جهانى
شدن و تأثير آن بر امنيت ملى جمهورى اسلامى
نويسنده:محمد رحيم عيوضى
خبرگزاري فارس: جهانى شدن چه به مثابه پروسه و پروژه و يا پديده بر
امنيت ملى جمهورى اسلامى تأثير گذار است. اين تأثيرات بستگى به ايفاى
نقش بازيگران و نخبگان جمهورى اسلامى و سيستم مديريتى كلان كشور دارد.
چكيده
امنيت ملى كشورها تحت تأثير متغيرهاى بينالمللى و منطقهاى كه
كانونهاى بحران محسوب مىشود همواره مورد تهديد قرار دارد هر چه
بردامنهى گسترش جهانى شدن و ابعاد آن افزوده مىشود، نسبت به آن دسته
از كشورهايى كه آسيب پذيرى بيشترى دارند اين تهديدات در عرصههاى مختلف
سياسى، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى تشديد خواهد شد. بنابراين پديده
جهانى شدن به مثابه تهديدى بر امنيت ملى كشورها قابل بررسى كارشناسى
است. اين مطلب موجب طرح سؤالات بسيارى خواهد بود كه برخى از سؤالات به
ماهيت جهانى شدن و ابعاد آن مربوط مىشود كه در اين مقاله متغير مستقل
فرضيهى تبيينى خواهد بود و برخى به شرايط امكانات و موقعيت جغرافيايى
و فرهنگى جوامع در تقابل با جهانى شدن. در اين باره سؤال اين است كه
جهانى شدن چگونه و در چه سطحى بر امنيت ملى جمهورى اسلامى ايران تأثير
مىگذارد. مؤلفههايى چون تنوع و تعدد بازيگران جهانى شدن يا جهانى
سازى، انتزاعى بودن تعابيرى كه از مفهوم جهانى شدن استنباط مىشود،
وجود منافع و محدوديتها، نيتها و پروژههايى براى اهداف مشخص و اينكه
جهانى شدن را در چارچوب تئوريكى با سه رويكرد پروژه، پروسه و پديده
مورد توجه قرار داده مىشود. از سويى موقعيت منطقهاى و بينالمللى
ايران، شرايط اقتصادى، قرابتهاى فرهنگى، موقعيت ژئوپلتيك سبب مىشود
رهيافتهاى مختلفى در پاسخ به سؤال فوق پيش روى مخاطب خواهد بود كه اين
امر بستگى دارد به مرتبط ساختن فرضهاى احتمالى مورد نظر در دو متغير
مستقل و وابستهى موضوع جهانى شدن و امنيت ملى جمهورى اسلامى.
در
اين مقاله سعى شده است با توجه به پاسخ سؤال اصلى فرضيهى طراحى و
ارائه شده تحت عنوان ذيل معرفى شود.
جهانى شدن چه به مثابه پروسه و پروژه و يا پديده بر امنيت ملى جمهورى
اسلامى تأثير گذار است. اين تأثيرات بستگى به ايفاى نقش بازيگران و
نخبگان جمهورى اسلامى و سيستم مديريتى كلان كشور دارد.
با
توجه به زمينههاى مناسب و امكانات فرهنگى، سياسى، ژئوپليتكى ايران،
جهانى شدن مىتواند فرصتهاى جدى و مناسبى ـ كه تضمينى است بر امنيت ملى
ـ را براى كشور فراهم كند. در غير اين صورت به حذف فرصتها و تهديد
امنيت ملى جمهورى اسلامى منجر خواهد شد.
مقدمه
منطقه گرايى راهبردى ميانه در حد فاصل ناسيوناليسم اقتصادى و جهانى شدن
از سوى ديگر است، به طورى كه منطقه گرايى و جهانى شدن يكديگر را به طور
متقابل تقويت مىكنند. دولتها از طريق وارد شدن در اتحاديههاى اقتصادى
و تجارى منطقهاى توان رقابتى و قدرت اتصال و توليد ملى را پيش از پيش
افزايش مىدهند تا بتوانند با وضعيت و قابليت بهتر در سطح جهانى ايفاى
نقش نمايند.
اين در حالى است كه انواع جديدى از تقسيم كار منطقهاى در حال ظهور است
مثلث رشد (جوهور در مالزى، ريود در اندونزى و دولت ـ شهر سنگاپور) هلال
شكوفايى (ژاپن، چين، تايوان، لائوس و...)(2)
اگر قسمتى از جهانى شدن يا راهكارى براى استفاده از آن را منطقه گرايى
بدانيم در آن صورت ايران داراى امتياز خاصى است. واقع شدن بين در منطقه
حساس جهان و اتصال چندين منطقه (خليج فارس، قفقاز، آسياى ميانه، شبه
قاره هند، آسياى صغير) كه هر كدام داراى مباحث خاص خود هستند ايران را
از حساسيت منطقهاى بالايى برخوردار ساخته است. از سويى ايران داراى
اشتراكات تاريخى، قرابت فرهنگى در عرصه مذهب، زبان، موقعيت ژئوپلتيكى
با همسايگان خود مىباشد همسايگانى كه از نظر تعداد و تنوع كم نظير است.
در
برابر چنين شرايطى تهديدات منطقهاى را براى ايران فراهم كرده است تا
جائيكه مركز مطالعات امنيتى ـ استراتژيك كاخ سفيد در جهت اجراى طرح
امنيتى تازه (امنيت انرژى) اين موضوع را به عنوان يك دستور كار عمده در
سايت خارجى مورد تأكيد قرار دادهاست و به تهديدات عليه ايران افزوده
است.
