کارگران عراق در مبارزه عليه خصوصي سازي و بيکاري

Anarchosyndikalis

يوني 2004

برگردان ناهيد جعفرپور

بسياري در جهان بعد از شروع جنگ و سرنگوني صدام حسين ، بر اين تصور بودند که اين حمله نظامي خواهد توانست همانطوري که وعده داده است دمکراسي و آزادي را در عراق برقرار سازد. اما امروز بعد از اين اشغال اوضاع مردم چگونه است و کارگران زن و مرد  چگونه زندگي مي نمايند ، مشکلي است که بسياري قبل از شروع جنگ به آن فکر نمي کردند. پاسخ دادن به بسياري از اين سئوالات مشکل تر از طرح خود سئوال است زيرا که ما در باره کشوري نظر مي دهيم که قبل از اشغال هم در نتيجه حکومت رژيمي غير دمکراتيک و ديکتاتور هيچگونه نهاد مردمي وجود نداشته است.مسلما ما بعنوان نيروهاي طرفدار سوسياليسم علاقمنديم بدانيم که آزادي هاي سنتي و مبارزات تا کنوني کارگران عراقي تا چه سطحي قرار دارند؟ و کلا جنبش کارگري در عراق از چه موجوديتي برخوردار است؟. متاسفانه در اين باره در حال حاضر اطلاعات زيادي در دست نيست به همين خاطر در اينجا تلاش خواهد شد طبق مدارکي که در دست مي باشد تا آنجا که امکان دارد در اين مقاله به مبارزات در جهت سوسياليسم و پهنه سياسي آن بخصوص در اين دوره اشغال اشاره نمود. در اين رابطه بيشتر تلاش مي گردد به بسياري از مدارک مدون موجود و گزارش هائي که از عراق در رسانه ها و اعلاميه هاي گروه ها و سازمانهاي عراقي درج مي گردد و بالاخره گزارش هائي از وضعيت کارگران عراقي توسط عراقيان طرفدار سوسياليسم و ...که در کشور هاي ديگر بسر مي برند، توجه نمود.  اکثر اطلاعات در باره اتحاديه هاي کارگري و فعاليت هاي سياسي راميتوان در دو حزب مهم عراق يعني حزب کمونيست عراق و حزب کمونيست کارگري عراق بدست آورد. اين دو حزب پر نفوذ و با قدرت مارکسيستي عراق هردو افکار مارکسيت و لنينيستي داشته و در حقيقت در فعاليت هاي سياسي و اجتماعيشان در رقابتي دائمي با يکديگر بسر مي برند و هر کدام تلاش دارند از طريق سازمان هاي خود در عراق مردم را بسيج نمايند. اتحاديه بي کاران عراق در رابطه نزديک با شورا هاي کارگري حزب کمونيست کارگري عراق قرار داشته و با هم فدراسيون شوراهاي کارگري و اتحاديه هاي کارگري عراق را به وجود آورده اند. هردو اين اتحاديه ها ماه هاست که کارگران عراقي را در مبارزاتشان سازماندهي مي نمايند. همچنين اتحاديه فدراسيون کارگران عراقي هم که بعد از سرنگوني رژيم صدام حسين تاسيس گشت در تمامي عراق بطوري فعالانه کار مي نمايد. اين اتحاديه کارگري هم از سوي سازماندهان حزب کمونيست عراق پشتيباني مي گردد. حزب کمونيست عراق قديمي ترين حزب سياسي عراق است و بعد از پايان دوره استعماري زير نفوذ بريتانيا،در سال 1934 تاسيس گشت. حزب کمونيست عراق تا ده ها سال و در تمامي دوران حکومت ديکتاتوري بعث( به مفهوم تولدي ديگر)  و بخصوص در دوره خونيني چون سال هاي 1963 تا 1968 تنها حزب در اپوزيسيون بوده و همواره اعضايش تحت تعقيب قرار داشتند. اين حزب با وجود سختي ها و تحت تعقيب بودن هاي مستمر گذشته اش اما از سال هاي 60 به اين طرف در يک اتحاد ملي کمونيستي عربي دولتي سهيم شده و از سال 1973 به بعد با وجود تمامي گذشته اش متحدا با حزب بعث در درون دولت "جبهه مترقي ملي" را به وجود آوردند که در رابطه با شوروي قرار داشت. سپس اين حزب مجددا در سال 1979 زماني که صدام حسين روي کار آمد از اين جبهه دولتي بيرون رفته و از زمان دستگيري هاي سال 1980 به بعد مجبور گشت زيرزميني گردد و فعاليت هايش بطور مخفي انجام پذيرد. آنها تنها مي توانستند در بخش شمالي کرد نشين عراق به فعاليت هاي خود بپردازند. اما بعد از دومين جنگ خليج فارس در سال 1991 بعنوان اپوزيسيون علني صدام حسين ظاهر گرديدند. همچنين حزب کمونيست کردستان امروز بخشي از حزب کمونيست عراق است که خواهان دمکراسي فدرالي بوده و در خودگرداني کردستان عراق سهيم مي باشد. حزب کمونيست عراق در ابتدا عضو کنگره ملي عراق بود و در سال 1992 در کنار  بسياري از احزاب کردي ديگر و گروه هاي مختلفي که همگي تحت فشار حزب ديکتاتور بعث قرار داشتند، بسر ميبردند. براي مثال ميتوان از سازمان شيعه " شوراي عالي انقلاب اسلامي در عراق " و "حزب اسلامي ال دعوا" نام برد. همانطور که ملاحظه مي کنيم حزب کمونيست عراق از همان ابتدا هيچگونه مشکلي در رابطه با همکاري با نيروهاي اسلامي بنياد گراي عراق نداشت. اين حزب متحدا با نيروهاي مختلف مذهبي و احزاب ملي، امروز در شوراي دولت عراق سهيم بوده و دبير اولش بعنوان نماينده شيعه ها و مردم مسلمان عراق تعيين گشته است. اين شوراي موقت در جولاي سال 2003 توسط جبهه اشغالگران انتخاب شد و بايد در سريع ترين موقعيت يک دولت طرفدار سرمايه داري را که از جانب مردم انتخاب شود را شکل دهد.