مرده خوشنام و زنده بد نام
به مناسبت كودتاى ۱۹۷۳ژنرال پينوشه عليه سالوادور آلنده در شيلى
فريبا پژوه-شرق: شنبه 28 شهريور 1383 – 18 سپتامبر 2004
رئيس جمهور سالوادور آلنده در حالى كه تنها ۳ سال از انتخابات رياست جمهورى اين كشور، سپرى شده بود با توطئه و كودتاى نظاميان شيلى مواجه شد. در روز كودتا، آلنده تنها ولى استوار در كاخ رياست جمهورى خود نطقى سرداد كه «بدرود» نام داشت.او در اين نطق كه از راديو «ماخايه لنس» تنها فرستنده كاخ لامونه دا كاخ رياست جمهورى شيلى، پخش مى شد، اعلام كرد كه هرگز تسليم نخواهد شد. آلنده خطاب به مردم كشورش گفت: «در مواجهه با تصميمى تاريخى در اين برزخ، به خاطر وفادارى به خلق زندگى خود را فدا مى كنم. البته نظامى ها نيرومند هستند. آنها قادرند مردم را به اسارت خود درآورند، اما روند تكامل اجتماع را نه با جنايت مى توان مانع شد و نه بازور.»وى در حالى كه حلقه محاصره نظاميان تنگ تر مى شد، نطق تاريخى خود را اينچنين ادامه داد: «من با انسان شيليايى سخن مى گويم، با كارگر، با دهقان، با روشنفكر، با آنان كه شكنجه و آزار خواهند ديد. مردم ما بايد از خود دفاع كنند. آنها نبايد قربانى شوند، مردم نبايد به خود اجازه دهند كه درهم شكنند و يا از ميان برداشته شوند. مردم نبايد به خود اجازه دهند كه تحقير شوند.اين آخرين حرف هايم است و بى شك فدا شدن من بيهوده نخواهد بود. زنده باد شيلى...»
• نرود اى شاعر همراه رئيس جمهور آلنده
پابلو نروداى شاعر و دوست صميمى آلنده تنها سه روز پس از كودتا اينچنين نوشت، «انبوه تانك ها قهرمانانه عليه مردى تنها جنگيدند. رئيس جمهورى شيلى سالوادور آلنده كه در دفتر كار خود با قلب بزرگش تنها بود در محاصره دود و شعله هاى آتش انتظارشان را مى كشيد.»برنده جايزه صلح نوبل (۱۹۷۱) ادامه داده است: من دارم اين سطر ها را شتابزده، تنها پس از سه روز از وقوع حوادث ناگفتنى كه باعث مرگ رفيق كبيرم، پرزيدنت آلنده، در دفترچه يادداشت هايم مى نويسم، قتلش مسكوت نگاه داشته شد، به طور پنهانى دفن گرديد و تنها به همسر بيوه اش اجازه داده شد تا اين جسم فنا ناپذير را همراهى كند. زنى كه اندوه همه جهان را با خود حمل مى كرد. اندوه همه جهان را آن شكل بى جان شكوهمند را، سوراخ سوراخ و پاره پاره شده مسلسل هاى سربازان شيلى سربازانى كه براى بار دوم به شيلى خيانت كردند.نرودا كه خود نيز روزگارى نامزد رياست جمهورى بود و به نفع آلنده از رقابت رياست جمهورى كناره گيرى كرده بود، درباره دليل كودتا آورده است: «آلنده به سبب ملى كردن ثروت زير زمينى شيلى، (مس) به قتل رسيد و شركت هاى آمريكاى شمالى بودجه اقدامات نظامى را تامين كردند و به تحريك آنها پرداختند. كارها و اعمال آلنده كه ارزش آنها براى ملت زدوده شدنى نيست، دشمنان آزادى ما را خشمگين كرد.»عشق به آلنده زندگى را پس از فراق يار، براى شاعر سخت كرد و او تنها ۱۲ روز پس از كودتاى پينوشه و مرگ آلنده، با زندگى وداع كرد.ماتيلده اورويتا همسر نرودا در اين باره گفته است: «ما خبر مرگ آلنده را از ايستگاه منروزاى آرژانتين شنيديم. اين خبر او را كشت، آرى او را كشت...» آئين شب احياى نرودا، در ميانه آب و گل انجام گرفت در اتاقى كه روزگارى كتابخانه شاعر بود. كتاب ها، مدارك و كاغذ ها به همراه ميز و صندلى ها در آب و گل غوطه ور بودند. چرا كه روز قبل، ارتش به جرم عشق نرودا به آلنده، با برگرداندن مسير نهر آبى به داخل خانه، آن را به آب بسته و هرچه را كه بود در هم شكسته و خرد كرده بود...
