رویای راه حل دو دولت
Jonathan Cook
The Electronic Intifada
برگردان ناهید جعفرپور
اختلافات اسرائیل/فلسطین یکی از مشکل ترین اختلافات تا کنونی جهان بوده
و می باشد. از این روی در بحث هائی که در این باره در جریان است این
پرسش وجود دارد که آیا مشکل را می توان از طریق یک کشور واحدی که همه
دو ملت را در برگیرد حل نمود و یا می توان از طریق تقسیم این سرزمین و
ایجاد دو کشور برای اسرائیلی ها و فلسطینی ها به این اختلافات خاتمه
داد.
منطق کسانی که خواهان راه حل دو کشور می باشند حاکی از این است که راه
حل یک دولت ( یک کشور) عملی نخواهد بود و از این رو نمی بایست در باره
آن همچنان به بحث و گفتگو نشست. آنها اعتقاد دارند از آنجا که اسرائیلی
ها راه حل یک دولت ( یک کشور) را هیچگاه نخواهند پذیرفت، از این رو
حداقل ایجاد دو کشور ( دو دولت) قابل تصور تر خواهد بود. لذا طرفداران
راه حل یک دولت از دید آنها انسانهائی رویائی، غیر قابل تصیح و وقت تلف
کن معرفی می شوند.
این منطق از سوی تنها گروه صلح جدی ی اسرائیل یعنی سازمان صلح " گوش
شالوم" نمایندگی می شود. نظر اوری آونری رهبر خستگی ناپذیر این سازمان
چنین است:" این یک خیال است که اعتقاد داشته باشیم، بعد از 120 سال
اختلاف و بعد از اینکه در این مدت اختلاف، در هر دو طرف پنجمین نسل
بدنیا آمده است، ممکن خواهد بود از یک جنگ کامل به یک صلح کامل در یک
کشور واحد و مشترک که مستلزم صرف نظر کامل نمودن از ایده استقلال ملی
است، رسید".
نظر اوری آونری یعنی رد"راه حل یک کشور مشترک" بخاطر مشهوریت بالایش،
بر روی عقیده بسیاری از گروه های همبستگی بین المللی تاثیر نهاد و
روشنفکر با نفوذ آمریکائی ای چون فیلسوف میشائیل ( مایکل) نیومن که
کتاب:
„The
Case Against Israel“
را
نوشته است، به آنان پیوست.
همین اخیرا وی در دفاع از راه حل دو دولت نوشت:" اینکه اسرائیل تن به
یک کشور مشترک بدهد خنده دار است ...... کوچکترین چشم اندازی وجود
ندارد که اسرائیلی ها منطق یک کشور را که به فلسطینی ها این حق را می
دهد که تا حدودی با خود آنان از حقوق برابر بر خوردار باشند، قبول
نمایند".
بنظر نیومن و آونری بر خلاف راه حل یک دولت، ایجاد دو کشور در فضای
سرزمین ما و بیرون کشیدن نیم میلیون شهرک نشین یهودی از مناطق اشغالی،
امکان پذیر خواهد بود. هر دو اعتقاد دارند که اگر دو کشور واقعی به
وجود آید، اسرائیل هم به مرزهای 1967 باز خواهد گشت. آنها می گویند"
راه حل دو دولت به واقع به آنجا ختم خواهد شد که فلسطینی ها کشوری خود
مختار بدست آورند زیرا که از محسنات راه حل دو دولت خود مختاری کشور
هاست". وی درادامه می گوید: هیچ فلسطینی طرفدار راه حل دو کشور ( دو
دولت)، با کمتر از خودمختاری قانع نخواهد شد".
دراین منطق نقطه ی ضعفی وجود دارد: از آنجا که این راه حل به نام راه
حل دو دولت نام گرفته است پس گویا کاملا به ایجاد دو کشور خود مختار
ختم خواهد شد. اما شرایط حداقلی که باید وجود داشته باشند تا از خود
مختاری صحبت نمود چه هستند و در باره آن شرایط چه کسانی تصمیم می
گیرند؟
مطمئنا
راه حل های متفاوت دو دولت از سوی آریل شارون و آهود المرت و جرج بوش و
همچنین بخش اعظم جامعه بین الملل هم پشتیبانی می گردد، زیرا که همه این
تقسیم بندی ها درهرحال پیش شرط برداشتن شهرک ها را به همراه ندارند.
