فضاهاي جنسي شده در سايه اخلاقيات «قدرت ساخته»

پروين. الف- تريبون فمينيستي ايران: سه شنبه 16 تير 1383- 6 ژوئيه 2004

چندي پيش در بخش کوک مخرب مقاله اي را از وحيد ولي زاده با عنوان « دوران اقتدارگرايي استاد بر دانشجو به سر رسيده است» به چاپ رسانديم که در نشريه دانشجويي چاربرگ ( از نشريت دانشکده علوم اجتماعي علامه طباطبايي) و در نقد برخورد يکي از استادان دانشکده نوشته شده بود. اين استاد از دانشجويان پسر و دختر خواسته بود که در کلاس در دو بخش مجزا از هم بنشينند که اين خواسته او با اعتراض دانشجويان مواجه شده بود.

نشريه دانشجويي چاربرگ در شماره اخير خود نيز نوشته يکي ديگر از دانشجويان را در اين باره به چاپ رسانده است که مي خوانيد.

 

چاربرگ: اتفاقي که سر کلاس درس استاد ...,به خاطرنشستن دانشجويان پسر و دختر در کنار هم, رخ داد را نمي توان تنها حاصل برخورد صرف يک استاد با دانشجو قلمداد کرد بلکه شايد بتوان مقاومتي دانست در برابر فراروي دانشجويان از يک الگوي واحد جنسي تعريف شده که اکنون پايه هاي آن روز به روز لرزان تر مي شود.

سال هاست فضاهاي دانشگاه هاي ما مانند ساير فضاهاي عمومي و آموزشي مان برمبناي سياست جداکردن جنسي زنان از مردان و به پشتوانه تفکري جنسيتي شکل گرفته اند. سياستي که از همان روزهاي نخست انقلاب با شعار مبارزه با امپرياليسم جهاني به ميدان آمد و ذهن جغرافيايي مان را پرواز داد تا عليه امريکا مبارزه کنيم ولي کمي بعد دريافتيم که امپرياليسم در بدن و موهاي زنان ما لانه کرده است و براي مبارزه با آن بايد شدت بيشتري به خرج داد. و به اين ترتيب با پوشاندن آن ها , با اخراج زنان مخالف آن, با انقلاب فرهنگي در دانشگاه ها و ادارات , با پرده کشيدن ميان زنان و مردان در کلاس هاي درس, با جدا کردن آن ها در اتوبوس ها , با منع دوستي دختران و پسران و ممانعت از قدم زدن ساده آن ها در خيابان ها و دستگيري متخلفان , با تعيين کردن رفتار زنانه و مردانه , مشاغل زنانه و مردانه , ورزش زنانه و مردانه ...و هزاران دستورالعمل جنسي ديگر براي حفظ اخلاقيات «قدرت ساخته» در اين مبارزه گام نهاديم و دايره کنترل جنسي «يکدست ساز» را با رفتار و پذيرشمان وسعت بخشيديم. و آنچه اکنون با آن در دانشگاه ها روبه رو هستيم, از دستاوردهاي اين مبارزه است!

 

اگر نگاهي به فضاي دانشکده خودمان بياندازيم در مي يابيم که اين فضاهاي جنسي شده محدود به کلاس درس نيست و بر رفتارمان نيز سايه افکنده و وجود اين رفتارها و فضاها را برايمان طبيعي جلوه داده است. همين رستوران دانشگاه راببينيد! ديواره حائل ميان فضاي مردانه و زنانه چنان اغواگر و فريبنده است که شخص را وا مي دارد بيش از بي توجهي به قسمت ديگر در پي نظرکردن به پشت اين حائل باشد.( بگذريم از اين که در دانشگاهي که تعداد دانشجويان مونث آن بيش از مذکر آن است فضاي اختصاص داده شده به زنان به رغم تغييراتي که به همين منظور دادند هنوز از فضاي اختصاص داده شده به زنان دانشجو کمتر است.) نمي دانم اگر روزي اين حائل برداشته شود چه فعل حرامي رخ خواهد داد که ما را به نقد و بحث درباره اين ديوار حائل نمي کشاند؟ شايد بگوييد: حالا مسائل مهم را رها کرده و به مسائل ناچيز پرداخته است اما به نظر من همين کوچک هاست که تحليل ها و نتايج بزرگي را هنگام ايجاد محدوديت هاي بزرگ تر برايمان پديد مي آورد. و باز هم ممکن است بگوييد اين کار به خاطر راحتي زنان است که بايد گفت چرا زنان بي آنکه حق انتخاب داشته باشند بايد براي تصميمي که برايشان گرفته شده سپاسگزار باشند؟

