بازگشت به صفحه نخست

 

سرزمین هِرِرو (Herero) به چه کسی تعلق دارد؟

زود دیوچه تسایتونگ شماره 184 مورخه11 آگوست 2004

برگردان: عزیز فولادوند

 

مقــد مــه مترجم :در روزنامه زود دیوچه تسایتونگ شماره 184 مورخه11 آگوست 2004 یک خبر و یک مقاله نظرم را به خود معطوف نمود. مقاله ذیل از نظرتان می گذرد.

خبر چنین است: "کشور لیبی برای قربانیان عملیات تروریستی در دیسکوتک (La-Belle) لا بله در برلین که در مورخه 5 آپریل 1986 بوقوع پیوست، آماده پرداخت غرامتی به میزان 35 مِلیون دلار آمریکای میباشد."

 (...)

علاوه بر این "بنیاد قذافی" به بازماندگان قربانیان عملیات تروریستی روی یک هواپیمای امریکایی در سال 1988 که درمنجر به کشتن 270 مسافر گردید مبلغی معادل 2.7 میلیارد دلار غرامت پرداخت نمود. در ژانویه هم لیبیایها موافقت نمودند غرامت دیگری معادل 170 میلیون دلار به بازماندگان قربانیان یک هواپیمای فرانسوی که در پی آن 170 مسافر جانشان را باختند پرداخت نماید.

در ماه گذشته وقتی که صدراعظم آلمان گرهارد شرودر (Gerhard Schrvder) با معمر قذافی دیدارمی نمود برای او فیلمی از کشتار غیر نظامیان لیبییایی توسط ژنرال رومل (روباه صحرا) در جریان جنگ جهانی دوم به نمایش گذاشته شد. مقامات لیبییایی درخواست غرامت برای بازماندگان این کشتار نمودند که با سردی و بی اعتنایی هیئت آلمانی مواجه گردیدند. مقامات آلمانی اما از پرداخت غرامت به بازماندگان جنایات هیتلری خسته نمی شوند و در بالاترین سطوح با بکارگیری تمامی ابزارهای دیپلماسی سعی در استمالت، دلجوئی، عذر خواهی و مرحم گذاشتن بر زخمهای عمیق وارده بر روح قربانیان این جنایت تاریخی می باشند.

راستی اگر نسل کشی، ترور، قتل عام، انهدام یک قوم عملی شنیع، غیر انسانی و مخالف معیارهای حقوقی شناخته شده جامعه بین المللی میباشد و انسانها بنا به تصریح اعلامیه جهانی حقوق بشر و تمامی میثاقهای بین الملی دیگر صرفنظر از ملییت، رنگ، پوست، دین، زبان و جنسییت با هم برابر و دارای ارزش انسانی یکسانی می باشند پس چرا حق پرداخت غرامت فقط برای گروهی از این کشته شدگان (بدون قصد ورود به مقوله دلیل کشتار) محفوظ است و فراتر از این با بکار گیری تمامی ابزارهای سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی اجباری است.

آیا در اندیشه سیاسی رجل اروپا انسانها به "کهتران" و "مهتران" تقسیم بندی شده اند؟ بطوریکه از "مهتران" مرتب باید استمالت و دلجویی کرد و لی هیج تلاشی برای التیام آلام "کهتران" بکار برده نمی شود. فضای جهان ما را انبوهی از تناقضات پر کرده است.

*

سرزمین هِرِرو (Herero) به چه کسی تعلق دارد؟

 

آغازیک نسل کشی: صد سال پیش تهاجم برای فتح واتربرگ (Waterberg) در کشور نامیبیای کنونی

آغازیدن گرفت.

از آرنه پرراس (Arne Perras)

زود دیوچه تسایتونگ شماره 184 مورخه11 آگوست 2004

برگردان: عزیز فولادوند

 

لوتار فون تروتا (Lothar von Trotha) فرمانده ارشد نیروهای دفاعی در آلمان/جنوب غربی (نام سابق کشور نامیبیا مستعمره آلمان) درغروب 11 آگوست 1904 تمامی تلاش خویش را بکار می بندد تا بتواند پیروزی سریعی در نبرد بر علیه شورشیان هررو کسب نموده و بدون فوت وقت خبر آن را به برلین مخابره نماید. این فرمانده قصد دارد که افریقاییها را "با رود عظیمی از خون و پول" به قهقهرا و نابودی بکشاند.

