75 ساعت کار خانگی در هفته
ماندانا سلحشور:شرق - چهارشنبه 24 تير 1383- 14 ژوئيه 2004
كار خانگى زنان ، كارى كه هيچ گاه پايانى ندارد و از قرار اجرتى هم ندارد چون شغل محسوب نمى شود . همه زنان كم و بيش با مشكل كارهاى يكنواخت روزانه خانه روبه رو هستند . كارهايى مثل نظافت ، آشپزى ، خريد ، رسيدگى به امور بچه ها، مهماندارى ، ... كارهايى است كه جوامع سنتى آن را جزء وظايف و نقش هاى زنان مى دانند و تصور مى كنند كه اين كارها از عهده مردان بر نمى آيد ، چرا كه آن را «كار واقعى » حساب نمى كنند . انجام وظايف تكرارى خانه ، براى تمام زنان لذت بخش و راضى كننده نيست ، زيرا بايد به تنهايى بار مسئوليت هاى شان را به دوش كشند . شايد يكى از دلايلى كه زنان به دنبال كار رسمى خارج از منزل نيستند همين امر است كه از آنها انتظار مى رود علاوه بر انجام وظايف شغلى شان ، مسئوليت هاى خانگى را هم بايد تواماً انجام دهند .
در حالى كه اگر تمام اعضاى خانواده - پدر ، مادر ، دختر و پسر- ضرورت كارهاى خانگى و ارزش اجراى منظم آن را درك كنند ، هيچ گاه با ديد تحقيرآميز به آن نگاه نمى كنند و آن را وظيفه يك فرد نمى دانند . وجدان خانواده حكم مى كند همان قدر كه هريك از افراد خانواده به كار و شغل خودشان ( كار رسمى ، آموزش ، تحصيل ، ...) اهميت مى دهند ، به كار زن و مادر خانواده به ديده احترام بنگرند و با برنامه ريزى منظم درصدد كمك به او برآيند تا بتواند ديگر استعدادها و توانايى هايش را ارتقا دهد . نكته مهم و اساسى اينجاست ، زمانى كه زن را به خانه و خانه دارى محدود مى كنند ، عملاً او را از اجتماع و مشاركت مستقيم او در جامعه محروم مى كنند . به طور كلى ، زنى كه مدام در فكر تهيه مايحتاج و نيازمندى هاى خانواده است ، ديگر فرصتى براى مطالعه ، آموزش و تفكر درباره ظرفيت ها و شايستگى هايش ندارد . لزوم نقش آفرينى زنان در جامعه تنها به دليل كسب درآمد و منافع مادى نيست ، بلكه براى فراهم آوردن موقعيت هايى است كه بتوانند از آن طريق جايگاه واقعى خود را در جامعه به دست آورند . در جوامع سنتى انتخاب و نوع كار بر اساس جنسيت ، زنان را محدود به گزينش كار «خانه دارى » مى كرد . همين نگرش در سال هاى بعد كه زن وارد اجتماع شد ، به صورت ديگرى يعنى تبعيض هاى شغلى نمود پيدا كرد و زنان را به سوى «كارهاى زنانه » سوق داد . شايد يكى از علل دير ازدواج كردن دختران ، مسئله عدم رغبت آنها به در خانه ماندن و پذيرش تعهدهاى خانگى است ، چرا كه احساس مى كنند بعد از چند سال درس خواندن و كسب مهارت هاى گوناگون اجتماعى _ فرهنگى بايد لاجرم پيشه خانه دارى را انتخاب كنند و دست از موفقيت هاى شغلى خود بردارند . گروهى از مردم «خانه دارى » را مشغله اى زنانه مى دانند كه نياز به تخصص و گذراندن دوره آموزشى خاصى هم ندارد . در حالى كه اداره امور خانه نياز به ساعت ها وقت و انرژى دارد . ميزان كاركرد زنان در خانه به طور ميانگين ۷۵ ساعت در هفته گزارش شده است كه حدود ۲۰ ساعت نيز از ميزان كارى يك كارگر شاغل در كارخانجات نيز بيشتر است . از آن گذشته زنان خانه دار انتظار دريافت حقوق ، پاداش ، مرخصى ، اضافه كارى ، و غيره ... هم ندارند . تنها چيزى كه آنها را به انجام كارهاى خانگى بر مى انگيزد ، آرامش ، علاقه و احترامى است كه بين افراد خانواده وجود دارد .
