تخریب
محیط زیست ایران در سال 1386
دشنه
بر پیکر بی جان
مژگان جمشیدی - محیط زیست ایران در سال گذشته بیش از آنچه انتظار می
رفت شاهد رخدادهای منفی بود تا مثبت. هر چند بهار سال 86 با تجدید حیات
دریاچه هامون و آبگیری این دریاچه بعد از 9 سال بی آبی و خشکسالی همراه
شد اما به واقع سالی که بهارش نکو بود اینچنین نماند و تا پایان سال
چنان ضربات سنگینی بر پیكر طبیعت ایران فرود آمد که هر كدام در نوع
می تواند یك تراژدی بزرگ محسوب شود .
روز
شمار تخریب محیط زیست ایران که با آبگیری پر سر و صدای سد سیوند و
زیرآب رفتن 130 محوطه باستانی و بیش از 5000 هکتار از اراضی ملی و جنگل
های بنه فارس در ابتدای سال رقم خورده بود با قطع گسترده درختان كهنسال
شهر اهواز توسط شهرداری - آن هم به جرم زیبا نبودن !- به طور موقت
پایان یافت.
اما
به واقع آنچه باعث شد تا سال 86 در مقایسه با سالهای قبل به پرمخاطره
ترین زمان برای طبیعت ایران تبدیل شود، تعدد وقایع تلخ زیست محیطی و
نیز انحلال عالی ترین مرجع تصمیم گیری و قانونگذاری کشور در حوزه محیط
زیست بود. محمود احمدی نژاد ، رییس جمهوری ایران که تشخیص داده بود
بسیاری از شوراهای عالی تنها وقت دولت را می گیرند از مجموع بیش از 30
شورای عالی در کشور، جز 5 مورد، همه را منحل اعلام کرد. بدین ترتیب
شورای عالی محیط زیست که از سابقه ای 40 ساله برخوردار بود و دراین 40
سال پایه گذار بسیاری از ضوابط و استانداردهای زیست محیطی و معرفی 7
درصد خاك كشور به عنوان مناطق تحت حفاظت بود، با تصمیم رییس جمهور
منحل شد. این در حالی بود كه به موجب قوانین حفاظت و بهسازی محیط زیست
، سازمان محیط زیست ایران تنها زمانی به رسمیت شناخته می شود كه این
شورا وجود داشته باشد. از این رو انحلال این شورا می توانست زمینه ای
باشد برای انحلال قریب الوقوع و همیشگی این سازمان. هر چند سه ماه قبل
سرانجام مجلس شورای اسلامی انحلال این شورا را غیر قانونی اعلام کرد و
خواستار بازگشت آن به صحنه تصمیم گیری در عرصه محیط زیست شد اما واقعیت
این است که بعد از گذشت دو سال و نیم از آغاز به کار دولت نهم، جز یک
جلسه که در ابتدای سال 85 بدون نتیجه برگزار شد ، تاکنون هیچ جلسه
دیگری به عنوان شورای عالی محیط زیست با حضور رییس جمهور به عنوان
رییس شورا برگزار نشده است .
حال اگر قرار باشد مروری به وضعیت محیط زیست ایران بیاندازیم و ساختار
تشكیلاتی و توان مدیریتی و كارشناسی مدیران این سازمان را هم مورد نقد
و بررسی قرار دهیم، درمی یابیم كشتی محیط زیست ایران مدتهاست كه به گل
نشسته و عملا منحل شده تلقی می گردد.
سازمانی كه در طول مدت 2
سال تنها 6 بار معاون آموزش خود را كه یكی از كلیدی ترین معاونت های
این سازمان است بركنار می كند و برخی از كلیدی ترین پست های سازمانی را
به بستگان نسبی و سببی رییس سازمان می سپارد و توان علمی و فنی مدیرانش
گاه به قدری دچار افت و خیز می شود كه هر كس با هر توجیه غیر كارشناسی
می تواند این سازمان را خلع سلاج كرده تا پروژه عمرانی مخرب خود را در
مناطق تحت حفاظت كلنگ زنی كند، سرنوشتی جز انحلال نخواهد داشت . از سوی
دیگر ، اگر به این مجموعه، تایید سخنگوی قوه قضاییه مبنی بر دستگیری
مشاور عالی و بازرس ویژه این سازمان را به اتهام فساد مالی و دستگیری
یكی دیگر از مدیران ارشد سازمان محیط زیست به اتهام فساد اخلاقی را هم
اضافه كنیم بیش از پیش در می یابیم كه حلقه مدیریتی این سازمان بیش از
حد انتظار دچار ضعف شده است
این نقاط ضعف اگر متوجه همه مدیران این سازمان هم نباشد دست كم بیانگر
این است كه با این روند مدیریتی نمی توان به تحقق اهداف سند چشم انداز
بیست ساله و اهداف برنامه چهارم توسعه چندان امیدوار بود چرا كه به
گواه گزارش دانشگاه ییل از وضعیت شاخص های پایداری محیط زیست در دنیا
،شاخصهای محیط زیست ایران هرسال نسبت به سال گذشته دچار افت می شود .
به
هر ترتیب ، آغاز عملیات تخریب جنگل ابر شاهرود و تالاب بین المللی
انزلی به منظور اجرایی شدن مصوبات دولت برای ساخت جاده ، مرگ بیش از
3000 جوجه فلامینگو و خشک شدن بیش از 160 هزار هکتار از دریاچه بختگان
درنتیجه آبگیری سد سیوند ، تخریب بخشی از جنگل های سراوان رشت به دستور
مستقیم وزیر جهاد کشاورزی برای احداث مجتمع پتروشیمی در گیلان، برکناری
سه تن از مدیران ارشد سازمان جنگلها به دلیل مخالفت با دستور وزیر،
تخریب گسترده پارک ملی خجیر توسط شرکت ملی گاز برای احداث خط پنجم لوله
گاز تهران و آتش سوزی گسترده جنگل های بلوط غرب از اوایل مرداد تا مهر
ماه سال جاری به دلیل برخی جریانات ضد طبیعت تنها بخشی از رخدادهای
تلخ محیط زیست ایران در سال 86 بود .
قطع
همزمان درختان جنگل سرخه حصار و لویزان توسط شهرداری تهران ، مرگ بیش
از 154 دلفین در سواحل دریای عمان در جاسک ، پسروی آب دریاچه ارومیه و
کاهش وسعت آن به میزان یک چهارم وسعت اولیه به دلیل سد سازی های بی
رویه در حوزه دریاچه ، سرمای شدید زمستانی و یخ بستن بسیاری از تالابها
و مرگ بیش از 20 هزار پرنده مهاجر بخش دیگری از این اتفاقات تلخ درحوزه
محیط زیست ایران بود.
در
این میان تنها از چند رخداد نادر هم می توان به عنوان وقایع خوب برای
محیط زیست ایران نام برد. آبگیری دریاچه هامون به دلیل بارش های خوب
بهاری، تاکید مجدد مجلس به بازگشت شورای عالی محیط زیست، دستور فرمانده
ستاد کل نیروهای مسلح مبنی بر ممنوعیت برگزاری مانورهای نظامی در مناطق
چهارگانه سازمان محیط زیست به ویژه پارک های ملی، باز پس گیری 2600
هکتار از اراضی پارک ملی نای بند از پارس جنوبی ،دستوردادستان كل كشور
برای پیگیری پرونده تخریب جنگل ابر شاهرود و بالاخره توقف پاكتراشی
جنگل سراوان برای احداث پتروشیمی تنها وقایع خوب محیط زیست ایران در
سال 86 بودند .
طبیعت ایران در سالی كه گذشت
-
وقوع توفان حارهاي گونو
در دو كشور عمان و ايران در مدت دو روز جان بیش از 40 نفر رادر خرداد
ماه سال جاری گرفت . علاوه بر این بارشهاي سيلآسا و توفان كه
كارشناسان آن را نتیچه تغییرات اقلیمیو گرم شدن زمین می دانند در همین
ماه شبهقاره هند و كشورهاي ايران، افغانستان و پاكستان را در
نوردید. در این میان بیش از 500 نفر جان خود رااز دست دادند كه 17
نفر آنها مربوط به ایران بود و در شهرستان سراوان سیستان و بلوچستان
اتفاق افتاد .
-
اوایل خرداد ماه ،
204 هزار متر مربع از جنگل های منطقه حفاظت شده البرز مركزی
در بخش كجور مازندران در سكوت مسئولان متولی به شهرك سازی تغییر كاربری
یافت.
-
واگذاری 120 هكتار از جنگل های سراوان رشت
با موافقت وزیر جهاد كشاورزی به منظور استقرار پتروشیمی در اواخر خرداد
ماه با پاكتراشی 60 هزار متر مربع جنگل آغاز شد اما با مخالفت سه تن
از مدیران ارشد این سازمان و شكایت به دادگستری متوقف شد . در این زمان
وزیر جهاد كشاورزی دستور بركناری این سه مدیر را صادر كرد كه بازتاب
گسترده ای در بین محافل خبری و زیست محیطی كشور یافت . سرانجام پس از
گذشت یك هفته، وزیر كشاورزی دستور واگذاری جنگل را پس گرفت و دو تن از
مدیران بركنار شده را بار دیگر در سمت خود ابقا كرد .
-
در پی
اجرای عملیات خط لوله گاز پنجم تهران
، دهها هكتار از اراضی بلندترین قله پارك ملی خجیر با حضور بیش از 22
دستگاه لودر تخریب و خاك برداری شد . ششركت ملی گاز ایران علی رغم
موافقت صورت گرفته با سازمان محیط زیست مبنی بر ایجاد ترانشه به عرض 10
متر ، ترانشه های عظیمی با ارتفاع بی شاز 7 متر و عرض 100متر در زمین
ایجاد كرد كه با اعتراض سازمان محیط زیست متوقف شد .
-
خشك شدن دریاچه بختگان
در مرداد ماه سال 86 به دلیل مسدود شدن جریان آب توسط سد سیوند و
ملاصدرا، بیش از 7000 هزار جوجه تازه متولد شده فلامینگو را در محاصره
قرار داد كه از این میان 3000 جوجه تلف شده و بیش از 4000 جوجه با تلاش
مردم روستای بستروم و محیط بانان از مرگ نجات یافتند . ترادی تلخ مرگ
فلامینگو ها در بختگان سر انجام بعد از مدتها وجدان های خفته طرفداران
محیط زیست را بیدار كرد به طوریكه بیش از 50 وبلاگ زیست محیطی روز 30
مرداد ماه را عزای عمومی برای بختگان اعلام كردند . پنج روز بعد نیز در
یك حركت خود جوش و كاملا مردمی بیش از یكصد نفر از وبلاگ نویسان و
طرفداران محیط زیست به مدت 3 ساعت در سازمان محیط زیست دست به اعتراض و
تجمع زدند و خواستار رایزنی رییس سازمان با وزیر نیرو به منظور دریافت
حقابه دریاچه شدند .
-
خشك شدن دریاچه ارومیه
نیز در مرداد سال جاری جان نزدیك به 40 گوزن زرد را در جزیره اشك
دریاچه ارومیه گرفت .
-
مرگ بیش از 154 دلفین در دو نوبت در مهر و آبان
ماه سا ل جاری در سواحل ایرانی دریای عمان به واقع تکان دهنده ترین
رخداد درنوع خود در ایران بود که با وجود اینکه از بازتاب گسترده ای در
سطح کشور برخوردار شد اما نهایتا با معرفی کشتی های شیلات به عنوان
مقصر ، بدون کوچکترین اقدامی به دست فراموشی سپرده شد .
-
ورود سیاه زخم به پارک ملی خجیر ،
در پاییز امسال بیش از 100 راس قوچ و میش را از پا در آورد . منابع
رسمی این تعداد را 50 راس عنوان کردند .
-
موافقت هیئت دولت با تخریب بیش از 50 هكتار از جنگل ابر
برای احداث چهارمین محور ارتباطی شاهرود – علی آباد به شرط كاشت درختان
معوض در نقطه دیگری از استان گلستان . اما در كمتر از سه ماه دادستان
كل كشور برای جلوگیری از تخریب جنگل ابر در اسفند ماه سال جاری دستور
دیگری صادر كرد .
-
در یک اقدام بی سابقه و پرسش برانگیز ، سازمان محیط زیست ایران در
ابتدای آذر ماه سال جاری اقدام به
برگزاری سیرک در داخل سازمان
کرد . این رخداد نه تنها در نوع خود در جهان بی سابقه است بلکه اظهارات
رییس سازمان محیط زیست در دفاع از سیرک که محلی برای آزار و اذیت گونه
های کمیاب جانوری است تاسف و اعتراض گروههای زیست محیطی را دو چندان
کرد. فاطمه واعظ جوادی با حضور در برنامه فرجه و در برابر دیدگان 70
میلیون ایرانی گفت : "جاده نزنیم که محیط زیست خراب نشود ، سیرک برگزار
نکنیم که مردم تفریح نکنند پس ما چه کار کنیم ؟ مردم اگر سیرک نروند
آنوقت می نشینند در خانه و فیلم های ناجور تماشا می کنند !"
-
در پی
گرم شدن شدید آب در خلیج فارس
، مرداد ماه سال جاری بیش از 90 درصد از مرجانهای شرق جزیره کیش از بین
رفتند .
-
هنوز نتایج تصمیم دولت برای
احداث جاده در داخل تالاب بین المللی انزلی
مشخص نشده كه این بار در روز جهانی تالاب ها كه در شهر بندر انزلی
برگزار شد ،استاندار گیلان از دیوار كشی به دور تالاب انزلی در سال
آینده خبر داد . رخدادی كه اگر اجرایی شود بدون شك ضربه آخر را به
تالاب انزلی وارد خواهد ساخت .
-
تالاب بین المللی انزلی برای نخستین بار در دی ماه به طور کامل یخ بست
و بیش از سیصد هزار پرنده مهاجر در یخ و برف گرفتار شدند .
-
برف و سرمای بی سابقه در زمستان سال جاری ، باعث
یخ بستن بسیاری از دریاچه و تالاب های ایران از جمله گاوخونی ، شورایبل
، زریوار و ...
و مرگ بیش از 20 هزار قطعه از انواع پرندگان در اثر گرسنگی شد .
-
عملیات ساخت جاده بهشهر – دریا
که با تخلیه بیش از 200 کامیون خاک و نخاله در داخل تالاب بین المللی
میانکاله در شهریور ماه سال جاری آغاز شده بود سرانجام به دستور
دادستان بهشهر متوقف شد، اما با نزدیک شدن به زمان انتخابات بار دیگر
پیگیری برای احداث آن آغاز شد . این بار شورای شهر بهشهر و برخی
نمایندگان استانی ، به نامه ای استناد کردند که موافقت معاون نخست وزیر
شاه در سال 1357 با احداث این جاده را نشان می داد! حال انکه این نامه
نه تنها امضا معاون نخست وزیر را هم نداشت بلکه به جای سربرگ نخست
وزیری در سربرگ استانداری وقت مازندان تایپ شده بود !
منبع
:
دیده بان محیط زیست ایران
افشاگری هایی در زمینه معدن طلای قروه
آب
سرطان زای آرسنیک دار، تنها سهم مردم قروه
آسو صالح:
-
انگلیسی ها طلای کردستان را به چینی ها فروختند:
به
گزارش خبرگزاری اقتصاد ایران، استاندار کردستان اعلام کرد: "شرکت زی
جین
(zijin)
آماده خرید سهام شرکت انگلیسی ریوتینتو و سرمایه گذاری در معدن های
داشکسن قروه است. اسماعیل نجار میزان سرمایه گذاری شرکت چینی در این
معدن را حدود 250 میلیون دلار اعلام کرده است.
این
گفته ها در حالی صورت می گیرند که پیشتر عبدالفتاح حسامی، رئیس سابق
سازمان صنایع و معادن استان کردستان گفته بود: مسئولان شرکت انگلیسی
ریوتینتو هنوز موضع رسمی خود را در ارتباط با کناره گیری یا ادامه شرکت
در پروژه، به طور رسمی اعلام نکرده اند و سازمان صنایع و معادن کردستان
تاکنون مطلبی را مبنی بر کنار کشیدن این شرکت از پروژه مذکور دریافت
نکرده است.
معدن
طلای سارگونای (داشکسن سابق) در جنوب شرقی استان کردستان و در شهر قروه
واقع است. اولین مطالعات شناسایی در می و آگوست 1999 آغاز شد. حفاری
های انجام شده تاکنون به صورت موفقیت آمیزی به کشف یک توده با 1200 متر
طول، 600 متر عرض و عمق حداقل 350 متر در منطقه اصلی داشکسن انجامیده
است. این پهنه کانی در عمق همچنان ادامه دارد. وسعت منطقه مورد اکتشاف
16 کیلومتر مربع و افراد موردنیاز پروژه از روستاهای داشکسن، بهارلو و
نای بند تامین می شدند.
-
معدن طلا، شرکت انگلیسی و سهم استاندار کردستان:
شرکت
انگلیسی ریوتینتو صاحب نام ترین شرکت جهان در زمینه طلا است. این شرکت
10 میلیون دلار برای معدن داشکسن هزینه کرد. اما بر اساس قانون جذب
سرمایه گذاری خارجی، شرکت سرمایه گذار خارجی به طور مستقیم نمی تواند
در انجام فعالیت های معدنی حضور داشته باشد و فقط از طریق مشارکت با یک
شرکت ایرانی امکان فعالیت دارد. بر اساس این قانون، سقفی برای سهم شرکت
خارجی در نظر گرفته نشده و این سهم حتی می تواند 90 درصد هم باشد.
بدین
ترتیب، شرکت ریوتینتو برای انجام عملیات اکتشاف در معدن طلای داشکسن،
به همراه شرکت خدمات اکتشافی، شرکتی تحت عنوان "زرکوه" به شماره ثبت
"258973"، تشکیل دادند. شرکت ریوتینتو 70 درصد از سهم شرکت "زرکوه" را
در اختیار داشت. 30 درصد سهام باقی مانده نیز مربوط به سرمایه گذاران
ایرانی بود.
در
آستانه شروع عملیات حفاری معدن، هفته نامه سیروان چاپ سنندج در یکی از
شماره های خود با تیتر "طلای کردستان را به انگلیسی ها ندهید" به نقد
مشارکت شرکت انگلیسی ریوتینتو در کشف و استخراج معدن طلای ساریگونای
پرداخت. در این گزارش به نقل از یک تاریخ نگار معاصر، سابقه این شرکت
انگلیسی افشا شد و از آن به عنوان یکی از شرکت های انگلیسی فعال در
زمینه قاچاق اسلحه، موادمخدر و یادگارهای جنگ تریاک نام برده شده است.
اسدالله
رازانی استاندار وقت کردستان، بلافاصله پس از انتشار این گزارش نسبت به
درج آن اعتراض کرده و آن را تشویش اذهان عمومی نامید. وی اظهار داشت:
"این تیتر و مطلب به جز تخریب و تاثیر در عقب نگه داشتن برنامه توسعه
منطقه هیچ نتیجه ای ندارد." وی در گفته های خود ادامه داد: "اینگونه
مطالب مخدوش کردن اذهان مردم است."
در
این میان "بارترام" مدیر شرکت ریوتینتو چندبار به ایران سفر کرد و
دیدارهایی با اسدالله رازانی انجام داد. این دیدارها قبل از تاسیس سرکت
"زرکوه" صورت پذیرفت. اسدالله رازانی در این دیدارهای محرمانه که هیچ
گاه خبر آنها منتشر نشد، پیشنهادهای همکاری را از سوی بارترام دریافت
می کند. "عضو هیات مدیره شرکت زرکوه" یکی از همین پیشنهادها بود.
رازانی به دلایلی از این کار امتناع کرد. اما سرانجام توافقاتی مبنی بر
همکاری دوجانبه صورت پذیرفت. بر اساس این توافقات اسدالله رازانی، به
عنوان مقام استاندار کردستان می بایست از ارتباطات خود در وزارت صنایع
و معادن استفاده نماید و پروانه حفاری را بر اساس "ذخیره احتمالی"
دریافت کند. بنا به اعلام مسئولان ایرانی "ذخیره قطعی" معدن 18 تن و
"ذخیره احتمالی" آن 68 تن می باشد. از سوی دیگر در قانون معادن مشخص
نشده است که پروانه بهره برداری از معادن باید براساس ذخیره احتمالی یا
قطعی صادر شود. به همین دلیل شرکت ریوتینتو خواستار صدور پروانه بهره
برداری براساس ذخیره احتمالی بود که زمان بهره برداری از معدن بر این
اساس بسیار بیشتر از زمانی است پروانه بر اساس ذخیره قطعی صادر شود.
اسدالله رازانی بر اساس توافق با شرکت ریوتینتو مسئول اخذ پروانه بهره
برداری بر اساس ذخیره احتمالی شد. اما در مقابل شرکت ریوتینتو متعهد شد
که در مرحله بهره برداری درصدی را به رازانی پرداخت کند. هیچ اطلاعاتی
از میزان این درصد در دست نیست.
چنین
به نظر می رسد که واکنش سریع و خشم مفرط استاندار از درج این خبر در
هفته نامه سیروان که جرقه افشاگری های دیگری را در ذهن بسیاری زد، هم
دستی وی با این ماجرا و ترس از افشای توافق او با شرکت انگلیسی بود. پس
از چاپ این خبر، فشارهای بسیاری بر دست اندرکاران "سیروان" وارد آمد.
-
سهم مردم قروه از معدن؛ آب سرطان زای آرسنیک دار:
روزنامه
سرمایه در تاریخ یازدهم دی ماه سال جاری تیتر اصلی خود را به موضوع
ورود سرمایه گذاری های چینی به بزرگترین معدن طلای ایران اختصاص داد.
در این گزارش از زبان شاه غیبی، رئیس سازمان صنایع و معادن کردستان
آمده بود که شرکت ریوتینتو انصراف قطعی خود را از پروژه معدن طلای
داشکسن اعلام داشته است. در گزارش مزبور گفته شده که به جز دلایل
سیاسی، کناره گیری شرکت انگلیسی، مخالفت مردم منطقه با حضور انگلیسی ها
مزید بر علت بوده است.
