صفوف فراگیر جنبش چپ و خط سـوم
احمد بخردطبع
پیشگفتار : مقالهای را که در زیر ملاحظه خواهید کرد ، دو روز قبل
ازسومین نشست برای ایجاد کمیتهای علیهی جنگ امپریالیستی و بر ضد
جمهوری اسلامی از طرف من نگاشته شده بود . زیرا در نشست دوم به موفقیت
قابل توجهای رسیده بود یم و تقریبن همه فکر میکردیم که آخرین گردهمائی
، موازین پلا تفرم مشترک را تدوین خواهد نمود . ولی در جلسهی سوم د
یدگاههای بسیار موشکافانهی چند تن از رفقا ، که منطقی نیز بنظر
نمیرسید ، روال عادی گرد همائی ما را بسوئی کشاند که در تعاقب آن ، چند
تن از رفقای د یگر بعنوان اعتراض جلسه را ترک نمودند . زیرا بر سر
سیاستهای هستهای جمهوری اسلامی ، نظرات متفاوتی منعکس گردید که در
جلسات قبل بر مبنای سیاست کلی آن توافق داشتیم . این درست است که بین
ما دو د ید گاه متفاوت در رابطه با انرژی هستهای موجود است ، ولی این
مسئله حائز اهمیت است که همه بر نابودی سلاح های اتمی در سراسرجهان پای
میفشاریم . مضافن آن بخش از رفقائی که من نیز جزو آنان هستم ، پذ
یرش انرژی هستهای صلح آمیز را با کنترل آژانس بینالملی ارزیابی
میکنیم . با حرکت از چنین توافقی ، میتوانستیم رفیقانه مسائل را
با موفقیت هر چه بیشتر به نتیجه میرساند یم . از این گذشته ، رفقائی
چند که جلسه را ترک کردند با محور اساسی کمیتهی ما ، یعنی علیه جنگ
امپریالیستی و علیه جمهوری اسلامی توافق داشتند . این درست است که ما
موفق شد یم با اکثریت آرا مسائل را به پیش رانیم و بی شک موفقیتی در
این زمینه بد ست آوریم ، ولی پیشنهاد من همراه بعضی دیگر از رفقا اینست
که یارانی که جلسه را ترک نمودند ، به جمع ما به پیوند ند ، زیرا به
کمک یکدیگر نباز وافر داریم . بویژه شرکت سازمانها نیز بصورت فردی
ضرورتی اجتناب ناپذ یر خواهد داشت ، چرا که در فقدان آنها موتور
ما ضعیفتر میگردد . این درست است نهاد ها و احزاب چپ فرانسه به حمایت
ما برخاستهاند ، ولی فراموش نکنیم که به حمایت و دخالت مستقیم سیاسی
نهاد های مترقی ایرانی نیز محتاجیم . از هم اکنون علائمی از پیوستن این
رفقا برای پیشبرد بحث دوباره به گوش میرسد ، و این خود د لهای ما
را شاد تر خواهد ساخت . در ضمن بعد از نشست سوم در جلسهای که از طرف «
چنبش صلح » ، که از نهادهای شناخته شدهی فرانسوی تشکیل یافته بود
شرکت کردیم . حضور فعال رفقای ما در بحث های جاری ، حاضرین را شد یدن
تحت تاثیر قرار داده بود . زیرا آنان سیاستهای چپاول گرانهی دولت بوش
را در منطقهی خاورمیانه برملا ساختند و از خفقان ، اختناق و کشتار دد
منشانهی جمهوری اسلامی سخن راند ند . این مسئلهی موفقیت آمیز در تمام
زمینه ها میتواند با همبستگی و اتحاد رفقای سایر کشورها و از جمله
ایران به جنبشی سراسری مبدل گردد و حداقل در چهارچوب مبارزه علیهی جنگ
امپریالیستی و جهت کسب صلح و آزادیهای اجتماعی مبارزه نماید .
تحقق مسائل فوق در صورتی میسر میشود که معیارهای دموکراتیک آنرا مد نظر
قرار دهیم .
ولی در عین حال با رفقا و همراهان همرزم موافقم که در صفوف ما ، مواضع
راست روانه چه در تقابل با امپریالیسم و چه در رابطه با جمهوری اسلامی
، جائی نخواهد داشت .
