بازگشت به صفحه نخست

 

 

کارگران کوچک، بردگان ارزان، دومين کنگره ی جهانى خود را برگزار کردند!

«جمعيت الغاى کار کودکان در ايران»

سوسن بهار - دهلى (هندوستان)، ٩ سپتامبر ٢٠٠٥

 

روزهاى چهارم تا هشتم سپتامبر ٢٠٠٥، شهر دهلى (هندوستان) و شرکت کنندگان در اين کنگره شاهد يکى از پرشورترين صحنه هاى مبارزه ضد سرمايه دارى در جهان معاصر بودند. ٢٣٠ کودک کارگر به نمايندگى از جانب کودکان کارگر ٣٠ کشور جهان، کنگره دوم جهانى‌شان را براى بحث و تبادل نظر بر سر مسايل عملى جنبش لغو کار کودک، فراتر رفتن از موقعيت امروز، برداشتن قدم‌هاى بعدى جنبش لغو کار کودک و از اين طريق تقويت جنبش کارگرى جهانى برگزار کردند.

کنگره دوم کودکان کارگر با عنوان «تحصيل اجبارى و رايگان با کيفيت بالا براى تمامى کودکان جهان» آغاز به کار کرد. ١٤٧ نماينده کودکان کارگر، که در کنگره اول در فلورانس (ايتاليا) به علت عدم صدور ويزا براى آن‌ها توسط دولت ايتاليا با بهانه پوچ «خطر امنيتى» از شرکت در آن کنگره محروم و کنگره از وجودشان بى بهره گشته بود، با شرکت و حضور گرم و فعال خود در اين کنگره، فضايى صميمى و پرشور ايجاد کرده بودند.

 

طى سه روز گرم و فعال از کار و تبادل نظر و هم چنين مناظره با نمايندگان «سازمان جهانى کار»، «يونيسف»، «يونسکو»، و نيز گفت و گو با وزارى آموزش و پرورش و رفاه دولت هندوستان و ساير سازمان‌هاى ذيربط، و برنامه هايى چون رقص، آواز، تئاتر، خنده و شوخى‌هاى بانمک کودکان، کنگره سلام و شادى، کنگره اشک و بدرود، کنگره اشک و خنده توامان کودکان کارگر، که نشان سادگى و شادابى، پاکى و زلالى، وجود عزيز و شريف اين کارگران کوچک زخم خورده را داشت با موفقيت به پايان رسيد.اين همه شفافيت در روح و ذهن، اين همه شوق زندگى و پويايى، را فقط و فقط در اين کارگران کوچک و پيشرو مى‌توان يافت. کودکانى که بعضا از سه سالگى وادار به استفاده از دستان کوچک شان گشته‌اند و برخى از آنان با آزادى از يوغ بردگى و رهايى از زنجير کار مزدى و دسترسى به تحصيل - که آرزويشان بوده است - داراى چنان شخصيت و هويت قوى و روشن فکرى هستند، که به راستى حيرت آور و باور نکردنى است. آرى، کنگره دوم جهانى کودکان کارگر همان طور که کاى لاش ساتيراتى، دبير «گلوبال مارش» (رژه جهانى عليه کار کودک) گفت: «نه سمينار و نه کنفرانسى از آن دست که عده‌اى دور هم جمع شوند، سلام و لبخندى رد و بدل کنند و دست آخر هم گيلاسى شامپاين بنوشند، بلکه کنگره يک جنبش بود.»قطع نامه پايانى اين کنگره جدا از آن که بعضا رنگ و بو و تاثير NGO هاى مستقيما تحت آتورتيه دولت‌ها را با خود دارد و مى‌خواهد سياست‌هاى پارلمانتاريستى را به يک جنبش زنده و راستين حقنه کند، اما تا آن جا که به خواست درونى کودکان کارگر برمى‌گردد، حاصل تجربه زندگى کارگرى و خواست قوى آزادى آن‌هاست. باز هم به قول کاى لاش ساتيراتى: «نگاهش کنيد! باورتان مى‌شود که اين قطع نامه را بچه ها نوشته باشند؟ بهتر از بسيارى از برنامه هاى نوع سازمان ملل و ساير نهادها فرموله شده است!»پس از سئوال‌هاى کودکان کارگر و جواب‌هاى نمايندگان دولت‌ها و سازمان‌هاى جهانى، کاى لاش ساتيراتى از کودکان پرسيد: «به سئوال‌هايتان جواب دادند؟ ازشان قول گرفتيد؟ به قول‌شان اعتماد داريد؟» کودکان گفتند: «نه!» از آن‌ها پرسيد: «چه بکنيم؟» فرياد زدند: «اعتصاب، انقلاب!» گفت: «جنبش!» آرى جنبش! آن هم جنبشى زنده و پرتوان. اين بود چهره واقعى اين کنگره که کودکان مکزيکى، کامبوجى، ژاپنى، فيليپينى، بلژيکى، هندى، پاکستانى، بنگلادشى، برزيلى آمريکايى، آفريقايى و اسپانيايى در آن حضور داشتند. از ايران، کودک کارگرى به نمايندگى از کودکان کار در کنگره شرکت نداشت. اما کودکى از جانب يک نهاد NGO و «يونيسف» به کنگره فرستاده شده بود، که گزارش ملى دولت جمهورى اسلامى درباره وضعيت کودکان را ارائه داد.