اما
مجله اینترنتی قروه در یک یادداشتی کوتاه اتهام وارده به مردم قروه را
رد می کند و آن را بی اساس می داند، چراکه: "با آغاز به کار فعالیت های
اکتشافی، بسیاری از جوانان منطقه با حقوق مکفی استخدام شده بودند و به
جرات می توان گفت که تمام استاندارهای جهانی کار توسط شرکت انگلیسی
رعایت می شد. هرچند انتقاداتی به سهم ایران از طلای معدن می شد، اما
نفس حضور سرمایه گذار خارجی در این منطقه محروم مورد تائید اکثریت مردم
بود."
شایان
ذکر است در نزدیکی قروه "پروژه ذوب آهن زاگرس" قرار دارد که استخدام
کارگران و متخصصان غیربومی، خشم مردم منطقه را برانگیخته است؛ اما در
پروژه معدن طلا، باتوجه به ایجاد فرصت شغلی بیش از 1500 نفر که اکثرا
از مردم بومی بودند، مورد تائید ساکنین منطقه بود.
مجله
اینترنتی قروه، همچنین در یادداشتی به قلم محمد ملکی زعیم، این چنین از
علت کناره گیری شرکت ریوتینتو می نویسد: "پس از گذشت چند ماه و در اوج
اختلافات سیاسی ایران و اروپا بر سر مسائل هسته ای، شرکت ریو تینتو
تصمیم به کناره گیری از بزرگترین معدن طلای ایران گرفت".
شرکت
ریوتینتوی 70 درصدی، از پروژه کناره گیری کرد، فعالیت های معدن طلای
داشکسن نیز متوقف شد و صدها نفر کارگر و کارمند این پروژه بیکار شدند.
مردم قروه باید به سهم خود راضی باشند: 70 درصد برای سرمایه گذاران
خارجی، 30 درصد برای سرمایه گذاران داخلی و آب سرطان زای آلوده به
آرسنیک، سهم مردم قروه!
جنگلهاي
ايران در بحران - جمال معيني
دانش زيست بومشناختي
امروزه با بهرهگيري از تمامي دستاورهاي علمي، اقتصادي و اجتماعي خود
را تا سطح بالاترين قوانين جهانشمول ارتقا داده است. اين دانش به ما
ميگويد كه چگونه با اعمال مديريتهاي غيرعلمي و ناكارآمد ميتوان يك
زيستبوم را به كلي نابود ساخت و يا در مقابل با ياريجستن از كار
كارشناسي و علمي و اعمال مديريت صحيح بر منابع، آن زيستبوم را فعال و
پويا حفظ كرد.
تجربه تلخ چند دهه
اخير نشان ميدهد كه در غياب مديريت علمي، منابع طبيعي چگونه سير
قهقرايي به خود گرفتهاند بسياري از عرصههاي طبيعي كشور رو به نابودي
نهاده است. طبيعتنابسامان منابع طبيعي در كشورمان ايران هميشه يكي از
مهمترين نگرانيهايي است كه ذهن طرفداران و كارشناسان محيطزيست را به
خود مشغول ساخته است. جبهه سبز ايران (صلح سبز) بهعنوان يك تشكل
زيستبومگرا، همواره نگرانيهاي خود را از نبود مديريت يكپارچه و علمي
بر منابع طبيعي كشور اعلام كرده و تا حد توان خود كوشيده است تا با
طرح مفاهيم نظري در اين حوزه به تغيير نگرش جامعه كمك نمايد. اين مقاله
كه توسط يكي از اعضاي اين تشكل به مناسبت هفته منابع طبيعي نگاشته شده
است سعي بر آن دارد كه وضعيت كلي جنگلهاي ايران را در چند دهه اخير به
تصوير درآورد. سرنوشت جنگلهاي ايران يك تراژدي تمامعيار زيستمحيطي
است. روند تخريب و تبديل روبه گسترش جنگلهاي كشور، آينده اين زيستبوم
حياتي را در هالهاي از ابهام فرو برده است. فقر نظر نسبت به
سازههاي طبيعي، بيثباتي و تغييرات پيدرپي در نظام مديريت ضعيف
جنگلداري كشور باعث شده است كه نتوانيم بين بهرهبرداري از جنگل و حفظ
آن هماهنگي ايجاد كنيم.
تاريخچه جنگلداري در
ايران به سال 1298 برميگردد. در اين سال اولين نهاد متولي جنگل به نام
<دفتر يا دايره جنگل> تشكيل شد. دفتر جنگل در سال 1300 به <بنگاه جنگل>
تغيير نام يافت. بعد از آن <اداره مستقل جنگلباني> در سال 1322،
<سازمان جنگلها و مراتع كشور> در سال 1341، <وزارت منابع طبيعي>در
سال 1346، <سازمان جنگلها و مراتع> در وزارت كشاورزي و عمران روستايي،
... <سازمان جنگلها و مراتع كشور> در وزارت جهادسازندگي در سال 1370 و
سرانجام <سازمان جنگلها و مراتع كشور> در جهادسازندگي آخرين نهاد
مسوول اداره جنگل در طول هشت دهه گذشته بوده است. تغيير و تحول
پيدرپي در نظام اداره جنگل لطمههاي زيادي به برنامهريزي و اتخاذ
تدابير حفاظتي و احياي جنگلهاي كشور وارد كرده است. در طول 4 دهه
گذشته هرگز تصميمگيران و مديران جنگلباني به جز يك دوره بسيار كوتاه،
تخصص جنگلباني نداشتهاند. بعد از وقوع انقلاب بهطور متوسط هر 5/1 تا
2 سال يك رئيس جنگلباني آن هم با تخصص كشاورزي داشتهايم. درباره
ميزان و وضعيت جنگلهاي كشور بين مديران و نهادهاي مختلف كشور ازجمله
سازمان جنگل و مراتع كشور و سازمان حفاظت محيطزيست اختلافنظر شديدي
وجود دارد. در پروژه تدوين <استراتژي ملي محيطزيست و توسعه پايدار> كه
در سال 1372 توسط سازمان حفاظت محيطزيست، سازمان برنامه و بودجه، بانك
جهاني و برنامه عمران سازمان ملل متحد انجام شد، ميزان جنگلهاي كشور
در حال و گذشته به اين صورت جدول آورده شده است:
- سرانه چوب جنگل
برداشت شده (مجاز و رسمي) 03/0 متر مكعب است.
سرانه چوب و كاغذ
(جنگل، سرشاخههاي باغي، صنوبركاري، باگاس نيشكر و چوب و كاغذ
وارداتي) 14/0 مترمكعب است. اين ميزان در كشورهاي درحال توسعه حدود 4/0
مترمكعب ا ست.
هشدار
طبق اين جدول
زيستبومي جنگلهاي كشور به طور متوسط 6/21 مرتبه نسبت به گذشته كاهش
يافته است كه اين امر بيانگر عمق فاجعه تخريب سيستمهاي حياتي كشور است
در اين گزارش آمده است: اگر سياستهاي اتخاذ شده و انجام يافته را
جمعبندي كنيم، ملاحظه ميشود كه با 30 سال تلاش و سرمايهگذاري در
جنگلهاي شمال، 13411 الي 1372) زندگي معيشتي روستاييان و جنگلنشينان،
تقريبا هنوز به حال خود باقيمانده است و در مواردي نيز به صورت جنبي
تحتتاثير اقدامهاي اصلاحي قرار گرفته است. حاصل عمليات جنگلداري،
تهيه طرحهاي فني جنگلداري در وسعت تقريبي 1/1 ميليون هكتار از
جنگلهاي تجاري شمال كشور، احداث حدود 300/4 كيلومتر راه جنگلي،
جنگلكاري در وسعتي حدود 000/190 هكتار و امكان برداشت چوبآلات به
ميزان حدود 2 ميليون متر مكعب در سال است. بايد اذعان كنيم كه ضمن
تلاش و سرمايهگذاريهاي سنگين، بسياري از ملاحظات فني و زيستمحيطي
در عمليات انجام يافته فوقالذكر، رعايت نشده است. در گزارش ديگري كه
توسط سازمان برنامه و بودجه تهيه شده است <در رابطه با تخريب جنگلها و
سرعت بسيار زياد آن، تقريبا تمامي دانشپژوهان و محققان داخلي و خارجي
متفقالقولاند. آنچه را بر آن اتفاقنظر نيست، وسعت و كيفيت آنها در
حال حاضر در مقاطع گوناگون ديگري از تاريخ كشور است.> در اين گزارش
ميزان مساحت و مقدار تخريب سالانه براساس منابع داخل و خارج اعداد
متفاوتي را بيان ميكند. <سازمان خواروبار كشاورزي جهاني مساحت پوشش
گياهي كشور را تا پايان سال 1980 ميلادي جمعا 000/043/18 هكتار برآورد
كرده است كه از اين مقدار 000/793/3 هكتار جنگل و بقيه مشتمل بر
درختزارها، بيشهزارها و بوتهزارها است. بدين ترتيب در سال مزبور فقط
حدود 5/10 درصد از وسعت ايران داراي پوشش گياهي چوبي بوده است.
آمارهاي ذكر شده ديگر مربوط به <مهدي دهقان> است. دهقان در گزارش
منتشره خود تحتعنوان <بررسي وضعيت روند تخريب و احياي جنگلهاي كشور>
كه از طريق مديريت امور كشاورزي و منابع طبيعي سازمان برنامه و بودجه
منتشر شده است، آمارهاي مربوط به اين زيستبوم با ارزش و آسيبپذير
كشور را چنين اعلام ميدارد: سطح كل جنگلها و بيشهزارهاي ايران در
حال حاضر (سال 1371) حدود 10 ميليون هكتار است و سالانه بيش از
شصتهزار هكتار از جنگلهاي شمال و 250 هزار هكتار از جنگلها و
بيشهزارهاي جنوب و غرب كشور كه كلا بالغ بر 000/310 هكتار در سال
ميگردد، تخريب شده است. اگر آمار
FAO
را ملاك قرار دهيم و آمار <دهقان> را در مقطع زماني 13711) بپذيريم،
درخواهيم يافت كه سالانه بيش از 000/670 هكتار از جنگلها و
بيشهزارهاي كشور به علت تخريب از دسترسمان خارج شده است. روند احيا
طبق گزارشآقاي دهقان به صورت زير است. از سال 1339 تا سال 1366 به مدت
26 سال 000/115 هكتار با ميانگين سالانه 425/4 هكتار جنگل ايجاد شده
است. كل اين ميزان فقط كمي بيش از 37 درصد تخريب يكساله است ولي باز هم
چنانچه از آمار
FAO استفاده
شود كل احياي 26 ساله، كمتر از 2/17 درصد تخريب يكساله خواهد بود.
هشدار
فاجعه زماني قابل تصور
است كه بدانيم جنگل در مقايسه با كشتزارها، علفزارها و خارستانهاي
كويري به ترتيب بيش از 100 درصد، 168 درصد و 500/1 درصد مناطق يادشده
توليد انرژي خالص اوليه كند. به عبارت ديگر در حالي كه هر متر مربع
جنگل معتدل قادر است سالانه 800/5 كيلوكالري توليد خالص داشته باشد،
كشتزارهاي مصنوعي و انسانساخت 700/2 كيلوكالري در هر مترمربع و
خارستانهاي كويري فقط 360 كيلوكالري در هر متر مربع در طول يكسال
توليد كنند.
جالب است بدانيم كشوري
كه به سرعت در حال بياباني شدن است، از نگاه مورخان و جغرافيدانان چه
وضعيتي داشته است. <پروفسور دوپلانول> جغرافيدان فرانسوي، ايران
باستان را سرزميني پوشيده از جنگلها و بيشهزارها دانسته است. مورخان
معتقدند كه يكي از مشكلات عبور لشكريان اسكندر مقدوني، وجود جنگلهاي
انبوه بوده است. بهعنوان مثال، از اصفهان تا دزفول چنان پردرخت بوده
است كه از راههاي باريكه جنگل دو نفر همراه با هم قادر به عبور
نبودهاند. <بوبك> جغرافيدان آلماني كه نخستين نقشه پوشش گياهي ايران
را در سال 1330 تهيه كرده است، مينويسد: مساحت جنگلهاي ايران در حدود
6/1 مساحت جنگلهاي پيشين است.
جنگلهاي شمال كشور و
روند تخريب آنها
طبق گزارش
FAO
در سال 1960 ميلادي، سطح جنگلهاي شمال 6/3 ميليون هكتار بوده است.
عكسهاي هوايي انجام شده در سال 1337، مساحت جنگلهاي شمال را 4/3
ميليون هكتار نشان داده است. آماربرداري سال 5-1364 از جنگلهاي خزري،
كل اين جنگلها را 9/1 ميليون هكتار تعيين كرده كه تنها 22 درصد آن از
جنگل انبوه با بيش از 350 متر مكعب چوب در هكتار پوشيده شده است.
بررسيهاي بيشتر نشان ميدهد كه تا يك قرن پيش اين جنگلها عمدتا بكر و
دستنخورده بوده است. تازهترين آمارها درباره وضعيت جنگلهاي شمال
كه توسط سازمان حفاظت محيطزيست انتشار يافته است (فروردين 1383) نشان
ميدهد كه مساحت جنگلهاي شمال در طول دو دهه گذشته 17 درصد كاهش يافته
است. در اين مدت استانهاي گلستان با 27 درصد، گيلان 22 درصد و
مازندران با 21 درصد كاهش جنگل روبهرو بوده است. بنابر اعلام سازمان
حفاظت محيط زيست، عدم توجه به ارزشهاي زيستمحيطي و تنوع زيستي، عدم
ساماندهي صحيح مراكز جمعيت و مشاغل داخل و حاشيه جنگل، بهرهبرداريهاي
مجاز ولي بيرويه، غيراصولي و كمزمان، بهرهبرداريهاي غيرمجاز و
قاچاق، نبود هماهنگي و نظارت كافي در مديريت و بهرهبرداري خارج از
ضوابط زيستمحيطي از معادن داخل جنگل، جاده سازي بدون رعايت ملاحظات
زيستمحيطي (بيش از 6 هزار كيلومتر)، واگذاريهاي بدون برنامه در داخل
جنگل و تغيير كاربري اراضي جنگلي به دليل بورس بازي و ... از عوامل
كاهش مساحت جنگلهاي كشور است. بوبك در سال 1330 برآورد كرده است كه
در مناطق پست كنارههاي درياي خزر، فقط ربع مساحت اوليه حفظ شده است.
براساس نظريه وي، در آن زمان در مناطق مرتفع كنارهاي درياي مازندران
كه يكچهارم از جنگلهاي بكر را تشكيل ميداده است، يكچهارم تخريب و
يكدوم كاملا از بين رفته است. امروزه از جنگلهايي كه روزگاراني
جلگههاي گيلان و طوالش به وسعت 360 هزار هكتار را ميپوشانده، اثري
بر جاي نمانده است و از جنگلهاي جلگهاي مازندران بهجز مساحت اندكي
كه به صورت ذخيرهگاه جنگلي، پارك جنگلي و اثر طبيعي ملي اداره ميشود،
بقيه تماما از بين رفته و به اراضي مزروعي، ساختمانها و تاسيسات
مسكوني و صنعتي و ... تبديل شده است. جنگلهاي كوهستاني اين مناطق
نيز اكنون تحت شديدترين فشارهاي تخريبي قرار دارد. آمارهاي سازمان
جنگلها و مراتع 655-64) حاكي از آن است كه دامهاي محدوده جنگليشمال
كشور به حدود 797/5 هزار واحد دامي بالغ ميشود و اين در حالي است كه
بيش از 437 هزار هكتار اراضي كشاورزي، حاصل از قطع درخت در دل جنگل
وجود دارد و سالانه بيش از 77 هزار هكتار ديگر تحت آيش است و مهمتر
آنكه ميزان مصرف چوب براي هيزم حدود 000/876/2 مترمكعب و براي ساختن
اصطبل بيش از 84 هزار متر مكعب است.
جنگلها
و بيشهزارهاي زاگرس و روند تخريب آنها
سرنوشت
جنگلهاي بلوط غرب كشور بهتر از جنگلهاي شمال نيست. ابعاد تخريب
زيستبوم زاگرس هرچه به زمان حال نزديك ميشويم وسيعتر و شديدتر است.
شادروان <كريمساعي> بنيانگذار جنگلباني ايران در سال 1321، مساحت
جنگلها و بيشهزارهاي غرب كشور را 10 ميليون هكتار برآورد كرده بود.
FAO
در سال 1340 مساحت جنگلهاي اين منطقه را 5 ميليون هكتار تخمينزده بود
و پروفسور <تريگوبو> در سال 1349 وسعت اين مناطق را 344800 هكتار
اعلام ميدارد. آنچه در اين زيستبوم روي داده است به يك فاجعه بيشتر
شبيه است تا يك تخريب معمولي. ميلياردها تن خاك حاصلخيز اين منطقه
فرسايش يافته و با اندك باد و باراني شسته ميشود و در پشت سدها و
آبگيرها و مصبهاي رودخانهها و درياچهها تهنشين ميشود. نابودي پوشش
گياهي در اين منطقه به حدي است كه بنابه اذعان سازمان برنامه و بودجه،
تجديدپذيري طبيعي در اين جنگلها، عملا غيرممكن است و بالغ بر 186
گونه گياهي ناياب در معرض نابودي قرار دارند.
هشدار
پوشش
گياهي و جنگلي خزر و زاگرس، شكلدهنده زيرساختهاي حياتي و اصلي دو تا
از بيومهاي (اقليمهاي زيستي) پنجگانه كشور است. جنگلهاي خزري كه
آخرين بقاياي جنگلهاي بازمانده از آخرين عصر يخبندان است، نقش بسيار
مهمي در شكلگيري اقتصاد، معيشت و فرهنگ ميليونها انساني دارد كه در
سواحل درياي خزر زندگي ميكنند. اكنون اين زيستبوم در حال فروپاشي
است. فرهنگ ديلمي، گيلكي در حال استحاله شدن است و زندگي پايدار آنان
كه زماني بر پايه اقتصاد جنگل ميچرخيد اينك در حال فروپاشي ميباشد.
وضعيت زاگرس نيز بهتر از خزر نيست، فقر، بيكاري، مهاجرت و حاشيهنشيني
سرنوشت بخشي از مردمان اين خطه است. كشت و زرع در اين منطقه جاي خود را
به بيلهوري و قاچاق كالا داده است. غرب كشور در معرض تهديدهاي پنهان
و آشكاري است كه در اين منطقه در حال شكلگيري ميباشد.
وضعيت ساير جنگلها و
بيشهزارهاي كشور
براساس منابع مختلف
تاريخي، فلات مركزي ايران و كرانههاي خليجفارس و درياي عمان، در
گذشته پوشيده از گياهان چوبي بوده است. اين سرزمين كه تمدني چندهزار
ساله را در خود جاي داده، با توجه به حساسيت و آسيبپذيري منطقه و
برخورداري از اقليم خشك، رفتهرفته بخش عمده پوشش گياهي خود را از دست
داده است. مدارك زير روند تخريب اين زيستبوم را به اين شرح بيان
ميكند: در سفرنامه ماركوپولو به پوشش جنگلي پسته و بادام، در نواحي
كوهستاني شرق كوير لوت اشاره شده است. هرودوت در شرح لشكركشي خشايارشا
از وسعت نواحي جنگلي و پوشش گياهي ايران، ياد ميكند. مقدسي در قرن
چهارم هجري، دشت بين ماهان و كرمان را پوشيده از درخت عنوان ميكند و
در كتاب عالم آراي عباسي نوشته است كه والي فارس در جريان لشكركشي شاه
عباس به خراسان، مدت دو هفته از شيراز به بسطام و از ميان جنگلهاي
بادام كوهي عبور كرده است. بوبك در سال 1330، درباره انهدام جنگلهاي
داخلي ايران مينويسد: 95 تا 100 درصد از جنگلهاي ارس، دامنههاي خشك
داخلي البرز و خراسان و 100 درصد پوشش جنگلي پسته و بادام فلات داخلي
ايران، تخريب و منهدم شده است.
FAO
در سال 1339، مساحت ساير بيشهزارها و جنگلهاي ايران را بدين ترتيب
اعلام ميكند: <جنگلهاي پسته و بادام 5/1 ميليون هكتار، جنگلهاي ارس
1/1 ميليون هكتار، جنگلهاي كويري 5/0 ميليون هكتار و جنگلهاي ماندابي
5/1 ميليون هكتار> كه با كمال تاسف بر اثر تخريب شديدي كه به اين
جنگلها تحميل شده، امروزه ديگر اطلاق كلمه جنگل به اين درختزارهاي
پراكنده، چندان صحيح به نظر نميرسد. نگارنده اين نوشتار شخصا بقاياي
جنگلهاي دشت ارژن و منطقه فيروزآباد فارس را به چشم ديده است و با غم
و اندوه بسيار بايد گفت احيا اين مناطق در عمل غيرممكن به نظر ميرسد.
دلايل تخريب جنگلها
- عدم شناخت درست از
جنگل بهعنوان زيستبوم حياتي و نقش آن در زير ساخت زندگي انسان
- مشخص نبودن عرصههاي
جنگلي، مرتعي و زراعي
- عدم برآورد درست و
علمي از ميزان و وضعيت جنگلهاي كشور
- نداشتن مديريت واحد
و يكپارچه
- عدم توانايي در
برقرار كردن تعادل بين ميزان بهرهبرداري و حفظ جنگل
- بهرهبرداريهاي
مجاز به روشهاي غيرعلمي
- راهسازي داخل جنگل
كه به گفته مسوولان جنگلباني كشور، به 6000 كيلومتر ميرسد
- تجاوز و تعرض به
عرصههاي جنگلي براي چوب و تبديل جنگل به زمينهاي كشاورزي و در نهايت
ويلاسازي
- آتشسوزيهاي عمدي و
غيرعمدي، طبق آمار سال 1328 در مجموع 1319 فقره آتشسوزي در مراتع و
جنگلهاي كشور روي داده است. 5300 مورد جنگل و 789 مورد مرتع) و در
مجموع 016/17 هكتار از مراتع و جنگلهاي كشور دچار حريق شده است 2100/5
هكتار جنگل و 860/11 هكتار مرتع)
- چراي خارج از ظرفيت
در مرتع و جنگل: طبق آمار سال 1382، در مجموع 197/612/63 راس دام در
مراتع و جنگلهاي كشور وجود دارد كه فشار زيادي را براين منابع تحميل
ميكنند. طبق نظر كارشناسان در حالي كه اكثر نقاط جهان به دامداريهاي
ساكن و صنعتي روي آوردهاند. دامداري در كشور هنوز به روشهاي سنتي
انجام ميشود و ميزان دام موجود حدود 4 برابر ميزان ظرفيت مراتع و
جنگلهاي كشور است.
