بازگشت به صفحه نخست

 

 

در نشست ماهانه يونيسف در ايران اعلام شد:

 شش ميليون كودك بازمانده از تحصيل در ايران

 

 

 سرمايه-آزاده عصاران: «شرايط تحصيلات كودكان در ايران متناسب است اما اطلاعات كلي يونيسف نشانگر محروميت‌هاي مختلفي در سطح كشور و حتي در مقايسه با كشورهاي منطقه است.»   

 

اين را كريستين سالازار رييس دفتر يونيسف در ايران در نشست «كودكان بازمانده از تحصيل» مي‌گويد. سالازار روز گذشته، در جلسهء سخنراني‌ماهانهء يونيسف با اشاره به وضعيت تحصيلي كودكان ايراني گفت: «كودكان زيادي مثل كودكان كار و خياباني در مناطق مختلف ايران، هنوز به آموزش دسترسي ندارند. با اين حال تمركز يونيسف در آموزش و تربيت كودكان روي كودكان افغان و مهاجراني است كه مهاجرتشان به شكل قانوني به ثبت نرسيده است.»   

 

كودكان با سيستم آموزشي مشكل دارند   

 

سخنران نشست ماهانهء يونيسف محمد مهديزاده مديركل آموزش پايهء نهضت سوادآموزي بود كه پس از سالازار صحبت‌هاي خود را با عنوان كودكان بازمانده از تحصيل آغاز كرد.   

 

او با بيان اين كه خودش يكي از كودكان بازمانده از تحصيل است و مشكلات و دلايل اين موضوع را از نزديك لمس كرده، افزود: «براي تعريف كودكان بازمانده از تحصيل، انواع فواصل سني ذكر شده است. در اين تعاريف به كودكان شش تا 10 ساله، شش تا 15 ساله، شش تا 18 ساله‌اي اشاره شده كه يا به مدرسه نرفته‌اند، يا ترك تحصيل كرده‌اند و يا بي‌سوادند. در ايران گروه سني شش تا 18 ساله‌اي كه بي‌سوادند و يا قبل از اتمام تحصيل مدرسه را ترك كرده‌اند، كودكان بازمانده از تحصيل هستند كه حدود پنج تا شش ميليون نفر را شامل مي‌شوند. با وجود همهء اين تعارض‌ها اين تعاريف بايد همهء كودكان را شامل شود و حداقل آموزش اجباري يا عمومي را دربر گيرد. در كشور ما آموزش عمومي از چند سال پيش، سوم راهنمايي تعريف شده است.» مهديزاده با اشاره به تعداد بي‌سوادان در ايران گفت: «در ايران

5/8 ميليون نفر بي‌سواد و 10 ميليون نفر داراي تحصيلات زير پنجم ابتدايي هستند.»   

 

مهديزاده با تاكيد بر اين كه به شكل كليشه‌اي، كودكان كار، پناهنده، مهاجر، جنگ‌زده، عشاير، فقير، يتيم، معلول و دختران در فهرست كودكان بازمانده از تحصيل محسوب مي‌شوند، گفت: «اين آمار تكراري فقط براي توجيه وضعيت است. در حالي كه مهم‌ترين شرايط اين نوع كودكان، والدين بي‌سواد و رابطه برقرار نكردن كودك با سيستم آموزشي است. امروز درصد بالايي از بازماندگان از تحصيل را كساني تشكيل مي‌دهند كه حداقل يك بار طعم تلخ آموزش را چشيده‌اند. هم‌چنين كودكاني كه داراي والدين به خصوص مادر بي‌سواد هستند، بيشترين آمار را تشكيل مي‌دهند. با اين حال اين نوع مسايل و دلايل هيچ وقت ذكر نمي‌شود چون سيستم آموزشي يا نوع كار معلمان را زير سؤال مي‌برد.»   

