آگاهي هاي نوين خودگرداني در ميان
كارگران، دانشجويان، پرستاران، ترك ها، كردها و ديگران:
انقلاب مولكولي درست مانند نفوذ حقيقت ذره ذره و آرام آرام و تدريجي جلو مي رود.
جامعه ي پرستاران ايران چند سالي است عليه
اقتدار نظام پزشكي در روند هاي درماني- بهداشتي جامعه به پا خواسته اند و ارزش هاي
ديرينه ي حرفه ي خود را مبتني بر اهميت و ارزش مراقبت و توجه و رسيدگي به ديگران،
پيش گيري از بيماري، شيوه هاي درمان گري گذشته ي تاريخ و اهميت تجارب و آگاهي ها و
دانش سه عنصر بيمار- پرستار- پزشك را در روند درمان بار ديگر ياد آور شده و از نو
زنده كرده اند. طرح خودگرداني بيمارستان ها توسط تمام كاركنان از جمله پرستاران و
طرح ايجاد درمانگاه ها و مراكز بهداشتي- درماني در تمام محلات به شكل تعاوني هاي
مردمي و خارج از سلطه ي نظام كلان و سراسري بيمارستان هاي دولتي و خصوصي، از جمله
پيشنهادهاي جامعه ي انقلابي پرستاران است تا بار ديگر خصلت انساني و مردمي اين حرفه
را بيدار كرده و در اعماق جامعه بگسترانند.
جامعه ي ترك ها و كردها و اقوام- مليت هاي ديگر عليه اقتدار نظام فارس محور و مركز
گراي جامعه ي ايران، پيشنهادهاي خودگرداني جوامع خود را ارائه كرده اند.خودگرداني
فرهنگي و اقتصادي و سياسي توسط نيروهاي دروني اين سرزمين ها در راستاي تزهاي
انقلابي جوامع خود گردانِ بدون دولت و در ارتباط با هم درون شبكه هاي گسترده ي
منطقه اي و جهاني است.
دانشجويان با توجه به بحران جهاني دانشگاه ها به عنوان نظام هاي انحصاري گسترش دانش
و در برابر اين واقعيت كه دانشگاه ها گسترش دانشي را بر عهده دارند كه در خدمت باز
توليد انواع نظام هاي قدرت رايج است و توهمي از توليد حقيقت را دامن مي زند، براي
دخالت در روندهاي آموزشي و تعيين متون درسي و اساتيد و نيز نظام انتخاب دانشجو، به
تدريج خواهان قدرت بيشتري در اداره ي امور دانشگاه ها شده اند كه در پايان اين روند
شاهد خودگرداني كامل تر دانشگاه ها به عنوان نهادهايي مستقل از قدرت دولت و سرمايه
داري خواهيم بود. علاوه بر اين، براي پاسخ به مسئله ي عمومي كردن دانش و به درآوردن
آن از انحصار دانشگاهي و نيز براي پاسخ گويي به نياز ميليون ها انساني كه خارج
دانشگاه ها مي مانند، ايجاد نهادهاي آموزشي و مراكز دانش حقيقي خارج از سيستم هاي
دانشگاهي مسلط و به شكل نهادهايي تعاوني و مشاركتي و غير سلسله مراتبي و خودگردان
در برنامه ي كار نيروهاي آلترناتيو مي باشد.
و در ميان كارگران، مبارزه براي افزايش حقوق و كاهش ساعات كار (و در شرايط ايران،
گرفتن حقوق معوقه و لغو قراردادهاي موقت كار كه حالا به تنظيم قراردادهاي با نظارت
كارگران و نمايندگان شان تبديل شده و نيز لغو پيمان كاري كه كارگران را به طور
روزمزد و روزانه به كار مي گيرد، به درخواست هاي ديگر اضافه مي شود.) و در شرايط
بحران مالكيت و توليد، گرفتن سهام كارخانه ها و اداره ي آن ها توسط كارگران و آگاهي
هاي مربوط به خودگرداني بر مبناي اقتصاد غير رقابتي و غلبه بر منافع شركت محور و
خروج تدريجي از شبكه هاي توليد و توزيع و فروش سرمايه داري و هم سويي ضروري با
روندهاي خوداشتغالي و تعاوني هاي غيرسرمايه داري و مشاركت با آن ها در تمام پروسه
هاي تهيه مواد اوليه و فروش در بازارهاي انساني و حمايتي؛ به عبارتي شكل گيري
تدريجي روال هاي خودگردانيِ امر توليد و فروش درون جنبش نيروهاي كار مستقل از دولت
ها و سرمايه داري كلان بخش خصوصي و با حمايت تمام نيروهاي مترقي اجتماعي.
نيازي به اين گفته نيست كه تحقق همه جانبه ي همه ي اين خودگرداني ها نيازمند جامعه
اي است كه اقشار آگاه و بالنده ي آن درون شبكه هاي هم ياري متقابل و متكي بر فرهنگ
هم دلي و مشاركت دوستانه به دور از رقابت و خشونت و با ياري هم براي دگرگوني عميق
زندگي و رسيدن به حقايق هستي به پا خيزند.
24 /10/84 مريم خراساني
از سایت جنبش ضدجهانی سازی ایران
|