بازگشت به صفحه نخست

 

 

مصاحبه با آقای بهمن فاتحی، فعال جنبش معلمان در جمعبندی از عملکرد کانون صنفی معلمان ایران

  

معلم هم مثل ٦٩ ملیون مردم دیگر این کشور از فقرو اختناق به ستوه آمده است. شما نمیتوانید در کشوری زندگی کنید که حق انتخاب پوشش ندارید، وخواست آزادی پوشش را نداشته باشید. شما نمیتوانید در کشوری زندگی کنید که همسایه ات، که کارگر فلان کارخانه است، را بخاطر اعتراض به نداشتن تشکل وپایین بودن دستمزد لت وپار میکنند، وفکر کنید با افزایش درصدی به حقوقتان کل مشکلاتتان حل میشود. این تصویر که ما صرفا بدنبال اضافه شدن حقوقهایمان، آنهم در حدی که حکومت صلاح بداند هستیم، واقعیت ندارد.

 

 

 

١- آیا بنظر شما اهداف اعلام شده یِ کانون صنفی بیانگر نیازها و اهداف اکثریت معلمان ایران بود؟ اگر نبود، کانون چه اهدافی را می بایست برای خود انتخاب می کرد؟

 

برای پاسخ به این سوالات لازم است ابتدادو نکته را مشخص کنیم. اول اینکه وقتی از کانون صنفی صحبت میکنیم در واقع دو گرایش یا خط اصلی که در کانونها وجود دارد راباید مد نظرداشت که تبلورش را در سیاستهای اتخاذ شده شورای هماهنگی می بینیم . یکی خطی که خواسته های اکثریت معلمان را در نظر داردو بدنبال تحقق این خواسته هاست. و یکی هم گرایش قانون گرا،که بدنبال پهلوانی در میان جناحهای حکومت میگردد تابخشی از خواسته های محدود معلمان را متحقق کند.اینجا منظور من عمدتا این گرایش در شورای هماهنگی است که متاسفانه در این دور اعتراضات غالب بود.

 

نکته بعدی این استکه معلمان چه خواسته هایی دارند، چون متاسفانه در تمام این مدت خواسته های معلمان بطور شفاف طرح نشد. یکی از کارهای مهمی که باید انجام شود بنظرم تعیین و ارائه خواسته های واقعی این اعتراضات است. تعیین و ارائه خواسته ها هم مبنایی برای انسجام مبارزه بوجود میآورد و هم امکان مماشات را محدود میکند.

 

اگر بخواهیم خواسته های معلمان را بایک جمله مشخض کنیم، همان معیشت ومنزلت خواهد بود. در اینجا معیشت، افزایش حقوق ومزایایی را مد نظر دارد که امکان برخورداری از یک زندکی مناسب را میسر میکند. افزایش حقوقها متناسب با نرخ تورم، برخورداری از امکانات بهداشتی و درمانی ، رفع مشکل مسکن، امنیت شغلی از جمله این خواسته هاست.

 

اصلاح سیستم آموزش وپرورش، برچیده شدن بساط حراست واختناقی که این نهاد در آموزش وپرورش ایجاد کرده، آزادی تشکل واعتراض،آزادی بیان وعقیده خواسته های دیگر معلمان هستند که در واقع منزلت ما را تضمین میکنند.

 

اینها خواستهای اکثریت جامعه است. حتی خواست اصلاح سیستم آموزش وپرورش خواست تمام کسانیست که قرار است این سیستم مسئول تعلیم وتربیت فرزندانشان باشد.معلم هم مثل ٦٩ ملیون مردم دیگر این کشور از فقرو اختناق به ستوه آمده است. شما نمیتوانید در کشوری زندگی کنید که حق انتخاب پوشش ندارید، وخواست آزادی پوشش را نداشته باشید. شما نمیتوانید در کشوری زندگی کنید که همسایه ات، که کارگر فلان کارخانه است، را بخاطر اعتراض به نداشتن تشکل وپایین بودن دستمزد لت وپار میکنند، وفکر کنید با افزایش درصدی به حقوقتان کل مشکلاتتان حل میشود. این تصویر که ما صرفا بدنبال اضافه شدن حقوقهایمان، آنهم در حدی که حکومت صلاح بداند هستیم، واقعیت ندارد.

