشد بیش‏ترین تاثیر را در بهبود شرایط جامعه خواهد داشت. الان ترس‏شان از این‏است که فهمیده‏اند که معلمان در اقشار دیگر جامعه تاثیر دارند. روی کارگران، پرستاران .و... هی به ما می‏گفتند که ما با شما می‏توانیم کنار بیاییم چون شما فکر دارید منطق دارید، اما از این منطق‏مان علیه خودمان استفاده کردند. از این آگاهی علیه خودمان استفاده کردند. گفتند: ما نمی توانیم جواب کارگران، پرستاران و... را بدهیم، حتا نظامیان را به رخ ما کشیدند. این مشکل عمومی در کشور است. این‏ها کشور را دوست ندارند. اگر کسی کشورخودش را دوست داشته باشد باید به اقتصاد کارگر، معلم، پرستار، روزنامه نگار و ... همه اقشار مزدبگیر جامعه توجه کند.

 

راه آینده: طبق برخی آمارها درکشورهای صنعتی پس از مدیران سیاسی، بازرگانان، وکلای مجلس و وزرا و متخصصان سطح بالا، بیش‏ترین حقوق را معلمان و دانشگاهیان دریافت می‏کنند. حتا در کشور ترکیه حداقل حقوق معلمان چیزی در حدود 700 هزار تومان است. در کشورهای اروپایی و امریکایی حداقل حقوق کسی که با کودک کار می‏کند مثل مربیان مهدکودک‏ها و ... چیزی در حدود 2000 دلار است. با توجه به‏این که در شرایط حاضر، زندگی ما در بعضی جهات گران‏تر از آنان است. اگر سی سال پیش مقایسه می کردیم زندگی آنان گران‏تر بود چرا که سوبسیدهای زیادی پرداخت می‏شد. الان شاخص قیمت‏ها در تهران به گونه‏ای است‏که یکی از گران‏ترین شهرهای دنیاست. با توجه به تورم اخیر و هزینه مسکن، وضعیت زندگی در تهران سخت‏تر از کشورهایی مثل امریکاست.

 

کم بودن حقوق معلمان تاثیر قطعا مستقیمی بر گسترش فرهنگ جامعه دارد. خوب این فقر چه تاثیری در وضع آموزش و پرورش ما دارد؟

 

بهشتی: اگر به‏خواهیم آماری کار کنیم، بالای 35درصد معلمان ما فاقد مسکن هستند. طبق آمار رسمی بخش عمده‏ی معلمان در شهرهای بزرگی مثل تهران مشکل مسکن دارند. خیلی ساده می‏توان آمار گرفت در شهر تهران میانگین اجاره‏ی یک آپارتمان 50 تا 60 متری کم‏تر از 500 – 600 هزار تومان نخواهد بود.بالای 50 درصد معلمان ما خانم هستند. که اگر در واقع صاحب مسکن هستند چه بسا از طریق همسران‏شان است با توجه به این مساله تنها15 درصد معلمان مرد مسکن دارند که آن‏هم از طریق معلمی صاحب خانه نشده اند. این حقوقی که می‏گیرند آن توانی را ایجاد نمی‏کند که حداقل‏های زندگی را تامین کند. حداقل نه خرید مسکن که حتا اجاره مسکن مناسب نیز با آن ممکن نیست. وقتی می‏گوییم 420 هزار تومان میانگین حقوق معلم است و کم‏ترین اجاره 500 الی 600 هزار تومان است.یعنی با حقوق معلمی حتا نمی‏توان یک سقف برای زندگی تامین کرد. برای همین می‏رود سراغ کارهای دیگر. مشکل این‏است که در جامعه‏ی ما به علم و عالم بهایی داده نمی‏شود. ما در دوره‏ی اقای خاتمی  با یکی از نمایندگان صحبتی داشتیم. می‏گفت ما در کشوری هستیم که با پول نفت می‏چرخد. هر چیزی که احتیاج داشته باشیم می‏خریم. علم را هم می‏خریم. دلیل ندارد که مسولان به شما توجهی کنند. البته ایشان خود نیز به این مساله انتقاد داشتند. ولی این تفکر در مسوولان وجود دارد. تازه این در دوره‏ای بود که مدعی بودند نفت را بشکه‏ای 8 دلار می‏فروشند که 6 دلار آن هزینه‏ی استخراج آن می‏شود و تنها دو دلار باقی می‏ماند که کشور با همین دو دلار اداره می‏شد. یعنی بااین دو دلار هم میوه وارد می‏کنیم و هم عالم که از پرورش عالم بی نیاز شویم!!!.

 

