معرفي فيلم
خاطرات موتورسيکلت: خاطرات چه گوارا
پرويز جاهد – بي بي سي: دوشنبه 23 شهريور 1383 – 13 سپتامبر 2004
خاطرات موتور سيکلت:
The
Motorcycle Diaries
کارگردان: والتر سالز
بازيگران : گائل گارسيا برنال( ارنستو چه گوارا) و رودريگو دلرا سرنا( آلبرتو
گرانادو)
بدون شک 'خاطرات موتور سيکلت' نخستين فيلمی نيست که درباره ارنستو چه گوارا، چريک و
انقلابی نامدار آمريکای لاتين که روزگاری الهام بخش بسياری از حرکت ها و جنبش های
انقلابی و مارکسيستی در جهان سوم بوده است و امروز ديگر چهره ای اسطوره ای، فرا
تاريخی و نمادين پيدا کرده، ساخته شده است.
پيش از اين نيز چند فيلم هاليوودی در باره چه گوارا و نقش او در انقلاب کوبا ساخته
شده که بيشتر آنها بر جنبه های ماجراجويانه و قهرمانانه شخصيت و زندگی او تاکيد
داشته اند، اما والتر سالز کارگردان جوان برزيلی (سازنده فيلم هايی چون ايستگاه
مرکزی و پشت خورشيد ) در فيلم جديد خود که به دوران جوانی چه گوارا، پيش
از پيوستن او به جنبش چريکی می پردازد، تصوير ديگری از او ارائه می کند که با تصوير
آشنا و تا حدی کليشه ای و قالبی او کاملا متفاوت است.
چه گوارای سالز، همان چريک مارکسيست ضد امپرياليست نيست که برای نجات خلق محروم
آمريکای لاتين اسلحه برداشته و در کوبا شانه به شانه فيدل کاسترو می جنگد، بلکه
دانشجوی پزشکی عاشق پيشه ای است که بيش از انقلابی گری و مبارزه به دنبال ماجراجوئی
و هوسبازی است.
از طرفی او برخلاف چه گوارای قدرتمند و شکست ناپذير، از نظر جسمی موجودی ضعيف و
ناتوان است که به بيماری آسم مبتلاست و تحمل کمترين سختی و گرما و سرما را ندارد.
به اين ترتيب سالز، دست به نوعی آشنائی زدائی از چهره و تصوير افسانه ای و اسطوره
ای و فوق بشری چه گوارا زده است.
سالز فيلم را بر اساس خاطرات دوران جوانی ارنستو چه گوارا ( که با عنوان "خاطرات
موتورسيکلت" منتشر شده است) و خاطرات دوست نزديکش، آلبرتو گرانادو ساخته است که در
آن ارنستوی 23 ساله به همراه آلبرتو با موتورسيکلت قديمی و زهوار دررفته " نورتون
500" به سفری طولانی در درون قاره آمريکای لاتين از آرژانتين تا ونزوئلا دست می
زند.
خاطرات موتورسيکلت،
يک فيلم جاده ای (Road
Movie)
زيبا و شاعرانه است که به سبک فيلم های دهه شصت آمريکائی مثل ايزی رايدر(
ساخته دنيس هاپر) ساخته شده است.
در طی اين سفر دراز، شخصيت فيلم سالز از يک جوان هوسباز و حساس از يک خانواده مرفه
آرژانتينی، به يک انسان مسئول و آگاه نسبت به دردها و رنجهای مردم آمريکای لاتين
متحول می شود و به شناخت تازه ای از خود و جهان پيرامونش دست می يابد.
فيلم به سبک فيلم های جاده ای پر است از موسيقی و صحنه های غير منتظره که در طول
راه برای شخصيت های فيلم پيش می آيد.
در طول راه آنها با کارگران و معدنچيان مارکسيست شيليائی که برای حقوق از دست رفته
شان مبارزه می کنند، مواجه می شوند.
در بلندی های ماچوپيچو در پرو به سرخپوست های آمريکای لاتين و بازمانده های قوم
اينکا می رسند که تمدن و فرهنگ ديرينشان توسط استعمار غارت شده و از بين رفته است.