• تقسيم كار در منزل
لازمه پذيرش اصل تقسيم كار در منزل آن است كه مرد و زن از انجام كارهاى خانگى اكراه نداشته باشند و كارهايى مثل نظافت ، ظرف شويى ، بچه دارى ، دوخت ودوز و ... را كارهاى كاذب قلمداد نكنند ، بلكه در تمام امور _ از مراقبت از بچه ها گرفته تا وظايف خانگى _ با هم مشاركت و همكارى داشته باشند و اين تصور باطل را كه مرد به زنش «كمك » مى كند را به كنار بگذارند و باورهاى مربوط به نقش هاى كليشه اى و جنسيتى را تغيير دهند . زيرا پذيرش و انجام كارهاى خانگى به منزله پايين بودن منزلت آن در خانواده و جمع اجتماع نيست . تقسيم كار يعنى درگير شدن زن و مرد در اداره امور داخلى خانه . اين مشاركت به آنها كمك مى كند تا روابط جديدى بين خود برقرار كنند كه به بقاى ارزش هاى خانوادگى كمك شايانى مى كند . هنگامى كه زن و مرد مشتركاً وظايف خانه دارى و بچه دارى را به عهده مى گيرند ، رشد «فرديت » در آنها به صورت رشد جمعى ظهور مى كند و تاثير خود را در ديدگاه هاى فرزندان شان درباره ارزش كار در خانواده متحول مى كند . تا زمانى كه زنان نتوانند مسائل عمده جامعه خود را حل كنند، مسلماً نمى توانند ديدگاه هاى جنسيتى درباره نقش هاى اجتماعى و تقسيم كار بر اساس زن و مرد بودن را دگرگون كنند . تقسيم كار بايد اين فرصت را در اختيار زن قرار دهد كه بتواند با فراغ خاطر و توان كافى به كارى بيرون از خانه روى آورد . حال اين كار مى تواند جنبه صرف اقتصادى داشته باشد و يا فعاليتى براى پرورش توانايى ها و استعدادهاى فردى اش باشد .
لازم به ذكر است كه هدف از تقسيم كار در خانه ، بار كردن كار اضافى بر دوش مردان و يا ناديده گرفتن وظايف زنان در خانه نيست ، بلكه هدف يافتن روش هايى است كه بتوان با استفاده با آنها استعدادها و قابليت هاى هر دو نفر را به كار گرفت . مرد با پذيرش بخشى از وظايف خانگى اين امكان را مى يابد تا موقعيت زن را بهتر درك كند و از او انتظارات نادرست نداشته باشد . از آن طرف ، زنى كه وارد اجتماع و بازار كار مى شود ، ديد بهترى از روند رشد اقتصادى _ اجتماعى پيدا مى كند و مى تواند خواست هاى زنانه اش را با تامل و تانى بيشترى مطرح كند . تا هنگامى كه گروهى از افراد با ديد جنسيتى به كار زنان و مردان نگاه مى كنند و هرگونه پيشرفت جوامع امروزى بشر را ناديده مى گيرند ، در واقع بسيارى از نيازهاى دختران و زنان جامعه را كم رنگ جلوه مى دهند .
