به مناسبت روز ملی معلم
12 اردیبهشت (سالروز کشتهشدن دکتر خانعلی)
1341
وعده هاي پوچ كافي است ما منتظر پاسخ هستيم
در
پايان سال تحصيلي , نگاهي كوتاه به سالي كه براي معلمان در سكوت گذشت ,
نشان ميدهد كه حتي به وعده وعيدهايي مبني بر رسيدگي به مينيمم حقوق و
مطالبات كه در آشكار به فرهنگيان داده شده , كوچكترين پاسخي داده نشده
و بر خلاف آنچه كه در رسانه ها و انظار عمومي نشان داده ميشود ,
فرهنگيان روزهاي بسيار سختي را پشت سر ميگذارند . فضاي بسيار گسترده و
تبليغات زياد دولت مبني بر اينكه همه مشكلات معلمان حل شده خود بخود
باعث القاي ذهنيت غلط متوقع بودن بيش از حد فرهنگيان و زياده خواهي و
سيري ناپذيري و آشوبگر بودن ايشان را در ذهن مردم جا خواهد انداخت .
حال آنكه فرهنگيان شريف تنها و تنها خواسته هاي قانوني و برحق خود را
پي گرفته و خواستار محقق شدن مينيمم خواسته هاي معيشتي خود ميباشند. و
در مقابل چه جوابي دريافت كردند جز محدوديت , وعده هاي بي پايان پوچ و
احضار و دادگاه ؟ آيا معلمان شريف و زحمتكش كشورمان زياده خواه و
آشوبگر هستند يا خواستار منزلت واقعي خويش ميباشند ؟
يك
معلم دردمند در مورد جايگاه و منزلت واقعي معلم و نقطه كنوني جامعه
فرهنگي چنين ميگويد :
”اين
درد را به چه كسي بايد گفت وقتي كه شريف ترين قشر در تامين حداقل هاي
معيشتي براي يك زندگي ساده دچار مشكل باشد ؟ مگر با اين تورم موجود و
فكر حل مسئله مسكن كه امروز به جد , يكي از مهمترين مشكلات ما است ,
ميتوان آنطور كه بايد روي تربيت و آموزش متمركز شد ؟ هميشه گفته اند
معلمي شغل انبيا است اما با اين وضع موجود حتي منزلتي هم كه روزي در
صدر جايگاه اجتماعي ما بود از بين رفته است .”
معلم
شريف ديگري در رابطه با برخوردهاي ناشايستي كه با معلمان شده و وعده
هاي توخالي مسئله را چنين عنوان مينمايند :
” به
نوعي سر معلمان را گرم ميكنند . قولهايي به خاطر مسايل سياسي داده
ميشود هر زمان كه مشكلي داشته باشند و به معلم نياز پيدا كنند يك سري
وعده هايي ميدهند اما واقعيت چيز ديگري است ..... گفتند طرح پلكاني كه
معلمان به واقع مفهومش را طي اين مدت نه ديدند و نه فهميدند چرا كه
تنها يك حرف بود , مگر نميگويند نرخ تورم بالا ميرود تازه اين ارقام
اعلام شده است , پس چرا ما حقوقي دريافت نميكنيم كه متناسب با اين تورم
باشد ؟ درحالي كه حقوق متناسب با تورم افزايش يابنده يكي از خواسته هاي
بديهي هر كسي ميتواند باشد . كجاي اسلام اين رفتاري كه با معلم ميشود
عدل است ؟ ”
مسئؤلين حتي از دادن جوابي قانع كننده به فرهنگيان نيز تفره رفته و
تنها به پاسكاري و وقت كشي بسنده نموده اند . همانطور كه در ماه گذشته
شاهد بوديم وعده هاي معمول بخصوص در آستانه ارديبهشت ماه شدت گرفت و
اكنون كه در پايان سال تحصيلي هستيم نيز همچنان ادامه دارد . در اكثر
شهرها اضافه كاري ها پرداخت نشده , منجمله در اصفهان , قزوين , بانه,
اردبيل و ....
در
همين اثنا شاهد شدت گرفتن نارضايتي همكاران بوديم و در شهرهاي مختلف
برنامه هايي مبني بر پيگيري خواسته هاي قانوني معلمان , از سوي اين قشر
آگاه و فرهيخته اعلام و برگزار گرديد. منجمله تجمع كوچك امابسيار
باشكوه همكاران اصفهاني در خميني شهر , تجمع فرهنگيان در اردبيل ,تجمع
اعتراضي معلمان ملاير, اعتصاب معلمان بندر گناوه , اعتصاب معلمان بانه
و ....
اگرچه
تا اين زمان نيز در اعمال محدوديت و فشار در تنگنا قراردادن فرهنگيان
چيزي فروگذار نشده بود , اما اين برنامه ها نيز به نوبه خود دستخوش
اعمال چنين تنگناهايي شدند اما عليرغم همه فشارهاي موجود , از آنجايي
كه صبر همه معلمان لبريز شده و خشم آنها از وعده هاي دروغين , روز به
روز بيشتر ميشود , سكوت نكرده و بار ديگر براي احقاق خواسته هاي
برحقشان , برخاسته و دست به دست يگديگر دادند . چراكه تحقق اين خواسته
ها جز در سايه اتحاد و حركتهاي منسجم و هماهنگ , امكان پذير نبوده و
نخواهد بود .
هم
اكنون همه فرهنگيان به روشني ميدانند كه براي برون رفت از شرايط فعلي
راهي جز اعتراض و در واقع باز پس گرفتن حقوق قانوني خود ندارند . اگر
هم طي اين چند سال گاه گاهي مسئولين غفلت نموده و نيم نگاهي به خواسته
هاي فرهنگيان انداخته اند ! به اين دليل بوده كه نقطه شروع , در واقع
اوجگيري درخشنده يك اعتراض و يا فرياد حقي بوده كه ازگلوي فرهنگيان
شريف برخواسته تا سر سوزني بر وعده هاي پوشالي جامه عمل پوشانده شود .
عدم
توجه و رسيدگي از جانب مسئولين بخصوص در طي يك سال گذشته , هر شبهه و
ابهامي وجود داشت را از بين برده است كه هيچ گوشي براي شنيدن صداي ما
وجود ندارد و براي احقاق حقوق قانونيمان , اين خود ما هستيم كه بايد
اقدام نماييم .