اما حزب کمونيست کارگري عراق در سال 1993 از اتحاد چهار سازمان مارکسيستي به وجود آمد که چيزي در حدود 150000 عضو دارد و در بسياري از شهر ها بخصوص شهرهاي کرد نشين شمال عراق فعال است. اين حزب هيچگاه در مبارزات مسلحانه بر عليه ديکتاتور بعث شرکت ننموده و امروز هم مخالف به قدرت رسيدن شوراي موقت و مخالف اشغالگران و همچنين عملکرد هاي تروريستي مي باشد.حزب کمونيست کارگري عراق در مقابل اينکه بسياري از احزاب خلقي اپوزيسيون مخصوصا احزاب عربي و کردي و حزب کمونيست عراق و ژنرال هاي اسبق عراق و کارمندان دستگاه رژيم صدام بطور مستقيم در ابعاد متفاوت با خواست هاي متفاوت به پشتيباني رژيم بعث  پرداخته اند موضعي قاطع و مخالف گرفته است.تمامي اين احزاب و همچنين احزاب اسلامي و گروه هاي فعال ديگر که در کنگره ملي عراق متحد شده اند بعقيده اين حزب به سرمايه داري خدمت نموده و غير مستقيم باعث و باني استثمار کارگران و محرومان عراقي مي باشند. از سوي ديگر حزب کمونيست عراق با وجود اينکه مخالف جنگ مسلحانه براي سرنگوني صدام بودند اما بعد از سرنگوني در يک جبهه اي به همراه 13 حزب سياسي ديگر عراقي همکاري نمايند. و خواهان اين هستند که آمريکا   درآينده قدرت دولت و مجلس ملي عراق را به آنان محول سازد. استقرار دولت جديد عراق براي جولاي سال 2004 برنامه ريزي گشته است. اما در حال حاضر در مقابل نيروهاي اشغالگر مقاومت مردم نهفته است و شبکه ملي بنيادگرا در عراق به هيچ وجه علاقه اي به پايان جنگ در عراق ندارد. نماينده اين جنبش مقاومت مسلحانه در عراق جبهه است که در سال 1992 بوجود آمد و اتحادي است ميان عرب هاي ناسيوناليست و گروه هاي اسلامي که با اعلام جهاد اسلامي و جنگ مقدس در مقابل اشغالگران و همدستان داخليشان مبارزه مي نمايند.در اين جهاد مقدس هيچ سازمان کمونيستي عراقي که در پايان سالهاي 1980 از حزب کمونيست عراق جدا شده اند و بسياري از آنان در تبعيد بسر مي برند، سهيم نمي باشند. در مقابل ترور و اشغالگران همچنين شورا هاي کمونيستي و اتحاديه بيکاران عراق مبارزه مي نمايند. اتحاديه بيکاران اين شکل از مبارزه در عراق را "فشار مضاعف به عراق مي نامد و اعتقاد دارد که در نتيجه اين مقاومت هاي مسلحانه روز به روز زنان کمتري در عراق جرئت مي نمايند محل سکوني خود را ترک نمايند و به خيابان ها روند. آنان همچنين از ديگر اعمال خشونت بار در مسير اين مبارزه مسلحانه در عراق  راکشته شدن روزانه فعالين کارگري، تجاوزات جنسي به زنان و استفاده از زنان براي اهداف سياسي و ووو  مي نامند و اعتقاد دارند که از سوي ديگر برخي از گروه هاي خارجي و افراد مستقيما از گروه هاي اسلامي و ناسيوناليست پشتيباني مالي و سياسي نموده و با اين کار خشونت و استثمار را در عراق زنده نگه مي دارند. از ديد آنان اين مبارزات خشونت بار هيچگاه در خدمت منافع مردم عادي، کارگران و بيکاران در عراق نبوده و با وجوديکه از حق تعيين سرنوشت مردم عراق و مقاومت ملي سخن ميرود اما هيچيک از آنان و همچنين طرف ديگر يعني نيروهاي اشغالگر و نيروهاي مذهبي و ناسيوناليستي و ووو رابطه اي با زندگي واقعي مردم ، زنان ، کودکان، بيکاران، کارگران، يهوديان، هموسکسوئل ها و تمامي افرادي که مي خواهند آزاد فکر کنند و آزاد سخن بگويند و آزاد زندگي کنند و مخالف هرگونه خشونتي ميباشند، ندارند. همچنين فدراسيون اتحاديه کارگران که تحت تاثير حزب کمونيست عراق است نه تنها مخالف اشغالگران ميباشد بلکه بطور کلي هر گونه مبارزه مسلحانه را محکوم مي نمايد. اين فدراسيون در ماه مه 2003 با دعوت جنبش اتحاديه اي کارگران دمکرات که از سال 1980 بطور مخفي مبارزه مي نمودند توسط 400 فعال اين جنبش از 12 بخش مختلف تاسيس گشت. اين فدراسيون همچنين ترور هاي مسلحانه نيروهاي اسلامي و ناسيوناليسم را بر عليه اشغالگران و دستگاه اداري جديد رد مي نمايند. با توجه به نکات بالا هر دوي احزاب کمونيست عراق با شکل مسلحانه خشونت در عراق مخالف مي باشند. با اين وجود اما اتحاديه بيکاران عمليات نظامي و آکسيون هاي مستقيم اعتراضي و تظاهرات هاي ممنوع را اجرا مي نمايد که اکثرا از دو جانب اشغالگران و نيروهاي اسلامي مورد حمله قرار مي گيرند.                                                                        

