صداي زنان ، اجازه مردان

تريبون فمينيستي ايران: دوشنبه 12 مرداد 1383 – دوم اوت 2004

يادي از قمرالملوک وزيري در سالمرگ او: منصوره شجاعي

"وقتي کسي کنيزي مي خرد ودرمي يابد که او از قينات (1 ) است وظيفه دارد اورا پس دهد" (2)

"شهادت زناني که ندبه ميکننديا آواز مي خوانند مجاز نيست زيرا آن ها مرتکب اعمال منع شده گشته اند."(3)

"طبري درتاريخ خود نوشته است: دودختر خواننده به نامهاي ثبحه الحضرميه و هند بنت يامين به اين ترتيب موردمجازات قرارگرفتند که دستهاشان را بريدند و دندان هايشان راکشيدند که نه بخوانند و نه بنوازند."(4)

" عمر آواز کنيزکاني را مي شنود که دف هاي خودرا مي نواختند و مي خواندندکه : " زندگاني براي شادي ساخته شده است " خليفه آنهارابه خاطر اين کار ملامت و توبيخ ميکند."(5)

ميزان شگفتي و اعجابي که دراثر آگاهي از حضور چنين محدوديت ها يي درتاريخ موسيقي خاورزمين به دست مي آيد آنگاه بيشتر مي شود که با زناني مواجه مي شويم که شهرت بي مرگ و جاويدانشان بر صحنه تاريخ موسيقي اين ديار سايه اي سترگ افکنده است. باري موسيقي شکوفاي نکيسايي به سبب استمرار حملات و تهاجمات مختلف هر آينه در تهديد انهدام و اضمحلال به سر مي برد و هرازگاهي نيز همچون دوره صفويان و قاجاريان به لودگي هاي عمله جات طرب تبديل مي شد که درباريان را به ويژه از آن فيضي عظيم بود.

درهمين دوره خوانندگان زن که تحت عنوان "دسته هاي مطرب زنانه" معروف بودند هرچند خوش الحان و نيک آوا اما تنها در مجالس عروسي و ميهماني هاي بزرگ رجال حضور مي يافتند و حق الزحمه اي نيز دريافت ميکردند و کارشان فراهم آوردن انبساط خاطر درباريان و ميهمانان دربار بوده است. " يکي از اين خواننده ها بلوچ خان خانم است او در کاخ گلستان در حضور ناصرالدين شاه آواز مي خوانده است . مي گويند صداي اين زن آويزه هاي لاله ها را تکان مي داده و از مسافت بسيار دور شنيده مي شده است. (6) همين !

اما در اواخر دوره قاجار نشان از زني داريم که از تبار قينات است و از کنيه مراثي خوانان . زني که اوج تاريخ موسيقي ملي اين سرزمين بانام وي ثبت شده است. آري پررنگ ترين حضورزنانه در تاريخ موسيقي آوازي ايران متعلق به قمرالملوک وزيري است که با صداي "مخمل گونه اش " به تيمار آوازهاي زخم خورده تاريخ زنان نشست. و اين تيمارداري و آن مخمل گونگي را نه ارزان و راحت که بس گران و سخت به تحقق نشاند.

"چندسالي در قزوين بودم و در خلال اين مدت آوازه خوان معروفي شده بودم. مخالفت هاي شوهر و گرفتاري هاي محيط خرافاتي هيچکدام نمي توانست سد راه مقصود شود"(7)

روحي که دربدن نمي گنجد سرانجام راه به پرواز مي گشايد و بدينگونه در پاسخ به پيشنهاد استاد ني داوود براي حضور درجلسات تمرين ومشق موسيقي ، شوريده سر راه سفر پيش مي گيردتا که آواز مرغ سحر سردهد و هم صدا با عارف و عشقي و درويش خان تصنيف هاي وطني بخواند ودر گراند هتل با شمايلي دگرگونه و جديد به صحنه بيايد و حضورش را ، حضور مستقل زنانه و هنرمند ش را جسورانه اعلام کند.

" دراولين کنسرتي که داد به کلانتري جلب شد وبه او تاکيدکردند و التزام گرفتند که بي حجاب ظاهر نشود وبدون اجازه شهرباني صفحه ضبط نکند."(8)

خود نيز دراين باره چنين مي گويد:"پس از خاتمه کنسرت ترس مرموزي بر من مستولي شد. حدود چندهزار نفر در خيابان لاله زار جمع شده بودند. در بازگشت بيم آن داشتم که عده اي قصدجان مرا داشته باشند چون اخباري از اين قبيل به من رسيده بود وبيشتر مرا به توهم مي انداخت."(9)