تجربه
نشان ميدهد كه وعده وعيدهاي داده شده مبني بر رسيدگي به مينيمم حقوق و
مطالبات , همواره به فراموشي سپرده خواهند شد , گرچه از روز اول هم
روشن بود كه غير از ما , هيچ كس دردمند دردهاي ما نبوده و براي رسيدن
به حقوق قانوني مان , تنها اين خود ما هستيم كه بايد آستين بالا زده و
درد را درمان كنيم .ناديا كريمي /
میزگرد، با تنی چند از فعالان کانون صنفی معلمان
راه آینده: با تبریک و خوش آمدگویی به دوستان و همهی عزیزان
در
آستانهی روز معلم هستیم و چهلوهفتمین سالروز کشته شدن دکتر
خانعلی بهخاطر خواستههای صنفی در تظاهرات معلمان. شاید ما یکی از
معدود کشورهایی باشیم که در نیمهی دوم قرن بیستم وابتدای قرن
بیستویکم برای ایجاد تشکلهای صنفی کشته میدهیم. معلمان در سال 41، و
در سال 78 پوینده و مختاری از اعضای کانون نویسندگان ایران که برای
بازگشایی کانون کشته شدند. فکر میکنید وضعیت معلمان برای رسیدن به
خواستههای صنفیشان بعد از این چهلوهفت سال چهگونه است؟
آقای بهشتی:معلمان بهعنوان یک صنف در یک دورهای از تاریخ که مربوط به
قبل از انقلاب است، کشته دادهاند. اگر معلمان امروز هزینهشان در حد
از دست دادن عزیزی نبوده، تدبیر دولتمردان ما نیست درواقع مدیریت صحیح
نهادهای مدنی بوده است که باعث شده که چنین هزینهای را پرداخت نکنند و
بهجای آن هزینههای دیگری را بهپردازند. در حالیکه زمینه فراهم بود
که مشابه حادثه سال 41 که برای دکترخانعلی اتفاق افتاد دراسفندماه 85
تکرار شود. خویشتنداری معلمان و تجربیات آنان مانع از تکرار خشونت در
آن سال شد. کاش مسوولان اینرا قدر میدانستند که متاسفانه درک درستی
از حرکت صنفی معلمان در مجموعه نظام دیده نمیشود.خواستههای فرهنگیان،
حرف همهی ملت است. حرف جدیدی نیست. مجموعه اقشار آسیبپذیر جامعه
حرفشان ایناست که اگر فرزندان این مملکتاند، در شرایط برابر سهم
برابر بهخواهند، متاسفانه عموما برای این که افکارعمومی را منحرف
کنند، اینجور عنوان میکنند اقشاری که معترض هستند، مثل سندیکای
کارگران شرکتواحد، تحتعنوان زیادهخواهی محکوم کنند.در صورتیکه بحث
بر سر حداقلهاست. نه کارگر شرکتواحد، نه معلم و نه دیگران و نه هیچ
یک از اقشار جامعه که عموما در قالب نهادهای مدنی مطالبات خود را
میخواهند توقع ندارند که در شرایط نابرابر حقوق برابر دریافت کنند. به
اشتباه، به دروغ و به عمد اینگونه مطرح میشود که معلم میخواهد در
مدرسهای که امکانات آسایش برایش فراهم است با یک کارگر شرکت نفت که در
بیابان مشغول حفاری است حقوق برابر داشته باشد. هیچیک از تشکلهای
معلمان این ادعا را مطرح نهکردهاند. معلمی که در کلاس تمام مدت
ایستاده تدریس میکند هر لحظه از کارش توسط دانش آموزان کنترل میشود،
با آن کارمند شرکت نفتی که در یکی از ادارات تهران درکنار فنکوئل
نشسته، وقت استراحت هم دارد و مدرک تحصیلیشان هم با هم برابر است و هر
دو دقت و مسوولیت هم دارند، شرایط حقوقی یکسانی داشته باشند. این
تبعیض را هیچ قشر آگاهی نمیپذیرد. چیزی را که حس میکنید نمیتوانید
انکار کنید. معلمان به این خودآگاهی رسیدهاند و تبعیض را متوجه
میشوند به این جمعبندی هم رسیدهاند که طی دوران پس از انقلاب با
شعارهایی آنها را فریب داده و از نجابتشان سوءاستفاده کردهاند.
میخواهند در این وضعیتی که نفت بشکهای بالای 100 دلار فروخته میشود،
سفره شان خالی نباشد. یا از دیگرانی که از نظر تحصیلات و تواناییِ کاری
برابرند عقبتر نباشند و از حداقلها هم محروم نباشند. فکر نمیکنم هیچ
فردی از افراد جامعه با این قضیه مخالفت داشته باشد.اقلا از سال 80 و
نه قبل ازآ ن، که زمزمههای درگوشی و حرفهای آهسته معلمان در دفاتر
مدارس مطرح میشد، در این 6-7 سال که خواستهها علنی شده، معلمان همین
یکجمله را تکرار کردهاند ولی مسوولان عوامفریبانه قلبش کردهاند و
میگویند معلمان دنبال مطالبات خود هستند. اگر چه ما هم عبارت مطالبات
را به کار میبریم، اما تعبیر ما از مطالبات خواستههای ماست . تعبیری
که مسوولان القا میکنند معوقههاست. یعنی حق التدریسهایی که قرار
بوده قبلا بدهند و ندادهاند. یعنی معلم ششماه کار کرده هیچ حقوقی
دریافت نکرده است. حال با آبوتاب در مطبوعات اینگونه منعکس میکنند
که بله مطالبات معلمان پرداخت شد، یعنی بعد از گذشت اینمدت بدون قرانی
افزایش با افزایش تورم بالای 20درصد، حقوق عقب افتادهشان را میگیرند.
و به خواننده و شنونده نیز اینگونه القا میشود که بهمعلمان مرتبا
پرداختی دارند. کسی هم نمیپرسد معلمان چه چیزی را دارند می گیرند.
همین روزنامههای دیروز و امروز را ببنید. تقریبا اگر نگوییم هر روز،
هر هفته یک مطلبی در مورد پرداخت این مطالبات در مطبوعات هست.
ما
اعتقاد داریم که اگر معلم از نظر مادی به حد متوسطی نرسد، هیچ حرکتی در
جامعه رخ نخواهد داد چون .حرکتها در جامعه توسط اقشار متوسط انجام
میشود. اقشار پایین آنقدر درگیر مشغلهی مادی هستند که فرصت فکرکردن
ندارند، اقشار مرفه هم که انگیزهای برای تغییر ندارند، تنها این اقشار
متوسط هستند که تا حدودی فرصت فکرکردن دارند و میتوانند راهکار بدهند
برای مشکلات موجود در جامعه.
خواسته معلمان یک جمله است: رفع تبعیض.
در
تمام این 8 سال این خواستهی ما بوده است. البته بهصورت قطره چکانی
پاسخ دادهاند اما با آنچیزی که باید به آن برسیم فرسنگها فاصله
داریم.