در
برابر همه تهديدات منطقهاى و جهانى سازى عوامل جغرافيايى در خليج
فارسى به سود ايران است. بيشترين جمعيت، طويلترين كرانه ساحلى، كنترل
برآبراه با جزاير متعدد، عظمت حضور جغرافيايى، استراتژيك و اقتصادى
و... نمونههايى از اهميت استراتژيك ايران است. در چنين شرايطى ابعاد
مختلف جهانى شدن با حضور بازيگران جهانى تهديههاى جدى را براى ايران
فراهم كرده است. در اين مقاله ضمن بستر سازى عوامل و زمينه سازى تهديد
ناشى از فرايند جهانى شدن تأثير روند جهانى شدن بر امنيت ملى ايران
بررسى خواهد شد.
آشنايى با مفهوم و كاركرد جهانى شدن
در
آغاز بحث جهانى شدن چندان دشوار به نظر نمىرسد چرا كه با توجه به
گستردگى آن به نظر مىرسد هر نقطهاى را مىتوان به عنوان مدخل برگزيد
و عملاً نيز با توجه به علائق و دلمشغوليهاى مختلف پژوهشگران، اين
موضوع از منظرهاى مختلف به بحث گذاشته شده است.
اما آيا چنين رويكردهايى مفيد، كافى و مناسب نظام بينالمللى مىباشند؟
چنين شرايطى از بحث جهانى شدن مطلوب نيست، چرا كه به افوتى بدل گشته كه
براى موافق و مخالفتش توامان هم مفيد و هم زيانبار است. هم مخالفان از
آن بهره مىبرند و هم موافقان متحمل خسارت مىشوند و در اين ميان آنچه
كه مسأله ساز گشته نه جهانى شدن (سازى) بلكه بازيگران به طور كلى اعم
از افراد و ملت ـ دولتها ـ مىباشند.
اين موقعيت و توانايى بازيگران است كه موضوع را طرح و توصيف مىكند و
بعد نسبت به چگونگى رابطهاش با آن استدلال مىنمايد. لذا بسته به تنوع
و تعدد بازيگران، جهانى شدن يا جهانى سازى خواهيم داشت. همچنانكه انبوه
ادبياتى كه تاكنون در مورد اين موضوع پديد آمده، تائيدى بر اين مدعاست.
از
سويى در بحث جهانى شدن با يك موضوع هم روبرو نيستيم بلكه با مجموعه
موضوعات مشابهى مواجهيم كه در كل به آنها جهانى شدن گفته مىشود و ما
به جاى آنكه به اصل موضوع شناخت پيدا كنيم با موقعيتها و تأثيرات وارد
بر آن آشنا مىشويم و هر پژوهشگرى از دريچهاى محدود به بررسى آن
مىپردازد. لذا به طور خلاصه مىتوان گفت ضعف عمدهاى كه سبب عدم كفايت
تلاشهاى نظرى در اين خصوص گشته همانا فراموشى «نسبيت» پديدههاى
اجتماعى در معناى كلان آن مىباشد. نتيجه آنكه تمايلات، خواستهها،
ضعفها و ناتوانيها به عنوان واقعيت جهانى شدن (سازى) ارائه و معرفى
مىشوند.
همين ابهام و تضاد در آن علت جذابيت و كثرت استعمال اين مفهوم مىباشد.
ابهام و تضادى كه در مفاهيم منتج از دوران مدرن همواره وجود داشته است.
علاوه بر اين مفهوم جهانى شدن به لحاظ سطح تحليل از چنان گستردگى
برخوردار گشته كه قابليت تحليلى آن را زير سؤال مىبرد.
در
مجموع، گستردگى و بىحدى سطح تحليل و بىتوجهى به نسبيت مفاهيم علوم
اجتماعى در برخى موارد، اين مفهوم را در عين برخوردارى از محتوا، تهى و
پوچ مىنماياند آنچنانكه يك نوع عدم تشخص در بررسى موضوع به چشم مىخورد
و واقعيت جهانى شدن همچون توهم و خيال جلوهگر مىشود.
اين حالت نيز نشان دهندهى خصيصه سياليت اين فرآيند بوده كه باعث شده،
موضوع دائما از زير نگاه كالبد شكافانهى محققان بگريزد و هر لحظه
صورتى از خود را به نمايش بگذارد و مانع از ارائه يك نگاه جامع، دقيق و
فراگير شود. مرورى بر ادبيات موضوع نشان مىدهد كه يكى شدن جهان مورد پذيرش
اكثريت پژوهشگران مىباشد. جهانى شدن و جهانى سازى دو روى يك سكه،
مفهومى نو براى فرآيندى كهن است.
گويى جهان با تمام فزايش از خرد تا كلان مسيرى غير قابل پيشگيرى را طى
مىكند و بحثها و بر سر چرايى و فرجام آن ـ اگر قابل تصور باشد ـ بوده
لاكن فراتر از همهى اين بحثها، اين شدن ـ چه در معناى فرايند يا پروژه
اجبارى و تحميلى از سوى برخى قدرتها ـ مسير خود را مىپيمايد و توقفى
براى آن متصور نيست.
با
اين اوصاف مىتوان گفت جهانى شدن (سازى) يك مفهوم انتزاعى است كه براى
مشخص نمودن روند كلان سياستهاى فنى، علمى، اقتصادى، سياسى، اجتماعى،
فرهنگى، امنيتى و زيست محيطى در سطح جهان وضع شده است. جهانى شدن يا
جهانى سازى در واقع مفهومى ذهنى است و واقعيت بيرونى مشخص ندارد بلكه
صرفا از طريق آثار و تبعات آن روند كلان به اين مفهوم استناد مىشود.