طبق گزارش اتحاديه بيکاران در حدود 7 ميليون عراقي يعني 70% نيروي کار عراق بيکار هستند و اين باعث گرسنگي گسترده و بيخانماني گشته است زيرا که اين بيکاران هزينه هاي زندگي خانواده مثل مسکن و غذا و بهداشت و آموزش را نمي توانند بپردازند که چيزي در حدود ماهانه 500 يورو ميباشد، آواره بيابان ها و آلونک ها در گرسنگي بسر ميبرند. گزارش هاي رسمي ايالات متحده و بانک جهاني تنها از 50% بيکاري خبر مي دهند . اين آمار از اين جهت غلط است که آنان از 24 ميليون جمعيت اين کشور حرکت مي نمايند و نه از تعداد کل شاغلين. از آنجا که در حال حاضر دولتي در عراق وجود ندارد و هيچ نهادي که بخواهد به بيکاران کمک نمايد ، بخش بزرگي از جمعيت از طريق کارهاي غير قانوني و يا از طريق برنامه سازمان ملل متحد " غذا براي نفت" خود و خانواده خود را تغذيه مي نمايند.  نيروهاي اشغالگر و هم دستانشان زندگي جامعه عراق را به نابودي کشانده و در اثر سالها حکومت ديکتاتوري و جنگ هاي متفاوت سرچشمه هاي ثروت مردمي و خدمات همگاني منهدم شده و شبکه هاي سنتي کمک به مردم زير فشار از بين رفته و مردم استثمار زده به قعر بدبختي و فلاکت رسيدند. ميليون ها انسان چشم انداز يک زندگي انساني و درخور انسانيت را از دست داده و بسياري از حق حتي مسکني انساني محروم شده اند. در بغداد بطور مثال در 24 ساعت کمتر از 8 ساعت الکتريسيته وجود دارد و وضعيت دسترسي به آب آشاميدني اسفناک تر از برق مي باشد. بطوري که در جنوب کشور وبا و بيماري هاي خطرناک واگير شيوع نموده است. همچنين امنيت هاي انساني و اجتماعي روز بروز در نتيجه خشونت هاي اشغالگران و نيرو هاي اسلامي و ناسيوناليست از کنترل خارج گشته و فعالين و بخصوص زنان مورد حمله هاي وحشيانه قرار مي گيرند. تنها در حدود 1000 کودک در اثر پرتاب نارنجک هاي اخير بکلي ناقص گشته اند. اين گونه نارنجک ها با وجود اينکه از جانب مراجع بين المللي ممنوع گشته اند ولي آمريکائي ها همواره از آن استفاده مي نمايند. درصد مرگ و مير کودکان در عراق سابقا چيزي حدود 5/4 تا 5% بود و زاد و ولد هم به همان گونه درصدي حدود5/4 درصد داشت و نيمي از جمعيت جوانتر از 15 سال بود و عمر متوسط طبق آمار منتشر شده در آلمان در سال 1978چيزي در حدود 67 سال بود. با وجود اينکه 85% مردم از آموزش برخوردار شدند ولي درصد بيسوادي در مردان 45% بوده است. 75% زنان عراقي  از قدرت خواندن و نوشتن محرومند. زنان عراق هم چون ساير کشور هاي جهان در شرايط پدر سالار و خشونت هاي ناشي از آن بسر مي برند و نه تنها مورد خشونت هاي جنسي قرار مي گيرند بلکه با نام دفاع از شرف و حيثيت تلاش مي گردد آنان را از جامعه و فعاليت هاي آن جدا نموده و جامعه را بر مبناي جنسيتي مذهبي تقسيم نمايند. قتل هاي ناموسي روز به روز در عراق بيشتر گشته و زنان بيشتري در اين شرايط نابرابر زير ستم هاي چندگانه له مي گردند. سازمان زنان و آزادي زنان عراق خواهان تنها آزادي زنان نبودي بلکه خواهان جدائي کامل دين از دولت مي باشند.                                                                           