ـــــــ پایه های کلی ائتلاف عناصر چپ ــــــ
مد تی است که فضای جنبش سیاسی چپ پاریس در شور و هیجان خاصی بسر میبرد
. اولین آن تظاهرات اول ماه مه بود . به جرأت میتوان گفت که پس
از سالها برای اولین بار بخشی از نسل جوان ایرانی خود را در تظاهرات مذ
کور همساز کرده بود ، آنهم زیر شعار « زنده باد سوسیالیسم » . بسیج
وشرکت این جوانان تصادفی نبود ، بلکه بوسیلهی خود آنها و در جهت منافع
اقشار تحت ستم اجتماعی انطباق یافته بود . چنین پذ یرشی در چهارچوب
ایده های سیاسی اگر با گامهای موزون و معقولانهی سازمانها و
عناصر پیشرو همراه گردد ، مبارزات ما را در آینده پر بارتر خواهد ساخت
. .ولی دومین مسئلهی اساسی ، گرد همائی وسیع نمایند گان اکثر
سازمانهای چپ (بصورت فردی) و عناصر مستقل ، علیهی جنگ و بر ضد
سیستم د یکتاتوری ـ مذ هبی جمهوری اسلامی بود . شاید برای اولین بار
گرایشات متفاوت نیروهای چپ در محیطی سیاسی با جد یت خاصی ، خود را باز
مییافتند و بد ور از مشاجرات و پلمیک های سیاسی ، آراء و نظرات خود را
ابراز میداشتند. زیرا روند حاد ثات ، جامعهی ما را در شرایط حساسی
قرار داده است و این نیز انگیزه ای بود که نیروها و عناصر چپ حداقل
برای پیشبرد بحث و تبادل در چهارچوب مسائل کلیدی و محوری جنبش
دموکراتیک مردمی ، دور یکد یگر جمع شوند . ولی آنچه را که من بعنوان
گفتمان در نوشتار مذ کور د نبال میکنم ، حفظ و تداوم و گسترش فضای یاد
شده است و د قیقن از چنین زاویهایست که بدان میپردازم و نظراتی چند
برای پیشبرد هر چه بیشتر آن ارائه مید هم .
واقعیت اینست که مسائل سیاسی ـ اجتماعی ایران حکم میکند که پراکنده گی
نیروها و عناصر چپ پایان یابد و طیف مذ کور در عرصههای متفاوت
مبارزاتی از جمله آکسیونهای د فاعی مشترک ، خویشتن را سازماند هی نماید
. مشخص است که چنین ائتلافی حول بسیاری از محورهای اساسی که هر زمان و
در شرایط های مشخصی عمده میشوند، بصورت فردی صورت خواهد پذیرفت و
عناصرتشکیلاتی با حفظ اید ه های سیاسی خویش، در چهارچوب توافقاتی که در
مبانی کلی تباین مییابند ، با جمیع نیروهایی که فاقد تشکیلات
سازمانیافتهی سیاسی میباشند ، متحد میگرد ند . ولیاولین مسئلهای که
پیش روی مان قرار میگیرد ، تد قیق و تعین مبانی کلی آن اصولی است که ما
را در طیف مشخصی قرار میدهد که بدان نیروی چپ میگوئیم . در واقع
ایده های چپ خود را در نیروی لایزال جنبش سیاسی مرد می مییابد و از
مبارزات اقشار و طبقات تحت ستم اجتماعی د فاع مینماید و تغییرات سیاسی
را با تکیه بد ین اصل در سرلوحهی مبارزات خود قرار میدهد و اصلاحات را
تا آنجا میپذ یرد که با منافع عمومی جنبش مردمی منافات نداشته و حافظ
استقلال سیاسی ، اقتصادی جامعه باشد . نیروی مذ کور چه کمونیست و چه
غیر کمونیست ، جمهوریخواه ، دموکرات و لائیک بوده و خود را از دسائس
حکومت فردی مذ هبی و نظام سلطنتی کاملن منفک خواهد ساخت . وی هیچگاه
بانیروهایدیکتاتور خزیده در قدرت و یا خارج از حاکمیت ، خود را همساز
نخواهد کرد و صحت ادعای مذ کور زمانی روشن میشود که جامعه در تلاطم
بحرانهای سیاسی ـ اجتماعی غوطه ور میگردد . بنابراین خصلت واقعی نیروی
چپ در شرایط های
بحرانی جلوه گر میشود ، زیرا تئوریها و شعارها از حالت تجریدی و کلی
خویش خارج میشوند و با عمل اجتماعی امتزاج مییابند . لذا بحران
هستهای ایران در پروسههای متداوم خویش ، چهرهی واقعی نیروهای چپ را
نمودارساخته و در کشاکش اند یشه های آن ، سه ویژه گی اساسی بخود گرفته
است . آنچه مشخص است ، پدیدهی واقعی چپ قادر نیست در سه خصلت متفاوت
نمودار گردد ، بلکه فقط به فقط یک ویژه گی خواهد داشت . حال سعی میکنیم
شرایط بحران زای برآمدهای فوق را بطور مختصر توضیح دهیم .
