بازگشت به صفحه نخست

 

 

تغییر قوانين تبعیض آمیز ، اولین قدم برای مهار خشونت

 طلعت تقي نيا
يكشنبه 8 بهمن 1385



زنستان: جنايت، تجاوز، اعتياد، طلاق، فرار از خانه، همسركشي، خودسوزي و ... در جامعه ما، حوادثی نيستند که هر از گاهي رخ دهند، این حوادث تصويرگر جامعه‎اي خشونت زده است که محصول فقر ، نا اگاهی و فرهنگ پدر سالارانه است . خشونت مسئله‎اي اجتماعي است که نه تنها موقعيت فرد که سلامت جامعه را نيز به خطر مي اندازد. در اين چرخه‎ي معيوب، بيشترين قربانيان زنان و کودکان هستند. خشونت مکانيزم اصلي براي حفظ قدرت نابرابر در ميان زن و مرد است که ناشي از ساختارهاي اقتدارگراي مرد سالارانه در جامعه است . اين ساختار در تمامي نهادها و روابط اجتماعي و فرهنگی ريشه دوانده واز طريق قوانين مرد سالار مشروعيت یافته و تداوم مي يابد و بازتوليد مي شود. تفسيرهاي پدرسالارانه و نادرست با استفاده از مذهب مانع از احقاق حقوق زنان مي‌شود . فرهنگ پدرسالار تفکری است كه برابري انسان ها را قبول ندارد. در اين فرهنگ انسانها بر مبنای جنسیت تقسیم می شود و جنس زن در مناسبات میان دو جنس دارای موقعیت فروتری است. . از سوي ديگر زنها اگرچه قربانيان اين فرهنگ هستند ، اما خود حامل اين فرهنگ اند ودر مواقعی آن را بازتوليد مي كنند.. بنابراین براي پيشبرد حقوق زن، آنچه كه مهم است شناسايي و تجزيه و تحليل و بررسي ابعاد گوناگون اين فرهنگ و مبارزه با آن است. موانع قانونی خروج زنان از چرخه خشونت
زنان پس از کشمکش ها و تحمل خشونت بسیار ، هنگامی که برای رهایی و نجات خود ، در خواست طلاق می کنند با قوانین تبعیض آمیزی روبرو می شوند که توان و آگاهی لازم رابرای دور زدن این قوانین ندارند. بیشتر این زنان به طبقات فرودست جامعه تعلق دارند و فاقد امکانات شغلی و مالی هستند . بنابراین هیچ چشم انداز روشنی برای آینده خود نمی بینند .
زناني که در معرض خشونت جسمي و رواني واقتصادي قرار مي گيرند ، از قانون انتظار حمايت دارند اما قانون نه تنها از آنان حمايت نمي کند ، بلکه آنها را نيمه انساني مي داند که همیشه گناهکار است .
زناني که حق طلاق مي خواهند و حق انحصاري مرد در طلاق را اهانت بار مي دانند، با قانون يک طرفه طلاق به انفعال كشيده مي‎شوند تا شوهرانشان هر وقت که اراده کردند بتوانند طلاقشان دهند. اما زماني که اين زنان بخواهند دشواري زندگي با مردي را که کتک مي زند، نفقه نمي دهد، ازدواج مجدد مي کند و.. را به ناگزير با طلاق کاهش دهند، بايد از نفقه ومهريه بگذرند و حتي مخارج طلاق را هم بپردازند.
زناني که مي خواهند : در زماني که شاهد قتل ويا تصادف هستند با شهادت خود انسان خشونت ديده را حمايت کنند، مورد بي اعتنايي قرار مي گيرند چرا که شهادت شان يک دوم شهادت مردان است و به اين طريق در متن جامعه و زیر نگاه صدها چشم متعجب به آنها خشونت روا ميشود .
زنانی که مي خواهند در زمينه اقتصادي توانمند شوند و در حد دانش وقابليت هاي خود توليد درآمد کنند، با تبعيض هاي جنسيتي در توزيع امكانات و جذب اشتغال، ناايمني در محيط کار و همچنين کنترل اختيار شغل زن توسط شوهر، با موانع ناپيدا روبه رو مي شوند.

