بازگشت به صفحه نخست

 

 شبکه سراسری همکاری زنان ايرانی

برگزاری دو مراسم به مناسبت گرامی داشت روز جهانی زن / منصوره بهکیش

  

 

روی زمین چمن نشستیم و دور هم حلقه زدیم. بیشتر کسانی که آمده بودند جوان بودند. دختران و پسران جوانی که مسایل و مشکلات زنان آنان را آزار می داد.

 

 

ساعت 2 بعدازظهر دوشنبه قرار بود مراسمی به مناسبت بزرگ داشت روز جهانی زن در تالار 2 " مرکز توانمندسازی سازمان های غیردولتی" واقع در خیابان ویلا، نبش ورشو برگزار شود. این برنامه توسط گروهی به نام " اشتراک" تدارک دیده شده بود.

ساعت 2 جلوی تالار بودم. دوستان جلوی درب تالار جمع شده بودند. تعجب کردم! پرسیدم چرا به داخل نرفته اند، گفتند مراسم لغو شده است. دلیلش را پرسیدم، گفتند دستور از بالا آمده است! پس از دقایقی یکی از مسئولین تالار به بیرون آمد و گفت که اینجا تجمع نکنید و پراکنده شوید. علت لغو برنامه را پرسیدبم، او گفت به سایر دوستان توضیح داده ام. گفتیم چطور می شود اینجا یک سازمان غیردولتی است ولی مجوز و لغو برنامه ها توسط دولت صادر می گردد! او از جواب دادن طفره می رفت. ظاهراً به او گفته بودند که فقط افراد را پراکنده کند و سرو صدایی صورت نگیرد.

حدود یک ساعت جلوی درب تالار ایستادیم. البته همه سخنران ها نبودند و خبردار شده بودند که مراسم لغو شده است. هم زمان دانشکده پرستاری هم مراسمی به همین مناسبت برگزار می کرد. خانم مریم خراسانی، یکی از سخنرانان در دانشکده پرستاری هم سخنرانی داشت و خبردار شدیم که ایشان قبل از خروج از منزل از لغو این برنامه مطلع شده و مستقیماً برای برگزاری مراسم به دانشکده پرستاری رفته اند. دانشکده پرستاری تنها دانشکده ای بود که موفق شده بود مجوز برگزاری مراسم روز زن را با این توجیح که در زمینه پیشگیری از بروز مشکلات زنان کار می کند، بگیرد.

برخی از دوستان رفتند و برخی همچنان ایستاده بودند؛ حدود یک ساعت در همانجا ماندیم. تصمیم گرفتیم که برنامه را حتی به شکل ناقص در همان جا در فضای باز جلوی تالار برگزار کنیم. بالاخره برنامه را با افرادی که مانده بودند برگزار کردیم.. روی زمین چمن نشستیم و دور هم حلقه زدیم. بیشتر کسانی که آمده بودند جوان بودند. دختران و پسران جوانی که مسایل و مشکلات زنان آنان را آزار می داد.

