جهانی شدن و جنبش چپ ضد سرمایه داری

نویسنده ناهید جعفرپور

 

از زمان حل شدن بازار های داخلی کشورها در جهانی سازی نئولیبرالی و رایج شدن ارو و از همه مهمتر شکل گیری اتحادیه اروپا دیگر برای همگان   روشن شده است که تا چه اندازه منافع زحمتکشان جهان زیر علامت سئوال قرار گرفته است. شعار اتحادیه های کارگری شمال جهان در این شرایط ترساندن کارگران از اتحاد جنبش های اجتماعی معترض و ایجاد رقابت های داخلی و بین المللی میان آنان می باشد. اما آنچنان که شاهد هستیم روز به روز پروسه سیاسی شدن این جنبش با سرعتی خارق العاده در حال شکل گیری است و مرزها را شکسته است. جنبش های اجتماعی سراسر جهان یکدیگر را پیدا نموده و چون سیلی عظیم در پهنه جهان گسترده شده اند.این جنبش عظیم که دامنه اش از آمریکای جنوبی شروع شده، نقطه اوج خود را در اعتراضات ضد جنگ و فوروم جهانی بمبئی به نمایش گذاشت و با خروشی برق آسا بر ضد سیاست های نئولیبزالی و جهانی سازی سرمایه قد علم نمود. شورش کسانی که تنها سرمایه شان کارشان است روز بروز بیشتر شده و در سطوح ملی و بین المللی در حال پیوستن به یکدیگرند.توسعه این جنبش ها امید آینده ای دیگر را در دلهای محرومان جهان زنده نموده است. جنبش چپ ضد سرمایه داری جهان هم  تلاش دارد بعنوان بخشی از این جنبش، بدیل هائی را برای  توسعه این جنبش و بحث های سیاسیش ارائه دهد. اتحادیه اروپا   همچون آمریکا ،وابستگان نئولیبرالی سرمایه داری اند که تلاش دارند قانونیت خود را در جهان به کرسی بنشانند. در مقابل چپ ضد سرمایه داری جهان  تلاش دارد  اروپائی دیگر و جهانی دیگر را تحقق بخشد.  چپ ایران هم بخشی از این چپ ضد سرمایه داری کره خاکی است و بدون پشتیبانی  آن هرگز موفق نخواهد شد در این دهکده بزرگی که نامش جهانی سازی است  عدالت اجتماعی را برقرار سازد. بخشی از چپ ایران هنوز در تصور یک انقلاب بورژوازی و پروسه گذر جوامعی چون ایران را از این فاز  پیشبینی می نماید به این دلیل هم این همه به جمهوری پارلمانی دل بسته است قافل از اینکه در عصر نئولیبرالی دیگر واژه انقلاب بورژوازی خیالی باطل است و تنها تسلط بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی در دستور کار روز قرار دارد و آن نرم گذشته اصولا در این دهکده بزرگ غیر قابل تحقق است . چپ جهان مدتهاست که فهمیده است جهانی دیگر را تنها میتوان از پائین و از پایه جوامع ساخت. جهان همبستگی، جهانی که می خواهد به پیشرفت های متمدنانه و اجتماعی به نفع شهروندان جهان تحقق بخشد ، جهانی که صلح طلب است و انسانیت بجای منفعت و سود حکومت می نمایدو مسئولیت زیست محیطی از اجزاء مهمش می باشد و تولید بر مبنای احتیاجات انسانها صورت می گیرد. جهانی باز  که مرز میان سیاه سفید و زرد و سرخ و زن و مرد .... را از میان برداشته و برای آینده ای روشن برای تمامی شهروندانش تلاش می نماید. حال که در ابتدای هزاره سوم قرار گرفته ایم، دولت های قدرتمند جهان دیگر حتی وعده و وعید های بهتر شدن پیشرفت های اجتماعی اقتصادی را که در دهه های قبل مرتبا از جانب نمایندگان بورژوازی مرتبا تکرار می شد را کنار گذاشته و در