این تفکرمتاسفانه واقعیت دارد. درآمد نفتی الان زیاد شده است. قوی‏تر شده. بدون این‏که توجه داشته باشیم که اگر بنیان‏های کشاورزی و صنعت ما ضربه به‏خورد، برپاکردن دوباره‏ی آن‏ها زمان زیادی می‏برد. به راحتی می‏گویند پرتقال نداریم، برنج نداریم، وارد می‏کنیم. کشاورز و صنعت‏کار فنا می‏شود، کارگر فنا می شود، حتا سرمایه‏گذار داخلی نابود می‏شود.مهم نیست. یکی از مسوولان گفته بود که ما مرغ را تولید می‏کنیم کیلویی 2000 تومان تازه سوبسید هم می‏دهیم. اما همان مرغ را وارد که کنیم می‏شود 1200 تومان تازه می‏توانیم یک‏چیزی هم بکشیم روش و با قیمت ارزان‏تر به مردم بدهیم. و سود هم کنیم. نتیجه‏ی این تفکر نابودی اقتصاد کشور است. آموزشوپرورش هم به این درد مبتلاست که بیش‏تر هم درد می‏کشد. یعنی باید این واقعیت را بپذیریم که مسوولان ما و درکنارش مردم( تشری هم به مردم‏مان بزنیم) به این مسایل توجه لازم را ندارند. باید بیانیه‏ای بدهیم که مخاطب‏مان اولیا باشند و از آن‏ها به‏پرسیم که آیا شما به‏عنوان اولیای دانش‏آموزان از آموزش‏وپرورش راضی هستید؟ اگر راضی هستید اعلام کنید که ما دیگر حرفی نزنیم و چسبی  هم به دهانمان به‏چسبانیم تا صدایمان درنیآید. امروز معلمان ما چند شغله هستند. شغل آخرشان معلمی است. معلم هم مسافرکشی می‏کند، سیگار فروشی می‏کند ، تدریس خصوصی می‏کند و در ساعت استراحتش در مدرسه به شکل موظف تدریس می‏کند. اگر از این وضع راضی هستید  بگویید. ما هم اعلام می‏کنیم که همین که می‏دهند بس‏مان است. دیگر آش آن‏قدر شور شده که حتا آقای وزیرهم گفت که معلمان ما آن‏قدر درگیر کارهای دیگر هستند که از شاگردان‏شان عقب مانده‏اند!!.واقعیتی است معلم دیگر فرصتی برای مطالعه ندارد که از دانش‏آموزش جلوتر باشد.

 

در واقع الان در سر کلاس‏ها معلم شده مبصر، دیگر تدریس نمی‏کند. در مدارس دولتی فاجعه دارد اتفاق می‏افتد. ما هیچ آمار رسمی و معتبری از مردودین نداریم. مسوولان می‏گویند بودجه‏ی زیادی صرف آموزش‏وپرورش می‏شود. بله درست است. 5/93 درصد آن صرف پرداخت همین حداقل حقوق‏ها می‏شود. اما نتیجه‏اش 25درصد مردودی است. یعنی یک چهارم این بودجه هدر رفته، از بین رفته است. این غیر از وقتی است که هدر شده است. غیر از آن سرمایه‏ی انسانی است که هدر رفته است. آن‏وقت این‏ها را جمع‏بندی کنید. برداشت ما این است که مسوولان به همین امر راضی هستند. اولیا باید تکلیف‏شان را با این آموزش‏وپرورش روشن کنند. در واقع این پیام ما به اولیا است که بلند شوید و کاری بکنید. این تاسف‏آور است که معلم کتک بخورد و اولیا دانش‏آموزان حرفی نزنند. ما اگر فریاد می‏زنیم تنها بخشی از این فریاد مربوط به حقوق‏مان است و بخش دیگر مربوط به سایر مشکلات آموزش‏وپرورش است. مربوط به دانش‏آموزان است.

 

راه آینده: آموزش‏وپرورش در هر جامعه‏ای بازتولید نیروی انسانی برای آینده است. کودکان باید درس بخوانند تا ب‏توانند جای‏گزین کارگران، مهندسان، پزشکان، دانش‏مندان و متخصصان امروزی شوند. در حقیقت تداوم بقای یک جامعه به‏نوعی به آموز‏ش‏وپروش برمی‏گردد. اگر ما در سال‏های آینده نیروی متخصص نداشته باشیم چه کسانی می‏خواهند جامعه را بگردانند؟ مسلما مسوولان نظام‏های حاکم هم هم‏واره سعی می‏کنند که آموز‏ش‏وپروش به گونه‏ای باشد که بقای اورا تامین کند. و کسانی پرورش پیدا کنند که نظام حاکم را به‏پذیرند و تداوم آن‏را خواستار باشند. اگر آموزش‏وپروش فردی را تربیت کند که معترض باشد، طبیعتا نظام‏های حاکم ضرر خواهند کرد.و در نتیجه به‏نظر می‏آید سیاست‏های آموزش‏وپروش باید سیاست‏هایی حساب شده باشد.

 

شما به این نکته اشاره کردید که انگار مسوولان به وضع موجود راضی هستند. و به همین دلیل هم به مردم روی می‏کنید. اگر در آموزش و پروش خشونت باشد، جامعه هر روز خشن‏تر خواهد شد، همان‏گونه که شاهدش هستیم. اگر با روابط انسانی در آموزش‏وپروش روبه‏رو باشیم( درس معلم گر بود زمزمه‏ی محبتی...) با گسترش روابط انسانی در جامعه روبه‏رو خواهیم بود.

 

اما سوال این است که با این وضعیتی که در جامعه است که خود مردم نیز نمی‏توانند مطالبات خود را بگیرند چه‏گونه می‏توانند به شما کمک کنند. رانندگان شرکت واحد سندیکا تشکیل می‏دهند، با اخراج و زندان روبه‏رو می‏شوند. خواست شما از سایر اقشار مردم جدا نیست. پیوند شما با تشکل‏های مردمی دیگر که همان خواسته‏های شما را دارند چه‏گونه است؟می‏دانیم که آزادی را هیچ‏وقت درسینی طلایی به کسی نداده‏اند.

 

بهشتی: ضعف را در خود می‏بینیم. ما با مردم گفت‏وگو نکرده‏ایم و ارتباط هم برقرار نکرده‏ایم. بخشی از صبحت این‏است که مردم برای شما چه‏کار می‏توانند بکنند؟. من می‏خواهم بگویم  خواسته‏ی ما صرفا برای خودمان نیست بلکه برای خودشان است. اگر این درک ایجاد شود که برای بچه‏هایشان است نه برای معلمان ،مساله حل می‏شود.