اتحاديه بيکاران گزارش مي دهد که زنان فعال شناخته شده از ترس کشته شدن توسط اسلاميست ها در يک جاي مشخص بيشتر از چند روز اقامت نمي نمايند. همچنين سرنوشتي هم دامنگير سازمان برابري و آزادي زنان عراق مي باشد. که در سال 2003 توسط حزب کمونيست کارگري تاسيس گشت. سازمان هاي زنان ترس دارند که سازمان هاي اسلامي بنيادگرا روز به روز موفق گردند قوانيني را به دولت تحميل نمايند که حقوق زنان را زير پاي نهد بطور مثال در سال 2004 شوراي موقت دولت خانون حمايت از خانواده را لغو نمود و قوانين خانواده بر طبق شريعت اسلام را جايگزين آن نمود. خرجي را که سازمان ملل متحد براي بازسازي عراق مبنا بر مبلغي در حدود 66 ميليارد ارو اعلام نموده است باعث ميگردد تا بخش اعظم ذخاير طبيعي و ثروت اجتماعي اين کشور به تاراج رود. در حدود 300 ميليارد يورو را عراق بايد بابت قروض خارجي و بازسازي دو جنگ خليج ( ايران / عراق و عراق/کويت )  بپردازد . مضاف بر اينکه 12 سال تحريم اقتصادي جاي پاي بسيار سنگيني را بر روي زندگي زحمتکشان اين کشور نهاد.                        

