محمد
حسین ادیب از طرفداران و مروجان جهانی سازی نئولیبرال و پیوستن سریع
ایران به سازمان تجارت جهانیست ، او که مایلست بیشتر بعنوان « تافلر
ایران » معروف شود ، هر از چندگاه دیدگاهها و تحلیلهای خود را در
نشریات و سایتهای گوناگون اقتصادی سیاسی منتشر میکند و هم اکنون به یکی
از نظریه پردازان نئولیبرال در ایران تبدیل شده است . بطور خلاصه او
معتقد است که باید شرائط را برای پیوستن ایران به سازمان تجارت جهانی و
عواقب آ ن ازجمله : افزایش حداقل 4 میلیون نفر بر تعداد بیکاران ،
تخلیه بسیاری از روستاها و ورشکستگی و خانه خرابی دهقانان ، بسته شدن
اکثر مراکز تولید صنعتی ، حذف کامل سوبسیدها و ..... آماده کرد :
به
اعتقاد اين نگارنده، ايران طي دو سال آينده به عضويت
WOT
پذيرفته
ميشود. با عضويت ايران در
WTO،
اصلاحات انتقادي با منطق سازمان تجارت جهاني اجتنابناپذير است. با
تحقق اصلاحات اقتصادي با منطق
WTO|،
اقتصاد سرمايه در ايران از دوران نوجواني وارد دوران جواني ميشود؟
حاكميت اقتصاد سرمايه در دوران جواني، حداقل به بيكار شدن چهارميليون
نفر منجر ميشود و اين اصلاحات، فشار اقتصادي بيسابقهاي را بهقدرت
خريد طبقهي دو و سه ايران وارد ميكند اما جامعه، اين فشار بيسابقهي
اقتصادي را تنها در صورتي تحمل ميكند كه از دامنهي فشار سياسي و
اجتماعي كاسته شود...
قرائت پيش فراصنعتي از دين و عقلانيت جديد:
1)
جامعهي ايران در حال يك گذار تمدني است. گذار اقتصاد سرمايه از دوران
نوجواني به اقتصاد سرمايه در دوران جواني.
2)
آهنگ
حاكم رشد مناسبات سرمايهداري در كشور است.
3)
مناسبات سرمايهداري از مشروطه تاكنون روند روبهرشدي داشته است و
انقلاب 57 و احمدينژاد در مقابل آن مانعي تلقي نميشود.
4)
با
رياستجمهوري احمدينژاد نيز سرمايهداري به روند روبهرشد خود همچنان
ادامه ميدهد.
5)
قرائتي از دين كه با اقتصاد سرمايه در دوران كودكي سازگار بود، انقلاب
57 را ساماندهي كرد.
6)
قرائتي از دين كه با اقتصاد سرمايه در دوران نوجواني سازگار بوده دوم
خرداد را تمهيد كرد.
7)
اگر
رشد مناسبات سرمايهداري در ايران طي دو سال آينده همانند ده سال گذشته
باشد، طي دو سال آينده اقتصاد سرمايه در دوران جواني جايگزين اقتصاد
سرمايه در دوران نوجواني ميشود.
8)
استقرار اقتصاد سرمايه در دوران جواني ميطلبد قرائتي از دين كه با
اقتصاد سرمايه در دوران جواني سازگار است، جايگزين قرائتي از دين شود
كه با اقتصاد سرمايه در دوران نوجواني همخواني دارد.
9)
قرائتي از دين كه با اقتصاد سرمايه در دوران جواني سازگار باشد، هنوز
در ايران متولد نشده است.
10)
شريعتي قرائتي از دين ارايه داد كه با سرمايه در دوران كودكي سازگار
بود.
11)
سروش
قرائتي از دين را مطرح كرد كه با اقتصاد سرمايه در دوران نوجواني سازگار
بود.
12)
شريعتي به دركي سنتي از مدرنيسم رسيد و سروش به دركي مدرن از سنت.
13)
آنچه كه باعث حذف جريان سياسي دوم خرداد از عرصهي عمومي شد، مخالفت و
كارشكنيهاي جناح راست نبود. عامل اصليگذار اقتصاد ايران از مرحلهي
نوجواني سرمايه بود.
