ایالات متحده نیازمند نفت خاور میانه نیست ولی چین آری.

از جان فرانسوا جیان زینیJean-François Giannesini  – کارشناس نفت

 

لوموند 4 ماه مه 2004

برگردان : دو نون

 

حدود هشت ماه است که قیمت نفت رشد فزاینده ئی کرده است. ولی، هر بشکه، چه به یورو، یا با اونس طلا بیان شود یک پایداری قابل ذکری را – حدود 25 دلاربرای هر بشکه- به آزمایش گذاشت.25 دلار، قیمتی است که سازمان کشورهای تولید کننده نفت ( اوپک) تعیین نمود. گفته میشود: این قیمت نفت نیست که افزایش پیدا کرد بلکه نرخ برابری دلاراست که کاهش یافت. در هر صورت اقتصاد آمریکا بهای بیشتری می پردازد، گران تر از قیمتی که اکثر کارشناسان انتظار داشتند. قیمتی که نقطه مطلوب آن ،22 دلاربرای هر بشکه در نظر گرفته شد. در اصل، این قیمت هم خواسته ی تولید کنندگان آمریکائی را برمی آورد  و هم بر رشد اقتصاد سنگینی نمی کند.

آمریکا برای پایان سال 2003  وبرای سال 2004نرخ رشدی را اعلام نمود که این نرخ، در واقع،برای به رقابت انداختن اروپائی ها و یا ژاپنی ها است. اگر ارقام پیش بینی شده مربوط به رشد آمریکا در سال2004- حدود 4 تا 5 در صد اعلام شد -  مورد تائید قرار بگیرد، با تاکید بر افزایش قیمت نفت، بیشتر از28 دلار،  با وضعیت اقتصاد کلان جالبی روبرو خواهیم بود که می تواند موجب سقوط ژئوپولیتیک مجددی در اشل بسیار بالا قرار گیرد.

با قیمت 28 دلاربرای هر بشکه و یا احتمالا بالاتر از آن، تعداد زیادی از فرآورده های نفتی اقتصادی خواهند شد و می توانند نقل و انتقال به یابند و این در خارج از حوضه ی اوپک خواهد بود. حتی چنین قیمتی در خود ایالات متحده « شرایط مطلوبی» را موجب می شود؛همین چاه های نفتی کم حجم ولی به تعدادی زیاد، موجب می شوند تولید کل آن را از یک میلیون بشکه در روزمتجاوز سازد. دریای عمیق خلیج مکزیک، با این قیمت می تواند توسعه ی ذخایر نفتی، با ظرفیت پائین ( در سطح 50  تا100 میلیون بشکه رزرو )، را سود ده نماید ودر نتیجه چند برابر شوند. قابل ذکر است که دپارتمان انرژی DOE  بطور قابل ملاحظه ای تحقیق و توسعه در این زمینه را پشتیبانی می کند، مستقل از آن که، ایالات متحده حاضر نیست پروتکل کیوتو را تایید نماید.

آلبته این قیمت مربوط به نفت سنگین است که، در واقع، باحفظ رشدی پایدار وطولانی مدت،مواجه با سقوط خواهد شد. قیمت 28 دلار، بهره برداری در اشل بالا از مواد خام اولیه ی آتابا سکای ( Athabasca )  کانادا یا حواشی اورونک  (Orénoque ) در  ونزوئلا اقداماتی بسیارسود ده هستند. برای تولید 5/2 میلیون بشکه در روز از این ذخایرهنگفت و شناخته شده، لازم خواهد بود حدود 60میلیارد دلار سرمایه گذاری نمود.

به گفته آژانس بین المللی انرژی، آمریکا در سه ماهه ی سوم سال2003 حدود2/2 میلیون بشکه از کشورهای خاورمیانه نفت وارد کرد. بنابراین، بدون در نظر گرفتن  منابع دیگر، اقتصاد آمریکا، با سرمایه گذاری ئی دو برابر کمتر از آنچه که تا امروز جنگ عراق برای او هزینه داشت، می تواند در تهیه مواد نفتی خود،برای مدتی طولانی، ازنفت خاورمیانه فاصله به گیرد.