جبهه ای گسترده برای تحقق سیاست نئولیبرالی تیشه بر ریشه محرومان جهان میزنند. منطقی که در تمامی مناطق جهان از جمله ایران عقب گرد خدمات اجتماعی، تغییر ساختار کار و خصوصی شدن را جزء عاجل ترین وظایف قرار داده است. بخش اعظم سوسیالیست های جهان هم در قالب سوسیال دمکراسی نوع قرن بیست و یکمی، سیاستی را دنبال می نمایند که در جهت منافع سرمایه بوده و روز بروز آنان را از هویت اصلی اجتماعیشان دور می سازد. بخصوص آن بخشی که زمانی ادعای طرفداری از اتحادیه های کارگری را می نمود، سریع تر از سایر بخشها شکاف برداشته است و در خیال واهی انقلاب بورژوازی بسر میبرد.نتیجه این شکاف در میان سوسیال دمکرات های جهان سیاستی است که در نتیجه این سیاست فاصله طبقاتی روز بروز بنفع سرمایه و به ضرر کسانی که از فروش نیروی کارشان زندگی می نمایند، تغییر می نماید.  در این شرایط است که همبستگی های اجتماعی و عملکردهای متمدنانه به خاک سپرده می شود. تازمانی که نیروهای چپ پراکنده و ضعیفند و تازمانی که آلترناتیو های چپ که تنها بدیل سرمایه داری موجودند در هاله و ناروشنی قرار می گیرند ، سیاست کونزرواتیو ها و لیبرال ها و ... روز به روز راست تر شده و فضای تنفس را برای شهروندان جهان تنگ تر می سازد. سیاست های نو استعماری نئو لیبرالی وضعیت انسانهای جنوب جهان را به دوران عصر حجر نزدیک می نماید. از کلمه " رفرم" و "دمکراسی" نه برای آسایش شهروندان بلکه برای اجرای مقاصد سرمایه حداکثر بهره وری می گردد بدین مفهوم که هر چیزی که سد راه سرمایه است به انهدام کشیده میشود.وظیفه چپ های ضد سرمایه داری، بوجود آوردن فضائی است که در آن فضا شهروندان قادر باشند در مقابل این شرایط ایستادگی نمایند و کمک کنند تا آنان بتوانند راه حل های مختلف را برای خودگردانی اجتماعی فرموله نمایند.به این جهت این کاملا اشتباه است اگر چپ های جهان( وچپ ایران بخصوص)  در هر منطقه ای بخواهند در دولت های سرمایه داری که تشکیل میشوند و یا موجودند سهیم گشته و با این کارشان به انهدام خدمات اجتماعی و خصوصی سازی بنیان های جامعه یاری رسانند.برای پایداری و توسعه خواسته های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی می باید آلترناتیو هائی را مورد بحث و تبادل نظر قرار داد که بدیل شرایط موجود باشند و نه تکمیل کننده آن. به این لحاظ میبایست در تصادمات اجتماعی، منطق ضد منطق حاکم را محور قرار داد که از اساس این منطق، تمرکز بر نوع قدرت یابی و توسعه جنبش های اجتماعی از پایه و گسترش جنبش های اعتراضی بر علیه سیاست های نولیبرالی و جهانی سازی است. تمرکز بر روی ایجاد تشکل های مستقل   شاغلین( کارگران و کارمندان و مزد بگیران)، بالا بردن قدرت مقاومت آنان و کمک برای ایجاد اتحادیه های کارگری بدست آنان از مهمترین راه های رسیدن به بدیل های جایگزین این سیستم می باشند.. برای این مهم می باید  به جنبش کارگران و مزد بگیران توجه خاص نمود و تا آنجا که امکان دارد رابطه مستقیمی میان این جنبش و جنبش های اجتماعی بین المللی ایجاد کرد. بدین جهت سازماندهی و ائتلافی از نیروهای چپ در صحنه های ملی و بین المللی، گذشته