مثلاً اگر جهانى سازى را تشديد روابط اجتماعى ميان انسانهاى كره ارض
بدانيم در اين صورت پديدهى اينترنت براى ما خيلى جالب توجه و تأمل
خواهد بود. اما نمىتوانيم بگوييم، جهانى سازى مساوى با اينترنت است در
حاليكه مىتوان گفت اينترنت زمينه ساز و وسيلهاى براى تشديد روابط
اجتماعى است. همچنين در نگاه منفى به جهانى شدن كه در مفهوم جهانى سازى
مستتر است احساس مىشود كه نيتها و پروژههايى براى اهداف كاملاً مشخص
در دست اجرا مىباشد كه به مجموعهى آنها جهانى سازى اطلاع مىشود، اما
از اين منظر نيز با توجه به نشانههاى عينى و اثرات بيرونى آن روند
كلان مثلاً گفته مىشود كه جهانى سازى يعنى گسترش فقر در جهان و افزايش
فاصلهى دارا و ندار، در حاليكه فقر و گسترش آن در سطح جهان معلول آن
روندهاى كلان بوده و لذا نمىتوان ادعا كرد جهانى سازى مساوى با گسترش
فقر است.
در
نتيجه تعاريفى از اين دست نمىتواند از غرضهاى پژوهشگر بركنار بماند و
نتيجه آن بيشتر توجيه يا تقبيح اين پديده را مدنظر دارد. از اين رو
مىتوان اذعان داشت كه جهانى شدن (جهانى سازى) در مفهوم جديد مىباشند
اما نو بودنشان به معناى تازگى اين پديده نيست و به نظر ما اينها صرفا
مفاهيمى نو براى فرايندى كهن هستند.
جهانى شدن آرمان هميشگى بشر بوده و همواره براى تحقق آن تلاش كرده، هر
چند كه با موانع بسيارى روبرو بوده است. اين كوششها و فعاليتها از
زمانى كه بشر قدرت مقابلهى جدى با طبيعت و تغيير در آن را پيدا كرد به
صورت جهانى سازى جلوه كرده است.
به
اين معنى كه وجود منافع و محدوديتها، بازيگران را به برنامهريزى وا
مىدارد اما روند تغييرات به گونهاى فرابرنامهاى خود را به برنامهها
تحميل مىنمايد كه در اين وضعيت بازيگران نهايت تلاش خود را به كار
مىبرند كه از وضعيتهاى جديد و احيانا پيش بينى نشده، حداكثر
بهرهبردارى را بنمايد.
از
همين روست كه مفاهيم جديدى از مديريت ارائه مىگردد و پيشنهاداتى در
خصوص تغيير معناى مديريت و حدود و وظايف آن در جهت سازگارى بيشتر و
توان بهره بردارى افزونتر از موقعيتها داده مىشود. اين چالش (چالش
توانايى و سازگارى) سابقهاى طولانى دارد و گذر موفقيتآميز از اين
چالشها به عنوان رمز بقاى هر بازيگر است.
به
هر صورت چه قايل به جهانى سازى باشيم و چه موافق جهانى شدن، بىترديد
كارگزار آن اراده، فعل و برنامهى انسان است هر چند كه نمىتوان فارغ
از برخى محدوديتها باشد. بنابراين شايد بهتر باشد كه در تحليهايمان در
عرصهى جهانى شدن بيشتر به كارگزاران روند كلان آنها توجه شود و در اين
راستا از تقسيم بنديهاى بىفايده دست برداشت.
از
آنجا كه موتور محركه پديدهى جهانى شدن چه در معناى مثبت و چه در معناى
منفى آن يكى علم است و ديگرى منافع (اقتصادى) و عملاً نفع اقتصادى با
رشد علمى گره خورده است بنابراين در يك تحليل مىتوان نفع اقتصادى را
متغير مستقل دانست و تحولات نظامهاى فرهنگى را متغير وابسته آن دانست.
به عبارت ديگر گسترانيده شدن نفع اقتصادى گره خورده به علم در سراسر
جهان آثار متفاوتى بر جاى مىگذارد كه از آنها با عنوان جهانى شدن يا
جهانى سازى ياد مىشود و امروزه اين پديده، خود به عنوان يك «داده»
براى نظامهاى مختلف منطقهاى بينالمللى تلقى مىشود. و پاسخ بسيارى از
سؤالات موجود با ملاحظهى تحليل فوق نتايج روشن و آينده نگرانهاى
بدنبال دارد.
با
توجه به تحليل فوق از مفهوم جهانى شدن در قالب نظريه سازى سه رويكرد را
براى آن ارائه دادهاند و «پروژه» و «پروسه» و «پديده». مطالعه هر يك
از رويكردها نشان مىدهد كه جهانى شدن به سان شمشير دو دم عمل مىكند.
همين دوگانگى از ارزيابى جهانى شدن ترديدى است بر اينكه امنيت سوز يا
امنيت ساز است. براى مطالعه جهانى شدن رهيافتى چند بعدى ضرورى است چرا
كه رهيافت تك بعدى جهانى را توصيف مىكند كه يا خوب است يا بد، مثبت يا
منفى است. اما رهيافت چند بعدى منطق على واحد را رد مىكند.
اين اصطلاح جهانى شدن كه برانگيزنده واكنشهاى ابهام انگيزى شده، چالشها
خطرها و فرصتهايى را پيش آورد كه نه مطلقا جذب و نه صرفا بد هستند، و
اين اراده و خواست ملتها و دولتهاست كه جهانى شدن را رقم خواهد زد. با
اين توضيح تجزيه و تحليل تأثير جهانى شدن بر امنيت ملى جمهورى اسلامى
ميسر مىباشد. براين اساس فرضيه مقاله چنين است.