 

بعد از سرنگوني و انحلال ارتش در حدود 400000 سرباز ارتش عراق به جمع بيکاران پيوست. و 80% محل هاي کار در اثر ورشکستگي و بسته شدن شرکت ها وووو بيکار شدند. اعتراضات گسترده کارگران و بيکاران روز به روز دامنه وسيع تري به خود ميگيرد. مثلا در کارخانه بزرگ دوچرخه سازي عراق کارگران به اعتصاب پرداخته و دست از کار کشيدند. با اين کار خود موفق گشتند که حقوق هاي عقب افتاده خود را گرفته و اضافه حقوق در يافت نمايند. قبل از جنگ درآمد سرانه مردم ماهي 200 يورو بود در حاليکه در مناطق آزاد تجاري کشور همسايه ايران درآمد سرانه کارگران ماهي 100 يورو بود. بسياري از متخصصان و کارگران فني به کشور هاي ديگر براي کار گسيل گشتند. از سوي ديگر شرکت ها کارگراني از جنوب شرقي آسيا با مزدهاي بسيار ارزان تر به عراق وارد مي نمايند تا بدينوسيله شرکت ها را بازسازي نمايند. براي مثال يکي از شرکت هائي که براي بازسازي مناطق نفتي ايجاد شده کارگران عراقي را اخراج و به جاي آنان کارگران مزد ارزان جنوب شرقي آسيا را استخدام نمودند. در هر شرکتي که بيش از دو روز اعتصاب ادامه يابد فورا کارگران اخراج گشته و کارگران ارزان خارجي بکار گرفته مي شوند.شوراي موقت اعلام نموده است که بازسازي عراق 10 سال طول خواهد کشيد. کنگره آمريکا چيزي در حدود 18 ميليارد يورو را براي بازسازي اختصاص داده است. و در حدود 200 ميليارد دلار اين بازسازي تخمين زده شده است.با وجود خرج اين چنين پول هاي عظيم طبق گفته وزير کار عراق هيچ کشوري در جهان تا به اين اندازه کارگرانش و مردمش در مقابل بيکاري بيچاره نبوده و تقريبا کمک هاي اجتماعي صفر مي باشد و بيکاران يا بايد از راه خلاف به زندگي ادامه دهند يا دسته جمعي انتحار نمايند. قرار است با وجود اين بدبختي مردم در حدود يک ميليارد دلار خرج ساختن ساختمانها و پارک ها در بغداد گردد. در آپريل 2004 کنسرن نفتي شل و چند کنسرن ديگر در لندن جلسه اي برگزار نموده و در آنجا تصميم گرفتن که اقتصاد عراق را سريعا خصوصي سازند. به اين علت هم نماينده اين کنسرن ها با شوراي دولت موقت و نيروهاي اشغالگر در همان ماه نشستي برگزار نموده و به توافقاتي رسيدند. در اکتبر 2003 اولين ليست توسعه عراق مبني بر فروش تمامي شرکت هاي دولتي عراق به بخش خصوصي اعلام گرديد و در نتيجه بخش هاي صنعتي سمنت سازي ، کودشيميائي، گياهان، و دارو سازي به حراج گذاشته شد. همچنين در بخش صنعت استخراج فسفات و ساير ذخاير معدني و شرکت هواپيمائي عراق  به حراج گذاشته شد. در سپتامبر 2003 جواز 100% حق تجارت در عراق و حمل و نقل کالا ها به خارج و خروج تمامي سود حاصله به خارج به شرکت هاي خارجي اعطا گرديد. البته بخش صنعت نفت در اين قرار داد قيد نگشته است. در کنفرانس بين المللي که هفتگي در لندن برگزار مي گردد تمامي اموال دولت عراق به حراج گذاشته شد. در يکي از اين کنفرانس ها  کنسرن هاي  اکسون موبيل و دلتا ايرلانز و آمريکن هوسپتال گروپ، تمايل به خريداري شرکت هاي عراقي را اعلام نمودند. کنسرن بزرگ " آليانت تشسيستم " سازنده تسليحات خرد نظامي بزرگترين استفاده از جنگ عراق را نمود. کنسرن "بشتل" با چيزي حدود 35 ميليون يورو قرار دادي براي بازسازي عراق با شوراي موقت بست. اين شرکت در سال 1983 قرار