راه
آینده: اخیرا در شورایعالی کار حداقل حقوق برای سال 87 (219 هزار
تومان) تعیین شده است.این درحقیقت پایهی حقوق در کل جامعه است. در وجه
دیگر ما بررسی اقتصاددانان مستقل از وضع جامعه را داریم که هزینه زندگی
برای یک خانوادهی 4 نفره را 580 هزار تومان میدانند. نظر شما در این
مورد چیست؟
رضایی: در زمان آقای خاتمی تحقیقی انجام شد بر روی میزان سواد و
دریافتی اقشار مختلف جامعه. این تحقیق مشخص میکرد که باسوادترین قشر
جامعه بعد از پزشکان و سازمان آموزش
عالی، معلمان هستند. یعنی ردیف دوم از سر ستون. و میزان دریافتی
معلمان نیز ردیف دوم از انتهای ستون است و تنها از یکی از اقشار دیگر
جامعه که فکر می کنم آتش نشانها هستند دریافتی بیشتری دارند. باز
برگردیم به بحث آقای بهشتی. بحث، بحث تبعیض است. اگرامکانات هست باید
برای همه باشد و اگر نیست برای هیچکس نباشد. معلمان زیادهخواه
نیستند. حقشان را میخواهند حقی که از اینکشور دارند و درحدی که
حقشان هست باید بگیرند، نه کمتر. الان با نفت بالای 100 دلار چرا
باید 4 تا 5 ماه حقوق برخی از معلمان پرداخت نشده باشد. سوال معلم این
است :چرا؟
اقای باغانی: باسلام و تشکر و تبریک سال نو به امید اینکه بتوانیم در
سال جدید کارهای دموکراتیک و مدنیمان را ادامه بهدهیم. میخواهم
آماری بهدهم. یک زمان آماری را از وزارتخانه گرفتیم که متوسط دریافتی
معلمان 270 هزار تومان بود، سال گذشته اعلام کردند 310 هزارتومان، و
الان هم اعلام میکنند 420 هزار تومان. با این آماری که بهطور رسمی
اعلام شده کل معلمان زیر خط فقر هستند. میدانید که ما چند نوع فقر
داریم مثل فقر خشن. اعلام کردند که 60 درصد مردم درفقر خشن بهسر
میبرند . یعنی حداقل امکانات اولیه را هم ندارند. وضعیت معلمان در فقر
خشن است و مجبور است برای دست یافتن به حداقلها دو یا سه کار اضافه
انجام دهد. ما به سازمان بازرسی کل کشور شکایت کردیم. من گفتم انگار
از خدا به خدا شکایت کردیم. هیچکس هم پاسخگو نبود. میلیاردها تومان
اختلاف داشتند؟!. آنوقت در حالیکه 5 ماه حقالتدریس برخی از معلمان
پرداخت نشده است. در همین انتخابات اخیر از معلمانیکه در حوزه های
رایگیری استفاده کرده بودند 40 ساعت حقالتدریس پرداخت کردند. یعنی
مقداری از هزینهی انتخابات از بودجهی حقیر آموزشوپرورش پرداخت شد.
یعنی از جییب معلمان.
ما
از نظر حقوقی پایینترین هستیم و از نظر اقتصادی زیر شدیدترین فشارها.
در حالیکه باید بالاترینها باشیم. در جاییکه اگر معلم پاکیزه باشد،
حقوق کافی داشته و امکانات لازم برای ارتقای دانش خود داشته باشد
بیشترین تاثیر را در بهبود شرایط جامعه خواهد داشت. الان ترسشان از
ایناست که فهمیدهاند که معلمان در اقشار دیگر جامعه تاثیر دارند. روی
کارگران، پرستاران .و... هی به ما میگفتند که ما با شما میتوانیم
کنار بیاییم چون شما فکر دارید منطق دارید، اما از این منطقمان علیه
خودمان استفاده کردند. از این آگاهی علیه خودمان استفاده کردند. گفتند:
ما نمی توانیم جواب کارگران، پرستاران و... را بدهیم، حتا نظامیان را
به رخ ما کشیدند. این مشکل عمومی در کشور است. اینها کشور را دوست
ندارند. اگر کسی کشورخودش را دوست داشته باشد باید به اقتصاد کارگر،
معلم، پرستار، روزنامه نگار و ... همه اقشار مزدبگیر جامعه توجه کند.
راه آینده: طبق برخی آمارها درکشورهای صنعتی پس از مدیران سیاسی،
بازرگانان، وکلای مجلس و وزرا و متخصصان سطح بالا، بیشترین حقوق را
معلمان و دانشگاهیان دریافت میکنند. حتا در کشور ترکیه حداقل حقوق
معلمان چیزی در حدود 700 هزار تومان است. در کشورهای اروپایی و
امریکایی حداقل حقوق کسی که با کودک کار میکند مثل مربیان مهدکودکها
و ... چیزی در حدود 2000 دلار است. با توجه بهاین که در شرایط حاضر،
زندگی ما در بعضی جهات گرانتر از آنان است. اگر سی سال پیش مقایسه می
کردیم زندگی آنان گرانتر بود چرا که سوبسیدهای زیادی پرداخت میشد.
الان شاخص قیمتها در تهران به گونهای استکه یکی از گرانترین شهرهای
دنیاست. با توجه به تورم اخیر و هزینه مسکن، وضعیت زندگی در تهران
سختتر از کشورهایی مثل امریکاست.
کم
بودن حقوق معلمان تاثیر قطعا مستقیمی بر گسترش فرهنگ جامعه دارد. خوب
این فقر چه تاثیری در وضع آموزش و پرورش ما دارد؟
بهشتی: اگر بهخواهیم آماری کار کنیم، بالای 35درصد معلمان ما فاقد
مسکن هستند. طبق آمار رسمی بخش عمدهی معلمان در شهرهای بزرگی مثل
تهران مشکل مسکن دارند. خیلی ساده میتوان آمار گرفت در شهر تهران
میانگین اجارهی یک آپارتمان 50 تا 60 متری کمتر از 500 – 600 هزار
تومان نخواهد بود.بالای 50 درصد معلمان ما خانم هستند. که اگر در واقع
صاحب مسکن هستند چه بسا از طریق همسرانشان است با توجه به این مساله
تنها15 درصد معلمان مرد مسکن دارند که آنهم از طریق معلمی صاحب خانه
نشده اند. این حقوقی که میگیرند آن توانی را ایجاد نمیکند که
حداقلهای زندگی را تامین کند. حداقل نه خرید مسکن که حتا اجاره مسکن
مناسب نیز با آن ممکن نیست. وقتی میگوییم 420 هزار تومان میانگین حقوق
معلم است و کمترین اجاره 500 الی 600 هزار تومان است.یعنی با حقوق
معلمی حتا نمیتوان یک سقف برای زندگی تامین کرد. برای همین میرود
سراغ کارهای دیگر. مشکل ایناست که در جامعهی ما به علم و عالم بهایی
داده نمیشود. ما در دورهی اقای خاتمی با یکی از نمایندگان صحبتی
داشتیم. میگفت ما در کشوری هستیم که با پول نفت میچرخد. هر چیزی که
احتیاج داشته باشیم میخریم. علم را هم میخریم. دلیل ندارد که مسولان
به شما توجهی کنند. البته ایشان خود نیز به این مساله انتقاد داشتند.
ولی این تفکر در مسوولان وجود دارد. تازه این در دورهای بود که مدعی
بودند نفت را بشکهای 8 دلار میفروشند که 6 دلار آن هزینهی استخراج
آن میشود و تنها دو دلار باقی میماند که کشور با همین دو دلار اداره
میشد. یعنی بااین دو دلار هم میوه وارد میکنیم و هم عالم که از پرورش
عالم بی نیاز شویم!!!.
این تفکرمتاسفانه واقعیت دارد. درآمد نفتی الان زیاد شده است. قویتر
شده. بدون اینکه توجه داشته باشیم که اگر بنیانهای کشاورزی و صنعت ما
ضربه بهخورد، برپاکردن دوبارهی آنها زمان زیادی میبرد. به راحتی
میگویند پرتقال نداریم، برنج نداریم، وارد میکنیم. کشاورز و صنعتکار
فنا میشود، کارگر فنا می شود، حتا سرمایهگذار داخلی نابود میشود.مهم
نیست. یکی از مسوولان گفته بود که ما مرغ را تولید میکنیم کیلویی 2000
تومان تازه سوبسید هم میدهیم. اما همان مرغ را وارد که کنیم میشود
1200 تومان تازه میتوانیم یکچیزی هم بکشیم روش و با قیمت ارزانتر به
مردم بدهیم. و سود هم کنیم. نتیجهی این تفکر نابودی اقتصاد کشور است.