 

کانون تلاش کرد خواسته های معلمان را به مواردی که فکر میکرد میتواندبا چانه زدن با حکومت بدست آورد محدود کند. بعد از بگیروببندها و سرکوب وحشیانه اعتراضات توسط حکومت وتحت فشار معلمان مجبور شد خواست عذرخواهی دولت بخاطر سرکوب معلمان و شکایت از عوامل سرکوب را هم اضافه کند.

 

خواست اجرای نظام هماهنگ بعنوان خواست معلمان که ازطرف کانون مطرح شد در واقع شکل معوج خواسته های معلمان بود و بنظر من خواست واقعی ما را حتی آنجا که به وضعیت معیشتی خود معترض بودیم، نمایندگی نمیکرد.

 

اینکه کانون چه اهدافی را می بایست برای خود انتخاب می کرد را نمی شود جواب داد. چون کانون یک مجموعه واحد نیست. مجموعه ای از گرایشات مختلف است و هر گرایش هم با توجه به افق و دیدگاههایش خواسته هایی دارد. یک گروه با این دلیل که تمام حقمان را که نمیدهند، پس خواسته هایمان راچنان محدود کنیم تا حکومت آنهارا بپذیرد، گروه دیگربعد از ٢٨ سال تحمل فقر ومحرومیت از ابتدایی ترین حقوق انسانی خود، دیگر حاضر به کوتاه آمدن وبه کم قانع بودن نیست وتمام حقش را میخواهد. همین تفاوت عملا بین خواسته ها وحتی شکل اعتراض این دوگروه تفاوت زیادی

 

بوجود میاورد.

 

میتوان شرایطی را در نظر گرفت که گرایشات مختلف مثلا بر سر میزان پیشنهادی حداقل دستمزد ویا شکل برگزاری اعتراض واعتصاب اختلافاتی دارند.در چنین حالتی میتوان مجموعه ای از خواسته ها که مورد توافق گرایشات مختلف باشد را تعیین کرد. اما با توجه به تفاوت فاحشی که میان این دو گرایش در کانون هست، نمیتوان ازخواسته های آنها معدل گیری کرد و آنرا بعنوان خواسته های همه گرایشات طرح کرد. نه در کانون ونه در هیچ تشکلی چنین چیزی عملی نیست.

 

 

 

٢- آیا رابطه یِ رهبری کانون صنفی با توده ِ معلمان را ارتباطی متقابل و سازنده ارزیابی می کنید؟

 

شورای هماهنگی کانونهای صنفی علارغم تلاشهایی که کرد نتوانست در این دوره خود را به عنوان رهبری منطبق بر اعتراضات معلمان تثبیت کند.حتی از درجه نفوذی که در میان معلمان داشت، تاحدودی کاسته شد.

 

اولین بروز عدم انطباق بین حرکت عمومی معلمان و رهبری کانون در همان تجمعات بهمن واسفند ماه خود را نشان داد. بسیاری ازمعلمان با توجه به حضور دهها هزارنفر با روحیه بالا در آن تجمعات ، خواهان ادامه اعتراضات بودند ، اما رهبری کانون با امید بستن به مذاکرات، تجمعات را پایان داد وتوده معلم را از صحنه خارج کرد.

 

مورد دوم بیانیه ١٠ فروردین شورای هماهنگی بود. هرچند حکومت فشار زیادی براعضای کانونهای صنفی آوردتا آنها را وادار به لغو بیانیه کند، اما نباید فراموش کرد که تا قبل از صدور این بیانیه اکثریت همکارانمان خواهان شروع اعتصاب سراسری از ١٤ فروردین بودند. حضور و اعلام آمادگی اکثریت معلمان برای ادامه مبارزه موقعیت مناسبی بود تا خواسته هایمان را به حکومت تحمیل کنیم.اما بیانیه شورای هماهنگی با ایجاد وقفه در روند اعتراضات باعث تضعیف روحیه اعتراضی معلمان شد.