• چرايى كودتا
در بررسى چگونگى پيدايش كودتاى ۱۹۷۳ توسط خونتاى شيلى نظرات مختلفى ارائه شده است. خوان گارسس (Joan Garces) مشاور سياسى و خصوصى آلنده در طول سه سال رياست وى كه پس از محاصره كاخ موندا، به دستور رئيس جمهور از آنجا گريخت در اين باره گفته است: «در واقع پس از آن كه درصد آراى حكومت ائتلافى در انتخابات مارس (۱۹۷۳) مجلس به ۴۴ درصد رسيد، نيرو هاى دست راستى شروع به بررسى طرح جدى كودتا كردند.» بنابه گفته گارسس «پس از انتخابات ماه مارس، ديگر امكان يك كودتاى قانونى نمى رفت، زيرا براى استيضاح قانونى رئيس جمهور دو سوم اكثريت لازم بود. از آن پس جناح راست پى برد كه از روش انتخاباتى كارى ساخته نيست و تنها راهى كه مانده، قهر و خشونت است.»يكى از هواداران اصلى كودتا، گوستاولى، ژنرال نيروى هوايى نيز اين مسئله را تصديق كرده است. وى در گفت وگو با خبرنگار روزنامه ايتاليايى كورير دلاسرا در شيلى گفته است كه ما تدارك سرنگونى آلنده را در مارس ،۱۹۷۳ يعنى بلافاصله پس از انتخابات مجلس شروع كرديم. موريس دو ورژه، پيشتر يادآور شده بود كه آلنده در آغاز رياستش از حمايت چيزى در حدود بيش از نيمى از يك سوم مردم شيلى برخوردار بود، اما در هنگام وقوع كودتا تقريباً نيمى از جمعيت شيلى هوادارش بودند و اينها كسانى بودند كه بيش از همه گرفتار مشكلات مادى بودند. او نوشته است: «احتمالاً دليل مهم كودتاى نظامى در همين نكته پنهان است. تا زمانى كه جناح راست شيلى فكر مى كرد كه تجربه «اتحاد مردمى» با اراده انتخاب كنندگان پايان مى گيرد، روحيه دموكراتيك خود را حفظ كرد. در ضمن با انتظار فرو نشستن توفان، ارزش داشت كه به قانون اساسى احترام گذاشته شود. اما هنگامى كه راست به هراس افتاد كه مبادا اين توفان پايدار بماند و بازى نهاد هاى ليبرالى به اين سو بينجامد كه آلنده بر مسند قدرت بماند و سوسياليسم تحقق يابد، آنگاه قهر را به قانون ترجيح داد.»