14)
اقتصاد سرمايه پس از رسيدن به مرحلهي بلوغ (نوجواني) و عبور از آن (جواني)
وارد عصر سرمايهي فراملي ميشود.
15wto
|)نماد
ورود اقتصاد سرمايه به عصر فراملي است.
16)در
وضع موجود 89 درصد تجارت جهان، بين كشورهاي عضو
wto |انجام
ميشود و متوسط حقوق گمركي نيز بين كشورهاي
wto|،
6/3
درصد
است. 6/3 درصد حقوق گمركي بهمعناي آن است كه در صورت عضويت ايران در
wto |هر
توليدكنندهي ايراني تنها ميتواند كالا و خدمات خود را 6/3 درصد
گرانتر از بازار جهاني توليد كند، در غير اينصورت كالاي خارجي جايگزين
كالاي توليد داخل شود.
|
17)
خاتمي كه رييس جمهور شد از 200000 قلم كالايي كه با ضوابط
wto |كُد
گمركي داشت، واردات 190000 قلم كالا ممنوع بود و متوسط حقوق گمركي نيز
95 درصد بود. در سال جاري از 200000 قلم كالا تنها واردات 2500 قلم
كالا ممنوع است و متوسط حقوق گمركي كالاهاي وارداتي نيز 3/8 درصد است.
حقوق گمركي كالا در سال جاري نسبت به سال 83 حدود 3 درصد كاهش يافت و
در صورتي كه متوسط تعرفهي كالاهاي وارداتي حدود 4 درصد ديگر كاهش يابد،
اقتصاد ايران با ضوابط
wto |منطبق
شده است.
18)
بهغير
از تعرفه، براي انطباق اقتصاد ايران با
wto|،
سوبسيد غيرمستقيم نيز بايد قطع شود. در وضع موجود 29 قلم كالا با
سوبسيد توزيع ميشود كه سوبسيد آن بايد قطع شود و مهمترين آن سوبسيد
انرژي و سيمان است.
19)
به
اعتقاد نگارنده، سوبسيد انرژي طي دو سال آينده در ايران حذف ميشود.
20)
با
حذف سوبسيد انرژي و كاهش 4 درصدي تعرفه، اقتصاد ايران با ضوابط
wto |منطبق
ميشود.
21)
در
صورت تحقق بند بيست، قرائتي از دين كه با
wto |سازگار
باشد، جايگزين قرائتي از دين ميشود كه با اقتصاد سرمايهي فراملي
ناسازگار است.
جامعهي فراصنعتي:
1)
سه
نوع جامعه وجود دارد، جامعهي سنتي، جامعهي صنعتي و جامعهي فراصنعتي.
2)
جامعهي روشنفكري ايران، غرب را نوعاً به دو دسته تقسيم ميكند:
جامعهي سنتي و جامعهي صنعتي.
3)
جامعهي فراصنعتي در 118 مورد با جامعه صنعتي متفاوت است كه در ذيل
تنها به سه مورد آن پرداخته ميشود:
الف)
در جامعهي فراصنعتي با شكلگيري
wto |مرزهاي
ملي اقتصادي حذف ميشود و اقتصاد همهي كشورها در يكديگر ادغام ميشود.
كاهش تعرفهي گمركي به 6/3 درصد، نماد عيني اين وضع است. اما در
جامعهي صنعتي هرچند مبادلات تجاري بين كشورها روبهرشد بود، اما آهنگ
غالب، وجود اقتصادهاي ملي با ديوارهاي بلند تعرفه بود.