- معدن كاوي: معدن
كاري در جنگلبه علت ايجاد جاده و ساير عمليات معدنكاوي فشار زيادي را
بر جنگلها وارد ساخته است.
- عدم پايبندي
شركتهاي بهرهبردار به تعهدات خود: بسياري از شركتهاي بهرهبردار
نسبت به تعهدات خود پايبند نبوده و تنها به سود خود فكر ميكنند.
- تبديل بسياري از
مناطق جنگلي به محل دفن و جمعآوري زباله
- فقدان سيستمهاي
نظارتي و حفاظتي كارآمد در پايش دائم وضعيت زيستبوم جنگل
- عدم بهرهگيري از
جوامع بومي، بهويژه تشكلهاي زيستمحيطي در حفظ و مراقبت از جنگل
- هجوم نوكيسهگان
براي خريد زمين و ويلاسازي
- رشد جمعيت و توسعه
نامتوازن شهرها
- وجود سرمايههاي
سرگردان كه اكثرا از اقتصاد زيرزميني و خاكستري ايران ناشي شده است و
تمايل صاحبان آنها به زمينخواري در اين مناطق
چه بايد كرد؟
1- به روش علمي طرحي
جامع از مناطق جنگلي تهيه كنيم
- نقشه دقيق هر منطقه
جنگلي را مشخص سازيم
- حد بين عرصههاي
زراعي- مرتعي و جنگلي را مشخص كنيم
- جنگلهاي دستنخورده
را شناسايي كنيم
- جنگلهاي مورد
بهرهبرداري را ارزيابي كنيم
2- براي جنگلهاي كشور
مديريت واحد و يكپارچهاي از مديران و كارشناسان با تجربه و دردآشنا
ايجاد كنيم
- مناطق جنگلي را
بهعنوان يك زيستبوم واحد، صرفهنظر از تقسيمبنديهاي استاني، زيرنظر
يك مديريت واحد قرار دهيم.
- جنگلها را بهعنوان
يك زيستبوم زنده، مديريت كنيم و نقش آنها را در هدايت و ساخت
زيرساختهاي حياتي بيومهاي پنجگانه كشور جدي بگيريم.
- جوامع بومي و
تشكلهاي زيستمحيطي را در ساختار مديريت جديد تعريف كنيم
3- جنگلهاي مورد
بهرهبرداري را از خطر نابودي نجات دهيم و وضعيت پايدار به آنها
ببخشيم.
- براي دستيابي به
وضعيت پايدار از رويكرد محدود بخشي به سياستهاي بينبخشي روي آوريم.
- جنگل باعث تثبيت
خاك، تامين آب و ساير خدمات زيستمحيطي ميشود.
بخشهاي خاك، آب را
زيرنظر مديريت واحد در حفظ جنگل فعال كنيم.
-ذينفعان جنگل را در
سرنوشت جنگل درگير سازيم و آنان را قانع كنيم كه تداوم بهرهبرداري به
پايداري وضعيت جنگل وابسته است.
- بر عملكرد بخشها،
نظارت دقيق داشته باشيم و با تخلفات براساس مكانيسمهاي كارآمد حقوقي و
قضايي برخورد كنيم. 4- شبكهاي گسترده از جنگلهاي طبيعي حفاظت شده
بهوجود آوريم:
- طبق تقسيمبندي
IUCN
در مورد مناطق حفاظت شده، مناطق وسيعي از جنگلهاي رشد قديمي در اين
شبكه بگنجانيم.
- تنوع ژنتيكي و
گونههاي نادر در اين شبكه را حفاظت كنيم.
روزنا
- وب سایت اطلاع رسانی اعتماد ملی
نگاهي به معضلات محيط
زيستي احداث كنار گذر انزلي بر تالاب بينالمللي انزلي؛
حفظ تالاببينالمللي
يا احداث مسير كاميون رو؟! - ميرمهرداد ميرسنجري
اين
روزها طرح احداث كنارگذر تالاب انزلي نگرانيهاي بسياري را براي
علاقهمندان حفظ محيط زيست ايجاد كرده است. اصول پذيرفته شده
بينالمللي بر اين نكته تاكيد ميكند كه اجراي هر پروژه و طرح
عمرانيرفاهي ضرورتا بايد با ارزيابيهايي مورد نياز محيط زيستي به
انجام برسد و عدم انطباق آن با اصول توسعه پايدار محيط زيست مانعي عملي
براي اجراي آن خواهد بود
اما آنچه در اين ميان
قابل اهميت به نظر ميرسد اينكه تحليل منطقي و كارشناسانه اهميت حفظ
ارزشهاي محيط زيستي تالاب انزلي و اثرات نامطلوب محيط زيستي كه احداث
اين كنارگذر ميتواند دربرنداشته باشد، يادآور اين نكته است كه توسعه
به هر بهايي قابل اجرا نيست چرا كه نسلهاي آينده نيز از اين حق
برخوردارند كه از مواهب و ثروتهاي طبيعي و اكولوژيكي خدادادي اين مرز
و بوم بهرهمند شوند.
كنوانسيون رامسر،
ميراث گرانبهاي ايران براي حفظ تالابهاي دنيا
كنوانسيون رامسر كه
نام خود را از شهرزيباي شمال ايران گرفته براي نخسين بار در سال 1349
خورشيدي 19711 ميلادي) به ابتكار و دعوت ايران شكل گرفت. در اين
كنوانسيون بين كشورهاي جهان جهت مشاركت بينالمللي و همكاري همهجانبه
در مطالعه، بررسي وحفاظت از تالابهاي جهاني و به ويژهتالابهايي كه
اهميت حياتي براي پرندگان آبزي (مهاجر و بومي) دارند، پيماننامهاي
منعقد شده است. هدف اصلي كنوانسيون رامسر ممانعت از روند خشك شدن
تالابها و تاكيد بر حفاظت آن به همراه پوشش جانوري و گياهي مربوط
است. با توجه به اينكه تالابها به طور كلي زيستگاه گياهان و
جانوران مختلف از تكسلولي تا متكاملترين آنها است، از نظر محيط زيست
و اقتصاد از اهميت بسيار برخوردار هستند، اين آبگيرها كه بر اساس
تعريف كنوانسيون رامسر <مناطقي نظير زمينهاي مرطوب و آبگير، زمينهاي
آبدار، باتلاقهاي مصنوعي يا طبيعي، موقتي يا دائمي باآبجاري يا
ساكن، با طعم شيرين و شور يا لبشور، از جمله مناطق دريايي با عمق كمتر
از 6 متر> شامل ميشوند و بخش مهمي از آب مصرفي كشاورزي را تامين
ميكنند و علاوه بر آن روي آب و هواي منطقه تاثيرگذارده و در تثبيت
پوشش گياهي و جلوگيري از پيشروي كوير نقش عمدهاي ايفا ميكنند. كنترل
سيلابها و توليدات اكولوژيكو تصفيه آبها از ديگر نقشهاي بسزا و
قابلتوجه محيط زيست تالابها به حساب ميآيد. از ديگر سو از نظر
اهميت گردشگري طبيعت يا توريسم تالاببسيار با اهميت است چرا كه
بخشهاي عمده جذابيتهاي گردشگري طبيعت از جمله پوشش گياهي، طبيعت
چشمنواز، حياتوحش آبگير و ... همه در تالابها در يك جا جمع هستند.
تمام عواملي كه ذكر شد، اهميت حفظ و حراست تالابها را روشن كرده و
به وضوح نشان ميدهد كه تخريب و از بين رفتن هر يك از تالابها چه در
مقياس بزرگ و چه اندك سبب بروز فاجعههاي عميقي از جمله نابودي هزاران
ميكروارگانيسم يا انرژي كه مستقيم يا غيرمستقيم روي منطقه موثر هستند،
ميشود.
ويژگيهاي تالاب
انزلي و ارزشهاي محيط زيستي آن
تالابهاي ايران را
از نظر مزه آب ميتوان به سه دسته تقسيم كرد: 1-تالابهاي شور نظير
مناطق تالابي جنوب درياچه اروميه 2- تالابهاي شيرين نظير تالاب
انزلي و تالاب هامون 3 - تالابهاي لب شور نظير خورهاي خليجفارس.
تالابانزلي كه از شمال به درياي مازندران، از جنوب به صومعهسرا و
قسمتي از شهر رشت، از شرق به روستايپير بازار و از غرب به كپورچال و
آبكنار محدود ميشود، از چهار واحد اكولوژيك به نسبت متمايز از هم
تشكيل شده است.
1-بخش
شرقي كه كمعمقترين قسمتآن است، از گياهان آبزي فراواني پوشيده شده و
حوضچه شرقي را تشكيل ميدهد 2- بخش مركزي كه شامل حوضچه مركزي است 3-
بخش غربي كه حوضچه غربي را تشكيل ميدهد و ژرفترين و پرآبترين قسمت
تالاب است كه عمق آن به بيش از يك متر بالغ ميشود 4- منطقه حفاظت
شدهسياه كشيم كه در بخش جنوبي تالاب قرار دارد و تنگه باريكي در شمال
شرقي آن ارتباط با بخش مركزي تالاب را برقرار ميكند كه بر اين اساس
بومسازه منحصربهفردي را شكل داده است. اين منطقه كه با توجه به
ويژگيهاي خاص و حساسيت بالا و اهميت اكولوژيك و زيست محيطي با مساحت
تقريبي ابتدايي 7000 هكتار جزو مناطق حفاظت شده اعلام و در سال 1354
خورشيدي به عنوان يك تالاب بينالمللي در فهرست كنوانسيون رامسر
پذيرفته و ثبت شد، هماكنون به كمتر از 4500 هكتار مساحت تقليل يافته
است.
تالاب انزلي به عنوان
يكي از مهمترين تالابهاي بينالمللي ايران از كانونهاي مهم حيات
وحش و تنوع زيستي براي پرندگان آبزيكنار آبزي و آبزيان متنوع و يكي
از زيستگاههاي مهم پرندگان مهاجر نواحي سردسير سيبري و شمال اروپا به
شمار ميرود و نيز جوامع متنوع گياهي آبزي، كنارآبزي و غوطهور در
تالابانزلي وجود دارند كه نيلوفر آبي و گياهان شناور مريم آبي از
معروفترين آنها هستند.
مخاطرات محيط زيستي
موجود براي تالاب انزلي
تالاب انزلي در طول
يك سده گذشته همواره در معرض عوامل مختلف تهديدكننده اكولوژيك و محيط
زيستي قرار داشته است، به گونهاي كه طي اين سالها از وسعت آن به نحو
چشمگيري كاسته شده است. براساس گزارش مقدماتي عمران دشت گيلان و
فومنات <طول> تالاب 25 كيلومتر با عرض 3 كيلومتر و مساحتي حدود 69
كيلومتر مربع در كناره و 120 كيلومتر مربع در خارج از كناره ذكره شده
است در حالي كه هماكنون مساحت تالاب به كمتر از 4500 هكتار كاهش
يافته است. از مهمترين عوامل تخريب محيط زيست و كاهش مساحت تالاب
انزلي ميتوان به موارد زير اشاره كرد.
1-تبديل
تالاب به زمينهاي كشاورزي
2-آلودگيهاي
ناشي از فعاليتهاي كشاورزي
3-رشد
شهرنشيني
4-صنايع
و شهركهاي صنعتي و آلودگيهاي فرآوردهها
5-گسترش
و رسوبات
6-احداث
جاده كمربندي (كنار گذر) تالاب انزلي.
تبديل اراضي تالاب به
زمينهاي كشاورزي به ويژه در سالهاي پس از انقلاب اسلامي روند
روبهرشدي داشته به گونهاي كه تنها در سال 1365، 250 هكتار از اراضي
تالاب انزلي مورد استفاده قرار گرفته است. فعاليتهاي كشاورزي
اختلاف زيادي را در تعادل اكولوژيك تالاب بهدنبال داشته كه مهمترين
اين معضلات عبارتند از خشك كردن تالاب، استفاده از آب تالاب براي
آبياري و ورود سموم و كودهاي شيميايي (عمدتا از انواع اوره، فسفات
آمونيوم، سولفات آمونيوم، سوپرفسفات تريپل، سولفات دوپتاس و نيترات
آمونيم و به ويژه علفكش خطرناك بوتاكلر.) بر اساس برآوردها ساليانه
حدود 8898 تن نيتروژن و 378 تن فسفر وارد تالاب ميشود و از سوي ديگر
در فصل زراعي، غرقابي كردن اين زمينها كه زماني بخشهاي وسيعي از
تالاب را تشكيل ميدادند، ناگزير منجر به ايجاد زهكشها و نهرهاي
خروجي به تالاب ميشود كه همراه با مقادير زيادي كودهاي شيميايي با
ورود به تالاب زمينههاي تشكيل پديده مخرب اكولوژيكي را منجر ميشود
اعتماد
ملی
آثار
تاریخی ما در معرض نابودی و تخریب
ناچاريم به اين نکته
اشاره کنيم که ژنوسايد فرهنگي يا پاکسازي و نسل کشي فرهنگي که در منطقه
خوزستان به صورت گسترده اعمال ميشود و نيز روند تخريب و پاکسازي آثار
تاريخي در آن منطقه دو روي يک سکه هستند ، بطوريکه نسل کشي فرهنگي به
صورت گسترده در خوزستان اعمال ميشود ، همانگونه روند تخريب و پاکسازي
ميراث تاريخي در آن منطقه در حال اجراست . از اين اقدامات که همواره
خواهان نابود سازي هويت مردم عرب خوزستان ميباشد در گستره اي بس وسيع
صورت ميگيرد که در اين نوشته نميگنجد ولي اگر بخواهيم نمونه هايي از
اين نابودسازي تاريخي را ذکر کنيم ميتوانيم به چند مورد از روند نابود
سازي و تخريب کاخهاي شيخ خزعل در منطقه اميريه اهواز که در معرض تخريب
وسيعي قرار دارد را ميتوان شمرد و بايد به اين نکته نيز اشاره کرد که
اين کاخها جزو ميراث تاريخي مردم عرب خوزستان بوده و قابل جداشدن از
تاريخ اين منطقه نمي باشد ، علاوه بر آن کاخ منطقه فعليه واقع در
خرمشهر نيز در معرض خطر نابودي کامل قرار دارد و به مرتعي براي
چارپايان تبديل شده است و اگر به گذشته اي دور برگرديم خواهيم ديد که
روند تخريب و نابودسازي تاريخي ايلامي نيز از اين پروسه مستثني نيست .
اين تمدن ريشه دار که متعلق به مردم عرب خوزستان است به صورت غيراخلاقي
و غيرانساني در معرض تحريف قرار دارد و باستان شناسان ايراني در اين
روند تحريف سازي و نابودسازي و پاکسازي آن سعي ميکنند . به همين مناسبت
از تمام باستان شناسان جهان دعوت بعمل مي آورم تا به منطقه خوزستان
مسافرت کرده و از اين روند مطلع شوند تا چه بسا قرائتي جديد از اين
تمدن به جهانيان عرضه شود و آنچه را که يک تمدن انساني ايلامي با آن
روبرو است به جهانيان گوشزد شود
.
به تحريف تمدن
ايلاميان تا اين مرحله اکتفا نکردند بلکه سعي شده تا آثاري از تمدنهاي
ديگر را در منطقه شوش مدفون کنند تا چنان وانمود سازند که آن تمدن
ايلامي به مردم عرب خوزستان وابسته نيست به همين جهت از باستان شناسان
تمام جهان دعوت بعمل مي آورم تا به آن منطقه بروند و دست به اقداماتي
فني و حرفه اي با انگيزه هاي انساني براي کشف حقايق و برملا ساختن
اقدامات غير متمدنانه که در اهواز که در حال اجراست دست بزنند.
روزنامه نگار زنداني
محمد حسن فلاحيه زاده
بند 350 زندان اوين
فعالین حقوق
بشر در ایران
طى يك
هفته جنگلهاى گيلان در آتشسوزى 100 درصد خسارت ديدند
فارس:
مديركل منابع طبيعى گيلان آتشسوزى جنگلهاى استان را طى سنوات گذشته
بيسابقه خواند و گفت: ظرف يك هفته، جنگلهاى گيلان در آتشسوزى 100
درصد خسارت ديدند.
رسول
محمدى امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس در رشت، با اشاره به
آتشسوزيهاى اخير جنگلهاى گيلان افزود: از دوم تا هشتم فروردين 87
جنگلهاى گيلان در آتش سوختند در حاليكه معمولا در فصل پاييز
آتشسوزيهاى جزئى در استان رخ ميداد ولى در اين موقع از سال وقوع
آتشسوزيها بيسابقه است.
وى ادامه داد: تمام
نيروهاى انتظامي، نظامي، سپاه، بسيج، هلالاحمر، منابع طبيعى و ساير
نيروهاى كمكى گيلان براى كنترل حريقهاى ايجاد شده در جنگلها تلاش
مضاعف كردند.
وى اظهار داشت: طى اين
مدت، 44 نقطه استان دچار آتشسوزى شد و در حال حاضر بر اساس آخرين
جمعبنديها 200 هكتار از جنگلهاى گيلان در آتش سوخت و طبق برآورد
اوليه 200 ميليون تومان خسارت وارد آمده كه بار مالى زيادى بر دوش دولت
گذاشته است.
محمدى در مورد علت
آتشسوزيها يادآور شد: ورود و ماندگارى توده هواى خشك همراه با وزش
بادهاى گرم به طوريكه رطوبت استان را به زير 5 درجه رسانده بود و نيز
بياحتياطى گردشگران و مسافران نوروزى كه پس از روشن كردن آتش در جنگل
خاكستر آن را خاموش نكرده رها كردند، از مهمترين عوامل آتشسوزيها
است.
وى اضافه كرد: 40 درصد
اين آتشسوزيها در جنگلهاى دست كاشت اداره كل منابع طبيعى استان
اتفاق افتاد كه 100 درصد خسارت وارد شد و مابقى آتشسوزيها در
جنگلهاى طبيعى بوده است.
وى با انتقاد از نحوه
برخورد گردشگران با منابع طبيعى گفت: از گردشگران بسيار گلهمند هستيم
زيرا طبيعت با كمال مهربانى از آنان ميزبانى كرد ولى بيشترين ضربه را
از مسافران و گردشگران متحمل شد.
مديركل منابع طبيعى
گيلان اضافه كرد: جنگلها، مراتع و آبخيزهاى پرتوان و مستعد گيلان كه
همچون نوارى سبز بر روى شيبهاى شمالى سلسله جبال البرز از مركزيترين
نواحى سواحل جنوبى درياى خزر در چابكسر تا آستارا و در ساحل جنوب غربى
آن قرار دارند، به عنوان بخش مهم و حساسى از حوزه بزرگ يا منطقه رويشى
خزرى قلمداد ميشوند كه متاسفانه مورد بيمهرى برخى از افراد قرار
گرفتهاند.
محمدى تصريح كرد: در
جريان اين آتشسوزيها 3 نفر از همكاران منابع طبيعى استان به شدت آسيب
ديدند كه اين نيز ارمغان مسافران نوروزى به گيلان است.
وى در مورد وضعيت
كنونى آتشسوزيها خاطرنشان كرد: در حال حاضر با تلاش همه نيروهاى
استان آتش در جنگلها مهار شده ولى نگران آتشسوزى بعدى هستيم.
وى با اشاره به هواى
خنك امروز استان متذكر شد: هواى خنك امروز مقطعى است و طبق پيشبينى
هواشناسى از روز يكشنبه هوا مجددا گرم خواهد شد كه اين هواى گرم تا روز
سيزده بدر ادامه دارد.
محمدى افزود: بيشترين
نگرانى ما روشن كردن آتش در پاى درختان جنگلى توسط مسافران و گردشگران
نوروزى است و عليرغم اينكه براى مسافران جاى مخصوص براى روشن كردن آتش
در جنگلها در نظر گرفته و تهيه كردهايم، اما متاسفانه عادت كردند آتش
را در پاى درختان روشن كنند.
مديركل منابع طبيعى
گيلان تاكيد كرد: در ايام نوروز بالغ بر 5/2 ميليون مسافر وارد گيلان
شدند كه بيشتر ترجيح ميدهند از جنگلها استفاده كنند و لذا از آن ها
تقاضاى عاجزانه داريم به جنگلها آسيب نرسانند و از روشن كردن آتش در
پاى درختان خوددارى كنند.
محمدى نقش عدهاى
سودجو براى توسعه زمينهاى خود در اين آتش افروزيها را موثر دانست و
اظهار داشت: در بازديدهاى ميدانى كه از جنگلهاى سوخته شده بعمل آمده،
طمع ورزى افراد سودجو در اين آتشافروزيها دخيل است.
وى در پايان وجود يك
بالگرد مستقل را حق استانهاى شمالى بخصوص در گيلان دانست و خواستار
فراهم شدن امكانات مورد نياز منابع طبيعى شد.
خبرگزاري دانشجويان
ايران - تهران
سرويس: اجتماعي - محيط
زيست
در
حاليكه بسياري از كارشناسان و دوستداران محيط زيست احداث جاده علي آباد
به شاهرود از داخل جنگل ابر را موجب نابودي اين اكوسيستم منحصر به فرد
ميدانند و حتي بر اساس نامههاي موجود، وزير جهاد كشاورزي و رييس
سازمان حفاظت محيط زيست فعلي، احداث اين جاده را به صلاح نميدانند،
رييس سازمان جنگلها، مراتع و آبخيزداري كشور در نامهاي مجوز
پيكهكوبي را براي اين جاده صادر كرد.
