بازگشت به صفحه نخست

 

 جنبشهای اجتماعی حکومت را به چالش گرفته اند



زينت ميرهاشمي

23 اردیبهشت 1386

منبع: سایت دیدگاه

روز یکشنبه 23 اردیبهشت ابراهیم نظری جلالی اعلام کرد: «در صورتی که احزاب سیاسی در کار تشکلهای کارگری دخالت کنند آن تشکل کارگری منحل می شود.» معاون روابط کار وزارت کار امور اجتماعی رژیم در گفتگویی با ایسنا ضمن اعلام این خبر، توسعه تشکلهای کارگری را از برنامه خاص وزارت کار دانست. اظهار نظر ابراهیم جلالی در رابطه با کشاکشی است که میان وابستگان به قدرت برای تسلط بر تشکلهای حکومتی وجود دارد. جناحهای حکومتی همچنین پیرامون اتخاذ راهکارهایی در برابر گسترش اعتراضهای کارگری به منظور ایجاد مانع برای شکل گیری تشکلهای مستقل کارگری اختلاف نظر دارند.

اگر به رویدادهای هفته های گذشته گذری بیاندازیم آشکارا دو جبهه را در مقابل هم می بینیم که جدال آنها جدی و واقعی است. از یک طرف مردم در گروههای مختلف اجتماعی با ساز و برگهای جدید قرار دارند و در طرف دیگر حکومت قرار دارد که مورد چالش مردم قرار گرفته است.

تضاد کارگران و مزدبگیران، معلمان، جوانان و دانشجویان با رژیم تضاد اصلی است.

حاکمیت بر محور ولایت فقیه شامل سرمایه داران، تجار و دلالان، رانت خواران انگل صفت قرار دارند که علاوه بر استثمار کارگران و مزدبگیران، انها را به شیوه های عقب افتاده (برده داری) به بند می کشاند. شیوه های ارتجاعی که کارگران و مزدبگیران ایران حتا از حق داشتن تشکلهای کارگری مانند سندیکا و سازمانیابی جمعی که در چارچوب ساختار سرمایه داری به رسمیت شناخته شده محروم کرده است.

این جدال پیکره سیاسی و اقتصادی رژیم را از یک تعین قدرت به نفع ثبات و آرامش باز داشته است.

جدالی که از بدو به قدرت رسیدن بنیادگرایان اسلامی آغاز شده و همچنان جریان دارد. جدالی که قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67، کشتار و اعدام از سال 60 تا کنون، خشونت بی حد و حصر علیه کنشگران اجتماعی مشخصه اصلی برخورد رژیم با طرف دیگر را تعیین می کند.

این رویارویی امروزه گسترده تر شده و به هنگام تر از هر لحظه دیگر رژیم ولایت فقیه را به چالش کشانده است.

علیرغم تلاشهای رژیم و مدافعانش برای نشان دادن عامل خارجی در جایگاه دشمن اصلی، مردم ایران با اعتراضهایشان نشان می دهند که تضادشان با رزیم واقعی ترین تضادی است که موضوع روز است.

همایشهای مستقل کارگری در روز اول ماه مه، دستگیری فعالان کارگران در کردستان، حرکت گسترده اعتراضی معلمان در مقابل مجلس و دستگیری تعداد زیادی از آنها، بار دیگر تاکید بر این امر است که جدال اصلی بین مردم و رژیم است. همه باندهای حکومتی و همه کسانی که خواهان حفظ نظم موجود هستند در برابر مردمی قرار دارند که خواهان سرنگونی نظام ولایت فقیه هستند.

واکنش تمامی جناحهای رژیم در برابر حرکتهای اجتماعی که به طور مشخص قدرت سیاسی را زیر سوال می برند یکسان است. اما در مورد نحوه مهار جنبشهای اجتماعی، به ویژه آن بخش از این جنبشها که هنوز به سطح زیر سوال بردن حاکمیت نرسیده اند، میان باند های حکومتی اختلاف وجود دارد.

