بازگشت به صفحه نخست

 

 

«حكم حكومتى»

 

نويسنده: ف. ع.

 

 

“حكم حكومتى“ كه تحت عنوان «فرمان خصوصىسازى مقام معظم رهبرى» از طرف آيت‏اله خامنه‏اى در دهم تيرماه ١٣٨٥ صادر شد، درواقع تير خلاصى بود به دستاورد بزرگ انقلاب بهمن كه توسط محسن رضايى، يكى از مدافعان سياست نوليبرال در “مجمع تشخيص مصلحت نظام“، كه «سهم بسزايى» در تنظيم آن حكم داشته است، در تاريخ دوشنبه ٢٦ تيرماه اعلام شد. با اين حكم اصل ٤٤ قانون اساسى كه حراست از ثروت‏هاى متعلق به مردم را وظيفه و فريضه ملى حاكميت بيرون آمده از دل انقلاب مردمى و ضدامپرياليستى بهمن ٥٧ تعيين كرده بود، با نقض غيرقانونى آن، لگدمال شد. خطرى كه استقلال سياسى و اقتصادى ايران را تهديد مىنمود، كاملا ملموس شد.

حكمى كه خوش‏باورانه، به اميد كوتاه آمدن كشورهاى امپرياليستى از خواست تسليم بلاقيد وشرط حكومت ايران در برابر آن‏ها، صادر شده است.

مبارزه عليه اين تصميم غيرقانونى و ضدملى كه منجر به تاراج ثروت‏هاى ملى متعلق به همه مردم ايران خواهد شد، مبارزه‏اى ملى و وظيفه‏اى مبرم است كه كليه طبقات و اقشار ضدامپرياليست بايد در آن شركت جويند.

«فرمان خصوصى و آزاد سازى اقتصاد»، نقض غيرقانونى اصل ٤٤ قانون اساسى ج ا ايران بوده و راه تاراج ثروت‏هاى ملى مردم، ازجمله صنعت نفت ملى شده را بر روى سرمايه امپرياليسم جهانى مىگشايد!

در گفتگوى محسن رضايى با روزنامه شرق (دوشنبه ٢٦ تيرماه ١٣٨٥)، نامبرده به قصد توجيه موضوع، مطالبى اظهار نموده است كه درواقع چيزى نيست، جز بيان يك “نگرانى“ از «درك ناقص عموم مردم از فوايد اين واگذارىها»!

حسب اين “حكم“، ٨٠ درصد سرمايه‏هاى ملى متعلق به مردم، ازجمله صنايع ملى شده نفت، ذوب‏آهن، پتروشيمى، بانك‏ها، بيمه‏هاى اجتماعى و... به ارزش تقليل داده شده، بالغ بر پانصد هزار ميليارد تومان (پانصد ميليارد يورو)١ به متاع آماده براى فروش در بورس‏ها تبديل مىشود.

ازآنجا كه نقدينگى موجود در ايران (باوجود رشد ٣٥ درصدى ساليانه آن) تنها بالغ بر يك ميليارد يورو مىباشد (روزنامه شرق ٨ خرداد ١٣٨٥)، روشن است كه خريدار اصلى ثروت‏هاى ملى مردم ميهن ما، سرمايه‏هاى امپرياليستى خواهد بود. اين سرمايه‏ها هرز و ولگرد بليونى در بورس‏هاى جهان با نقدينگى معادل ٦٥ بليون يورو (شصت وپنج هزار ميليارد يورو) اكنون مىتوانند ثروت‏هاى ملى را كه بايد در خدت تامين عدالت اجتماعى براى مردم ميهن ما باشد كه يكى از اهداف انقلاب بهمن بود، از طريق بخش دوم، بند الف “فرمان“، يعنى بند مربوط به “آزاد سازى“ اقتصاد،٢ ببلعد.  طبق اين حكم، دولت مجاز نيست حتى يك كارخانه را هم در اختيار و مالكيت خود داشته باشد، زيرا كه گويا «دولت تاجر خوبى نيست». 

بخش دولتى اقتصاد عمدتاً در نبردى ضدامپرياليستى، ضدكلونياليستى و آزاديبخش عليه سلطه خارجى و همچنين در نبردى مردمى و دمكراتيك عليه حاكميت جابرانه سلطنتى- ساواكى و عليه غارتگران بزرگ‏زمين‏دار و سرمايه‏داران وابسته فراهم شده بود و ستوان فقرات استقلال اقتصادى- سياسى ايران را تشكيل مىدهد.

