پایدار باد همبستگی جهانی کارگران
كارگران چه مي خواهند؟
کاظم فرج اللهی
درود بر همه كارگراني كه اول ماه مه روز جهاني كارگر را آفريدند.
درود بر همه انسانهاي شريفي كه در راه آزادي و عدالت و سعادت انسانها
تلاش ميكنند و گام برميدارند.
و
درود بر همه كساني كه در راه برقراري آزادي و اجراي عدالت جان باختند و
يا به زندان افتادند.
كارگران چه كساني هستند و چه مي خواهند؟
تا
يكصد سال پيش در جامعه ما كارگر به كسي گفته مي شد كه به قول آن
روزيها اگر دست بر شانهاش ميزدي گرد و خاك به هوا بر ميخاست.
در
دهه چهل و پنجاه و تا سالهاي اوليه پس از انقلاب فقط كساني را كارگر
ميدانستند كه در كارهاي ساختماني و كوره پزخانهها، كارگاههاي توليدي
بزرگ و كوچك، كارخانجات و صنايع به كارهاي سخت و سنگين بدني اشتغال
داشتند. روزنامهها و نشريات آن روزها هم اگر ميخواستند طرحي از يك
كارگر ارائه كنند مرد قوي هيكلي را با چكش يا آچاري در دست ميكشيدند.
اين تعبير البته واقعي بود ولي همه واقيعت نبود. واقعي بود به اين دليل
كه كارگران يدي يعني شاغلين كارهاي سخت و سنگين بدني به هر حال
بزرگترين و تاثيرگذارترين گروههاي اجتماعي بودند و اگر آگاهانه و
متشكل پا به ميدان ميگذاشتند به دليل بزرگي و كثرت جمعيتشان، تعيين
كننده سمت و سوي سياستهاي كلي هر جامعه يا نتيجه هر انتخاباتي بودند
اما همه واقعيت نبود. واقعي، دقيق و به روزترين تعريف اين است:
همه كساني كه كار ميكنند، ارزش اضافي، سود و منافع مادياي توليد
ميكنند كه خود از آن بي بهرهاند، فقط حقوق و دستمزد ميگيرند و هزينه
زندگي شان را با درآمد و حقوق ناشي از كارشان تامين ميكنند كارگر
محسوب ميشوند. اين كارگر ميتواند يك كارگر ساده باشد يا متخصص و حتي
كارگراني با تخصص عالي و حقوق و درآمد نسبتا بالا.
كارگران اين طبقه بزرگ اجتماعي را به دو بخش بزرگ ميتوانيم تقسيم كنيم:
يك- كارگران گروه توليد كه توليدكنندگان كالا هستند و در بخش كشاورزي و
صنعت مشغولند.
دو- گروه دوم و بزرگتر كارگران، كارگران بخش خدمات يا ارائه كنندگان
خدمات هستند.
ارائه دهندگان خدمات در حوزههاي مختلف و از جمله:
يك- خدمات امور فني تعميراتي، ساختماني و خانگي
دو- خدمات عمومي جامعه مثل شهرداريها، زيبايي و حفظ محيط زيست، پست و
مخابرات و تلفن، خدمات كامپيوتري حسابداري، مالي و پولي (بانكها) و
ساير خدمات اداري.
سه- خدمات فرهنگي. همه آموزگاران و مربيان از مدرسه تا دانشگاه كه در
ازاي خدمات آموزشي و فرهنگي از كارفرماي خود، دولت يا بخش خصوصي حقوق
دريافت ميكنند و همچنين همه دستاندركاران چاپ، نشر، خبر و اطلاع
رساني(روزنامه نگاران).
چهار- نويسنده و مترجم ياشاعري كه محصول كار و خلاقيت خود را در ازاي
دريافت حقوق يعني حقالتاليف به كارفرمايش (ناشر) واگذار ميكند.
پنج- هنرمندان و كاركنان گروههاي موسيقي، سينما يا تاتري كه در ازاي
ارائه هنر خود حقوق دريافت ميكنند.
شش- خدمات بهداشتي و پزشكي؛ همه كاركنان بخشهاي مختلف
بيمارستانهامراكز درماني كاركنان خدمات؛ تكنسينها، بهياران،
پرستاران، ماماها و همه پزشكان حقوق بگير.
اما در بين گروههاي مختلف حقوق بگيران، كارگران صنعتي به خاطر
اجتماعشان در واحدهاي بزرگ و شركت در پروسه دسته جمعي توليد كه به
آنها همبستگي و اتحاد را ميآموزد، موقعيت و ويژگيهاي خاص خود را
دارند.
