زناني كه مرگ را در آتش جستوجو ميكنند
بيتا مهدوي: خبرگزاري سينا - دو شنبه 8 تير 1383- 28 ژوئن 2004
اتاق زير فريادهايش جان ميدهد،شب از نيمه گذشته است و او همچنان با مرگ دست و پنجه نرم ميكند.
از صورت زيبا و چشمان عسلي مهربانش تنها سياهي مچاله شده باقي مانده است. نگران كودكان خردسالش است، بيكسي و غريبي به دلش چنگ ميزند.
مرد با سبيلهاي تاب داده و سياه و رديف طلايي دندانهايش با چشمان ريز و منتظر با جثه سنگين در انتظار نشسته است. شرميدر حركات و رفتارش موج ميزند: «جلو چشم بچهها خودش را آتيش زد وقتي من رسيدم جزغاله شده بود، همسايهها به بيمارستان بردنش اما دكترا ميگن كارش تمومه، سوختگي بالاي 75 درصد. همه محل ميدونن خودش خواست! آخه تو ديار ما رسمه زنهايي كه نميتونن با شوهرشان بسازن خودشون رو آتيش ميزنن. به هر حال زن بايد از مردش حرف شنوي داشته باشد. مرد صاحب اختيار و نان آور خانواده است!
مدتها بود كه بيخودي بهانه ميگرفت و دعوا به پا ميكرد،البته چند بار هم تهديد به خودسوزي كرده بود ولي فكر نميكردم جيگر اين كارها را داشته باشد!
البته فكر كنم براي اين خودش را سوزاند كه دختر زا بود، پنج شكم زاييده بود؛ همه دختر. خوب ايلاتي جماعت هم پسر ميخواهد،اگه پسر نباشد اجاق آدم كور ميشه،خلاصه خدا خودش ببخشتش»!
زن وحشت زده و هراسان چشمان نيمه سوخته اش را گشود، نگاهش خيره روي صورت مرد باقي ماند. آخرين شيونش سياهي شب را تيغ ميزد، مرد چشمهايش را بست؛ براي فرار...
او از نمونه دختران، مادران و همسراني است كه به خاطر ناملايمات زندگي «گر» ميگيرند. در شعلههاي آتش ميسوزند و تا ابد خاموش ميمانند و تنها آتش از فريادهاي خاموششان خبر دارد.خود را آتش ميزنند تا مظلوميت خود را هوار بكشند و اينچنين مرگي جانكاه را تجربه ميكنند.
خودسوزي راهي خشن و بيرحمانه براي پاياندادن به زندگي است بدين گونه كه فرد آگاهانه با به آتش كشيدن جسم خود سعي ميكند حيات خود را قطع كند و به نظر ميرسد زنان بيش از مردان به اين شيوه متوسل ميشوند.
روانشناسان معتقدند خودسوزي در عين حال روشي نمايشي است، سوختگيهاي عميق و گسترده زجر فراوان براي خود شخص و خانواده اش رادر پي دارد و معمولاً منجر به مرگ بيمار ميشود.در مواردي نيز خودسوزي منجر به مرگ نميشود، ولي با برجا گذاشتن عوارض در بيمار ندامت دائمي ايجاد ميكند.
انگيزه خودسوزي در بين افراد متفاوت است آخرين تحقيقات انجام شده نشان ميدهد اختلالات رواني، فقر فرهنگي و اقتصادي، اختلافات عميق خانوادگي، نداشتن سرپرست، افسردگي، مسائل مالي و ازدواجهاي تحميلي از دلايل همه خودسوزيها است.
جامعه شناسان معتقدند كه خودسوزي بدترين شكل خودكشي است كه در واقع حاصل تعارض فرهنگي درون يك نظام اجتماعي به شمار ميرود. اين روند به خصوص در شهرهايي چون ايلام و كرمانشاه به صورت يك معضل اجتماعي تقريباً غيرقابل پيشگيري و كنترل در آمده است.