ب)
در جامعهي فراصنعتي توليد ديجيتال ميشود. در حاليكه توليد در
جامعهي صنعتي آهنگي پيشديجيتالي دارد. ديجيتال شدن بهشدت هزينهي
توليد كالا و خدمات را كاهش ميدهد. هزينهي يك عمليات بانكي در انگلستان
در سال 1970 ميلادي 127 سنت، در سال 1990 با آمدن كامپيوتر 25 سنت و با
ديجيتال شدن نظام بانكي و جايگزين شدن نظام بانكداري ديجيتال بهجاي
بانكداري غيرديجيتال به 5 سنت كاهش يافت. با آمدن
wto |هزينهي
توليد در 112 رشته از 128 رشته با ديجيتال شدن به كمتر از يكسوّم
كاهش مييابد و در 112 رشته، توليد غير ديجيتال از نظر قيمت قادر به
رقابت با توليد ديجيتال نيست.
ج)
جامعهي فراصنعتي محصول انقباض زمان و مكان است. با موبايل فرد همواره
در مقصد قرار دارد. وجود 5/8 ميليون موبايل در ايران، نوع روابط و
ارتباطات مردم در ايران را عميقاً تغيير داده است.
4)
با
افتتاح شبكهي فيبر نوري بهوسيلهي خاتمي، ايران اين امكان را يافت كه
20 ميليون موبايل و 30 ميليون خط اينترنت پُر سرعت داشته باشد، زير
ساختها در كشور به سرعت ديجيتال ميشود.
5)
عدم
تفكيك بين جامعهي صنعتي و فراصنعتي و هر دو را يك مقوله تلقي كردن از
خطاهاي راهبردي جامعهي روشنفكري ايران است.
6)
جامعهي روشنفكري ايران فاقد مدل و تئوري براي عضويت ايران در
wto |است.
درحاليكه اقتصاد ايران با جهانيشدن و عضويت در
wto |يكگام
بيشتر فاصله ندارد.
7)
براي
اولين بار در ايران فضا در اختيار هيچ جريان سياسي نيست. حتي تلويزيون
نيز تلاش نميكند تا فضاسازي كند.
8)
در
دو دههي اول انقلاب، تلويزيون از مردم ميخواست كه به چه چيز فكر كنند
و چگونه فكر كنند. مدتهاست كه تلويزيون در 95 درصد موارد اينگونه عمل
نميكند.
9)
بيش
از 95 درصد از برنامههاي تلويزيون فاقد هژموني است.
10)
اينكه فضا در ايران در اختيار هيچ جريان سياسي نيست، از ويژگيهاي عصر
ديجيتال است.
هرچند جامعهي ايران در مراحل اول توسعهي ديجيتال است، اما همين سطح
از توسعهي ديجيتال نيز عملاً امكان فضاسازي را از جريانات سياسي گرفته
و بهدست گرفتن ابتكار عمل در عرصهي عمومي و فضاسازي را غيرممكن ساخته
است.
عقل
فراصنعتي:
1)
هر
كس پايش را به اندازهي گليم عقلاش دراز ميكند.
2)
هر
كس سطحي از توسعهي گليم عقل خاص خود را دارد. جامعهي سنتي گليم عقلي
دارد در وسعت و ابعاد جامعهي سنتي. جامعهي صنعتي نيز گليم عقلي دارد
كه با ابعاد جامعهي صنعتي خوانايي دارد و جامعهي فراصنعتي نيز.
3)
عقل
عصري است و هر سطحي از توسعه، به تعقل خاصي نياز دارد.
4)
آيا
ايران سنتي است يا صنعتي يا فراصنعتي؟
5)
در
ايران سه هويت سه روز را تعطيل ميكند. سيزده نوروز تعطيل ميشود، اينرا
هويت ملي طلب ميكند؛ عاشورا تعطيل ميشود و اينرا هويت مذهبي ميطلبد
و يازده ارديبهشت را هم كارگران به عنوان روز جهاني كارگر تعطيل ميكنند
و اينرا هويت غرب ديكته ميكند.
6)
مردم
ايران به درجات مختلف، ملي، مذهبي و جهاني فكر و عمل ميكنند. همهي
مردم به درجات مختلف ملي، مذهبي و جهاني فكر ميكنند و اگر اختلافي بين
مردم هست، در درصد و نسبت آن است.
7)
هويت
مدرن بر هويت سنتي در بسياري از موارد افزوده نشده است كه با آن تركيب
شده است. درمواردي كه هويت مدرن و فرامدرن با هويت سنتي تركيب شده باشد،
معجوني كه پديد ميآيد ديگر سنت نيست؛ اگر چه الزاماً مدرنيسم هم نيست.