به گزارش خبرنگار
«محيط زيست» خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، احداث جاده عليآباد به
شاهرود كه بر اساس مصوبه استاني هيات دولت قرار است احداث شود، از سال
1364 مطرح بوده كه اين طرح از سوي كارشناسان محيط زيست و منابع طبيعي
به علت عبور جاده از اكوسيستمهاي بكر جنگلي و گونههاي منحصر به فرد،
زيستگاههاي حيات وحش و خسارات به چشمهها و رودخانههاي حوزه آبخيز
زرين گل و شيرين آباد و عدم مطالعه اصولي و تخريب زياد در عرصههاي
جنگلي و محيط زيست مورد مخالفت قرار گرفت.
بدين ترتيب احداث يك
جاده جديد در يكي از بكرترين جنگلهاي ايران در حالي آغاز شده است كه بر
اساس مصوبه استاني دولت در استان گلستان قرار بود تنها محور ابر ـ علي
آباد تكميل شود و در آن اشارهاي به طراحي مسير جديد نشده بود. از سوي
ديگر اين مصوبه مجددا در استان سمنان به «اصلاح جاده موجود ابر ـ علي
آباد» تغيير يافت تا شبههاي پيشنيايد.
اما در اين ميان
اصرارهاي بعدي برخي مسؤولان، منجر به اين شده كه وزارت راه مسير جديدي
را در حد يك راه درجه يك طراحي كند.
در اين حال حدود يكسال
قبل زمينخواران و سودجوياني از اين فرصت سوء استفاده و اقدام به پخش
آگاهي تبليغاتي مبني بر فروش زمينهاي ويلايي و آپارتماني در منطقه
جنگلي ابر كردند كه با اقدام بموقع رييس سازمان محيط زيست و حضورش در
محل، پروژه متوقف و منجر به صدور مصوبه استان سمنان در خصوص اين مسير
شد.
هرچند كه وزارت راه
مصوبهاي را از هيات دولت گرفت كه بر اساس آن موظف است به ازاي تعداد
درختان قطع شده، درختكاري كند، اما تمامي اين مسايل در حاليست كه به
گفته كارشناسان، مسير موجود نيازمند قطع درخت نيست و تنها با آسفالت
كردن آن از شيرين آباد تا ابر (به طول 12 كيلومتر) و احداث يك ايستگاه
راهداري مشكل تردد در زمستان مرتفع خواهد شد.
از سوي ديگر وجود 6
راه ارتباطي بين استانهاي گلستان و سمنان كه 3 مورد از آن در شرق مركز
استان و در محدوده شهرستان عليآباد واقع است شامل محور گرگان، راميان،
شاهرود به طول 95 كيلومتر، محور گرگان، شاهكوه، شاهرود به طول 95
كيلومتر و محور گرگان، آزادشهر، شاهرود به طول كمتر از 130 كيلومتر -
كه جاده ترانزيتي بوده و در حال تعريض و اصلاح مسير است و پس از تعريض
ميتواند به عنوان بزرگراه مورد استفاده قرار گيرد - همگي ضرورت
تخريبها به بهانه احداث راه جديد را منتفي ميكند، لذا بدين ترتيب
مشخص نيست كه چه اصراري به تخريب جنگل و احداث يك جاده جديد است.
اما وزير جهاد كشاورزي
10 مهرماه سال جاري در نامهاي به انصاري، مشاور و سرپرست دفتر معاون
اول رييسجمهوري نوشته است كه اين وزارتخانه بر اساس بررسيهاي
كارشناسي انجام شده احداث جاده روستاي شيرينآباد در استان گلستان به
روستاي ابر در استان سمنان را به دلايل زير به صرفه و صلاح كشور
نميداند چرا كه اين جاده از لحاظ مسايل اكولوژيكي و زيستمحيطي اثرات
مخرب و غيرقابل جبراني خواهد داشت و اصولا بر اساس ماده 2 آييننامه
اجرايي لايحه قانوني اصلاح لايحه قانوني واگذاري و احياي اراضي احداث
جاده مذكور مطلقا ممنوع است.
از سوي ديگر اسكندري
تاكيد كرده است كه احداث جاده مذكور ميتواند موجب تخريب حداقل 50
هكتار از جنگلهاي هيركاني با تاج پوشش بالاي 80 درصد در طول مسير احداث
شده و برهم خوردن تعادل اكولوژيك منطقه شود. همچنين وجود شرايط
ناپايدار زمينشناسي در 3 منطقه از مسير جاده كه امكان حركت تودههاي
لغزشي آنها بر اساس نظر كارشناسي كاملا محرز است و خطر دستيازي
سودجويان و زيادهخواهان به عرصههاي بكر و دست نخورده منابع طبيعي،
قطع درختان، تصرف و تبديل اراضي جنگلي به ساير كاربريهاي مخرب بر
اكوسيستم منطقه نيز از ديگر مشكلات احداث اين جاده است.
اين در حاليست كه 13
آذرماه سال جاري رييس سازمان جنگلها، مراتع و آبخيزداري كشور در
نامهاي به استاندار گلستان به مديران كل منابع طبيعي در استان ابلاغ
كرده است كه همكاري اداره كل راه و ترابري استان گلستان نسبت به پيكه
كوبي مسير هادي اقدام و مناطقي را كه حداقل خسارت را وارد ميكند به
اتفاق نمايندگان محيط زيست پيشبيني كند.
شريفي با اشاره به اين
كه مسئوليت اين كار با اداره كل منابع طبيعي استان سمنان است، تاكيد
كرده كه مسير فعلي حتي الامكان در كريدور جاده قبلي صورت گرفته و به
انتهاي جاده احداثي از سمنان متصل شود.
اما 18 آذرماه سال
جاري بازديدي توسط استانداري گلستان از اين مسير انجام ميشود كه در آن
از مسولان مربوطه استان سمنان نه تنها محيط زيست، بلكه منابع طبيعي
سمنان نيز در اين بازديد حضور ندارند و در پايان اين بازديد
صورتجلسهاي امضا ميشود كه در ذيل آن معاون محيط طبيعي اداره كل محيط
زيست گلستان همراه امضاي خود مينويسد با رعايت قوانين و ملاحظات زيست
محيطي.
اما اينكه چطور قرار
است قطع درختان با رعايت ملاحظات زيست محيطي صورت گيرد خود سوالي است!
و آخرين خبر اين كه
مديركل منابع طبيعي گلستان 26 آذر ماه در نامهاي به مديركل راه و
ترابري گلستان مينويسد: محدوده اجراي پروژه در استان سمنان است، لذا
براي صدور هرگونه مجوزي بايد توسط استان سمنان صادر شود!
اين نكته نيز ناگفته
نماند كه سازمانهاي محيط زيست و جنگلها بارها با استناد به مصوبه
بيستمين جلسه شوراي عالي محيط زيست در خصوص الزام ارائه گزارش ارزيابي
براي پروژههاي راهسازي در نواحي جنگلي، ساحلي، درياچهها و مناطق
مانگرو و بند 3 ماده 6 طرح صيانت از جنگلهاي شمال كشور - كه در آن آمده
است: هرگونه ساخت و ساز توسعه كالبدي كه منجر به تغيير كاربري جنگل و
كاهش سطح آن شود منوط به انجام مطالعات زيست محيطي و تاييد سازمان
حفاظت محيط زيست است - با اجراي اين طرح مخالفت كردند.
گفتني
است جاده عليآباد به شاهرود از سمت دره غربي روستاي شيرين آباد معروف
به دره سورمه ميگذرد كه داراي جريانهاي دائمي آب است و داراي يك مسير
ارتباطي قديمي با عرض متوسط 5/2 متر است.
با توجه به گستردگي
حضور دام، انسان در گذشته اين جنگل سيماي عمومي دانه زاد و شاخه زاد با
جهتهاي فراوان در مرحله رويشي دار گروه تا ميانسال با كثريت گونههاي
بلوط، ممرز، ملاحظه ميگردد كه عموما جنگل يك تا دو اشكوبه را تشكيل
ميدهد كه اشكوب فوقاني بلوط ميباشد و دره سورمه آميختگي گونهها
عبارتند از: ممرز، ازگيل، وليك ، سياهتلو، آلوچه و در درهها توسكا
تمايل دارد.
اين حوزه در حال حاضر
مسير گذر دو خط برق فشار قوي، يك خط گاز و جاده ارتباطي گاز با مشخصات
توپوگرافي ياد شده كه تا به حال احداث اين خطوط خسارات فراوان و جبران
ناپذيري را بر عرصه محيط زيست، پيكره حيات وحش وارد كرده است و گواه
اين مدعا در عرصه موجود است.
ارتفاعات حوزه آبخيز،
محل عبور مرال و شوكابوده و در بخشهاي پايين دست زيستگاه انواع پرندگان
خصوصا قرقاول است. از طرفي احداث چنين جادهاي تخريب، برش سنگ، قطع
درختان، اشجار و ... دارد.
اين گزينه به طول 25
كيلومتر از داخل جنگلهاي بكر و دست نخورده ميگذرد كه عرض حدود 10 تا
12 متر را تخريب مينمايد و گونههاي درختي بلوط، كه اشكوب فوقاني و
گونههاي ممرز در حاشيه درهها توسكا، وليك، ازگيل وحشي و ... در زير
اشكوب هستند كه با احداث اين جاده تمامي اين گونههاي از بين ميرود.
اين جاده تا روستاي
شيرين آباد زير سازي شده كه از ارتفاع 880 تا ارتفاع 2200 از داخل جنگل
ميگذرد كه با توجه به طول 25 كيلومتر و اختلاف ارتفاع 1320 متر بايد
شيب زيادي داشته باشد.
هشدار: نابودي کامل
جنگل هاي باستاني شمال
نسبت مساحت جنگل هاي
باستاني شمال به مساحت کل کشور کمتر از يک درصد است و اين بي عدالتي در
حق اين نسل و نسل هاي آينده است که آن را به صنايع چوب و کاغذ
بسپاريد و بجاي اين درختان نادر و بسيار پر ارزش، صنوبر و کاج به ملت
تحويل دهيد !
***
پيكان نابودي جنگل هاي
باستاني شمال عمداً به سمت چراي گاو هاي اين جنگل ها نشانه رفته است تا
صنايع چوب و کاغذ با خيال آسوده هر ساله بيش از يک ميليون متر مکعب
يعني حدود 200 هزار درخت از نادرترين گونه هاي درختي اين جنگل هاي ملي
را به کاغذ و مقوا تبديل کنند.
چنين بهره برداري سگين
آنهم در جنگلهايي که کمتر از يک درصد سرزمين خشک و نيمه خشک را شامل مي
شود، يعني بي عدالتي در حق يک ملت!
***
گاوها از خوردن درخت
هاي راش و ممرز 100 ساله عاجزند ، آنها فقط به نهال کاري هاي بي ارزش
صنوبر لطمه مي زنند
!
***
هدف از بيرون کردن
جنگل نشينان ، تنها به انحصار در آوردن جنگل هاي باستاني ملي به نفع
سوداگران چوب و کاغذ است
!
28
سال سوء مديريت
پسماند ها
بيماري هاي عفوني
انگلي ، گوارشي، پوستي، تنفسي، انواع سرطان ها و مرگ هاي زود رس مشکوک
و...، دست آورد فاجعه بار اين سوء مديريت است که به شکل هزينه هاي
هنگفت درماني بار مالي سنگين بر مردم تحميل کرده است
.
عدم ارائه آمار شفاف
وزارت بهداشت و درمان دليل بر سلامت مردم نيست!
قوة قضاييه تا کنون
کدام يک از مسئولين را به خاطر اهمال کاري در تامين سلامت محيط زيست
مردم به پاي ميز محاکمه کشانده است؟
چگونه است مسئولين
براي تخريب جنگل ها ، پارک هاي ملي و ديگر ارزش هاي طبيعي ملي و فرهنگي
با هم سريعاً به تعامل مي رسند . و لي آنجا که پاي سلامت مردم به
ميان مي آيد از اجراي طرح هاي مرتبط با آن شانه خالي مي کنند و توپ را
به زمين يکديگر مي اندازند
.
آيا هنوز اصلي ترين
نياز برخورداري از محيط زيست سالم نيست ؟
اجراي سريع طرح فاضلاب
تهران و ديگر شهر هاي کشور و مهار زباله هاي رها شدهء خطرزا، فوري
ترين نياز مردم است
هشدار رئيس مركز سلامت
محيط وزارت بهداشت در گفتوگو با فارس:
آلودگي نهر فيروزآباد
تهران خطر شيوع وبا و بيماريهاي انگلي دارد
خبرگزاري فارس: رئيس
مركز سلامت محيط و كار وزارت بهداشت هشدار داد: ادامه بيتوجهي به
آلودگي نهر فيروزآباد در جنوب تهران و آبياري مزارع اين منطقه با
فاضلاب خطر شيوع وبا، بيماريهاي انگلي و انواع بيماريهاي ديگر را
براي ساكنان اين منطقه و مردم تهران در پيدارد.
احمد جنيدي در
گفتوگو با خبرنگار اجتماعي فارس افزود: نهر فيروزآباد در جنوب
تهران و آبياري مزارع جنوب تهران با اين نهر و فاضلابهاي اين منطقه
مطمئناً خطر بيماري وبا، انواع بيماريهاي انگلي و آلودگي مواد غذايي
را در پي دارد، ضمن اينكه مسيلهاي اين نهر به علت سرپوشيده نبودن
علاوه بر اينكه عاملي براي تجمع پشه، موش و جوندگان است، بوي بد و
منظره نامطلوبي را به وجود ميآورد و در عين حال خطر افتادن بچههاي
اين مناطق به آن و بروز بيماريهاي ديگر را در پي دارد.
وي ادامه داد: نهر
فيروز آباد قدمت طولاني دارد اما از حدود 20 سال پيش مسئله آلودگي و
خطرات زيست محيطي و بيماريزاي آن در دولتهاي مختلف مطرح بوده است اما
همواره هر يك از ارگانهاي مسئول در اين زمينه شامل وزارت نيرو، وزارت
جهاد كشاورزي، وزارت كشور و شهرداري ديگري را مسئول دانسته و حل آن
امكانپذير نشده است.
جنيدي گفت: راه حل
اساسي اين معضل قديمي ايجاد تصفيه خانه فاضلاب تهران است كه وزارت نيرو
اعلام كرده به علت نبود بودجه توانايي ساخت آن را ندارد به همين علت با
وجود جلسات مكرر و مكاتبات فراوان در اينباره در سطح وزراي مربوطه
هنوز اين مسئله لاينحل باقي مانده است.
رئيس مركز سلامت و
محيط كار وزارت بهداشت افزود: سال گذشته تلاش جدي كرديم كه اين مسئله
حل شود، جلساتي هم با حضور وزير بهداشت، وزير دادگستري، وزير كشور،
معاون وزير جهاد كشاورزي داشتيم اما هنوز راه حل اساسي براي اين مسئله
عملي نشده است.
وي گفت: قرار شد مزارع
اين منطقه كه با فاضلاب آبياري ميشوند شناسايي شوند و متصديان آنها
به دادگاه معرفي شوند، اين اقدام از سال گذشته شروع شد و امسال نيز
متصديان مزارعي كه با فاضلاب آبياري شوند به دادگاه معرفي ميشوند.
وي ادامه داد: سال
گذشته توانستيم با يكسري اقدامات مقطعي از بروز بيماري وبا جلوگيري
كنيم و مورد چنداني از اين بيماري نداشتيم اما راه حل نهايي اين كار
ايجاد تصفيه خانه فاضلاب تهران در اين منطقه است و اگر دستگاههاي
اجرايي براي ايجاد آن مشكل بودجه دارند دولت بايد به طريقي اعتبار آن
را تخصيص دهد تا بيش از اين سلامت ساكنان اين منطقه و مردمي كه به نوعي
با محصولات كشاورزي اين منطقه مرتبط هستند به خطر نيفتد.
شتاب تخريب در
آبخيزهاي تهران
"تالون"در
منطقه حفاظت شده البرز مرکزی در چنگال تخریب آزاد راه تهران - شمال
تخریب بی محابای حوزه
آبخیز لانیز تصویری از فاجعه بیابان زایی در البرز مرکزی -با اجرای
تنها 6 درصد از طرح آزاد راه تهران – شمال
اگر آزاد راه تهران -
شمال يک طرح ملي است اما به يقين حفظ منطقة حفاظت شدة البرز مرکزي يک
حق ملي است !
وارنگه رود گل سر سبد
منطقه حفاظت شده البرز مرکزي در حوزه کرج
90هکتار
از منطقه حفاظت شده البرز امرکزي در ميگون در تعرض حريصانه کوهخوار
ميگوني . پاسخ قوة قضاييه به اين کوهخواري هاي ننگين و اوباشانه
چيست؟ . ( حوزه لتيان
)
حوزة لتيان يکي از مهم
ترين منابع تامين کننده آب کلان شهر تهران در تهديد جدي است -سازمان
بازرسي کل کشور بايد براي جلوگيري از تخريب بيشتر اين حوزه به اقدامات
خود سرعت بخشد و نتايج آن را به پيشگاه ملت ارائه دهد
زمين
لغزش ديگر در حوزة لتيان .اين بار با ابعادي بسيار وسيع در منطقه حفاظت
شده جاجرود (مشرف به درياچه سد لتيان
)
زمين
لغزش ميگون، نتيجه آغاز تعريض جاده ميگون - شمشک و تجاوز به حريم
شکننده کوهستاني حوزه لتيان
تونل
سازي در مشاء دماوند موجب تخريب مخازن آب زيرزميني شد (حوزه دماوند
)
شتاب تخريب در آبخيز
هاي تهران قسمت سوم – حوزه دماوند
تخريب و نابودي بخشي
از انبوه ترين و غني ترين جنگل هاي ارس در منطقه البرز مرکزي (حوزه
آبخيز لتيان)
تخريب يکي از ارزشمند
ترين رويشگاه هاي طبيعي سيب کشور (حوزه آبخيز لتيان)
تعريض راه فشم به
گرمابدر به سود کوهخواران به ضررمنابع ملي (حوزه آبخيز لتيان)
ساخت
و ساز در مسير شيب تند آبراهه، عامل اصلي خسارت (جاني و مالي) در سيل
فشم
تخريب شتابنده آبخيز
هاي تهران – قسمت دوم – حوزه لتيان
تخريب
شتابنده در آبخيز هاي تهران – قسمت اول - حوزه کن و سولقان
تالون
در چنگال تخریب آزاد راه تهران - شمال
در مطالعات اولیه طرح
آزاد راه تهران – شمال، از تهران تا مرزن آباد به 19 قطعه ساختمانی
تقسیم شده است که هفت قطعه آن در 32 کیلومتر اول ( فاز اول ) است که
از تهران تا دو آب شهرستانک می باشد
.
نکته
قابل توجه اینکه در هیمن 32 کیلومتر اول، آزاد راه تهران – شمال یکی
از مهم ترین و حیاتی ترین آبخیز های تهران را نشانه رفته است .
بدین معنی که تخریب های بسیار هولناکی را در آبخیز های یک پایتخت پر
جمعیت و خشک ! تاکنون به بار آورده است.
تصمیم
گیران مملکت نیز با این توجیه که آب پایتخت را از هر جایی شده و به
هر قیمت حتی به قیمت قطع حق آبه نقاط دیگر (اطراف تهران و حتی دور
تر از آن ) تامین خواهند کرد، ناظر چنین تخریبات هولناکی هستند ولی
غافل از اینکه با افزایش جمعیت چه در تهران و چه مناطقی که حق آبه
آنها را به نفع تهران مصادره می کنند ، در آینده چالش های بزرگ آب
بوجود خواهد آمد و آن زمانی است که دیگر هیچ چاره ای وجود ندارد
!
در بازدید اخیر کانون
دیده بانان زمین از تالون، از زبان راننده های مسیر شنیده شد که در
هفته گذشته ( اوایل اردیبهشت 1386 ) سه تریلی مواد منفجره به کارگاه
آزاد راه تهران- شمال ( امامزاده داوود -تالون ) حمل شده است
و
این قطعاً اولین محموله نبوده و آخرین آن نیز نخواهد بود و باید منتظر
تریلی های دیگر ی حامل مواد منفجره بود که به این قسمت حمل شود تا
مجریان با کمال گستاخی آبخیز های حیاتی یک ملت را برای هدف
نابخردانه 2 ساعت زود تر رسیدن به شمال متلاشی و نابود کنند
!
در
وب سایت تالون
www.taloonco.com/Projectf5.htmدر
مورد تونل دسترسی ( تونل هادی ) چنین آمده است
:
"
این تونل به طول 1084
متر و قطر 8 متر جهت دسترسی به دهانه¬ی جنوبی تونل تالون در مسیر
آزادراه تهران - شمال حفاری شده است. با توجّه به شروع عملیات اجرایی
حفاری تونل 5 کیلومتری تالون و با عنایت به این¬که مسیر منتهی به این
تونل هنوز احداث نگردیده است، چاره ای جز تردّد از این تونل دسترسی جهت
رسیدن به تونل های اصلی تالون در زمان احداث وجود ندارد. شرایط سخت
جغرافیایی و منطقه ای و زمستان های بسیار سرد همچنین بارش های سنگین
برف و سقوط پیدرپی بهمن در این منقطه بر لزوم احداث و استفاده از این
تونل دسترسی میافزاید. این تونل به روش چالزنی انفجاری با شیب منفی 5%
و با وجود آب زیرزمینی بسیار فراوان حفاری و تحکیم شده است.شرکت تالون
در این منطقه که منشعب از جادّه ی امامزاده داوود تا روستای رَندان و
پس از آن روستای تالون است نسبت به احداث دهها کیلومتر جادّه دسترسی،
تعریض باند، تحکیم و تثبیت بستر راه و همچنین ساخت انواع ابنیّه ی فنّی
و دیوارحائل جهت تردّد سایر پیمانکاران همچنین افراد محلّی اقدام نموده
است. "
باتوجه به مشاهدات
اعضای کانون دیده بانان زمین و نیز مطالب منتشر شده در سایت " تالون "
می توان علاوه بر تخریب های به عمل آمده که هم اکنون در منطقه دیده می
شود که سبب برهم خوردن تعادل اکوسیستم طبیعی و بکر بخشی از منطقه حفاظت
شده البرز مرکزی شده است ، چشم انداز هولناکی را برای آینده این بخش از
حوزه های آبخیز تهران را متصور شد
.