گروههاي مختلفي كه شمرده شدند همه حقوق بگيرانياند كه دو وجه مشترك
مهم دارند.
اول اين كه همه اينها تمايل دارند شرايط كارشان مناسب، انساني و خالي
از تبعيض، تحقير و تحميل باشد و در ازاي كاري كه ميكنند (توليد كالا
يا ارائه خدمات) با توجه به توان، تحصيلات و تخصص شان حقوقي را دريافت
كنند كه با آن هزينه زندگي شان تامين بشود، از رفاه و آسايش كافي
برخوردار باشند و بتوانند سطح زندگيشان را بالاتر و بهرهمنديشان را
از نعمات و رفاهيات هر چه بيشتر كنند و اين حق طبيعي همه انسانهاست.
دومين وجه مشترك همه حقوق بگيران اين است كه كارفرمايشان(بخش خصوصي يا
دولتي) هم تمايل دارد براي كسب هر چه بيشتر سود و يا هر ملاحظات ديگري
دستمزد و حقوق كمتري پرداخت و كار بيشتري طلب كند.
ما؛ كارگران را با كار، زحمت، فقر و محروميتي كه به بيشترين آنها
تحميل ميشود و يا با مظلوميت شان تعريف نميكنيم. بلكه با قدرت و
توانايي شان. توانايي در توليد كالا و خدمات مورد نياز جامعه و ارزشي
كه ايجاد ميكنند و توان تاثير گذاريشان در جامعه تعريف ميكنيم.
تقسيم حقوق بگيران به كارمند و كارگر بدون اين كه بخواهيم تحصيلات و
تخصص را ناديده بگيريم چيزي نيست جز ايجاد تفرقه و چنددستگي.
يك
پارچگي واقعي و اشتراك منافع گروههاي مختلف كاركنان و حقوق بگيران
بخصوص در مجتمعهاي بزرگ و صنعتي به وضوح قابل مشاهده است. همه
كاركنان، كارشناسان، متخصصين و مهندسين، تكنسينها و كارگران ساده يك
مجتمع مثلا خودروسازي به خاطر بهرهمندي از حقوق و مزاياي مشترك مثل
سهميه و رانتهاي مختلف و همين طور درگير شدن با ظلم مشتركي كه به
آنها تحميل ميشود وادار ميشوند در مقاطع حساس همگي خود را كارگر آن
كارخانه بدانند و با هم متحد باشند. (در چند سال گذشته و در چند شهر
ايتاليا وقتي بنا بود برخي از كارخانههاي فيات در اين شهر تعطيل شود
همه كاركنان اعم از متخصصصين عالي و يا كارگران ساده متحد و يكپارچه
به خيابانها ميريختند و تظارهرات ميكردند اغلب اهالي محل و بالاخص
دانشجويان نيز با آنها همراهي مي كردند.)
كارگران چه مي خواهند؟
همانطور كه گفته شد كارگران ميخواهند شغلي مناسب داشته باشند(بند1
ماده 23 اعلاميه جهاني حقوق بشر) و در مقابل كاري كه انجام ميدهند
متناسب با توان و تخصصشان كه بيارتباط با تحصيلاتشان هم نيست مطابق
با بند3 ماده 23 اعلاميه حقوق بشر، حقوقي دريافت كنند كه با آن بتوانند
براي خود و خانوادهشان زندگي شرافتمندانهاي تامين كنند. از رفاه و
بهداشت مناسب برخوردار باشند و بتوانند سطح زندگي و بهرهمنديشان را
از نعمات افزايش دهند(ماده 25 اعلاميه حقوق بشر).
اما اين خواسته و حق كارگران چيزي نيست كه كارفرمايان به آساني به آن
تن بدهند.
براي دستيابي به اين حق و خواسته كارگران و حقوق بگيران مجبورند
تشكلهاي ويژه خود يعني سنديكا و اتحاديههاي كارگران و حقوق بگيران را
در بخشهاي مختلف ايجاد و به كمك آن حقوق خود را استيفا كنند. ايجاد
اين تشكلها و فعاليت در آنها حقي است كه در بند 4 ماده 23 اعلاميه
جهاني حقوق بشر و بسياري از كنوانسيونهای بينالمللي و از جمله مقاوله
نامههاي 87 و 98 سازمان بين المللي كار و كنفرانسيونهاي بينالمللي و
از جمله مقاوله نامههاي 87 و 98 سازمان بينالمللي كار بر آن تایيد
شده ولي متاسفانه كارفرمايان و دولتها و از جمله دولت جموري اسلامي
ايران به شكلهاي مختلف در راه دستيابي به اين حق سنگ اندازي و مانع
تراشي ميكنند، در نبود تشكلهاي مستقل كارگري، كارگران پيگير مطالبات
كارگري و نمايندگان آنها، موسسات و فعالين تشكل سنديكاهاي كارگران و
حقوق بگيران مورد ضرب و شتم، اخراج از محيط كار، بازداشت و زنداني شدن
قرار ميگيرند.