 

متاسفانه کانون در برخی موارد حتی از موجودیت خود بعنوان یک تشکل صنفی مستقل از دولت هم نتوانست دفاع کند(نگاه کنید به اعتراض ما به در ج نامه ای با امضائ ازطرف جمع کثیری از معلمان و پاسخ یکی از اعضائ شورای هماهنگی).

 

سیاست عمومی شورای هماهنگی تا کنون در جهت متقاعد کردن بخشهایی از حکومت برای رسیدگی به خواسته های معلمان بوده است. به همین دلیل نخواست از قدرت اعتراض معلمان،حمایت بخشهای دیگر جامعه ونهادهای بین المللی برای فشار به حکومت استفاده کند،( چیزی که طی چند سال گذشته در اعتراضات کارگری، دانشجویی و زنان به درجات زیادی رایج شده است) و همین سیاست نه تنهاباعث تضعیف کل حرکت شد، بلکه خود کانونهای صنفی راهم در برابر فشارها و اذیت وآزارهای دولت ضربه پذیرساخت.

 

بعضی اعضای شورای هماهنگی برای توضیح این سیاستها ، وجود سرکوب وحشیانه اعتراضات و فشارهایی که بر خود اعضای کانون اعمال میشود را طرح میکنند. اما با نگاهی به مجموعه سیاستها ونظرات این دوستان می بینیم نه فشار سرکوب و نه آنطور که برخی دوستان و همکاران فکر میکنند، اشتباه محاسباتی شورای هماهنگی، هیچکدام این سیاستها را توضیح نمیدهد.

 

واقعیت این است که این خط و سیاست جریانی است که علارغم هرنیت و سابقه ای که داشته باشد برای رسیدن به خواسته هایش، به بخشی از حکومت چشم امید دارد. چیزی که توده معلم در همان ابتدا با شعار ٢٨ سال گذشته عدالت کجا رفته آنرا رد کردند. این جریان قدرت اعتراضی معلمان را بعنوان عامل فشارجهت متقاعد کردن حکومت برای رسیدگی به خواسته های آنها در نظر میگیرد ونه آن نیروی تعیین کننده ای که میتواند اهداف مبارزه را متحقق کند. به همین علت از این قدرت بشکل قطره چکانی استفاده میکند. بیش از آنکه بفکر بمیدان کشاندن معلمان برای پیگیری خواسته هایشان باشد، نگران خارج شدن اعتراضات از کنترل خودو انجام حرکات "خشونت آمیز" !!و طرح خواسته های سیاسی از سوی معلمان است.

 

نمونه این تفکر را در مصاحبه اخیر آقای بهشتی با خبرگزاری ایلناوروزنامه اعتماد میتوان دید. ایشان در این مصاحبه نمایندگانی را که به طرح استیضاح فرشیدی رای مخالف دهند تهدید! میکند که معلمان در انتخابات بعدی به آنها رای نخواهند داد و از آنها میخواهد خود را نماینده ملت بدانند.

 

ظاهرا ایشان امیدوارند نمایندگانی که از هزارو یک صافی حکومت رد شده اند تا بعنوان نماینده مجلس انتصاب شوند، با این تهدید متقاعد شوند وبرای اعاده حقوقی که سالهست برایشان مبارزه میکنیم، اقدامات موثری انجام دهند. درغیر اینصورت معلمان بجای ادامه اعتراض و اعتصاب منتظر دور بعدی انتخابات شده تا به این دسته از نمایندگان رای ندهند.

 

فرشیدی و احمدی نژاد را مدتها پیش معلمان، کارگران و دانشجویان در خیابانها استیضاح کرده اند. استیضاح وحتی برکناری اینها توسط مجلسی که بخشی از خود حکومت هست، هیچ خواسته ای از معلمان را براورده نمیکند.