 

اين کنگره پر شور و سنت گذار با يک تظاهرات بيش از ده هزار نفره در روز پنج شنبه هشتم سپتامبر به پايان رسيد. تظاهراتى که حقيقتا همان کلمه Power (قدرت) را که بر کلاه هاى کودکان نقش بسته بود، متبلور مى‌کرد. اين تظاهرات با شعارهايى چون «بسه ديگه هزاران دست زخمى کوچک»، «ما تحصيل مى‌خواهيم و شادى و رفاه»، «نه به کار کودک، ما تحصيل مى‌خواهيم»، «رو، رو، رژه جهانى عليه کار کودک»، سرمايه دار را چه کنيم؟ محو! ما چه کنيم؟ بازى و درس!»، «کار مزدورى بايد لغو شود» و... شروع شد و با «زنده باد آزادى و انقلاب!» خاتمه يافت.

به جنبش لغو کار کودک بپيونديد؛ چرا که نه تنها جنبشى انسانى و شريف است، بلکه بخش پرتوان جنبش کارگرى جهانى است!

 

 

قطع نامه پايانى دومين کنگره ی جهانى کودکان کار!

ما امروزيم و صداى مان فردا!

برگردان: سوسن بهار «جمعيت الغاى کار کودکان در ايران»

دهلى (هندوستان)، ١٢ سپتامبر ٢٠٠٥

 

ما نمايندگان شرکت کننده در کنگره جهانى کودکان کار، از نقاط مختلف جهان به شهر دهلى نو در هندوستان آمده‌ايم. ما به زبان‌هاى مختلفى سخن مى‌گوييم، با فرهنگ‌هاى مختلفى رشد کرده‌ايم و پيشينه هاى متفاوتى داريم. با اين همه گوناگونى اما در يک جا جمع شده‌ايم، براى اين که مى‌دانيم کار کودک بايد لغو شود.