• چرا كودتا پيروز شد
عوامل موفقيت كودتاى سپتامبر شيلى را به چند بخش مى توان دسته بندى كرد كه شايد مهمترين آن فراگيرى ناآرامى و درگيرى هاى خيابانى در سطح عمومى جامعه باشد. درست در روز ۱۸ آوريل، پنج ماه پيش از كودتا، معدنچيان در معادن مس ال تنيئنته (El Teniente) دست به اعتصاب گسترده اى زدند. اين اعتصابات گسترش يافت و در ۱۱ مه، كارگران معادن مس چوكى كاماتا (Chuqi Camata) نيز دست به اعتصاب زدند. پس از اين اعتصابات و اخراج ۶۵ تن از كارگران معدن ال تنيئنته در ۴ ژوئن، اعتصابيون به صورت گسترده و دسته جمعى در ۱۵ ماه مى، به سانتياگو وارد شدند و در پى آن تظاهرات بزرگ مخالفان در ۱۹ ژوئن، سه ماه پيش از كودتا، در حمايت از معدنچيان آغاز شد و اين به معناى ورود ناآرامى به پايتخت و تبديل سانتياگو به صحنه نبرد بود.اعتصاب چهل هزار كاميون دار در ۳۱ ژوئيه كه به ظن قوى از كمك مالى منابع خارجى هم برخوردار بودند، بر دشوارى هاى حكومت آلنده افزود. اعتراضات داخلى زمينه ورود نظاميان به منازعه را فراهم كرد و بدين سان آنها كه از حمايت نيرو هاى محافظه كار خارجى و در راس آنها آمريكا و شركت هاى تجارى برخوردار بودند، به بازيگران اصلى تراژدى دموكراسى تبديل شدند.بنابر شهادت برش هاى تاريخ، آمريكا از طريق شركت هاى بزرگ خصوصى و نيز به طور مستقيم در اين كودتا دخيل بوده است.به نحوى كه مثلاً فعاليت هاى اقتصادى شركت آى .تى.تى، در ايجاد آشوب در شيلى و برانگيختن نظاميان انعكاس خبرى زيادى داشته است.البته در شيلى تنها اين شركت فعال نبود، بلكه در حقيقت هيچ بخش مهم اقتصادى يافت نمى شد كه شركت هاى آمريكايى در آن رخنه نكرده و يا بر برخى از آنها مسلط نبوده باشند. بى شك، يكى از دلايل اصلى پديد آمدن مشكلات اقتصادى و اجتماعى فراروى حكومت اتحاد مردمى آلنده به خصومت بنگاه هاى اقتصادى با آرمان هاى آن رژيم برمى گشت. اقتصاد شيلى تا حد زيادى به صادرات مس آن كشور وابسته بود. قيمت جهانى مس كه در سال ۱۹۷۰ تقريباً به نصف رسيده بود، تا پايان سال ۱۹۷۲ در همان سطح نازل باقى ماند. آمريكا به سراسر جهان فشار مى آورد كه خريد مس شيلى را تحريم كند. اين كشور بانك جهانى را نيز تحت فشار قرار داد تا به شيلى وام و اعتبار مالى ندهد كه البته در اين مورد نتيجه اى نگرفت.با توجه به موارد يادشده، نقش احزاب سياسى محافظه كار [دست راستى] را در موفقيت كودتا، نمى توان با ديده اغماض نگريست. در شيلى بيش از همه حزب دموكرات مسيحى در اين جهت گام برداشت. اين حزب مانند اتحاديه دموكرات مسيحى آلمان و حزب دموكرات مسيحى ايتاليا، گرايش هاى متعدد و گوناگونى را در بر مى گرفت. اين حزب، ماهيتاً نماينده راست محافظه كار معتقد به قانون اساسى بود، كه «ادواردو فرى» يكى از شخصيت هاى اصلى آن پيش از آلنده رئيس جمهور شيلى بود. اين راست محافظه كار قانون گرا با عزم دم افزونش كوشيد كه با توسل به ابزارهاى قانونى سد راه اعمال دولت شده و مانع كاركرد درست آن شود.به نظر مى رسد، رهبران دموكرات مسيحى ترجيح مى دادند دولت آلنده را بدون توسل به زور و در چارچوپ قانون اساسى ساقط كنند. اما به هر روى، بر اثر فشارهاى وارده، بركنارى آلنده به يك كودتاى نظامى تمام عيار بدل گرديد. جناح راست افراطى به اعمال خشونت بار سازمان يافته و كماندويى دست زد كه از جمله اين اقدامات شكستن فيوزهاى برق، حمله به مبارزان چپ و اعمال ديگرى بود كه تا حد زيادى به اين احساس عمومى كه بايد به هر طريقى به بحران خاتمه داد، دامن مى زد. محافظه كاران افراطى روند كارشكنى در دولت آلنده را در ادارات و دستگاه قضايى نيز پيگيرى مى كردند. دولت آلنده در حقيقت وارث دولتى بود كه ساليان سال تحت حكومت احزاب محافظه كار قرار داشت و مدت زمان بيشترى لازم بود تا اين پرسنل را كه با رژيم جديد چندان حس همفكرى نداشتند با خود همراه كند.به رغم همه بحران هاى ايجاد شده از خرابكارى ادارى، جنگ سياسى، مداخله خارجى و اختلافات فردى و مانند همه اينها، باز دولت آلنده برپا ماند. اين نكته براى سياستمداران ديگر طبقات و خبرنگاران قابل تحمل نبود.