بدیل "راه حل دو دولت" که خواهان عقب نشینی اسرائیل به مرزهای 1967
است، اما برای مثال هنوز هم نمی تواند حق فلسطینی ها را برای داشتن
ارتش خود (مسلح شده و تعلیم دیده شده از سوی ایران) برای حفاظت از
مرزهای سرزمین غرب اردن و نوار غزه در خود داشته باشد. آیا روی این
مسئله هم حساب می شود؟ و آیا طرفداران راه حل دو دولت تا چه حد احتمال
می دهند که اسرائیل و آمریکا اجازه ایجاد کشوری فلسطینی با این نوع
خودمختاری را بدهند؟
نیومن و آونری ما را بیاد آن می اندازند که قدرتمندان کسانی هستند که
راه حل ها را دیکته می کنند. در این مورد ما می توانیم مطمئن باشیم که
اسرائیل و طرفدارانش و ایالات متحده آمریکا، اگر که وقتش برسد تعبیر
خود را از راه حل دودولت پیاده خواهند نمود و مسلما این تعبیر کمتر با
آن تصور قدیمی ئی که طرفداران دو دولت نمایندگی می کنند، رابطه خواهد
داشت.
بگذارید که ما به منطق اصلی برگردیم: اینکه ایجاد دو کشور اصولا ساده
تر و سهل تر خواهد بود از ایجاد تنها یک کشور. بطوری تعجب آور بنظر می
رسد که نظر رهبریت کنونی اسرائیل کاملا طور دیگری است.
نخست وزیر اهود اولمرت برای مثال در سخنرانی های مختلف خود نگرانی اش
را بیان نموده است و گفته است:" اگر که ملت فلسطین آنچنان که
آمارشناسان برای سال های آتی پیش بینی می کنند تحت رهبریت اسرائیلی ها
چه در مناطق اشغالی و چه در خود اسرائیل به هر شکلی ازملت یهودی به
لحاظ عددی بیشتر شوند، آنزمان اسرائیل با کشور نژاد پرست آفریقا جنوبی
مقایسه خواهد شد".
المرت تلاش می کند که برنامه سیاسی بدیلی را طرح ریزی نماید که بشود آن
را به جهان خوب فروخت. دقیقا به همین دلیل هم وی و قبل از وی شارون در
باره یک دولت فلسطینی شروع به سخنوری نموده اند. اما عجیب است که
هیچکدام از آنها چون سال 2002 دیگر پیشنهاد ایده آل " دو دولت" را
دنبال نمی کنند. بله آنچه آونری و نیومن آرزو می کنند، آنزمان عربستان
سعودی و سایر کشور های جهان اسلام به اسرائیل وعده دادند و گفتند که
اگر اسرائیل به مرزهای 1967 برگردد، صلح خواهد شد. سال گذشته آنها
مجددا این پیشنهاد خود را مطرح کردند اما اسرائیل سخت به آن بی توجه
باقی ماند.
بجای آن تعبیر، بدیلی از راه حل دو دولت و بهتر بگویم تعبیری سوری از
راه حل دو دولت موضع نهائی سیاست اسرائیل شد. این موضع گویای این است
که در حالیکه در واقعیت اشغال همچنان ادامه دارد و خودمختاری یهودی بر
فراز مجموعه تاریخ فلسطین همچنان وجود داشته و دارد و با مهر جامعه بین
الملل هم رقم خورده است، اسرائیلی ها و فلسطینی ها طوری نشان دهند که
گویا سرزمین را تقسیم می کنند. با زبانی دیگر موضوع بر سر تبدیل
سرزمین غرب اردن به وضعیتی است که نوار غزه به آن دچار است.
اگر المرت اخطار می کند که اسرائیل بدون راه حل دو دولت به آخر خود
خواهد رسید، وی در مرحله نخست به این فکر می کند که چگونه می توان از
ایجاد یک دولت واحد جلوگیری نمود. حال اگر به موضع جبهه واقعی دو دولت
اعتماد کنیم باز هم المرت در رویا بسر می برد زیرا که وی ترس از این
دارد که راه حل یک دولت واحد نه فقط قابل دسترسی است بلکه خطرناک هم می
باشد. شارون هم بنظر می رسد دقیقا همینگونه می اندیشد.
احتمالا این دو خیلی بهتر از آونری و نیو من می دانند که یک دولت یهودی
چه مفهومی دارد و کدام شرایط سیاسی با آن جور در نمی آید. به واقع هم
تقسیم جدی کشور همانطوری که طرفداران واقعی دو دولت می گویند، اسرائیل
را بعنوان کشور یهودی در یک فاز مشکل و خطرناک قرار خواهد داد. به همین
دلیل اسرائیل تا کنون ازهر گونه تقسیم جدی این سرزمین جلوگیری نموده و
خواهد نمود.