ـــــ بحران هستهای و تاثیر آن در جنبس چپ ـــــ
بحران هستهای ایران صفوف جنبش چپ را در تلاطمات خود به راهی کشانده که
از آن سه موضع سیاسی متفاوت با سه چشم انداز به نتیجه میرسد . اولی در
واقع علیهی چپاول و قدر قدرتی امپریالیسم امریکا ، به دفاع از میهن
روی میآورد و در این گیرودار اجبارن جانب جمهوری اسلامی را میگیرد و
غرق ناسیونالیسم میشود . زیرا معتقد است که جنگ امپریالیستی است و لذا
باید بردار تیز مبارزه ، متوجهی تجاوزی گردد که جنگ خونین را به
ارمغان میآورد . د ومین نظریه بر عکس بحران را فقط از زاویهی جمهوری
اسلامی توضیح میدهد و بطریق اولی،تجاوزامپریالیستی را ناد یده میگیرد .
د یدگاه اول با مواضعی که ارائه میدهد در موازات خط سیاسی جمهوری
اسلامی قرار میگیرد . برای نظریهی دوم ، عملکرد امپریالیسم در
چنین شرایطی مترقی میشود . اولی دفاع هستهای را در برابر تجاوز
امپریالیسم ، حق مسلم جمهوری اسلامی میداند و دومی با یکجانبه نگری از
بحران امپریالیستی چشم پوشی نموده و بالااجبار جهت برون رفت از چنین
مخمصهای ، حداقل باید اعتراضات وتهد یدات دولت بوش را در مقابل
جمهوری اسلامی مشروع بداند . زیرا هیچ اشارهای به بحران خاورمیانه
نمینماید و تسلط نفت و گاز و کلن اقتصاد منطقه را بوسیلهی ابر قدرت
امریکا مسکوت میگذارد . ولی نظریهی سوم بر خلاف دو د ید گاه فوق ،
قضاوت همه جانبهای ارائه میدهد و بحران را ناشی از دو قطب متخاصم
ارزیابی میکند . در یک قطب ابر قدرت امریکا قرار میگیرد که جهت تسلط
بلامنازع منافع سیاسی ـ اقتصادی خویش ، حاضر است به هر تجاوز و کشتار
نظامی دست زند و دقیقن از چنین زاویهایست که معاهده علیه جنایات
جنگی از طرف سازمان ملل را هرگز برسمیت نشناخته است . ولی در قطب دیگر
بحران ، جمهوری اسلامی است که علاوه بر فشار ، اختناق ، شرایط پلیسی و
سرکوب مذ هبی در داخل، در مقابل تهدیدات نظامی امریکا قرار گرفته و
سرنوشت خود را در خطر جدی می بیند . بنابراین ما با دو بحران روبرو
میشویم و باید علیه دو بحران مذ کور افشاگری و مبارزه نمائیم . بر چنین
منوالی دید گاه سوم نه در جبههی جمهوری اسلامی قرار میگیرد و نه آتش
بیار میدان تجاوزات امپریالیستی میشود . او بدرستی پد یدهی کلی را
مورد ارزیابی قرار مید هد وبا یک داوری منطقی ، کیفیت و نمود اجزا را
از بطن کلی آن استخراج مینماید.بعبارت دیگر با تحلیل مشخص از بحرانهای
کلی جهانی ، بحرانهای کوچکتر از آن را به صحنه میآورد و در رشتهی
افکار و تجزیه و تحلیل سیاسی ، بد یل مشخصی برای آن مییابد . بر عکس
نظریهی دوم انگشت سبابه را فقط به بحران جمهوری اسلامی نشانه میکند و
به اشتباه خواهان راه حلی از جزء به طرف کل میگردد . بر چنین مبنائی
است که عناصر تشکیلاتی و غیر تشکیلاتی خط سوم برای ایجاد کمیتهای موقت
