چرا خودكشي كارگران در هيچ مركزي ثبت نميشود؟
جمعه 6 شهريور 1383 – 27 اوت 2004
سالانه آمارهاي مختلفي از خودكشي اقشار مختلف اجتماعي بخصوص، نوجوانان و دانشجويان از سوي سازمانهاي مختلف پيگيري و ثبت ميشود و بر روي روند آن نقدهاي روانشناسي و اجتماعي فراوان صورت ميگيرد، اما آيا در مورد كارگران چنين آماري وجود دارد؟
به گزارش خبرنگار كار واشتغال خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، كارگران يعني كساني كه به نام يكي از چرخههاي توليد معروف هستند از جمله قشرهاي جامعهاند كه علاوه بر حضور در كارهاي سخت و بدون پشتوانه بيمهاي بهدليل مشكلات معيشتي، همواره و در همه فصول سال در محدودترين وضع زندگي ميكنند و به همين دليل خود و خانوادهشان در معرض انواع مشكلات رواني و جسمي هستند.
هر چند از كارگران و خانوادههاي آنان نمونههاي بسيار موفقي از حضور در عرصههاي مختلف، فرهنگي، هنري، علمي، ورزشي، اجتماعي و اقتصادي وجود دارد و هر روز هم بيشتر ميشود، اما پيگيري بسياري از حوادث ناشي كار كه منجر به از كارافتادگي دائم و موقت كارگران ميشود و آنها و خانوادهشان را در تنگنا مياندازد و سپس مشكلات روحي و رواني و خودكشي را بوجود ميآورد از سوي مراجع ذيربط كمتر مورد توجه قرار گرفته است.
خبرنگار ايسنا، پس از ارتباطهاي متفاوت با سازمانها مختلف همچون وزارت كار، تامين اجتماعي و در نهايي سازمان بهزيستي، پزشكي قانوني و يا حتي سازمان بهشتزهرا در هيچيك از آنها به آمار، اطلاعات و يا حتي مقالهاي دسترسي پيدا نكرد، حتي وزارت كار و تامين اجتماعي اين موضوع را در شرح وظايف خود ندانستند.
سازمان تاميناجتماعي اين موضوع را به اداره كل مستمريبگيرها ارجاع داد و عنوان كرد:« از آنجايي كه اين بخش از سازمان براي گواهي فوت مستمري بگير به علت فوت احتياج دارد، ممكن است علت فوت را هم درجايي ثبت كند.»
اين درحالي است كه اداره كل مستمريبگيرها با بيان اينكه پزشكي قانوني معمولا علت فوت را خودكشي اعلام نميكند، ابراز كرد:« در گزارش علت فوت پزشكي قانون علت مرگ وسيله و نحوه مرگ نوشته ميشود كه ميتواند با طناب، قرص و ضربه شديد به سر باشد و بههمين خاطر صحبتي از قصد شخص و يا اقدام به خودكشي او به ميان نميآيد.»
بنا بر اين گزارش، عليرغم پيگيري زياد هيچ آماري در آن حاصل نشد، علاوه بر تعداد خودكشيها در كشور كه خوشبختانه تعداد زيادي را شامل نميشود، موارد اقدام به خودكشي در بين كارگران اتفاق ميافتد كه عمدتا بهخاطر ترس از ادامه زندگي و نداشتن توانايي در نگهداري خانواده انجام ميشود.
اين موارد هر چند در نگاه بسياري از صاحبنظران و مسؤولان ناچيز و محدود به نظر ميرسد اما با احتساب تعداد خانواده هر يك از كارگران و اثراتي كه بر روي روحيات آنها ميگذارد، ميتوان به اهميت اين موضوع پي برد. در نهايت اين سوالها همچنان مطرح ميماند كه چرا خودكشي كارگران در هيچ مركزي ثبت نميشود؟ و اينكه چرا تاكنون در اين زمينه تحقيق و يا آسيبشناسي مدوني انجام نشده است؟