افزایش مشکلات کودکان کار
ناگفتههای مستند «کودک و استثمار»
نرگس جودکی
روزنامه سرمایه: «مشکلات کودکان کار، نه تنها عوض نشده که شدت یافته
است و من هر بار فکر میکنم چرا آن سالها مقاومت نکردم و از مهجور
ماندن فیلم «کودک و استثمار» سرخورده شدم. خودم را نمیبخشم!»
«کودک
و استثمار» عنوان مستندی است که محمدرضا اصلانی فیلمساز صاحب نام کشورمان
با هدف نمایش برای جامعهء مدیریتی ساخت اما در سال
۶۱
به شکل غیررسمی توقیف و به حاشیه رانده شد.
اصلانی اکنون که با سالها فاصله از روند تولید «کودک و استثمار» سخن
میگوید، با تاسف بسیار از بیمهری مسوولان یاد میکند. او امید داشت
نمایش فیلم باعث قانونمند شدن وضعیت کار کودکان شود، میگوید: «اواخر
دههء
۴۰،
مسالهء حاشیهنشینی به یک بحران تبدیل شده بود. من آن زمان هر ده روز
یا دو هفته یکبار به حاشیههای شهر میرفتم و عکاسی میکردم. نوع
تفریحات آنها، تئاترهایی که میرفتند، رستورانها را میدیدم و از
چگونگی زندگی و کسب درآمد، منابع کاری و از جایی که آمدهاند میپرسیدم.»
«مجموعهای
از اسقاطی بدنهء اتومبیل که در شن فرو رفته بودند محل زندگی برخی از
حاشیهنشینها بود. همه جور اتومبیلی آنجا دیده میشد، از اتوبوس دو
طبقه تا جیپ. در یک فولکس واگن دو کودک شش و چهار ساله زندگی میکردند
که نه سرپرستی داشتند و نه آشنایی.»
این دردناکترین صحنهای است که اصلانی از تصاویر آن روز روایت میکند
و با تاثر ادامه میدهد: «بیشترین شغل این افراد بادکنک فروشی بود،
حتی چند نفر با گاز آرگون کور شده بودند. من آن روزها یادداشت
برمیداشتم، با آنها غذا میخوردم و از نزدیک مصایبشان را میدیدم.»
انقلاب که شد، این مستندساز طرح جامعی را دربارهء زندگی کودکان کار
نوشت و به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان داد: «نمیتوانستیم این
فیلم را زمان شاه بسازیم، چون اجازه نمیدادند و متهم به اخلال
میشدیم. فکر کردم انقلاب به من اجازه میدهد به مسایل انسانی بپردازم.
طرح را به کانون دادم. کانون مسوولی برای برآورد هزینهء طرحها تولید
فیلم داشت که مخالف این کار من در آنجا بود. او برای برآورد کار،
یکسال تعلل کرد. سال
۵۹
به علیرضا زرین مدیر عامل کانون شکایت کردم. زرین این مسوول را نکوهش
کرد. ولی فیلم در این یکسال لطمهء زیادی خورد. در این مدت بولدوزر
انداختند، حاشیهها را صاف کردند و اهالی را اسکان موقت دادند. قرار
گذاشتیم فیلم که تمام شد به نمایندگان مجلس نشان دهیم تا به تدوین
قانون کار کودکان فکر کنند.»
«کودک
و استثمار» مثل یک مقالهء سینمایی است که به تحلیل ابعاد مختلف کار
کودکان، مناسبات، آسیبپذیری، پوشاک، بهداشت، مسکن و تغذیه میپردازد و
در کنار تصاویر مستند، آماری ارایه میدهد که تاثیرگذاری فیلم را
دوچندان میکند.
اصلانی میگوید: «سال
۶۱
که تولید فیلم به اتمام رسید، جناحبندیها در کشور شکل گرفته بود.
فیلم توقیف نشد ولی نمایش هم داده نشد. حتی نمایندگان مجلس هم فیلم را
ندیدند. این فیلمها را آثار روشنفکری میدانستند که مورد قبولشان
نبود، هرچه ما میگفتیم به هیچ گروه و دستهای وابسته نیستیم و این
فیلم دربارهء کودکان است، تاثیری نداشت.»
در
«کودک و استثمار» با کودکانی در خانه و محیط کار، آشنا میشویم. به
شخصیتهایی نزدیک میشویم که نمونههایی از فقر و استثمارشدگی هستند.
اصلانی پس از سالها به روایت خاطرات ساخت این فیلم نشسته است:
«کارخانهها در مقابل ما مقاومت میکردند، ما بچهها را نشان کرده
بودیم تا آنها را در محیط خانواده و کار ببینیم و تحقیقاتمان جامع
باشد به همین دلیل فیلم خط دراماتیک دارد و بچهها چهره هستند. دختری
که در کارخانهء دستمال کاغذی کار میکرد تنها کسی بود که نتوانستیم در
کارخانه از او تصویر بگیریم. در کارخانه را بسته بودند به فیلمبردار
گفتم که با ماشین آهویش در را باز کند، همین کار را هم کرد ولی وقتی
رفتیم داخل، صاحب کارخانه برق را قطع کرد و کارخانه تعطیل شد. دیگر
نمیتوانستیم فیلم بگیریم.»