علیه جنگ امپریالیستی و بر ضد جمهوری اسلامی در بحث و تبادل مستقیم
قرار گرفته است و خودرا برای پیکاری دفاعی آماده میسازد . و در این
زمینه گامهای موثری برداشته شده و به توافقات چشمگیری رسیده است و
میرود پلاتفرم مشترکی را منتشر سازد و این مسئله امید به مبارزهای
وسیع و پر دامنه را به دلها نوید مید هد . زیرا میدانیم که در آینده
نیز با هر عمل و یا بحران سیاسی ـ اجتماعی ویژه ای که در برابر ما قرار
میگیرند ، باید تخم اتحاد را بیفشانیم و مبارزهای متحد را به
پیش رانیم . خط سوم کاملن واقف است که در صفوف جنبش چپ با نظریهی
دموکراتیک قرار گرفته است ولذا باید خود را در چنین میدانی منطبق سازد
. اعتلاف مذکور از آنجا که مقطعی است قادر به طرح آلترناتیو حکومتی
نخواهد بود . چنین هدفی اساسن در دستور کار نیروهای سیاسی قرار خواهد
داشت . بنابراین گرایش ائتلافی مذکور بجای حاکمیت مردمی از جنبش
مردمی سخن خواهد راند . جنبشی که باید علیه جمهوری اسلامی بسیج
شود و ازدل بحران ، توطئه های امپریالیستی دولت بوش را خنثی سازد .
دولتی که در منجلاب اجتماعی عراق ــ که خود آفرینندهی آنست ــ
قرار گرفته ودر شرایط دشوار آن ، نه راه پس و نه راه پیش خواهد داشت .
بویژه که از طرف افکار عمومی جهانی و نیز افکار عمومی مردم
امریکا اعتبار خود را از دست داده است . لذا باید مسائل هستهای جمهوری
اسلامی را بهانه سازد تا به جهانیان بقبولاند که در مورد ایران شعار
کذائی نمید هد . در چنین راستائی ابر قدرت مذ کور در کلاف سر درگمی
قرار گرفته است . زیرا از یک طرف به مصاف جنگ احتمالی میرود ،
ولی از طرف دیگر بخوبی میداند که برای پیشبرد اهداف سیاسی ـ اقتصادی
خویش در امور داخلی عراق ، به پتانسیل جمهوری اسلامی نیاز وافر دارد .
زیرا دوستان واقعی امریکا در منطقهی خاور میانه ، چه در قدرت و چه
خارج از حاکمیت ، نه آنکه قادر به حل آن نخواهند گشت ، بلکه بر عکس
بحران را فزاینده تر نموده و منطقه را بیش از پیش به آتش خواهند
کشید . این تصویر سیاسی ابر قدرتی است که در چهارچوب تضادها و تناقضات
اجتماعی ، ضعیف نیز بنظر میرسد . بنابراین در عین حالیکه هر تصمیم
باصطلاح هوشمندانهای نیز محکوم است ، تصمیمات غیر هوشمندانه نیز ،
چنان دولت امپریالیستی بوش را در بحران فراگیر منطقهی خاور میانه غرق
خواهد کرد ، که برای وی حکم خودکشی سیاسی خواهد داشت . زیرا تصمیمات
غیر هوشمندانه در تداوم حرکت خویش به تجاوز ارضی منجر میگردد . دقیقن
از همینجا ست که جنبش مردمی ، بحران جنگی را که با بیکاری ،
بیماری و گرسنگی همراه خواهد بود به د گرگونی عظیمی مبدل خواهند ساخت .
زیرا اینبار دیوار توهم مردم ایران نسبت به جمهوری اسلامی فرو
ریخته است ، آنان از چنین فرصتی جهت تغییراتعمیقاجتماعی و در راه کسب
آزاد یهای مد نی استفاده خواهند کرد .