تأثير جهانى شدن بر امنيت جمهورى اسلامى ايران از سويى متأثر از كاركرد
مفهوم جهانى شدن از سوى دولتها، قدرتها و جامعه جهانى و از سوى ديگر
اراده ملت ايران در استفاده از مناسب از امكانات فرهنگى، اقتصادى و
اجتماعى خويش است.
امنيت و امنيت ملى(3)
امنيت و امنيت ملى از جمله مفاهيمى هستند كه پس از پيدايش دولتهاى ملى
رايج شدهاند. استفاده از اين واژه در ادبيات سياسى همواره متداول بوده
است اما منجر به تعريف مشخص نگرديده است. پس از جنگ جهانى دوم
پژوهشگران علوم سياسى به عنوان يك واژه كاربردى به مطالعهى آن روى
آوردند و در قالب نظريههاى مختلف مسأله امنيت ملى را كارشناسى بررسى
كردند.
بسيارى از پژوهشگران امنيت ملى را «توانايى يك كشور در حفظ ارزشهاى
فردى در برابر تهديدهاى خارجى» مىدانند.(4) به تعبيرى امنيت ملى يعنى
دستيابى به شرايطى كه به يك كشور امكان مىدهد از تهديدهاى بالقوه يا
بالفعل خارجى و نفوذ سياسى و اقتصادى بيگانه در امان باشد و در راه پيشبرد
امر توسعه اقتصادى، اجتماعى، انسانى و تأمين وحدت و موجوديت كشور و
رفاه عامه فارغ از مداخله بيگانگان گام بردارد. حفاظت يك ملت در مقابل
انواع تجاوزات خارجى، جاسوسى، عمليات شناسايى، خرابكارى و...(5) تعريف
ديگرى است كه امنيت ملى شده است.
امروزه مفهوم اصلى امنيت ملى براى بسيارى از كشورها حاكى از نياز به
حفظ استقلال و تماميت ارضى، حفظ شيوهى زندگى ملى و جلوگيرى از مداخله
بيگانه در امور داخلى كشور از طريق افزايش توان نظامى است.
به
هر حال پس از جنگ جهانى دوم تهديدات گستردهاى كه جهان را فرا گرفت
مسأله امنيت ملى را به مخاطره انداخت خصوصا خليج فارس كه دائما مواجه
با جنگهاى فيزيكى و روانى قرار داشت و تلاش دولتها دائما در ايجاد
طرحهاى امنيتى معطوف بود. اما هيچگاه نتوانستهاند امنيت را به ارمغان
آورند. دخالت و رقابت دولتهاى خارجى در جهت حفظ منافع و مطامع
بينالمللى خود موجب ناامنى و بىثباتى گرديد.
بروز ناامنيهاى منطقهاى از ديدگاه كشورهاى منطقه با توجه به برداشتهاى
متفاوت هر يك از مفهوم امنيت قابل تحليل مىباشد به طورى كه امنيت هر
يك از دولتهاى منطقهاى مىتواند با ناامنى ديگر كشورها تعريف شود و هر
كشورى با تعريف خاص امنيت ملى خود با امكانات و منابع موجود در چارچوبى
كه از تعريف منطقه وارند، دفاع كنند.
امنيت ملى با تماميت ارضى رابطه مستقيم دارد و در نهايت به دفاع ملى
منتهى مىشود. استراتژىهاى دراز مدت اقتصادى، نظامى و سياسى مىتواند
مرزهاى امنيت ملى را تا حد مناطق نفوذ يك كشور وسعت بخشد و ظرفيتهاى
اقتصادى يك كشور كه سرچشمه تمام قدرتهاى اوست باضافه وضع نمادهاى سياسى
و حقوقى كشور مىتواند در تحكيم امنيت ملى بسيار مؤثر باشد از سويى به
قول والترليپمن امنيت ملى در معنى عام كلمه هميشه همراه با قدرت نظامى
خواهد بود. به طورى كه بود و نبود امنيت وابسته به توانايى كشور در رفع
و از بين بردن حمله نظامى است.(6)
«گزارش
كميسيون ويژه زمامدارى جهانى» معتقد است كه تحولات عرصه بينالملل به
توليد مفهوم «امنيت مشترك»
Common Security
و
به امنيت دسته جمعى
Collective Securiy
و
سپس به «امنيت فراگير»
Compre nensire secrity
و
در نهايت به «امنيت جهانى» دست يافت. البته امنيت همواره در بحث جهانى
شدن مورد توجه قرار داده شده است. «اسوير لودگارد»
Swere Lodgrd
يكى از شاخصههاى اصلى فضاى امنيتى جهان معاصر را در «توليد انبوه
ناامنى»(7) داشته است. با اين توضيح كه زندگى انسان معاصر از حيث
امنيتى بسيار آسيبپذير مىنمايد و ما با هر قدمى كه در جهت توسعه به
جلو برمىداريم به صورت مستقيم تهديد تازهاى را براى خود پديد مىآوريم.