• ورود نظاميان به ماجرا
ضربه آخر و مهلك به دولت آلنده، از ناحيه نظاميان آن كشور وارد شد. البته همواره اين موضوع در آمريكاى لاتين و شيلى مطرح است كه برخلاف نظاميان ديگر كشورهاى آن منطقه، نظاميان شيلى غيرسياسى و تابع قانون بوده اند، اما پس از آنكه هرج و مرج و بى ثباتى سياسى تشديد شد، تمايلات محافظه كارانه نظاميان نيز نمودار گشت. آنگاه آنان بودند كه تعادل حكومت را برهم زدند. البته واكنش ناتوان دولت آلنده در برابر كودتاى نافرجام ۲۹ ژوئن عقب نشينى تدريجى دولت در برابر نيروهاى محافظه كار و نظاميان در هفته هاى بعد از اين كودتاى نافرجام، استعفاى ژنرال پراتس (Prats) و نبودن او، يعنى تنها ژنرالى كه ظاهراً آماده بود كه محكم در كنار دولت بايستد و همه اينها باعث افزايش روزافزون ضعف دولت آلنده گرديد.به اين ترتيب آلنده در شرايطى با كودتاى سپتامبر مواجه شد كه در جبهه قواى قهريه هيچ نيرويى براى رويارويى و مقاومت در اختيار نداشت. بنابراين ژنرال هاى ارتش، در يازدهم سپتامبر طرحى را عملياتى كردند كه «عمليات جاكارتا» نام داشت اين نام برگرفته از قتل عام دست چپى ها در اندونزى بود و بسيار بامعنا مى نمود. دولت آلنده سرنگون شد و پينوشه به قدرت رسيد و درست تنها پس از گذشت ۱۱ روز از كودتاى شيلى، دولت بريتانيا اولين كشورى بود كه «خونتا» را در شيلى به رسميت شناخت.
• ديكتاتور به هيچ كس رحم نكرد
پينوشه براى تثبيت حكومت خود به تئورى سازى پرداخت. تئورى هايى در توجيه ديكتاتورى و تقبيح دموكراسى و در اين باره گفت: «مراجعه به آراى عمومى، براى گسترش اغلب حاكميت هاى ميانى روش پذيرفته شده مناسبى است، اما اين روش به خودى خود نمى تواند گواه صادق خواست و تصميم عميق ملت باشد.» او براى اينكه اين مطلب را ثابت كند و قدرت شخصى خود را در خونتاى حاكم تقويت نمايد، در اوايل ژانويه ۱۹۷۹ يك رفراندوم فورى به راه انداخت. ديگر اعضاى خونتا، مثل گوستاولى گازلى فرمانده نيروى هوايى و خوزه مرينو كاسترو فرمانده نيروى دريايى، از اينكه پينوشه فقط چند ساعت قبل از اعلام نقشه اش به ملت، آنها را در جريان گذاشته بود، سخت عصبانى بودند. مردم شيلى بايد به اين رفراندوم چنين پاسخ مى دادند: «من از پرزيدنت پينوشه به خاطر دفاعش از حيثيت شيلى حمايت مى كنم و بار ديگر قانونى بودن دولت را تائيد مى نمايم.»پينوشه در اين رفراندوم تنها به حداكثر آرا مى انديشد. نشان پاسخ بله، پرچم بزرگ شيلى بود و نشانه پاسخ «نه»، يك جعبه سياه. نيروهاى نظامى كاملاً آگاهانه امور مربوط به رأى گيرى را بازرسى مى كردند و رأى دهندگان به سادگى متوجه مى شدند كه رأى آنها از پشت ورقه اى، ديده مى شود. پينوشه پس از آن رفراندوم اعلام كرد كه ۷۷ درصد رأى مثبت بوده است و گفت كه از اين پس تا ۱۰ سال آينده در شيلى، شاهد هيچ نوع انتخاباتى نخواهيم بود.