کارگردان، میخواست «کودک و استثمار» کارکرد اجتماعی داشته باشد. مجلهء
فیلم با یک آمارگیری فیلم را بهترین مستند دههء
۶۰
دانسته بود، ولی اصلانی توقع دیگری داشت: «همان زمان به زرین گفتم اگر
۱۰
سال دیگر کودکان کار همچنان در این وضعیت فاجعهبار باشند، شما
مسوولید. گفت سعی میکنیم، راستش، دلش هم میخواست این کار را بکند ولی
شاید دفاع از فیلم مشکلاتی برایش پیش میآورد. بعد از آن از کانون کنار
کشیدم. اصلا فیلمسازی را کنار گذاشتم.»
محمدرضا اصلانی دانشآموختهء نقاشی دانشکدهء هنرهای تزیینی بود که
فعالیت حرفهای را در سال
۵۱
با نوشتن فیلمنامهء «صبح روز چهارم» با کامران شیردل آغاز کرد و سپس
مستند شاخص «جام حسنلو» را در سال
۵۶
ساخته بود. فیلمنامهء تنگنا و باغ سنگی و کارگردانی «شطرنجباز» و
مجموعهء تلویزیونی «سمک عیار» را هم در سالهای
۵۴
و
۵۵
در کارنامه داشت. اما بعد از «کودک و استثمار»،
۱۵
سال فیلم نساخت، میگوید: «من از این فیلم فقط یک هدف داشتم. مسالهام
منتفع شدن نبود، کما این که کانون قسط آخر فیلم را نپرداخت و من
۱۰۰
هزار تومان، آن زمان از جیب پرداختم. فیلمی مثل کودک و استثمار را
نمیخواستم از تلویزیون پخش شود. چون چیزی جز توهم یک جامعهء ناامن
برای خانوادهها نداشت. بخش سوم این فیلم که به کورهپزخانه مربوط
میشد به جشنوارهء مسکو رفت ولی من حتی نمیخواستم به آنجا برود. فقط
میخواستم در بخش مدیریتی جامعه نمایش داده شود. اما تبدیل به یک امر
ممنوعه شد و نتیجه این است که میبینیم.»
گفتار
فیلم کودک و استثمار با این جملات شروع میشود: «در کشورهای عقب نگه
داشته شده، استثمار با استعمار درآمیخته است و زمینهء تاراج ملی را
فراهم میکند.» فیلم به سیاست آغوش باز و قدرتهای امپریالیسم جهانی
اشاره دارد.
«تولید
از دست شروع میشود. در سال
۵۰
یک میلیون و
۲۰۰
هزار روستایی به شهرها مهاجرت کردند،
۷۲
درصد بودجهء عمومی حکومت از نفت، صرف تجمل و مقاصد نظامی شد. سطح
دستمزدها با توجه به تورم پایین نگه داشته شد و افراد خانواده به کار پرداختند
و کار کودکان برای خانواده حیاتی شد.»
طبق پژوهشهای عنوان شده در «کودک و استثمار» ایران
۵/۵
میلیون کارگر دارد که دو میلیون آن کودک و نوجوان هستند. اصلانی از
بیکاری پنهان، انصراف از تحصیل و عدم تخصص کودکان کار میگوید که از
دیرباز در تولید سهم داشتهاند. در «کودک و استثمار٣»، فراغت کودکان از
نگاه دوربین و با آمار تکاندهنده به نمایش در میآید و میبینیم که
چگونه نیروی
۲۵
درصد جوانان مناطق فقیرنشین هرز میرود.
این فیلم در سالهای
۵٨٨۶۱
ساخته شده ولی هنوز میتوان نماهایی مشابه را در کورهپزخانهها و
کارگاههای غیرمجاز دید; اصلانی با لحن بغضآلود میگوید: «درست است که
دیگر به این مکانها نمیروم ولی از طریق فیلمها و گزارشات مستندسازان
جوان در جریان این مسایل هستم. در آن سالها خیلی گشتیم تا بدانیم
استثمار جنسی چه نقشی در این محیط دارد ولی چه در مورد دختران و چه
در مورد پسران نتوانستیم موردی پیدا کنیم، مگر یک نمونه، در بین
معتادان. ولی امروز در مستندی که خانم «کارخیران» ساخته، یک گروه کودک
را نشان میدهند که از خودفروشی خود میگویند. وقتی این فیلم را دیدم
ساعتها در خیابانها راه رفتم و به این فکر کردم شاید اگر میتوانستم
«کودک و استثمار» را به نتیجه برسانم و کار کودکان قانونمند میشد این
روز را نمیدیدم. غیرقانونی بودن یعنی رها کردن مسالهء کار کودکان.
هنوز سطح بیسوادی کودکان کار بالاست، آنها در کارگاهها مهارتی
نمیآموزند. اگر سابق بر این احساس مسوولیت نمیکردم و به عنوان یک
محقق با ماجرا مواجه میشدم حالا فکر میکنم مسوولم.»
|