 

این نوع اظهارات بعنوان نماینده معلمان در کنارتلاشی که برای استیضاح فرشیدی و جدیدا برای استیضاح احمدی نژاد میکنند، نشان میدهد این گرایش در کانون می خواهد از اعتراضات معلمان بعنوان ابزاری برای شرکت در اختلافات جناحهای حکومت استفاده کند تاموقعیت خود وجناح مورد نظرشان را تقویت کنند.

 

فقط کافی است این اظهارات و تصورات را با خواست معلمانی که با وجود بگیرو ببند وفشارهای مختلف خواهان ادامه مبارزه تا به آخرهستند را با هم مقایسه کرد، تا اختلاف این دوموضعگیری را متوجه شد.

 

بین تفکر وسیاستی که بدون هیچ توهمی به مبارزه، کل خواسته های معلمان را درنظر دارد اما مجبور است ملزومات مبارزه علنی را رعایت کند، باتفکری که میخواهد اعتراضات معلمان را به دنبالچه درگیری جناحهای حکومت تبدیل کند وظاهرا مبارزه را از این کانالها پیش ببرد، تفاوت زیادی وجود دارد که مردم آن را بخوبی تشخیص میدهند.

 

ما تجربه اعتراضات سال ٨٣/ ١٣٨٢، زمانی که دوم خرداد در اوج قدرت بود را فراموش نکرده ایم. در آن زمان هم ، اعتراضات معلمان بشدت سرکوب شدو تعدادی از همکارانمان را در کرج به شکل وحشیانه ای دستگیر کردند. خود آقای بهشتی و تعدادی از سخنگویان کانون نیزدستگیر شدن. درهمان زمان هم همین گرایش با طولانی کردن اعتراضات وامید به راههای قانونی باعث دلسردی در میان معلمان شدند.

 

ظاهرا شکست دوم خرداد درست زمانی که دولت و مجلس را در دست داشت اینها را به عقیم بودن خط اصلاحات متقاعد نکرده. هر کس مجاز است در خلوت خود به هر رویایی باور داشته باشد. اما خواستهای ملیونها معلم معترض و خانوادههای آنها که برای رسیدن به ابتدایی ترین حقوق خود سالهاست متحمل بیشترین فشارها شده اند را نمیتوان به برآورده شدن این رویاها منوط کرد. این خط قبلا درجامعه امتحان خود را پس داده . اکثریت معلمان توهمی به این سیاستها ندارند. بنظرم معلمان این خط را تشخیص داده اند و فاصله گرفتن آنها ازکانون به همین دلیل است.

 

 

 

٣- در مصاحبه یِ گذشته با سلام دمکرات گفته بودید که رادیکالیسم موجود در توده ی معلمان در کانون های صنفی تجلی کامل نیافته است. چگونه می توان این فاصله را از بین برد و یا نزدیک تر ساخت؟

 

ازبین رفتن این فاصله بستگی دارد به پیشروی گرایش دیگری که در ابتدا اشاره کردم. گرایش قاطعی که هم در کل حرکت معلمان و هم در کانونهای صنفی وجود دارد. به هر میزان این گرایش که خواسته های واقعی معلمان را نمایندگی می کند، خود را بصورت تشکلها، طرح و برنامه نشان دهد گرایش مقابل منزوی تر میشود. ازبین رفتن فاصله را من اینطور می بینم.

 

کانون احتیاج به خانه تکانی دارد. باید از کانون خواست برای تعیین خواسته ها جلسه هایی با شرکت کل اعضا برگزار کند.هرچه معلمان در این جلسات گسترده تر وفعالتر شرکت کنند، گرایش قانون گرا را میتوانند عقب برانند. معلمان حق دارند در تشکلی که قرار است تشکل باشد نظراتشان را اعمال کنند، خواسته هایشان رابگویند و از کانونها بخواهند آنها را مبنا قرار دهد.هیچ بخشی از کانون مجاز نیست پشت درهای بسته تصمیماتی اتخاذ کند و آنرا خواست وتصمیم یک ملیون معلم اعلام کند.

