بازگشت به صفحه نخست

  

 جنگ ایران برای دلار

 22.03.2006 jungewelt

 یرگردان ناهید جعفرپور

 

 

تهران طرح یک بازار سهام نفت بین المللی را در سر دارد و واشنگتن خود را برای حمله به ایران آماده می سازد.

 

Von Winfried Wolf

برگردان ناهید جعفرپور

یک شایعه فکر بسیاری از چپ ها را بخود مشغول نموده است. این شایعه که آمریکا قصد داردتهدیدات جنگی خود را نسبت به ایران عملی سازد تا بدینوسیله نقشه ایران بر علیه رهبریت دلار را نقش بر آب سازد.

 

در واقعیت هم رهبریت ایران اعلام نموده است که در تاریخ 20 مارس 2006 بازار سهام بین المللی نفت ( او ای ب) در منطقه آزاد تجاری کیش در خلیج فارس برگزار می گردد. در این بازار سهام ایران قصد این دارد که قیمت نفت را که تا کنون با دلار آمریکائی محاسبه می شده است را با یورو معاوضه نماید.  اینکه تهران لحظه آغاز این معاوضه را که در حدود سه سال پیش اعلام گشته است مجددا به عقب انداخته است مسئله ای است که تئوری چپ ها مبنی بر فشار حمله آمریکا به ایران را قوی تر می سازد.

 

آیا حکومت صدام حسین هم قبل از جنگ سال 2003 عراق اعلام ننمود که قصد دارد قیمت نفت عراق را در آینده به یورو محاسبه نماید. چه شد ؟ درست چندی بعد آمریکا به عراق حمله نمود.

تمامی این شواهد دلائلی هستند برای چپ ها که بتوانند مسائل پبش روی را تجزیه و تحلیل  نمایند.

 

نماینده جمهوری خواه کنگره آمریکا ، رون پاول از ایالات نفت خیز تگزاس آمریکا در سخنرانی خود در تاریخ 17 فوریه 2006 به روشنی بیان می کند:" زمانی ازطلا بعنوان ابزاری برای پرداخت قیمت کالا در بازار جهانی و معیار ارزشی تجارت استفاده می شد و طلا بعنوان محافظت کننده مقررات تجارت جهانی برای گسترش توان تولیدی و رشد نیروهای مولده ملی حساب می شد، اما از سال 1971  طلا بعنوان پشتوانه ارزی دلار کنار گذاشته شد و از این تاریخ در سرتاسر جهان نفت بعنوان پشتوانه ارزی دلار محاسبه می شود. مسئله ای که باعث شده است ایالات متحده آمریکا در سرتاسر جهان به عنوان رهبریت برتر به حساب آید. (.....) استفاده از خشونت برای اینکه کسانی را مجبور ساخت که پول هائی را که از ارزش واقعی برخوردار نیستند را مورد قبول قرار ندهند ( منظور یورو است)، می تواند بطوری کوتاه مدت اثرگذار و موفقیت آمیز باشد. دست آخر این مدل باعث می شود که یک آشفتگی اقتصادی و هرج و مرج اقتصادی در جهان سایه افکند".

 

ارز رهبری کننده جهان

 

بطور واقعی  سه منطق در مقابل تئوری ای که از سوی رون پاول مطرح گشت وجود دارد. اولا اینکه نفت پشتوانه ارزی دلار نیست زیرا تجارت نفت تنها 10% کل صادرات بازار جهانی را تشکیل می دهد. دلیل اینکه چرا 75% صادرات جهان با دلار محاسبه می شود خیلی کم با تجارت نفت سر و کار دارد. دلیل اصلی این است که آمریکا اقتصاد تعیین کننده و قدرت نظامی برتر جهان است و ارزی که برای اعمال این برتریت بکار می گیرد دلار است. 