لذا
امکان اینکه اسرائیل این سرزمین را تقسیم کند وجود نخواهد داشت زیرا که
کشور یهودی در این موقعیت نخواهد بود که دائما با پیامد های این تقسیم
بندی زندگی کند.
در
صورت یک چنین تقسیم بندی دیگریک کشوراسرائیلی نمی تواند خود را سرپا
نگاه دارد: چه به لحاظ زیست محیطی و چه به لحاظ حضور فیزیکی. تقسیم
این سرزمین خیلی ساده نابودی درونی کشور یهودی نشین را سرعت می بخشد.
بگذارید تا برخی از پیامدهای " راه حل واقعی دودولت" را برای کشور
یهودی مورد بررسی قرار دهیم:
در
ابتدا اسرائیل در همان کشور کوچک خودش با مشکل کمبود آب روبرو خواهد
بود. سپس اگر که سرزمین غرب اردن به فلسطینی ها برگردانده شود، در این
صورت اسرائیل کنترل بر قشر های سنگی که آب تمیز از آن جاری می گردد را
از دست خواهد داد. ( در مناطق کوهستانی)، قشر هائی که در حال حاضر بخش
اعظم آب مورد نیازش را نه تنها برای کشور کوچک خودش بلکه برای شهرک های
یهودی نشین غیر قانونی در مناطق اشغالی هم تامین می کند. اسرائیل دیگر
در این موقعیت نخواهد بود که آب را بدزدد بلکه باید در بازار آزاد در
باره آن معامله کند.
با
توجه به سیاست آب در خاورمیانه این مشکل، مشکلی بی اهمیت نخواهد بود.
هر چه قدر هم که دولت تازه خودمختار فلسطین فقیر باشد، اما حتی اگر
قطره ای آب به اسرائیل بفروشد، مشروعیت خود را در چشمان مردم خودش از
دست خواهد داد.
اگر که ما شرایط کنونی را مورد بررسی قرار دهیم این امرکاملا مشهود
خواهد شد. در حال حاضر اسرائیل مجموعه آب ها و رودخانه ها و چشمه های
اسرائیل و مناطق اشغالی را برای مردم خودش استفاده می کند و به فلسطینی
ها خیلی کمتر از کمترین مقیاسی که آنها در روز احتیاج دارند، می دهد.
بطوری که سازمان بهداشت جهانی در ماه فوریه به ماموران مسئول آب در
اسرائیل به وضوح اخطار نمود. زیرا که بخش بزرگ آب سرچشمه های کرانه ها
از طریق نقب زدن های بسیار با آب دریا مخلوط و مسموم شده است. چشمه های
کرانه ها ماخذ های اصلی آب تازه در فاصله مرز های شناخته شده اسرائیل
می باشند. اگر به فلسطینی ها اجازه استخراج کافی از آب های سرچشمه های
کوهستانی اش داده می شد و همچنین اجازه بنای یک اقتصاد مدرن در این
صورت به اندازه کافی آب وجود نداشت که تشنگی اسرائیلی ها را خاموش کند
و این امر زمانی به حقیقت می پیوندد که تمامی فلسطینی ها ازحق برگشت
آنهم نه تنها به محل های زندگی شان در اسرائیل بلکه همچنین به کشورجدید
خود مختار فلسطین برخوردار گردند.
افزون بر این کشور خود مختار یهودی هم از این حق برخوردار خواهد بود
سیاست یهودی گری خود را ادامه دهد و تا آنجائی که می تواند یهودی های
کشور های دیگر جهان را در خود جمع کند و در این صورت ماخذ های آب منطقه
را بیشتر تحت فشار قرار دهد. در این باره باز هم بحث خواهیم نمود.
اینکه هر دو کشور تلاش خواهند نمود بخش بزرگی از مردم خود را از گوشه
و کنار جهان یک جا جمع کنند قطعا به یک بحران آب منطقه ای خواهد
انجامید. بعلاوه اگر یهودیان اسرائیلی در صورت کمبود آب شروع کنند به
مهاجرت های بزرگ در این صورت اسرائیل دلیلی بزرگ خواهد داشت تا با
ابزار عادلانه و یا غیر عادلانه بدنبال یافتن آب باشد.