آموزشوپرورش هم به این درد مبتلاست که بیشتر هم درد میکشد. یعنی باید
این واقعیت را بپذیریم که مسوولان ما و درکنارش مردم( تشری هم به
مردممان بزنیم) به این مسایل توجه لازم را ندارند. باید بیانیهای
بدهیم که مخاطبمان اولیا باشند و از آنها بهپرسیم که آیا شما
بهعنوان اولیای دانشآموزان از آموزشوپرورش راضی هستید؟ اگر راضی
هستید اعلام کنید که ما دیگر حرفی نزنیم و چسبی هم به دهانمان
بهچسبانیم تا صدایمان درنیآید. امروز معلمان ما چند شغله هستند. شغل
آخرشان معلمی است. معلم هم مسافرکشی میکند، سیگار فروشی میکند ،
تدریس خصوصی میکند و در ساعت استراحتش در مدرسه به شکل موظف تدریس
میکند. اگر از این وضع راضی هستید بگویید. ما هم اعلام میکنیم که
همین که میدهند بسمان است. دیگر آش آنقدر شور شده که حتا آقای
وزیرهم گفت که معلمان ما آنقدر درگیر کارهای دیگر هستند که از
شاگردانشان عقب ماندهاند!!.واقعیتی است معلم دیگر فرصتی برای مطالعه
ندارد که از دانشآموزش جلوتر باشد.
در
واقع الان در سر کلاسها معلم شده مبصر، دیگر تدریس نمیکند. در مدارس
دولتی فاجعه دارد اتفاق میافتد. ما هیچ آمار رسمی و معتبری از مردودین
نداریم. مسوولان میگویند بودجهی زیادی صرف آموزشوپرورش میشود. بله
درست است. 5/93 درصد آن صرف پرداخت همین حداقل حقوقها میشود. اما
نتیجهاش 25درصد مردودی است. یعنی یک چهارم این بودجه هدر رفته، از بین
رفته است. این غیر از وقتی است که هدر شده است. غیر از آن سرمایهی
انسانی است که هدر رفته است. آنوقت اینها را جمعبندی کنید. برداشت
ما این است که مسوولان به همین امر راضی هستند. اولیا باید تکلیفشان
را با این آموزشوپرورش روشن کنند. در واقع این پیام ما به اولیا است
که بلند شوید و کاری بکنید. این تاسفآور است که معلم کتک بخورد و
اولیا دانشآموزان حرفی نزنند. ما اگر فریاد میزنیم تنها بخشی از این
فریاد مربوط به حقوقمان است و بخش دیگر مربوط به سایر مشکلات
آموزشوپرورش است. مربوط به دانشآموزان است.
راه آینده: آموزشوپرورش در هر جامعهای بازتولید نیروی انسانی برای
آینده است. کودکان باید درس بخوانند تا بتوانند جایگزین کارگران،
مهندسان، پزشکان، دانشمندان و متخصصان امروزی شوند. در حقیقت تداوم
بقای یک جامعه بهنوعی به آموزشوپروش برمیگردد. اگر ما در سالهای
آینده نیروی متخصص نداشته باشیم چه کسانی میخواهند جامعه را بگردانند؟
مسلما مسوولان نظامهای حاکم هم همواره سعی میکنند که آموزشوپروش
به گونهای باشد که بقای اورا تامین کند. و کسانی پرورش پیدا کنند که
نظام حاکم را بهپذیرند و تداوم آنرا خواستار باشند. اگر آموزشوپروش
فردی را تربیت کند که معترض باشد، طبیعتا نظامهای حاکم ضرر خواهند
کرد.و در نتیجه بهنظر میآید سیاستهای آموزشوپروش باید سیاستهایی
حساب شده باشد.
شما به این نکته اشاره کردید که انگار مسوولان به وضع موجود راضی
هستند. و به همین دلیل هم به مردم روی میکنید. اگر در آموزش و پروش
خشونت باشد، جامعه هر روز خشنتر خواهد شد، همانگونه که شاهدش هستیم.
اگر با روابط انسانی در آموزشوپروش روبهرو باشیم( درس معلم گر بود
زمزمهی محبتی...) با گسترش روابط انسانی در جامعه روبهرو خواهیم بود.
اما سوال این است که با این وضعیتی که در جامعه است که خود مردم نیز
نمیتوانند مطالبات خود را بگیرند چهگونه میتوانند به شما کمک کنند.
رانندگان شرکت واحد سندیکا تشکیل میدهند، با اخراج و زندان روبهرو
میشوند. خواست شما از سایر اقشار مردم جدا نیست. پیوند شما با
تشکلهای مردمی دیگر که همان خواستههای شما را دارند چهگونه
است؟میدانیم که آزادی را هیچوقت درسینی طلایی به کسی ندادهاند.
بهشتی: ضعف را در خود میبینیم. ما با مردم گفتوگو نکردهایم و ارتباط
هم برقرار نکردهایم. بخشی از صبحت ایناست که مردم برای شما چهکار
میتوانند بکنند؟. من میخواهم بگویم خواستهی ما صرفا برای خودمان
نیست بلکه برای خودشان است. اگر این درک ایجاد شود که برای بچههایشان
است نه برای معلمان ،مساله حل میشود.
در
مورد کل آموزشوپروش صحبت میکنیم. آموزشوپروش در خدمت کل جامعه است.
افرادی که در آن خدمت میکنند، همه در خدمت کودکان این سرزمین
هستند.هدف ارتقای علمی دانشآموزان است. معلم در خط اول است پشت سر او
نیروهای ستادی و ... هستند تا میرسد به وزیر و ... اگر دانشآموز
نباشد، حضور اینها معنا نمیدهد. این کارها باید انجام شود برای تعالی
دانشآموز.
منِِ معلم نقش دوگانه دارم، هم پدر یک دانشآموز هستم و هم یک معلم. در
مقام معلمی از حقوق معلمی خود دفاع میکنم ودرمقام ولی دانشآموز از
معلم فرزندم حمایت میکنم برای این که وضع بچهام خوب شود. اگر این درک
ایجاد شود کافی است. کسی توقع کار غیرقانونی از مردم ندارد. بهعنوان
مثال ما نهادی داریم به نام انجمن اولیا و مربیان. نهادی است ریشه دار
که یکی از قدیمیترین ان جی او ها است. منتها از توان خود استفاده
نمیکند.چرا نباید انجمن اولیا و مربیان در طول این 8 سال یکبار هم
درمورد معلمان اطلاعیهای صادر کند؟. این که نباید این قدر به یکقشر
در جامعه بی تفاوت بود.نسبت به مسایلی که مربوط به خودشان است بی تفاوت
بود، حرفم در این حد است که بهگویند حتا معلمان کارشان اشتباه است. در
این حد هم وقت نگذاشتند. من هم مقصرم. باید در انتخابات انجمن اولیای
مدرسه فرزندم کاندید میشدم و بهعنوان یک عضو انجمن را وادار میکردم
که به حمایت از معلمان و دبیران بیانیه صادر کند. اینکار پرهزینهای
هم برای اولیا نیست.