 

بنظرم اگر این اتفاق بیفتد، اگر معلمان و بخشهایی ازکانون که با سیاستهای فعلی آن مخالفند ،دخالت بیشتری در تصمیم گیریها وسوخت وساز آن داشته باشند، فاصله کانون با معلمان ازبین خواهد رفت.

 

 

 

٤- نظر شما در مورد ادعای رهبری کانون که مبارزات معلمان را صرفاً صنفی اعلام می کرد چیست؟

 

این ادعایی ست برای محدود کردن اعتراضات معلمان که بجز خود حکومت ، رهبری کانون هم خیلی روی آن تاکید داشت.درعین اینکه هم حکومت وهم معلمان میدانند این واقعیت ندارد.وقتی مسئولان بد حجابی را هم مسئله سیاسی و مخالفت با حکومت قلمداد میکنند، مبارزه یک ملیون معلم علیه تبعیض را کاملاصنفی اعلام کردن از هیچکس نمیتوان پذیرفت.

 

هدف چنین ادعایی محدود کردن خواسته های معلمان حتی در زمینه های مطالبات صنفی است. اینها اول خواست صنفی را به خواست افزایش حقوقها تقلیل میدهند وبعد تحقق این خواست رابه اجرای نظام هماهنگ منوط میکنند. به این ترتیب هرخواستی بجز این سیاسی تلقی میشود. خواست سیاسی داشتن هم میدانیم در این مملکت چه عواقبی دارد. به این ترتیب کسی جراُت اعلام خواسته های دیگررا نمیکند. ممکن است خود کانون متوجه این وجه موضوع نباشد اما از طرف حکومت مطمئان بطور آگاهانه خواسته های معلمان " صنفی" وانمود میشود تابا زدن اتهام سیاسی به رهبران وچهرهای شناخته شده، سرکوب اعتراضات را مشروع جلوه دهد.

 

من هم می پذیرم معلمها در وهله اول خواسته های صنفی دارند.اماهرکس که دوروز در این مملکت زندگی کرده باشد میداندکه اولا خواست افزایش حقوقها تنها بخشی از خواسته های ماست.نظام هماهنگ طرحی است که تا کنون هیچ دولتی قادر به اجرای آن نبوده اگر هم اجرا میشد بخش ناچیزی از این خواست را برآورده میکرد و نه کل آن مطالباتی که ما برایش مبارزه می کنیم.خواست اجرای این طرح، یعنی بدنبال نخود سیاه فرستادن معلمان.

 

دوما هرخواستی چه سیاسی و چه صنفی بلا فاصله با سرکوب پاسخ میگیرد وعلارغم میل ما سیاسی میشود. راه مقابله با این سیاست حکومت این نیست که ما هم خواسته هایمان را درهمان چاچوبی که حکومت میخواهد محدود کنیم. اگراعتراض مابه زندگی زیر خط فقرونداشتن آزادی خواسته هایی سیاسی هستند باید گفت بله ما خواسته سیاسی داریم، تا همین حربه برای سرکوب را هم از دستشان بگیریم.

 

در زمینه خواسته های کمتر صنفی هم خط کانون همین محدودیت ها را دارد.تغییر سیستم آموزش وپرورش ازنظررهبری کانون، یعنی دخالت دادن تعدادی از فرهنگیان برای ایجاد تغییراتی در همین سیستم موجود.این یعنی ندیدن این واقعیت که در آموزش و پرورشی که اساسش را آموزش مذهبی وسرکوب آزادی بیان وعقیده شکل میدهد. سیستمی که در آن معلم و دانش آموز آزادی ابراز نظر ندارند وبجای اشاعه علم ودانش وایجادزمینه های شکوفایی علمی و انسانی فرزندانمان، خرافات مختلف را درمیان آنان دامن میزند، با دخالت چند نفر قابل اصلاح نیست.

 

بنابر این خواسته هایی که از طرف کانون تا به حال اعلام شده، خواسته های واقعی معلمان را بیان نمیکند.