ما
می توانیم از این حرکت کنیم که اسرائیل بعنوان چهارمین ارتش قدرتمند
جهان خیلی زود بهانه هائی برای جنگ بر علیه ضعیف ترین همسایگانش پیدا
خواهد نمود. بخصوص بر علیه فلسطینی ها و شاید هم بر علیه لبنان تا بدین
وسیله آب آنها را هم بدزدد.
کمبود آب را طبیعتا یک کشور مشترک هم می تواند داشته باشد. اما حداقل
در یک چنین کشوری مکانیسم هائی به وجود خواهند آمد که چنین تشنج هائی
را تخفیف دهد و با توجه به رشد جمعیت و توسعه اقتصادی، ذخیره های آب را
عادلانه تقسیم نماید.
دوما اینکه با پایان یافتن این اشغال بخش بزرگی از ارتش شهروندی عظیم
یهودی اسرائیل برای دفاع از کشور زیادیند. افزون بر این انحلال مجموعه
ارتش اسرائیل هم نقش اسرائیل را در منطقه تغییر خواهد داد و رابطه اش
را با تنها قدرت بزرگ جهان خدجه دار خواهد نمود.
همچنین در این صورت اسرائیل دیگر در مناطق اشغالی آزمایشگاهی نخواهد
داشت که در آن محصولات صنایع کنترل کننده و تکنیک های کنترل انسانهای
بیشمارو استراتژی های جبهه های جنگ را آزمایش کند. اگر اسرائیل می
خواست با فلسطینی ها مبارزه کند می بایست این مبارزه را در یک جنگ منظم
انجام دهد. حتی اگر که این جنگ میان دو طرف کاملا نابرابر انجام می
گرفت. بی شک فلسطینی ها هم چون حزب الله سریعا در منطقه سرمایه گذارانی
پیدا می کنند که ارتش و شبه نظامیان آنان را مسلح نموده و تعلیمات
نظامی دهد.
تجربه و مشهوریتی که اسرائیل حداقل نزد ارتش آمریکا پیدا نموده است ـ
از طریق متدهای اشغالگرانه اش و از طریق اختراع تکنیک های نو و
هوشمندانه که توسط آن روح عرب ها را کنترل می نماید ـ تمامی این ها
بسرعت از بین خواهند رفت و همچنین دیگر آمریکا هم برای اشغال طولانی
مدت عراق احتیاجی به اسرائیل نخواهد داشت.
بعلاوه ائتلاف استراتژیک اسرائیل با آمریکا هم بر هم خواهد خورد:
انشعاب جهان عرب از طریق اشغال و از طریق امضای پیمان های صلح با
کشورهای خودی در حالیکه همزمان با دیگران در یک وضعیت دائمی جنگ زندگی
می کند، دیگر وجود نخواهد داشت.
سرمایه گذاران یهودی با انحلال اسرائیل بخصوص رابطه اش با واشنگتن و
تاثیر سازمان های لوبی اش و با زیان های میلیارد دلاری سرمایه گذاری
سالانه، علاقه خود را به اسرائیل از دست خواهند داد. اسرائیل با پولی
که از دست می دهد و همچنین با کم شدن قدرتش احتمالا در خاورمیانه به گم
نامی فرو خواهد رفت و اردنی دیگر خواهد شد. تحت چنین شرایطی خیلی سریع
مهاجرت گسترده ای از یهودیان صاحب امتیاز که بسیاری از آنها دارای
پاسپورت دوم هستند، انجام خواهد پذیرفت.
سوما اینکه کشور یهودی دیگر آنچنان یهودی نخواهد بود که دیگران فکر می
کنند: در حال حاضر یکی از پنج اسرائیلی فلسطینی است. با وجود اینکه
برای تحقق " راه حل واقعی دو دولت" تمامی شهرک نشینان یهودی احتمالا
مناطق اشغالی را ترک خواهند نمود و به اسرائیل باز خواهند گشت اما با
فلسطینی هائی که شهروندی اسرائیل را دارند چه خواهد شد؟
این فلسطینی ها از 60 سال پیش شهروند اسرائیل می باشند و بطور قانونی
در سرزمینی زندگی می کنند که نسل ها به خانواده آنان تعلق داشته است.
همچنین نزد آنان رشد جمعیت بزرگتر از مردم یهودی است، پس چرا آنها در
اسرائیل عموما بعنوان " بمب ساعتی جمعیتی" خواهنده می شوند.