دادي براي بازسازي چاه هاي نفت بست که قرار دادي بود مستقيم ميان رامسفلد و صدام حسين. کنسرن بوئينگ دومين کنسرن متعلق به وزارت دفاع آمريکا و مهمترين پشتيبان انتخابات رياست جمهوري جرج بوش يکي ديگر از خريداران شرکت هاي عراقي است. شرکت دينکورپس بازسازي پليس و دادگستري عراق را بعهده گرفته که در حدود 50 ميليون يورو سود نصيبش خواهد شد. مبلغ 680 ميليون يورو براي بازسازي به شرکت هالي بورتون داده شد. شرکت بزرگ آمريکائي لوک هد وابسته به وزارت دفاع آمريکا و پشتيبان ديگر انتخاباتي جرج بوش از در بازسازي عراق سهيم مي باشد. صدها کنسرن و شرکت بزرگ آمريکائي ديگر از اين خان گسترده غنيمتي را نصيب گشته اند که از حوصله اين مقاله خارج است.                      جنبش کارگران و بيکاران عراق در نتيجه خصوصي شدن هر چه بيشتر عراق و اخراج هاي دسته جمعي زندگي بسيار وحشتناکي را مي گذرانند و ابعاد اين فاجعه روز به روز وخيم تر مي گردد. بانک جهاني در  اکتبرسال 2003 به دستگاه اداري اشغالگران در عراق براي بستن 200 شرکت دولتي عراق اخطار نمود و افزود که اين کار باعث مي گردد بيکاري آنچنان گسترده گردد که ثبات اين کشور از بين برود و منافع آنان به خطر افتد.  بطور مثال کارفرماي کارخانه جات بخش صنعت نفت" ال دورا " اعلام نمود که مجبور است نصف از 3000 کارگر خود را اخراج نمايد. اين بيکاري سطح دستمزد ها را بصورت وحشتناکي نزول داده است. کارگران بخش صنعتي نفتي و غير نفتي مجبورند روزانه 13 تا 14 ساعت براي ماهي 60 يورو کار نمايند. امنيت هاي کاري به هيچ عنوان وجود نداشته و امنيت محيط هاي کاري زير خط استاندارد هاي بهداشتي و کاري بين المللي است. طبق گزارش فدراسيون اتحاديه هاي کارگري عراق در حدود 350000 عضو اين اتحاديه ها بيکار ميباشند و از کمک هاي حزب کمونيست کارگري برخوردارند. در دسامبر سال 2003 تمامي اتحاديه هاي کارگري مجبور بودند خود را منحل نموده و از شوراي دولت موقت اجازه تاسيس مجدد دريافت نمايند. اما در عراق هم مانند ساير کشور هاي عربي تنها يک اتحاديه کارگري اجازه کار قانوني دارد به همين منظور در ژانويه 2004 شوراي دولت موقت تصميم گرفت اجاز باز تاسيس به تنها فدراسيون اتحاديه کارگري بدهد و به عنوان تنها اتحاديه رسمي وجود داشته باشد.  دليل جواز گرفتن اين فدراسيون با وجود اينکه تحت تاثير حزب کمونيست کارگري است اما از آنجا که سابقه کار با حزب بعث را نداشته جوازش صادر گرديد.  ساير اتحاديه ها همچنان چون سابق بدون جواز دولت بکار خود مشغول بوده و به تجهيز کارگران بر عليه مناسبات حاکم مي پردازند. در جولاي امسال قرار است از طرف وزارت کار به شورا هاي کارگري درون اين فدراسيون قوانين کار جديد دولت موقت ابلاغ گردد. از سوي ديگر گره هاي اسلامي هم براي جلب کارگران دست به تاسيس اتحاديه هاي کارگري اسلامي زده اند. فدراسيون اتحاديه هاي کارگري عراق  کارگران کارخانه هاي بزرگ  چرم سازي و کفش سازي و روغن سازي را زير چتر خود دارند. همچنين سازماندهي کارگران در بخش بهداشتي  و در سازمان مسافر بري ترن هاي عراق و شرکت هاي صنعت نفت و گاز  و خياطي و نساجي را بعهده دارند.  