 

 

 

٥- دلایل عدم حمایت اکثریت معلمان و عدم شرکت ایشان را در آکسیون های اعلام شده از طرف کانون صنفی معلمان را چه می دانید؟

 

در جامعه ماهرکس میداند بدست آوردن هر خواسته ای با اعتراض و مبارزه متحقق میشود. بامظلوم نمایی واینکه ما هم از خودتان هستیم وغیره مطالبه هیچ بخشی از مردم بدست نیامده است. خواسته های ما هم از این قاعده مستثنی نیست. ما طی سالهای گذشته راههای مختلفی را برای رسیدن به خواسته هایمان امتحان کرده ایم. از اعتصاب وتظاهرات مقطعی تا تلاش برای مذاکره وراههای قانونی. ولی همانطور که همه میدانیم تمام این تلاشها بی نتیجه بود.الان دیگر به این نتیجه رسیده ایم که تحقق خواسته هایمان با یک مبارزه قاطع وگسترده ممکن خواهد بود.

 

دوراخیر اعتراضات معلمان ، بنظرم با آگاهی کامل از این واقعیت تا مقطع اعتصاب ٢٦ و٢٧ فروردین درحال پیشروی بود.تجمعات ١٥ تا ٢٠ هزار نفره ما در تاریخ پس از انقلاب، اتفاق بیسابقه ای در اعتراض به حکومت بود. بر اساس گزارشاتی که ازدور افتاده ترین شهرها ی سراسر کشوراز اعتصاب ٢٦ و٢٧ فروردین میرسید اکثریت معلمان در اعتصاب شرکت کرده بودند.

 

از طرفی به علت سابقه کانون در اعتراضات قبلی ومهمتر اینکه در هر حال تشکل موجودی بود وانتظارمیرفت بتواند اعتراضات را سازماندهی و رهبری کند، کانون توانست بر این اعتراضات تاثیر بگذارد. اما از مقطع اعتصاب ٢٦ و ٢٧ فروردین به بعد به دلیل عملکرد کانون که نمونه هایش را اشاره کردم ونبود تشکل دیگری که اعتراضات را رهبری کند به مرورشرکت معلمان در اعتراضات و تجمعات کاهش پیدا کرد. برای اینکه معلوم بود بارهبری و سیاستهای کانون اعتراضات به نتیجه نمیرسد و اکثریت همکارانمان این را بخوبی تشخیص دادند.

 

بنظرم ضعف شورای هماهنگی درسازماندهی اعتراضات عامل دیگراین موضوع بود. درحالی که در بعضی شهرها مثل کرمانشاه ،همدان وخمینی شهر برای آزادی دستگیرشدگان تجمعات اعتراضی برگزار شد، در شهرهای دیگر این اتفاق نیفتاد. شروع وپایان اعتصاب، برنامه تجمعات وحتی خواسته ها درخیلی موارد روشن نبود وهمین باعث سردرگمی در میان معلمان می شد.

 

 

 

٦- آیا کانون صنفی معلمان ایران باید تنها قالب تشکیلاتی برای معلمان باشد؟ و یا وجود قالب های دیگری را در کنار آن توصیه می کنید؟ در صورتی که پاسخ مثبت باشد، ماهیت و ساختار این تشکلات چه باید باشد و رابطه اش با کانون به چه صورتی خواهند بود؟

 

تشکل برای پیشبرد هر مبارزه ای از نان شب هم واجب تر است. بدون تشکل هیچ مبارزه ای به سرانجام نمیرسد. اگر هم حرکتی شروع شود یا بزودی سرکوب میشود یا بر اثرتشتت و پراکندگی به جایی نخواهد رسید.این واقعیت را هم در اعتراضات معلمان تجربه کردیم و هم تجربه اعتراضات بخشهای دیگر آنرا تایئد میکند.بنابر این هرچه ما متشکلتر باشیم شانس به نتیجه رسیدن حرکتمان بیشتر است.