 

اين کنگره به اين خاطر در هندوستان برگزار شده است، تا حق از دست رفته کودکان آسيا و آفريقا براى شرکت در کنگره اول را که از آن‌ها سلب شده بود، به آن‌ها بازگرداند. اين کودکان به عنوان نماينده کودکان کار براى شرکت در کنگره اول انتخاب شده بودند، اما به دليل نداشتن ويزا نتوانستند در آن کنگره شرکت کنند. دولت ايتاليا، که ميزبان کنگره اول بود، از ورود آن‌ها به بهانه «خطر امنيتى» براى آن کشور جلوگيرى نموده بود. اين کودکان به شدت احساس مى‌کردند، که مورد تبعيض قرار گرفته بودند. صداى آن‌ها غمگين شده بود؛ چرا که از امکان بلند شدن صداى آن‌ها عليه کار کودک جلوگيرى شده بود. اما حالا ما قطع نامه کنگره اول در ايتاليا را با حضور اين کودکان تصحيح و تکميل کرده‌ايم.

 

هر کشور پروسه متفاوتى را براى انتخاب نماينده طى کرده است. نمايندگان کنگره ما از دو دسته تشکيل مى‌شوند: کودکان کارگر و کودکانى که درباره کار کودک اطلاع پيدا کرده و راه مبارزه عليه آن را انتخاب کرده‌اند. ما با حفظ مسئوليت در برابر ٢٤٦ ميليون کودکى که در سطح جهان به انواع کارهاى پرمشقت مشغولند و عليه اين پديده در کنگره شرکت کرده‌ايم. ما همگى بر آن شده بوديم و توانايى و دانش آن را کسب کرده بوديم، که در اين کنگره شرکت کنيم. و به همين دليل است، که بحث‌هاى سه روز گذشته ما بسيار پربار بوده است.

 

لغو کار کودک وظيفه‌اى است، که بر دوش همه قرار دارد. از آن‌ها که در بخش‌هاى تجارى و سودآور کار مى‌کنند، تا کسانى که به ما کمک مى‌کنند و توان شان را براى رفع مشکلات ما به کار مى‌گيرند. پيش از آن که بحث درباره لغو کار کودک را شروع کنيم، بايد بدانيم که اين تنها راه دست يابى کودکان به حقوق شان و دست يافتن به امنيت و آرامش است. صلح و امنيت، مهم ترين و پايه‌اى ترين مفاد حقوق بشر است. اگر در امنيت و صلح زندگى کنيم، هر کودک نه تنها شانس بهترى براى دست يافتن به حقوق خود دارد، بلکه قوى تر هم مى‌شود و داراى ظرفيت بالاترى براى ساختن و واگذارى جهان براى نسل‌هاى بعد از خود مى‌گردد.

 

بحث حساسى در اين کنگره در گرفت، که تروريسم يکى از بزرگ ترين مشکلات و موانع بر سر راه موفقيت کودکان است؛ چرا که بسيارى از کودکان در ماشين جنگى به کار گرفته مى‌شوند و مورد آزار مستقيم قرار مى‌گيرند. رسانه هاى عمومى و مهندسان افکار، عقايد خطرناک و پر کينه را شب و روز پروپاگاند مى‌کنند. چيزى که به نوبه خود راه را براى خشونت و کشتار هموار مى‌سازد. جنگ‌ها هميشه از سوى سياست مداران فاسد، براى مقاصد شخصى و کسب سود بيش‌تر آن‌ها تبليغ شده است. آن‌ها به اين وسيله يک جنگ قومى يا مذهبى را بين مليت‌هاى مختلف راه مى اندازند، در حالى که به طور واقعى جنگ اصلى بايد بين رهبران و سودجويان و مردم تهى دست و آزار ديده باشد. به اين معنى، اين باز کردن راه براى تثبيت موقعيت دولت مردان جهان است. وقتى که دولت‌ها به حق کشى از مردم مى‌پردازند و يا پرده از فسادشان برداشته مى‌شود، مردم عصبانى و افسرده شده و به اقدامات تروريستى هم دست مى‌زنند. دولت‌هاى جهان بايد رابطه بين مسايلى مانند عدم امکان تحصيل، بيکارى، فقر، کار کودک و تروريسم را درک کنند. به خصوص زمانى که کودکان هيچ چاره‌اى جز شرکت مستقيم يا غيرمستقيم در جنگ‌هاى قومى يا مذهبى ندارند. کودکان هميشه بيش‌ترين ضررها را در اين جنگ‌ها متحمل مى‌شوند.