بنابر این بدون هیچ
تردیدی با احداث تونل های دوقلو تالون و ایجاد ترانشه های گستره در
دامنه ها و تبدیل آنها از شیب های 80 درصد به شیب های 6 درصد آنهم
در عرضی حداقل 75 متر ( عرض دو باند رفت و برگشت آزاد راه بعلاوه حریم
) ، تخریب ها ابعاد فاجعه بار تری به خود خواهد گرفت ! بی شک از
زمان شروع اجرای عملیات تا کنون تغییرات کمی و کیفی در آبهای این
زیر حوزه و کلان حوزه کن و سولقان دیده شده است ولی متاسفانه جسارتی
در وزارت نیرو، سازمان جنگل ها ، مراتع و آبخیز داری و همچنین سازمان
حفاظت محیط زیست وجود ندارد که آن را شفاف در اختیار رسانه ها قرار
دهند تا ذینفعان واقعی آن یعنی مردم تهران در جریان قرار بگیرند و
بدانند برای 2 ساعت زود تر رسیدن به شمال، خود و فرزندانشان چه هزینه
سنگینی را متحمل خواهند شد
!
احداث راه و تونل ها
ی دوقلو تازه اول ماجراست و اگر به مصیبت توسعه های بعدی حواشی راه
و همچنین راه های دیگری که به بهانه های مختلف احداث شده و به این
آزاد راه ختم خواهد شد( نظیر راه نور -بلده -گرمابدر - فشم - آهار –
شهرستانک و غیره) را اضافه کنیم ابعاد فاجعه بسیار گسترده تر خواهد
شد.
از
آغاز عملیات اجرایی، شاخک های بسیاری از سوداگران زمین برای تصاحب
زمین و سند زدن این منطقه حفاظت شده به نام خود تیز شد و خرید و فروش
زمینها شروع شد
.
در
بازدید سال 1382 دیده بانان زمین از روستای " رندان " بسیاری از
روستاییان می گفتند
:
"زمینهای
این مناطق( به محل آن نیز اشاره می کردند ) را رییس دانشگاه آزاد
اسلامی،آقای ناطق نوری و وابستانگانشان خریداری کرده اند."
یا در تالون کانتیر
هایی را نشان دادند و می گفتند:
"
اینها با استقرار این
کانتینر ها که متعلق به آزاد راه است قصد دارند وقتی راه ساخته شد
این محل ها را به نام های رستوران آلاچیق و غیره به مالکیت خود در
آورند ."
در همین بازدید اخیر
نیز می گفتند:
"
مهندس رامین نامی که
از کارکنان این تونل بود اقدام به خرید زمین های بسیاری در رندان کرده
است و به دوستان خودش این زمین ها را فروخته یا در حال فروش هستند."
بنا براین اگر حتی
بخشی از این گفته ها را سند قرار بدهیم متوجه منظری از تصاحب میراث
طبیعی ملی و در پی آن تخریب های بنیادی در این منطقه بویژه در "
رندان " خواهیم بود که آن را به لواسان و یا کلاردشت دیگری تبدیل
خواهدکرد و مطمئن هستیم این اتفاق خواهد افتاد
.
مروری بر نکات توجیهی
طرح در قطعات 4- 5 – 6 ( زیر حوزه رندان و تالون تا زیر حوزه لانیز در
کرج )
در گزارش اولیه آزاد
راه تهران -شمال در خصوص وضعيت طبیعی اين قطعات چنين آمده است:
قطعه چهار : شروع
مسير در كيلومتر 16 در انتهاي قطعه سوم قرار گرفته است . مسير در دامنه
غربي دره موسوم به طالون (تالون ) و در كوهستان بسيار تند تا كيلومتر
17 ادامه يافته و در اين محل جهت ورود به تونل و قطع پيش زدگي تند
كوهستان، دو باند مسير از يكديگر جدا شده و باند رفت در كيلومتر 17 به
تونلي به طول 245 متر وارد مي گردد . طول تونل مذكور در خط برگشت حدود
310 متر است . باند هاي مسير پس از خروج از تونل در كيلومتر 18 مجدداٌ
بهم پيوسته و در كيلومتر 700+18 از مقابل روستاي"تالون" كه در ضلع
شرقي رودخانه قرار دارد عبور و در امتداد آبريز ذكر شده صعود مي نمايد
. عوارض دامنه تند و مسير به تدريج به حاشيه رودخانه نزديك مي شود .
عرض مسير در طول 4450 متر در خط رفت معادل 35/13 متر و در طول 4546 متر
خط برگشت مساوي 60/12 متر است و حداكثر شيب مسير معادل 6 درصد است .
حداقل ارتفاع مسير در کيلومتر 16 معادل 2044 متر و در كيلومتر 21 قبل
از ورود به تونل بزرگ تالون 2313 متر از سطح دريا است
.
قطعات پنجم و ششم :
مسیر این قطعات از کیلومتر 21 در فاصله حدود 340 متری ورودی تونل بزرگ
تالون ( طالون ) آغاز می گردد.
مسیر
سمت رفت و برگشت در شروع قطعه از یکدیگر جدا گردیده و باند برگشت مسیر
با فاصله عرضی حدود 40 متر از مسیر رفت قرار دارد بعلاوه ارتفاع مسیر
در نقطه ورودی 2324 متر از سطح دریا است.
تونل های دوگانه تالون
به صورت مستقیم و با شیب یکنواخت تا انتها ادامه دارد و خروجی تونل
تالون در کیلومتر 26 در ارتفاع 2245 در دره لانیز شهرستانک است .
طول باند رفت 5600 متر و طول باند برگشت 5533 متر پیش بینی شده است .
در فاصله هر 500 متر از تونل های رفت و برگشت پاساژ اتصالی بین
دوباند تونل احداث می گردد
.
و اما در بخش پنجم
مطالعات ارزیابی زیست محیطی آزاد راه تهران –شمال صفحه 96 که با عنوان
" اثرات عمده زیست محیطی ناشی از احداث آزاد راه " است در مورد
کیلومتر 21 تا 26 ، چنین آمده است
:
مسیر به صورت تونل و
بدون اثرات زیست محیطی است
!!
که این ارزیابی را می
توان جزء شاهکار های ارزیابی های زیست محیطی دانست و باید آن را
به عنوان سند تاریخی در موزه حفظ کرد
!
تونل هایی با طول
11000 متر و عرض حداقل 66 متر ( 13 متر عرض هر تونل + فاصله 40 متری
بین تونل ها ) در دل آبخیز های مهم تهران (کرج و کن ) احداث مي
شود و اکوسیستم ذخیره گاه های آب میلیون سالی و منشاء چشمه سارها
را بر هم میریزد و هزاران تن حاک و سنگ را از دل این اکوسیستم بیرون
می کشد و در جای دیگر تلنبار می کند و تعادل یک منطقه بکر حفاظت شده
را کاملاً بر هم می زند ولی به راحتی گفته میشود بدون اثرات زیست
محیطی است !
این ارزیابی ناشی از
دیدگان کوری است که تنها ارزیابی ( آنهم صوری ) را زمانی لازم می بیند
که جنگلی و درختی بر سر راه باشد که آنهم برای داشتن پاسخی آبکی به
معترضین قطع جنگل و درخت است ! گفتنی است در مطالعات ارزیابی آزاد
راه تهران شمال زمانی به اصطلاح ارزیابی ظاهراً مورد توجه قرار می
گیرد که مسیر آزاد راه در بخش شمالی وارد جنگل های شمال می شود که
البته در مورد نقد همین قسمت نیز در کتاب جنگل های باستانی شمال در
آستانه وداع (تالیف نگارنده این گزارش ) به آن پرداخته شده است
بعلاوه نکته دیگر در
توجیهات طرح آزاد راه تهران –شمال حق مالکیت است . حق مالکیت یک ملت
تنها زمانی به چشم طراحان و مجریان آزاد راه تهران – شمال آمده که سند
منگوله داری رو شده است ! و حقوق این نسل و نسل های آینده از این منطقه
حفاظت شده و آبخیز های حیاتی کاملاً نادیده گرفته می شود . در گزارش
اولیه طرح در مورد قطعات فوق الذکر آمده است
:
"
این مسير ها در تعارض
با اراضي كشاورزي – باغات و ابنيه قرار ندارد
. "
مهم ترین پیامد های
فیزیکی و زیستی آزاد راه – تهران شمال در حوزه تالون
بر هم زدن تعادل طبیعی
کوهستان
تخریب دره زيباي
تالون و تخريب بستر رودخانه آن
تخريب خاک و به تبع
آن پوشش گياهي
بر هم زدن بستر طبیعی
خیزش چشمه ها و ریز آبه ها ی آنها
تخریب مراتع و دفن
آنها بر زیر باطله ها
تبديل شدن اراضي يک
منطقه حفاظت شده به کالايي براي سوداگري و ساخت و ساز . چنانکه اين
روند از سال 75 در اين حوزه شروع شده است
نابودي زيستگاه ها ی
گیاهی و جانوری
تغییر کاربری باغات و
اراضی کشاورزی
تغییر در ميکرواقليم
منطقه
تغيير الگوهاي معيشتي
و به تبع آن تشدید شتاب در تخريب حوزه
تشدید لغزش ها و ريزش
ها در ارتفاعات حساس به ریزش و لغزش به لحاظ انفجارات و ایجاد ترانشه
های گسترده
تشدید سیلخیزی
تشدید هدر دهي و
آلودگی آب(سطحی و زیر زمینی
)
نابودي باغات
کوهستاني و به عبارتی دفن باغات بسیار با ارزش به علت حجم بالای
باطله ها
تجاوز به حريم کوه
نشينان
و
...
کانون
دیده بانان زمین تاکید می کند، دولت ها اجازه ندارند میراث طبیعی
یک ملت را و همچنین منابع حیاتی آب یک پایتخت بزرگ ، پر جمعیت و در
عین حال خشک را چنین بی محابا دستمایه توجیه 2 ساعت زود تر رسیدن به
شمال کنند .
بار دیگر تکرار می
کنیم که این آزاد راه نه توجیه زیست محیطی دارد نه توجیه اقتصادی دارد
، نه توجیه عملکردی دارد و نه توجیه اجتماعی دارد و باید هر چه زود
تر برای همیشه تعطیل اعلام گردد تا از ضرر و زیان های بزرگ تر جلوگیری
شود !
نصیرآباد
کازرون و روستا های " کمانکشی " و " خشک آباد " قربانی نیروگاه سیکل
ترکیبی کازرون
گزارش خبری از : کانون
دیده بانان زمین - دوم دیماه 1386
ساکنین روستا های "
نصیر آباد" ، " کمانکشی " و روستای " خشک آباد " در حد فاصل شهر
کازرون و تالاب بین المللی پریشان در معرض آلودگی گسترده جسمی و روانی
نیروگاه سیکل ترکیبی کازرون قرار گرفته و بعلاوه 700 هکتار از مرغوب
ترین زمین های کشاورزی این روستا ها در خطر نابودی کامل است
.
در آذر ماه سال جاری
( 1386 ) تعدادی از اعضای کانون دیده بانان برای بازدید از ارزش ها ی
طبیعی و نیز معضلات بخش هایی از کازرون و شیراز به این مناطق سفر کردند
.
یکی از مناطقی که مورد
بازدید قرار گرفت روستای نصیر آباد کازرون بود .این منطقه که نیروگاه
سیکل ترکیبی در آن احداث شده است از موقعیت جغرافیایی ویژه ای از نظر
طبیعی– تاریخی– فرهنگی – زیست محیطی و گردشگری بین شهر کازرون و تالاب
بین المللی پریشان برخوردار است . بعلاوه شهر قدیمی کازرون نیز که به "
بلدالعتیق " یا " شهر کهنه " مشهور بوده است در دل همین منطقه مدفون
است
که پروژه سیکل ترکیبی
کازرون با نادیده گرفتن همه این ویژ گیها حتی امکان کاووش این شهر
باستانی را از بین برده است . علاوه بر آن احداث چنین نیرو گاهی در
حریم تالاب بین المللی پریشان و منطقه حفاظت شده دشت ارژن و پریشان
امنیت مسیر عبور پرندگان نادر مهاجر را مورد تهدید قرار داده است . به
عبارت دیگر در این منطقه حساس این نیروگاه علاوه بر وارد آوردن آسیب
های جدی به جسم و جان مردم و بر هم زدن اساس و بنیان معیشتی آنها که
همان زمین های کشاورزی و دامداری است ، میراث طبیعی به همراه میراث
تاریخی را در معرض تخریب قرار داده است
!
از
سال 85 تا چند ماه گذشته در رسانه ها خبر ها یی از راه اندازی واحد
نخست نیروگاه سیکل ترکیبی کازرون درج شده است
. :
*-
نخستین واحد نیروگاه
سیکل ترکیبی کازرون زمستان امسال راه اندازی شد . ( روزنامه سرمایه 4
مهر 85 )
*-
پیشرفت 86 درصدی
نیروگاه سیکل ترکیبی کازرون ( آفتاب 27 دی 85)
*-
واحد نخست سیکل ترکیبی
کازرون راه اندازی می شود ( دنیای اقتصاد 26 بهمن 85
)
*-
راه اندازی نخستین
واحد نیروگاه سیکل ترکیبی کازرون ( خبرگزای فارس 3 مهر 85
)
*-نیروگاه
سیکل ترکیبی کازرون 95 درصد پیشرفت فیزیکی داشته است ( ایرنا 9 اسفند
85 )
*-واحد
اول بخار نیروگاه کازرون وارد مدار شد ( فارس 19 اردیبهشت 86
)
*-
آخرین واحد نیروگاه
کازرون وارد مدار می شود ( شانا – 27 شهریور 86
)
اما متاسفانه از آنجا
که این اخبار عموماً از بلند گو ی روابط عمومی سازمان ها و وزارتخانه
های مربوطه اعلام می شود ، در هیچ جای آن اطلاعاتی در زمینه ویژگی
جغرافیایی و آثار تهدید های زیست محیطی اینگونه پروژه ها درج نمی شود
.
نیروگاه سیکل ترکیبی
کازرون درست همجوار روستا ، با اشغال اراضی مرغوب کشاورزی ساخته شده
است و فاصله آن تا اولین خانه های روستایی کمتر از 300 متر است و دکل
های فشار قوی درست از زمین های کشاورزی و بافت روستا عبور داده شده است
.
درد
دل روستاییان
برخی از اهالی روستا
مشکلات موجود را چنین در میان گذاشتند
:
*-
یکی کشاورزان می گفت :
در سال 73 13حدود 70 هکتار زمین مرغوب کشاورزی را مفت از دست ما بیرون
کشیدند با قیمت متری 8 تومان ( 8 تا تک تومانی ) در نوبت دوم ، در سال
1383 بیست هکتار دیگر را به زور به قیمت متری 3 هزار تومان از ما
خریدند.
*-
به گفته رییس شورای
اسلامی نصیر آباد ، استخر پساب های سمی نیروگاه که حدود 4 هکتار مساحت
دارد و با عمقی حدود 12 متر حفر شده است از این نوع اراضی مرغوب بود
که در آن چندین نوبت در سال انواع صیفی جات و سبزی جات به عمل می آمد
نظیر گوجه فرنگی ، خیار ، ذرت ، بادنجان، گشنیز ، شوید و
...
*-
در مورد آلوده شدن آب
های زیر زمینی ( آب چاه ) گفته شد که پساب سمی نیروگاه به داخل این
استخر هدایت می شود که به علت عدم عایق بندی کف آن ، به آب های زیر
زمینی نفوذ کرده و آنها را سمی می کند چرا که تلمبه های ما در 100 متری
این استخر قرار دارد . سمی بودن آب استخر زمانی بر ما روشن شد که
پرندگانی که از آب این استخر استفاده می کردند تلف شدند و می شوند
. .
*-
ساکنین یکی از خانه
های روستایی با نشان دادن درختان نارنگی و پرتقال تاکید کردند که تا
چند سال پیش نارنگی و پرتقال های آنها بسیار درشت و خوشمزه بود ولی
امروز چنانکه مشاهده می کیند ریز و بی مزه شده است.
*-
گفته شد از زمان
فعالیت نیروگاه درختان بسیاری در روستا در حال خشک شدن هستند و برگ های
آنها روز به روز کوچک تر می شوند
.
*-
آلودگی شدید صوتی از
دیگر معضلاتی بود که اکثر روستاییان از آن شکایت داشتند از جمله
:
-
یکی از روستاییان که
کارگر این کارخانه بود اظهار داشت که آلودگی شدید صوتی کارگران این
کارخانه را آزار می دهد و گوشی هایی به آنها داده شده که کوچک و ارزان
قیمت هستند و تاثیری در کاهش صدا ندارند . ضمن اینکه این کارگر میزان
صدایایجاد شده از این نیروگاه را به صدای موتور جت تشبیه می کرد و می
گفت در هنگام ایجاد این صدا گوشهایمان را گرفته به خود می پیچیم و
دچار کری موقت می شویم
.
-
یکی از دانش آموزان
دبیرستانی این روستا می گفت که بلندی صدای نیروگاه تا نزدیکی کازرون
نیز شنیده می شود . این دانش آموز تاکید داشت که قبلاً از نظر درسی
مشکلی نداشته ولی در حال حاضر تمرکز خود را از دست داده است و افت
تحصیلی پیدا کرده است و اضافه کرد که دوستان دیگرش نیز دچار چنین
مشکلاتی شده اند .
-
از دیگر عوارض آلودگی
صوتی این نیروگاه در روستا سردرد های شدیدی است که اهالی را از پیر و
جوان گرفتار کرده است به طوری که یکی از دختران دیگر روستا می گفت
برادرش دچار سردرد های مزمن شده است و دیگر تمایل به رفتن به مدرسه را
ندارد .
-
مادری از اهالی روستا
می گفت که کودکان ما عموماً در وحشت به سر می برند و آرامش و خواب
آنها بهم خورده است و این مسئله نگرانی شدید را در ما مادران ایجاد
کرده است .
*-
به گفته رییس شورای
اسلامی روستا حدود 100 دانش آموز دبستانی و 200 دانش آموز راهنمایی و
دبیرستانی در این روستا مشغول به تحصیل هستند که بیشتر آنها با افت
تحصیلی مواجه شده اند. بعلاوه طبق اطلاعات موجود در خانه بهداشت روستا
تعداد زیادی از کودکان و دانش آموزان دچار کم خونی و رنگ پریدگی شده
اند و بیماری های عصبی، قلبی و عروقی در روستای ما به شدت رو به افزایش
است .
به
گفته رییس شورای اسلامی روستا تاکنون نامه های بسیار ی به اداره محیط
زیست کازون و شیراز و حتی تهران نوشته شده و آنها در جزیان معضلاتی که
این نیروگاه برای سلامت آنها ایجاد کرده قرار داده اند. ولی تا امروز
هیچگونه پاسخی به آنها داده نشده است
.
نامه زیر آخرین نامه
اعتراض آمیزی است که شورای اسلامی نصیر آباد در هفته گذشته به مسئولین
کشور نوشته که رونوشتی از آن نیز به کانون دیده بانان زمین ارسال داشته
است .
متن نامه
:
بسمه تعالی
کانون دیده بانان زمین
باسلام
همانطور مستحضرید طبق
اصل 50 قانون اساسی، حفاظت از محیط زیست وظیفه همگانی است و اقداماتی
که منجر به تخریب محیط زیست شود ممنوع بوده ، چرا که نسل های بعدی باید
بتوانند در آن ، حیات رو به رشدی داشته باشند
.
حال ما ساکنین روستای
نصیر آباد کازرون بنا به همین اصل قانون اساسی و دیگر وظایفی که در
رسانه های گروهی در مورد سازمان حفاظت محیط زیست اعلام می گردد که
وظیفه دارد مانع ایجاد آلودگی های مضر برای سلامت مردم شود ، تقاضا
داریم به داد ما برسید و اگر نمی توانید کار انجام دهید تا ما از
سازمان های بین المللی حفاظت محیط زیست کمک بخواهیم
.
در سال 74- 73
نیروگاه سیکل ترکیبی کازرون که تامین کننده برق بعضی از استان ها و
شهرستان های ایران به ظرفیت بیش از 1400 مگاوات است در فاصله حدود 500
متری روستای ما احداث شده است ، در این روستا 150 خانوار زندگی می کنند
که اکثر اً از طریق کشاورزی و فعالیت بر روی زمین ، پرورش دام و طیور
زندگی خود را می گذرانند . روستاهای " کمانکشی " و "خشک آباد " هم
نزدیک نیروگاه هستند . دکل های برق فشار قوی را از زمین های ما عبور
داده اند و تمام بخار هایی که این نیروگاه تولید می کند همه اش سمی و
سرطان زا و بسیار خطرناک است و به آبهایی که از آن دستگاه های خود را
راه اندازی می کنند ، مواد سمی اضافه می کنند تا املاح آب را بگیرد و
مقداری از این آب که سم خالص است را بر می گردانند و در استخری سرباز
و دیوار وبه دیوار زمین های روستا که به وسیله لودر حفر کرده اند می
ریزند و در طی مدتی تمام آبهای زیر زمینی این روستا اسیدی می شوند و
پرندگان مهاجری که در مسیر این روستا کوچ می کنند وقتی از آب این استخر
می خورند از بین می روند
.
متاسفانه برخی تغییرات
در وضعیت گیاهان ، حیوانات و ساکنین روستا پس از فعالیت نیروگاه به
وجود آمده است و رشد گیاهان طبیعی و زراعی کم شده است و عمرشان کوتاه
شده زود پژمرده می شوند . مزه محصولات کشاوورزی تغییر کرده است . شیر
دهی کمتر شده و رنگ شیر دام تغییر کرده است و تعداد قابل توجهی از جوجه
هایی که به دنیا می آیند از بین می روند و عمدتاً قبل از بیرون آمدن از
تخم از بین می روند . رنگ کودکان زرد شده است رشد بدن آن ها کمتر شده
است و بیماری هایی از قبیل آسم – حساسیت – سرطان – بیماری های قلبی و
عروقی – سردرد های شدید – کری و سنگینی گوش از سر و صدا ی نیروگاه –کم
خونی – اعصاب – رعب و وحشت میان کودکان – افسردگی و خواب آلودگی –
اسهال و استفراغ ، به طور بیسابقه ای در میان بزرگسالان و کوچکسالان
شیوع پیدا کرده است و از سرو صدای نیرو گاه خواب و آسایش نداریم
.