اين موارد تنها بخش كوچكي از نابرابري و تبعيض‎هاي قانوني نسبت به زنان است و بي‎شك زناني كه در طبقات پايين جامعه قرار دارند يا جزو اقليت‎هاي قومي و مذهبي هستند از تبعيضات قانوني بيش از ديگر زنان رنج مي‎برند. از سويي، وجود قوانين ناعادلانه‎، روابط بين زن و مرد را چنان ناسالم و نامتعادل ساخته كه زندگي مردان را نيز با مشكلات بسياري مواجه كرده است، از جمله مي‎توان به رواج ميزان بالاي مهريه اشاره كرد كه به‎دليل احساس عدم امنيت ناشي از تبعيضات قانوني از سوي زنان درخواست مي‎شود.

خشونت فراگير آن چنان مي تازد که در عرصه عمومی،براي ساده‎ترين خواسته ها، زنان را در ملاء عام کتک مي زنند، به آنان دشنام ميدهند و آنان را دستگير و زنداني مي کنند. زنان می گویند : در زمان جدایی و یا مرگ شوهران قانون ناعادلانه سرپرستی نمی گذارد با آرامش و آزادانه ، فرزندانمان را برزگ کنیم ! زنان مي خواهند : در زمينه اقتصادي توانمند شوند و در حد دانش وقابليت هاي خود توليد درآمد کنند، با تبعيض هاي جنسيتي در توزيع امكانات و جذب اشتغال، ناايمني در محيط کار و همچنين کنترل اختيار شغل زن توسط شوهر، با موانع ناپيدا روبه رو مي شوند.

زنان مي خواهند : قرار دادهاي موقت کار که زندگي شوهرانشان و شغل خودشان را دجار تزلزل و فرو پاشي مي کند لغو شود و قراردادهاي رسمي کار و بيمه آينده شغلي آنها را تضمين کند، مورد خشونت قرار مي‎گيرند.

.چگونه مقابله با خشونت خانگی با خشونت عمومی سرکوب می شود؟ فعالان ضد خشونت، می کوشند ابعاد گسترده خشونت را شناسايي کنند و در اين فضاي اندک تلاش می کنند با نقد قوانين و شرايط موجود، موقعيت نابرابر و خشونت زای موجود را نقد کرده و راه هایی برای تغيير آن پیدا کنند، دستگیر و مورد بازجویی قرار می گیرندو به رغم فشار آگاهانه شان برای تغيير قوانين زن ستيز، بر اين آگاه‎اند که قرن هاست ابزارهاي تنبيه و مجازات قرون وسطايي يا ابزارهاي پيشرفته کنوني نتوانسته مشکلات اجتماعي و سياسي جوامع را سر وسامان دهد، زندان ها پر است از زنداني هاي عادي و زنداني هاي سياسي؛ و تنها با تاکيد بر حکم و امريه و قانون نمي توان جلوي جرائم را گرفت و چنانچه ابعاد خشونت از جنبه هاي مختلف در نظر گرفته و بررسي نشود نمي توان به وضع آشفته کنوني سر وسامان داد.

اين زنان مي گويند : ايجاد رعب و وحشت و ترس در جامعه براي حفظ موقعيت فرودست زنان است . اجراي مراسم تنبيه و اعدام زنان برای تشدید رعب و وحشت در جامعه است . کتک زدن زنان فعال اجتماعي در تجمعات مسالمت آمیز، برای ترساندن آنان و جلوگیری از افزایش اعتراضات بر حق اجتماعی است، فعالان اجتماعی حاضر در یک اجتماع مسالمت آمیز، به شدت مورد خشونت قرار می گیرند و تعداد زیادی از آنان دستگیر می شوند ، تا ديگر جرئت پيدا نکنند در فضايي که مال مردان است قدم بگذارند ! تبعیض و خشونت ، چالش های اصلی زنان است اگر چه هیچ بخشی از جامعه از خشونت در امان نمانده است . سانسور روز به روز بیشتر می شود و سایت ها و وبلاگ ها فیلتر می شوند و ...