جلال ميزبان نيز مي گويد:" شبي که ميخواست با سر باز جلو مردم بخواند، عده اي قصد کشتن او را داشتند." (10) آري درزماني که تنها مردان را راهي به کنسرت و موسيقي بود وتنها نوحه خواني و مرثيه سرايي کار زنان محسوب مي شد "دختر چهارده ساله اي که گيسوان طلاييش را به روي سينه اش افشان ميکرد، روزها دم پنجره اتاق مي ايستاد و آواز مي خواند."(11)

او همان دختري بود که از اوان کودکي با مادربزرگي که پس از مرگ مادر سرپرستي اورابه عهده داشت و روضه خوان دربار ناصرالدين شاه بود ، به مجالس روضه و مولودي خواني مي رفت و بي پروا از جمع بزرگان و به تقليد از مادربزگ و گاه حتي دوصدايي با او مي خواند وحضور شيرينش شور مجالس را افزون مي ساخت . واين بي ترديد خود پايه صداسازي وآواز خواني وي شد.

به تدريج و با هشياري تفاوت ها را شناخت و به جاي خواندن درمحافل دوستان و اقوام با نگاهي جدي به موسيقي و با حضور مستقل و جسورانه خويش به عنوان زن آوازه خوان در عرصه موسيقي چهره نمود. واين در زماني اتفاق مي افتاد که حتي "در موقع گردش وتفريح، يک طرف خيابان اختصاص به مردان داشت و طرف ديکر مخصوص زنان بود"(12).

صفحات تاريخ موسيقي ما لبريز است از سلوک و عادات مردمي و تکنيک ها و ظرافت هاي هنرمندانه آواز قمر. ليک افزون براين بايد به خاطر سپارد که آنچه قمر را بي مرگ و جاودان مي سازد، پيوند هنرمندانه اي است که ميان هويت مبارزاتي ، جنسيتي،عاطفي و هنري خويش ايجاد مي کند. آنجا که در جواب به تيمورتاش که پيغام فرستاده بود تا به خانه اش برود وبراي ميهمانانش آواز بخواند مي گويد : « به او بگوييد که من خودم تيمورتاشم.» (13) و آنجا که رييس شهرباني کرمانشاه پيغام مي دهد که شرط اجازه کنسرت اين است که به خانه ما بيايي و آواز بخواني ، قهرمانانه تمرد مي کند و همان دم به روي بالکن هتل محل اقامتش مي رود و شروع مي کند براي مردم به آواز خواندن و مي گويد : اين همان کنسرت من است. (14) و آنجا که در همدان به ملاقا ت عارف مي رود که مغضوب دولت وقت است و با خود به کنسرت مي آوردش و در پايان گلدان نقره اهدايي شاهزاده نيرالدوله را به اين هنرمند در تبعيد تقديم مي کند، (15) وآنجا که محبوبيتش در خواندن تصنيف هاي وطني عمال حکومت رضاخان را وا مي دارد که صفحه مرغ سحر را توقيف کنند واز بازار جمع کنند چون تشويق به انقلاب و شکستن ستمکار مي کند (16) ،و آنجاکه با تاج گل زيبايي بر گيسوان زيباي طلايي به صحنه گراند هتل مي رود (17) ، و آنجا که شخصا به ملاقات کلنل وزيري مي رود تا نام فاميل خويش را مستقلانه وبه دليل احترامش به کلنل از نام وي وام بگيرد و در شناسنامه اش بنويسد، (18) و آنجا که جسورانه از شوهر نادلخواه خويش جدا مي شود و شناسنامه اش را از نام وي پاک ميکند (19)، وآنجا که عاشق ميشود ، گريه ميکند ، در عروسي مردم فرودست مي رقصد و پايکوبي ميکند و آواز سرمي دهد ، در تمامي اين لحظات تنها وتنها زن هنرمند آزاده را به نمايش مي گذارد. زني که هرگز اجازه نداد تا جنسيت، استقلال، هنر، آوازه و عواطفش " توسط مردان مصادره شود."(20)

 

1- قينات : درروزگار بت پرستي در عربستان به دختران خواننده "قينات" يا "قيان" گفته ميشد.

2- هنري جورج فارمر. تاريخ موسيقي خاورزمين (ايران بزرگ وسرزمين هاي مجاور) ترجمه بهزادباشي . تهران :آگاه / 1366.

3- همان. ص. 75

4- همان.ص.90

5- همان.ص. 92

6- منصوره شجاعي . چهارده مردادخاموش 79. در "جنس دوم" ش. 8 . تهران : نشر توسعه/1379.

7- زهره خالقي . آواي مهرباني : (يادواره قمرالملوک وزيري ) تهران : دنياي مادر/ 1373. ص. 86.

8- همان.ص. 85

9- همان. .

10- همان. ص. 86.

11- شاپور بهروزي . چهره هاي موسيقي ايران . تهران: کتاب سرا / 1376.ص 194.

12-19٣. آواي مهرباني

20- اين عبارت را از فيروزه مهاجر وام گرفته ام.