همچنين اتحاديه هاي کوچک ديگري براي بيکاران در عراق وجود دارد که مثلا در ناصريه 15000 عضو دارد و همچنين اتحاديه بي خانمانها و خانواده هاي بي درآمد و اتحاديه کارگران کشاورزي و اتحاديه کارگران صنعت نفترا ميتوان نام برد . کارخانه جات و شرکت هاي باز تاسيس شده خصوصي شروع نموده اند کارفرمايان بعثي اسبق را دو باره به کار مي گيرند. در ژانويه امسال کارگران شرکت برق عراق ساختمان مرکزي شرکت را محاصره نموده و کارفرماي اسبق خود را که جلوي کار اتحاديه کارگري را سد نموده بود ،جلوي در ورودي شرکت مضروب نمودند. و اتحاديه نيروگاه برق اعلام نمود که در صورت ادامه تهديدات و نپرداختن حقوق معوقه کارگران ، برق بصره را کاملا قطع خواهند نمود. همچنين اين اتحاديه خواستار مزد برابر براي زنان کارگر و مقرارات بهداشتي براي امنيت کارگران گشت. آخر ماه مارس 2004 تعداد بيشماري از کارگران کارخانه هاي ال اسکندريه براي اضافه حقوق دست به اعتصاب و اعتراض زدند. بعد از روي کار آمدن شوراي موقت دولت مجددا تمامي مزدها تقليل يافت. وحداقل مزد ماهانه از ماهي بين 60 تا 220 يورو در ماه به 40 يورو تغيير نمود. از سال 2004 دستگيري ها و فشار بر روي فعالين کارگري شدت يافته و بطور مثال از ابتداي امسال فعالين اتحاديه هاي کارگري هم از سوي اشغالگران و هم از سوي گروه هاي اسلامي مورد ضرب و شتم و تعقيب قرار گرفته اند. تنها در جولاي 2003 در حدود 3000 اعتصاب و تظاهرات کارگري انجام شده از سوي اسلامي ها کارگران با سنگ مضروب گشتند و  در تظاهرات بزرگ  اتحاديه بيکاران در بغداد مورد حمله اسلامي ها قرار گرفتند. تنها از جولاي تا اوت 2003 اتحاديه بيکاران 45 اعتصاب عمومي را سازماندهي نمودند که در نتيجه 55 عضو اين اتحاديه توسط ارتش دستگير گشتند. در نوامبر 2003 دبير اول اتحاديه دستگير گشت که اين دومين دستگيري وي بود. در نوامبر 2003 دفتر اتحاديه مورد حمله ارتش قرار گرفت و سربازان دو اسله کمري پيدا شد و با وجود اينکه آنان جواز داشتن ولي دچار مشکلات بسيار گشتند.در دسامبر 2003 سربازان ارتش آمريکا دفتر مرکزي اتحاديه کارگري بغداد را محاصره نموده و بسياري از پرونده هارا مصادره نموده و 8 نفر از فعالان را دستگير نموده و با دستبند با خود بردند. کارگران اجبارا خود را مسلح نموده اند تا بدينوسيله از خواسته هاي خود در مقابل اشغالگران دفاع نمايند. مثلا در اکتبر سال 2003 کارگران کوره آجرپزي بغداد تظاهرات بزرگي را سازماندهي نمودند و در اين تظاهرات خواستار اضافه حقوق گشتند( حقوق در يافتي روزانه آنان براي 14 ساعت کار 5/1 يورو ميباشد) . در ابتدا کارگران مجبور به عقب نشيني شدند ولي مجدا به دفتر مرکزي رفته و آنجا را زنجير وار محاصره نمودند در نتيجه کارفرما مجبور شد مزد روزانه آنان را 500 دينار يعني 50 سنت افزايش دهد. در ژانويه 2004 نيروهاي اشغالگر چندين کارخانه بزرگ را مثل کارخانه آلمينيم سازي و چند کارخانه مشابه ديگر را بزور از کارگران تخليه نمودند چون تصميم داشتند در آنجا دفتر هاي دستگاه اداري خود را مستقر سازند. ولي کارگران کارخانه ها را محاصره نموده و اعلام نمودند براي خراب کردن کارخانه بايد روي سر آنها خراب شوند. و در کارخانه ها ماندند و از موجوديت زنده بودنشان دفاع نمودند.                                                                            