 

در مورد کل آموزش‏وپروش صحبت می‏کنیم. آموزش‏وپروش در خدمت کل جامعه است. افرادی که در آن خدمت می‏کنند، همه در خدمت کودکان این سرزمین هستند.هدف ارتقای علمی دانش‏آموزان است. معلم در خط اول است پشت سر او نیروهای ستادی و ... هستند تا می‏رسد به وزیر و ... اگر دانش‏آموز نباشد، حضور این‏ها معنا نمی‏دهد. این کارها باید انجام شود برای تعالی دانش‏آموز.

 

منِِ معلم نقش دوگانه دارم، هم پدر یک دانش‏آموز هستم و هم یک معلم. در مقام معلمی از حقوق معلمی خود دفاع می‏کنم ودرمقام ولی دانش‏آموز از معلم فرزندم حمایت می‏کنم برای این که وضع بچه‏ام خوب شود. اگر این درک ایجاد شود کافی است. کسی توقع کار غیرقانونی از مردم ندارد. به‏عنوان مثال ما نهادی داریم به نام انجمن اولیا و مربیان. نهادی است ریشه دار که یکی از قدیمی‏ترین ان جی او ها است. منتها از توان خود استفاده نمی‏کند.چرا نباید انجمن اولیا و مربیان در طول این 8 سال یک‏بار هم درمورد معلمان اطلاعیه‏ای صادر کند؟. این که نباید این قدر به یک‏قشر در جامعه بی تفاوت بود.نسبت به مسایلی که مربوط به خودشان است بی تفاوت بود، حرفم در این حد است که به‏گویند حتا معلمان کارشان اشتباه است. در این حد هم وقت نگذاشتند. من هم مقصرم. باید در انتخابات انجمن اولیای مدرسه فرزندم کاندید می‏شدم و به‏عنوان یک عضو انجمن را وادار می‏کردم که به حمایت از معلمان و دبیران بیانیه صادر کند. این‏کار پرهزینه‏ای هم برای اولیا نیست.

 

ممکن است آقای اسالو یا صالحی وقتی می‏آیند حرکتی را آغاز می‏کنند هزینه‏ای هم به‏پردازند که همان زندان است. از افراد عادی جامعه نمی‏توان انتظار داشت که کارهای پرهزینه را انجام دهند اما دادن یک بیانیه، یک اعلامیه، یاحتا گذاشتن بخشی از وقت جلسات انجمن برای بررسی مشکلات معلمان که هزینه‏ای ندارد!. این اتفاقات نیافتاده است. این‏جاست که ما کمی گله داریم. حق این بود که اولیا خودشان را به‏گونه‏ای درگیرمی‏کردند. راه‏حل هم بحث و گفت‏وگوست و حمایت. به مسوولان تشر بزنند که در کشوری که این‏قدر درآمد نفتی است چرا باید شرایط معلم بچه‏ی من این‏گونه باشد؟ چرا باید شرایط آموزش و پروش به گونه‏‏ای باشد که من مجبور بشوم با هزار جور زحمت و فشار، شهریه مدرسه‏ی غیرانتفاعی فرزندم را فراهم کنم. در صورتی‏که طبق قانون‏اساسی باید تحصیلات رایگان تا پایان دبیرستان برای همه‏ی کودکان ایران تامین شود.

 

بهشتی : بحث من این‏ نیست که اولیا نباید مشارکت داشته باشند. بحث این است که در همان حد که مشارکت دارند باید توقع هم داشته باشند البته نه از مدیران بل‏که از مسوولان.

 

رقم سرانه‏ی مدارس در حد تهیه‏ی تخته پاک‏کن کلاس‏ها هم نیست. به‏پرسند که در یک‏سال چه رقمی از سرانه برای یک دانش آموز در نظر گرفته می‏شود. با سرانه‏ی 4 الی 5 هزار تومان، خرج گاز و برق و تلفن مدارس هم تامین نمی‏شود. واقعیت این‏است که بسیاری از مدیران خیلی فداکاری می‏کنند و راهی ندارند بجز این که هزینه‏ها را بردوش اولیا بیاندازند. اولیا هم که این فشارها را تحمل می‏کنند باید به مسوولان منتقل کنند که چرا حالا که نفت بشکه‏ای بالای 100 دلار فروش می‏رود وضع آموزش‏وپرورش مثل زمانی باشد که نفت را بشکه‏ای 6 یا 8 دلار می‏فروختند؟ یا حتا بدتر از آن‏زمان.

 

راه آینده: یادم است که در زمستان امسال آموزش‏وپرورش بخش‏نامه‏ای صادر کرد که برای ترکیدگی لوله‏های مدارس بودجه‏ای نداریم و این بر عهده ما نیست. در نتیجه بسیاری از مدارس حتا تا یک‏ماه نیز تعطیل بودند.

 

باغانی: مساله دیگر، تاثیر معلم در فرهنگ است .فرهنگ را خود جامعه در درون خود دارد فرهنگ قبل از اسلام و فرهنگ بعد از اسلام. فرهنگ مستقل، تاثیرگذار و قوی .یکی از بزرگ‏ترین امتیازات ایران، همین فرهنگی ایرانی است که سه حلقه‏ی تمدن را درخود دارد. تلفیق فرهنگ غنی ایرانی با فرهنگ اسلامی است که مسوولان تلفیق این دو فرهنگ را بلد نیستند. از تلفیق این دوفرهنگ است که یک فرهنگ جامع ساخته می‏شود که قابل دفاع است. مسوولان ما بلد نیستند که از تلفیق این دو فرهنگ عنصری بسازند به نام فرهنگ ایرانِ‏اسلامی.  تا فرزندان‏مان این‏گونه تربیت شوند. درصورتی‏که آیات قران سرشار از تکریم علم است. تردید در  تکریم معلم نیست