بعد از مواجهه با اين صحنه هاست که چه گوارا در نامه ای خطاب به مادرش می نويسد:"
نمی دانم دنيای اطراف ماست که دارد تغيير می کند يا چيزی در درون ما."
والتر سالز در کنفرانس مطبوعاتی فيلم درباره علت اقتباس سينمائی اش از خاطرات چه
گوارا گفته است:" در آمريکای لاتين، خاطرات سفر چه گوارا به يک فرهنگ کالت(
cult)
تبديل شده است. اين پروژه برای من خيلی وسوسه کننده بود، چرا که من در باره دورانی
از زندگی چه گوارا حرف می زنم که شناخته شده نيست، اگرچه نزديک شدن به چه گوارا به
خاطر هاله مقدسی که گرد او را فرا گرفته بسيار سخت بود و می بايست تحقيق زيادی در
اين زمينه می کرديم و بسيار مراقب بوديم. برای همين پنج سال طول کشيد تا اين فيلم
ساخته شود."
گائل گارسيا برنال، بازيگر جوانی که نقش چه گوارا را در فيلم بازی می کند از
استعدادهای درخشان سينمای آمريکای لاتين است که پيش از اين در فيلم هائی چون
Amores Perros
ساخته الخاندرو گونزالس ايناريتو و آموزش بد ساخته پدرو آلمادووار ظاهر شده
بود.
انتخاب او با جثه کوچک و لاغرش و شباهت اندکش به چه گوارا نيز به آشنائی زدائی مورد
نظر سالز کمک کرده است. با اينکه سالز سعی کرده است در روايت سينمائی اش از زندگی
چه گوارا از روايت مرسوم و متعارف فاصله بگيرد اما سير تحول و خودشناسی چه گوارای
جوان در روايت شاعرانه سالز، نشانه های بارزی از رشد انديشه های راديکال و شکل گيری
شخصيت انقلابی او را در بر دارد.
ساختار روايتی فيلم کاملا خطی است و بر اساس توالی زمانی سفر چه گوارا و يادداشت
های او و دوستش پی ريزی شده است. اما استفاده از صدای چه گوارا به صورت
Voice Over
و گنجاندن عکس های سياه و سفيد از معدنچيان و ماهیگيران در لا به لای تصاوير فيلم،
بر غنای تصويری فيلم افزوده است.
سکانس دهکده جذاميان از بهترين سکانس های فيلم است و در برخی لحظه ها، خصوصا لحظه
رقص جذاميان، شباهت ناگزير غريبی به فيلم خانه سياه است فروغ فرخزاد دارد.
رابطه چه گوارا با بيماران جذامی بسيار صميمانه و نزديک ترسيم شده است. او با آنان
غذا می خورد، فوتبال بازی می کند، می رقصد و بدون ترس از انتقال بيماری جذام، به
زخم هايشان دست می کشد. جذام خانه و بيماران جذامی، جامعه تمثيلی کوچکی است از قاره
بزرگ آمريکای لاتين که چه گوارا، تئوری و دريافت سياسی تازه اش را در آنجا محک می
زند. او به کشور- قاره ای به نام آمريکای لاتين با ملتی واحد و يکپارچه می انديشد و
شعار اتحاد ملت های آمريکای لاتين را در ميان جذاميان سر می دهد.
شايد روايت سينمائی شاعرانه و غير متعارف والتر سالز از زندگی چه گوارا، به مذاق
کسانی که هنوز از منظری ايدئولوژيک وتنگ نظرانه به شخصيت و زندگی او می نگرند، خوش
نيايد اما تصويری کاملا انسانی ورئاليستی از اين چهره سياسی و انقلابی برجسته تاريخ
معاصر ترسيم می کند.
خاطرات موتورسيکلت،
نمونه ای درخشان و فراموش نشدنی در گونه فيلم های جاده ای و اثری تحسين بر انگيز از
سينمای آمريکای لاتين است.
|