در
اين راستا همه ميدانيم كه در سال گذشته و سالهاي قبل از آن و حتي در
دوره اصلاحات با كارگراني كه خواهان جلوگيري از تعطيلي و انحلال
كارخانه و بيكار شدن بودند، خواهان پرداخت حقوق و مطالبات عقب افتاده،
افزايش دستمزد و بهرهمندي از يك زندگي و رفاه شرافتمندانه، ايجاد تشكل
و بهره مندي از طرح و دفاع از حقوق خويش بودند چگونه رفتارشد. كشتار و
به گلوله بستن كارگران معدن خاتون آباد (باب نيزو) را همه به ياد
دارند. كارگران باب نبزو هيچ نداشتند و چيزي جز تداوم اشتغالشان و
انعقاد قرارداد كار نميخواستند.
تلاش معلمان اين كارگران زحمتكش فرهنگي و تربيت كننده همه انسانها را
در چند دوره مختلف، تجمعشان را مقابل نهاد قانون گذاري و خانه ملت و
ضرب و شتم و بازداشت آنها را در مقابل همان خانه ملت كيست كه فراموش
كند. چه كسي است كه منظره كتك خوردن و در جوي افكنده شدن زنان و مردان
معلم را در خيابان ديده يا شنيده باشد و بغض گلويش را نفشرده باشد، و
ميدانيم كه چه تعداد از معلمان و فعالان كانونهاي صنفي معلمان اخراج،
محاكمه و زنداني شدند.
تلاش كارگران شركت واحد اتوبوسراني تهران براي بهبود وضع كار و
زندگيشان و ايجاد سنديكاهاي كارگران اين مجموعه را همه ميدانيم و
ميدانيم كه با فعالان صنفي سنديكايي آنها و همسران و حتي فرزندانشان
چگونه رفتار شد و با چه خشونتي دستگير و زنداني شان كردند.
آخرين نمونه اين گونه رخدادها واقعه اخير كارخانه لاستيك البرز(كيان
تاير)است. كارگران اين واحد صنعتي براي دريافت حقوق ناچيزشان كه ماهها
عقب افتاده بود و جلوگيري از تعطيل شدن و انحلال كارخانه و محل كارشان
يعني حفظ اشتغال وقتي همه راههاي ممكن را رفته و نتيجهاي نگرفته
بوند، به ناچار و براي جلب توجه بيشتر مسئولين مقابل كارخانه تجمع و
نهايتا بخشي از خيابان را مسدود كردند و نيروهاي پليس با اين كارگران
چگونه رفتار كردند. وقتي كارگران براي فرار از ضرب و شتم به داخل
كارخانه رفتند با كارخانه مثل منطقه جنگي برخورد شد و با وسايل تخريب
چون بولدوزر و... ديوارهاي كارخانه را خراب كرده و در آن جا كارگران را
مانند نيروهاي دشمن به اسارت گرفتند!
تلاش و مبارزه كارگران بخش خدمات بهداشتي و پزشكي، پرستاران، پزشكان و
ساير كاركنان بيمارستانها و درمانگاهها براي بهبود وضعيت و به دست
آوردن بخشي از حقوق از دست رفتهشان همواره بدون پاسخ مناسب مانده است.
كارگران اين بخش عليرغم شرايط و سختي كار شبانه و بدون تعطيليشان به
خاطر وضعيت خاص اين بخش حتي از حق استفاده از ابزار اعتصاب براي رسيدن
به حقوق شان محرومند.
كارگران هيچ نميخواهند، فقط مانع ايجاد تشكلهاي كارگري نشويد. خواهيد
ديد كه بيشترين آرامش، آزادي؛ عدالت و دموكراسي و بهرهمندي از نعمات
به جامعه هديه خواهد شد.
آن
چه در زير ميآيد مصاديق هميشگي، مكرر و مداوم نقض حقوق بشر در مورد
كارگران است.