 

در غروب این روز تصمیم فرمانده عملی می گردد. 6000 نفر از افراد قبیله هررو شامل زن و بچه و دامهایشان در منطقه واتربرگ (Waterberg) پناه برده و خود را مخفی نمو ده اند. تورتا (Trotha) فرمانده عملیات یک حمله گاز انبری ظراحی را نموده است. او هجوم خود را با 4000 سرباز، 10000 اسب و گاونر،36 عراده توپ و 14 مسلسل سنگین آغاز می کند. تلاش او کشیدن یک حلقه محاصره بدور "د شمن" است. چه می گوییم دشمن یعنی چه! "خبیثان"، "فرو مایگان" ، "جماعت وحشی" ، "جانوران وحشی" با این کلمات یکی از افسران جزء، افریقاییها را خطاب می نمود.

 

 

 

 

جنایتکاران؟ جانوران وحشی؟ قوم هررو توسط اربابانِ آلمانی [باشرف و محترمشان] به حفت و خواری گرفتار می گردند. آنها به ضرب و جرح مردان می پردازند و تجار و مهاجرین زنان را مودر تجاوز قرار می دهند. آلمانیها یک ملت شریف را خوار و ذلیل کرده، غرور شان را در هم می شکنند و سرزمینشان را با روشهای موذیانه تصاحب می کنند. فریقاییها بدین راحتی حاضر به پذیرش این خفت و خواری نیستند. با شعار " سرزمین هررو (Herero) به چه کسی تعلق دارد؟ این دیار متعلق به ماست" زنان هررو به میدان مبارزه با اشغالگران می شتابند.

آتشباری آلمانیها در نبرد واتربرگ بسیار قدرتمند است. ولی شورشیان به این سهولت مغلوب نمی شوند. نیروهای فرمانده تروتا تنوانستند در این سلسله نبردها پیروزی را از آن خود کنند. شورشیان موفق یه شکستن حلقه محاصره شده به سمتِ کویرِ شنی اومه که (Omaheke) فرار می کنند. این فرار از حلقه محاصره را یک مورخ آلمانی بنام گزینه کروگه (Gesine Kr|ge) در تحقیقاتش در باره نبرد واتر برگ "یک شکست فضیحت بار" برای فرمانده تروتا توصیف می نماید. آلمانیها در کویر به تعقیب شورشیان نمی پردازند. آنها آشنا به محل هستند وراهها و چشمه های آب را به خوبی می شناسند. ولی مع الوصف آنها محصور شرایط دشواری گردیده اند، تعدادشان به هزاران نفر می رسد و غذا و خوراک به اندازه کافی در اختیار ندارند.

 

درماندگی و خفت گریبان فرمانده تروتا را رها نمی کند؛ او در غلیان است. او کسی که به سپهسالار کبیر ملقب است. او کسی است که در سرکوب قیام بوکسورها در چین نشان داد که چه افسر برّا و نترسی است. "سپهسالار" ابتدا در رابطه با این فضیحت سیاستِ سکوت پیشه می کند و حتی یک تلگرافِ پیروزی به برلین ارسال می دارد. افسران تحت امرش در خفا او را به باد تمسخر گرفته و "اخبار مملو از دروغ او به ستاد فرماندهی آلمان" را مضحکه می نمایند.