8)
نظر
به اينكه مدرنسيم بر سنت در ايران در موارد بسيار (و نه البته همواره)
افزوده نشده بلكه تركيب شده است، لذا با قاطعيت ميتوان گفت مردم ايران
ديگر سنتي نيستند.
9)
عقلانيتي كه با جامعهي سنتي سازگار باشد، در ساخت اجتماعي ايران و در
وضع موجود، پايگاه مصرفي ندارد.
10)
مردم، گذشته را آنچنان بهخاطر ميآوردند كه براي مسايل امروز آنها
گرهگشا باشد، درست برخلاف تصور بسياري، گذشته آنسان كه اتفاق افتاده،
در حافظهي نسل امروز ايران به خاطر نميآيد. هر سطحي از مسايل،
توسعهي خاص خود را دارد. پروسهي ادغام اقتصاد ايران در اقتصاد جهاني
مسايلي را براي جامعهي ايران ايجاد كرده كه تاكنون جامعهي ايران با
آن مواجه نشده بود. ساخت اجتماعي در وضع موجود، فقط آن قسمت از گذشته و
حافظهي تاريخي خود را بهياد ميآورد كه بتواند براي مسايل مبتلا به
امروز او گرهگشا باشد. لذا نظر به اينكه ساخت اجتماعي با يك سري
مسايل نو و جديد روبهروست، بخش عظيمي از گذشته كه نميتواند نقش
گرهگشايي داشته باشد از حافظهي تاريخي جامعهي ايران محو شده است.
11)
حافظهي تاريخي جامعهي ايران در حال يك دگرديسي اساسي است. عقل جمعي
متناسب با مسايل جديد، مسايل مبتلا به گذشته را نيز بهياد ميآورد و
تفسير و تحليل ميكند.
چالش
نوين:
1)
آرايش نيروهاي سياسي در ايران تغيير ميكند و چالش اصلي بين طرفداران
جهانيشدن اقتصاد و مخالفان آن
خواهد بود. جهانيشدن در ايران يكسري برنده
و يكسري بازنده خواهد داشت. برندگان و بازندگان در مقابل هم
صفبندي خواهند كرد. آرايش دوم خردادي
نيروهاي سياسي بهزودي همراه با دوم خرداديها فراموش ميشود.
2)
در
صورت حذف چهار درصدي تعرفهها و حذف سوبسيدها با محاسبات نگارنده،
حداقل 40 درصد از توليدكنندگان موجود شغل خود را از دست ميدهند.
عضويت ايران در
wto |يعني
بيكار شدن حداقل چهارميليون نفر در ايران كه اگر خانوادهي اين افراد
را سه نفر در نظر بگيريم، كساني كه با عضويت ايران در
wto |معاش
خود را از دست ميدهند 12 ميليون نفر ميشوند؛ يعني حدود 30 درصد از
جمعيت شهري.
3)
خرده
بورژوازي توليدي در ايران كه بعد از انقلاب حرف اول را در توليد ميزد،
در بسياري از موارد از عرصهي توليد رانده شده و در آينده با حذف
سوبسيد و كاهش بيشتر تعرفهها، عمدتاً از صحنهي توليد حذف ميشود.
اساساً با رسيدن اقتصاد سرمايه به دوران جواني و عضويت يك كشور در
wto |خرده
بورژوازي توليدي در 90 درصد موارد ورشكست شده و توليدكنندگان كلان جايگزين
آنها ميشوند.
4)
خرده
بورژوازي توليدي با رسيدن اقتصاد سرمايه به دوران جواني، منافع خود را
از دست ميدهد و به صف مخالفان جهانيشدن ميپيوندد.
مناسبات قدرت:
1)
عملكرد بودجهي 1383 نشان ميدهد كه 82 درصد از بودجهي دولت (بودجهي
وزارتخانهها و نه شركتهاي دولتي) در سه بخش هزينه ميشود: آموزش،
بهداشت و درمان و دفاع.
