من اینجا بسترم
تنگ است وهر سازی که می بینم بد آهنگ است
(اخوان
ثالث)
علی امیری :
آلمان
حتما زنده یاد اخوان ثالث هم
درد امروزی ما را حس کرده که چنین سروده. چرا ما ایرانیها به سردرگمی کنونی رسیده ایم
،این سوالی است که در ذهن بسیاری از ما جا گرفته و مدتها افکارمان را به خود مشغول کرده
،شاید پاسخهائی هم یافته ایم ،بنده احساس می کنم اکنون زمان پرداختن به این دست موضوعات است
و خبرگان امر نیز باید چاره ای بیندیشند.
ما ملتی هستیم که همیشه در
مقابل ظلم و تعدی به حقوقمان قد برافراشته و به گونه ای از تضئیع و پایمال شدن آن جلوگیری
نموده ایم(نمونه های آن در تاریخ بسیار)،اغلب اوقات رهبرانی آزادیخواه ومردمی پیشاپیش ملت
به حرکت در آمده ،بااثبات حسن نیت خویش و مبارزه بی امان ،ایثار و خود گذشتگی ملی نیز با
آنان همنوا گردیده ونتایج مثبتی هم اگرحداقل، برای خود آنان نداشته لااقل،نسلهای بعدی از آن
بهره مند گردیده اند.
اما در شرایط فعلی وبا در
نظر گرفتن تمامی فاکتورهائی که می تواند به عنوان نیروی محرک وراه اندازی جنبشی مردمی علیه
رژیمی که همگان به مستبد بودن،دیکتاتور منشی و هزاران خصلت دیگر که این حکومت با خود به یدک
می کشد آگاهند وبا وجود مردمی که اکثریت اقشار آن در زیر خط فقر زندگی می کنند و از
هیچگونه حق اعتراضی هم به اوضاع خود بر خوردار نمی باشند، با داشتن جامعه دانشجوئی میلیونی
که تقریبا اکثریت آنها خواهان تغئیر وضعیت در سیستم مملکت می باشند،با وجود اپو زیسیون خارج
و داخل کشورکه فعالیت هم می کند ودلایل دیگر که همگی از آن مطلع ایم،چرا باز وضعیت به شکل
امروزی است. با وجود این که همگی می دانیم درد از کجاست اما همگی بهانه ای را دست و پا می
کنیم و از آن طفره می رویم، هرسازمان یا حزب وگروهی برای خود اساس نامه و قوانینی تهیه کرده
و خواستار به اجرا در آمدن تمامی آنها بدون کم و کاست می باشد. صحبت از اتحاد و یکدلی نیز
نشدنی است ، چون هنگامی می توان به همبستگی دست یافت که من ها تبدیل به نیم من شده
باشند. عده ای طرح پرچم رابهانه قرار داده اند، عده ای می گویند با هر که بنشینیم با این و
آن نمی نشینیم، عده ای دیگر اصلا با خودشان هم به زور مصالحه می کنند و شکّ و تردید را پیشه
کرده اند،عده ای دیگر هم شعار اتحاد را می دهند و به موقع عمل پا پس می کشندو و........
راستی چه باید کرد ،یعنی ما
به بن بست رسیده ایم ،یعنی رژیم به آرزوی خود رسیده است و هر بلائی که می خواهد می تواند به
سرمان بیاورد،یعنی ما به خاطر ایران و ایرانیها نمی توانیم به همبستگی برسیم،یعنی ما به
خاطر خودمان هم نمی توانیم با هم باشیم . چند نمونه از اتحاد مردم در طی همین سال گذشته
وهمین امسال در کشورهای مختلف به پیروزی رسید(حال بگذریم از حرف وحدیثهایش).آیا باید هفتاد
میلیون انسان به خاطر اینکه نمی توانندعده ای به یکدلی برسند عذاب بکشند ، مگر غیراز این
است که بعد از سرنگونی قرار است مردم نوع حکومت را انتخاب کنند،پس دیگر این همه بحث و کشاکش
برسر اسم فلان وبسان چیست؟ قدرت هم که در طی دوره انتقال زیر نظربسیاری از نهادهای بین
المللی و درثانی نظارت مردمی خواهد بود تا بلای پنجاه و هفت تکرارنشود، دیگر چه؟ شاید هم به
ملت اعتماد ندارند ! و شاید هم بسیاری به زندگی در شرایط موجود عادت کرده و دیگر نیازی به
بر هم زدن آن نمی بینند.آقا این خانه قشنگ است ،ولی خانه من نیست .
آیا بهتر نیست که بنشینیم و
راه چاره ای برای درد اصلیمان بیابیم و برای خلاصی از وضع موجود با همفکری همدیگر کاری
بکنیم و جای آباد کردن خانه این و آن به حال خودمان سر و سامان بدهیم. اگر منتظریم که
آمریکا و اروپا کاری برایمان بکنند !! زهی خیال باطل ، سازمانهای دفاع از حقوق بشر وغیره
هم که فقط اعلامیه می دهند و کسی گوشش بدهکار این حرفها نیست،شاید هم منتظریم آخوندها دست
از حکومت برداشته و خودشان با سلام و صلوات بروند،که نشدنی است. اینها تازه دارند کل سیستم
را هماهنگ وطیف راستی می کنند وکسانی را که به درد اداره نانوائی هم نمی خورده اند میدان
میدهند.در مورد مسئله اتمی هم حتما آقایان برای حفظ اسلام وآبروی نمی دانم یک کسی ،خطوط
قرمز را زیر پا می گذارند وباز جامی شاید سر بکشند .درداخل ایران که مردم زیرسایه شلاق ،
زندان، اعدام ،انواع فشارها، فقر وگرسنگی وعوامل مختلف پلیسی ونظامی هستند و حرکت برایشان
بسیار دشواراست،کارهائی انجام می پذ یرد، امادر خارج از ایران که فضای مناسبتری موجود است
متاسفانه کار چندانی صورت نگرفته است و واقعیت این است که یکدست صدا ندارد. باید قبل از
نواخته شدن کوس جنگ وبه چپاول بردن تمام هستی ملی کاری کرد.
باید که به خاطر ایران
وایرانیانی که هر لحظه رنج می کشند کاری کرد ، در برهه فعلی ما احتیاج به همنوائی و یکصدا
فریاد زدن داریم. به امید آنکه قبل از مرگ سهراب نوشدارو به کار آید.
|