ای مسئولین حفاظت محیط
زیست و دیگر مسئولین به خدا ما گناه نکردیم ما هم زنده هستیم و می
خواهیم زنده بمانیم و زندگی کنیم
.
چرا اجازه می دهید
اینگونه ذره ذره ما و کودکان ما و حیوانات و مزرعه مان نیست و نابود
شود ! چرا کسی به فریاد ما نمی رسد ؟ آیا جان ما اهمیت ندارد ؟ پس
شعار عدالت خواهی کجا رفته است ؟ آیا ما باید زیر چرخ توسعه له شویم ،
چراغ عمرمان خاموش شود تا چراغ خانه دیگران با برق نیروگاه روشن شود ؟
کجای این کار اسمش انسانیت است ؟ ! نسل اندر نسل اینجا زندگی کرده ایم
و حالا باید زنده بگور شویم به چه قمیتی ...؟ ! باز هم می گوییم و
التماس می کنیم با قدرت قانون به داد ما برسید ما دلمان نمی خواهد در
جامعه اسلامی مجبور شویم جلو نیروگاه صف بکشیم و خودمان مبارزه رو
دررو بکنیم پس کمکمان کنید قبل از آنکه اوضاع از این بدتر شود نه
آنقدر به تاخیر بیاندازید که ضرب المثل " نوشدارو بعد از مرگ سهراب "
هم در مورد ساکنین روستای نصیر آباد عملی شود و یا
...
کانون دیده بانان زمین
اعتقاد دارد دولت حق ندارد به نام توسعه با سلامت و زندگی مردم چنین
بازی کند . همانگونه که در متن نامه شورای اسلامی روستای نصیر آباد
آمده ، چرا باید روشن شدن چراغ خانه های دیگران به قیمت خاموش شدن
چراغ عمر این روستاییان تمام شود
.
آیا هدف " توسعه " که
امروز با تاکید با عنوان " توسعه پایدار " از آن یاد می شود چیزی جز
تامین نیاز های نسل حاضر و نسل های آینده و یا به عبارتی فردا را در
امروز دیدن است ؟ توسعه ای که نسل آتی را در بر آوردن نیاز های خود
دچار تنگنا نکند و توسعه ای که زندگی و سلامت این نسل و نسل های
آینده را به مخاطره نیاندازد . در این صورت است که حفاظت از محیط
زیست و به تبع آن حفظ سلامت منابع انسانی و طبیعی باید محور هر گونه
توسعه قرار گیرد . در حالی که با احداث این نیروگاه تمامی اهداف توسعه
پایدار لگد مال شده است
.
نمی توان باور کرد که
احداث کنندگان این نیروگاه از آثار سوء آن بر سلامت و زندگی مردم در
شعاع تحت تاثیر نیروگاه بی اطلاع بوده اند
!
در سال 1383 زمانی که
برای اولین بار در نمایشگاه بین المللی محیط زیست در تهران ، کانون
دیده بانان زمین آب شرب آلوده به نفت روستای اسماعیل آباد در جوار
پالایشگاه نفت تهران را در غرفه خود همراه با پخش فیلم هایی از آن
منطقه ا به نمایش گذاشت ، اداره کنندگان غرفه شرکت های نفتی از جمله
پالایشگاه تهران شدیداً به آن معترض شده و آن را دروغی بیش ندانستند .
ولی وقتی پای سایر مطبوعات و رسانه ها به اسماعیل آباد کشیده شد و این
خبر به اشکال مختلف تیتر بیش از 100 نشریه ، رسانه و سایت شد، مسئولین
پالایشگاه نفت و سازمان حفاظت محیط زیست وادار به پذیرش حقیقت تلخ
شدند .
آیا جریان اسماعیل
آباد تهران نمی توانست درس عبرتی برای برنامه ریزان چنین توسعه های
فله ای شود ؟ که امروز شاهد تکرار این ماجرای تلخ در نصیر آباد کازرون
نباشیم ؟
کانون
دیده بانان زمین همان گونه که بار ها تکرار کرده است یکی از عوامل اصلی
چنین توسعه ای را بخشی نگری دانسته همچنین معتقد است که تا زمانی که
هر بخشی بدون توجه به آثار سوء عملکرد خود بر بخش های دیگر ، برنامه
ریزی، تصمیم سازی و تصمیم گیری می کند، باید منتظر فجایع بد تر از این
هم باشیم .
بعلاوه ما معتقدیم ضعف
قوه قضاییه و کوتاه آمدن آن در مقابل دست اندازان به حقوق مردم و میراث
های طبیعی – تاریخی – فرهنگی و چشم بستن به عملکرد دستگاه های دولتی،
این پیامد های شوم بخشی نگری را روز افزون کرده و چشم انداز تیره ای
را در پیش رو ترسیم می کند و دست دستگاه های اجرایی را بازمی گذارد
تا هر مکان و محلی را برای اهداف اجرایی خود تعیین کنند. به عنوان
مثال آیا تاکنون قوه قضاییه مسئولین وزارت نفت یا وزارت نیرو را برای
مکان یابی های نادرست و یا توسعه پروژه های غلط قبلی مورد مواخذه
قرار داده است ؟ شواهد موجود و آوارگان زیست محیطی از پروژه های سد
سازی گرفته تا پروژهای احداث کارخانه های پترو شیمی و یا نیرو گاه ها و
یا پالایشگاه ها و یا ... نشانگر بی توجهی قوه قضاییه به این مهم بوده
است .
وخامت
این امر در حالی تشدید می شود و ابعادگسترده تری می یابد که سازمان
حفاظت محیط زیست کشور که باید همواره مدافع بی چون و چرای محیط زیست
باشد به توجیه گر اقدامات اجرایی سایر دستگاه ها تبدیل می شود
.
اینجاست که نمایندگان
مردم در مجلس در این گونه موارد مسئولیتی فراتر از ارائه یک نطق پیش از
دستور دارند و باید از حقوق مردم یعنی موکلین خود دفاع کنند و دستگاه
هایی را که مسبب تخریب محیط زیست ، به خطر انداختن سلامت مردم و ایجاد
آوارگی زیست محیطی حاصل از مکان یابی های نادرست پروژه ها می شوند
،مورد استیضاح قرار دهند و قوانین لازمه را تصویب و قوانین موجود را
تکمیل کنند که متاسفانه چنین چیزی مشاهد ه نشده است
.
به راستی با در پیش
گرفتن چنین شیوه هایی می توان چشم انداز روشنی برای آینده این مرزوبوم
تصور کرد ؟
تخریب بی
محابای حوزه آبخیز لانیز - شهرستانک
تصویری
از فاجعه بیابان زایی در البرز مرکزی
با اجرای
تنها 6 درصد از طرح آزاد راه تهران – شمال
گزارش
خبری -تحقیقی از کانون ديده بانان زمين: نسرین دخت خطیبی - آبان
1386-
در حال حاضر فشار
اکولوژیکی بر روی حوزه های آبخیز تهران از جمله حوزه کرج به شدت
افزایش یافته و هر روز نیز ابعاد تخریبی جدیدی به خود می گیرد .
کانون دیده بانان زمین از آغاز فعالیت خود تمرکز بر روی این حوزه ها را
یکی از محور های خبری خود قرار داده است که می توان انعکاس آن را در
همین سایت و در آرشیو " شتاب تخريب در آبخيزهاي تهران " مشاهده کرد.
دیده بانان زمین بر این باور است آنچه که این حوزه ها را تحت فشار های
اکولوژیکی زیاد قرار داده است عدم وجود برنامه ریزی آمایش سرزمین، عدم
وجود برنامه های دراز مدت مدیریت آب در تهران و نیز در شما ل، عدم
وجودبرنامه های حفاظتی در البرز مرکزی بویژه منطقه حفاظت شده آن است.
در نتیجه این بی برنامه گی، منابع طبیعی حیاتی و ملی کشور دست مایه
برنامه های بخشی ، کوتاه مدت و سلیقه ای شده است و این امر سبب شده تا
دست دولت ها آنچنان باز باشد که نه تنها اهداف استراتژی ملی توسعه
پایدار را مّد نظر قرار ندهند، بلکه با بهره گیری از ضعف قانون هر آنچه
را که می خواهند دانسته یا ندانسته بر سر این حوزه های حیاتی بیاورند و
اگر ضرورت ایجاب کرد، دلایل خود را در زرورق های توجیهی فریبنده بخورد
مردم دهند .
دید گاه " راه انداز ،
جا انداز " یکی از دیدگاه هایی ست که بر اجرای طرح ها حاکم بوده و
طرح ها قبل از مطالعات دقیق و ارزیابی های اثرات زیست محیطی آن کلنگ
زنی می شود. این دیدگاه تاکنون نتایج بسیار مخربی برای منابع حیاتی
طبیعی ملی کشور داشته است. بعلاوه سیاسی کردن طرح ها و تبدیل آن به
یک طرح مقدس و غیر قابل تغییر ( تابو) مانع از آن می شود که کسی
بتواند آن را رد کند. نمونه بارز اين ديدگاه اجرای طرح آزاد راه
تهران – شمال است که ما آن را " طرح بیابانزایی تهران – شمال نام
گذاشته ایم که به دلیل بسته بندی کردن آن به نام " طرح ملی " و نیز
سیاسی کردن آن شهامتی برای توقف طرح تا کنون وجود نداشته است ! و
اگر هم کسی از مسئولین از پیامد های مخرب آن آگاهی داشته باشد بر
خود واجب سیاسی می بیند که حتی به شکل شعاری هم که شده از طرح پشتیبانی
کند.
البته
در مورد آزاد راه تهران - شمال تشکل های زیست محیطی این تابو را شکستند
و با اعتراضات وسیع خود، آن را وارد بحث های رسانه ای کردند. ولی همین
اندازه نیز برای مسئولین قابل تحمل نبود. به یاد بیاوریم سخنان
تاریخی و حیرت آور خانم ابتکار رئیس سازمان حفاظت محیط زیست کشور در
دولت گذشته را که در 20 خرداد 1378 می گوید : " ... بحث آزاد راه
از نظر خبری کهنه و بی ارزش است و از این که مطبوعات علاقه مند به بحث
در باره آن هستند تعجب می کنم ، البته پرداختن به آن به عنوان سمبل
مسائل زیست محیطی خوب است .." و به یاد می آوریم حتی وقتی برخی
کارشناسان دولتی و مسئولین و حتی برخی اساتید دانشگاه قصد نقد این طرح
را داشتند ابتدا این جمله کلیشه ای را می آورند که : ما مخالف توسعه
نیستیم و اینکه این آزاد راه باید اجرا شود موافقیم اما .... و سپس
نظر خود را ابراز می کردند و در واقع جسارت آن را نداشتند که بگو یند
اصل طرح از همه ابعاد چه از بعد اقتصادی ، چه از بعد اجتماعی و چه از
بعد عملکردی و چه از بعد زیست محیطی کاملاً غلط است و با هزینه آن
می توان کلیه راه های تهران- شمال را بهینه سازی و ایمن کرد
!
اجرای
طرح آزاد راه تهران – شمال كه تاکنون حدود 6 درصد آن اجرا شده چه در
بخش البرز جنوبی و چه در بخش البرز شمالی خسارات جبران ناپذيري را بر
محيط طبيعي وارد کرده است. قطعاً اگر این طرح به مراحل کامل تری برسد
ابعاد تخریبی بسیار بیشتری خواهد داشت
.
در آذر ماه 1375 هاشمي
رفسنجاني رئيس جمهور وقت يکي از ويژگيهاي طرح احداث اين آزاد راه را
چنین می داند که هزينه اجراي آن را دولت نمي پردازد.(روزنامه اطلاعات
20 آذر 75 ) هرچند نادرستی اين گفته ، در این یک دهه ثابت شده است و
تا کنون دولت از بیت المال چه هزینه هاي زیادی متحمل شده است
(((("
پرداختي دولت تا پايان
سال 83 با احتساب نرخ سود در مجموع معادل 843367 ميليون ريال (شامل
پرداخت نقدي معادل 254755ميليون ريال به اضافه ارزش زمينهاي واگذاري
معادل 588612 ميليون ريال) بوده در صورتي كه آورده طرف مشاركت تا
پايان سال 82 جمعا معادل 540000 ميليون ريال بوده كه از اين مبلغ
347000ميليون ريال آن مورد تاييد وزارت راه و ترابري قرار گرفته و در
مجموع آورده مزبور تا پايان سال 83 معادل 610000 ميليون ريال برآ ورده
شده است . به منظور جلوگيري از زيان بيشتر و استيفاي حقوق دولت و ملت،
قرارداد مشاركت در احداث آزاد راه تهران - شمال بهتر است فسخ گردد و
وزارت راه و ترابري نظير ساير طرحهاي عمراني در دست اجرا مسووليت
احداث آزاد راه مذكور را خود با انتخاب پيمانكاران داخلي يا خارجي بر
عهده گيرد. (مركز پژوهش هاي مجلس ديماه 1384 )- محمد رضا منتظری مجری
ساخت و توسعه آزادراهی وزارت راه و ترابری : .... ساخت منطقه یک
آزادراه به طول 32 کیلومتر ( حد فاصل منطقه کن تهران و دوآب شهرستانک )
که به یک پیمانکار چینی واگذار شده است ، با ارائه ضمانت نامه 55
میلیون دلاری و دادن پیش پرداخت به پیمانکار از دهم اسفند پارسال
عملیاتی شد...... امسال آزادراه تهران – شمال 20 میلیارد تومان بودجه
مصوب دولتی دارد و برای آن 53 میلیارد تومان اوراق مشارکت به فروش می
رسد و 73 میلیارد تومان نیز به نبیاد مستضعفان به طرح اختصاص می دهد .
... ( همشهری آنلاین – 27 مرداد 86 ) - قرار داد فنی آزاد راه تهران –
شمال با " هالکرو " انگلیس امضاء شد .. بر اساس این قرار داد که با
مبلغی در حدود 15 میلیارد تومان بسته شده است ،پیمانکار ایرانی به
تناسب پیشرفت کار و بنا به نیاز پروژه تعیین کننده تعداد نیروهای
انگلیسی حاضر در محل خواهد بود و.... ( روزنامه عصر اقتصاد دوشنبه 30
مهر 1386 ))))
ولی
از زاویه دیگر سخن ایشان درست بود زیرا که پرداخت هزینه این طرح نه
تنها بر گرده این نسل بلکه بر گرده نسل های آینده نیز سنگینی خواهد کرد
زیرا که با نرخ تخریب میراث طبیعی ملی و حیاتی پرداخت می شود. امروز
مشاهدات ما در حوزه لانیز شهرستانک شاهد مثالی است بر این مدعا و بی
شک فردا با تکمیل طرح و تشدید انفجارات و افزایش حجم رسوبات وارد شده
در دریاچه سد کرج ، مرگ زود هنگام سد کرج را هم شاهدخواهیم بودیم که
این خود نیز هزینه سنگین دهشتبار دیگری خواهد بود . سدی که هم اکنون
40 درصد ظرفیت خود را از دست داده است ، سدی که بابت احداث آن حدود 140
نفر جان خود را از دست داده اند و سدی که دیگر نمی توان جایگزینی برای
آن در حوزه کرج در نظر گرفت
!
کاستن از فاصله مهم
ترین دست آورد هدف طرح معرفی شده است! که در خوشبینانه ترین شکل بدون
احتساب حجم ترافیک سال های آتی 2 ساعت خواهد بود. حال این 2 ساعت فرضی
و احتمالی تا چه اندازه ارزش تخریب منابع گرانبهای حیاتی وملی را
داراست بر کسی روشن نشده است ؟
مشاهدات انجام شده
اعضای کانون دیده بانان زمین خانم ها فرشته موثق نژاد ، مینا محبوبی ،
طاهره ابوطالبی، صبور حبیبی و اینجانب نسرین دخت خطیبی در چندنوبت
در اسفند 85 و اردیبهشت ،خرداد و شهریور 86 حوزه آبخیزی درهم ریخته و
متلاشی شده را دید که تصاویر زیر نمونه ای از آنها است
.
این گزارش با این هدف
تهیه شده است که به هم میهنانمان در این سرزمین اعلام کنیم که بر خلاف
سخنان خانم ابتکار در سال 78 بحث آزاد راه تهران – شمال نه تنها هرگز
کهنه نخواهد شد بلکه باید همواره به آن پرداخته شود تا شاید سر انجام
اراده سلیم و جسوری پیدا شود که این طرح بیابان زایی البرز مرکزی را
برای همیشه متوقف کند
!
حوزه آبخیز لانیز با
مساحت حدود 5 هزار هکتار یکی از زیر حوزه های آبخیز شهرستانک کرج است
که تامین کننده بخش با اهمیتی از آب تهران بزرگ می باشد . بعلاوه این
حوزه به لحاظ ارزش های زیستی مهم از قبل از انقلاب جزيي از منطقه حفاظت
شده البرز مرکزی بوده است
.
حوزه آبخیز لانیز
شهرستانک نیز از قانون مندی سایر زیر حوزه های کرج تبعيت و به صورت یک
اکوسیستم واحد عمل می کند و بر آیند تخریب آن به کل این اکوسیستم ضربه
زده و خواهد زد !
حوزه لانیز برف آبها
و چشمه سارهای ارتفاعات بلند غرب شهرستانک و ارتفاعات شرقی دریاچه سد
کرج از جمله کوه" سرلت" و کوه " نسام " و ارتفاعات جنوبی حوزه کرج
یعنی ارتفاعات حد حوزه های کن و سولقان و حوزه کرج را زهکشی می کند
ولی دو شاخه مهم آبریز این حوزه که یکی از جنوب شرق جریان یافته و
یکی از جنوب غرب، در روستای لانیز به هم پیوسته و " آب لانیز " یا
همان رود خانه لانیز را تشکیل می دهند .از روستای لانیز این رود خانه
به طول حدود 4 (كيلومتر)به موازات جاده شوسه و از سمت شمال غربی (
البته در وضعیت چندین سال پیش و شکل طبیعی بستر رود خانه. چون هم اکنون
بستر رود خانه کاملاً بهم خورده گاه به سمت راست جاده قبلی و گاه به
سمت چپ منتقل شده است ) جاده جریان داشته وبعد از عبور از زیر یک
دستگاه پل به رود خانه شهرستانک می پیوندد و به همراه رودخانه شهرستانک
و بعد از طی مسیری حدود 1200 متر به مادر رود کرج متصل می شود و در
مسیری کمتر از 20 کیلومتر به دریاچه سد کرج می ریزد.
90
هکتار
از آبخيز هاي حوزه لتيان در منطقه حفاظت شده البرز مرکزي در ميگون در
تعرض حريصانه کوهخوار ميگوني
پاسخ قوة قضاييه به
اين کوهخواري هاي ننگين و اوباشانه چيست؟
گزارش : کانون ديده
بانان زمين- 9-تير ماه 1386
کانون ديده بانان زمين
در آغاز فعاليت خود يکي از محور هاي توجه و خبر رساني را به آبخيز هاي
تهران معطوف کرد با عنوان " تخريب شتابنده در آبخيز هاي تهران " که در
پي آن تاکنون بيش از 50 بازديد از حوزه ها ي لتيان، کن و سولقان ،
دماوند و کرج داشته است که برخي از آنها در غالب گزارش و خبر در همين
سايت منعکس شده است
.
در پيگيري اين هدف
بازديد مجددي از زير حوزه ميگون در حوزه لتيان داشتيم که نكات قابل
توجه آن در زير ارائه مي شود
.
نگاهي
کوتاهي به موقعيت ميگون در حوزه لتيان
حوزه لتيان يکي از مهم
ترين حوزه هاي آبخيز تهران است و در حال حاضر آب مورد نياز بخش عظيمي
از ساکنان تهران متکي به اين حوزه است ولي متاسفانه اين حوزه در يک
دههء گذشته به شکل بسيار وحشتناک دستخوش تخريب و تصاحب کوهخواران شده
است. يکي از مناطق بسيار با اهميت و پر ارزش در اين حوزه ، منطقه حفاظت
شده البرز مرکزي است که بلند ترين ارتفاعات آبخيز تهران را نيز در اين
حوزه شامل مي شود و مراکز جمعيتي نظير فشم، ميگون، شمشک، آهار و ..
را در بر مي گيرد
.
ميگون با ارتفاعاتي
نظير " کوه آبک " ، " کوه استر چال " ، " کوه خاني تک " ، " کوه هم
لون" يکي از زير حوزه هاي بسيار حياتي لتيان مي باشد . متاسفانه
ميگون نيز نظير بيشتر زير حوزه هاي لتيان بويژه در يک دهه اخير مورد
تجاوزات بسيار گسترده کوهخواران قرار گرفته و ميدان رقابت براي
کوهخواري و سند سازي شده است . با تاسف بسيار، سازمان منابع طبيعي و
سازمان حفاظت محيط زيست در اين سال ها به نوعي شراکت مستقيم و غير
مستقيم در اين آبخيز فروشي ها داشته اند . و امروز با وجود انتشار
اخبار به ظاهر اميدوار کننده از سوي قوه قضايي مبني بر پيگيري پرونده
هاي زمين خواري، در عمل چيز ديگري در حال اتفاق افتادن است !! گويا
مافياي کوهخوار اصولاً با پشتوانه هاي گرمي که دارد از اين هياهوي
تشکيل کميته " زمين خواري " در دستگاه قوه قضايي باکي ندارد و آن را
هيچ مي انگارد و کما کان به کار خود مشغول است
.
يکي از اين نوع
تجاوزات، تعرض به منابع ملي در " منطقه " سيلواز " است که گزارشي از
آن در زير مي آيد:
حکايت کوهخوار
ميگوني و کوه سيلواز
در
ارتفاعات غربي مشرف به درة ميگون ( خارج از حوزه شهري ) با بلندي
حدود 2600 تا 2700 متر و شيب هاي بسيار تند کوه سيلواز قرار دارد
با چشم انداز هاي بسيار زيبا به ارتفاعات غربي – شمال غربي ، باغ دره
ميگون و ... .
