ميزگرد جنبش زنان و عمل اجتماعي از جشنواره فرهنگي سياسي پلي تكنيك
جلوه جواهري - تريبون فمينيستي ايران: يكشنبه 18 مرداد 1383 – 8 اوت 2004
روز سه شنبه از سومين هفته فستيوال فرهنگي پلي تكنيك با نام هفته زنان، ميزگردي با عنوان زنان و عمل اجتماعي برگزار شد. انجمن اسلامي پلي تكنيك برگزار كننده اين فستيوال مي باشد. و البته جاي خوشحالي است كه چرخشي را در جهت توجه به مسائل زنان داشته اند كه گويا اضافه شدن دختراني به اين انجمن بي ربط به ماجرا نمي باشد. به هر حال اين ميز گرد كه قرار بود با حضور نوشين احمدي خراساني، فاطمه حقيقت جو، زيبا جلالي، فريبا داودي مهاجر و در برخي پوسترها مريم خراساني برگزار شود تنها با حضور زيبا جلالي و فريبا داودي آغاز شد. و جالب اينجاست كه گويا از نوشين احمدي خراساني نيز كه نامش در ليست سخنرانان بود هيچگونه دعوتي به عمل نيامده بود. شايد اين راه جديدي شده تا مخاطبانمان را افزايش دهيم و زياد هم مهم نباشد كه افراد در اين گرماي تابستان و با مشغله هاي فراوان براي شنيدن صحبت هاي اشخاص معيني بيايند و جاي آنها را خالي ببينند. جمعيتي كه در اين چند روز سخنراني و ميز گرد مشاهده شد بسيار كم بود كه در آخرين ميز گرد به 20 نفر هم نمي رسيد. شايد بتوان گرماي هوا، تعطيلي دانشگاه و البته سردي جو موجود سياسي و اجتماعي را از دلايل كم توجهي به اين مسئله دانست.
ميزگرد با مقدمه اي از يكي از اعضاي انجمن اسلامي آغاز شد. وي در اين مقدمه يادآور شد كه پويش زنان در ايران به استناد پيش بيني صاحب نظران يكي از چالش هاي مهم در آينده نه چندان دور جامعه ما خواهد بود و در اين ميان بازانديشي و تعريف مفاهيم كليدي از آن جهت ضروري است كه خطر ضعف هاي جنبش زنان را در آينده رفع خواهد كرد. او در ادامه افزود در كنار آن بررسي و تحليل مسائل زنان همچون مشاركت و عمل اجتماعي و آسيب شناسي جنبش زنان و ... با ديدگاهي برابر و مبتني بر انديشه هاي فمينيستي به اصلاح و پيشرفت اين جنبش ياري خواهد رساند.
سپس زيبا جلالي در مورد فمينيسم و عمل اجتماعي به سخنراني پرداخت. به اعتقاد او اين فرض متعارف در امر اجتماعي هميشه وجود داشته كه چنانچه شهروندان امكان انتخاب نمايندگان خود را داشته باشند، در پي آن از يك جامعه دموكراتيك برخوردار خواهند بود، يعني جامعه اي كه در آن آرمان عدالتخواهي بر اساس مفاهيم برابري و حقوق بنيادين، از اصول پيش برنده آن خواهد بود. وي افزود اين درحالي است كه واقعيت هاي جهان امروز خلاف اين فرضيه ها را آشكار مي كند. روشن است كه براي شكل گيري يك جامعه دموكراتيك، بايد در بطن نظام سياسي، امر پاسخگويي به مردم از سوي كساني كه در قدرت هستند ايجاد شود. زيبا جلالي افزود: از سوي ديگر مفهوم مشاركت سياسي مردم صرفا از مشاركت در انتخابات فراتر رفته است و اكنون شهروندان، نقش گسترده تري از شركت در انتخابات و يا حتي شركت در تظاهرات دارند. هرچند حضور در انتخابات، تظاهرات يا تحصن جايگاه خود را دارد، اما ساختن جامعه اي عادلانه و دموكراتيك نيازمند به مشاركت پوياتر يعني بيان مطالبات و خواست تغيير از سوي شهروندان است. مشاركت در عرصه عمومي الزاما به معني تشكيل و يا پيوستن به حزب يا انجمن هاي مختلف نيست. او اضافه كرد: اشكال مختلفي از مشاركت فردي را مي توان برشمرد كه جوهره مشترك آن را ميتوان رساندن صداهاي مختلف از طرق گوناگون دانست، شكل هاي مختلفي مانند نامه نگاري به نمايندگان، نوشتن مقاله، جمع كردن امضا و طومار و ... .