در سال ۱۹۷۹ و پس از ۵ سال از اشغال سانتياگو، افرادى كه براى دولت منتخب آلنده كار مى كردند، شكنجه و به طور حساب شده اى اخراج شدند. دولت نظامى با مخالفان به شدت مقابله كرد و تقريباً همه آنها، يعنى حداقل سه هزار نفر را كشت.
ژنرال «هراتز» وزير دفاع آلنده در بمباران بوينوس آيرس كشته شد. «اورلاند ليكد» وزير امور خارجه آلنده در اثر انفجار ماشين در واشنگتن به قتل رسيد. گفته شد «بئاتريس» دختر آلنده در هاوانا خودكشى كرده است و بالاخره يك دهم ملت يك ميليون نفرى شيلى، تنها پس از ۵ سال از كودتا جلاى وطن كردند.
پينوشه ۵ سال پس از كودتا، آنچه را ساخته بود چنين ترسيم كرد: «زمانى كه يازدهم سپتامبر، فرا برسد ملت ما سرشار از احساس پيروزى و اميد به اسكى خواهد پرداخت و از اين احساس كه در شيلى زندگى مى كند به خود خواهد باليد.
همه خوشبخت خواهند بود و رضايت از موجوديت آزاد و امكانات واقعى براى آينده اى درخشان در چشم ها خواهد درخشيد...» و پينوشه در حالى اين سخن را بر زبان مى آورد كه دستان خونين و جدا از بدن ويكتور خارا، در استاديوم سانتياگو همچنان براى آزادى، گيتار مى نواخت...
دولت كودتا در شيلى، سعى كرد مبارزه طبقاتى را تعديل كرده و يا به صورت يك موضوع ادارى درآورد.در منشور اجتماعى مربوط به اتحاديه هاى صنعتى، ايجاد موسسه هايى به نام «كميته اتحاديه ها» پيش بينى شد. اين كميته ها مى توانستند به سادگى جايگزين اتحاديه هاى كارگرى مراكز توليدى شوند. پس از كودتا، همه فعاليت هاى سياسى متوقف شد. در كشور حالت فوق العاده جنگى و حكومت نظامى اعلام شد و تمام گروه هاى سياسى و احزاب را «دشمن» و غيرقانونى اعلام كردند. همه موسساتى را كه عناصر نامطلوب تشخيص دادند، «پاكسازى» كردند. علاوه بر اينها وسايل ارتباط جمعى زير كنترل و سانسور شديد قرار گرفته و همه نشريات جناح هاى چپ توقيف شد. به طور كلى، يكى از خصوصيت هاى مشخص توجيه مداخله نظامى و كودتا تاكيد بر ناتوانى «سياستمداران» در كنترل حوادث و بهره گيرى از آن است. در اينگونه موارد به قول پولانزاس، نوعى ترس و هراس از «عوام فريبى»هاى سياست و سياست ورزان اشاعه داده مى شود كه نشانه آشكار رژيم هاى فاشيستى و پديده عام ايدئولوژيك طبقه متوسط يا خرده بورژوا است.همان طور كه پيشتر اشاره شد، حتى دموكرات مسيحى ها نيز در حكومت پينوشه، روزنامه هاى خود را از دست دادند و ايستگاه راديويى شان نيز تعطيل شد. ارگان حزب به نام [P.liticoy espirito] توقيف و حتى سردبير آن نيز كه از نظريه پردازان حزب بود، به بهانه فعاليت براى سرنگونى رژيم و داشتن روابط مشكوك تبعيد شد. كودتاچيان مجله (Ereilla) وابسته به گروه معروف «پيراناز» كه نبض اقتصادى كشور را در دست داشت، تسخير كردند و پس از مدت كوتاهى گروه زيادى از نويسندگان آن را وادار به استعفا كردند، خونتاى كودتاى احزاب سياسى را در پوشش «كنترل عمومى» غيرقانونى خواند ولى هدف اصلى از اين اقدام انحلال حزب دموكرات مسيحى بود. در خلال سال هاى حكومت پينوشه كميسيون هاى گوناگونى براى اصلاح ساختار حقوقى شيلى پيشنهاد شد كه از جمله آنها كميسيون قانون امنيت اجتماعى بود. اين كميسيون بدون استثنا تمام موسساتى را كه با هدف «امنيت اجتماعى» به وجود آمده بودند، در بر مى گرفت.يكى از مخوف ترين آنها، دينا (Dina) بود. دينا پليس سياسى وحشى شيلى بود كه با استفاده از قوانين رسمى و براساس استبداد، مردم شيلى را ديوانه وار قتل عام مى كرد. پليس دولتى شيلى نيز در اين زمره قرار داشت.