«شوراهای اسلامی کار»، «انجمنهای اسلامی» و «خانه کارگر» تشکلهایی زرد و در خدمت کارگزاران رژیم قرار دارد و در رویارویی با مطالبات کارگری، به نفع دولت و کارفرمایان حرکت می کنند. این تشکلها پس از سرنگونی رژیم پهلوی از طرف وابستکان به قدرت در جلوگیری از شکل گیری تشکلهای مستقل کارگری ساخته شد. تسلط بر این تشکلهای دست ساخته حاکمیت، مورد مناقشه و مجادله باند ها و دسته جات حکومتی قرار می گیرند. رژیم حتا تحمل رعایت قواعد بازی در همین تشکلهای غیر دموکراتیک را ندارد. به همین دلیل اختلافهای بین باند محجوب و شورای عالی کار و وزارت کار، نه بر سر منابع مردم که برای جلوگیری از حرکت مستقل زحمتکشان است. جدال تشکلهای دولتی در دانشگاهها، جدال برای تسلط در این ارگانها است. دانشجویان مترقی خواهان انتخاباتی دموکراتیک و مستقل از حکومت هستند در حالی که حکومتیان در لباس بسیجیها خواهان حفظ شیوه های انتخاباتی غیر دموکراتیک هستند.

از آن جایی که حکومت به صورت غیر دموکراتیک و آشکارا از اعمال قهر برای سلطه خود در همه سطوح جامعه اسفاده می کند، حتا تشکلهای صنفی را بر نمی تابد. به همین دلیل حرکتهای صنفی رنگ سیاسی خود را آشکارا نشان می دهد. در دعوای میان باندهای حکومتی برای تسلط بر تشکلهای دولتی هم حربه فریب و هم حربه سرکوب به کار گرفته می شود.

ملای نماز جمعه مشهد روز جمعه 21 اردیبهشت خبر از دستگیری یک نفر در تجمع اعتراضی کارگران در مقابل قوه فضائیه در تهران می دهد. وی فرد دستگیر شده را عضوی از گروه مجاهدین خوانده و به دروغ می گوید: «این شخص اعتراف کرده است که برای انجام یک ماموریت انتحاری آمده است تا عده ای را از بین ببرد و به گردن نیروهای حزب اللهی بیندازند تا به این شکل در داخل کشور یک حرکت تشنج آفرین صورت گیرد.»

پاسدار احمدی نژاد در مقابل بسیجیها روز چهارشنبه 19 اردیبهشت تنها راه نجات بشر را برگشت به فرهنگ انبیا دانست و گفت راه دیگری وجود ندارد. وی نظم نوین جهانی را «تلاش سازمانیافته یی برای جلوگیری از حاکمیت عدل الهی در زمین» دانست.

احمدی نژاد گرچه کارگزار حاکمیتی است که قلب و مغز بنیادگرایی است، اما تنها کسی نیست که در مقابل مردم قرار دارد.

پاب بندیک شانزدهم در سفر خود به برزیل به دفاع از خانواده سنتی، و ارزشهای ارتجاعی قرون وسطی، در برابر قانونی کردن سقط جنین در سه ماه اول بارداری، توسط قانونگذاران مکزیکوسیتی، موضع گرفت. کلیسای برزیل که پاپ بندیک شانزدهم موضع آن را تایید کرد، اعلام کرده است که عضویت مقاماتی که از این قانون حمایت کرده اند و نیز مددیارانی که این امر را اجرا کنند، لغو خواهد شد.

در ایتالیا تظاهراتی در دفاع از خانواده سنتی با حمایت مستقیم واتیکان انجام شد. همچنین در ترکیه صدها هزار تن در دفاع از لائیسیته در برابر قدرت گیری جناحهای اسلامی به خیابانها ریختند.

نظم نوین جهانی علاوه بر استثمار نیروی کار در زمینه های فرهنگی و اجتماعی از رشد ارزشهای انسانی و مبارزاتی که دستاورد مبارزه طبقه کارگر و نیروهای پیشرو در سطح جهانی است در برابر خودش هراس داشته به همین دلیل به رشد نیروهای ارتجاعی هم دامن می زند. در مقابل این پدیده، حرکتهای ارتجاعی و بنیادگرایان اسلامی و غیر اسلامی آن، به توسعه این نظم نوین در شکل برده داری خدمت می کنند. یکی از پایه ای ترین ابزار مردم برای مقابله با زیانهای این نظم، سازمانیابی است که مردم ما و نیز کارگران در کشورهای زیر سیطره حکومتهای دیکتاتوری از آن محروم هستند.

دفاع از لائیسیته، دموکراسی، عدالت اجتماعی، از پایه های مقابله با این بربریت در شکل جدید است. در گستره سرمایه داری و استثمار کارگران در ابعاد جهانی، سازمانیابی گسترده و اعتراض هر چه جمعی تر را طلب می کند. همین نقطه آشیل رژیم سرکوبگری است که در هراس از رشد سکولاریسم و آلترناتیو سوسیالیستی در برابر نظم نوین جهانی حکومت انبیا را آلترناتیو آن قرار می دهد.

منبع: سایت دیدگاه یادداشت روز