واقعیت اینست که از یکطرف برنامهی هستهای جمهوری اسلامی که با مخارج
سنگین و هنگفتی که بر دوش مردم نهاده شده ، خود عاملی جهت
بحرانهای اقتصادی و بیکاری مضاعف است . لذا در صورت احتمال هرج و مرج
جنگ امپریالیستی ، جنبش مردمی با اتکا به نیروی لایزال خود ، در برابر
آن خواهد ایستاد ، و از طرف دیگر ، بحران هستهای مذکور خود بعنوان
ابزار و بهانهای بد ست دولت بوش در رابطه با منافع سیاسی ـاقتصادی است
. در چنین راستائی اعمال تصمیمات احتمالی غیر هوشمندانه ، عریانی و
برملا ئی چنین ترفند هائی را به همراه خواهد داشت . لذا این نیز با
تجربیاتی که از تجاوز امریکا در عراق حاصل شده ، بوسیلهی جنبش فراگیر
اجتماعی خنثی خواهد گشت . لیکن در چهارچوب اندیشههای سیاسی خط سوم ،
دو نظر متفاوت نهفته است . یکی نظریهایست که خارج از حاکمیت
جمهوری اسلامی ، انرژی صلح آمیز هستهای را حق مردم ایران میداند
ودیگری هرگونه انرژی هستهای را نفی میکند . ولی همه در نکتهی مشخصی
در زمینهی مذکور اتفاق نظر داریم ، که باید علیهی هرگونه سلاح کشتار
جمعی هستهای در منطقهی خاور میانه علیه اسرائیل ، هند و پاکستان
مبارزه شود و چنین رزمی همراه تمامی جنبش های صلح جهانی ، به خلع سلاح
هستهای در سراسر کرهی خاکی منجر گردد . ولی جنبش چپ با انتخاب
راه سوم باید به مسئلهی اساسی دیگری توجهی کافی مبذ ول دارد، و آن
استفاده و بهره برداری از نهادهای بین المللی در رابطه با جنبش
اجتماعی جامعهی ماست که میتواند در موارد ضروری ، خود را با آن همآهنگ
سازد و در رابطهی منطقی با آن قرار گیرد . بر چنین پایهایست که جنبش
فراگیر چپ در عین حال باید از روشهای دیپلوماتیک سود جوید و با تخریب
حصارهای بازدارنده ، در چهارچوب منافع جنبش مردمی به پیش رود . در چنین
روندی مشخص است که جنبش چپ تصمیمات باصطلاح هوشمندانهای را که
کارگران ، زحمتکشان ، زنان ، معلمین ، دانشجویان ، روشنفکران و کلا مزد
بگیران وکارمندانرا بزیرمنگنهی فشار اقتصادی قرار مید هد ، نه اینکه
نمی پذ یرد ، بلکه بر علیهی آن افشاگری و مبارزه خواهد کرد . بنابراین
نهاد های بین المللی ، تصمیمات هوشمندانهی خود را باید متوجهی قدرت
سیاسی سازند . نظیر افشاگری در رابطه با نقض حقوق بشر شهروندان ، حقوق
زنان ، فقدان آزادیهای سیاسی احزاب و سازمانها و نیز عدم موجود
یت سند یکاهای مستقل کارگری و سایر اقشار اجتماغی ، افشاگری علیه جنایت
و کشتار انسانهای آزادیخواه ، تبعیض میان ادیان مختلف موجود و
غیره از مسائلی هستند که میتوان از آن در رابطه با نهاد های بین المللی
در جهت تصمیمات اند یشمندانه یاری جست . این مسئله از آنجا اهمیت دارد
که بویژه صفوف جنبش چپ ایران ، دیوارهای سنتی را درهم میریزد و
به معیارهای عقلائی روی میآورد . اگر درستی معیار ذکر شده از د ید گاه
ماکس وبر به دو بخش ، یکی منطقی و دیگری قانونی منقسم میشود ، ما بخش
اول را بعنوان مشروعیت اصولی جنبش چپ در چهارچوب مبارزات آن حفظ
میکنیم و از معیارهای عقلائی قانونی ، منطبق بر نهادهای بین المللی
بهره برداری نموده و به پیش میرویم . ولی اهداف ما نباید بد ینجا خاتمه
یابد ، بلکه پس از فائق آمدن بر مشکلات جاری در جنبش چپ ، باید به سراغ
نیروها و عناصر آزادیخواه و استقلال طلب که با حاکمیت فردی و مذهبی و
یا سلطهی سنتی در موضع قاطعانهای بسرمیبرند ، رابطهای منطقی
درچهارچوب آکسیونهای دفاعی بر قرار نمائیم . |