دختراني كه روزگاري ميبايست آيندهسازان اين مرز و بوم باشند، با چهرههاي سوخته و مچاله شده و غيرقابل تشخيص مرگ را لحظهشماري ميكنند.و آنها تنها قربانيان اصلي آسيبهاي اجتماعي در غرب كشورند.
«چشمه چاهي» مسؤول بخش سوختگي بيمارستان مصطفي خميني ايلام ميگويد: «ماهانه بهطور متوسط 10 مورد خودكشي در ايلام اتفاق ميافتد كه 6 تا 7 مورد آن دختراني هستند كه اقدام به خودسوزي كردهاند».
او علت روند رو به افزايش خودسوزيها را در ايلام ، فقر و فرهنگ پايين خانوادهها ميداند و ميگويد:«اكثر خانمهايي كه اقدام به خودسوزي ميكنند به خاطر رهايي از ازدواجهاي اجباري، فقر و محدوديتهايي كه خانوادههايشان به وجود ميآورند دست به اين كار ميزنند.
خانوادهها اكثراً پرجمعيت هستند مسائل اقتصادي به آنها فشار ميآورد و آنها وقتي به بن بست ميرسند خود را آتش ميزنند».
دكتر فرجام روانشناس اجتماعي در مورد خودسوزي ميگويد: «خودكشي در روانپزشكي، اورژانس محسوب ميشود. خودكشي مرگي است كه به دست خود فرد حاصل ميشود و يك عمل اتفاقي و بي معني نيست در واقع خودكشي راهي براي رهايي از يك مسأله يا بحران است كه شخص را شديداً رنج ميدهد» .
جديدترين آمارهاي منتشر شده در كشور نشان ميدهد كه در ايران روزانه 7 مورد خودكشي منجر به مرگ رخ ميدهد.
بر اساس همين آمار، مردها سه بار بيشتر از زنها خودكشي منجر به فوت ميكنند اين در حالي است كه اقدام خودكشي در زنها 4برابر بيشتر از مردها است و اين بدان معني است كه خودكشيهاي منجر به مرگ در مردها بيشتر از زنهاست.
خودكشي در بين افراد مرفه جامعه و افراد بسيار فقير جامعه شيوع بيشتري دارد.اعتياد، مصرف الكل، افسردگي، بيماري اسكيزوفرني و ساير بيماريهاي رواني از علل شايع خودكشي محسوب ميشوند .
بنابه نظر روانپزشكان اصولاً اختلالات خلقي حداكثر رابطه را با خودكشي دارند.مردها معمولاً با اسلحه گرم، حلق آويز خود يا پرش از بلندي خود را ميكشند در حالي كه زنها بيشتر با دارو و يا سموم يا به شيوه خودسوزي اقدام به خودكشي ميكنند.
بر اساس تحقيقات انجام شده، معمولاً خودسوزي به منظور اعتراض به وضع موجود از جنبههاي، اقتصادي، تحصيلي، اجتماعي، خانوادگي و مذهبي انجام ميشود. افرادي كه خودسوزي ميكنند غالباً قصد جلب توجه ديگران و مقامات مسؤول جامعه را دارند.
اصولا خودسوزي و انتخاب آتش براي خودكشي از چند ديدگاه مورد تأمل است.
گاهي آتش به عنوان يك نماد مورد توجه قرار ميگيرد و خودسوزي به عنوان يك فرهنگ غلط در بعضي جوامع شيوع بيشتري مييابد.وجود سابقه خودسوزي در افراد فاميل يكي از مواردي است كه با ميزان خودسوزيها نسبت مستقيم دارد .
گاهي نيز فرد بار منفي را در درون خود پنهان ميكند و سعي دارد تا براي ديگران اينگونه تداعي شود كه سوختگي در اثر يك حادثه رخ داده است نه به صورت عمدي.