زيبا جلالي براي ارائه تعريفي تئوريك از عمل اجتماعي از ماكس وبر مثالي آورد. ماكس وبر جامعه شناسي را دانشي فراگير و جامع از عمل اجتماعي مي داند. و تمركز اوليه آن بر معناي دروني و ذهني است كه مردم براي اعمالشان در تعامل با يكديگر و در متن معين اجتماعي دارند. نظريه جامعه شناسي ماكس وبر با انگيزه هاي فردي براي عمل اجتماعي آغاز مي شود. در سطح خرد در جامعه مدرن رفتار اجتماعي مبتني بر استفاده كارآمد از ابزارها براي رسيدن به اهداف از مهمترين رفتار اجتماعي است و بر رفتارهاي ديگر ارجحيت دارد. براي درك دقيق و درست از عمل اجتماعي بايد تحليلي از معناي دروني عمل اجتماعي ارائه دهيم. اين تحليل معمولا با روش شناخت تجربي ميسر است؛ يعني بايد بتوان پرسش «آنچه كه هست» را جايگزين پرسش ارزشي «آنچه كه بايد باشد»، كرد. در نتيجه اگر ما روش آنچه كه هست را به كار ببريم درواقع وقايع تجربي را مد نظر قرار مي دهيم كه آن وقايع تجربي همان عمل اجتماعي را در برمي گيرد. ولي به معناي انگيزه هاي دروني عمل اجتماعي نيست. مي توان گفت عمل اجتماعي صرفا يك واكنش مكانيكي نيست. عمل اجتماعي پويايي عقايد و منافعي است كه در واقع به فاعل اجتماعي معناي آگاهانه يا ناخودآگاه از زندگي و جهان را مي دهد. يعني فاعل اجتماعي در روند فعل اجتماعي كه انجام مي دهد به معنا و مفهومي از زندگي و جهان هستي دست مييابد. زيبا جلالي گفت: در عين حال اگر بخواهيم عمل اجتماعي را از ديد جامعه شناسانه بررسي كنيم تعريفي كه ميتوان از آن ارائه داد چنين است: عمل مستقيم براي رساندن صداي كساني كه به هر دليلي مورد تبعيض و بي عدالتي قرار گرفته اند تا با اقدام عملي خودشان بر سياست عمومي تاثير گذارند؛ و مشكلات و اعتراضشان را به حوزه توجه سياست مداران و نيزافكار عمومي بكشانند.
زيباجلالي در ادامه اين سوال را مطرح كرد كه براي تحقق يك عمل اجتماعي در زمينه زنان به چه چيز نياز داريم؟ به اعتقاد وي، حركتهاي فردي و پراكنده معمولا بر روند تغييرات اجتماعي تاثير كمي ميگذارند. درحاليكه هدف عمل اجتماعي در يك حوزه و چارچوب مشخص و معين اجتماعي، رسيدن به يك تغيير اجتماعي است. وي سپس بيان داشت اولين مشخصه يك عمل اجتماعي براي ايجاد تغيير چه در حوزه زنان چه حوزه هاي ديگر اجتماعي، سازماندهي است. يعني به بيان ايشان سازماندهي اولين شرط اساسي در يك عمل اجتماعي است. دوم استمرار در فعاليت و برخورد متشكل در برابر مشكلي كه ديده مي شود. اعتراض اگر سازماندهي شده نباشد و برخورد اگر متشكل نباشد به صورت يك غرولند تمام مي شود در صورتي كه اگر اعتراض متشكل باشد شايد به يك تغيير اجتماعي منتج شود. اگر ما صحبت از عمل اجتماعي مي كنيم در واقع فراتر از حضور اجتماعي است. سالهاي اخير بحث درباره حضور اجتماعي زنان زياد مي كنيم، در مورد حضوري كه فعال است اما بهنظر ميرسد عمل اجتماعي نباشد. حضور اجتماعي اهميت خود را دارد ولي كافي نيست. در واقع اين عمل اجتماعي است كه در دستيابي به نقش واقعي فاعل اجتماعي كمك مي كند. يعني تك تك فاعلان اجتماعي با حركت و دست زدن به عمل اجتماعي نقش و توان واقعي خود را پيدا مي كنند.