ممکن است آقای اسالو یا صالحی وقتی میآیند حرکتی را آغاز میکنند
هزینهای هم بهپردازند که همان زندان است. از افراد عادی جامعه
نمیتوان انتظار داشت که کارهای پرهزینه را انجام دهند اما دادن یک
بیانیه، یک اعلامیه، یاحتا گذاشتن بخشی از وقت جلسات انجمن برای بررسی
مشکلات معلمان که هزینهای ندارد!. این اتفاقات نیافتاده است. اینجاست
که ما کمی گله داریم. حق این بود که اولیا خودشان را بهگونهای
درگیرمیکردند. راهحل هم بحث و گفتوگوست و حمایت. به مسوولان تشر
بزنند که در کشوری که اینقدر درآمد نفتی است چرا باید شرایط معلم
بچهی من اینگونه باشد؟ چرا باید شرایط آموزش و پروش به گونهای باشد
که من مجبور بشوم با هزار جور زحمت و فشار، شهریه مدرسهی غیرانتفاعی
فرزندم را فراهم کنم. در صورتیکه طبق قانوناساسی باید تحصیلات رایگان
تا پایان دبیرستان برای همهی کودکان ایران تامین شود.
بهشتی : بحث من این نیست که اولیا نباید مشارکت داشته باشند. بحث این
است که در همان حد که مشارکت دارند باید توقع هم داشته باشند البته نه
از مدیران بلکه از مسوولان.
رقم سرانهی مدارس در حد تهیهی تخته پاککن کلاسها هم نیست. بهپرسند
که در یکسال چه رقمی از سرانه برای یک دانش آموز در نظر گرفته میشود.
با سرانهی 4 الی 5 هزار تومان، خرج گاز و برق و تلفن مدارس هم تامین
نمیشود. واقعیت ایناست که بسیاری از مدیران خیلی فداکاری میکنند و
راهی ندارند بجز این که هزینهها را بردوش اولیا بیاندازند. اولیا هم
که این فشارها را تحمل میکنند باید به مسوولان منتقل کنند که چرا حالا
که نفت بشکهای بالای 100 دلار فروش میرود وضع آموزشوپرورش مثل زمانی
باشد که نفت را بشکهای 6 یا 8 دلار میفروختند؟ یا حتا بدتر از
آنزمان.
راه آینده: یادم است که در زمستان امسال آموزشوپرورش بخشنامهای صادر
کرد که برای ترکیدگی لولههای مدارس بودجهای نداریم و این بر عهده ما
نیست. در نتیجه بسیاری از مدارس حتا تا یکماه نیز تعطیل بودند.
باغانی: مساله دیگر، تاثیر معلم در فرهنگ است .فرهنگ را خود جامعه در
درون خود دارد فرهنگ قبل از اسلام و فرهنگ بعد از اسلام. فرهنگ مستقل،
تاثیرگذار و قوی .یکی از بزرگترین امتیازات ایران، همین فرهنگی ایرانی
است که سه حلقهی تمدن را درخود دارد. تلفیق فرهنگ غنی ایرانی با فرهنگ
اسلامی است که مسوولان تلفیق این دو فرهنگ را بلد نیستند. از تلفیق این
دوفرهنگ است که یک فرهنگ جامع ساخته میشود که قابل دفاع است. مسوولان
ما بلد نیستند که از تلفیق این دو فرهنگ عنصری بسازند به نام فرهنگ
ایرانِاسلامی. تا فرزندانمان اینگونه تربیت شوند. درصورتیکه آیات
قران سرشار از تکریم علم است. تردید در تکریم معلم نیست
سقوط یک معلم به یک آدم مشکلدار ، تحقیر کردن معلم است درصورتی تحققی
پیدا میکند که به این عناصر مبلغ تمدن و اندیشه و فرهنگ توجه شود و
طبعا وقتی به لباس معلم توجه نمیشود، به زبان معلم توجه نمیشود، به
فرهنگ معلم توجه نمیشود، به زندگی معلم توجه نمیشود، به معیشت معلم
توجه نمیشود، به مشکلات معلم توجه نمیشود ...و از طرفی شعار میدهند
که آموزشوپرورش باید نو باشد، آنوقت به ابزار نو شدن بها نمیدهند،
پس اینها فقط شعار است. باید ابزار نواندیشی را در اختیار معلم
بگذراند. کجا به معلم اینترنت دادند، کی کتابهای تطبیق ادیان را در
اختیار معلم گذاشتند، حتا مواردی بوده که معلم را به جرم عقایدش توبیخ
کردند. کدام رسانه را در اختیار ما گذاشتند . در صورتیکه باید
کتابهای انجیل و تورات و امثالهم را به ما جایزه بهدهند، هدیه
بهدهند. چرا نباید معلم با فرهنگ مسیحیت و یهودیت آشنا باشد. معلم
باید رسانه خودش را داشته باشد، باید بهداشت مناسب برایش فراهم شود
باید با فرهنگ جهان آشنا باشد کدام گردش علمی را برای معلمان گذاشتند،
کدام تور جهانگردی را برایش فراهم کردند؟،کدام تور جغرافیایی و فرهنگی
و تاریخی را برایش تهیه دیدند. اصلا معلم شرم میکند از اینکه ادبیات
ایرانی را بلد نیست، ادبیات فرهنگی را بلد نیست. من معلم غصه میخورم
که برخی از مسوولان مملکتی چهگونه جای بزرگان تاریخ ایران نشستهاند،
چهگونه آنها در بستر تاریخ سرزمینی را به درستی اداره کردند، در
تاریخ این مملکت اندیشمندانی داریم که قابل مقایسه با اینها نیستند،
آنوقت به رنج معیشت ما گیر میدهند، کسی که نه اسلام میشناسد و نه
ایران. تلفیق این دو یک هنراست که اصلا این هنر را نمیدانند. با علم
دنیا مبارزه میکنند و بعدا عجیبه که با تناقض شعار علمی هم میدهند .
جشن هستهای راه میاندازند بدون اینکه توجه داشته باشند که
دانشآموز آزمایشگاه میخواهد ، کارگاه میخواهد. دانشآموز فقیراست و
معلم عاجز. معلمی که هیچ رسانهای را در اختیارندارد. باید به اینها
توجه شود. در فلسفه آموزش تحولات اجتماعی را بگنجانند. در غیر اینصورت
باید منتظر سقوط فرهنگ ایرانی باشیم اینها دشمن ایران و فرهنگ ایران
هستند
نکته بعدی این استکه اینها میخواهند با این آموزش افراد ترسو و
بزدل تربیت کنند در صورتی که معلم میخواهد افراد شجاع و منتقد تربیت
کند
ما
در بحبوبهی انتخابات رفتیم بهسوی اینکه مجلس صنفی تشکیل دهیم. چرا
باید احزابی که آلت دست سیاستمدارنند در کشور ما حکومت کنند، باید
اقشار مختلف جامعه در این کار دخیل باشند. پیشنهاد کردیم که ارتباطات
از اینطریق باشد که از هرصنفی دو نماینده انتخاب شود تا در این مجلس
شرکت کنند. 2 نماینده از حقوقدانان، 2 نماینده از خبرنگاران، 2 تا از
نویسندگان،2 تا از کارگران یعنی مجلسی از 15 قشر تاثیرگذار در جامعه،
اما نشد و به توافق نرسیدیم که یک مجلس صنفی که دقیقا با مسایل فرهنگی،
معیشتی، ابزاری، کارگری، پزشکی، فرهنگی که در بدنها و رگهای جامعه
جاری هستند و دردها را خوب حس میکنند را تشکیل دهیم،نه اینکه مجلسی
با نمایندگان متملق، ریاکار از اقشار جیرهخوار که الان به محلس رفتند.