کارگران عراقي هر روزه در مبارزه اي وحشتناک و سخت ميان مرگ و زندگي بسر ميبرند . به اين لحاظ وظيفه تمامي انسانهاي مترقي و نيروها و سازمانهاي سياسي ساير کشور هاي جهان است که صداي آنان را بگوش جهانيان رسانده و از منافع آنان دفاع نمايند. همبستگي با جنبش کارگري عراق وظيفه تمامي طرفداران جنبش کارگري و جنبش سوسياليستي خاور ميانه  و ساير مناطق جهان مي باشد.                                                        

حمله به منافع هر زحمتکشي حمله به منافع کل بشريت است.

منابع مورد استفاده :

Allgemeines Syndikat der FAU-IAA Koblenz Postfach 20 10 06, 56010 Koblenz (Germany) askoblenz@anarchosyndikalismus.org, fauko@fau.org, http://anarchosyndikalismus.org/koblenz.htm

Freie ArbeiterInnen-Union (FAU) http://www.fau.org

Internationale ArbeiterInnen-Assoziation (IAA) http://www.iwa-ait.org LITERATURANGABEN

Originalquellen:

Berichte der britischen Gewerkschaftsdelegierten Ewa Jasiewicz, die sie unter anderem für "Occupation Watch" verfasst hat (http://www.occupationwatch.org; http://www.infoshop.org/inews/stories.php)

Berichte der Irak-Delegationen von "US Labor Against The War" (USLAW) (http://www.uslaboragainstwar.org/) zum Beispiel im "Pacific News Service", 10. Dezember 2003, San Francisco, USA (http://pacificnews.org)

LabourNet-Themenseite zum Gewerkschaftskampf im Irak (http://www.labournet.de/internationales/iq/gewerkschaft.html)

Veröffentlichungen der "Irakischen Kommunistischen Partei" (ICP) (http://www.iraqcp.org/), der "Irakischen Gewerkschaftsföderation" (IFTU) (http://www.iraqitradeunions.org/) und der "Gewerkschaft der Arbeitslosen im Irak" (UUI) (http://www.uuiraq.org), sowie der "Arbeiterkommunistischen Partei des Irak" (http://www.wpiraq.org)

Zeitschriftenartikel (Auswahl):

"Alternative Libertaire" (No.29/Octobre 2003, http://alternative.lautre.net)

"Direct Action" (No.30/Spring 2004, Solidarity Federation - IAA, http://www.direct-action.org.uk, http://www.iwa-ait.org)

"Wildcat" (Nr. 69 / Frühjahr 2004, http://www.wildcat-www.de)

Weitere Texte über die Hintergründe des Irak-Kriegs:

http://anarchosyndikalismus.org/oel1.htm, http://anarchosyndikalismus.org/irak.htm Einige soziale und politische Organisationen im Irak:

FWCUI = Federation of Workers Councils and Unions in Iraq (Föderation der Arbeiterräte und Gewerkschaften im Irak) [beeinflusst von der rätekommunistischen WPI]

ICP = Iraqi Communist Party (Irakische Kommunistische Partei) [traditionelle, nationalistische Marxisten-Leninisten]

IFTU = Iraqi Federation of Trade Unions [auch: FTUI] (Irakische Gewerkschaftsföderation) [2003 auf Einladung der seit 1980 im Untergrund aktiven "Demokratischen ArbeiterInnen-Gewerkschaftsbewegung" (WDTUM) gegründet, beeinflusst von der staatskommunistischen ICP]

OWFI = Organisation for Women´s Freedom in Iraq (Organisation der Freiheit von Frauen im Irak) [beeinflusst von der rätekommunistischen WPI]

WPI = Worker-communist Party Iraq [auch: WCPIraq] (Arbeiterkommunistische Partei des Irak) [moderne, rätekommunistisch geprägte MarxistInnen]

WDTUM = Workers’ Democratic Trade Union Movement (Demokratische ArbeiterInnen-Gewerkschafts-Bewegung) [traditionell antikolonial und antimonarchistisch, seit 1980 im Widerstand gegen das Baath-Regime, seit 2003 Teil der neu gegründeten IFTU]

UUI = Union of the Unemployed of Iraq (Gewerkschaft der Arbeitslosen im Irak) [steht der rätekommunistisch beeinflussten WPI nahe; eng verbunden mit der FWCUI]