زيبا جلالي در ادامه افزود با مطالعه تاريخ فمينيسم در غرب، مي توان درك كرد كه در گرايش به عمل اجتماعي چه رخ مي دهد. وقتي آن تاريخ را نگاه ميكنيم ميبينيم كه گرايش به عمل اجتماعي در فمينيسم در غرب تحت تاثير بحران ديني ايجاد مي شود يعني مسيحيان ليبرال كه دچار شك و ترديد مي شوند به كار و فعاليت در بطن جامعه و براي اهداف مشخص و معين رو مي آورند. يعني در واقع آنها بهمنظور رهايي از اين شك و ترديد، به كار در حيطه اجتماعي ميپردازند. در اثر اين گرايش به كار، فمينيسم اجتماعي بوجود مي آيد و تاكيد آن نيز بر نيازهاي واقعي زنان در اجتماع است. فمينيست هاي اجتماعي پرداختن به مسائل حقوقي را ارجحيت نمي دادند. يعني بيشتر بر Social Work يا Social Action توجه داشتند. و همين كارهاي مشخص اجتماعي در حيطه اجتماعي ـ مانند خواست تامين اجتماعي و ارائه خدمات اجتماعي از طريق زنان ـ يك راه حل سكولار را در اختيار زنان مي گذاشت تا زنان بتوانند وارد فضاي عمومي بشوند. در واقع قدرت فمينيسم اجتماعي توانايي روبه رو شدن با نيازهاي فوري زنان و تلاش براي اصلاحات عملي را داشت. و در اين پروسه، زنان به قدرت شخصي از طريق عمل اجتماعي دست پيدا مي كردند.
در ادامه ميزگرد فريبا داودي مهاجر در ارتباط با جنبش زنان در ايران به سخنراني پرداخت. وي اذعان داشت كه هابرماس پس از بازگشت از ايران پس از جلسات متعددي كه با صاحبنظران و اساتيد داشت در پاسخ به خبرنگار روزنامه پرتيراژ ايتاليايي كه در باره آينده تحولات ايران پرسيده بود، گفت كه اگر واقعا خواهان اين هستي كه بداني آينده سياسي-اجتماعي ايران چه خواهد شد و آيا ايران مي تواند به سمت تحولات عميق اجتماعي پيش رود بهتر است كه جواب سوال خود را در اذهان زنان ايراني جستجو كني. بايد ببيني كه مطالبات آنها از خود، جامعه و حاكميتشان چيست؟ بايد ببيني كه زنان ايران در حوزه فكر و در حوزه عمل چه مطالباتي دارند. جواب هابرماس بهترين جواب براي كساني است كه در گفتگوها بيان مي كنند كه جنبش زنان فرع بر دموكراسي و فرع بر مردم سالاري و اصلاح طلبي است. به اعتقاد آنها چنانچه مطالبات اساسي مردم محقق شود، قطعا مطالبات زنان، مطالبات لائيك ها، مطالبات حاشيهنشينان شهري و همه گروه هاي مختلف برآورده مي شود. فريبا داوودي گفت به فرعي و اصلي كردن مطالبات چندان عقيده اي ندارد و نمي داند كه برخي چه طوري و با چه سليقه اي مطالبات مختلف اقشار مختلف اجتماع را اصلي فرعي مي كنند و پشت اين اصلي فرعي كردن ها چه اهدافي وجود دارد. وي در اينباره افزودنه تنها هابرماس بلكه تمام نظريه پردازان توسعه به اين امر توجه كرده اند كه چنانچه ما نتوانيم شكافهاي اجتماعي درون هر جامعه اي را فعال كنيم قطعا به انسداد خواهيم رسيد. چنانچه اصلاحات نتواند خرده جنبش ها ي اجتماعي ايران را فعال بكند قطعا به انسداد خواهد رسيد و يا رسيده است. اين حرف كه لوكوموتيو اصلاحات هميشه در حركت است حرف بيهوده اي است و فاقد بنيان تئوريك و قوي است. و مي توان گفت همين فقدان تئوريك در جنبش اصلاحات باعث خطاي استراتژيك اصلاح طلبان در پيشبرد اصلاحات شد. زيرا اينها فكر مي كردند خرده جنبش هاي اجتماعي يا بايد در آنها حل و جذب شوند و يا كاملا حذف شوند. نگاه اين چند سال اصلاح طلبان به جنبش دانشجويي نيز همينطور بود. آنها ميگفتند يا بايد با ما باشيد يا بايد حذف شويد.