 

وقتى که ما بحث بر سر کار کودک را شروع کرديم، متوجه شديم نقاط مشترک زيادى درباره اين پديده در سراسر جهان وجود دارد. ما داستان‌هاى زندگى کودکان مختلف را گوش کرديم. درباره تجارت کودکان، استثمار جنسى، کار در قايق‌هاى ماهى گيرى، ماشين شويى، فروشندگى در خيابان يا بازار، پورنوگرافى، جمع آورى آشغال، حمل و نقل و باربرى، خشت زنى و آجرپزى، ساختن ابزارهاى پزشکى براى اتاق‌هاى عمل، ساختن ساير مواد و ابزارهاى خطرناک، تجارت مواد مخدر، کار خانگى و سرواژ (صرفى)، بردگى قرض، کار در مزارع، مين يابى، قالى بافى، سرباز گرفته شدن اجبارى، کار در کارخانه ها و کارگاه هاى کوچک، شيرينى پزى و... اين کودکان، زندگى خود را همه روزه از دست مى‌دهند. آن‌ها زجر مى‌کشند و کسى نيست که سخن گويشان باشد. آن هم درست زمانى که دولت‌ها و بسيارى از مردم وجود چنين مشکلى را انکار مى‌کنند. آن‌ها يا اهميت نمى‌دهند و يا به سادگى وجود اين پديده را انکار مى‌کنند. اما اين انکارها و شانه بالا اندازى‌ها ذره‌اى از اين واقعيت، که کودکان در وضعيتى بسيار غم انگيز به لحاظ فيزيکى و روانى بسر مى‌برند، نمى‌کاهد. اين فرم‌ها از کار کودک بلادرنگ بايد متوقف شود. بسيارى از کودکان تاکيد کردند، که مى‌خواهند با دولت‌ها مبارزه کنند؛ چرا که از وعده و وعيدهاى توخالى آن‌ها خسته شده‌اند. آن‌ها قول‌هاى زيادى براى لغو کار کودک، تحصيل، امکانات رفاهى و خدمات اجتماعى بهتر داده‌اند، اما اين قول‌ها را عملى نمى‌کنند. قول‌هاى آن‌ها پشتوانه مادى و عملى ندارد. در حالى که دولت‌ها مبالغ نجومى صرف جنگ مى‌کنند، ميليون‌ها کودک بى سوادند، نه سقفى بالاى سرشان دارند و نه غذايى براى خوردن! دولت‌ها بايد نيازهاى کودکان را در اولويت برنامه هاى خود قرار دهند. بايد بفهمند، که ما به امکانات براى زندگى نياز داريم و اين حق مسلم و طبيعى ماست.

 

دولت‌ها بايد تحصيل رايگان، اجبارى و با کيفيت بالا را براى همه کودکان جهان فراهم کنند. مدارس ما بايد معلمان خوب و با کفايت و داراى دانش کافى داشته باشد. به اين ترتيب، تحصيل بايد براى تمامى کودکان جدا از جنسيت، نژاد، موقعيت اقتصادى، مذهب، محل تولد، شهروندى در اين يا آن کشور، زبان، طبقه اجتماعى، موقعيت پناهندگى و مهاجرت، و ناقص العضو بودن ميسر باشد. تمامى مدارس بايد مقوله کار کودک و آگاهى از آن را جزو مواد درسى خود داشته باشند. بايد مکانيزمى براى نظارت بر کار معلمان وجود داشته باشد و قوانينى براى تحکيم حق تحصيل! کوتاه سخن، اين وظيفه دولت‌هاست که حقوق ما را رعايت کنند و تحصيل رايگان، اجبارى و با کيفيت بالا را در اختيار ما قرار دهند. ما انتظارات زيادى از دولت‌ها در اين زمينه داريم. و حالا بنا بر اين خواست‌ها:

 

- معلمان بايد از زندگى استاندارد و خوبى برخوردار باشند. بايد سطح درآمدشان بالا برود. خانه هايى نزديک محل کارشان داشته باشند و از سرويس رفت و آمد مجانى استفاده کنند. موقعيت معلمى قابل احترام است. معلمى يک آتوريته محترم در جامعه است، بنابراين وقتى کسى معلم مى‌شود، بايد آدم قابل احترامى باشد. معلمان بايد در مورد تبعيض نگذاشتن و تنبيه نکردن کودکان آموزش ببينند. تمرکز معلمان بايد بر روى آموزش کودکان باشد و نسبت به اين امر علاقه مند باشند. آن‌ها بايد از دانش و آگاهى مناسب برخوردار بوده و تحصيل کرده باشند. آن‌ها بايد رابطه دوستانه و توام با محبت با کودکان داشته باشند و به هيچ وجه تنبيه فيزيکى و روانى را به کار نگيرند. استثنا نگذارند، ديدى صرفا انتقادى نداشته باشند، بلکه کودکان را تشويق کنند. از نظم براى جلوگيرى از خلاقيت کودکان استفاده نکنند و ديسيپلين نظامى را در مدارس به کار نگيرند.

 

- دانش آموزان بايد تشکل و اتحاديه خودشان را داشته باشند. مسئولين اين تشکل‌ها بايد داراى محل کار و آدرس علنى باشند. تشکل دانش آموزان بايد ضوابطى داشته باشد، که معلمان و ناظمان و مديران مدارس از آن‌ها تبعيت کنند. به مدارس محلات فقيرنشين بايد توجه بيش‌ترى نشان داده شود. اين مدارس عموما از امکانات اوليه بى بهره‌اند، به ويژه در دهات! اين مدارس بايد به حد کافى توالت داشته باشند و توالت‌هاى پسرانه و دخترانه آن‌ها بايد از هم جدا و تميز و بهداشتى باشند. ساختار فيزيکى مدارس بايد امن و داراى ساختمان قابل سکونت و محکم و داراى فضاى باز باشد. بايد کتابخانه و آزمايشگاه داشته باشد. مدارس کودکان بايد برق کشى شده باشند. و در مناطق گرم مجهز به سيستم خنک کننده و در مناطق سرد به سيستم گرم کننده مجهز باشند. به علاوه، از اين سيستم‌ها بايد به طور حرفه‌اى مراقبت شود. دانش آموزان کشورهاى در حال رشد بايد در مدارس تغذيه شوند. هم چنين بايد مهدکودک‌هاى کافى وجود داشته باشد و در آن‌ها از کودکان زير سن تحصيل نگه دارى شود. اين امر مهمى است؛ چرا که بسيارى از دختران ترک تحصيل مى‌کنند، تا در خانه از خواهر و برادر کوچک خود مراقبت نمايند.

 