2)
با
ضوابط
wto |،257
بخش
در اقتصاد هر كشور وجود دارد. دولت ايران 83 درصد بودجه را تنها در سه
بخش هزينه ميكند، اين نشان ميدهد كه دولت 254 بخش را بهحال خود رها
كرده است.
3)
به
حال خود رهاكردن 254 بخش، گواه حاكميت دولت حداقلي در ايران است.
4)
در
هر بخشي كه دولت پولي براي هزينه كردن نداشته باشد، نهايتاً يك داور
است و نه ضرورتاً طرف دعوي.
5)
اما
مردم ايران در انتخابات شركت ميكنند و رييسجمهور انتخاب ميكنند تا
رييسجمهور در هر 257 مورد، مشكلات مردم را حل كند. مردم دولت حداكثري
ميخواهند و نه دولت حداقلي كه فقط در سه بخش هزينه ميكند.
6)
اگر
به مردم گفته شود شما به رييسجمهوري راي دهيد كه فقط در سه بخش بضاعت
دخالت دارد، چند درصد مردم در انتخابات شركت ميكنند؟
7)
بنابراين دولت تنها در سه بخش اثرگذار بوده است و تنها در همين سه بخش
توانسته است مناسبات را تحتتأثير قرار دهد.
|
در
254 حوزه، عملاً مكانيزم بازار جايگزين دولت شده است و دولت مداخلهگر
به دولت ناظر و داور تقليل يافته است.
8)
دولت
هر كشوري كه عضوwto
|شود
فقط در 5 بخش دخالت ميكند: الف) آموزش ب) بهداشت و درمان ج) دفاع و
امنيت عمومي د)تاميناجتماعي هـ) محيط زيست. اگر دولت در بيرون از 5
حوزهي فوق دخالت كند، گفته ميشود كه در سيستم مزيتهاي نسبي دخالت
كرده است و اين امر با ضوابط
wto |منبع
راهبردي دارد.
9)
عملاً ساختار هزينههاي دولت در ايران با ضوابط
wto |يا
بهصورت صريحنئوليبراليسم انطباق دارد.
10)
ايران يكي از نئوليبرالترين اقتصادهاي سيارهي زمين را دارد.
ساخت
اجتماعي:
1)
ساختار هزينههاي دولت با ساختار نئوليبرالي مطلوب براي عضويت در
wto |سازگاري
نسبي دارد. آنچه كه بايد تغيير كند، جهت نگاه كردن مردم به نهاد دولت
است.
2)
عضويت قريبالوقوع ايران در
wto|،
ميطلبد تا جهت نگاه مردم به نهاد دولت نيز نئوليبرالي باشد و اين
نكتهايست كه مقاومت فعالي را در ساخت اجتماعي باعث ميشود.
3)
نگاه
نئوليبرالي به نهاد دولت، زير ساخت اجتماعي خاص خود را طلب ميكند كه
در وضع موجود در ايران تمهيد نيست.
4)
ساخت
اجتماعي ايران در حالگذار از اقتصاد سرمايهدر دورهي نوجواني به
جواني بود كه با عوارض اقتصاد سرمايه در عصر فراملي روبهرو شده و اين
چالش جديدي را باعث شده است.
5)
درغرب اما اقتصاد سرمايه، پس از رسيدن به دورهي جواني و طي دوران
استقرار كه حداقل 30 سال به طول انجاميد، وارد عصر سرمايهي فراملي شد.
ايران بدون طي كردن اين دوران 30 ساله وارد عصر فراملي شده است.
پنج
سال آينده:
1)
در
دنيا جدولي وجود دارد به نام "جدول زمانبندي يكپارچگي اقتصاد سيارهي
زمين." تا سال 2008 ميلادي اين جدول زمانبندي شده به فرجام نهايي ميرسد.
2)
به
اعتقاد نگارنده، ايران جزيي از اين بازي خواهد بود و به داشتن يك صندلي
در كنار ميز بازي قناعت نخواهد كرد.