فريبا داودي در ادامه بيان داشت كه اگر جامعه را به يك هرم تشبيه بكنيد در صدر آن هرم، شكافهاي كلان اجتماعي قرار دارد. شكافهاي كلان اجتماعي معمولا با گفتمان سياسي همراه است و بر يك تبعيض آشكار استوار است. مثلا جنبش اخير اصلاحات بر روي گفتمان مردم سالاري استوار بود و تبعيضي كه در آن وجود داشت تقسيم كردن اقشار مختلف مردم به خودي و غير خودي بود. و در پايين اين هرم جنبش هاي اجتماعي خرد قرار دارند. جنبش زنان در ايرا ن به شكل يك خرده جنبش فعال غيرآشكار عمل گرا وجود دارد. زمانيكه ما قادر باشيم اين جنبش هاي اجتماعي را بصورت متقاطع فعال كنيم مي توانيم ادعا داشته باشيم كه موتور و سوخت جنبش مادر و يا جنبش كلان اجتماعي را تقويت كرده ايم. به اعتقاد وي تمام كساني كه جنبش زنان را به حاشيه مي رانند و از حاشيه به متن نمي آورند به هر دليلي و با هر عنواني در واقع مطالبات اساسي جامعه و يا مطالبات گروه خود را با انسداد مواجه مي كنند و به همين دليل است كه شايد ما با واژه جديدي روبرو هستيم تحت عنوان انسداد جنسيتي در جامعه .
خانم داودي وجود تبعيض، ايجاد شبكه ها، و وجه اعتراضي را سه خصوصيات يك جنبش اجتماعي برشمردند. به اعتقاد وي زنان در چهار حوزه اساسي قدرت، ثروت، منزلت و اطلاعات داراي نابرابري اساسي با مردان هستند. كه به خصوص دو عنصر قدرت و ثروت زنان را از دستيابي به سازماندهي براي رفتن به سمت عمل اجتماعي دور نگه مي دارد. وي درباره شبكه ها به عنوان دومين خصوصيات جنبش اجتماعي بيان داشت كه خرده جنبش هاي اجتماعي ـ خرده جنبش ها به شكل مدرن نه متعارف ـ داراي خصوصيات خاصي هستند. در شبكه ها يكي از آنها قابل مشاهده است يعني اينكه مجموعه اي از گروه ها، احزاب، سازمانها، سايتها و روزنامهها ميبايست فعال شوند تا بتوانند مطالبات زنان را در بزرگراههاي اطلاعاتي به سمت يك عمل اجتماعي قرار دهند و گرنه ما هرگز قادر نخواهيم بود كه به سمت آن عمل پيش رويم. به اعتقاد فريبا داودي، اظهار نظر جلايي پور مبني بر اينكه به دليل عدم وجود ارتباط منطقي NGO ها با هم، جنبش اجتماعي نيستند از آنجا ناشي مي شود كه ايشان جنبش اجتماعي را از نوع متعارف و كلاسيك مي بينند نه از نوع مدرن. در ادامه وي در توضيح ويژگي سوم يعني وجه اعتراضي گفت كه بدون آن نمي توان به سمت عمل اجتماعي رفت. داودي افزود: ولي آيا وجه اعتراضي جنبش هاي سياسي با اجتماعي يكي است؟ مثلا اگر آقاي جلايي پور نقد مي كند و مي گويد كه شما جنبش اجتماعي نداريد به دليل اينكه وجه اعتراضي نداريد آيا وجه اعتراضي زنان بايد اين گونه باشد كه زندان بروند؟ وجه اعتراضي را بسياري در مورد مسئله زنان يا خرده جنبش هايي مثل جوانان و .. به اشكال ديگري مطرح مي كنند. يعني حتي مثلا آمار بالاي طلاق را وجه اعتراضي مي بينند. زماني كه حقوق و قوانين پاسخگوي مطالبات زنان نباشد، اتفاقي كه مي افتد آمار بالاي طلاق يا خودكشي و يا فرار دختران است و درست همين ميتواند وجه اعتراضي تلقي شود كه البته بقيه وجوه اعتراضي هم مانند چيزهايي كه خانم جلالي نام بردند مي تواند در اين قسمت قرار بگيرد. فريبا داودي افزود معمولا به دليل اينكه