ازنحوه نگرش به   این یا آن منطق نظری و ایدوئولوژیکی ، میان فعالین جنبش های اجتماعی و فعالین  جنبش کارگری برای رسیدن به چشم اندازی مشترک ، این شانس را بما خواهد داد که از سرخوردگی های ناشی از عملکردهای چپ سنتی در ایران و جهان فاصله گرفته و سیاست های راست ها را در صحنه اجتماع خنثی نمائیم. لذا از مهمترین مشکلات اجتماعی که چپ های ضد سرمایه داری باید به آن بپردازند، پیدا کردن راه حل هائی است که بتواند استاندارد زندگی شهروندان را بالا برده و در مقابل بیکاری و نه بیکاران مبارزه ای جدی را شروع نموده و خواهان بالا رفتن حداقل حقوق شاغلین و حداقل درآمد سرانه شهروندان باشند. تحقق این امر مثلا در کشوری مثل ایران بستگی به گسترش جنبش اجتماعی بدیل جهانی سازی در خاور میانه و  همچنین در سطوح بین المللی خواهد داشت که بدین وسیله قادر گردند مرز ها را شکسته و آکسیون های مشترک سازماندهی نمایند. همانطور که طرفداران نئولیبرالی در سطوح ملی (مثلا در ایران از طریق نمایندگان نولیبرالی که برخا امروز خود از معترضین می باشند) و در سطوح بین المللی مشترکا با توجیه و وعده زندگی بهتر برای بشریت دست به رفرم های  اقتصادی و اجتماعی و سیاسی زده و با خصوصی سازی و انهدام خدمات اجتماعی ( خصوصی شدن بیمه ها، بیمارستانها، دانشگاه های آزاد، شرکت ها، آب و برق وووووو در ایران)حلقه فشار به مردم را روز به روز تنگ تر می سازند، چپ های ضد سرمایه داری هم برای اینکه خدمات اجتماعی در خدمت شهروندان  قرار گیرد میبایست در ابتدا اقداماتی را اتخاذ نمایند و طرح هائی را ارائه دهند که باعث گردد در آینده مراکز تجمع ثروت های ملی و ذخایر طبیعی و تولیدی زیر نظر شهروندان، سود دهی را آغاز نموده و قادر باشند با سراسر جهان به لحاظ کیفیت کالا رقابت نموده و سود حاصله از این مراودات در خدمت بالا بردن خدمات اجتماعی و آسایش همگانی مصرف گردد. در این صورت است که می شود حداقل مزد شاغلان را افزایش داد و درآمد سرانه آحاد شهروندان را برای زندگی شرافتمندانه متعادل نمود.می بایست با سیاست های بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی که عامل بیکاری و فقر و بدبختی سه چهارم مردم کره خاکی است،مبارزه جدی را آغاز کرد . باید توجه نمود که دستاوردهای اجتماعی مانند مزد های بالا همواره از طریق مقاومت های از پائین بر علیه سرمایه تحقق یافته است. در حالیکه نمایندگان سرمایه داری همواره چنین بیان نموده اند که سطح مزدها و درآمدها به هیچ وجه با  بازار آزاد و با منفعت های کلان، رابطه ای نداشته است. لذا برای چپ های ضد سرمایه داری حقوق اجتماعی مهمترین ارکان حقوق بشر می باشد. حقوق بشر برای دستیابی به درآمد انسانی  که قادر باشد زندگی شرافتمندانه و ارزشهای زندگی همراه با آینده را برای شهروندان میسر سازد. حقوق بشر برای بهتر زندگی کردن ( مسکن مناسب) ، امنیت سلامتی، امنیت در مقابل بیکاری، امنیت در مقابل سالمندی و .... و بالاخره حقوق بشر برای امنیت موجودیت انسانی و زندگی بدون ترس و واهمه از آینده و در غلطیدن به فقر و بدبختی. حق بر آموزش  و پایان دادن به رابطه های بیمار