- کودکى فقط آموزش و تحصيل نيست. به همين دليل، ما خواهان امکاناتى براى ساير فعاليت‌هاى ضرورى جهت رشد فکرى و جسمى‌مان هم هستيم؛ مثل: ورزش، هنر، ادبيات و بازى. در بسيارى از مناطق مدارس فقط تا سطح ابتدايى وجود دارد و فقط تحصيلات ابتدايى اجبارى است. مدرسه به اندازه کافى وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد، خيلى‌ها نمى‌توانند به تحصيلات بالاتر بپردازند. فاصله بين مدارس فقيرنشين و مدارس پول دارها از زمين تا آسمان است. مدارس عمومى و دولتى به هيچ وجه از استانداردهاى مدارس خصوصى برخوردار نيستند. اين اختلاف بايد از بين برود. ادامه تحصيل براى هر کودکى بايد ممکن شود. در کشورهاى فقيرتر اگر به ايجاد امکان براى ادامه تحصيل کودکان مبادرت نشود، فقر فزاينده مى‌گردد. تعطيلات مدارس بايد با وضعيت خانواده هايى که کار کشاورزى مى‌کنند، تطبيق داده شود، تا کودکان اين خانواده ها به دليل کار و بودن با خانواده خود مجبور به ترک تحصيل نشوند. کودکان و به ويژه کودکان دختر به هنگام رفت و برگشت از خانه به مدرسه در معرض خطر ربوده شدن توسط گروه هاى تجارت کودک قرار دارند. براى کودکان بايد سرويس‌هاى حمل و نقل مطمئن وجود داشته باشد. نيروهاى امنيتى کشورهاى مختلف در مورد مساله تجارت کودک بايد همکارى داشته باشند. به دليل بى توجهى و فسادى که در خود اين دستگاه ها وجود دارد، بسيارى از موارد يا ناديده گرفته مى‌شود و يا تلاش کافى براى يافتن مقصرين صورت نمى‌گيرد.

 

- مشکل ديگر کودکان کارگر يا مقوله کار کودک، ازدواج کودکان است. وقتى کودکان ازدواج زودرس مى‌کنند، نمى‌توانند به تحصيل ادامه بدهند. آن‌ها بچه دار مى‌شوند، گاهى بيش از يکى دو بچه! و ازدياد جمعيت به نوبه خود به گسترش فقر مى‌افزايد. ازدياد جمعيت و فقر هم به سهم خود، دو فاکتور در وجود پديده کودکان کارگر يا اجبار کودکان به کار است.

 

- بيش از ٧٠ درصد کودکان کارگر در صنعت کشاورزى به کار مشغولند. اين کودکان جزو بى حقوق ترين کارگران هستند و به کارهاى بسيار خطرناکى مجبور مى‌شوند. کار کشاورزى در اين گونه کشورها بايد با ماشين آلاتى که از طرف دولت‌ها تهيه مى‌شوند، صورت بگيرد؛ چرا که در اين کشورها به خاطر نبود ماشين آلات کشاورزى از نيروى کودکان براى انجام کارها استفاده مى‌شود.

 

- وقتى درباره وظايف دولت‌ها حرف مى‌زنيم، منظورمان وظايفى در سطح محلى نيست، بلکه منظورمان صحبت از وظايف آن‌ها در دفاع از حقوق ما کودکان چه در سطح ملى و چه در سطح فراملى است. اول و مهم تر از همه، دولت‌ها بايد به ما گوش فرا دهند. دولت‌ها بايد مقوله کودکان را در اولويت کارهاى خود قرار بدهند و ما کودکان را در بحث‌هاى تصميم گيرنده در سرنوشت زندگى‌مان دخالت بدهند. حضور ما در اين بحث‌ها به تاثيرگذارى و مفيد بودن اقدامات کمک مى‌کند. ما کودکان، هم حاليم و هم آينده و بايد به نظرات ما توجه شود.

 