در چند ماه گذشته 75 نماینده از ما دعوت کردند که با ما صحبت کنند وقتی
رفتیم مجلس فقط 3 نفر آمدند که یکی از آنها یک خانم نماینده بود که
برای اینکه در دورهی بعدی کاندیدا شود توبهنامه نوشت! و این واقعا
تاسفبار است. ما میتوانیم ازطریق خبرنگاران، نویسندگان، کارگران،
مدافعان حقوق بشر، پرستاران، دانشجویان، پزشکان و سایر اقشار
حقوقبگیر جامعه این ارتباط را بر قرار کنیم. و ما این ارتباط را تا
حدودی در 23 اسفند 86 برقرارکردیم، برای بزرگداشت اسفندماه 85 .
ینجشنبه را دو ساعت تعطیل اعلام کردیم برای گفتوگو. قبلا هم پیامی
برای اولیای دانشآموزان صادرکردیم. چه سروصدایی کردند. دولت
غیراستاندارد بهخاطر برف 15 روز مدارس را تعطیل میکند، یکماه تعطیل
مدارس یعنی فقر تحصیلی، در یکی از دبیرستانهای معروف تهران تا یکماه
تعطیل بود ولی اولیای دآنشآموزان هیچ اعتراضی نکردند، اولیا خودشان
چقدر مشکل دارند، اولیا باید به معلمان کمک کنند. در فرانسه برای هر
کلاس 22 دانش آموز در نظر گرفته شده در ایران اما 45 نفر، در فرانسه
اولیا همراه معلم میشود. جالب است که روزنامه کیهان اعتراض معلمان در
فرانسه را تتیر میکند و میگوید: استاندارد کلاس در فرانسه 22 نفر
است. ولی اصلا حرفی از فاجعه در کلاسهای آموزشی خودمان نیست
در
مدراس غیراستاندارد استعداد دانشآموزان شناخته نمیشود. در کلاسهای
غیراستاندارد نمیشود که فرهنگ ایران و اسلام پیاده کرد، نمیشود پرسشی
مطرح کرد، کارکردی کارکرد، روشهای 50 گانه آموزش را نمیشود پیاده کرد
ودر مدرسهای که غیراستاندارد باشد استعدادهای بچهها شکوفا نمیشود.
برای شناخت و بروز استعدادهای دانشآموزان فضا لازم است، کارگاه لازم
است کارگاههای خبرنگاری، نویسندگی، نقاشی، نقد و بررسی، تا استعداد
بچهها شکوفا شود. صحبت ایناست که عمدتا دستاندرکاران آموزش ما فرهنگ
را نمیشناسند. نمیگویم خائن هستند، ولی به روایتی خائن محسوب میشوند
که کاری را پذیرفتهاند که اطلاعاتی در مورد آن ندارند و این آقایان
باید در مقابل ملت ایران پاسخگو باشند. آقای وزیر یک جلسه با معلمان
نداشته است، ما فوق ایشان که حتا با معلمان ساده نمیتواند مناظره کند،
ما ایشان را دعوت به مناظره با معلمان میکنیم. طبیعی است مسوولان چون
تخصص ندارند بنابراین از افراد غیر متخصص هم استفاده میکنند.
انجمن اولیا و مربیان وظیفهی مهمی در ارتقای سطح آموزشوپرورش
میتوانند داشته باشند، ولی چون این نهاد یک نهاد دولتی است بنابراین
نمیتواند وارد عمل شود و عملکردی داشته باشد. اینها به نهادهای مدنی
هم احترام نمیگذارند، اصلا ارزشی برایشان قایل نیستند تا قدری
برایشان قایل باشند. ما باید یک مجلس صنفی ایجاد کنیم نه سیاسی، که از
حقوق اصناف بهطور کلی دفاع کند، صورت قانونی داشته باشد، نمایندگی
مردم را داشته باشد. ما از 15 تا 23 اسفند از نمایندگان اقشار مردم
دعوت کردیم تا از طریق شورای هماهنگی بهتوانیم با استانها ارتباط
برقرارکنیم.
راهآینده: از وضعیت معلمان زندانی بگویید؟
آقای رضایی: استبداد و جبر همیشه همراه هم بودند، همانگونه که آگاهی و
علم همواره همراه هم بودهاند. در حال حاضر ممکن است صداهای جدید
ظاهرا در کشور انعکاس آنچنا ن نداشته باشد ولی الان اینترنیت هست
،وسایل مدرن اطلاعرسانی هست، معلمان ما شاید امکان استفاده از اینترنت
رانداشته باشند ولی شاگردان همه وبلاگ دارند، با آنکه درکشورهای دیگر
کانونهای صنفی بالای 40-50 سال سابقهکار دارند در ایران اما عمر
طولانی ندارد .سابقهی کانونهای صنفی در ایران فقط به 8- 10 میرسد.
بنابراین رهبران صنفیمان نباید این توقع را داشته باشند که بهزودی
حرکتشان جواب دهد. ولی ما میبینیم که با همهی این احوال مردم
پیشکسوتهایشان را بهیاد دارند. دکتر خانعلی از یادها نرفته با
آنکه روزنامهای از او نمینویسد ولی دکتر خانعلی در خاطرهها زنده
مانده است.
بهشتی : سخن یک اندیشمندی است که میگوید " سرمایههای زیادی صرف
میشود تاا نسان شروع به فکر کردن کند. و چون آغاز کند هیچچیز جلودارش
نیست". من فکر میکنم بعد انقلاب ازجمله تمهیداتی که اندیشیده شده
اینستکه نگذارند دانشآموز فکر کند. این سیاست در جهتگیری کتابهای
درسی و حجم کتابهای درسی کاملا مشهود است. سدی جدی بنام کنکور وجود
دارد که برای عبور از این سد معلم، دانشآموز و خانواده درگیر هستند،
تا آنها درگیر مسالهای شوند که در واقع مسیررا را به بیراهه میبرد.
در نظر بگیرید اگر معلم بخواهد چیزی خارج از کتابهای درسی بگوید و
بخواهد آگاهی دانشآموز را بالا ببرد فورا دانشآموز اعتراض میکند که
از درس عقب افتاده است ، اگر دانشآموز همراه شود، اولیای دانشآموز
نگران میشوند و اعتراض میکنند، به حق هم اعتراض میکنند، او خرج
میکند تا بچهاش در فلان رشتهی فلان دانشگاه قبول شود کاری به
ارتقای سطح آگاهی ندارد، آینده بچهاش را در قبولی کنکور میبیند. و من
فکر میکنم اینها خیلی حساب شده و برنامهریزی شده مسیر را برای جامعه
جوان ما طراحی کردهاند. در هر حال حاضر جامعه شاهد این اتفاقات هست و
ازطرفی معلم مولد چیزی است که هیچ اعتقادی به آن ندارد. جبر محیط
آموزشی نیز اورا تا حد یک مبلغ تنزل میدهد. فرض کنید یک معلم ریاضی،
آیا فرصتی در ساعات درسی پیدا میکند که حرفی بهجز مباحث کتاب بهزند.
حجم کتاب بهحدی است که برای معلم ریاضی کوچکترین فرصتی برای حاشیه
رفتن نمیگذارد. برای معلمان علومانسانی مثلا تاریخ و علوماجتماعی
و... خط و خطوط کاملا مشخص شده است. و کاملا معلوم است که خروجی پایان
سال معلم از این کلاسها چه میخواهد باشد. معلم هم اگر پایش را کج
بهگذارد با اعتراض دانشآموزان و خانوادهها و گزارش به حراست و پی
گیری مدیر و.... روبهرو میشود. البته همهی مدیران اینگونه نیستند.