در بعضي موارد ، شخص بر اين باور است كه با دست زدن به خودسوزي ميتواند گناهانش را از بين ببرد.
بر اساس تحقيقي كه توسط دانشگاه علوم پزشكي تهران انجام شده مشخص شده است ازميان 670 مورد سوختگي ارجاع داده شده به مركز پزشكي قانوني تهران، 25 درصد آنها دچار خودسوزي شده بودند.
به گفته دكتر فرجام، خودسوزي به هر دليلي انجام شود از نظر فردي و اجتماعي خسارات غيرقابل جبراني را بر فرد، جامعه و خانواده وارد ميسازد و به عنوان يكي از علائم آسيب شناسي اجتماعي همواره مورد توجه محققان علوم مختلف بوده است.
وي ميگويد: «در بسياري از موارد تشخيص سوختگي قبل از مرگ و بعد از آن بسيار ارزشمند است چرا كه در مواردي پس از بروز جنايت جسد مقتول آتش زده ميشود و متخصصان پزشكي قانوني با روشهاي خاصي ميتوانند خودسوزي را از آتشزدن مقتول تشخيص دهند».
مهمترين آمار در زمينه خودسوزي مربوط ميشود به خودسوزي در اهواز كه از 178 مورد خودسوزي منجر به فوت در فاصله زماني يكساله 84 درصد موارد زن و فقط 27 درصد مرد بوده اند و اين امر نشانگر آن است كه شيوع خودسوزي در زنان بيش از 5/5 برابر مردان است و بيشترين خودسوزي كه حدود 50 درصد از موارد را تشكيل ميدهد در گروه سني 11 تا 20 سال رخ داده است .
بر اين اساس حدود 57 درصد از افراد سوخته شده متأهل بوده اند و 42 درصد مجرد بين متوفيان ديده ميشود.از نظر سطح تحصيلات بيشترين موارد خودسوزي كه 66درصد بوده در افراد بي سواد ديده شده و در افراد بالاي ديپلم هيچگونه موردي از خودسوزي ثبت نشده است.از لحاظ شغل اكثريت افراد خانه دار بوده اند. افراد بيكار با 19/1 درصد، محصل با 7/8 درصد و شاغل با 3/9 درصد در ردههاي بعدي قرار گرفتهاند. از نظر محل سكونت، محل اقامت بيشتر افرادي كه خودسوزي كرده بودند اهواز بوده است.
تحقيقات انجام شده نشان داده است كه 35 درصد موارد بيماري شناخته شده رواني داشته اند.تمام خودسوزيها در منزل رخ داده و هيچ مورد خارج از منزل گزارش نشده است.در 162 مورد يا حدود بيش از 90 درصد نفت به عنوان ماده ايجاد كننده احتراق مورد استفاده قرار گرفته و در 15 مورد ديگر نيز از مواد ديگري براي خودسوزي استفاده شده است.
دكتر فرجام ميگويد:«متأسفانه آمار كساني كه دست به خودسوزي ميزنند در حال افزايش است و از آنجايي كه خودسوزي ميتواند ضررهاي جسمي، روحي، مالي و اقتصادي را براي خانواده در پي داشته باشد بايدعلل آن بررسي شود تا با شناخت علل بتوان در كاهش اين معضل اجتماعي اقدام كرد».
دكتر حسيني جامعه شناس در مورد خودسوزي ميگويد:«80 درصد خودكشيها در استان ايلام متعلق به زنان است و بيشترين نوع خودكشي خودسوزي است.
در واقع خودكشي زنان يكي از پديدههاي ناشي از خشونت خانگي عليه زنان است كه 30 تا 50 درصد از زنان توسط همسرانشان مورد اهانت و ضرب و شتم قرار ميگيرند».