 

برنامه وافق حاکم بر تشکل نقش تعیین کننده ای درجهت گیری و سرانجام مبارزه دارند. بنطر من فقط سیاستها ورهبری قاطعی که کل خواستهای واقعی معلمان را، بدون هیچ توهمی ، درنظر داشته باشد، میتواند حرکت معلمان را نمایندگی ومتشکل کند.عاملی که درکنار اینها امکان نمایندگی شدن کل خواستهای ما را تضمین میکندساختارچنین تشکلهایی هست. تشکلها باید امکان اعمال نظر مستقیم معلمان را درتصمیم گیریهای مختلف بوجود آورند. وجود مکانیسمی که این را تضمین کند، احتمال مماشات وسازش ویا انحراف از خواسته های واقعی ما را به مراتب کمتر میکند.

 

کانونها در حال حاضر تنها تشکل موجود معلمان هستند. بنظرم اولین کارما باید کنار زدن گرایش سازش کارو قانون گرا ازراس کانونها و شورای هماهنگی باشد.چرا که تا وقتی این گرایش در کانونها قدرت اعمال نظر وسیاست داشته باشد، کانون نمیتواند تشکل واقعی معلمان محسوب شود. روند کنارزدن این گرایش در کانون توسط معلمان شروع شده است.این را دراظهارات وانتقادات همکارانمان به عملکرد کانون میشود دید. اگر کانون هرچه سریعترحساب خود را از این سیاستها جدا نکند، از مبارزه معلمان کنار زده خواهد شد وهمان موقعیتی را در میان معلمان پیدا خواهد کرد که خانه کارگر در میان کارگران دارد.

 

همانطور که گفتم کانون خواسته های ما را نمایندگی نکرد.اعتراضات ما با سیاستهای فعلی غالب در کانون به نتیجه نخواهد رسید. به همین دلیل لازم است درعین تلاش برای تبدیل کانون به تشکل واقعی معلمان، به فکر ایجاد تشکلهای دیگر هم بود.

 

مجمع عمومی و شوراها اشکال دیگری هستند که متشکل شدن ما را بخوبی ممکن میکنند. در حال حاضر مجمع عمومی معلمان در بسیاری از مدارس وجود دارد. همکاران ما درجریان اعتراضات جمع میشدند و راجع به مسائل مختلف بحث وتصمیم گیری می کردند.در کنار اینها الان ما به تشکلهای وسیعتری در سطح منطقه ، شهروکشورهم نیازداریم.

 

بنابر این پاسخ من به بخش اول سوال شمامنفی است.هرچه تشکلهایی با مشخصاتی که گفتم بیشتر باشد، حرکت ما موفق تر خواهد بود.بعلاوه وجود چنین تشکلهایی موجب تقویت کسانی درکانون خواهد شد که با خط فعلی آن مخالندو کمک میکند مخالفت خود را علنی تر ابراز کنند.

 

 

 

٧- جمعبندی کلی شما از مبارزات چند ماهه گذشته چه می باشد؟ دستاوردها و کمبودهای آن چه بوده است؟

 

اعتراضات اخیرما که از سال گذشته شروع شد، یکی از مهمترین مبارزات در جامعه ما طی ٢٨ گذشته علیه تبعیض ونابرابری بوده است. از مهمترین ویژگیهای این اعتراضات، گستردگی آن در سراسر کشور بود. بعلاوه نداشتن توهم نسبت به اقدامات حکومت برای سرکوب اعتراضات وخواسته هایما ن که خواسته های بخشهای وسیعی از جامعه را نمایندگی میکند، جنبه های دیگراعتراضات اخیر ما بوده که نه تنها آنرا از از حرکات دورههای قبلی خود ما متمایز میکند بلکه جایگاه مهمی درکل مبارزات جامعه به آن میدهد.

 

این دور از اعتراضات، با تجمعات پرشور دهها هزا نفره ما آغاز شد. گرچه در این تجمعات خواست اجرای نظام هماهنگ پرداختها برجستگی پیدا کرد اما خواست افزایش حقوقها متناسب با تورم، برخورداری از یک زند

 

گی شایسته، اصلاح سیستم آموزش وپرورش و برچیده شدن جو پلیسی مذهبی از آموزش وپرورش نیز خواسته های دیگر مابودند که خود را در شعارها و اظهارات معلمان نشان میداد.