اگر این 1،3 میلیون ساکنین در فضای " پیمان دو کشور" با خشونت از
اسرائیل بیرون رانده شوند، خدجه دار نمودن حقوق بین المللی توسط کشوری
دمکراتیک به وسعتی خواهد بود که در عصر نوین نمونه ای نداشته است و
همچنین به نوعی پاکسازی انسانی خواهد بود که روی حوادث جنگ 1948 را که
اسرائیل از آن زاده شد، سفید خواهد نمود.
پرسش در اینجا این است: چرا ما باید اصولا در باره " راه حل دو کشور"
فکر خود را مشغول سازیم، زمانی که این دو کشور تحت چنین شرایطی به وجود
می آیند؟
بجای آن تصور کنیم که کشور جدید یهودی چون امروز به خود ظاهر یک سیستم
دمکراتیک را داده و این شهروندان در سرزمین خود همواره زندگی نموده و
به حقوق خود دست پیدا می نمودند. در یک کشور یهودی که رسما دعوایش را
با فلسطینی ها کنار گذاشته باشد، صدای شهروندان فلسطینی برای رسیدن به
حقوق برابر و برای بر داشتن انسان درجه دوم، بلند خواهد شد. مهمتر از
همه این است که آنها قبل از همه بر دو حق پافشاری خواهند نمود. دو حقی
که بنیاد کشور یهودی را مورد حمله قرار می دهد: آنها انتظار خواهند
داشت که از این حق برخوردار شوند طبق قوانین بین المللی با فلسطینی های
خارج از اسرائیل ازدواج کنند و این همسران را به داخل کشور بیاورند و
همچنین همانطور که اسرائیلی ها از حق بر گشت برخوردارند آنها هم از این
حق برخوردار شوند که اقوام خود را به کشور برگردانند.
موجودیت اسرائیل یهودی در خطر است حتی بیشتر از امروز با توجه به اقلیت
فلسطینی. ما می توانیم از این حرکت کنیم که رهبریت اسرائیل با بی رحمی
زیاد ازکاراکتر یهودی کشورش دفاع خواهد نمود و دست آخر ظاهر دمکراتیک
کنار خواهد رفت و پاکسازی انسانی فلسطینی ها انجام خواهد پذیرفت.
آیا این دلائل پیروزی راه حل یک دولت بر راه حل دو دولت را مهیا نمی
سازد؟ آیا رهبران اسرائیل یک چنین مبارزه شدیدی را انجام نخواهند داد
که امتیازات قومی خود را حفظ نمایند و چون امروز از ایجاد تنها یک کشور
جلوگیری نمایند؟
بله آنها این کار را می کنند اما این مسئله ما را از هسته اصلی بحث دور
می سازد. تا زمانی که اسرائیل یک کشور قومی است مجبور خواهد بود بدلائل
ذکر شده و بسیاری دلائل دیگراشغال را گسترش دهد و سیاست پاکسازی انسانی
را شدت بخشد تا از ایجاد یک تاثیر سیاسی واقعی فلسطینی جلوگیری کند.
در
واقعیت یک راه حل یک کشور همچنان راه حل دو کشور با توجه به قاطعیت
اسرائیل برای کشوری یهودی باقی ماندن، ممکن نخواهد بود.
مانع در اینجا در راه حل ها قرار ندارد بلکه در خود صیهونیسم نهفته
است. تا زمانیکه اسرائیل یک کشور صیهونیستی است، رهبران آن چه راه حل
یک کشور و چه راه حل دو کشور را نخواهند پذیرفت.
پرسش در اینجاست که چگونه می توان صیهونیسم را شکست داد؟ اتفاقا این
بهترین راه برای رسیدن به هدف است. با زبانی بهتر اگر ما به پرداختن
بدنبال راه حل دو کشور پایانی دهیم، سپس می توانیم ازانرژیمان مفید تر
استفاده کنیم آنهم به این صورت که دولت یهودی اسرائیل را مورد خطاب
قرار دهیم و خواهان سرنگونی ایدئولوژی صیهونیسم باشیم. در نهایت شاید
نمای ساختمان بیرونی قابل احترام صیهونیسم فرو ریزد.
بدون صیهونیسم مانع برای ایجاد یک یا دو کشور از بین می رود و اگر چنین
است پس چرا بدنبال راه حلی نباشیم که برای اسرائیلی ها و فلسطینی ها
عدالتی واقعی را به وجود بیاورد؟
برگردان به آلمانی
: Rosemarie Nünning
|