زنان برای مقابله با خشونت چه می کنند؟ فعالان زن خشونت را حادثه نمی دانند، بلکه آن را نتیجه قدرت نابرابر بین زن و مرد و فرهنگ آموخته شده‎ي مرد سالارانه می دانند . فعالان زنان تلاش می کنند، در قالب مقاله ، داستان ، وگزارش به طرح عمومی مسئله خشونت در جامعه بپردازند و از این طریق ضمن حساس کردن جامعه به مسئولان ، قانون گزاران و دست اندر کاران در مورد عوامل و تبعات خشونت هشدار دهند . فعالان معتقدند، خشونت خانگی عامل بسیاری از فجایع کنونی برای زنان است؛ خودسوزي، خودکشي و در نهايت فرار دختران و زنان از خانه نتیجه روابط نابرابر میان زن و مرد در عرصه خانه و اجتماع است. قوانین تبعیض آمیز نه تنها از زنان قربانی حمایتی نمی کنند، بلکه آنها را در معرض خشونت قرار میدهد از همين روي تغییر قوانين تبعیض آمیز و حمايت از اجراي قوانین عادلانه، اولین قدم برای کم کردن این خشونت افسار گسیخته است.

ترس ها، فشارها، بي عدالتي ها، نابرابري ها گنجايشي دارد و در نهايت جائي و در يک مکاني به شکل هاي مختلف بروز مي کند. و از اين روست كه ابراز خشم و فحاشي با کوچکترين اختلاف نظر، و نيز تجاوز، قتل، کودک آزاري، همسر آزاري و به طور کلي انسان آزاري به يك هنجار اجتماعي تبديل شده و انگار در بطن روابط اجتماعي ما كاملا دروني شده است. اين فجايع هرجا كه موقعيت و فرصتي بيابد سرريز مي شود: در خانه، بر سر همسر و کودک، در محل کار، بر کارکنان زير دست و در خيابان، کوچکترين حركت، به واکنشي شديد بدل شده و حادثه مي آفريند. در واقع، اين صاحبان قدرت هاي کوچک و بزرگ هستند که براي حفظ موقعيت خود دست به خشونت مي زنند و خشونت را با خشونت جواب مي دهند و بدين طريق خشونت را نهادینه مي کنند.

یکی از راه هایی که اکنون آنان که به کم شدن خشونت در جامعه دل بسته اند و در پیش گرفته اند، فعالیت در قالب کمپین یک میلیون امضا است. فعالان کمپین یک میلیون امضا می خواهند در قالب یک کار مداوم مسئله خشونت و نابرابری را که تبدیل به یک مسئله اجتماعی شده، به سطح جامعه بیاورند و برابری را به خواستی عمومی تبدیل کنند. . یکی از اهداف مهم این کمپین ، بردن مطالبات زنان به سطح جامعه است .

در اين ميان زنان در اعتراض به این قوانین تبعیض آمیز و آگاه سازی از طریق بحث و گفتگو و پخش دفترچه آگاهی های حقوقی و گرفتن امضاء سعی دارند، وجدان عمومی را نسبت به ابعاد خشونتی که در جامعه وجود دارد، هوشیار کنند. این حرکت نیازمند تلاش، صبر و کار شبانه روزی همه ما ست. اما از مسئولانی که بیشتر از همه در فجایع ناشی از روابط نابرابر زن و مرد و قوانین خشونت بار ، مسئولند، انتظار می رود که در پیشبرد کمپین سنگ اندازی نکنند، چرا که پرسش همه ما زنان این است که با این شرایط چگونه قادر خواهیم بود با هم زندگی کنیم؟

سايت زنستان