به
عقيده «رامونه» اين تهديد فقط مختص به پيرامون نيست بلكه جوامع غربى
نيز آينده روشنى را در آئينه زمان نمىبينند، آنها نگران بيكارى، بهت
از عدم اطمينان، وحشت زده به لحاظ تكنولوژيهاى جديد، مشوش از جهانى شدن
اقتصاد، دلمشغولى صدمات محيط زيست و فساد لجام گسيخته شديدا مأيوس و
نااميد هستند.(8)
امنيت ملى در عرصه ى جهانى شدن
امروزه در دنياى جهانى شده، امنيت ملى با سطوح فردى، منطقهاى و
بينالملل(9) در ارتباط است و بدون آن محقق نمىشود. يك عامل مهمل نما
(Paradoxica)
در
امنيت سياسى، فرهنگى اين است كه خود تهديدها، اغلب موجب تقويت و تحكيم
همان هويتهاى مورد تهاجم مىگردد. چنانكه درجه وفادارى نسبت به برخى
باورها نيز احتمالاً در واكنش به فشارهاى خارجى افزايش مىيابد.(10)
دولت براى تحقق امنيت نياز به وضعيتى دارد كه جامعه به سطح قابل قبولى
از اطمينان براى تحصيل و پاسدارى از منافع ملىاش دست يافته باشد.
جامعه ما داراى امتيازاتى است كه باعث توسعه سياسى گرديد و همچنين
حكومت همگام با تغييرات و تحولات دست به تغيير و تحول جهت دستيابى به
ثبات و دوام زده است. اين شاخصها هر چند وجود داشته و به ماهيت تحولات
ساختار اجتماعى جامعه مرتبط بوده است اما جهانى شدن باعث آگاهى و توجه
به آنها شده است و نظام چند قطبىاش ناشى از جهانى شدن به ما كمك مىكند
كه بدور از سلطه تكقطبى يا دوقطبى به تلاش جهت انطباق توانائيهاى خود
را نظام بينالملل برآمده است. در روند جهانى شدن كشورهائيكه نتوانند
خود را با شرايط جهانى وفق دهند محكوم به نابودى هستند چرا كه وسايل و
نهادهاى غيردولتى با دور زدن حكومتها به مردم آگاهى داده و آنها را به
تحرك وادار مىكنند يا دولتهايى كه آگاهانه مىكوشند جهان را به گونهاى
كه بود مجددا مستقر كنند به حاشيه رانده مىشوند يا مىكوشند از طريق
تلاشهايى براى حصار كشيدن به دور خود به درجهاى از خودبسندگى دست
يابند كه اكثرا موفق نمىشوند.
در
اين صورت به گفته انديشمندان حوزه جهانى شدن دولت ـ ملت از بين
مىروند. اما كشورهائيكه از دولت و ملتى قوى برخوردارند قادر خواهند
بود تندبادهاى جهانى شدن را با موفقيت پشت سر بگذارند. چنين دولتهايى
در عرصه جهانى مىتوانند به بازيگرى فعال تبديل شوند. به عقيده «بارى
بوزان» كشورهائيكه داراى «قدرت محدود» ولى «انجام و پشتوانه مردمى»
داشته باشند هر چند دامنه حاكميت ملى كاهش مىيابد ولى اين كشورها
فعالانه وارد بازى جهانى شدن مىگردند و آگاهانه نسبت به سازوكارهاى آن
عكسالعمل نشان مىدهند و داراى «مزيت» خواهد بود.
دولتهاى ياد شده با تن دادن به اصطلاحات رفتارى موجوديت خود را در
تحولات آتى همچنان با استحكام و اقتدار حفظ خواهند كرد. اين دولتها كه
برخوردار از بالاترين و ارزشمندترين سرمايه اجتماعى يعنى انسجام ملى
هستند مناسبترين وضع را در مواجهه با جهانى شدن خواهند داشت.(11)
جمهورى اسلامى ايران در همين قسم از دولتها قرار دارد كه بخاطر پشتوانه
مردمى نه تنها زوالپذير نيست بلكه به همراهى و ايفاى نقش در روند جارى
مىپردازد.
انديشه «مردم سالارى دينى» امكانات و پتانسيل لازم و منطقى را براى
مواجهه فعالانه با شاخصهاى مطرح شده از سوى طرفداران جهانى شدن داراست.
شيوه مردم سالارى دينى متضمن پويايىهاى فراوانى در ساختار سياسى
جمهورى اسلامى ايران است به نحوى كه آن را برخوردار از توانايى
«انعطاف» و «انطباق» با شرايط متغير، متحول بيرونى و بينالمللى مىسازد.
براى ساختارهاى مردم سالارانه تنها تهديد نيست بلكه فرصت بالقوه نيز
فراهم مىسازد.
هر
چند اجماع كلى در مورد مردم سالارى دينى از طرف نخبگان وجود ندارد و
جامعه دچار انتخاباتى است اما در حال ثبات يافتن مىباشد تا بتواند ضمن
آرامش و تعادل و انرژى و تحرك هر چه بيشتر و با استفاده از محيط جديد
بينالمللى ضمن كمالجويى در توسعه سياسى، از فرصتهاى موجود نهايت
بهرهبردارى را به عمل آورد.(12)
چرا كه ما مسالمتجوتر از همسايگان در منطقه خليج فارس هستيم بنابراين
انعطافپذير عمل مىكنيم. دولت مىتواند با تكنولوژيهاى ارتباطى بر
قدرت خويش بيفزايد با دولتهاى همسطح به تشكيل ايدههاى مشترك دست بزند
و در نهايت با جو اقتصادى حاكم بر جهان به همكارى بيشتر اقدام كند تا
در مقابل تهديدات دچار ضربهپذيرى مىشود.