نمونههای زیادی از معلمان داریم که دچار چه دردسرهایی شدند. سختترین
و اولین گزینشها از همان سالهای اول انقلاب در آموزشوپرورش اعمال شد
بعد به سایر ادارت کشیده شد، با فیلترهایی که گذاشتند، اما معلمانی که
آمدند دقیقا آنهایی نبودند که بایستی باشند. در همین حداقلها هم وقتی
صدایی متفاوت، مخالف یا غیر رسمی ( از دید آقایان دگر اندیش ) بیرون
میآمد سرانجامش آن چیزی میشد که نمونهایش را در دهه 60 شاهد بودیم و
امروز هم در دههی 80 از جهاتی بازگشت داریم به دههی 60.
از
طرفی با واقعیتهای تلخ و نفسگیر شرایط امروز، معلم چه میتواند بکند،
رنج معیشت تمام توان معلم را گرفته است، و از آنطرف اهرمهای کنترل هم
هست . در برخی از مدارس دوربین مداربسته و میکروفن کار گذاشتهاند که
بفهمند معلم چه میگوید و متاسفانه مدیر مسول گوش کردن و کنترل رفتار
معلم است یعنی گوش بخواباند و حرکات معلم را کنترل کند. یعنی همان
کسانی که در کنار آقایان هستند و کوچکترین رفتار معلم را گزارش
میکنند . البته نزول در کل مدیران نیست، مدیرانی داریم که همپای
معلمان حرکت میکنند.
همین رفتار را متاسفانه از طریق دانشآموزان نیز انجام میدهند یعنی در
آموزشوپرورش جاسوس تربیت میکنند که فقط گزارش دهند.مامورشان میکنند
که گوش بایستند. و با این احوال نگرانی عمیقی در کل سیستم وجود دارد،
در آموزشوپرورش چه اتفاقی دارد میافتد؟!. با این اوصاف چه توقعی
میتوان از همکاران معلم داشت. در این فضای بسته ،بیشترمعلمان واقعا
دارند فداکاری میکنند، تنگناها را میپذیرند و به شغلشان ادامه
میدهند.
توقعی که همه افراد آن بعدا از این فیلترها،همانکارایی را داشته باشد
منصفانه نیست و نشدنی است. ولی دانشآموز آگاه فکر میکند معلم مزدوری
است که آن چیزی را که دیکته کردهاند القا میکند و رابطهای که باید،
بین معلم و دانشآموز برقرارنمیشود...
راهآینده: یعنی یکی از خواستههای معلمان بعد از معیشت، مسالهی
سانسور و خودسانسوری است؟
بهشتی : معیشت برای ایناست که بتواند فکر کند و دیگران را وادار به
فکر کردن بکند وگر نه هدف نیست . یکی از علتهایی که این خواستهی ما
نتوانسته تامین شود نداشتن رسانههای آزاد است این مهمترین است اگر ما
رسانهها و جراید آزاد داشته باشیم
دقیقا دستور داده شده است که با معلمان مصاحبه نشود، رسانهها هم جرات
ارتباط با مارا ندارند. خیلی از نمایندگان مجلس بهخاطر رابطه و عکس با
ما رد صلاحیت شدهاند. حتا اگر فقط در عکسهای ما بودند و یا حضور
داشتند. در این حد فشار به معلمان میآید
در
این شرایط متمرکز عمل کردن در آموزشوپرورش مهم است. نهادهای جدیدی مثل
بسیج فرهنگیان را علم کردهاند که همین امروز هم وزیر در این مورد صحبت
کرده بود . تاثیرگذار بودن فرهنگیان باعث این فشار دولت به معلمان است.
به جرات میتوان گفت که هیچ قشری به اندازه معلمان در همه اقشار مردم
تا این حد تاثیرگذار نباشد. نکته بعدی فاصلهای است که بین ماو
خانوادههاهست که کاملا آنرا احساس میکنیم. .بین خانوادههای سنتگرا
و جهانسومی با معلمان متفکر ما فاصلهای عمیق وجود دارد و درک این
موضوع که ما باسوادترین قشر جامعه هستیم، برایشان مشکل است. یک ساعت
تعطیلی ما برای اینگونه خانوادهها مسالهساز است ولی 15 روز تعطیلی
دولت مشکل ساز نیست!!. دو ساعت اگر تعطیل کنیم آنها صداشان در میآید.
این عدمآگاهی خانوادههاست که بین معلمان و خانوادهها فاصله
میاندازد. عدم اعتقاد دولت به دگراندیشی، آزاداندیشی،و
ما
معتقدیم که دگرگون شدن آموزش، اصلاحشدن آموزش باید بهطور مستمر و
دایمی و مرتب اتفاق میافتد. دولت مسایل را پادگانی میبیند. حتا عدم
توجه به قوانین تصویب شده لایحهی خدمات مدیریت با وجود تصویب شورای
نگهبان وزندان رفتن خیلی از معلمان از طرف رییس جمهور هنوز قابل اجرا
نیست. هنوز آییننامه اجرایی را ننوشتهاند، چیزی که 4 سال پیش باید
اجرا میشد. امسال هم اجرا نخواهد شد. مسالهی اساسی عدم اعتقاد به
قانوناساسی است.نمی خواهند به قانوناساسی جمهوری اسلامی عمل کنند
احتمالا نوع دیگری از حکومت رامیخواهند، به آزادی و استقلال و جمهوری
اسلامی اعتقاد ندارند
معلمان ایستادهاند چون یک جامعه مدنی مدرن استاندارد شده میخواهند.
راه
آینده: برنامههای اردیبهشت امسال چی هست؟
بهشتی: هنوزبرنامه مصوب شده
ای برای اردیهشت ماه نداریم، کانون صنفی تهران خودش نمیتواند به
تنهایی تصمیم بگیرد. شورای
هماهنگی در نشست بعدی حرفای مهمی را مطرح خواهد کرد و قطعا برنامه خوبی
را برای هفته معلم در نظردارد که جنبه اعتراضی دارد و همکاران ما به
جد در تشکلهای صنفی پیگیر این قضیه هستند.
میخواهم آخرین جمله را بگویم: معلمان بهشدت عصبانیاند. در هیچ
دورهای از تاریخ معلمان به این حد ناراحت وعصبانی نبودهاند . در تمام
این دوره 7-8 ساله حرکت صنفی معلمان، بهیاد نداریم که معلمان تا این
حد عصبانی باشند و در واقع کل معلمان یک حالت عصبیت دارند.
چه
بسا معلمان مارا متهم به مماشات و سکوت میکنند. برای اولین باراست که
در جنبش معلمان ما عقب افتادهایم یعنی کل جنبش از فعالان آن جلو
افتاده است. در حالیکه قبلا ما بهدنبال معلمان بودیم ولی استقبال کم
بود. کانون صنفی معلمان برای ادامهی بقای خودش هم که باشد باید به
خواست عمومی معلمان تحقق بخشد و موظف است که به خواستههای بهحق آنان
پاسخ گوید. معلمان از ما پاسخ میخواهند که چرا از آنها خواسته
نمیشود که حرکتی برای تحقق خواستههایشان انجام گیرد. یعنی در واقع
مارا به کمکاری متهم میکنند.