 

سقوط یک معلم به یک آدم مشکل‏دار ، تحقیر کردن معلم است درصورتی تحققی پیدا می‏کند که به این عناصر مبلغ تمدن و اندیشه و فرهنگ توجه شود و طبعا وقتی به لباس معلم توجه نمی‏شود، به زبان معلم توجه نمی‏شود، به فرهنگ معلم توجه نمی‏شود، به زندگی معلم توجه نمی‏شود، به معیشت معلم توجه نمی‏شود، به مشکلات معلم توجه نمی‏شود ...و از طرفی شعار می‏دهند که آموزش‏وپرورش باید نو باشد، آن‏وقت به ابزار نو شدن بها نمی‏دهند، پس این‏ها فقط شعار است. باید ابزار نواندیشی را در اختیار معلم بگذراند. کجا به معلم اینترنت دادند، کی کتاب‏های تطبیق ادیان را در اختیار معلم گذاشتند، حتا مواردی بوده که معلم را به جرم عقایدش توبیخ کردند. کدام رسانه را در اختیار ما گذاشتند . در صورتی‏که باید کتاب‏های انجیل و تورات و امثال‏هم را به ما جایزه به‏دهند، هدیه به‏دهند. چرا نباید معلم با فرهنگ مسیحیت و یهودیت آشنا باشد. معلم باید رسانه خودش را داشته باشد، باید بهداشت مناسب برایش فراهم شود باید با فرهنگ جهان آشنا باشد کدام گردش علمی را برای معلمان گذاشتند، کدام تور جهان‏گردی را برایش فراهم کردند؟،کدام تور جغرافیایی و فرهنگی و تاریخی را برایش تهیه دیدند. اصلا معلم شرم می‏کند از این‏که ادبیات ایرانی را بلد نیست، ادبیات فرهنگی را بلد نیست. من معلم غصه می‏خورم که برخی از مسوولان مملکتی چه‏گونه جای بزرگان تاریخ ایران نشسته‏اند، چه‏گونه آن‏ها در بستر تاریخ سرزمینی را به درستی  اداره کردند، در تاریخ این مملکت اندیش‏مندانی داریم که قابل مقایسه با ای‏نها نیستند، آن‏وقت به رنج معیشت ما گیر می‏دهند، کسی که نه اسلام می‏شناسد و نه ایران. تلفیق این دو یک هنراست که اصلا این هنر را نمی‏دانند. با علم دنیا مبارزه می‏کنند و بعدا عجیبه که  با تناقض شعار علمی هم می‏دهند . جشن هسته‏ای   راه می‏اندازند بدون اینکه توجه داشته باشند که دانش‏آموز آزمایشگاه می‏خواهد ، کارگاه می‏خواهد. دانش‏آموز فقیراست و معلم عاجز. معلمی که هیچ رسانه‏ای را در اختیارندارد. باید به اینها توجه شود. در فلسفه آموزش تحولات اجتماعی را بگنجانند. در غیر این‏صورت باید منتظر سقوط فرهنگ ایرانی باشیم اینها دشمن ایران و فرهنگ ایران هستند

 

نکته بعدی این‏ است‏که این‏ها می‏خواهند با این آموزش افراد ترسو و بزدل تربیت کنند در صورتی که معلم می‏خواهد افراد شجاع و منتقد تربیت کند

 

ما در بحبوبه‏ی انتخابات رفتیم به‏سوی این‏که مجلس صنفی تشکیل دهیم. چرا باید احزابی که آلت دست سیاست‏مدارنند در کشور ما حکومت کنند، باید اقشار مختلف جامعه در این کار دخیل باشند. پیش‏نهاد کردیم که ارتباطات از این‏طریق باشد که از هرصنفی دو نماینده انتخاب شود تا در این مجلس شرکت کنند. 2 نماینده از حقوق‏دانان، 2 نماینده از خبرنگاران، 2 تا از نویسندگان،2 تا از کارگران یعنی مجلسی از 15 قشر تاثیرگذار در جامعه، اما نشد و به توافق نرسیدیم که یک مجلس صنفی که دقیقا با مسایل فرهنگی، معیشتی، ابزاری، کارگری، پزشکی، فرهنگی که در بدن‏ها و رگ‏های جامعه جاری هستند و دردها را خوب حس می‏کنند را تشکیل دهیم،نه این‏که مجلسی با نمایندگان متملق، ریاکار از اقشار جیره‏خوار که الان به محلس رفتند. در چند ماه گذشته 75 نماینده از ما دعوت کردند که با ما صحبت کنند وقتی رفتیم مجلس فقط 3 نفر آمدند که یکی از آن‏ها یک خانم نماینده بود که برای این‏که در دوره‏ی  بعدی کاندیدا شود توبه‏نامه نوشت! و این واقعا تاسف‏بار است. ما می‏توانیم ازطریق خبرنگاران، نویسندگان، کارگران، مدافعان حقوق بشر، پرستاران، دانش‏جویان، پزشکان و سایر اقشار حقوق‏بگیر جامعه این ارتباط را بر قرار کنیم. و ما این ارتباط را تا حدودی در 23 اسفند 86 برقرارکردیم، برای بزرگ‏داشت اسفند‏ماه 85 . ینج‏شنبه را دو ساعت تعطیل اعلام کردیم برای گفت‏وگو. قبلا هم پیامی برای اولیای دانش‏آموزان صادرکردیم. چه سروصدایی کردند. دولت غیراستاندارد به‏خاطر برف 15 روز مدارس را تعطیل می‏کند، یک‏ماه تعطیل مدارس یعنی فقر تحصیلی، در یکی از دبیرستان‏های معروف تهران تا یک‏ماه تعطیل بود ولی اولیای دآنش‏آموزان هیچ اعتراضی نکردند، اولیا خودشان چقدر مشکل دارند، اولیا باید به معلمان کمک کنند. در فرانسه برای هر کلاس 22 دانش آموز در نظر گرفته شده در ایران اما 45 نفر، در فرانسه اولیا هم‏راه معلم می‏شود. جالب است که روزنامه کیهان اعتراض معلمان در فرانسه را تتیر می‏کند و می‏گوید: استاندارد کلاس در فرانسه 22 نفر است. ولی اصلا حرفی از فاجعه در کلاس‏های آموزشی خودمان نیست‏