سايت خارجى امروزه در ارتباط با جهان دچار تغييرات سياسى شده است كه ما
را به اهداف نزديكتر مىكند. اقداماتى نظير تنشزدايى با شعار «عزت،
حكمت و مصلحت» نگرش «ديپلماسى تجارى» به روابط بينالملل بجاى سياست و
ايدئولوژى صرف، ايجاد ارتباط با ملل مختلف و ايفاى نقشهاى متعدد و...
اين تغييرات در طى دو دهه گذشته نظير گروگانهاى امريكايى، جنگ تحميلى،
بحران خليجفارس و افغانستان، دستگاه ديپلماسى را عميقا ورزيده و
مستحكم نموده است.
بنابراين جمهورى اسلامى با برخوردارى از شاخصهاى متعدد انسجام ملى
موقعيت استراتژيك، ذخاير غنى نفت و گاز، شور و حرارت ايدئولوژيك، ميل
شديد به استقلالخواهى، بازار اقتصادى وسيع، نسل انقلاب ديده، طعم جنگ
چشيده، تجربه تاريخى، فرهنگ و ادب غنى، نسل جوان تحصيل كرده و... نه
تنها در حال قوام بخشيدن به مردم سالارى دينى است بلكه اغراق نخواهد
بود اگر بگوييم «هژمون منطقهاى» و يكى از بازيگران بالقوه عرصه جهانى
مىباشد. چرا كه از مهمترين خصلت يك موجود زنده، يعنى تغيير و دگرگونى
برخوردار است و مطابق نظام بينالملل حركت مىكند.
امنيت ملى و آسيب پذيرى اقتصادى
شايد وجود هيچگسستى به اندازه شكاف اقتصادى از حيث روانى براى
شهروندان كشورهاى مختلف تأثير سوء بر جاى نگذاشته است. ملاحظات اقتصادى
نظير گسست فقر و غنا، عدم استفاده از قابليتهاى انسانى، استفاده
بىرويه از طبيعت و ملاحظات سازمانى و قانونى است كه بارى بوزان
مىگويد: «جهانى شدن دچار طاعون ابهام است».
مهمترين تهديد امنيت ملى در بعد اقتصادى قابل تأمل مىباشد. اگر چه
جهانى شدن اقتصاد امكانات جديدى را براى همه كشورها فراهم ساخته است و
برخى مصاديق وجود دارد كه كشورهايى كه نظام جهانى را پذيرفتهاند و سعى
در سهمخواهى با آن برآمدند توانستند به اوضاع اقتصادى خود سامان دهند
و مطالعهى كشورهاى آسيايى جنوب شرقى و برخى كشورهاى امريكايى نشان مىدهد
كه در طى سالهاى گذشته رشد اقتصادى به مراتب بيشتر از كشورهاى غربى
داشتند.(13)
آمارها نشان مىدهد كه در نظام اقتصاد جهانى به روى كشورها بسته نيست و
جهانى شدن اقتصاد امكانات جديدى را براى همه كشورها فراهم ساخته است.
از سويى ايران همانند برخى كشورهاى جهان سوم دچار اغتشاش و بحرانهاى
شديد اقتصادى نمىشود. اما براى رسيدن به جايگاه خاص خود نياز به
همكارى جهانى است.
جمهورى اسلامى از طرفى داراى منابع عظيم زيرزمينى جمعيت زياد و هوش و
استعداد ايرانى مىباشد و اگر محور اصلى اقتصاد جهانى شده را دانش و
اطلاعات بدانيم و ثروت را هوش و استعداد انسانى، امكان ورود ايران به
صحنه فنآورى مبتنى بر دانش باز است و ايران توانايى آن را نيز دارد.
بنابراين، تهديد امنيت ملى ناشى از اقتصاد از در حاشيه قرار دادن ايران
از سوى مخالفان جمهورى اسلامى است. تهديد اصلى زمانى است كه حاشيهنشينى
جمهورى اسلامى بيشتر شود. فشار جهانى شدن باعث گرايش ايران به حضور
فعال در عرصه بينالمللى و ايجاد همكارى با كشورهاى همسايه و كسب منافع
وادار شد.
سياست ايران در عرصه جهانى شدن به مثابه سوار شدن بر كشتى جهانى شده
مىماند. به طورى كه بايد از آن استفاده كرد هر چند در بدترين نقطه آن
جاى داشت چرا كه سوار نشدن به كشتى ممكن است ما را دچار طوفانهاى مهيب
گرداند. كسب موفقيتهاى بسيار از نظر وجهه بينالمللى، قراردادهاى
مختلف، پذيرش سرمايهگذارى، مذاكرات مختلف و تأمين امنيت سرمايهگذارى،
كاهش موانع گمركى، تأمين خسارت صادركنندگان، روابط با كشورهاى همسايه
قابل توجه و اندازهگيرى است.
ايران از نظر اقتصادى توانايى كسب سود را دارا مىباشد و سعى در شفافيت
سياستهاى اقتصادى، هماهنگى با اقتصاد جهانى و رقابت در عضويت «سازمان
تجارت جهانى» فعال كردن مناطق آزاد تجارى، صادرات غيرنفتى، اعطاى
اعتبار به خريداران كالاهاى ايرانى در خارج، تقويت شبكه بانكى در جهت
تأمين اعتبار، تقويت شبكه اطلاعرسانى بازرگانى، گسترش فرهنگ صادراتى
و... عكسالعمل ايران در قبال تأثيرات جهانى شدن است.