• پايان ديكتاتورى، آغاز بازخواست
به هر روى حكومت پينوشه بر شيلى تا سال ۱۹۹۰ ادامه داشت. پينوشه در سال ۱۹۹۶ و شش سال پس از پايان ديكتاتورى اش بر شيلى _ در زمان رياست جمهورى ادوارد دونرى رئيس حزب دموكرات مسيحى در دوران پينوشه _ به انگلستان سفر كرد. در ابتدا خبر خروج وى از شيلى اعلام نشد و همچنين وزارت خارجه انگليس هم با اظهار بى اطلاعى درخصوص سرنوشت پينوشه گفت كه وى هم اينك فرماندهى ارتش شيلى را برعهده دارد و با هيچ يك از مقام هاى انگليس ديدار نكرده است. اما گزارش هاى غيررسمى حاكى از اين بود كه پينوشه براى ملاقات با توليدكنندگان صنايع دفاعى و بررسى خريدهاى احتمالى ارتش شيلى از انگليس به اين كشور سفر كرده بود.
سرانجام ديكتاتور شيلى نيز مانند ديگر ديكتاتورهاى تاريخ به بازخواست كشانده شد. خانواده قربانيان و آزادى خواهان جهان خواستار مجازات پينوشه بودند و بر اين اساس در اكتبر ۱۹۹۸ حكم بازداشتى از سوى يك قاضى اسپانيايى صادر شد كه خواستار استرداد پينوشه به اتهام قتل عام بود. ديكتاتور در بيمارستانى در لندن بازداشت شد. اين اقدام به مثابه تحولى اساسى در حقوق بين الملل قلمداد مى شد. هشت ماه بعد، وزير كشور بريتانيا تشخيص داد كه وضع مزاجى پينوشه براى احضار به دادگاه و محاكمه مساعد نيست و به وى اجازه داده شد تا به شيلى باز گردد. در جريان يك رشته پيچ وخم هاى حقوقى در ماه مارس ۲۰۰۱ دادگاه عالى شيلى حكم داد كه ژنرال پينوشه، نه به اتهام نقض حقوق بشر، كه به اتهامى ساده تر، يعنى سرپوش نهادن بر جريان قتل و ربوده شدن مخالفان سياسى خود، تحت پيگرد قرار گيرد كه البته در جولاى همان سال دادگاه تجديدنظر در شيلى حكم داد كه وضع روحى پينوشه براى حضور در دادگاه و محاكمه مساعد نيست و در نتيجه پرونده سنگين وى به حالت تعليق درآمد.
• حمايت قدرت ها از ديكتاتور پير
حمايت برخى از قدرت هاى خارجى و نظاميانى كه اكنون نيز در شيلى كم و بيش نقش دارند، ديكتاتور بيمار را دچار توهم قدرت كرده است. او كه در پيشگاه تاريخ محكوم شده است سال گذشته در گفت وگو با يك كانال تلويزيونى كه از ميامى آمريكا به زبان اسپانيولى برنامه پخش مى كند، گفت: «من يك فرشته بودم و هميشه به عشق كشورم كار مى كرده ام» پينوشه اضافه كرد: «هرگز نمى خواستم ديكتاتور باشم زيرا به نظر من ديكتاتورى عاقبت خوشى نداشت و من همواره به شيوه دموكراتيك عمل كردم» او در پاسخ به اينكه آيا از چيزى پشيمان است گفت: «خير. من حاضر نيستم از كسى عذرخواهى كنم. اين ماركسيست ها و كمونيست ها هستند كه بايد تقاضاى عفو كنند.» طى هفته هاى اخير نيز «آگوستو پينوشه ايريات» پسر ارشد پينوشه به اتهام كلاهبردارى بازداشت و پس از دو روز آزاد شد.