 

در مدراس غیراستاندارد استعداد دانش‏آموزان شناخته نمی‏شود. در کلاس‏های غیراستاندارد نمی‏شود که فرهنگ ایران و اسلام پیاده کرد، نمی‏شود پرسشی مطرح کرد، کارکردی کارکرد، روش‏های 50 گانه آموزش را نمی‏شود پیاده کرد ودر مدرسه‏ای که غیراستاندارد باشد استعدادهای بچه‏ها شکوفا نمی‏شود. برای شناخت و بروز استعدادهای دانش‏آموزان فضا لازم است، کارگاه لازم است کارگاه‏های خبرنگاری، نویسندگی، نقاشی، نقد و بررسی، تا استعداد بچه‏ها شکوفا شود. صحبت این‏است که عمدتا دست‏اندرکاران آموزش ما فرهنگ را نمی‏شناسند. نمی‏گویم خائن هستند، ولی به روایتی خائن محسوب می‏شوند که کاری را پذیرفتهاند که اطلاعاتی در مورد آن ندارند و این آقایان باید در مقابل ملت ایران پاسخ‏گو باشند. آقای وزیر یک جلسه با معلمان نداشته است، ما فوق ایشان که حتا با معلمان ساده نمی‏تواند مناظره کند، ما ایشان را دعوت به مناظره با معلمان می‏کنیم. طبیعی است مسوولان چون تخصص ندارند بنابراین از افراد غیر متخصص هم استفاده می‏کنند.

 

انجمن اولیا و مربیان وظیفه‏ی مهمی در ارتقای سطح آموزش‏وپرورش می‏توانند داشته باشند، ولی چون این نهاد یک نهاد دولتی است بنابراین نمی‏تواند وارد عمل شود و عمل‏کردی داشته باشد. این‏ها به نهادهای مدنی هم احترام نمی‏گذارند، اصلا ارزشی برای‏شان قایل نیستند تا قدری برایشان قایل باشند. ما باید یک مجلس صنفی ایجاد کنیم نه سیاسی، که از حقوق اصناف به‏طور کلی دفاع کند، صورت قانونی داشته باشد، نمایندگی مردم را داشته باشد. ما از 15 تا 23 اسفند از نمایندگان اقشار مردم دعوت کردیم تا از طریق شورای هماهنگی به‏توانیم با استان‏ها ارتباط برقرارکنیم‏.

 

راه‏آینده: از وضعیت معلمان زندانی بگویید؟

 

آقای رضایی: استبداد و جبر همیشه همراه هم بودند، همان‏گونه که آگاهی و علم هم‏واره هم‏راه هم بوده‏اند. در حال حاضر ممکن است صداهای جدید  ظاهرا در کشور انعکاس آن‏چنا ن نداشته باشد ولی الان اینترنیت هست ،وسایل مدرن اطلاع‏رسانی هست، معلمان ما شاید امکان استفاده از اینترنت رانداشته باشند ولی شاگردان همه وب‏لاگ دارند، با آن‏که درکشورهای دیگر کانون‏های صنفی بالای 40-50 سال سابقه‏کار دارند در ایران اما عمر طولانی ندارد .سابقه‏ی کانون‏های صنفی در ایران  فقط به 8- 10 می‏رسد. بنابراین رهبران صنفی‏مان نباید این توقع را داشته باشند که به‏زودی حرکت‏شان جواب دهد. ولی ما می‏بینیم که با همه‏ی این احوال مردم پیش‏کسوت‏هایشان را به‏یاد دارند. دکتر خان‏علی از یادها نرفته با آن‏که روزنامه‏ای از او نمی‏نویسد ولی دکتر خان‏علی در خاطره‏ها زنده مانده است‏.

 