 

وي با انتقاد از دلايل و ريشه‌هاي مرسوم بيان شده پيرامون بازماندن كودكان از تحصيل گفت: «اين روزها، ديگر، دسترسي نداشتن به مدرسه، فقر اقتصادي خانواده، كمبود معلم، فقر فرهنگي و كمبود اعتبارات و امكانات آموزشي دلايل اين مساله نيستند.» او به محسن مخملباف فيلم‌ساز روشنفكر ايراني اشاره كرد كه براي تحصيل كودكان افغان 80 ميليون تومان به نهضت سوادآموزي ارايه كرده اما حاضر نيست فرزندانش به مدرسه بروند، گفت: «مخملباف معتقد است كه آنچه نظام آموزشي به فرزندان من مي‌دهد، غير از خواندن و نوشتن چيز ديگري نيست. فرزندان من با دو ماه تدريس خصوصي تمامي مطالب يك‌سال را ياد مي‌گيرند

 

وي گفت: «ازسوي ديگر، ما كمبود معلم نداريم بلكه معلمان به شكل نامناسب توزيع مي‌شوند و حاضر نيستند به مراكز دورافتاده و فاقد معلم بروند. همچنين سرانهء آموزش و پرورش از درآمد ناخالص ملي از ميانگين جهاني بالاتر است. بنابراين دلايل، بازماندگي كودكان از تحصيل ناشي از هيچ كدام از اين موارد نيست. موضوع اصلي اين است كه بچه‌ها، حوصلهء سيستم آموزشي قديمي و روش‌هاي تكراري را ندارند. در واقع، كيفيت و روش آموزش دانش‌آموزان را خسته كرده است. مقررات و قوانين آموزش 60 سال است كه ثابت مانده و با آيين‌نامه‌هاي قديمي فاصلهء زيادي ندارد. از سوي ديگر اگر در محتواي آموزشي قديم، تغييري ايجاد شده، در حد تغيير كلمات است

 

مديركل آموزش پايه نهضت سوادآموزي معتقد است: «در بسياري از روستاها كه بازماندگي از تحصيل زياد است، مشكل اصلي جنسيت معلم است، چرا كه از 68 هزار معلم روستا حتي 20 هزار معلم زن وجود ندارد

 

او گفت: «بي‌كاري تحصيل‌كرده‌ها، عدم حساسيت والدين و تاثير منفي تحصيل بر روابط خانوادگي به خصوص در ارتباط با پسران روستايي، دلايلي هستند كه كمتر مورد توجه قرار مي‌گيرد

 

همهء اين‌ها باعث شده كه در سال تحصيلي 82283 يك ميليون و 88 هزار و 295 نفر مردود شده‌اند. آمار يونيسف هم نشان مي‌دهد كه احتمال ترك تحصيل مردودي اول 50 درصد و بار دوم مردودي 90 درصد افزايش مي‌يابد.

 

او براساس يافته‌هاي شخصي خود گفت: «بايد ده‌ها و صدها نظام آموزشي داشته باشيم تا انواع شخصيت‌ها بتوانند نظام آموزش مورد نظر خود را پيدا كنند. روش ما در كپي كردن يك روش براي پايتخت و انواع روستاهاي دورافتاده كاملائ اشتباه است.

 

 هر شهر بايد بتواند براي كودكان خودش كتاب بنويسد و روش‌هاي آموزش معلمان بايد در همهء شهرها عوض شود

 

مهديزاده گفت: «بايد تسهيلات ويژه براي حضور معلمان زن در مناطق روستايي فراهم شود و والديني كه چندين سال پيش مدرك گرفته‌اند، دوباره آموزش داده شوند

 

او با انتقاد از روش سازمان ثبت‌احوال و آموزش و پرورش در  ثبت و انتقال آمار محصلان در سراسر كشور گفت: «اگر عزم ملي باشد، بايد با يك دستور، سازمان ثبت‌احوال موظف شود كه فهرست دانش‌آموزان ترك تحصيل‌كرده يا بازمانده را به آموزش و پرورش ارايه دهد. اين آمار به صورت ديجيتالي و راحت در دسترس است و فقط كوتاهي سازمان مذكور است كه اين فهرست را با جزييات ارايه نمي‌دهد. اين مساله باعث مي‌شود كه ما حتي ندانيم مشكل چيست و از كجا نشات مي‌گيرد. حتي در صورتي كه ثبت‌احوال كوتاهي كند، آموزش و پرورش بايد با تجهيزات ديجيتالي كه در اختيار دارد، اين موارد را پي‌گيري و شناسايي كند

 

--------------------------------------------------------------------------------

  

کلیه حقوق متعلق به روزنامه سرمایه می باشد. نقل مطالب با ذکر منبع مجاز می باشد

آخرین بروز رسانی ۱۹/۰۱/۱۳۸۵