امروزه تأثير جهانى شدن بر جمهورى اسلامى ايران در برخى از شاخصههاى
جهانى مشهود است. از قبيل افزايش كيفيت كالاهاى داخلى، از بين رفتن
رانت، رشد بر مبناى توانايى و منابع و منطقه حداقل سرمايهگذارى
غيرمستقيم، استفاده بهينه از منابع و امكانات، رشد اتحاديههاى توليدى
و تجارى، واكنش انعطافپذير در برابر بازار جهانى، نقل و انتقال نيروى
كار، توجه به نيروى انسانى، رقابت، رفاه، بهبود شرايط زندگى، كاهش
تصدىگرى دولت و افزايش خصوصىسازى و غيره مىباشد.
اشاره به چند مؤلفه اقتصادى تأثير جهانى شدن را نشان مىدهد. از جمله
رقابت، شركتها همه جا را بازار خود مىدانند، بنابراين در پى كسب سود
بيشتر سعى در رقابت و كاهش قيمت و افزايش كيفيت جهت كسب بازارها
مىباشند كه در آن مردم مىتوانند انتخاب كنند. اين عامل در بعضى از
بخشها باعث رشد شد و در بعضى از بخشها بخاطر ترس رقيب و عدم توانايى
محصولات داخلى (مثل اتومبيل) باعث كيفيتى پايين و قيمت بالا شد. در
صورتيكه رقابت در صنايع مخابراتى بينالمللى باعث كاهش هر پالس مكالمه
تلفن از 30 دلار به 1 دلار شد. اشتغال، ايجاد اشتغال چه از طريق مهاجرت
به مناطق ديگر (ژاپن، كانادا) و چه با ورود سرمايه و ايجاد كار (فولاد
مباركه و كابل شهيد قندى و...) مهيا مىشود.
بررسى وضعيت جهان معاصر و تأثيرات عميق جوامع از فرايندهاى جهانى شدن
سياست دلالت دارد بر اقبال مردم به حضور در عرصه اداره امور جامعه كه
از آن به مشاركت سياسى ياد شده است كه در برخى جوامع باعث نابودى
حكومتهاى «پاتريموينال» شده است.
رشد جمعيت، گسترش روابط و ظهور فناوريهاى ارتباطى و... از ايجادكنندگان
روندى هستند كه اداره جامعه را بر عهده دارد. همچنين دستيابى به
اطلاعات، بهبود شرايط و فرصتها براى زنان، ارتقاى سطح تحصيلات و ايجاد
آگاهى سياسى معطوف به قدرت با توجه به رشد فزاينده جمعيت و تقويت و
افزايش سازمانهاى غيردولتى و شكلگيرى اپوزيسيون دلالت بر شأن مردم در
اداره امور حكومتى مىباشد كه به يكى از نمودهاى مردم سالارى مىانجامد.(14)
در
نظام مدرن دولت مركب از حاكميت، مردم و سرزمين و نهادهاى حكومتى است كه
حاكميت در درجه نخست قرار دارد. حاكميت است كه حتى در صورت نارضايتى
مردم مىتواند تا مدت زيادى باعث دوام حكومت گردد. اما در دوران جديد
اين حاكميت از طريق عوامل مختلف جهانى شدن به چالش كشيده شده است (مانند
سرمايهگذارى وسايل ارتباطى و انتقاد بينالمللى و...) و باعث
استانداردسازى و بسط آزاديهاى سياسى، برگزارى انتخابات آزاد گسترش و
تبليغ مبانى دموكراسى و باعث كاهش دامنه اقتدار و حاكميت كشورها را
فراهم مىآورد و دگرگونى جهان سياست در عرصه، جهانى شدن.
امنيت ملى و جهانى شدن فرهنگ
جهانى شدن در بعد فرهنگى براى ما كه از گذشتهاى با پشتوانه قوى تاريخى
فرهنگى و نيز دين اسلام كه مخاطب جهانى وارد يك فرصت است. اگر نمىتوانيم
به كالبدشكافى ساختارهاى فرهنگى و يا تقويت عناصر مثبت فرهنگى دست
بزنيم در راه رشد، تكامل و بروز هويت ايرانى كه تركيبى از تاريخ و مذهب
است مانع ايجاد نكنيم تا اين هويت را از حركت متوقف كند. در آن صورت
راه براى پذيرش فرهنگهاى ديگر با تأثير يكجانبه همواره خواهد شد. اين
مانع شدن همانا ساختن انسانهايى مسخ شده است كه فقط پيروى مىكنند. در
مراحل بعدى مىتوان به «پروژه مصونسازى» و مواجهه تأثيرگذار پرداخت.
تجربه تاريخى به ما مىآموزد كه نبايد وارد جنگ ايدئولوژيك با جهان و
مخصوصا غرب گرديد. چرا كه غرب نياز به يك دشمن ايدئولوژيك حتى تخيلى
براى توجيه و ادامه پروژه سلطه خود نياز دارد. چنانچه مفاهيمى نظير
شرق، غرب، جنگ تمدنها، نظم نوين جهانى، تروريزم، و شمال و جنوب و... در
همين راستا قرار دارد كه علاوه بر صرف وقت و هزينه بهرهبردارى
ايدئولوژيك را نيز در پى دارد. همانطوريكه برخورد تمدنها بارى نظم نوين
آمريكايى و تداوم سرورى امريكا ضرورى مىباشد. بنابراين نبايد وارد اين
مفهومسازىها شده و بستر لازم را براى غرب فراهم سازيم.