قاضى دادگاه شهر كوريكو واقع در ۱۸۰ كيلومترى جنوب شهر سانتياگو گفته بود كه ايريات پينوشه درحالى آزاد مى شود كه اجازه خروج از كشور را ندارد. او به اتهام «استفاده از پلاك هاى جعلى خودرو و همچنين يك خودروى دزدى بازداشت شده بود.» روند محاكمات «ايريات» در حالى صورت مى گيرد كه پدرش هم اكنون به اتهام خارج كردن سرمايه كشور به بانك هاى آمريكايى تحت بازجويى و تحقيق قرار گرفته است. اين اتهام را دو وكيل شيليايى عليه پينوشه وارد ساخته اند. گفته مى شود كه حساب هاى بانكى پينوشه بين ۴ تا ۸ ميليون دلار باشد.
جورج بوش رئيس جمهور آمريكا، در ديدار با رئيس جمهور شيلى قول داده است كه تحقيقات كاملى را درباره اينكه آيا بانك ريگز، به پينوشه براى مخفى كردن پول هايش كمك كرده يا نه، انجام دهد. در ميان قوت گرفتن احتمال فساد مالى پينوشه در دوران حكومت نظامى وى در شيلى، سرخيومونيوس، قاضى ويژه پرونده حساب هاى بانكى پنهانى پينوشه از «لوسيا ايريارته» همسر پينوشه بازجويى كرد. وى در اظهارنامه مالياتى خود تنها به مالكيت يك خانه اعتراف كرده است. ايريا رته مدعى شد: «پينوشه چگونه توانسته است ۴ تا ۸ ميليون دلار در حساب هايش داشته باشد، در حالى كه فقط حقوق بازنشستگى اش را دريافت كرده است.»اين سخنان در حالى است كه يك كميته فرعى سناى آمريكا در جولاى سال جارى ميلادى اعلام كرده كه پينوشه و همسرش تعدادى حساب مخفى در بانك آمريكايى ريگز دارند كه طى سال هاى ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۲ چهارتا هشت ميليون دلار در اين حساب ها در گردش بوده است.
به هر روى، ديكتاتور شيلى، طى چند هفته اخير، در دادگاه حاضر شد و به سئوالاتى درباره ذخيره حساب هاى بانكى خود توضيحاتى ارائه داد. در اين جلسه، وكلاى پينوشه ادعا كردند كه اين منبع به شكلى قانونى و بدون دخل و تصرف در اموال عمومى كسب شده است و خانواده او نيز مدعى شده اند كه اين مبلغ ممكن است به وى اهدا شده باشد.
هم اينك سه دهه از كودتاى خونين پينوشه مى گذرد و نسل جوان و نيمى از مردم شيلى آن روزها را به خاطر ندارند، اما هنوز بسيارى از خانواده هاى قربانيان پينوشه در انديشه محاكمه ديكتاتور هستند. بسيارى از روشنفكران و نويسندگان شيليايى نيز بر لزوم محاكمه پينوشه پير، تاكيد مى كنند. «لوييس ميسيپولوزا» نويسنده معاصر شيلى و صاحب كتاب «پينوشه ديوانه» در خصوص محاكمه وى مى گويد: «با محاكمه نكردن پينوشه، ملت شيلى را با اين همه قربانيانش به سخره گرفته اند.» البته «ريكاردو لاگوس» رئيس جمهور كنونى شيلى از خود دفاع مى كند. او مى گويد: «گفته مى شود كه شيلى براى مجازات عاملان نقض حقوق بشر در دوره ديكتاتورى به قدر كافى تلاش نكرده است، در حالى كه واقعيت غير از اين است. شيلى در زمينه محاكمه جنايتكاران و قاتلان پيشرفت داشته است.»
به هر روى شيلى در ۱۴ سال گذشته از دولت منتخب برخوردار بوده و سه رئيس جمهور آخر آن سوسياليست بوده اند. شايد اشتباه اصلى سالوادور آلنده اين بود كه تلاش مى كرد سريعتر از آنچه كه بسيارى از مردم شيلى مى توانستند هضم كنند، اصلاحات انجام دهد. امروز ۳۱ سال پس از كودتا، سرزمين پابلو نرودا و ويكتور خارا، آرام آرام در حال تغيير است.