- دولت‌ها و سياست مداران بايد کار کودک را جرم اعلام کنند، اما هرگز نبايد کودکان را مجرم به حساب بياورند. کودکان قربانى اين پديده‌اند. بايد قوانينى وضع و تعقيب شوند، که بزرگ ترها را براى به کارگيرى کودکان به خاطر منافع شخصى‌شان مور پيگرد قانونى قرار دهد. دولت‌ها و مراجع قانونى بايد از کودکانى که مور آزار قرار گرفته‌اند، حمايت کنند. و اگر مى‌خواهند از سرنوشت آنان به عنوان نمونه‌اى براى طرح يک موضوع استفاده کنند، بايد امکان ايمنى برگشتن اين گونه کودکان به ميان جامعه - همان جايى که آزار دهندگان کودکان وجود دارند - را فراهم نمايند. چنين کودکانى بايد تحت درمان‌هاى جسمى و روحى قرار گرفته و توان يابى شوند. کودکان هم چنين بايد حمايت و امنيت داشته باشند، تا بتوانند نام کسانى که آن‌ها را مورد آزار قرار داده‌اند، اعلام کنند. دولت‌ها بايد عليه تجارت کودک مبارزه کنند. بايد قوانينى را که هم اکنون وجود دارند، پيگيرى و اجرا نمايند. اما قوانين امروزى براى اين کار کافى نيست و قوانين جديدى بايد وضع شوند. دولت‌ها و مسئولين امر در کشورهايى که تجارت کودکان در آن صورت مى‌گيرد بايد با يک ديگر همکارى کنند و قوانينى داشته باشند، که تجارت و ربودن کودکان را جرم جنايى بشمار آورده، مجرمان را دستگير کرده و با آزادى کودکان از اين وضعيت، کار اين سودجويان را تعطيل نمايند.

 

- دولت‌ها بايد براى بزرگ ترها شغل ايجاد کنند و بيکارى را کاهش دهند. کار بزرگ ترها بايد از حقوق کافى برخوردار باشند، تا به کار کودکان شان نياز نداشته باشند. حقوق بزرگ ترها به مثابه کارگران بايد رعايت شده و به آن احترام گذاشته شود. کارگران بزرگ تر بايد حق تجمع در محل کارشان را داشته باشند؛ چرا که تجمع به آن‌ها توان و امنيت جلوگيرى از پايين رفتن سطح دستمزدها و تعيين حداقل دستمزدهاى شان را مى‌دهد. اين مساله بسيار مهم است، که کارگران از بيمه و حقوق کافى برخوردار باشند، تا کودکان آن‌ها وادار به کار نگردند. دولت‌ها بايد برنامه هاى ملى براى از بين بردن و لغو کار کودک داشته باشند. اين برنامه ها بايد به کمک خود کودکان تهيه شده و اجرا شوند. دولت‌ها بايد تضمين کنند کمک‌هاى مالى منظور شده براى رشد اقتصادى و تقويت مالى کودکان به طور مستقيم در اختيار آن‌ها و نهادهاى مدافع و مطمئن آن‌ها قرار گيرد و به دست کسان بى صلاحيت و ناباب نيفتد. دولت‌ها بايد سيستمى را پياده کنند، که طى آن محصولات ساخته شده توسط کار کودک با مارک‌هايى مشخص شوند. دولت‌ها نه تنها بايد با هم، بلکه با افراد جامعه و اتحاديه هاى کارگرى و نهادى مدافع حقوق کودک همکارى کنند. و بالعکس، جامعه هم بايد به کمک ما کودکان بر کار دولت‌ها نظارت نمايد و نگذارد آن‌ها دوباره ما را گول بزنند و سرمان کلاه بگذارند. NGO ها بايد تمام امکانات شان را صميمانه براى کمک به ما و دفاع از حقوق مان به کار گيرند.

 

- به علاوه، اين وظيفه هم بر عهده والدين است که به کودکان خود گوش فرا دهند. کودکان به عشق نيازمندند، به احترام و همين طور به مراقبت هم! اين به والدين بستگى دارد، که به کودکان يک زندگى توام با عشق و امنيت بدهند. والدين بايد مسئوليت شان را بپذيرند و از حق شان براى دفاع از حقوق کودکان استفاده کنند. والدين بايد صداى شان را در دفاع از ما کودکان بلند کنند، سخن گوى ما باشند و درباره حقوق ما با ساير افراد جامعه حرف بزنند. اگر والدين به کودکان و حقوق آن‌ها توجه نداشته باشند، اين وظيفه مسئولين دولتى است که از حقوق کودکان و عدم اجازه استفاده جنسى و جسمى از آن‌ها سخن بگويند و والدينى را که به کودکان خود اجحاف مى‌کنند، تنبيه نمايند. اين تنها راهى است، که کودکان مى‌توانند مطمئن باشند حقوق شان رعايت مى‌شود و سلامتى و امنيت شان تامين مى‌گردد. والدين بايد اهميت تحصيل و رشد کودک را درک کنند، نه اين که به مساله جنسيت کودک اهميت داده و تبعيض جنسى بين کودکان خود قائل شوند.