در اين منطقه حدود 90
هکتار از ارتفاعات در شرف يک تصرف ننگين است
.
در سال 1372 جوانان
ميگوني در يک حرکت خود جوش اقدام به کاشتن درختاني از نوع سرو و کاج
در اين اراضي کردند و نزديک به 400 اصله درخت را با زحمت کاشتند و
پيگيرانه و حتي با بالا بردن آب از اين ارتفاع مراقبت کردند و با توجه
به اقليم و خاک مناسب اين درختان بعد از 12 سال به رشد خوبي رسيد که
در تصاوير زير مشاهد مي کنيد . ولي در اسفند ماه 1384 ( درست هم زمان
با روز ملي درختکاري ) کوهخوار ميگوني ( وجيه الله سليماني ميگوني )
شبانه اقدام به قلع و قمع اين دست کاشت هاي جوانان ميگوني کرد
(تصاوير ضميمه). در اين گزارش وارد بحث تاثيرات منفي روانشناختي،
اجتماعي و فرهنگي اين اقدام در اذهان جوانان ميگوني نمي شويم ولي به
بيان همين بسنده مي کنيم که اهالي ميگون با ناباوري شاهد اين حرکت
اوباشانه و دردناک بودند . متاسفانه سازمان جنگل ها ، مراتع و آبخيز
داري و سازمان حفاظت محيط زيست بجاي معرفي و تنبيه اين خاطي با
خونسردي چشم خود را بستند . گويا اصلاً هيچ اتفاقي نيفتاده است
!!
خشکاندن کوه سيلواز
از هر آنچه رستني و ميله کوبي براي کاشت ويلا
!
از قرار معلوم اين
کوهخوار ميگوني قصد دارد بعد از رفع تمام گير هاي سند، آن را قطعه
قطعه کند و اين آبخيز را به نفع خود بفرو شد و برگ ديگري به دفتر
ننگين کوهخواري آبخيز هاي تهران بيفزايد
.
خوشبخانه اهالي ميگون
کوتاه نيامده و از آن تاريخ پيگير اين قضيه هستند
.
سيلواز در اسناد
روستايي
در
سند تقسيمات مشاعي ومناطق قرق که به امضاء و مهر ريش سفيدان ميگوني در
سال 1342 قمري ( 86سال پيش ) تنظيم شده است به دليل سابقه هاي سيل
گيري ، اين منطقه را قرق اعلام کرده اند . در اين سند که تصوير آن
در انتهاي همين گزارش پيوست مي باشد آمده است
:
( .....
اين چند قطعه اراضي
بين چهار محل تقسيم شد معلوم باشد که اشخاص معتمدين و اهالي نام برده
تعهد مي نمايند که هر گونه دعوي ناحق يا ادعا کاري براي اراضي تقسيم
شده فوق الذکر پيدا نشود .. از عهدة خسارات آن بر آيند و ديگر حاضر
شدند آقايان به معتمدين و اهالي چهار محل نام بردة بالا مقرر فرموده
اند به اضافه " کوه سيلواز " که اين قسمت از مراتع هاي مشاعي بين اهالي
را... غدغن اکيد نموده اند که ابداٌ کسي حق کندن هيزم و بردن حشم از
قبيل گوسفند و گاو و غيره را ندارند و
... )
اين سند که خود گوياي
ناگفته هاي بسيار از سابقه خرد جمعي ، مشارکت و درايت روستاييان براي
حفاظت در منطقه حکايت مي کند . سندي که در جاي جاي روستا هاي اين مرزو
بوم به وفور مي توان مشابه آن را پيدا کرد
.
ولي
با تاسف بسيار، کوهخواران از راه مي رسند و ضمن لگد مال کردن همة اين
پشتوانه ها ي بسيار با ارزش معنوي و مادي و با صحنه سازي هاي فريبنده
، خود را صاحب بلا منازع کوه ها و مناطق حفاظت شده مي دانند و
ادارات ثبت نيز با بي اعتنايي به مردم و خيانت به امانت هاي ملي،
بر اين تجاوزات صحه گذاشته و سند صادر مي کنند
.
اين چنين است که در
فاصله حدود يک دهه ، گروهي اندک به يکباره صاحب کوه ها، دره ها ،
سواحل دريا ، رودخانه ها ، درياچه ها و .... مي شوند
.
حکايت سيلواز از زبان
مسئول اداره منابع طبيعي شهرستان شميرانات
:
ماهنامهء
محلي " آواي قصران " در تاريخ 15 ارديبهشت 1385در خصوص تجاوز به
منابع طبيعي در حوزه رود بار قصران با مسئول اداره منابع طبيعي
شهريستان شميرانات( مهندس شهبازي) مصاحبه اي انجام مي دهد که در زير
بخش هايي از اين مصاحبه منعکس شده است
:
خبرنگار
ماهنامه در سئوالي از تعرض به اراضي ملي توسط سود جويان و زمين خواران
و مشکلات منابع طبيعي مي پرسد
.
مهندس شهبازي در بخشي
از پاسخ به اين پرسش مي گويد : " .... ما به طور کلي در منطقه رود بار
قصران چهار ، پنج متخلف يا زمين خوار عمده و بزرگ داريم که با توجه به
رايزني هاي که با فرمانداري و مراجع بازرسي و نظارتي انجام شد ، پرونده
هاي آنان در دادسراي ناحيه 3 شعبه زمين خواري تحت رسيدگي مي باشد. اين
زمين خواران کساني هستند که عرصه هايي از منابع مليّ را تصرف کردند و
متاسفانه بنا به دلايلي در دادگاه بدوي و يا تجديد نظر راي آوردند .!
که ما تخلفات آنان را به دادسراي ناحيه 3 شعبه زمين خواري منعکس کرده و
در حال پي گيري هستيم . البته در رود بار قصران تصرفات جزئي ديگري
وجود دارد که شايد و جود آنها به اين دليل باشد که وقتي افراد مشاهده
مي کنند با کساني که منطقه وسيعي را تصرف کرده اند برخوردي نشده است و
بنا براين آنان نيز با خيالي آسوده به اين تعرضات مبادرت مي کنند.
"
خبر نگار ماهنامه مي
پرسد آيا اداره منابع طبيعي از نظر قانون مجاز است که قسمتي از اراضي
ملي را به اشخاص حقيقي و حقوقي واگذار کند ... ؟
مهندس شهبازي مي گويد
: " چون اداره منابع طبيعي متولي اراضي منابع ملي مي باشد ، لذ ا بر
اساس قانون مجاز است ، در قالب کميسيون ماده 31 و 32 و بر اساس طرح هاي
کشاورزي ، دامپروري و صنعتي از جمله درختکاري ، طرح طوبي ، شيلات و
آبخيز داري ، اراضي منابع ملي را يه اشخاص واگذار کند که اين واگذاري
ها در منطقه رود بار قصران بيشتر در سنوات گذشته از سال 1370 تا 1380
صورت گرفته است و ما بعد از سال 1380 کمتر واگذار اراضي داشتيم . به
خصوص در طي دو سه سال اخير ، بجز يک مورد در منطقه آهار
.... "
خبرنگاردر سئوال ديگري
مي پرسد با توجه به اينکه براي اخذ سند بايد 80 درصد طرح به مرحله بهره
برداري برسد ، وليکن در منطقه رود بار قصران مواردي را شاهد هستيم که
اشخاص بدون کمترين پيشرفت فيزيکي در طرح خود موفق به اخذ سند شده اند ؟
مهندس شهبازي در خصوص
اين پرسش مي گويد : " مراحل قانوني واگذاري به همان ترتيب است که گفته
شد . ولي ممکن است تعدادي از واگذاري ها که در سنوات گذشته صورت گرفته
است ، با استفاده از اختيارات و دستور وزير وقت ، بدون طي تشريفات
قانوني انجام شده باشد . ...." ( کانون ديده بانان زمين : نظير قطع 20
هزار اصله از جنگل هاي باستاني شمال در منطقه لاکان رشت – ارديبهشت 86
)
خبرنگار
از تعرضات به منطقه سيلواز مي پرد
.
پاسخ
مهندس شهبازي اينگونه است : " در مورد منطقه " سيلواز " ميگون در سنوات
گذشت ، به شخصي يک گواهي مستثنيات داده شده است . بر اساس قانون حق
اعتراض براي اشخاص حقيقي و حقوقي وجود دارد و همين طور که مردم مي
توانند به تشخيص اداره منابع طبيعي اعتراض کنند ، (کانون ديده بانان
زمين : واگذاري اراضي در سنوات گذشته و در حال و بعد فرستادن
مردم و مسئولين رده هاي پايين تر دنبال نخود سياه ) اداره منابع
طبيعي نيز مي تواند به مستثنيات مردم توجه به سوابق ، مدارک ، نقشه
هوايي و .. اعتراض کنند . بنا براين ماهم بر اساس قانون به مستثنيات
شخص مورد نظر در سيلواز ميگون معترض شده ، فرم مربوطه را تکميل کرده
ايم و به کميسيون تعيين تکليف اراضي اختلافي داديم اعضاي کميسيون هم
منطقه را بازديد و بررسي کرده و با مراجعه به نقشه هاي هوايي سال 1342
و قبل از آن تشخيص دادند که منطقه مورد نظر جزء منابع طبيعي و ملي بوده
، چون در آن هيچگونه آثار کشت و زرع و درختکاري وجود نداشته است که همه
اين گزارش ها به صورت مستند وجود مي باشد . وليکن شخص مورد نظر با توجه
به قدرت نفوذ و موقعيتي که داشته است ، به اداره مربوطه از جمله ثبت و
منابع طبيعي وقت نفوذ کرده و توانسته گواهي بگيرد . اداره ثبت نيز
تخلفّ کرده و بدون استعلام از منابع طبيعي به شخص مورد نظر سند داده
است . به هر حال پروند اراضي مذکور تکميل و به کميسيون مربوطه ابلاغ شد
. کميسيون هم در اين مورد تشکيل جلسه داده و راي صادره به ايشان ابلاغ
گرديد . راي صادره نيز همه شواهد و مدارک و نظر عموم اهالي مبني بر
قرقّ بودن منطقه مذکور ، دليل بر تعلق داشتن آن به اراضي ملّي مي باشد
. البته ما بحث ابطال سند فرد مورد نظر را در حال پيگيري هستيم
. ...."
کانون ديده بانان
زمين : شنيده ها حاکي از آن است که هنوز حکم نهايي براي اين شخص صادر
نشده است ولي امکان برنده شدن اين شخص و صحه گذاشتن نهايي به تجاوزات
او بسيار زياد است . کانون ديده بانان زمين از قوة قضاييه مي خواهد
با توجه به سوابق فراوان موجود از اين نوع پرونده هاي مجعول در آبخيز
هاي تهران بويژه در مناطق حفاظت شده البرز مرکزي ، يک بار براي هميشه
نه در پيچ و خم صحنه سازي شده ادارات ثبت، بلکه در يک اطلاعيه ملي
تمامي مالکيت هاي تجاوز کارانه در آبخيز هاي ملي و مناطق حفاظت شده را
چه ساخته شده و چه ساخته نشده باطل اعلام نمايد. لزوم ابطال اين اسناد
تجاوز بقدري روشن و شفاف است که به فرض مي خواستيم به صداميان از روي
عکس هاي هوايي ثابت نماييم که خرمشهر به ملت ايران تعلق دارد و از اين
طريق خرمشهر را پس بگيريم
!!
اين
اراضي، ملي است و براي آب تهران بسيار حياتي است. اين آبخيز ها بايد
براي نسل هاي آينده باقي بماند و هيچ کس به هيچ دليل و با هيچ ترفندي
حق واگذار کردن و ساخت و ساز روي اين ارتفاعات و تملک آنها را ندارد
!
مادر
سنگ بستر جنگل هاي باستاني شمال (آمل
(
خوراک
کارگاه هاي شن و ماسه
شا هد ديگري بر اجراي
طرح فريبندة صيانت از جنگل ها
!
گزارش
: کانون ديده بانان زمين- نسرين دخت خطيبي-اريبهشت -86-2007
نابودي جنگل هاي
باستاني شمال شتاب دو چندان گرفته است. اين بار مادر سنگ اين جنگل
هاي نادر و غير قابل جايگزين، تبديل به شن و ماسه مي گردند و اجراي
طرح صيانت از جنگل ها !! تداوم مي يابد
!
اينجا
ديگر جنگل نشين و دام نيست تا براي خروج آن به بهانه صيانت از جنگل
ها طلب اعتبار کنند و بيت المال را هدر دهند . اينجا جولانگاه
ماشين آلات سنگين است. در اينجا نه تنها چوب اين جنگل هاي نادر به
يغما رفته و مي رود نه تنها خاک اين اکوسيستم هاي نادر به آب داده
مي شود بلکه مادر سنگ اين کوهستان هاي جنگلي بي رحمانه منفجر شده
است . هر چه هست ويراني است و اينجاست يک نمونه ديگر از ذبح گاه
منابع طبيعي ملي که قرباني تصميم گيري هاي خرد ، کوتاه انديشي و
بخشي نگري مي گردد
.
اينجا در انحصار
بهره برداران شن و ماسه است، البته با اجازه يا بي اجازه سازمان جنگل
ها مراتع و آبخيز داري.
اصولاً چه فرقي مي
کند با مجوز باشد يا بي مجوز، بهره برداري بي رويه باشد يا با رويه(!)
، وقتي نتيجه آن نابودي جنگل هاي باستاني است ؟
در
ادامه بازديد اعضاء کانون ديده بانان زمين از جنگل هاي شمال ، امسال
اين بازديد ها را از استان مازندران آغاز کرديم ( مينا محبوبي، صبور
حبيبي و اينجانب ) در بخشي از اين بازديد شاهد تخريب هول انگيزي در
يکي از دره هاي جنگلي جنوب آمل بوديم که تاکنون نزديک به ده هکتار
از جنگل هاي باستاني را تخريب و با بر هم زدن اکوسيستم حساس کوهستاني
جنگلي در حال نابودي کامل است
.
آنچه دیدیم
:
-
استقرار کارگاه شن و
ماسه در نقطه رودي يک دره سيل گير به رود هراز
.
-
بر هم خوردگي
اکوسيستم بويژه در بخش هاي پايين دست دره
.
-
دپوي نخاله ، چوب و
سنگ در بستر و حريم رودخانه
.
-
استفاده از بستر و
حريم رودخانه به عنوان پارکينگ ماشين آلات سنگين و بعضاً انتقال
آلودگي اين ماشين ها به رودخانه
.
-
خالي کردن پاشنه دره
.
-
پاکتراشي بخشي از جنگل
هاي باستاني اين دره
.
-
ايجاد چاله در شيب
دامنه هاي پاک تراشي شده براي تخليه خاک و سنگ
.
-
تغيير مسير رودخانه
به هر طرف که بهره برداران بخواهند
.
-
تخريب مادر سنگ دامنه
ها و انتقال آن به بستر رودخانه وسپس انتقال به کارگاه شن و ماسه
.
-
تردد ماشين آلات سنگين
در بستر روخانه .
-
تخريب دامنه ها ي
پرشيب پعد از پاکتراشي از جنگل براي ايجاد راه هاي دسترسي ماشين
آلات سنگين و سبک
.
-
و...
موقعيت جغرافيايي
منگول دره :
مَنگول درّه
Mangol darreh
منطقه اي کوهستاني و
پوشيده از جنگل- جزو دهستان " بالا خيابان ليتکوه " از توابع شهرستان
آمل- حدود 23 کيلومتري جنوب شهر آمل - از زير حوزه هاي بخش غربي
رود هراز - جزو ارتفاعات البرز مرکزي
.
مَنگولرود
( " هلي جال " ) در اين دره کوهستاني جاري است اين رود به طول
تقريبي 12 کيلومتربا جهت غربي – شرقي ، از ارتفاعات " گروم
Gerum
سرچشمه گرفته ، ابتدا از ميان يک دره کم عرض جنگلي عبور کرده و پس
از عبور از بستر هاي تخريب شده مياني و پايين دستي و عبور از بين
لودر ها و ماشين هاي سنگين و کاميوان هاي شرکت هاي بهره بردار شن و
ماسه و در نهايت پس از دريافت فاضلاب و زباله هاي ساخت و ساز هاي
کنار جاده با رنگي کاملاً گل آلود و تيره از زير پل جاده هراز در اين
قسمت گذشته و به رود خانه هراز متصل مي شود و به سمت شهر آمل پيش مي
رود .
بستر زمين ساختي
:
سنگ آهک – شيل هاي
مارني و ماسه اي – سنگ آهک دولوميتي ( سازند روته ) . اين منطقه در
پهنه بندي هاي خطر زمينلرزه در منطقة خطر بالا قرار دارد و گسلي با
جهت شرقي- غربي در امتداد دره تا بعد از " لنگر چال " در نقشه هاي
زمين شناسي منطقه ، تصوير شده است
.
گونه
هاي درختي اين جنگل باستاني در حال نابودي
:
آزاد
Zelkova carpinifolia -
نمدار
Tilia begonifolia-
افرا
campestre Acer -
ممرز
Carpinus betulus -
انجيليParrotia
persica. ( در
ارتفاعات بالاتر ) - - بلوط
Quercus توسكا
Alnus glutinosa -
راش
Fagus Orientalis - -
سرخدار
Taxus baccata (
در ارتفاعات بالا تر
) - سفيد پلت
Populus caspica - -
ون ( زبان گنجشك
) Fraxinus excelsor -
گوجه وحشي و
....
گذشته هايي نه چندان
دور :
در
گذشته اي نه چندان دور به قول اهالي ميانسال محل ، اين منطقه بهشتي
بود ه است با جنگل هاي انبوه . در همين ماه ( ارديبهشت ) آواي
پرندگان نواي غالب اين دره بوده است ولي اکنون صداي لودر ها و
کاميون ها صداي غالب امروز است . در اين دره اهالي حتي خرس و پلنگ را
هم ديده اند . ولي اکنون سگ ها تنها حيات وحش دره است
!
پيامد ها ي بيشتر در
آينده :
•
تشديد سيل گيري منگول
دره
.
•
تشديد سيل گيري دره
هراز و بالا بردن ريسک سيل هاي آتي با توجه نزديکي آن به شهر آمل ،
فريدونکنار و ديگر مناطق مسکوني روستايي . سيل هاي سال هاي 1337 –
1353- 1360 – 1382- 1383 در اين سيل ها ارتفاع آب در نزديکي آمل از 5
متر نيز تجاوز مي کند . برخي پل ها تخريب شده و در بسياري موارد آب از
پل ها عبور کرده و خسارت هاي فراوان عديده به بار مي آورد
.
•
تشديد غرقابي شدن پهنه
هاي سيلابي هراز در محدوده آمل و غرقابي شدن و آب شستگي اراضي کشاورزي
و باغات محدوده .
•
تشديد رانش و تشديد
فرسايش در اين دره
.
•
تشديد حمل رسوب و گل
آلودگي رودخانه هراز و زيان جبران ناپذير به آبزيان و آبزي پروري
.
•
ايجاد زمينه هاي تجاوز
هاي بعدي به بخش جنگلي باقيمانده.
•
و...
بي ترديد پيامد هاي
نام برده شده ، با توجه به بستر زمين ساختي ، اقليم و توپوگرافي (
ارتفاع و شيب ) منطقه نه تنها لطمة فاجعه باري است به جنگل هاي غير
قابل جايگزين، بلکه بازي با جان و مال مردم است که دامن آن مثل هميشه
نه بهره برداران و مسئولين استاني و کشوري بلکه اهالي منطقه و
گردشگران را هدف قرار خواهد داد. (نظير سيل گلستان) . نگاهي کوتاه به
پيامد هاي آينده شايد راهي باشد براي مسئولين تا هر چه سريع تر جلوي
اين تخريب هاي هول انگيز گرفته شود و بهره برداران را وادار به ترميم
اين زخم ها بر بدنه جنگل هاي آمل بکند
.
کلام
آخر
براي بهره برداران
دغدغه اي نيست جز رسيدن به سود در کوتاه ترين زمان . اما آيا براي
اجازه دهندگان به اين تجاوزات آشکار به منابع ملي و باستاني و براي
ساير مسئولين ناظر هم که امانت دار منابع ملي و امانت دار جان و مال
مردم هستند نيز چنين است ؟ آيا مي توان چنين پنداشت که مسئولين مرتبط
با اين نوع بهره برداري ها بي اطلاع هستند از
:
از ارزش جنگل هاي
باستاني شمال
از آسيب پذير بودن
منطقه ( از بعد لغزش و رانش ) حتي در مقابل زلزله هاي کوچک
از رانش هاي متعدد
کوهستان هاي البرز مرکزي
از
بالابودن ميزان فرسايش و رسوب
از ويژگيهاي
هيدرولوژيکي رودخانه هراز و رود هاي منتهي به آن
از قانون حريم رودخانه
ها
از
نتايج سيل هاي مخرب سال هاي گذشته
از اينکه رودخانه هاي
مازندران ديگر ظرفيت برداشت شن و ماسه را ندارند
از
قانون آب پاک
از اينکه طبيعت براي
ترميم زخم هاي خود نياز به زمان دارد
و از
......