در
بعد داخلى، با توجه به امكانات انسانى، منابع زيرزمينى، موقعيت
ژئوپلتيك و ارتباطى و تجربههاى مختلف (انقلاب، جنگ، سازندگى) به تدوين
برنامههاى راهبردى بپردازيم. و همه شرايط را براى تقويت و به حداكثر
رساندن مشروعيت به كار گيريم كه قوىترين عامل در مقابل تهديدات و نيز
با انگيزهترين مؤلفه براى رشد و توسعه در دنياى جديد مىباشد. كشورى
كه دچار بحران مشروعيت نگردد هيچ بحرانى آن را تهديد نمىكند. در ادامه
مشروعيتزايى، بايد به نهادمنديهاى سياسى و ادارى جهت تصميمسازى و
پاسخ به مطالبات و نيز توجه به هويت ملى و همگونى ملى و همگونى
اجتماعى، انتخاب و جابجايى نخبگان كارامد و تقويت تواناييهاى سياسى و
نظامى پرداخت. جهت فعاليت در جهانى كه از سلطه ابرقدرتها و استعمارگارن
تقريبا رها شده و به «جهانى شدن» شهرت يافت، سياست خارجى داراى نقش به
سزايى است. جمهورى اسلامى مىتواند با تدوين اصول جديد، عوامل
تأثيرگذار، نهادهاى مسئول در تصميمگيرى و روند برنامهريزى و تكنيكها
و ابزارها در قالب سياستهاى خارجى زير با اهرم وزارت خارجه به بازيگرى
بپردازد.
برخى مسائل ربط به اين سياستگذاريها كه در تقويت امنيت ملى تأثيرگذار
مىباشد و نياز به اقدام جدى دارد به تشريح ذيل است:
همكارى و دوستى با كشورهاى معمولى و مرتبط جهت تأثيرگذارى و رسيدن به
اهداف و گرفتن حقوق مردم
ـ
تداوم تنشزدايى با همسايگان و ساير كشورها
ـ
استفاده بهينه از امكانات و منابع در جهت حفظ منافع ملى
ـ
اصلاح مبانى نظرى كه در طى دو دهه علىرغم عوض شدن شرايط جهانى همچنان
مستقر است (مفاهيمى چون استكبار،...)
ـ
مشاركت جدى و ايفاى نقش مؤثر در تحولات اما بايد توجه داشت مشاركت
ارادى داراى منافع مىباشد كه عنصر زمان و موقعيت مناسب از اولويتهاى
اين مشاركت است.
ـ
دخالت خيرخواهانه مؤسسات اقتصادى و سازمانهاى فرهنگى در روند تصميمگيريهاى
سياست خارجى جهت تحقق اهداف و منافع ملى
ـ
بررسى و تجديد نظر سياستهاى گذشته
ـ
بررسى حفظ منافع ملى و صيانت از امنيت ملى بايد از امكانات و
توانائيهاى داخلى استفاده كرد از جمله: فرهنگ غنى، امكانات مادى بيشمار،
تجربيات تاريخى متعدد (مشروطه، كودتاى 28 مرداد، انقلاب اسلامى، جنگ
تحميلى) رشد جمعيت و شهرنشينى، افزايش سطح سواد، دين اسلام به عنوان
مكتب انسانگرا و عالمگير، استعداد و توانائيهاى انسانى و...
ـ
ارزيابى درست تهديدات، شناخت فرصتها و كاهش و كنترل تهديد و كاهش آسيبپذيرى
داخلى
ـ
استراتژى فرهنگى جمهورى اسلامى بايد بر اساس تأكيد بر استقلال ملى و
هدايت هويتيابى مركب مشروعيت تاريخى بر اساس مرزبنديهاى طبيعى باشد.
پى نوشت ها:
1.
عضو هئيت علمى دانشگاه بينالمللى امام خمينى (ره).
2.
رابرتسون، رولاند، جهانى شدن، ترجمه كمال پولادى (تهران: نشر ثالث،
1380، ص 3)
3. Security, National Security
4. Jeffery M.Elioz, the Arms Countrol, Disarmament and Milifary
Security Ditionary, USA, California state university, 1989
5.
جان ام گالينز، استراتژى بزرگ، ترجمه كورش باليزر، (تهران: وزارت
خارجه، 1370)، ص 475
6.
سيف زاده، حسين، اصول روابط بينالملل، تهران: نشر دانشگر، 1378، ص 170.
7.
به
نقل از: مك كين لاى، رابرت و ريچارد لتيل، امنيت جهانى، ترجه
اضدانتخارى، (تهران: راهبرد، 1380) ص 21
8.
رامونه، اگناسيو، آيا جهان به سوى هرج و مرج مىرود؟ ترجمه پريچهر
شاهسوند، (تهران: انتشار عطا، 1377) ص 11
9.
بوزان، بارى، مردم، دولتها و هراس، ترجمه پژوهشكده مطالعات راهبردى،
راهبرد، 1378، ص 399
10.
ماندل، رابرت، چهره متغير امنيت ملى، ترجمه مطالعات راهبردى (تهران:
راهبرد، 1377) ص 149
11.
قريب، حسين، «جهانى شدن و چالشهاى امنيتى ايران»، ماهنامه اطلاعات
سياسى و اقتصادى، سال پانزدهم مرداد شهريور 1380، ص 80 ـ 167
12.
قريب، حسين، جهانى شدن و چالشهاى امنيتى ايران، ماهنامه اطلاعات سياسى
و اقتصادى، سال پانزدهم مرداد شهريور، 1380 ـ، ص 71
13.
به
نقل از: ماندل، مارابرت، چهره متغير امنيت ملى، ترجمه مطالعات راهبردى،
(تهران، راهبرد، 1377، ص 214)
14.
تهرانيان، مجيد و ديگران، جهانى شدن (چالشها و ناامنىها) (تهران:
راهبرد، 1380، ص 80)
..................................................................................................................
منبع:فصلنامه انديشه انقلاب اسلامى، شماره 6
|