در ايران ما براي هر اعتراض مدني نياز به مجوزهاي كتبي داريم ـ مانند حركت اخير در پارك لاله براي مخالفت با خشونت زنان كه ممنوع شد ـ اعتراضات متوقف مي شوند. و چون فعالان اجتماعي معمولا در تعريف NGO خود را داراي بعد اجتماعي تعريف مي كنند كمتر مي توانند به سمت عمل اجتماعي متعارف بدون برداشت هاي سياسي حركت بكنند. زيرا يكي از مشكلاتي كه زنان ما در عمل اجتماعي دارند اين است كه خواستهاي اجتماعي زنان متوقف بر خواست سياسي مردان شده است. چون زنان همانطوري كه مي توانند حول شكاف اجتماعي زنان و مردان قرار بگيرند اما در شكافهاي اجتماعي ديگر هم فعالند. وقتي آنان در تبعيض بين زن و مرد اين شكاف را فعال مي كنند به يك هويت جمعي و به يك كنش جمعي مي رسند. كنش جمعي از شاخصههاي جنبش جديد زنان و بقيه جنبش ها در دنياست. فريبا داودي سپس به اين مسئله اشاره كرد كه گفتمان مرسوم جامعه ما پدرسالاري است و صحبت از پدرسالاري فراتر از جنس مرد است يعني در فرهنگ اقتدار و فرهنگ توسعه و در استبداد شرقي كه سالها در ايران حاكميت خود را نشان داده، نهفته است. يعني زماني كه با قدرت واحدي در طول تاريخ مقابله كرده ايم قدرت واحد ديگري را جاي آن نشانده ايم. اين گفتمان در جنبش هاي اجتماعي ما رد خود را بر جاي گذاشته و فعاليت هاي زنان و عمل اجتماعيشان را متاثر ساخته به شكلي كه وقتي گروههاي اجتماعي مختلف را به دور هم جمع مي كنيم گاهي اوقات مي بينيم كه باز نگاه مرجعيت طلب و تصديمعابانه اي وجود دارد. مثلا پريروز شما در يكي از روزنامه ها اين را ديديد. يكي از گروه هاي NGO زنان به نام شبكه ارتباطي زنان مي گفت كه ما برنامه مشخصي براي عملكرد باقي گروههاي زنان تدوين كنيم. فريبا در اعتراض افزود: مگر چنين چيزي ممكن است كه گروهي حتي اگر مقبوليت هم داشته باشد برنامه اي را براي همه با همه مدل هاي فكري و با همه مرزبندي ها مشخص كند؟
زيبا جلالي در ادامه صحبت هاي فريبا داودي مهاجر به ارتباط ميان عمل اجتماعي و جنبش زنان اشاره كرد. به نظر او هر جنبشي نياز به پشتوانه تئوريك دارد. جنبش اصلاحات، متاسفانه خالي از اين پشتوانه تئوريك بود. علاوه بر آن يك جنبش اجتماعي نياز به يك برنامه مشخص دارد و جنبش اصلاحات فاقد برنامه مشخص سياسي و اقتصادي نيز بود. در عين حال عمل اجتماعي زير مجموعه و به نوعي متدولوژي رسيدن به آن برنامه ها و پشتوانه تئوريكي است كه يك جنبش مي خواهد. وي ارتباط منطقي عمل اجتماعي با جنبش اجتماعي را اينچنين عنوان كرد كه عمل اجتماعي مي تواند خلا تئوريك و خلا برنامه يك جنبش را پر كند. اكنون در ايران بحث سر اين است كه زنان مسلما از عرصه هاي قدرت و ثروت و اطلاعات و ... حذف شده اند. در ايران و بسياري از كشورهاي ديگر شاهد اين حذف شدگي هستيم و در واقع حذف شدگي يكي از انگيزه هاي هر جنبش اجتماعي مي تواند تلقي شود. امروز بايد به ايجاد پيوند با فاعلان بالقوه اجتماعي بپردازيم. يعني از نظريه پردازان و دست اندركاران امور انتظار مي رود اولا به ايجاد يك برنامه مشخص و مدون بپردازند و در واقع با ايجاد پيوند به فاعلان اجتماعي، برنامه مشخص اجتماعي براي آن جنبش بوجود آورد.