به‏عنوان پيشگيرى از اعتراض و مقاومت مديران دولتى و درواقع به‏عنوان حق‏السكوت، به گفته رضايى، مقرر داشته‏اند، كه «پنج درصد از سهام را به مديرانى كه طى ٢٧ سال گذشته زحمت كشيده‏اند و كارخانجات را اداره كرده‏اند، داده مىشود.»

دبير “مجمع تشخيص مصلت نظام“ در همين مصاحبه با روزنامه شرق، از كيسه خليفه مىبخشد و اظهار اميدوارى مىكند كه به علت كمبود نقدينگى در كشور، سرمايه‏هاى خارجى وارد صحنه شوند. «يعنى اگر همه هم فعال بشوند، سهم به اندازه كافى وجود دارد.» رضايى سهم در نظرگرفته شده براى سرمايه خارجى را ده درصد اعلام مىكند و مىگويد: «١٠ درصد [از] ٩٦ هزار ميليارد تومان هم، رقم بسيار بالايى است و سهم بزرگى مىشود.» فىالواقع محسن رضايى به‏عنوان سخنگوى “مجمع تشخيص مصلحت نظام“ خود را به كوچه علىچپ مىزند، زيرا او و همكاران “مجمع ...“ خوب مىدانند كه سرمايه مالى داخلى با يك ميليارد يوروى خود قادر به خريد سهام به حراج گذشته شده، نيست و در حقيقت اين سرمايه مالى امپرياليستى است كه ثروت ايران را با رخنه از هزار منفذ و روزن به ثمن بخس خواهد بلعيد. (ناگفته نماند، كه رقم ٩٦ هزار ميليارد تومان، همانطور كه در زيرنويس شماره ١ توضيح داده شد، رقمى نادرست و تقليل داده شده است.)

هم‏زمانى ارائه «بسته باز شده» توسط ٥ كشور عضو شوراى امنيت سازمان ملل و آلمان درباره “مسئله اتمى ايران“ و حكم «آزادسازى» اقتصاد ايران كه همان برقرارى “دمكراسى“ مورد نظر بوش، رئيس جمهور آمركا است، بى علت نمىباشد.

قانون اساسى ج ا ايران در يك همه‏پرسى مردمى و با راى قريب به اتفاق كل جمعيت ايران به تصويب رسيده است. اين همه‏پرسى نه تنها در تاريخ ميهن ما بىهمتاست، بلكه مىتوان آن را تنها با نمونه‏هاى مشابهى در تاريخ خلق‏هاى ديگر جهان مقايسه كرد، كه آن‏ها هم خواست خود را از طريق انقلابى توده‏اى به ارتجاع تحميل كرده بودند.

هرنوع تغيير در قانون اساسى كه در همه‏پرسى فروردين‏ماه ١٣٥٨ به تائيد قريب به‏اتفاق مردم ميهن ما رسيده است، همانطور كه در قانون اساسى نيز تصريح مىشود، بايستى از طريق همه‏پرسى و تائيد اكثريت احاد مردم انجام شود.

كليه اعضاء “مجمع تشخيص مصلحت نظام“ كه بدور از افكار عمومى، توطئه‏گرانه و به‏شيوه مافيايى در پشت درهاى بسته، به تنظيم سند خصوصىسازى براى بخش اقتصاد دولتى، به نقض مضمون و روح اين اصل پرداخته‏اند، راى اكثريت قريب به‏اتفاق مردم را پايمال ساخته‏اند و آيت‏اله خامنه‏اى كه با توشيح اين سند غيرقانونى و ننگ‏آور بر تاراج ثروت ملى مردم ايران صحنه گذاشت، در برابر مردم ايران كه در راه تحقق انقلاب جانفشانى كردند و قانون اساسى خون‏بهاي مبارزه آنان است، در برابر تاريخ ميهن ما مسئول و جوابگو هستند و بيگمان مردم و تاريخ آنان را براى چنين عمل ضدقانونى و ضدمردمى، مواخذه خواهد نمود.