• مشاغل زنان
امروزه در بسيارى از خانواده ها زنان نيز هم پاى مردان كار مى كنند تا بتوانند نقش موثرى در بالا بردن سطح زندگى و رفاه اقتصادى خانواده داشته باشند . از آن جايى كه درآمدى كه مردان كسب مى كنند در اكثر موارد بيشتر از درآمدى است كه زنان به دست مى آورند، اين نگرش را در افراد ايجاد مى كند كه زن در صورت لزوم مى تواند از كارش دست بكشد . در حالى كه در بسيارى از خانواده هاى طبقات پايين جامعه اگر درآمد زنان متاهل نبود ، تعداد خانواده هاى فقير به مراتب بيشتر مى شد . مردسالارى نگرش اشتباهى است كه كم كم و به تدريج شكل گرفته است و براى تغيير اين نگرش ، به ديدگاه انسان سالارى تلاشى پيگير و بى وقفه از سوى تمام افراد جامعه و به ويژه زنان لازم دارد . با كنار گذاشتن زنان به دليل نگرش هاى تبعيض آميز گوناگون ، عملاً جامعه از نيمى از پتانسيل واقعى خود محروم مى ماند . علاوه بر آن عدم مشاركت دادن زنان در امور مختلف جامعه موجب يك بعدى نگرى و قضاوت هاى غيرقابل جبرانى خواهد شد . هنگامى كه خانواده به كار زن احتياج دارد ، مفاهيمى چون فرهنگ ، نگرش هاى كليشه اى ، تبعيض و مردسالارى بايد دچار دگرگونى و تحول شوند تا به اشتغال زن بهاى كافى داده شود . زنان با برگزيدن مشاغلى كه آنها را وارد چرخه اقتصادى جامعه مى كند ، مى توانند نقش عمده اى در پيشرفت فرهنگى _ اقتصادى ايفا كنند . برآوردن نيازهاى مالى زنان ، افزايش ارتباطات اجتماعى ، داشتن حق تصميم گيرى مالى، ايجاد خودباورى زنان براى كسب مشاغل مناسب ، داشتن درآمد مستقل ، از جمله انگيزه هايى است كه زنان را به بازار كار مى كشاند . در مواردى هم ، عدم برخوردارى از حداقل امكانات زندگى موجب تسليم شدن و وابستگى شديد آنان به مردان خانواده مى شود .
به طور معمول خانواده كمتر تحمل جاه طلبى زنان را دارد ، زيرا شغل و موقعيت اقتصادى زن ، او را از محيط خانه دور مى كند و وقت و انرژى او در جهتى صرف مى شود كه براى افراد خانواده ناخوشايند است . در اغلب موارد ، درصد همكارى لازم بين زنان و مردان شاغل در انجام امور خانه و خانواده وجود ندارد . طبق آمار به دست آمده ، مردان تنها ۱۵ - ۱۰ درصد از كارهاى خانه را انجام مى دهند و همين امر موجب مى شود كه بار مسئوليت اداره خانه و بچه ها بر دوش زنان بيفتد و آنان نتوانند از عهده مسئوليت هاى كارى خود برآيند . داشتن ديدى سنتى نسبت به مشاغل زنانه و اولويت دادن به نقش هاى همسردارى و خانه دارى ، فشار مضاعفى بردوش زنان مى گذارد كه هم وظايف شغلى و هم وظايف خانگى را برعهده بگيرند و در اين ميان با جسمى فرسوده و روحى ناتوان زندگى را به چالش كشند . علاوه برآن ، گروهى ديگر از زنان شاغل متاهل هم تمايل دارند همه وظايف و مسئوليت هاى خانه را شخصاً به عهده بگيرند ، براى آن كه افراد خانواده را از بار كارهاى خانگى رها سازند ، چه اين كارها را جزء وظايف زن خانه مى دانند و بر اين انديشه اند كه اگر هدف شان كسب موفقيت در عرصه هاى اقتصادى و مالى است ، بايد تلاشى دو چندان كنند . آنان ناگزيرند براى تاييد و اثبات فرديت خود مجدانه زحمت بكشند و تلاش كنند .
توسعه اقتصادى هر جامعه اى بدون توجه به نقش موثر زنان در توليد و بازپرورى امكانات امرى دشوار است ، زيرا زنان با ايفاى نقش مديريت مالى خانه ، تاثير فراوانى بر اقتصاد خانواده و در ابعاد وسيع تر ، در اقتصاد جامعه دارند . اشتغال براى زنان موجب افزايش عزت نفس و خود باورى شان از توانايى هاى بالقوه شان مى شود و مى تواند آنان را از پرداختن صرف به كارهاى يكنواخت خانگى برهاند . مادر و همسرى كه بتواند با ديدگاه درست و ارزشمندى مسائل و مشكلات خانواده را حل و فصل كند ، به طور حتم سلامت بيشترى _ هم به لحاظ جسمانى و هم به لحاظ روانى مى تواند براى كانون خانواده مهيا كند.