بهشتی : سخن یک اندیش‏مندی است که می‏گوید " سرمایه‏های زیادی صرف می‏شود تاا نسان شروع به فکر کردن کند. و چون آغاز کند هیچ‏چیز جلودارش نیست". من فکر می‏کنم بعد انقلاب ازجمله تمهیداتی که اندیشیده شده این‏ست‏که نگذارند دانش‏آموز فکر کند. این سیاست در جهت‏گیری کتاب‏های درسی و حجم کتاب‏های درسی کاملا مشهود است. سدی جدی بنام کنکور وجود دارد که برای عبور از این سد معلم، دانش‏آموز و خانواده درگیر هستند، تا آن‏ها درگیر مساله‏ای شوند که در واقع مسیررا را به بی‏راهه می‏برد. در نظر بگیرید اگر معلم بخواهد چیزی خارج از کتاب‏های درسی بگوید و بخواهد آگاهی دانش‏آموز را بالا ببرد فورا دانش‏آموز اعتراض می‏کند که از درس عقب افتاده است ، اگر دانش‏آموز هم‏راه شود، اولیای دانش‏آموز نگران می‏شوند و اعتراض می‏کنند، به حق هم اعتراض می‏کنند، او خرج می‏کند تا بچه‏اش در فلان رشته‏ی فلان دانشگاه  قبول شود کاری به ارتقای سطح آگاهی ندارد، آینده بچه‏اش را در قبولی کنکور می‏بیند. و من فکر می‏کنم این‏ها خیلی حساب شده و برنامه‏ریزی شده مسیر را برای جامعه جوان ما طراحی کرده‏اند. در هر حال حاضر جامعه شاهد این اتفاقات هست و ازطرفی معلم مولد چیزی است که هیچ اعتقادی به آن ندارد. جبر محیط آموزشی نیز اورا تا حد یک مبلغ تنزل می‏دهد. فرض کنید  یک معلم ریاضی، آیا فرصتی در ساعات درسی پیدا می‏کند که حرفی به‏جز مباحث کتاب به‏زند. حجم کتاب به‏حدی است که برای معلم ریاضی کوچک‏ترین فرصتی برای حاشیه رفتن نمی‏گذارد. برای معلمان علوم‏انسانی مثلا تاریخ و علوم‏اجتماعی و... خط و خطوط کاملا مشخص شده است. و کاملا معلوم است که خروجی پایان سال معلم از این کلاس‏ها چه می‏خواهد باشد. معلم هم اگر پایش را کج به‏گذارد با اعتراض دانش‏آموزان و خانواده‏ها و گزارش به حراست و پی گیری مدیر و.... روبه‏رو می‏شود. البته همه‏ی مدیران این‏گونه نیستند. نمونه‏های زیادی از معلمان داریم که دچار چه دردسرهایی شدند. سخت‏ترین و اولین گزینش‏ها از همان سال‏های اول انقلاب در آموزش‏وپرورش اعمال شد بعد به سایر ادارت کشیده شد، با فیلترهایی که گذاشتند، اما معلمانی که آمدند دقیقا آن‏هایی نبودند که بایستی باشند. در همین حداقل‏ها هم وقتی صدایی متفاوت، مخالف یا غیر رسمی ( از دید آقایان دگر اندیش ) بیرون می‏آمد سرانجامش آن چیزی می‏شد که نمونه‏ایش را در دهه 60 شاهد بودیم و امروز هم در دههی 80 از جهاتی بازگشت داریم به دهه‏ی 60.

 

از طرفی با واقعیت‏های تلخ و نفس‏گیر شرایط امروز، معلم چه می‏تواند بکند، رنج معیشت تمام توان معلم را گرفته است، و از آن‏طرف اهرم‏های کنترل هم هست . در برخی از مدارس دوربین مداربسته و میکروفن کار گذاشته‏اند که بفهمند معلم چه می‏گوید و متاسفانه مدیر مسول گوش کردن و کنترل رفتار معلم است یعنی گوش بخواباند و حرکات معلم را کنترل کند. یعنی همان کسانی که در کنار آقایان هستند و کوچک‏ترین رفتار معلم را گزارش می‏کنند . البته نزول در کل مدیران نیست، مدیرانی داریم که هم‏پای معلمان حرکت می‏کنند.

 

همین رفتار را متاسفانه از طریق دانش‏آموزان نیز انجام می‏دهند یعنی در آموزش‏وپرورش جاسوس تربیت می‏کنند که فقط گزارش دهند.مامورشان می‏کنند که گوش بایستند. و با این احوال نگرانی عمیقی در کل سیستم وجود دارد، در آموزش‏وپرورش چه اتفاقی دارد می‏افتد؟!. با این اوصاف چه توقعی می‏توان از هم‏کاران معلم داشت.  در این فضای بسته ،بیش‏ترمعلمان واقعا دارند فداکاری می‏کنند، تنگناها را می‏پذیرند و به شغل‏شان ادامه می‏دهند.

 

 توقعی که همه افراد آن بعدا از این فیلترها،همان‏کارایی را داشته باشد منصفانه نیست و نشدنی است. ولی دانش‏آموز آگاه فکر می‏کند‏ معلم مزدوری است که آن چیزی را که دیکته کرده‏اند القا می‏کند و رابطه‏ای که باید، بین معلم و دانش‏آموز برقرارنمی‏شود...

 

راه‏آینده: یعنی یکی از خواسته‏های معلمان بعد از معیشت، مساله‏ی  سانسور و خودسانسوری است؟

 

بهشتی : معیشت برای این‏است که بتواند فکر کند و دیگران را وادار به فکر کردن بکند وگر نه هدف نیست . یکی از علت‏هایی که این خواسته‏ی ما نتوانسته تامین شود نداشتن رسانه‏های آزاد است این مهم‏ترین است اگر ما رسانه‏ها و جراید آزاد داشته باشیم

 

                                             

 

 دقیقا دستور داده شده است که با معلمان مصاحبه نشود، رسانه‏ها هم جرات ارتباط با مارا ندارند. خیلی از نمایندگان مجلس به‏خاطر رابطه و عکس با ما رد صلاحیت شده‏اند. حتا اگر فقط در عکس‏های ما بودند و یا حضور داشتند. در این حد فشار به معلمان می‏آید

 