ارتجاع حاكم با اين اقدام غير- ضدقانونى- ضدمردمى خود بلاترديد نشان داد كه دربست در جهت اهداف و خواست‏هاى موسسات مالى امپرياليستى گام برمىدارد و بالفعل متحد و مجرى نظريات آن‏هاست. ارتجاع حاكم، در همه قشربندىهاى آن، با اين حكم غيرقانونى به متحد داخلى سياست امپرياليستى جهانىسازى تبديل شده است.

نسخه نوليبرال خصوصى و آزادسازى اقتصاد، انطباق قوانين اجتماعى در كشورهاى جهان سوم را بر مصوبات سازمان تجارت جهانى، بانك جهانى، صندوق بين‏الملل پول، مصوبات جلسات ٧ كشور صنعتى موسوم به “گروه هفتگانه“، به اين كشورها ديكته كرده، شرايط نوكلونياليستى حاكميت امپرياليسم را بر اين كشورها ايجاد ساخته و رژيم كاپيتولاسيون را بر آن‏ها مستولى مىسازد. كوشش براى نقض قانون كار برآمده از دل انقلاب بهمن، نشان ديكته امپرياليستى و نماد مذاكرات پشت‏پرده بين حاكميت ارتجاع و كشورهاى امپرياليستى است.

از اولين سال‏هاى بعد از پيروزى انقلاب بهمن ٥٧ كه از انقلاب تنها “اسلام“ آن باقى ماند، گزينش افراد بىصلاحيت و فاقد تخصص، به‏صرف مذهبى بودن يا ريش داشتن، عملىشد و آن‏ها بر صندلىهاى مديريت شركت‏هاى دولتى تكيه زدند و در طول ٢٨ سال ريشه‏هاى صنايع را خشكاندند، و زمينه تبليغ شعار «دولت تاجر خوبى نيست» را ايجاد نمودند.

با تكيه بر شعار فوق، فلسفه نهفته در پشت نسخه نوليبرال خصوصىسازى مدعى است كه از اين طريق توسعه و شكوفاى اقتصادى بوجود خواهد آمد. اين دروغ و ادعاى بىپايه و اساسى است. نقدينگى هرز و ولگرد، ازجمله در ايران، ازاين‏رو تمايلى به سرمايه‏گذارى در توليدات جديد و يا توسعه توليدات موجود ندارد كه مىدانند كه با انباشت بازارها از كالاها، سود سرمايه در چنين سرمايه‏گذارىها نازل و نامطمئن است. اين درحالى است كه قمار در بورس و تاراج ثروت‏هاى ملى، با سودهاى بيست تا بيست‏وپنج درصدى همراه مىباشد.

نقدينگى يك ميليارد يوروى سرمايه‏داران در ايران و همچنين درآمد سرشار ارزى از فروش نفت، سرمايه لازم خصوصى و همچنين دولتى- ملى را براى سرمايه‏گذارى به‏منظور توسعه اقتصادى كشور ايجاد كرده و جوابگوى آنست. برپايه يك برنامه “اقتصادملى“ مىتوان قدم‏هاى بزرگى در راه توسعه و ترقىاجتماعى برداشت و شرايط لازم را براى توسعه قدم به قدم عدالت اجتماعى ايجاد ساخت. به اين منظور كوچكترين توجيه موجهى براى نقض اصل ٤٤ قانون اساسى و متلاشى ساختن بخش دولتى- مردمى اقتصاد ايران وجود ندارد.

مقاومت مردم در برابر تاراج ثروت‏هاى ملى با تشديد سركوب حاكميت روبرو است. آقاى شاهرودى، رئيس قوه قضايه، كه خود را در سيماى “مقام رهبرى“ آينده ج ا نظاره مىكند، در دفاع از خصوصى و آزادسازى اقتصادى كه بشدت در جريان است، از ايجاد «دادگاه‏هاى تخصصى» براى سركوب هرنوع مخالفت با «سرمايه‏گذارىهاى حتى خارجى» خبر مىدهد (آفتاب يزد، ٧ دى ١٣٨٥). او در همين خبر، ضرورت اِعمال تضييغات جديد عليه منتقدين نسخه نوليبرال خصوصى و آزادسازى اقتصاد را ايجاد تسهيلات براى ورود «بخش خصوصى به بازار اقتصادى كشور» اعلام كرده و تصريح مىكند كه حمايت از آن «سرلوحه كار قوه قضايه» را تشكيل مىدهد.