اقتصاد زیر زمینی و در نهایت انسانیت بجای منفعت. سیاست خصوصی شدن در تک تک کشور ها در نظر دارد که  انسان را به کالا و کالا را به منفعت تبدیل نماید. انهدام امنیت های اجتماعی به مفهوم گسترش بازار های منطقه ای و جهانی است و پیدا نمودن سرچشمه های مالی است. تجربه های واقعی نشان داده اند که  خصوصی سازی به بدترین شکل تنها به ضرر پایه اجتماعات بوده و  موجب فاجعه های انسانی گشته است. ( خصوصی کردن آب و بیمه های سلامتی). وظیفه چپ های ضد سرمایه داری افشای سیاست های خصوصی سازی و مبارزه برای بستن مالیات های بالا به سرمایه های کلان و برابر کردن مالیات بردرآمد برای تمامی شهروندان نسبت به درآمد سالانه و استفاده این مالیات ها در خدمت خدمات همگانی و مجانی  برای  فرد فرد افراد آن اجتماع می باشد. در واقع نظارت بر مالیات های بر درآمد و کنترل آن از پائین به ایجاد جامعه ای دمکرات خودگردان منجر خواهد گردید. کنترل از سوی شاغلین و از سوی مصرف کنندگان در رابطه تنگاتنگ همکاری با نهاد های دفاع از مصرف کنندگان مهمترین راه مبارزه با   پدیدارشدن بروکراسی در بخش های خدماتی و تولیدی می باشد.               همانطور که می دانیم زنان اولین قربانیان انهدام خدمات اجتماعی و تغییر ساختار کار منتج از خصوصی سازی هستند. آنها همچون گذشته در تمامی بخش ها اجتماعی از تبعیضات فراوان برخوردارند. در واقع چهره فقر در تمامی جهان زنانه شده است.بیوگرافی شغلی زنانه تحت تاثیر تغییر ساختار کار در نتیجه جهانی سازی بطور وحشتناکی بیانگر فشار چند گانه ایست که هر روزه مرتبا تکرار میگردد. انهدام خدمات اجتماعی فشار مستقیمش در مرحله نخست بر روی شانه های زنان است . این فشار در کشورهای جنوب جهان فاجعه آور است در ایران این فشار باعث تن فروشی هزاران هزار زن شده است. هزاران کودک در اثر این فشار دچار آسیب های جبران ناپذیر گشته اند. بازار کار بیشتر از گذشته مردانه شده و پدر سالاری بر منطق سرمایه حکومت کامل دارد. در آمد سرانه زنان روز به روز کمتر شده و در حقیقت با ایجاد مناطق محصور سرمایه در مرزهای کشور ها از زنان بعنوان بردگان در خدمت سرمایه سوء استفاده فیزیکی و روحی و جنسی میشود. کار بی مزد زنان در خانه و خارج از خانه عرصه را بر آنان تنگ نموده و روزانه شاهد از بین رفتن زنان بیشماری در کشورهای جنوب جهان می باشیم. از سوی دیگر نقش زنان در جنبش های اجتماعی بسیار چشمگیر و ارزنده است شرکت زنان در جنبش بدیل جهانی سازی نقطه عطفی در این مبارزات می باشد. در ایران زنان ثابت نموده اند که جنبش اجتماعی ایران بدون مبارزه زنان هیچگاه به پیروزی نخواهد رسید. زنان حتی در اتحادیه های کارگری ، در سازمانها و احزاب هم از موقعیت نازل تری نسبت به مردان برخوردارند. جنبش چپ ضد سرمایه داری از جنبش مستقل زنان دفاع نموده و خواهان اجرای اقدامات آگاهانه و اساسی است که توسط آن اقدامات، در سازمانها و احزاب و جنبش های اجتماعی، فعالیت های سیاسی زنان چون مردان ارج نهاده و باعث رشد و تقویت یکسان و برابر آنان نسبت به مردان  گردد.                                                                