 

دوما دلار از این جهت مهم نیست، چون ابزار گردش تجارت نفت نیست. زیرا برای خرید روزانه نفت در حال حاضردر حدود 5/5 میلیارد دلار در خود آمریکا موجود است. در واقعیت هم خارجی های آمریکا در حدود 10000 میلیارد دلار در آمریکا سرمایه گذاری کرده اند. چرا؟ آیا کسی آنها را مجبور به این کار کرده است؟  اگر آری چه کسی؟ این ادعا واقعا بی محتواست. در واقعیت هم می توان با سرمایه مالی در آمریکا سود فراوان بدست آورد:  سرمایه گذاری در آمریکا در مقایسه با اتحادیه اروپا از دوبرابر منفعت برخوردار است. زیرا رشد اقتصادی به لحاظ بازار سهام کنسرن های آمریکائی و بخاطر وضع خوب و پررونق معاملات ملکی در آمریکا و ساختار مالی حقیقی بازار سهام آمریکا و تاسیسات مالی نیویورک و شیکاگوو ..... در این باره تعیین کننده است.  

 

سوما باید در نظر گرفته شود که این سردرگمی  که یک دلار از این جهت دیگر ارزشی ندارد( رون پاول) چون طلا بعنوان پشتوانه دلار شناخته نمی شود، حدود 35 سال از عمرش می گذرد و در  تاریخ تولید سرمایه داری 35 سال زمان بسیار طولانی است. اما دلیل اصلی که از آن زمان تا کنون هنوز دلار رهبریت بازار را درعهده خود دارد و تنها بدلیل پشتوانه تجارت نفت از این رهبریت برخوردار نشده است (زیرا قیمت نفت همواره در این سالها همواره از سقوط و صعود بیشماری برخوردار بوده است) ، را باید در پایداری طولانی مدت دلار در بازار جهانی و در مرحله نخست به اقتصاد آمریکا ربط داد. آمریکا امروز از نظر صادرات کالا در مقام دوم در جهان قرار دارد و در بخش معاملات بطور کل ( به اضافه بخش خدماتی) در مقام اول قرار گرفته است.

 

آن چیزی که تعیین کننده است قبل از همه این است که اقتصاد آمریکا و واحد پولی مورد معامله اش یعنی دلار فعلا در بازار جهانی مقام اول را دارد و به این لحاظ در مورد لزوم برای دفاع از این برتریت به اقدامات نظامی هم روی خواهد آورد. همچنین یکی از دلایل هژمونی دلار در این مسئله هم نهفته است که اتحادیه اروپا هنوز بلوکی واحد تشکیل نداده است. بلوکی که در نقش تعیین کننده یورو سرنوشت ساز باشد. در واقع هم این واحد پولی  هنوزدر حدود شش سال از عمرش می گذرد و دقیقا به این خاطر هم اتحادیه اروپا  برای قدرت اقتصادیش تاکنون هیچ آکسیون نظامی انجام نداده است.   


ترور بازار جهانی

 

بازار به مفهوم خشونت است. بازار جهانی ترور را باعث می شود. رهبریت داشتن در بازار جهانی به مفهوم  انهدام گسترده ارزش ها است و آماده گی برای جنگ ها و در مورد لزوم  انهدام نشانه های زندگی برای حفظ خواست ها و حفظ رهبریت است. در پشت تهدید به جنگ ایران، تنها موضوع بر سر دلار نیست بلکه در مرحله نخست خواست تمامی اقتصاددانان غربی است که دسترسی به تمامی ذخایر نفت خام و امنیت این ذخایر در جهت منافع آنها حتی اگر شده با خشونت ممکن گردد. بدین طریق هم دولت های اتحادیه اروپا ، بخصوص دولت آلمان و فرانسه پشت اقدامات جنگ خواهانه واشنگتن قرار گرفته اند. برای چه آنها این کار را می کنند وقتی که این جنگ تنها به رهبریت دلار کمک می کند و دولت ایران می خواهد که یورو را پول مورد معامله اش سازد؟

 

دلایل تعیین کننده برای جنگی جدید توسط آمریکا

 

اهداف جنگی  دولت آمریکا بسیار صریح و روشن در صورت جلسه رسمی آسیا ـ پاسفیک که در سال 2000 انجام پذیرفت دیده می شود. در این صورت جلسه آمده است:" کشور های جدید ( آذربایجان،قزاقستان،ترکمنستان ، قرقیزستان ، تاجیکستان و ازبکستان)، کشورهائی که آسیای مرکزی را تشکیل می دهند، (......) توجه سرتاسر جهان را بخاطر ذخایر سرشار و فوق العاده نفت و گازشان بخود جلب نموده اند".