در این شرایط متمرکز عمل کردن در آموزش‏وپرورش مهم است. نهادهای جدیدی مثل بسیج فرهنگیان را علم کرده‏اند که همین امروز هم وزیر در این مورد صحبت کرده بود . تاثیرگذار بودن فرهنگیان باعث این فشار دولت به معلمان است. به جرات می‏توان گفت که هیچ قشری به اندازه معلمان در همه اقشار مردم تا این حد تاثیرگذار نباشد. نکته بعدی فاصله‏ای است که بین ماو خانواده‏هاهست که کاملا آن‏را احساس می‏کنیم. .بین خانواده‏های سنت‏گرا و جهان‏سومی با معلمان متفکر ما فاصله‏ای عمیق وجود دارد و درک این موضوع که ما باسوادترین قشر جامعه هستیم، برایشان مشکل است. یک ساعت تعطیلی ما برای این‏گونه خانواده‏ها مساله‏ساز است ولی 15 روز تعطیلی دولت مشکل ساز نیست!!. دو ساعت اگر تعطیل کنیم آن‏ها صداشان در می‏آید. این عدم‏آگاهی خانواده‏هاست که بین معلمان و خانواده‏ها فاصله می‏اندازد. عدم اعتقاد دولت به دگراندیشی، آزاداندیشی،و

 

ما معتقدیم که دگرگون شدن آموزش، اصلاح‏شدن آموزش باید به‏طور مستمر و دایمی و مرتب اتفاق می‏افتد. دولت مسایل را پادگانی می‏بیند. حتا عدم توجه به قوانین تصویب شده لایحه‏ی خدمات مدیریت با وجود تصویب شورای نگهبان وزندان رفتن خیلی از معلمان از طرف رییس جمهور هنوز قابل اجرا نیست. هنوز آیین‏نامه اجرایی را ننوشته‏اند، چیزی که 4 سال پیش باید اجرا می‏شد. امسال هم اجرا نخواهد شد. مساله‏ی اساسی عدم اعتقاد به قانون‏اساسی است.نمی خواهند به قانون‏اساسی جمهوری اسلامی عمل کنند احتمالا نوع دیگری از حکومت رامی‏خواهند، به آزادی و استقلال و جمهوری اسلامی اعتقاد ندارند

 

معلمان ایستاده‏اند چون یک جامعه مدنی مدرن استاندارد شده می‏خواهند.

 

 راه ‏آینده: برنامه‏های اردیبهشت امسال چی هست؟

 

بهشتی: هنوزبرنامه مصوب شده ‏ای برای اردیهشت ماه نداریم، کانون صنفی تهران خودش نمی‏تواند به تنهایی  تصمیم بگیرد. شورای‏ هماهنگی در نشست بعدی حرفای مهمی را مطرح خواهد کرد و قطعا برنامه خوبی را برای هفته معلم در نظردارد که جنبه اعتراضی دارد و هم‏کاران ما به جد در تشکل‏های صنفی پی‏گیر این قضیه هستند.

 

می‏خواهم آخرین جمله را بگویم: معلمان به‏شدت عصبانی‏اند. در هیچ دوره‏ای از تاریخ معلمان به این حد ناراحت وعصبانی نبوده‏اند . در تمام این دوره 7-8 ساله حرکت صنفی معلمان، به‏یاد نداریم که معلمان تا این حد عصبانی باشند و در واقع کل معلمان یک حالت عصبیت دارند.

 

 

چه بسا  معلمان مارا متهم به مماشات و سکوت می‏کنند. برای اولین باراست که در جنبش معلمان ما عقب افتاده‏ایم یعنی کل جنبش از فعالان آن جلو افتاده است. در حالی‏که قبلا ما به‏دنبال معلمان بودیم ولی استقبال کم بود. کانون صنفی معلمان برای ادامه‏ی بقای خودش هم که باشد باید به خواست عمومی معلمان تحقق بخشد و موظف است که به خواسته‏های به‏حق آنان پاسخ گوید. معلمان از ما پاسخ می‏خواهند که چرا از آن‏ها خواسته نمی‏شود که حرکتی برای تحقق خواسته‏هایشان انجام گیرد. یعنی در واقع مارا به کم‏کاری متهم می‏کنند.

 

رضایی : به‏نظر می‏رسد  در جنبش معلمان یک سونامی در راه است . فنری که این‏طور فشرده نگه داشته شده است بالاخره یک موقع باز می‏شود. ما شرمنده خانواده‏هایمان هستیم هیچ  راهی نداریم مگر آن‏که دیوانه بشویم و در دیوانه خانه‏ها اعتراض کنیم

 

باغانی:در این ما این حرکت را جهانی کردیم، دنیا به جنبش معلمان ایران روی‏کرد مثبت دارد . الان معلمان به ما فشار می‏آورند و این فشار دو علت دارد یکی این‏که معلمان جامعه مدنی را پذیرفته‏اند و به کانون صنفی معلمان اعتماد دارند و این از طرح‏هایی بود که ما برای معلمان جا انداختیم. متاسفانه همین پارسال  یک بیانیه جعلی به‏نام معلمان صادر شد که در نهایت خودشان از کارشان پشیمان شدند و توبه کردند! حتا انجمن‏های خود ساخته به داخل جنبش آورده شدند. حرکت منطقی  شورای‏هماهنگی باعث شده که معلمان به اصناف توجه کنند. نکته بعدی این که کار ما در تمام کشور است تمام حرکات ما در سطح کشور اتفاق می‏افتد. گاهی هم بدشانسی می‏آوریم مثلا 23 اسفند که روز نماد حرکت معلمان بود و ما در نظر داشتیم حرکتی را انجام دهیم تحت‏الشعاع انتخابات در روز 24 اسفند شد و یکی هم روز 12 اردیبهشت که با اول ماه‏ مه یکی می‏شود که البته این بد شانسی نیست .و به عبارتی میمون و مبارک است .فقط این روز پنج‏شنبه است و همه‏جا تعطیل است و ... اما ...

 

ما روز 12 اردیبهشت را روز ملی معلم می‏دانیم

 

-           13 مهر را روز جهانی معلم

 

-           23 اسفند را نماد جنبش معلمان

 

-           و آن‏ها خیلی نگران این نماد سازی‏ها هستند. 