 

حالا براى دادن هويت به بحث‌هايمان درباره لغو کار کودک و موقعيت و وسعت مقوله کار کودک براى بزرگ ترها مى‌خواهيم راه حل هايمان را نشان بدهيم:

 

- ما کودکان بايد يک فعاليت در سطح محلى اعم از دهکده، شهر، خانه و مدرسه را شروع کرده و درباره کار کودک به بحث و دادن اطلاعات بپردازيم. ما بايد خودمان را در زمينه کار کودک بيش‌تر آگاه کنيم. از کودک به کودک و به ديگران! ما بايد در سطح کشورى فعاليت کنيم و پارلمان کودکان را بنيان بگذاريم. پارلمانى که فقط يک سنبل نباشد، که اين غلط است، بلکه بتواند در تغيير امور به نفع کودکان دخيل باشد. اين پارلمان بايد با پارلمان‌هاى کودکان کشورهاى ديگر همکارى داشته باشد، گزارش رو و بدل کند، هم فکرى کند و اقدامات مشترک انجام بدهد.

 

- ما کودکان بايد شبکه‌اى تشکيل بدهيم، تا بتوانيم با هم در ارتباط باشيم و به دانش اندوزى در زمينه کار کودکان بپردازيم و جهان را از اين موضوع آگاه کنيم. فقط از طريق اين همکارى و هم بستگى است، که مى‌توانيم قدرت مند شويم و دست به عمل بزنيم و کار کودک را لغو کنيم. ما بايد داستان زندگى تمام کودکان را منتشر کرده و به گوش مردم جهان برسانيم. اين شبکه بايد شبکه جمع آورى نيرو عليه کار کودک شده، بر کار دولت‌ها نظارت کند و به همه بگويد که آن‌ها به قول‌هايشان عمل نکرده‌اند. ما بايد خود صداى جنبش مان باشيم، عليه زجر کشيدن کودکان و عليه کار آن‌ها! ما بايد مطبوعات را وادار به انعکاس صداى مان کنيم. ما بايد مطبوعات خودمان را داشته باشيم. مجلات و روزنامه هاى خودمان را که درباره و براى خود ما مى‌نويسند، که در آن‌ها بزرگ ترها و کودکان با هم کار مى‌کنند. رسانه هاى جمعى بايد با ما مهربان تر باشند و صداى ما را منعکس کنند. ما بايد از هنر در اشکال مختلف رقص، نقاشى، موسيقى و تئاتر استفاده کنيم. ما بايد به کمک کودکانى که در دهکده ها کار مى‌کنند، برويم. مردم دهکده ها اغلب از کار کودک و گستردگى آن خبر ندارند و هم چنين از حقوق کودک هم! ما بايد اين دانش را به آن‌ها بدهيم.

ما کودکان قول مى‌دهيم، که به هر گونه عملى براى لغو کار کودک دست بزنيم. و يک دنياى شايسته براى کودکان بسازيم. و حالا از شما هم مى‌خواهيم، که به ما بپيونديد، تا به مبارزه عليه کار کودک و براى لغو آن بپردازيم. ما با هم مى‌توانيم آزادى را براى همه به ارمغان بياوريم. در اين دوستى و هم بستگى، ما مى‌خواهيم دنيايى پر از صلح و صفا براى همه بنا نهيم! امروز قدرت در دست ماست! ما آينده را مى‌سازيم! ما امروزيم و صداى ما فرداست!