يك- اكثريت بزرگي از كارگران ايران به دليل به شدت غير عاقلانه و خلاف
قانون بودن مصوبات شوراي عالي كار در مورد حقوق و دستمزدشان از داشتن
يك زندگي انساني و شرافتمندانه محرومند و براي تامين حداقلهاي مورد
نيازشان مجبورند در دو شيفت و ساعتهاي متوالي كار كنند و امكان تامين
نيازهاي اوليه افراد خانوادهشان را ندارند. اين مسئله زماني بيشتر
اهميت پيدا ميكند كه به يادآوريم خواسته اصلي كارگران شيكاگو در اول
ماه مه 1886 هشت ساعت كار در روز بوده است. (نقض بند3 ماده 23 و 24
اعلامیه جهانی حقوق بشر)
دو- كارگران ايران عملا و به كمك ابهام در قوانين موجود و دست و پاگيري
آيين نامههاي اجرايي آن از داشتن تشكل آزاد و مستقل كارگري، اتحاديه و
سنديكاها محرومند. براي كارگران سنديكا كلمه ممنوعه است در حالي كه
صدها سنديكاي كارفرمايي ثبت شده موجود است. (نقض بند 4 ماده 23 اعلامیه
جهانی حقوق بشر)
سه- به دليل سياستهاي به غايت نادرست اقتصادي، شايد بهتر است بگوييم
سياستهاي خيانت كارانه، ضد توليدي و بيكاريساز برگرفته(ياديكته
شده)از سوي صندوق بينالمللي پول و سازمان تجارت جهاني و مديريتهاي
بيلياقت و ناكارآمد جمعيت بزرگي از كارگران ايران (حدود 4 ميليون نفر)
بيكار و از داشتن شغل و درآمد محروم هستند. متاسفانه از اين جمعيت
انبوه طبق آمارهايي كه به ندرت اعلام ميشوند فقط گروه كوچكي كه به
200000 نفر هم نميرسند توانستهاند حقوق بيكاري دريافت كنند يا شامل
بيمه بيكاري شوند. (نقض بند1 ماده 23 اعلامیه جهانی حقوق بشر)
چهار- گروه بزرگي از كارگران ايران(حدود 880 كه هر روز بيشتر مي شوند)
امنيت شغلي ندارند، به دليل ترس از بيكاري واخراج مجبورند به انواع
قراردادهاي موقت كار و قراردادهاي سفيد امضا تن داده وحتي سفته و اسناد
تضميني براي شاغل شدن به كارفرما بدهند. كارهاي قراردادي و قراردادهاي
موقت كار و شرايط حاصل از آن متاسفانه چيزي نيست جز برده داري مدرن. با
كارگر قراردادي هر چه بخواهند ميكنند و كارگر قراردادي در صورت كمترين
اعتراض اخراج ميشود و يا قراردادش تمديد نميگردد. (نقض بند3 ماده 23
اعلامیه جهانی حقوق بشر)
پنج- به دليل سوء مديريت و پرداخت نشدن بدهي دولت به سازمان تامين
اجتماعي (بيش از 7000 ميليارد تومان) بيشترين شمار كارگران ايران از
داشتن خدمات بهداشتي، پزشكي و درماني مناسب برخوردار نيستند. (نقض
ماده25 اعلامیه جهانی حقوق بشر)
شش- تبعيض در محيطهاي كار بيداد ميكند. كارگران فعال صنفي و
سنديكايي و پيگيران مطالبات كارگري شناسايي و اخراج ميشوند. خودي و
غير خودي همه جا وجود دارد. گزينش ايدتولوژيك در استخدامهاي دولتي و
دستگاههاي وابسته به دولت به شدت حاكم است و مهم تر از تبعيض جنسي همه
جا و گاه در حد شرم آوري وجود دارد. ميزان سوء استفاده جنسي از كارگران
زن در بسياري از كارگاهها و محيطهاي كار متاسفانه بسيار بالاست و
كارگران زن از اين لحاظ هم امنيت ندارند. همه كارگران زن و بخصوص زنان
كارشناس و متخصص به خاطر مادر بودن و يا شدن و اين كه به دليل مرخصي
زايمان و لزوم مراقبت از كودك در مواقع خاص مدتي را بايد از محيط كار
دور باشند از بسياري فرصتهاي شغلي و ارتقاي مرتبه محرومند. (نقض بند2
ماده 23 اعلامیه جهانی حقوق بشر)
آري، كارگران از موارد مصاديق و مكرر و هميشگي نقض حقوق بشر هستند.
|