جهانی سازی نولیبرالی با وجود بوق کرنای دفاع از دمکراسی اما در پروسه عمل ثابت نمود که مشروعیت قانونی نداشته و از دمکراسی تنها دمکراسی جابجائی سرمایه را در نظر داشته و نمایندگانش در تمامی کشور های جنوب زیرکانه تلاش دارند درون جنبش های مردمی نفوذ نموده و این شکل از دمکراسی را پیاده نمایند آزادی قلم و بیان و..... تنها واژه های دهن پر کنی است که از طریق آن تلاش دارند جنبش های واقعی برای آزادی و دمکراسی را به انحراف بکشانند. زمانی که آمریکا سردمدار دمکراسی در خاور میانه میگردد در ابتدا بخشی از چپ خاور میانه و ایران جاهلانه فریاد یافیم یافتیم را سر میدهد اما چیزی نگذشت که اشغال عراق نشان داد این دمکراسی تنها کندن پوست محرومان را در نظر داشته و ماجرا به جائی ختم شد که نباید میشد.آنچه مهم است در زیر تسلط نئولیبرالی قدرت نمایندگان مجلس قدرتی است مصنوعی و دولت های پارلمانی آویزه ای بیشتر برای اجرای این اهداف نخواهند بود . شواهد در تمامی جهان بیانگر این واقعیت است نگاهی به سرنوشت عراق و هائیتی و ...... نشان داد که یک چنین دولت هائی نه بیان گر اراده مردم بلکه تنها مجری اراده بانک جهانی و صندوق بین المللی پول میباشند. سازمان تجارت جهانی بیصبرانه منتظر تغییر و تحولات در ایران است چرا که نمایندگان داخلی این سازمان درون اختلافات جناح های رژیم جمهوری اسلامی زمانی در لباس خاتمی و اصلاح طلبان تلاش نمودند جنبش را به کجراه کشانند اما با ناموفق شدن این خواسته ها امروز در شکل نیروهای لائیک و با بیان خواسته های بحق مردم و شعار های آزادیخواهی جنبش اجتماعی ایران برای حکومتی قانونی؟؟؟؟ و پارلمانی سینه چاک می دهند و متاسفانه موفق گشته اند بخشی از اپوزیسیون ایران را قانع سازند. چپ ضد سرمایه داری ایران و جهان مسئولیت خطیری را در برابر جایگاه قلم و اندیشه و نقش روشنفکران این جوامع بدوش می کشند. مسئولیتی که به بهای کشته شدن هزاران نفر در عراق افغانستان ایران و آمریکای جنوبی و آفریقا و ...... بر دوش آنان نهاده شده است. تاریخ به عقب بر نخواهد گشت . راز دیالکتیک در درس گرفتن از تجربیات است. حقوق پارلمان های متشکل از نمایندگان بورژوازی در عصر جهانی شدن حقوقی است دیکته شده و بر خلاف منافع پایه های اجتماعی اجتماعات است. تنها از طریق نهاد های مردمی و پایه ای متشکل از نمایندگان واقعی مردم که کنترل دمکراتیک مستقیم بر ثروت و ذخایر طبیعی را در دست دارند میتوان حقوق دمکراتیک تک تک شهروندان را متحقق ساخت. لذا خطر کنترل از بالا و کنترل از سوی نمایندگان نئولیبرالی و سرمایه داران بزرگ مبارزات آزادیخواهی کشور هائی چون ایران را کاملا احاطه نموده است. مردم ایران که در نتیجه بیست و اندی سال حکومت بربر جمهوری اسلامی بستوه آمده اند به هر بدیلی که بتواند آنان را از این شرایط خلاصی دهد امید می بندند اما آیا جنبش چپ هم در این خطا شاهد فاجعه ای دوباره خواهد بود؟                                                                       