رضایی : بهنظر میرسد در جنبش معلمان یک سونامی در راه است . فنری که
اینطور فشرده نگه داشته شده است بالاخره یک موقع باز میشود. ما
شرمنده خانوادههایمان هستیم هیچ راهی نداریم مگر آنکه دیوانه بشویم
و در دیوانه خانهها اعتراض کنیم
باغانی:در این ما این حرکت را جهانی کردیم، دنیا به جنبش معلمان ایران
رویکرد مثبت دارد . الان معلمان به ما فشار میآورند و این فشار دو
علت دارد یکی اینکه معلمان جامعه مدنی را پذیرفتهاند و به کانون صنفی
معلمان اعتماد دارند و این از طرحهایی بود که ما برای معلمان جا
انداختیم. متاسفانه همین پارسال یک بیانیه جعلی بهنام معلمان صادر شد
که در نهایت خودشان از کارشان پشیمان شدند و توبه کردند! حتا انجمنهای
خود ساخته به داخل جنبش آورده شدند. حرکت منطقی شورایهماهنگی باعث
شده که معلمان به اصناف توجه کنند. نکته بعدی این که کار ما در تمام
کشور است تمام حرکات ما در سطح کشور اتفاق میافتد. گاهی هم بدشانسی
میآوریم مثلا 23 اسفند که روز نماد حرکت معلمان بود و ما در نظر
داشتیم حرکتی را انجام دهیم تحتالشعاع انتخابات در روز 24 اسفند شد و
یکی هم روز 12 اردیبهشت که با اول ماه مه یکی میشود که البته این بد
شانسی نیست .و به عبارتی میمون و مبارک است .فقط این روز پنجشنبه است
و همهجا تعطیل است و ... اما ...
ما
روز 12 اردیبهشت را روز ملی معلم میدانیم
- 13 مهر را روز جهانی معلم
- 23 اسفند را نماد جنبش معلمان
- و آنها خیلی نگران این نماد سازیها هستند.
برگی از تاریخ اعتصاب معلمان سال 1300
در
زمان صدارت قوام السلطنه، معلمان مدارس دولتی که شش ماه حقوق ِآنان
پرداخت نشده بود، بیانیهای
در اعتراض به این امر منتشر کردند و در دی ماه 1300 وارد اعتصاب شدند.
آموزگاران نیز چندین بار از عدم پرداخت حقوق خود شکایت کرده و یک بار
هم اعتصاب کرده بودند. آن اعتصاب نیز به نوبهی
خود دارای اهمیت بود. معلمان مدت ده روز تعطیل کرده ودر مسجد سپهسالار
تحصن نمودند. تاثیر اعتصاب اول معلمان به اندازهای
بود که تاریخ نگارانی که کمترین توجهی به فعالیتهای
اتحادیهای
در آن دوره نکرده بودند، به ناچار واقعهی
مذکور را به حساب آورده، اشارهای
به آن کرده اند. اما اعتصاب دی ماه باشکوه و پرحرارتتر
بود. مدت 22 روز ادامه داشت و به یک نمایش سیاسی علیه حکومت تبدیل شد.
گرمای اعتصاب هیجان عمومی درتهران را به اوج رساند. محصلین به اجتماعات
پیوستند و از معلمین خود حمایت کردند. روز 5شنبه 21دی ماه 1300 عدهای
از دانش آموزان ِمدارس ابتدایی و متوسطه تهران تظاهرات کردند. آنها
با پرچم سیاه رنگی که عبارتِ "احتضار معارف" بر آن نقش بسته بود، در
میدان توپخانه گرد هم آمدند و فریادهای "زنده باد معارف" و یا "یا مرگ
یا معارف" سر دادند. آژانها
با مشت و چوب و شمشیر به صفوف ِدانش آموزان تاختند و آنان را مضروب
ساخته از میان آنان دو تن را به کلانتری بردند. اما سرکوب ارادهی
محصلین را درهم نشکست. عقب ننشستند و به تظاهرات ادامه دادند.
در
مجلس شورای ملی جایی که قرار بود از منافع ِمردم دفاع شود، سردار معظم
خراسانی(تیمورتاش بعدی) به معلمان اهانت کرد و گفت:" من استخوان پوسیدهی
یک سرباز را با بیست معلم عوض نمیکنم."
روزنامهی
حقیقت ضمن افسوس از این واقعیت دردناک که هنوز هم کسانی که تا دیروز
سند فروختن ایران را امضا میکردند،
برمقدرات جامعه حاکمند، در پاسخ به تیمورتاش نوشت:" ما استخوان پوسیدهی
یک معلم را به صد نفر امثال سرکار نمیفروشیم."
در
آن زمان تعداد معلمین مدارس ابتدایی و متوسطه و دارالفنون و
دارالمعلمین متجاوزاز پانصد تن بود. حقوق آموزگاران ابتدایی رسما 25
تومان، متوسطه ساعتی چهار قران و دریافتی مدرسین دارالفنون و
دارالمعلمین نسبتا بیشتر بود. بهانه ی حکومت برای پرداخت نکردن حقوقها،
خالی بودن ِخزانه بود. هنگامیکه
دکتر مصدق که در آن زمان وزیر مالیه در کابینه قوام السلطنه بود، از
مجلس تقاضای اعتبار برای ساختن سد نمود، سلیمان میرزا اسکندری نمایندهی
سوسیالیست ِمجلس اعتراض کرد ودرنطقی خطاب به مصدق گفت: "میخواهید
سد ببندید. شما سد در مقابل ِترقی مملکت میبندید
که پول به معارف (آموزش و پرورش نمیدهید.
امسال درموقع امتحان معلوم میشود
که یک سال وقت اطفال مملکت را به هدر دادید. برای جلوگیری از خرابی
املاک خالصه، دولت اعتبار میخواهد،
بنده موافق بودم اگر پول داشتیم الحال باز میگویم
باید اول حقوق معلمان بدبخت داده شود. برای املاک اربابی میخواهید
سد ببندید بنده مخالفم. آقای ارباب خودش پول بدهد.
تحصنها،
اجتماعات وراهپیماییهای
متعدد کابینهی
قوام را که از قبل متزلزلتر
بود، ضعیفتر
کرد. در 30 دی ماه 1300 حکومت سقوط کرد. سرانجام با پرداخت بخشی از
حقوقهای
عقب افتاده و قول پرداخت مابقی کلاسهای
درس برپا شد و معلمان موقتا سرکار خود بازگشتند. اما پرداخت حقوقها
دست آورد ِتثبیت شدهای
نبود. بعدا دوباره معلمان با همین مشکل روبرو شدند. مجددا درمرداد ماه
1301 اعتراض معلمین به شکل تحصن ادامه یافت. این بار معلمین در مجلس
متحصن شدند. یک ماه سنبله( شهریور) را در عوض تدریس در پارلمان متحصن
شده، برای تامین بودجهی
خود دوندگیها
کردند تا این که بالاخره به امرمجلس شورای ملی دولت تصویب نامهای
صادر کرد که همه ماهه در هشتم ماه فرنگی مبلغ8000 تومان از عایدات گمرک
به مدارس پرداخت شود و حقوق معوقه به طور استهلاک تادیه گردد.معلمین
متقاعد شده در سر کلاسها
حاضر شدند.
--------------------------------------------------
منبع :شوق یک خیز بلند، نخستین اتحادیههای
کارگری در ایران 1285-1320، جلیل محمودی، ناصر سعیدی، نشر قطره،چاپ اول
1381، صفحه 152
منابع کتاب: روزنامه حقیقت شمارههای
2-3-7 –
|