خانم فرزانه راجی یکی از سخنران ها شروع به خواندن مطلب خودش کرد. مطلب او بیشتر راجع به تفاوت در غایت فمینیسیتی زنان ایران بود. او مطرح کرد جنبش ده ساله فمینیستی در ایران نشان داد که تشکیل یک صف متحد فمینیست ها غیر واقع بینانه است و بايد از جز به كل رسيد. زنان تا زماني كه منافع جزئي خود را نشناسند نمي¬تواند كليات و وجوه مشترك خود را با زنان ديگر به دست بیاورند. ایشان معتقد است، مبارزات زنان به اجزا كوچكتري همچون سنديكاها(نه لزوما شکل سنتی آن) مبارزات صنفي و محله¬ای تقسيم شوند. تشكيل سنديكاها و کمون¬ها یا شوراهای محله¬ای زنان و مردان به موازات و در كنار يكديگر ضروري است. مبارزات صنفي و محله¬ای در جامعه¬اي كه از طرفي تاريخي از اختناق و ديكتاتوري مانع رشد و پويايي¬اش شده، و از طرف ديگر در برگيرنده زیست¬ بوم¬ها، اصناف، مليت¬ها، اقشار، مذاهب و طبقات مختلف است ، ساده¬ترين و عملي¬ترين شكل مبارزه و سياست¬ مبارزاتي است. آگاهي صنفي و زیستی حداقلي¬است كه افراد از وضعيت اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي خود دارند و مي¬توان از آن آغاز كرد. و اين نه تنها شامل زنان كه شامل مردان نيز مي¬شود. مطلب مهم دیگری که مطرح کردند، از بین بردن مرز خصوصی و عمومی و هم¬ارز دانستن این دو عرصه در تدوین قوانین و مبارزات صنفی و سیاسی است و به تبع آن زنان؛ تجارب ، دانش و ارزش¬گذاری آنان نیز هم ارز با مردان نگریسته خواهد شد تقسیم میان قلمروهای عمومی و خصوصی عملا باعث حذف زنان و علایق ایشان از عرصه سیاست می¬شود. دولت¬ها با خصوصی فرض کردن خانواده و به نام آزادی فردی عملا مسائل و مشکلات زنان در این عرصه را نادیده گرفته¬اند وبه تبع آن زنان را هم نادیده می¬گیرند. پس از ایشان آقای جوانی مطلبی را که قرار بود بخواند، مطرح کرد و کمی راجع به مطالب او صحبت شد. او بیشتر نظرش این بود که یاید از مسایل کلان شروع کرد و حرکت برای مطرح کردن خواسته های کوچک، مبارزه را به عقب می اندازد. نکته جالبی که او مطرح کرد این بود که اگر تفکر مردسالاری به انسان مداری تغییر کند تمام این مشکلات حل می شود. ولی مساله اینجاست که روش انجام این تغییر چگونه باید انجام شود. چگونه تغییراز بالا می تواند انگاره های عرفی، فرهنگی و اجتماعی ما را تغییر دهد؟! برخی را می توان با تغییر قوانین اصلاح کرد ولی بسیاری از این انگاره ها در سنت ها و فرهنگ ما ریشه دوانیده و بسیاری نیز ناشی از حضور کم رنگ زنان در مسایل اجتماعی و افتصادی جامعه است. وقنی به عینه می بینیم زنانی که هم ردیف مردان کار می کنند و در برخی موارد حتی زنانی که نان آور خانه هستند، باز در مسایل داخلی خانه و در عرصه خانواده این زن است که وظیفه دارد در پرداخت خانه و تربیت و نگهداری فرزندان نقش اصلی را بازی کند ولی در تصمیم گیری ها و در بیرون خانه نقش دیگری را به عهده دارد. یکی از حاضرین به نام آقای ملک که مرد نسبتاً مسنی بود پیشنهاد جالبی داد. او گفت: ما مردان هم بایستی جمع هایی داشته باشیم و روی خودمان کار کنیم که چگونه می توان این مشکلات را کاهش داد. وقتی ما مردان که برخی ادعای مبارز بودن را هم داریم از ابزارهای موجود سوء استفاده می کنیم و یا در خانه، همسر و دختران خود را تحت شدیدترین فشارهای روحی و روانی قرار می دهیم، چگونه می توانیم از برابری حقوق زن و مرد صحبت کنیم.

پس از او یکی دیگر از شرکت کنندگان صحبت کرد و او بیشتر از مبارزات مولکولی صحبت می کرد و معتقد بود که باید از خواسته های کوجک و با حرکت های کوچک، جنبش زنان را پی بگیریم. پس از او دو خانم جوان ابراز داشتند که جنبشی به نام جنبش زنان نداریم و مردم در این زمینه همکاری نمی کنند و می گویند آنقدر مشکلات اساسی تر داریم که مشکلات زنان در برابرش هیچ است. این دو معتقد بود که حتی حکومت نیز از مطرح شدن این مساله ابایی ندارد و ما را عددی حساب نمی کند. یکی گقت پس لغو مراسم روز زن به چه معناست؟ دیگری گفت : چرا ما همیشته در اقلیت هستیم؟ من گفتم اقلیت بودن، نشانه نادرستی خواسته های ما نیست. یکی از اشکلات کار ما این است که همیشه سعی می کنیم به دنبال اکثریت ها و تعداد زیاد برویم. به محتوی خواسته های اکثریت نیز اهمیتی نمی دهیم و هر جا توده وسیعی حضور داشته باشند و در برخی موارد با ما نیز هم خوانی داشته باشند با آن ها هم صدا می شویم و برایشان هورا می کشیم. اشکال دیگرمان نیز این است که منتظر می مانیم که افراد در قدرت و یا وابسته به یک سازمان دارای قدرت و نفوذ برای ما تصمیم بگیرند و از بالا تغییرات را صورت دهند و ما هم مانند موج خود را با آن بالایی ها هماهنگ کنیم و به خواسته های خود سرپوش بگذاریم، در حالیکه تغییرات بایستی بر اساس نیازها و مشکلات ما و از پایین توسط خود ما صورت گیرد. بالاخره مراسم حدود ساعت 30/4 بعدازظهر با صحبت های متفرقه شرکت کنندگان با یکدیگر پایان یافت.