 نمایندگان اتحادیه اروپا و آمریکا جمیعا در حال تکوین روز بروز سلطه خود بر جهان میباشند و در این گذر ثروت و منابع طبیعی و انسانی کشورهای آفریقائی و آسیائی برای آنان در درجه اول اهمیت قرار دارد این پروسه تبدیل منافع انسانها به کالا هنوز بسته نشده است. مسلما در این راه آنان با مشکلات عدیده روبرو می باشند که از جمله بر کناری بنیاد گرائی اسلامی است که خواهان نوع متحجر سرمایه داریست. اما طبقه مسلط سرمایه جهانی هر روز طرح های جدید تری را برای احاطه این کشورها برنامه ریزی مینماید. طرح هائی که منافع مشترک آنان را در سرتاسر دنیا رهبری می نماید. اشغال عراق و درگیری های کلیدی آن و شکست سیاسی آمریکا در این منطقه به اتحادیه اروپا فرصتی داد که در مقابل آمریکا قدرقدرتی نموده و تلاش کند حرف اول را در جهان بزند و در مسیر این رقابت طرح هائی غیر نظامی را برای حل مسئله آفریقا و آسیا به اجرا در آورد. که هم اکنون اولین قدمهای آن را برداشته است. از دید ما  تعین بدیل های جانشین حکومت های بربر خاورمیانه به عهده جنبش های اجتماعی این کشور هاست که میبایست توسط متخصصان این جنبش ها بر روی این بدیلها کار جامع انجام پذیرد. نه اینکه بدیلی را بخورد مردم داد و انتظار داشت با کلمه " آری یا نه " بر سرنوشت آنان حکومت نمود. ضروری است که  بحث در باره این بدیلها بطور گسترده در میان جنبش های اجتماعی  آغار گردد و نهاد های پایه ای برای طرح این بحث ها شکل گیرند و نوع حکومت آینده از طریق این بحث و گفتگو ها تعیین گردد. تنها در پایان چنین پروسه ای می توان به رای مردم و نظر آگاهانه آنان مراجعه نمود.  بیان انتخابات آزاد بدون آزادی در تفکر و انتخاب بهترین جایگزین خواستی غیر واقعی و در نهایت کجروانه است.  چپ ضد سرمایه داری جهان برای یک  تصمیم گیری پایه ای و مستقیم، در باره تمامی مشکلات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی  توسط تمامی شهروندان تک تک این کشورها و جنبش های اجتماعی این کشورها  حرکت می نماید و اعتقاد دارد که تنها زمانی دمکراسی واقعی و پایدار برقرار خواهد گشت که آحاد مردم یک کشور قادر باشند در تصمیم گیری ها فعالانه دخالت داشته و از طریق نهاد های مستقل خود  مسیر رسیدن به منافعشان را تعیین نمایند. در باره جنگ ، صلح ، بکارگیری  ثروت های اجتماعی و..... آنهم نه تنها در جلسات روشنفکران آکادمیک  بلکه از طریق فعال شدن این بحث ها توسط جنبش های اجتماعی طبق مدلی که در پورتوآلگره برزیل آغاز گشت و امروز میرود که چون سیل از شمال تا جنوب جهان را در برگیرد. روندی که متاسفانه چپ و اپوزیسیون ایران هنوز هم آنرا جدی نگرفته و  در مقابل پیوستن به آن مقاومت می نماید.  اینکه دنیائی دیگر ممکن و ضروری است. از زمان پورتوآلگره شهروندان جهان فریاد زدند که جهان ما کالا نیست.  بحرانی که از سال 1989 / 1990 چشم انداز های سوسیالیستی را احاطه کرده است متاسفانه هنوز به پایان نرسیده است.  