 

تجمعات اسفند ماه تنها آغاز حرکت بود. همکارانی که تردید داشتند، بسرعت تردید هارا کنار گذاشته وتنها طی چند هفته اکثریت همکارانمان در سراسر کشور به اعتراضات پیوستند.

 

علارغم اقدامات حکومت برای مقابله با گسترش اعتراضات، اعتصاب ٢٦ و٢٧ فروردین با شرکت ٨٠ تا ٩٠ درصدی معلمان برگزار شد وبا ردیگر نشان داد ما نه مرعوب دستگیری و تهدید وانفصال می شویم ونه نسبت به وعدههای حکومت مبنی بر رسیدگی به خواسته هایمان متوهم هستیم. برعکس هراقدام حکومت مارا به ادامه اعتراض مصمم ترمیکند.

 

تلاشهای حکومت و برخی جریانات برای محدود کردن خواسته ها و اعتراضات معلمان به " قشر مظلوم معلم" و در تقابل قرار دادن ما با سایر بخشهای جامعه هم بی نتیجه ماند. معلمان بروشنی اعلام کردند به تبعیض ونابرابری که ٢٨ سال است به آنها تحمیل شده معترضند وخواهان اجرای عدالت برای همه مردم وبرخورداری همه احاد جامعه از یک زندگی انسانی هستند.

 

همین ویژگیهای حرکت معلمان، یعنی گستردگی اعتراضات، اشتراک خواسته ها با سایربخشهای معترض جامعه ودرنتیجه جلب توجه وحمایت وسیع آنها باعث شده حکومت قادربه سرکوب این اعتراضات نباشد، بلکه به روشهای مختلف مثل اعلام آمادگی برای مذاکره ویا وعده افزایش حقوقها، تلاش کند با طولانی کردن اعتراضات ودر عین حال نگه داشتن جو ارعاب تا آنجا که امکان دارد، ما را از ادامه مبارزه دلسرد کند.

 

علارغم نقاط قوتی که در بالا به آنها اشاره شد، اعتراضات معلمان فاقد رهبری منسجم وقاطعی بود که با اتکاء به قدرت توده معلمانی که برای تحقق خواسته هایشان به میدان آمده بودند، این حرکت را به پیش ببرد.

 

تجربه یک مبارزه سراسری با این وسعت و مصمم شدن اکثریت معلمان برای بدست آوردن مطالباتشان که درجریان این اعتراضات بوجود آمد، بنظر من مهم ترین دستاورد این دوره بود.

 

آنچه مسلم است اعتراضات ادامه خواهد داشت. وعده افزایش ناچیز حقوقها حتی در صورتی که عملی شود ویا وقفه ای که تعطیلات تابستان میتواند در سیر اعتراضات بوجود آورد، نمیتوانند مبارزه معلمان را متوقف کند.

 

بنابر این لازم است خود رابرای شروع مجدد اعتراضات آماده کنیم.ازتعطیلات تابستان باید برای آماده سازی حرکتهای بعدی استفاده کنیم.

 

مهمترین اقداماتی که باید صورت گیرندعبارتند از:

 

١- حفظ وگسترش شبکه ارتباطات میان معلمان وبا فعالین بخشهای دیگر مانند کارگران ودانشجویان وایجاد ارتباط با نهادهای بین المللی.

 

٢- در صورت امکان دخالت بیشتر در کانونهای صنفی برای کنار زدن گرایش قانونگرا وتلاش برای ایجاد تشکلهای دیگر.

 

٣- تهیه و ارائه لیست کلیه خواسته های معلمان بمنظور ایجاد مبنایی برای هماهنگی درمیان تشکلهای مختلف.

 

بسرانجام رسیدن این اقدامات مستلزم دخالت حد اقل بخشهایی از فرهنگیان در سراسر کشور خواهد بود. بنابر این لازم است تعداد هرچه بیشتری از همکاران را در این اقدامات دخیل کنیم.

 

منبع : سلام دمکرات