از خانم هایی که در مراسم شرکت کرده بودند خواستم که یکی از مهمترین آرزوهای خود را به عنوان یک زن بنویسند.

 

************************

دومین مراسم روز جهانی زن چهارشنبه 17/12/1384

ساعت 4 بعدازظهر پارک دانشجو بودم، جمعیت نسبتاً زیادی از زنان و تعداد کمتری از مردان جمع شده بودند و هر کدام کاغدهای A3 که روی هر یک شعارهایی به همین مناسبت نوشته شده بود در دست داشتند و از جلوی تئاتر شهر به سمت جلوی پارک، تقاطع خیابان ولی عصر و خیابان انقلاب حرکت می کردند پس از زمانی کوتاه جمعیت جلوی پارک توقف کرد و عده ای نیز روی زمین نشستند.

برخی از شعارهایی عبارت بودند از :

جهان دیگری ممکن است.

ما نقض حقوق بشر به ویژه حقوق زنان و کودکان را محکوم می کنیم.

ما هر گونه نابرابری جنسیتی در ساختار قدرت و تصمیم گیری را محکوم می کنیم.

ما هر گونه خشونت جسمی، جنسی، روانی، اقتصادی و فرهنگی علیه زنان را محکوم می کنیم.

ما هر گونه سیاست های جنگ طلبانه را محکوم می کنیم.

ما خواهان لغو قراردادهای استخدامی موقت هستیم.

ما خوستار صلح و آزادی هستیم.

سانسور وقیح است.

این برنامه قرار بود تا ساعت 5 بعدازظهر ادامه یابد. همه جا پر از پلیس بود و مدام حضور پلیس پر رنگ تر می شد. از بلندگو یک نفر شروع به صحبت کرد. آن ها نیز با بلندگو خوستار متفرق شدن جمعیت شدند. جمعیت همچنان صفوف خود را فشرده تر می کرد و سخنران که نمی دانم چه کسی بود به صحبت خود ادامه داد. پس از زمان کوتاهی، پلیس با باتوم به جمعیت حمله ور شد. جمعیت به اطراف می دویدند. باز می ایستادند و پلیس دوباره یورش می آورد. لباس شخصی ها نیز وارد گود شدند و بسیار وحشیانه و با خشونت عجیبی به جمعیت حمله می کردند و یکسره به پشت و پهلوی مردم می زدند. شنیدم دختر جوانی با جثه ای بسیار کوچک دستش شکسته است و بسیاری را می دیدم که از درد پهلو، کمر و یا دست خود می نالند. شنیدم که خانم بهبهانی نیز باتوم خورده است. واقعاً تأسف بار است که انسان هایی که برای مطرح کردن اولیه ترین خواسته های خود برای زمان کوتاهی دور هم جمع شده اند، اینچنین مورد حمله قرار گیرند.

جمعیت حدود 300 الی 400 نفر بودند. مردم زیادی در وسط خیابان و اطراف خیابان انقلاب و ولی عصر جمع شده بودند و کنجکاو بودند بدانند که این جمعیت چه می گوید که به این شکل به آنان حمله می کنند. بالاخره جمعیت بعد از جنگ و گریز فراوان، حدود ساعت 5 بعدازظهر متفرق شد.

امروز نیز کاغذهای یادداشتی بین جمعیت پخش کردم که آرزوهایشان را بنویسند ولی متأسفانه به علت متفرق شدن جمعیت، امکان جمع آوری آن ها میسر نشد. این کار برای خیلی از افراد جالب و مورد توجه بود و می گفتند بالاخره کسی هم پیدا شد که بخواهد بداند ما چه می گوییم و آرزویمان چیست؟ چون معمولاً عادت داریم که دیگران برای ما بنویسند و خط بدهند و ما فقط خواننده و یا شنونده و یا اجرا کننده خواست های بالایی ها و از ما بهتران باشیم. و این حرکت که نظرات از پایین جمع شود و بالایی ها شنونده آن باشند کمتر اتفاق می افتد.

منصوره بهکیش

17/12/1384