سیاستمداران انرژی اهداف آمریکا را در این منطقه چنین بیان می کنند: پشتیبانی از استقلال این دولت ها ( سرنگونی رهبران دیکتاتور این کشورها)  و وصل این کشورها به غرب( آمریکا): شکستن منوپل  روسی در باره راه های حمل و نقل نفت و گاز: استفاده از یک خط لوله کشی شرق ـ غرب که از ایران نگذرد: امنیت دادن به انرژی رسانی به غرب از طریق تنوع در عرضه...... از همه مهمتر آمریکا می خواهد از اینکه تنها یک کشور بر منطقه نفت خیز کنترل داشته باشد جلوگیری نماید.

 

 

از 11 سپتامبر 2001 آمریکا  اهداف طرح ریزی شده اش را قدم به قدم مورد بررسی و پیاده نموده است. " استقلال" کشور ها از رهبران دیکتاتور حاکم بر این مناطق و وصل این کشور ها به غرب ( آمریکا) به طور سیستماتیکی از طریق به وجود آوردن پایگاه های نظامی در حال اجراست.

شکستن منوپل روسی حمل و نقل نفت و گاز هم از طریق خط لوله کشی باکو ـ تبلیسی ـ جیهان(ترکیه) که در سال 2005  با هزینه ای به قیمت 4 میلیارد دلار براه افتاد، شکسته شد. با این خط لوله می توان نفت را از دو منطقه مهم نفت خیز دریای خزرزیر نظر روسها و ایرانی ها از طریق آذربایجان و ترکیه مستقیم به غرب راهی نمود.

و بالاخره باید از اینکه تنها یک کشور کنترل منطقه را در دست داشته باشد جلوگیری شود: ایران تنها کشوری است که در مهمترین منطقه نفت خیز جهان یعنی خلیج فارس و همچنین دومین منطقه مهم نفت خیز جهان یعنی دریای خزر، حضور دارد.


دولت تهران تلاش می کند هدف آمریکا را با اجرای طرح " سیستم سواپ "  نقش بر آب کند: در سال 2004 یک خط لوله کشی جدید از نکا شهر ایرانی کنار دریای خزر بطرف تهران به راه افتاد. از این زمان نفت خام از چاه های نفت دریای خزر به قزاقستان، ترکمنستان و روسیه بطرف نکا از طریق کشتی فرستاده می شود و از آنجا از طریق تاسیسات نفتی تهران و تبریز به بازار داخلی ایران فرستاده می شود. در مقابل هم فروشندگان نفت خام چاه های ایران در خلیج فارس که در کنار بندرگاه تانک های بزرگ  قرار دارند به کار فروش نفت در خارج مشغولند. این سیستم دوم " سیستم تولید بزرگ" نام دارد. در این سیستم بزرگ به لحاظ هزیته حمل و نقل قیمت نفت خام ارزان تر  از حمل و نقل نفت خام از طریق 1700 کیلومتر لوله کشی باکو ـ جیهان است.

 

این سیستم ها دوسال قبل از روی کار آمدن رئیس جمهور جدید ایران احمدی نژاد تصویب و به اجرا در آمد.

بنابراین  این واقعیت که اگر ایران به تسلیحات اتمی مجهز گردد ، می تواند بر کل منطقه کنترل داشته باشد و حرف اول را به لحاظ قدرتی در این منطقه بزند، برای آمریکا غیر قابل تصوراست و دقیقا از این منظر هم در صدد است اگر لازم بود از طریق حملات هوائی و یا جنگ علیه ایران از آن جلوگیری نماید. از این رو در مورد لزوم جت های جنگی آمریکا تاسیسات اتمی ایران را می توانند بمب باران نمایند. از همه مهمتر آنان می توانند ساختار سیستم حمل و نقل نفت خام به داخل و خارج را هم منهدم سازند.