 

 

 

----------

١- روزنامه شرق ٢٥ ارديبهشت ٨٥، ارزش ٧٠ شركت از ١٠٠ شركت بزرگ مادر دولتى، كه در آن‏ شركت ملى نفت، گاز و پتروشيمى، راه آهن و... منظور نشده است را ٣٥٩ هزار ميليارد تومان اعلام مىدارد. رقمى كه پس از «تجديد ارزيابى»، به عبارت ديگر تقليل ارزش ثروت‏هاى ملى، تعيين شده است: «براساس اظهار نظر سازمان حسابرسى دو هزار شركت دولتى وجود دارد، كه حسابرسى ٧٦٧ مورد از آن‏ها كه كوچك‏ترند، به جامعه حسابدارى واگذار شده است. مابقى اين شركت‏ها، كه شمار آن‏ها به ١٢٣٣ مورد مىرسد، در قالب ١٠٠ شركت مادر تخصصى تجميع شده‏اند، كه ٧٠ شركت مادر تخصصى تاكنون تجديد ارزيابى شده‏اند. مطابق اين تجديد ارزيابى، قيمت اين تعداد شركت به ٣٥٩ هزار ميليارد تومان بالغ مىشود. پيش‏بينى مىشود، با تجديد ارزيابى شركت‏هاى بزرگى چون شركت ملى نفت، پتروشيمى، گاز و راه‏آهن، ارزش مجموع شركت‏هاى دولتى به ٥٠٠ هزار ميليارد تومان [٥٠٠ ميليارد يورو] بالغ شود.»

بدون ترديد ارزش واقعى ثروت‏هاى ملى مردم ايران بمراتب بيش از ٥٠٠ ميليارد يورو مىباشد. تقليل صورى ارزش اين شركت‏ها، شرايط بلعيدن آن‏ها را براى سرمايه‏هاى مالى هرز و سرگردان در جهان آسان‏تر مىسازد. در زمان سلطنت محمدرضا نيز پيش از واگذارى سهام شركت‏هاى دولتى به “مردم“، كه در واقع جز غارتگران مليونر و اعوان و انصار دربار- ساواك نبودند، با يك تجديد ارزيابى ارزش‏ها، ارزش آن‏ها تقليل داده شد. اين شيوه “انباشت بدوى“ سرمايه، كه تقسيم ثروت از پائين به بالا در جامعه است، و هدف آن “سرمايه‏دار سازى“ است، در سال‏هاى اخير به يكى از عمده‏ترين خواست‏هاى غارتگران داخلى تبديل شده بود و به طور وسيعى براى آن در مطبوعات تبليغ مىشد.

اين تقسيم ثروت از پائين به بالا، يا همان نبرد طبقاتى از بالا را ف. م. جوانشير در اثر خود “اقتصاد سياسى“ درباره دوران سلطنت سرنگون شده پهلوى «فابريك سرمايه‏دارسازى» مىنامد و شيوه‏هاى آن را ازجمله چاپ اسكناس بدون پشتوانه، كمك‏هاى بلاعوض به سرمايه‏داران و غيره افشا مىسازد، كه از طريق بانك‏ها و به صورت كمك‏هاى بلاعوض و يا قروض با بهره نازل و غيره عملى مىشود. جوانشير مىنويسد: «رئيس سازمان برنامه با خوشخدمتى تمام خطاب به سرمايه‏داران بزرگ مىگويد: “ما در برنامه پنجم در حدود ٢٣٠ ميليارد ريال را به بخش خصوصى منتقل مىكنيم.“» (“اقتصاد سياسى“، ١٣٥٧، ص ١٢٤).

٢- طبق اين بخش از بند الف، بنا به گفته محسن رضايى، «آزادسازى» اقتصاد عملى خواهد شد: «بخش دوم بند الف هم بسيار مهم است و آن آزاد سازى اقتصادى است: ... آزادسازى با خصوصىسازى متفاوت است ... در آزاد سازى ... بخش خصوصى و تعاونى مىتوانند در تمام عرصه‏ها و فعاليت‏هاى اقتصادى شركت كند. ...» (شرق، همانجا).

 

 

منبع : تارنگاشت عدالت