اگر مقصود ایجاد امنیت پایدار بر ذخایر نفتی آمریکائی است، مداخله در عراق،مطمئنا، بهترین روش سرمایه گذاری نیست، آن را به خوبی مشاهده می کنیم. که البته ،قطعا، برای چین متفاوت خواهد بود. در سال 2003،تقاضای نفتی این کشور4/5 میلیون بشکه در روز بود، رشد8/9 درصدی در مقایسه با سال 2002. علاوه براین رقم، واردات آن حدود 6/1 میلیون بشکه را نشان می داد. در حالیکه تولیدات داخلی آن تقریبا رشدی نداشت و امید کمی هم هست که به رشدی دست بیابد. افزایش تقاضا، بنابراین، باید با افزایش واردات تطابق داشته باشد. چیزی که کشور چین را برای سالهای بین2010 و2020 در مقام اول واردات جهانی، قبل از آمریکا، قرار خواهد داد.

چین برای رسیدن به خواسته های خود، سه امکان دارد. همه آنها متاسفانه، بطور کامل ، رضایت بخش نیستند. اولین آنها، خریداری نفت از خاور میانه است. چنین امکانی را داراست. این کشوربا تبدیل شدن به کارکاه تولیدی جهانی، بخاطر صادرات خود، گردش ارزی قوی ئی را به وجود آورد، که بحد کافی قادر خواهد بود معادل واردات انرژی خود را پرداخت نماید، اما آیا چین می تواند از یک منبع ذخیره ای که بطور سیاسی در کنترل او نیست کاملا خوشنود باشد  وآن هم ذخایری که از طریق مسیرها ئی وارد می شوند که نمی توانند تامین امنیت شوند؟ دومین راه حل این است که به سمت شمال توجه کند، به سوی سیبریه شرقی.جائیکه تعداد زیادی منابع اکتشافی در انتظار بهره برداری هستند. البته پتانسیل این منابع امروزه بطور کامل شناخته شده نیستند و استراتژی روسیه در مورد اکتشاف و بهره برداری از آنها هنوز روشن نیست.

سومین راه حل، درمقابل چین، اینست که بخشی از واردات مواد ذغال سنگ خود را به مایعات سوختی تبدیل کند. البته این فرایند کاملا شناخته شده است و از همان ابتدای پیدایش، با هدفی بهبود بخش، که در آلمان تحت نام فیشر- تروپش(Fisher-Tropsch) ابداع شد مشکلاتی به خاطر تولید گاز کربنیک زیاد بوجود آورد. بنابراین این روش فقط می تواند بخشی از خواسته های نفتی چین را بر آورده کند. از این رو چین هیچ راه حل دیگری ندارد جز اینکه سیاست ذخیره ای را به کار گمارد و آن هم بدون شک با خرید نفت از خاور میانه میسر میشود. چنانچه از خاور میانه خواسته شود روزانه 10میلیون بشکه تولیدش را افزایش دهد هیچ گونه مشکل تکنیکی نخواهد داشت. عربستان، عراق، ایران ذخایری دارند که به سادگی میتوان موجب چنین افزایشی شد. ولی این اقدام خواستارتدارک 80  میلیون دلار می باشد. از آنجاکه این کشورها، بویژه بدلیل وضعیت دموگرافی شان، نمی توانند چنین مبلغی را از بودجه شان برداشت کنند. اگر بخواهند توان پاسخ گوئی به درخواست چین را برای سال های 2010-2020 داشته باشند، خاورمیانه ناگزیر است به بازار جهانی سرمایه روی آورد و بنابراین به شرکت های بین المللی. این کار نمی تواند صورت پذیرد مگر اینکه درب ها را به روی بخش نفتی باز بگذارد.

شرکت های نفتی آمریکائی، که امروز مستقیما به بازارچین راه ندارند منافع را در این می بینند که از مبدا به این بازار دست یابند. اگر آنها نخواهند بخش مهمی از آنرا در اختیار داشته باشند، می باید کنترل هر چه بیشتر نفت خاورمیانه را در دست به گیرند. و در عین حال لازم است که امنیت سرمایه گذاری شان نیز تضمین شود. واین با تغییر شرایط سیاسی در منطقه قابل اجرا است. حضور نیروهای نظامی آمریکا در عراق می تواند یکی از این شرایط ضروری برای چنین تحول سیاسی و اقتصادی باشد. ولی آیا کافی خواهد بود؟

ایالات متحده به نفت خاورمیانه نیازمند نیست، ولی چین آری. اما در عین حال کمپانی های آمریکائی نمی خواهند در هر صورت از چنین بازاری - که بزرگترین بازار جهان در نیمه ی اول قرن بیست و یکم خواهد بود – به دور باشند.