تحقيقات انجام شده در ايلام كه بالاترين آمار خودسوزي را دارد نشان ميدهد كه در اثر تغيير ارزشها و معيارها نسبت به زنان، پدر و مادرها با دختران، شوهران با همسرانشان شرايطي را پديد آورده است كه در آن عدهاي آگاهانه دست به خودسوزي ميزنند.
حسيني ميافزايد:«خودسوزي با 40 درصد فراواني، رايجترين شيوه براي خودكشي است و در رتبه بعدي 30 درصد مربوط به مصرف دارو است».
وي تأكيد ميكند: «معمولاً افرادي كه دست به خودكشي ميزنند از لحاظ اعتقادي بسيار ضعيف هستند اما كساني كه خودسوزي را براي از بين بردن خود انتخاب ميكنند بشدت دچار ضعف مذهبي و ضعف شخصيتي هستند زيرا كه دردناكترين مرگ را براي خود انتخاب ميكنند.
اين افراد نميتوانند ارتباطي بين خود و ديگران ايجاد كنند و دريچههاي اعتماد به نفس را در خود ميبندند و تصميم به خودكشي ميگيرند و چون هراسي از مرگ ندارند، دست به خودسوزي ميزنند. سرنوشت خودسوزي، سرنوشتي محتوم و غير قابل تغيير، بدون راه فرار به سوي آينده است».
وي ميگويد:«آسيبپذير بودن زنان در جامعه به نسبت مردان به دليل عدم حمايت اجتماعي از آنها، زنان را در تنگنا قرار ميدهد و هر چند آنها از آستانه تحمل بالايي برخوردار باشند با عدم احساس امنيت در زندگي مواجه ميشوند و چون پناهگاهي ندارند، خود را از بين ميبرند.
بيشتر زنان براي جلب محبت ديگران دست به خودسوزي ميزنند و اگر زنده بمانند زندگي دردناكي را پيش رو خواهند داشت».
وي ميافزايد: «مرگ و مير ناشي از خودسوزي بالاي 75 درصد است و آنهايي هم كه خودسوزي ميكنند و زنده ميمانند آرامش ندارند و مرگ برايشان بهتر است زيرا افرادي كه خودسوزي كردهاند بعد از نجات به علت تغييرات زياد چهرهشان دچار مشكلات روحي ميشوند».
اين جامعه شناس معتقد است :«افرادي كه دست به خودسوزي ميزنند داراي خصيصههاي در خود فرو رفتن، خيالپردازي، گوشه گيري، انزوا طلبي و گرايش به تنهايي هستند و براي ابتلا به دلواپسي، افسردگي و رسوايي آمادگي بيشتري دارند».
وي تصريح ميكند:«فشارهاي اجتماعي غير قابل كنترل هستند بنابراين بايد به فكر پيشگيري و كاهش اين فشارها بود، بايد در بيمارستان سوانح سوختگي بخش روانپزشكي ايجاد شود، برخورد با اين بيماران خيلي مهم است، بايد زندگي آنها بي دغدغه باشد، بايد تسهيلات مالي براي آنان ايجاد شود تا بتوانند جراحي پلاستيك و ترميميرا انجام دهند.
اگر نتوانيم زيبايي صورت سوخته شده دختري را به او بازگردانيم، دچار افسردگي ميشود».
حسيني ميافزايد:«خودسوزي يا خودكشي كاملاً پديده اي ضد اجتماعي و نسبي است و زمان و مكان و شرايط در آن مؤثر است. كسي كه اقدام به خودسوزي ميكند در نگاه ما بيمار رواني است و نياز به حمايت دارد و اين در حالي است كه هيچ نهاد حمايتگري وجود ندارد، طي سالهاي اخير، تحقيقات زيادي پيرامون خودسوزي زنان توسط نهادهاي گوناگون انجام شده است. اما هيچكدام نتوانستهاند در حل اين معضل ثمربخش باشند. به عنوان يك جامعه شناس هميشه اين پرسش براي من مطرح است كه چرا درمبارزه با اين پديده اجتماعي موفق نيستيم».