 

مثال ديگر حياط دانشگاه است. بسياري از دانشجويان دختر حتي با پوشش چادر که علاقه مندند در حياط دانشگاه بنشينند در جلسه اي عنوان کردند فضاي حياط دانشگاه مردانه است و احساس راحتي براي نشستن در آنجا را ندارند. اين همان حقانيت بخشي به جنس مذکر در به تصرف درآوردن فضاهاي دانشگاهي است. در اينجا قصد ندارم به مقابله با دانشجويان مذکرمان برخيزم بلکه به چرخه خشونت ناشي از اين فضاها نظر دارم که بر دانشجويان مونث ما سخت تر اعمال مي شود. در جايي که دانشجويان مذکرمان نيز به خاطر نشستن در کنار دختران در کلاس درس مورد مواخذه قرار مي گيرند هنگامي که خود آزادي عمل بيشتري مي يابند در نقش کنترل کننده هاي مکاني هم ظاهر مي شوند و سهم بيشتري طلب مي کنند و شايد از همين روست که دختران بايد علاوه بر شکستن اين فضا به خاطر تاثير گذاري بر نگرش و نگاه دوستان مذکر خود نيز به تلاشي مضاعف تن دهند.

 

زلزله بم را به ياد داريد؟ با وقوع زلزله بم , دختران دانشجوي داوطلب امدادرساني در منطقه زلزله خيز براي رفتن به اين منطقه با ممانعت روبه رو شدند ...و پسران دانشجو کمترين اعتراض را به اين مسئله نشان دادند. آيا اين همان پيروي از الگوهاي قراردادي نيست که زنان بايد مورد محافظت قرار گيرند و وارد کارهاي مردانه نشوند؟ اينجا هم شکل ديگري از کلاس غيرمستقيم درس نيست؟

سيگار کشيدن هم نوع ديگري از اين تبعيض است که دانشجويان مذکرمان اعتراضي به آن ندارند. ممنوعيت براي سيگار کشيدن در فضاهاي بسته نه تنها امري پسنديده که اقدامي در جهت حفظ سلامتي عموم است اما سوال اين است در جايي که اين مجوز در برخي از فضاهاي بيروني دانشگاه براي مردان فراهم است چرا زنان دانشجوي سيگاري در برابر قوانين و مقررات نانوشته قرار مي گيرند و از سيگار کشيدن منع مي شوند؟ به ياد دارم از يکي از کارکنان رستوران خبلي عادي پرسيدم :« کبريت داريد؟» چشم هايش چنان برقي زد و گفت :« مي خواهي سيگار بکشي؟ » , به او گفتم نه براي سيگار نمي خواهم اما داريد يا نه ؟ » در جواب گفت :« نه ندارم , اما مي خواهي سيگار بکشي؟!» مي بينيد همه مردان خود را صاحب اختيار زنان مي دانند. چه کسي چنين مشروعيتي رابه آنان داده است؟

 

وقتي استادي تعريف کرد که در دوران دانشجويي اش پرده در کلاس ها مي کشيدند بسياري ناباورانه به او نگاه مي کردند چه بسا نسل هاي آينده ما اگر بشنوند بخاطر نشستن کنار يک همکلاسي مذکر خود تذکر گرفته اند هم اين ناباوري را نشان دهند. واکنون با توجه به تلاش نسل هاي جوان تر در ساختارشکني اقتدار از طريق مطالبه هاي بيشتر براي داشتن حق انتخاب در نوع پوشش , در نوع رابطه, در تعيين مکان نشستن در کلاس و حياط و...دانشگاه , در نوع فعاليت دانشجويي در بيان و مکتوب کردن آزادانه تر خواسته ها و...مبارزه اي واکنشي و به تدريج عقلاني در برابر محدوديت سازي ها شکل مي گيرد. از همين رو نقد فضاهاي جنسي شده و شکستن اين فضاها به مثابه نمادهاي تبعيض زا , در حيطه کلام و عمل, ضرورت مي يابد. هم اکنون نيز پس لرزه هاي شکستن اين فضاها به گوش مي رسد, اگر بشنوند...!