اجراي
بخش ديگري از پروژه بزرگ تخريب پارک هاي ملي کشور
پروژه
: نابودي پارک ملي سرخه حصار
پيمانکار : شهرداري
تهران
ناظر
پروژه : سازمان حفاظت محيط زيست
زمان پروژه : درکوتاه
ترين زمان
هدف : بازي با سلامت
مردم و منابع ملي
کانون
ديده بانان زمين- 14 اسفند 1385
پروژه تخريب پارک ملي
سرخه حصار که از سال ها پيش شروع شده بود به همت شهرداري تهران به
مراحل پاياني خود نزديک مي شود !! گويا شهرداري تهران امسال نيز مانند
سال هاي گذشته با نزديک شدن به روز ملي درختکاري متعهد است درختان کهن
پارک هاي ملي و جنگل هاي دست کاشت را پاکتراشي کند تا به مراسم روز
درختکاري شور و شوقي هر چه بيشتر ببخشد ! بياد بياوريم يورش متوالي
شهرداري در بهمن و اسفند ماه سال گذشته به پارک جنگلي لويزان و گزارش
هاي کانون ديده بانان زمين را در اين خصوص : ( تخريب جنگل لويزان
نمونه بارز عجز در مديريت پايدار شهري ) و (دهن کجي به خواست مردم و
شبيخون مجدد به جنگل لويزان
)
آخرين اخبار حاکي از
آن است که يورش هاي شبانه شهرداري به پارک ملي سرخه حصار تعداد بيشماري
از درختان با ارزش حصار حفاظتي سرخه حصار در باند شمالي را قلع و
قمع کرد و بدين سو سرخه حصار براي هميشه چشم انداز زيباي طبيعي خود
را از دست داد و بجاي آن منبعي سرشار از سود هاي كلان را به زمين
خواران هديه کرد
!
در پي انتشار اين خبر
بيش از 40 نفر از دوستداران محيط زيست در روز جمعه مورخ 11 اسفند در
محل پارک ملي سرخه حصار تجمع اعتراض آميز کردند . شرح تخريب اخير
همراه با تصاوير را مي توان در وبلاگ مهندس هومن روانبخش
http://hoomanjangali.persianblog.com/1385_12_hoomanjangali_archive.html#6363044،
سايت خبرگزاري ايسنا ( 11اسفند 85 ) و روزنامه اعتماد ملي ( 12 و
13 اسفند ) بخوانيد
.
کانون ديده بانان زمين
مي پرسد در حالي که براي اجراي پروژه هاي فاضلاب و زباله و آلودگي هواي
تهران چند دهه وقت گذاشته مي شود و سرمايه و نيروي هنگفتي را صرف
پروژه هاي مطالعاتي ، سمينار ها ، کنگره ها و... مي شود که
هيچگاه نتايج ملموسي براي مردم پايتخت در بر نداشته است ! چگونه است
پروژه هاي درخت کني و تخريب پارک هاي ملي کشور در تهران در يک چشم
برهم زدن در فاصله بسيار کوتاه آنهم بدون مجوز سريعاً صورت مي گيرد
؟ تهرانيها هنوز هواي بسيار آلوده را استنشاق مي کنند ، فاضلاب را
همراه با آب آشاميدني مي نوشند ، سبزي هاي مصرفي تهران با فاضلاب خالص
آبياري مي شود و زباله هاي اين کلان شهر در بخش جنوبي آن همچنان
رها سازي و دفن مي شود بگونه اي که شيرابه هاي آن وارد آب هاي زير
زميني شده و مصارف کشاورزي و خانگي دارد و سال هاي سال است که مردم
تهران با عوارض اين آلودگي ها دست بگريبان هستند و تاکنون صدمات جدي
به سلامت و جان مردم وارد کرده ، در چنين شرايطي ، اينجاست که اين
فرضيه به ذهن متبادر مي شود که آيا قبلاً تعاملاتي پشت پرده بين
سازمان حفاظت محيط زيست و شهرداري صورت گرفته است چرا لود رهاي
شهرداري تهران درست در مقابل چشم مسئولان ادارة کل محيط زيست استان
تهران اقدام به تخريب و قطع درختان ميكند! و يا شهردار تهران همچون
اسلاف خود قطع درختان را با توجيه اتوبان سازي شتاب بخشيده و مي
خواهد برگ ديگري را بر کارنامة زرين !! خود بيافزايد
!
نگاهي
کوتاه به موقعيت و شاخص هاي پارک ملي سرخه حصار
پارک ملي سرخه حصار با
مساحت 9380 هکتار 254 سال پيش پس از انتخاب شهر تهران به عنوان
پايتخت کشور ، همراه با پارک ملي خجير به عنوان منطقه قرق و
شکارگاه مورد حفاظت قرار گرفت و از اين رو مي توان اين دو پارک را از
قديمي ترين مناطق حفاظت شده در جهان تلقي نمود . در سال 1361 طبق
مصوبه شوراي عالي حفاظت محيط زيست، حفاظت از اين پارک ها جنبه قانوني
پيدا کرد . پارک هاي ملي سرخه حصار و خجير در شرق تهران و در يکي از
بزرگترين و آلوده ترين شهر هاي جهان موقعيتي با ارزش بسيار حفاظتي
دارند . اين دو پارک ملي انواعي از بکرترين ، نادر ترين و ارزشمند
ترين اکوسيستمهاي استپي ، بيشه اي ، کوهستاني و دشتي کشور را داشته و
در عين حال الگويي تمام عيار از شرايط کليماکس اکولوژيکي مربوط به
اراضي استان تهران به حساب مي آيند.
پوشش
گياهي اين پارک در بررسي هاي انجام شده عبارت بوده اند از : بنه ،
بادام كوهي ، اُرس ، داغداغان ،چنار,،سپيدار ،پده ، زالزالك ،
زبان گنجشك و...
و پستانداراني همچون
كل و بز قوچ و ميش البرزمركزي ،آهو, گراز ,پلنگ، روباه قرمز ،
شغال ،گربه وحشي و... روزگاري در اين پارک ملي زيستگاه امن و مناسبي
را داشته اند . به علاوه با توجه به موقعيت جغرافيايي آن از جنوب به
سمت کوير و از شمال به سمت ارتفاعات البرز مرکزي مسير بسياري از
پرندگان از جمله حواصيل خاكستري،حواصيل شب، بوتيمار،اگرت بزرگ،,
خوتكا, اردك نوك پهن, ,عقاب ماهيگير، قرقي ،طرلان ، عقاب طلايي,
عقاب شاهي، كركس،دال سياه، بالابان ، بحري، شاهين و ... بوده است
.
تاريخچه تصرف و
تخريب پارک ملي سرخه حصار در سال هاي گذشته نشانگر ابعاد بسيار وسيع
دخل و تصرف ها و تخريب بوده است تا جايي که معاونت طبيعي سازمان
حفاظت محيط زيست در 9 ديماه سال جاري (1385) اذعان مي کند که : "
تنها [ مسئوليت ] بخش کوچکي از اين پارک را بر عهده داريم.
"
اين واقعيت تکان دهنده
و چگونگي روند چنين تخريب و تصرف گسترده در پارک ملي سرخه حصار مي
تواند به عنوان يک نمونة مطالعاتي
( case study )
پند آموز! مورد پژوهش
قرار گيرد، تا بدين وسيله عوامل دروني ( شيوه حفاظتي سازمان محيط
زيست ) و عوامل بيروني (نظير ضعف قوانين بازدارنده ، ضعف اجراي قوانين
موجود ، دست هاي باز سوداگران زمين در غيبت طرح جامع تهران و برنامه
آمايش سرزمين و ....) که سبب بدست آمدن چنين نتايجي شده است به درستي
روشن و کالبد شکافي شود ! با اين هدف که از تکرار چنين سرنوشتي
براي ديگر پاركهاي ملي كشور جلوگيري شود.
نتايج پژو هش
انديشمندان امر حفاظت از پارک هاي ملي ( در کشور خودمان و ساير نقاط
جهان ) گوياي آن است که امر حفاظت از پارک هاي ملي ، مقولة بسيار
پيچيده اي است که ابزار ها و ساز و کارها ي خاص خود را مي طلبد و و
نمونه برخورد هايي از نوع برخورد با پارک ملي سرخه حصار در کشور ما
نشانگر عدم درک واقعي از مفهوم پارک ملي است و حفاظت اسمي و غير
واقعي، تنها ساده لوحان را قانع مي سازد
.
با
توجه به موقعيت جغرافيايي پارک ملي سرخه حصار و توسعة لجام گسيخته
تهران انتظار مي رفت که حفاظت از اين پارک ملي ،حفاظتي ويژه باشد که
اتفاقاتي را که در پيرامون آن در حال شکل گيري بود با مديريت حفاظتي
خردمندانه و خلاق مورد توجه قرار مي داد که چنين نشد و توسعة فله اي
تا پشت درختان پارک رسيد
.
کانون ديده بانان زمين
معتقد است که چنين سرنوشت هولناکي در ابعاد و اشکال مختلف در انتظار
ديگر پارک هاي ملي ايران نظير پارک هاي زخم خورده و در تهديد نابودي
، گلستان ، خجير ، ناي بند ، اروميه ، بمو ، لار و ...مي باشد. به
عنوان مثال عبور اتوبان از درون پارک ملي گلستان ، لار و خجير مي
تواند آنها را به سرنوشت شوم پارک ملي سرخه حصار يعني نابودي کامل
دچار سازد . بياد داشته باشيم که هويت يک پارک ملي در گرو پيوستگي و
وسعت آن است و تکه تکه کردن و کوچک کردن آن، آنرا از مفهوم واقعي
خود تهي مي کند . پارک ملي سرخه حصار ابتدا کوچک و سپس کوچک و کوچکتر
شد و اينجاست که درک عميقي از ماهيت پارک هاي ملي و بحران هاي
موجود راهکار هاي سريع و صحيح حفاظت رامي طلبد و جاي هيچگونه اغماض
، کم کاري و سرسري گرفتن را باقي نمي گذارد.
بنا براين حال که
ناديده گرفتن حقوق يک ملت اعم از نسل کنوني و نسل هاي آينده
توسط سازمان حفاظت محيط زيست ، شهرداري ها ، وزارت راه و ديگر
مجريان ابعاد روز افزوني پيدا کرده است، کانون ديده بانان زمين
همانگونه که در دو بيانيه قبلي ( پارک هاي ملي و مناطق حفاظت شده
در تهديد تصميم گيري براي حذف از فهرست حفاظتي ) و ( تعريض جاده
پارک ملي گلستان بر بستر سيل خيز يعني بازي با جان مردم و عناد با
منابع ملي ) به ساختار غلط سازمان حفاظت محيط زيست به عنوان
معاونت ريس جمهور اشاره کرده و معتقد است که اين ساختار قادر به
حفاظت نيست ، مجدداً بر خواسته خود تاکيد مي ورزد و از مجلس شوراي
اسلامي يعني نمايندگان مردم مي خواهد تا هرچه سريع تر دست اندازي به
پارک هاي ملي ، مناطق حفاظت شده و جنگل هاي باستاني را به هر شکل و با
هر عنوان ممنوع سازند واز قوة قضاييه مي خواهد تا متخلفين را به اشد
مجازات محکوم کند
.
شايان
ذکر است هر چند حرکت قوة قضاييه در محکوميت تخريب کنندگان تالاب
شادگان و مقصر شناختن سازمان حفاظت محيط زيست کشور به خاطر تنظيم و
امضاء اجازة ريختن پساب کارخانه هاي کشت و صنعت نيشکر به تالاب بين
المللي شادگان در سال 1380 اميدوار کننده است ( تخريب کنندگان تالاب
شادگان محکوم شدند و سازمان حفاظت محيط زيست مقصر شناخته شد ) ولي
انتظار مي رود که خاطيان و متجاوزين به منابع ملي به شکل شفاف مشخص و
به مردم معرفي و از مسئوليت محوله خود بر کنار شوند و بهيچ وجه مسئوليت
ديگري به آنان واگذار نشود . تجربة کشور چين (آلودگي محيط زيست سالانه
بيش از 200 ميليارد دلار براي چين خسارت به بار آورده است. ) نا کار
آمد بودن چنين بر خورد هايي ( از جمله جابجايي افراد خاطي بجاي عزل
آنها از کل سيستم تصميم گيري و اجرايي ) را ثابت کرده است
.
*****
سلسله
گزارش ها به شرح زير است
:
تخريب
يکي از بکر ترين تالاب هاي بين المللي حرا و چندل در سواحل شرقي تنگه
هرمز کليد خورد
!
گزارش از : کانون
ديده بانان زمين- نسرين دخت خطيبي-کارشناس جغرافيا –اسفند 1385
تالاب آذيني ( خور
آذيني ) جزو مجموعه پهنه هاي تالابي است که به عنوان " دلتاي رود
گز و حرا ( هيوي
) The Delta of Rud-e Gaz and Rud-e Hara international Wetland "
در فهرست سايت
هاي رامسر ثبت شده است
.
تالاب آذيني ( آذين )
در جنوب دهستان " بيابان " از شهرستان ميناب و تقريباً در 35 کيلومتري
جنوب غربي شهر و بندر " سيريک " قرار دارد . با توجه به پهنه تالابي
وسيع منطقه در اين دهستان مراکز جمعيتي روستايي عموماً در شعاع 5 تا 7
کيلومتري اين تالاب قرار دارند که برخي از آنها عبارتند از
:
روستاي گناري
Gonari روستاي
" بازگرد" - روستاي " داپتي
Dapti "
روستاي " گاراندهو " - روستاي گز پير
Gazpir -
روستاي مهرگي
Mahregi .
تالاب بين المللي
دلتاي رود گز و رود حرا ( هيوي ) که از تاريخ 23 ژوئن 1975 به طول 40
كيلومتر و مساحت 15 هزار هکتار در فهرست رامسر قرار گرفت ، اما
متاسفانه در توجيه جغرافيايي آن دقت کافي مبذول نشده است چرا که طبق
تحقيقات اينجانب دو اشکال اساسي در اين توجيه جغرافيايي وجود دارد
.
اول – مجموعة تالابي
مزبور يک پهنة ماتدابي گلي ، ماسه اي بين جزر و مدي با خور هاي بزرگ
و کوچک و جزاير کوچک متفرقه است با جنگل هاي حرا و چندل در حد فاصل
دو رودخانه گز و هيوه ( نگاه شود به تصوير ماهواره اي ضميمه ) و نه
دهانه دو رودخانه گز و حرا ، که به غلط در اسناد سازمان حفاظت محيط
زيست اينگونه تعريف شده
:
"
دهانه دو رود خانه حرا
و گز تواماً يک تالاب ساحلي به طول 40 کيلومتر در امتداد شمال به جنوب
در سواحل شرقي تنگه هرمز تشکيل داده اند . اين تالاب شامل مجموعه اي از
آبراه هاي جزر و مدي ، کفه هاي گلي ، جنگل حرا به مساحت حدود 900 هکتار
، سواحل شني و چندين جزيره گلي پست مي باشد و....
"
دوم – در تعريف سازمان
حفاظت محيط زيست از رودخانة " حرا " نام برده شده است که چنين رودخانه
اي با اين نام در هيچ يک از اسناد جغرافيايي ( کتاب و نقشه ) يافت نشد
و احتمالاً اين همان رودخانه " هيوي
Hivey " است
که شايد نام محلي داشته است
.
شايان ذکر است در
شهرستان ميناب حدود 70 رود و آبراه فصلي و اتفاقي با نام مشخص
در اسناد جغرافيايي ذکر شده است که رود خانه اي به نام حرا در ميان
آنها يافت نشد .
داراي
خواص دارويي بسيار نظير : درمان زخم و مار گزيدگي ، درمان نارحتي هاي
پوستي – و بويژه چندل براي درمان ديابت ، گلو درد ، اسهال خوني ( منبع
: Jams,A.D.1983. Handbook of Energy Crops )
*-
و
...
کليد
تخريب تالاب آذيني توسط سازمان شيلات زده مي شود
اسکله صيادي سازمان
شيلات درست در کنار رو يشگاه هاي حرا و چندل ، تخريب اکوسيستم تالابي
بکر منطقه با ارزش بين المللي غير قابل جايگزين را آغاز کرده است ! که
زخم کاري ديگري بر پيکر طبيعت شگفت انگيز ايران خواهد بود . اگر چه اين
تالاب نيز واژه حفاظتي و رامسر سايت هارا با خود يدک مي کشد ولي براي
تخريب کنندگان ، اين واژه ها هيچگاه معني خود را نداشته است . بگونه اي
که تحت عنوان طرح هاي عمراني و با بخشي نگري و بدون بر نامة آمايش
سرزمين توسعه اي صورت مي گيرد که قطعاٌ به ضد خود تبديل مي شود ! زيرا
با بر هم زدن تعادل اکوسيستم تالابي که هزاران سال در مقابل طوفان ها و
فرسايش هاي ساحلي و جزر و مد هاي شديد مقاومت کرده و ساختار طبيعي فعلي
را بوجود آورده است قطعاً تاسيسات شيلاتي با انهدام اين تالاب دوامي
نخواهد داشت و همواره در خطر نابودي قرار دارد و اين يعني بازي با بيت
المال و اين يعني عناد با منابع ملي و اين يعني پايمال کردن حق اين نسل
و نسل هاي آينده و اين يعني ناديده گرفتن حق زيست ساير موجودات و اين
يعني بي حرمتي به يک گنجينه الهي آنهم در سرزميني خشک
!
ايجاد
اسکله جديد در حالي است که هم اکنون در شهرستان ميناب تاسيسات شيلاتي
زيادي موجود است : در حال حاضر سه بندر و مرکز صيادي وجود دارد که
شامل بندر " کلاهي " بندر" کوهستک" و بندر " سيريک " است . در منطقه
کلاهي ( خور کلاهي ) يک اسکله صيادي قرار گرفته که داراي امکانات
مختلف است . از جمله بازارچه ماهي است. در اين اسکله صيادي 48 دستگاه
لنج و حدود 200 دستگاه قايق موتوري فعاليت دارند همچنين يک واحد استخر
پرورش ميگو به وسعت 20 هکتار وجود دارد بعلاوه در منطقه " تياب جنوبي
" حدود 400 هکتار و در " تياب شمالي " حدود 1000 هکتار استخر پرورش
ميگو و يک واحد کارخانه کنسرو ماهي و يک واحد سردخانه 500 تني انجماد و
يخسازي در منطقه کلاهي وجود دارد . در منطقه کوهستک نيز يک موج شکن
، سکوي خشک کردن ماهي وجود دارد و همچنين 2 دستگاه لنج و 160 دستگاه
قايق موتوري فعاليت دارند . در بندر " سيريک " ( صيد گاه سيريک ) نيز
کليه امکانات صيادي و حدود 100 دستگاه قايق موتوري فعاليت دارندو...
در پايان جلوه هاي
شگفت انگيز و کم نظير تالاب آذيني در قالب 24تصوير به نمايش گذاشته مي
شود باشد که توجه دوستداران محيط زيست و مسئولين ايران را به لزوم
جلوگيري از احداث اسکله صيادي شيلات جلب نمايد
.
کانون ديده بانان زمين
معتقد است اين اقدام مخرب آغاز يک سلسله تاسيسات تخريبي ديگر در اين
تالاب با ارزش است
و
داع با ارژنِ پریشان
ارژن
و پریشان ذخیرگاه زیستکره با دو تالاب بین المللی در آستانه تخریب
های بنیادی
گزارش خبری –
تحقیقی کانون دیده بانان زمین – نسرین دخت خطیبی – کارشناس جغرافیا
-6-بهمن ماه 1386
ویراستار
: فرشته موثق نژاد – عکس ها از : خطیبی-– طیبه موسوی- مینا محبوبی
36
سال پیش در پیمانی جهانی که برای حفاظت از تالاب های دنیا در ایران (
رامسر)بسته شد ، تصمیم گرفته شد که ایران یکی از تالاب های با ارزش خود
را به عنوان مرکز پژوهش جهانی تالاب ها تحت مدیرت ویژه بین المللی قرار
دهد. گروهی از کارشناسان ایرانی و همچنین گروهی از کارشناسان جهان که
از وضعیت تالابهای ایران آگاه بودند ، پس از بررسی از نظر تنوع
پرندگان و زیبایی چشم انداز ها ، منطقه ارژن و پریشان را برای این
منظور انتخاب کردند .
این دو عامل مهم
باعث شد که در بهمن ماه 1351 منطقه ای به وسعت 191 هزار هکتار با عنوان
پارک بین المللی
International park
انتخاب شود که دو تالاب ( دریاچه ) ارژن و پریشان در وسط این پارک
قرار می گرفتند .
درسال 1353 به علت
يكسري مشكلات اجرايي یکباره سطح منطقه مورد نظر به 65 هزار هکتار کاهش
داده شد و عنوان آن به پارک ملی (
National Park
) تنزل یافت ولی خوشبختانه در همان سال 1974 پارک ملی ارژن و پریشان
از طرف یونسکو به عنوان ذخیره گاه زیستکره (Biosphere
Reserve )
برگزیده شد و به دنبال آن در 1354 (1975) از این ذخیره گاه زیستکره
دو تالاب ارژن و پریشان در فهرست رامسر یا تالاب های بین المللی قرار
گرفتند.
در فاصله 33 سال گذشته
، 6 هزار هکتار دیگر از مساحت این ذخیره گاه زیستکره کاسته شد و مساحت
آن به 59279 هکتا ر رسید (اطلس مناطق حفاظت شده – سازمان حفاظت محیط
زیست چاپ 1385) تالاب های ارژن و پریشان حدود 10 درصد مساحت ذخیره
گاه ارژن و پریشان را تشکیل می دهند.
بنا بر شواهدی که بدست
آمد متاسفانه تنها کمتر از 3/0 ( سه دهم درصد) این منطقه مهم
مورد حفاظت مستمر و معنی دار قرار گرفته است که آنهم به يمن طرح حفاظت
گوزن زرد ایرانی و احداث ایستگاه تحقیقاتی آن
Station Cervus Dama
Research به
عنوان منطقه امن تحت حفاظت قرار گرفته است.
با توجه به 191 هزار
هکتار اولیه که دارای ارزش تنوع زیستی جهانی بوده و می توانست مایه
افتخار هر ایرانی باشد و از زاویه ای دیگر مسئولیت عظیمی را پیش رو
بگذارد اما پس از گذشت 33 سال، عليرغم اعلام حفاظت براي تنها بخشی از
مساحت اولیه ( 31 درصد ) اين منطقه از انواع حفاظت هایی که ویژه
ذخیره گاه های زیستکره است تاکنون محروم مانده است.
این مهم زمانی ابعاد
خطر ناکی به خود می گیرد که جاده جدید ارژن – کازرون بدون توجه به
توسعه های جانبی آن از میان این ذخیره گاه عبور داده شده است، به گونه
ای که در همان گام اول جنگل های باستانی بلوط " دشت بَرم
Dasht-e barm"تخریب
و به دو نیم تقسیم می شود .
منبع : کانون ديده
بانان زمين
|