 

 تروتا فرمان تعقیب شورشیان را صادر می کند. در حاشیه کویر سربازان آلمانی تعدای از فراریان را بدام انداخته زنان و کودکان را برگبار می بند ند. با قیمانده قوم هررو آواره در کویر اسیر آفتاب سوزان، گرسنگی و تشنگی می گردند. نیروهای نظامی المانی در حاشیه کویر اردو می زنند و چشمه های آب را تحت کنترل خود می گیرند. چندی بعد تروتا به برلین گزارش می دهد که " به اعتقاد من نسل قوم هرِرو باید از ریشه درو شده و بکلی نابود گردد ." و اخطار او به قوم هررو چنین است: "در سرحدات آلمان هر فرد ی از قوم هِرِرو مسلح ویا غیر مسلح، با و یا بدون حشم، تردد کند با شلیک گلوله از پا در خواهد آمد." سرنوشت اکثر افراد هررو در کویر سوزان رغم می خورد: آنها از این جهنم سوزان باز نمی گردند. یکی از افسران در این باره نوشت: "ناله های گرسنگان و تشنگان رو به مرگ، فریاد های خشمناک و ضجه های جنون آمیزشان در فضای بیکرانِِ سکوت طنین انداز بود." تعدای دیگری از شورشیان هررو توسط آلمانیها مثل حیوان در اردوگاهها روی هم تلنبار شد ند؛ اکثرشان آنها بر اثر گرسنگی و بیماری از بین رفتند.

 

انهدام ـ در واقع سیاست انهدام کامل در پروژه استعمارگران نمی گنجید. چون منطق این بود که "ارباب سفید" بهر حال به تعداد زیاد ی از بردگان سیاه پوست نیاز دارد. ولی از زمانیکه تروتا فرماندهی را قبضه نموده است ساز دیگری را می نوازد. او فقط به فکر پیروزی نظامی است ولا غیر. او بدنبال شهرات و آوازه آمده است و می گوید: " پاکسازی کردن، حلق آویز نمودن و تیر خلاص زدن تا آخرین نفر." این چنین است نگرش یک میسیونر آلمانی به استراتژی جنگی بر علیه هررو.

 

پس از گذشت دهه ها هنوز مورخین بر سر این موضوع مجادله دارند که آیا این لشکرکشی به قصد انهدامِ یک ملت را می توان "نسل کشی" نامید یا نه. بعضیها اعتقاد بر این است که کلمه "انهدام" در دوران امپراطوری آلمان معنی دیگری بغیر از محو کامل یک ملت داشته است. از این کلمه بیشتر پیروزی تام و تمام نظامی استنیاط می گردد. در هر صورت نتیجه این لشگرکشیها برای قوم هررو فاجعه آمیز بود. سرشماری سال 1921 نشان داد که فقط تعداد 15000 نفر از این قوم جان سالم بدر بردند. اینکه تا قبل از این لشگرکشیها جمعییت این قوم چه تعداد بوده است بطور دقیق معلوم نیست. ولی بنا به تخمینها جمعییت این قوم بین 35000 تا 100000 نفر بوده است. بدیگر سخن: بدنبال این حملات حدود 80% این قوم طعمه حریق انهدام گردید.

 

بازماندگان این قتل عام هولناک بطور خستگی ناپذیری در پی مطالبه خسارت برای غم جانکاه وارد شده بر ملتشان می باشند. آنها دادنامه پرداخت خسارت بر مبنی میلیاردها دلار امریکایی تسلینم مقامات ذیصلاح نموده اند. سفیرآلمان در نامیبیا در این رابطه اظهار می دارد که قوم هررو لمان در کپور نامبهتر است دادنامه اش را پس بگیرد، چون اولا این راه "به نتیجه نخواهد رسید" ثانیأ طرق دیگری موجود است که با آنها میتوان "زخمهای گذشته را درمان نمود". اما چه طرقی؟ در پاسخ این سوال اداره امور خارجه آلمان می گوید "اعلام مواضع نمی کنیم" (Kein Kommentar) . حتی صاحب سخنِ زبردستی چون یوشکا فیشر (Joschka Fischer) وقتی دراین باره دادِ سخن می دهد به لکنت زبان گرفتارگردیده و زبانش بند می اید. در آخرین صحبت تلفنی در نامیبیا او تأسفات عمیق خود را بیان نمود و بعد سکوت سنگینی اختیار کرد.