3)
اگر
ايران خود را با الزامات جدول زمانبندي شدهي حذف مرزهاي ملي اقتصادي
در سيارهي زمين منطبق كند، ميطلبد كه سوبسيد انرژي طي 3 سال آينده
قطع شود و تعرفهها نيز به 4 درصد كاهش يابد.
4)
اگر
حذف سوبسيد انرژي همراه با كاهش 5 درصدي تعرفهي وارداتي، طي سه سال
آينده سالانه به ميزان سه و سيدرصد تحقق يابد، فشاري بيسابقه بر قدرت
خريد طبقهي 2 وارد ميشود و احتمالاً حداقل 40 درصد از طبقهي 2 رانده
ميشوند. عضويت در
wto |جامعهي
ايران را دو قطبي ميكند و بدنهي طبقهي 2 را به طبقهي 3 ميراند.
بحران اجتماعي ناشي از ذوبشدن طبقهي 2 ميطلبد تا در جامعه براي پذيرش
اين تغييرات ظرفيتسازي شود.
5)
اگر
عضويت در
wto |مستلزم
فشار بيسابقهي اقتصادي بر جامعه است؛ جامعه تنها در صورتي اين فشار
را تحمل ميكند كه از دامنهي فشار سياسي و اجتماعي كاسته شود.
6)
در
صورتي كه از فشار سياسي و اجتماعي كاسته شود، اين امر در جامعه ظرفيت
جديد ايجاد ميكند و ميتواند خرسندي اجتماعي ايجاد شدهي ناشي از كاهش
فشار سياسي و اجتماعي را با افزايش ناخرسندي ناشي از اصلاحات اقتصادي
منطبق با
wto |خنثي
كند.
7)
با
توجه به مطالب پيش گفته، مدل سياسي مطلوب براي عضويت ايران در
wto|،
آزادي اجتماعي همراه با كاهش فشار سياسي و حداكثري كردن اصلاحات
اقتصادي است.
8)
اصلاحات اقتصادي منطبق با
wto|،
بايد با يك فاصلهي مطمئن از خط قرمزِ تحملِ مردم انجام شود. اين
فاصلهي مطمئن تنها زماني بهوجود ميآيد كه با افزايش فشار اقتصادي،
از دامنهي فشار اجتماعي و سياسي كاسته شود.
9)
اگر
از ابتداي سال 85، ايران بهسمت استراتژي حذف سوبسيد انرژي و كاهش
تعرفه حركت كند و بخواهد در چشماندازي 3 ساله آنرا به پايان برد،
التهابات اجتماعي ناشي از اين فرايند، آنچنان وسعت ميگيرد كه ميطلبد
از دامنهي فشار خارجي به ايران كاسته شود و حتّي اين فشار حذف شود.
10)
در
آستانهي اصلاحات اقتصادي منطبق با
wto |و
حذف سوبسيد انرژي، حداكثري كردن فشار خارجي به ايران به بهانههاي
مختلف، مانع تداوم اصلاحات ميشود و در بهترين حالت سرعت آنرا به شدت
كُند ميكند و اين بهسود هيچكس نيست.
11)
با
عضويت ايران در
wto|،
ميطلبد جهت نگاه مردم به اقتصاد، سياست، جامعه و خانواده بهطور
بنيادي تغيير كند.
12)
ايران نياز به عقلانيتي دارد كه با پروسهيجهانيشدن سازگار باشد.
عقلانيتي به وسعت و ابعاد دنياي امروز.
13)
عقلانيت جديدي در ايران در حال متولد شدن است.
14)
عقلانيت جديدي كه نه ممكن كه در راه است.
15)
نگاه
ايراني به
wto|،
بايد نگاه يك برنده باشد و نه نگاه يك بازنده.
16)
جامعهي روشنفكري ايران، بايد نسبت خود را با پروسهيجهانيشدن تعريف
و تبيين كند.
17)
مدل
سياسي مطلوب براي عضويت ايران در
wto |كدام
است؟
18)
مولوي گفته است غير از عقل تو حق را عقلهاست.
_
*|عضو
هيات علمي گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان و مسئول سايت اديب نيوز به نقل
از نشریه نامه
|