در ادامه اين سخنرانيها يكي از حاضرين از فريبا داودي مهاجر سوال كرد كه يكي از نشانه هاي موفقيت در عملكرد جنبش هاي فمينيستي زنان در غرب، نهادينه كردن حقوق زن در خانواده است . اينكه نقش زنان در زير مجموعه نقش پدر خانواده بلكه كاملا برابر و مكمل آن در نظر گرفته مي شود. خانواده اصلي ترين ريشه يك جامعه است و نهادينه شدن ارزش ها در آن به نهادينه شدن آن ارزش ها در جامعه مي انجامد. چرا جنبش زنان در ايران در اين زمينه تا كنون موفق نبوده و چرا بسياري زنان حتي تحصيلكرده ما از اينكه در خانواده جنس دوم هستند احساس نا خشنودي نمي كنند، بلكه بي شرمانه از آن دفاع هم مي كنند به نظر شما چه راه حلي براي اين مشكل وجود دارد؟
فريبا داودي در جواب گفت كه زن از روز اول زن زاده نمي شود بلكه تربيت مي شود. زنان جامعه ما مانند زنان بسياري از جوامع تربيت مي شوند تا پدرسالاري را بپذيرند. گيدنز هم به اين مسئله اشاره مي كند مي گويد كه نكته محوري در مسئله زنان اين است كه جنس مرد و زن هر دو پدرسالاري را پذيرفتند و به سنت ها تن مي دهند. وبر هم به اين مسئله اشاره مي كند و مي گويد كه اين سنت گرايي كه در خانواده ها وجود دارد در واقع تن دادن به يك رويه رفتاري روزمره و عادي و پذيرفته شده است مثل همه نهادهاي اجتماعي ديگر كه نقش هاي خودشان را مي پذيرند. قدرت گاهي اوقات تنبيهي گاهي تشويقي و گاهي شرطي اعمال مي شود. در ايران گفتمان مردسالاري وجود دارد به دليل اينكه با قدرت تنبيهي از هرگونه تغيير اجتماعي و يا هر فكر ديگري براي تغيير جلوگيري مي كنند. مثلا در قوانين، حمايت تلويحي قانون از خشونت عليه زنان ديده مي شود. وقتي كه در قانون براي اثبات خشونتي كه روي زني اعمال مي شود هم بايد شهادت شهود و هم اقرار مرد وجود داشته باشد و هم پزشك قانوني نظر دهد و زماني كه قوانين تشديد كننده اي براي مرداني كه دست به خشونت عليه زنان مي زنند وضع و اجرا نشود، خشونت ادامه پيدا مي كند. قتل هايي تحت عنوان ناموسي در مناطق حاشيه اي كشور مي بينيد كه برادر يا پدر مجازات نمي شوند در اين صورت قدرت تنبيهي افزايش مي يابد. براي تغيير در خانواده نياز به تغيير در ساخت، سازمان، قوانين، الگوهاي فرهنگي، روحيات، اخلاقيات، طبقاتف پايگاه ها و قشر بندي هاي اجتماعي است، تغييراتي مداوم مستمر عميق و پايدار. ما چه طور مي توانيم بگوييم كه مي خواهيم در خانواده تغيير ايجاد كنيم در صورتيكه نه ابزارش و نه كارگزارانش در اختيار ما هستند.
سپس از زيبا جلالي سوال شد كه چطور مي شود پيوند بين عمل اجتماعي با جنبش اجتماعي را به وجود آورد؟ در ادامه نيز سوال هاي ديگري از سخنرانان مطرح شدو بحث در حدود ساعت 9 به پايان رسيد.
اگر به دنبال اين حركت، حركت هاي مشابه از سوي دانشگاه هاي ديگر صورت گيرد شايد تابوي فمينيسم حداقل ميان دانشجويان و اساتيد شكسته شود. البته ضعفي كه دانشگاهيان دارند اين است كه به جاي دعوت از فعالين؛ اغلب از افراد دانشگاهي دعوت مي كنند. در صورتي كه دانشجويان با اساتيد دانشگاه به اندازه كافي تبادل و گفتگو دارند و از اينرو شايد بهتر باشد براي شناخت بيشتر از تجربيات عملي اكتيويستها نيز از آنان دعوت بهعمل آيد تا چنين مباحثي در حوزه عملي براي دانشجويان ملموستر شود.