ما خوب میدانیم که هیچکس نخواهد توانست بتنهائی این وظیفه سنگین را به سرمنزل رساند و حقیقت تنها در کف من نیست اما  وظیفه چپ ضد سرمایه داری ایست که  بدنبال نسلی جدید از چپ های  نوین  برای جواب گوئی به این سئوالات  تلاش نماید. روز بروز انسانهای بیشتر و جدید تری بر علیه جنگ ها و برای خلع سلاح جهانی و بالاخره بر علیه انهدام خدمات اجتماعی بپا بر می خیزند . سرمایه داری پیشرفته موجود( هرگز نمی توان به عقب نگاه کرد و بدنبال آن سرمایه داری که بخشی هم خواهان رفاه دادن بود  گشت) برای ادامه بقایش می بایست انرژی و ثروت و قدرت تفکر شهروندان کره خاکی را بتاراج برد. این قانونی است غیر قابل تغییر . شکار بدنبال هر چه بیشتر منفعت و سود از بین بردن رفاه حداقل انسانها را که دسترسی آنان را به اولین ملزومات زنده بودن یعنی آب و برق و بهداشت و تغذیه  ممکن ساخته است. 5 میلیارد مردم روی این کره خاکی بزودی برای دسترسی تنها به آب پاکیزه میبایست آخرین نیروی کار خود را بفروش رسانند.  قدرت بازار های جهانی و مراکز مالی غیر قانونی و باند های مافیائی  بر سرنوشت و زندگی روزمره مردم جهان مرز میان ایران و عراق و سایر کشور های دیگر را مختل نموده است. چرا بخشی از اپوزیسیون می اندیشد که ایران تافته ای جدا بافته از سایر نقاط جهان است.  تنها از طریق فشار مستقیم و رودر روئی مستقیم با عملکردهای خشن سرمایه است که می توان از انهدام حق زندگی جلوگیری نمود دیگر امروز وقت مذاکرات پنهانی و رد و بدل های زیر میزی و پشت درهای بسته و توافقات آبکی گذشته است . مبارزه جنبش های اجتماعی صریح و آشکار و عیان است همانطور که نابودی زندگی بشریت صریح و عیان است.وظیفه چپ های   ضد سرمایه داریست که   برای مردم افشا نمایند که تصمیمات اقتصادی   تنها  سرنوشتی نیست که بدست بخش خصوصی می باید اجرا گردد بلکه این مهم بعهده تک تک شهروندان هر منطقه است. ما باید بر علیه سرنوشت ابدی و قانون طبیعی که بازار جهانی از آن مردم جهان نموده است  ، مبارزه نمائیم . هیچ چیزی ابدی نیست و هیچ قانونی طبیعی نخواهد بود قانون و سرنوشت بدست انسانها وضع می گردند و منافع خاص و عام را رهبری می نمایند. پس ما برای اجرای منافع عام بر علیه منافع خاص به پا می خیزیم حتی اگر در حکومت آینده سهمی نداشته باشیم و باز هم در اپوزیسیون مخالف باشیم .  دنیای دیگر تنها از پائین شکل می گیرد و راه دیگری وجود ندارد.  این دنیای دیگر احتیاج به نهاد های مردمی دارد و  تنها توسط محرومان و استثمار شدگان ممکن خواهد شد. ما مخالف هرگونه نمایندگی  قلابی  سیاسی بوده و اعتقاد داریم جنبش اجتماعی ایران احتیاج به یاری دارد . احتیاج به همصدائی دارد و احتیاج به تدارک دارد و نه قیم  سازی و هر شکل از نمایندگی بوروکراسی. جنبش چپ  ایران و جهان به همراه جنبش اجتماعی موجود در ایران و جهان می باید متفقا بر روی بدیل های موجود بر علیه سرمایه داری در شکل بحث ها و آکسیون های اعتراضی تلاش و کار نمایند. و تحلیل و برداشت خود را از دمکراسی و آزادی های اجتماعی و سیاسی مشخص نمایند مردم باید اینبار بدانند که چه سرنوشتی در انتظار آنان است این شعار دیو چو بیرون رود فرشته درآید شعاری است که حکومت بربر آخوندی را بیست و اندی سال بر زندگی و شرف و حیات مردم ایران مسلط نمود. از تجربه ها بیاموزیم و بجای کمک به انهدام زندگی بشریت به انهدام خاوران ها و مسکر آباد ها و حلبی آباد ها کمر بندیم.