طرح
واره ي جنبش دانشجويي _ كريم آسايش
به
سوي برنامه عملياتي براي جنبش دانشجويي دموكراتيك ضد سرمايه داري:
در
اين جهان، يعني جهان علم نيز حاكم و محكوم، انباشتكنندگان سرمايه،
قدرت و روابط سلطه، سروراني كه به زيردستان خود ستم
مي
كنند و...، وجود دارند
توهمات ساخته ميشوند. مفاهيم لوث ميگردند و كليت متنزع ميگردد. جنبش
دانشجويي نيز از اين ايدهآليسم ايمن نيست. ايدهآليسمي كه تضاد جنبش
دانشجويي با دانشگاه را در قالب مهآلود نزاع سنت و مدرنيته ميبرد و
راهحل آن را در برقراري موازنة مثبت به سود خصلت مدرن دانشگاه (بخوانيد
ناب سازي كاركرد دانشگاه) و آزادي آكادميك اعلام مينمايد و از اين
طريق پيش انگارههاي خود را با عنوان «امور بديهي» نظير مسلمات علمي،
متد علمي، روش تحقيق و ... بر همگان تحميل ميكند. هدفش چيست؟ پنهان
كردن روابط سرمايهدارانه در دانشگاه و القاي شعارِ جهان شمول
THERE IS
NO
ALTERNATIVE (TINA).
از
اين منظر، دانشگاه (با تمامي مكانيسمها، كاركردها و اصولش) جاودان است
و بديلي ندارد. آزادي براي آن، آزادي در چهارچوب آكادميك است نه آزادي
از چهارچوب آكادميك. برابري برايش، برابري در پيشگاه قانون دانشگاهي
است نه برابري فرصتها و پيشنيازها براي آموزش.
اين ايدهآليسم قالب سياسي خود را در ليبراليسم مييابد و پلاتفرم خود
را به شكل برنامههاي ليبرالي براي جنبش دانشجويي ارائه ميدهد (چه در
عرصة دانشگاهي ـ صنفي آن و چه در عرصة سياسي (براي مثال با شعارهايي
نظير دموكراسيخواهي).
در
چشم ليبراليسم، ضرورتهاي عمليِ علم، روابط دانشها، چگونگي مديريت آموزش،
شرايط و روابط راهيابي به نهاد آموزش، شرايط و روابط كسب كرسيهاي
علمي، مكانيسمهاي توليد نظريه علمي، نوع رابطة دانشجو و استاد، نحوة
فراگيري دانش و ... ناديده گرفته ميشود.
دانشگاه خشونت نمادين سرمايهداري است، خشونتي پالايش يافته و تصعيد
شده و چهار شكل سلطه و استثمار سرمايه را دربردارد هم سلطة سرماية
اقتصادي (براي نمونه در مورد استثمار كارگران خدماتي دانشگاه)، هم سلطة
فرهنگي (بديهيات علم و تحقيق)، هم سلطة نمادين (اعتبار علمي و مدرك) و
هم سلطة اجتماعي (سلسله مراتب دانشگاهي).
جنبش دانشجويي راديكال بايد از اين چالشها بپاخيزد و حركت خود را سامان
دهد تا «طبقهبنديكنندگان خود طبقهبندي شوند، سوژة عينيتبخش خود
عينيت يابد و داوران ذوق و سليقه خود داوري شوند»2.
و
اين به صورت كلي از اين مسير ميسر است. «براي اينكه علم و تكنولوژي
وسيلهاي براي نيل به آزادي شود، بايد جهت و هدف آن دگرگون گردد.
ساختار علم و فنشناسي بايد متناسب با احساسي نو و مطابق با مقتضيات
غريزههاي زندگي تغيير كند».3
به
سوي برنامة عملياتي براي جنبش دانشجويي دموكراتيك ضد سرمايهداري:
جنبش
دانشجويي به مثابة جنبش دانشجويي در تحليل نهايي در چهارچوب آكادميك
است چرا كه تا زماني كه در خود است و با جنبشهاي ديگر پيوند نيافته است
به صورت مستقل نميتواند فاعل انقلابي باشد اما ميتواند در ساختار (ساختار
آكادميك) با ساختار مبارزه كند در عين حال كه مطالباتِ درون ساختاري (دموكراتيك)
را نيز با خود حمل ميكند.
جنبش دانشجويي راديكال بايد بپاخيزد و حركت خود را سامان دهد تا
«طبقهبنديكنندگان خود طبقهبندي شوند!»
مطالبات دموكراتيك نظير برچيدن فضاي امنيتي دانشگاه، الغاي نهادهاي
مستقيم سركوب در دانشگاه، تشكلهاي آزاد دانشجويي، آزادي آكادميك،
خواستهاي صنفي (سلف، خوابگاه و ...)، حقوق فرهنگي قوميتها در دانشگاه
(تدريس زبان مادري)، مسائل دختران دانشجو و ... و مطالبات ضد ساخت
سرمايهدارانة دانشگاه (البته به دليل در خود بودن جنبش دانشجويي تنها
به شكل رفرمهاي ساختاري ميتواند مطرح گردد) مثل مطالبة پيوند بين
فعاليت نظري و فعاليت عملي، شيوههاي نقد و پژوهش جمعي، كنترل
دموكراتيك دانشجويي بر مكانيسمهاي دانشگاه، ايجاد تغيير در رابطة استاد
و دانشجو، برقراري پيوند بيشتر بين رشتههاي مختلف دانشگاهي از طريق
تنوع در دروس ارائه شده، توجه به مسئلة كارگران خدماتي دانشگاه، طرح
مسئلة محروميتهاي دانشجويان شهرستاني و آسيبهاي اجتماعي ناشي از آن و
لزوم رعايت پيش نيازهاي آموزش و ... ميتواند نقطة شروعي باشد براي
سامانيابي جنبش دموكراتيك ضد سرمايهداري دانشجويي تا با فعالسازي
تمام ظرفيتهاي در خودِ جنبش و همگاني شدن به سمت جنبش براي خود با غايت
سياسي، داراي آلترنايتو مشخص و در پيوند با ساير جنبشها حركت كند.
پا
نویس:
1-
نظرية كنش: پيير بورديو
2-
پنجاه متفكر بزرگ معاصر، فصل ساختارگرايي، بخش بورديو: جان لچت
3-
گفتاري در رهايي: هربرت ماركوزه |