 

 

برگی از تاریخ اعتصاب معلمان سال 1300

 

در زمان صدارت قوام السلطنه، معلمان مدارس دولتی که شش ماه حقوق ِآنان پرداخت نشده بود، بیانیهای در اعتراض به این امر منتشر کردند و در دی ماه 1300 وارد اعتصاب شدند. آموزگاران نیز چندین بار از عدم پرداخت حقوق خود شکایت کرده و یک بار هم اعتصاب کرده بودند. آن اعتصاب نیز به نوبهی خود دارای اهمیت بود. معلمان مدت ده روز تعطیل کرده ودر مسجد سپهسالار تحصن نمودند. تاثیر اعتصاب اول معلمان به اندازهای بود که تاریخ نگارانی که کمترین توجهی به فعالیتهای اتحادیهای در آن دوره نکرده بودند، به ناچار واقعهی مذکور را به حساب آورده، اشارهای به آن کرده اند. اما اعتصاب دی ماه باشکوه و پرحرارتتر بود. مدت 22 روز ادامه داشت و به یک نمایش سیاسی علیه حکومت تبدیل شد. گرمای اعتصاب هیجان عمومی درتهران را به اوج رساند. محصلین به اجتماعات پیوستند و از معلمین خود حمایت کردند. روز 5شنبه 21دی ماه 1300 عدهای از دانش آموزان ِمدارس ابتدایی و متوسطه تهران تظاهرات کردند. آنها با پرچم سیاه رنگی که عبارتِ "احتضار معارف" بر آن نقش بسته بود، در میدان توپخانه گرد هم آمدند و فریادهای "زنده باد معارف" و یا "یا مرگ یا معارف" سر دادند. آژانها با مشت و چوب و شمشیر به صفوف ِدانش آموزان تاختند و آنان را مضروب ساخته از میان آنان دو تن را به کلانتری بردند. اما سرکوب ارادهی محصلین را درهم نشکست. عقب ننشستند و به تظاهرات ادامه دادند.

 

در مجلس شورای ملی جایی که قرار بود از منافع ِمردم دفاع شود، سردار معظم خراسانی(تیمورتاش بعدی) به معلمان اهانت کرد و گفت:" من استخوان پوسیدهی یک سرباز را با بیست معلم عوض نمیکنم." روزنامهی حقیقت ضمن افسوس از این واقعیت دردناک که هنوز هم کسانی که تا دیروز سند فروختن ایران را امضا میکردند، برمقدرات جامعه حاکمند، در پاسخ به تیمورتاش نوشت:" ما استخوان پوسیدهی یک معلم را به صد نفر امثال سرکار نمیفروشیم."

 

در آن زمان تعداد معلمین مدارس ابتدایی و متوسطه و دارالفنون و دارالمعلمین متجاوزاز پانصد تن بود. حقوق آموزگاران ابتدایی رسما 25 تومان، متوسطه ساعتی چهار قران و دریافتی مدرسین دارالفنون و دارالمعلمین نسبتا بیشتر بود. بهانه ی حکومت برای پرداخت نکردن حقوقها، خالی بودن ِخزانه بود. هنگامیکه دکتر مصدق که در آن زمان وزیر مالیه در کابینه قوام السلطنه بود، از مجلس تقاضای اعتبار برای ساختن سد نمود، سلیمان میرزا اسکندری نمایندهی سوسیالیست ِمجلس اعتراض کرد ودرنطقی خطاب به مصدق گفت: "میخواهید سد ببندید. شما سد در مقابل ِترقی مملکت میبندید که پول به معارف (آموزش و پرورش نمیدهید. امسال درموقع امتحان معلوم میشود که یک سال وقت اطفال مملکت را به هدر دادید. برای جلوگیری از خرابی املاک خالصه، دولت اعتبار میخواهد، بنده موافق بودم اگر پول داشتیم الحال باز میگویم باید اول حقوق معلمان بدبخت داده شود. برای املاک اربابی میخواهید سد ببندید بنده مخالفم. آقای ارباب خودش پول بدهد.

 

تحصنها، اجتماعات وراهپیماییهای متعدد کابینهی قوام را که از قبل متزلزلتر بود، ضعیفتر کرد. در 30 دی ماه 1300 حکومت سقوط کرد. سرانجام با پرداخت بخشی از حقوقهای عقب افتاده و قول پرداخت مابقی کلاسهای درس برپا شد و معلمان موقتا سرکار خود بازگشتند. اما پرداخت حقوقها دست آورد ِتثبیت شدهای نبود. بعدا دوباره معلمان با همین مشکل روبرو شدند. مجددا درمرداد ماه 1301 اعتراض معلمین به شکل تحصن ادامه یافت. این بار معلمین در مجلس متحصن شدند. یک ماه سنبله( شهریور) را در عوض تدریس در پارلمان متحصن شده، برای تامین بودجهی خود دوندگیها کردند تا این که بالاخره به امرمجلس شورای ملی دولت تصویب نامهای صادر کرد که همه ماهه در هشتم ماه فرنگی مبلغ8000 تومان از عایدات گمرک به مدارس پرداخت شود و حقوق معوقه به طور استهلاک تادیه گردد.معلمین متقاعد شده در سر کلاسها حاضر شدند.

 

--------------------------------------------------

 

منبع :شوق یک خیز بلند، نخستین اتحادیههای کارگری در ایران 1285-1320، جلیل محمودی، ناصر سعیدی، نشر قطره،چاپ اول 1381، صفحه 152

 

منابع کتاب: روزنامه حقیقت شمارههای 2-3-7 –