زهرا كاظمي چگونه به قتل رسيد؟

همبستگي ملي - يك شنبه 3 خرداد 1383- 23 مه  2004

 

قتل زهرا كاظمي در ايران تا امروز در لفافه و گمانه زني پيچيده شده است. در مصاحبه هاي منحصر به فردي, ساير مخالفان فاش مي كنند كه در داخل زندان اوين در ژوئن گذشته چه اتفاقي افتاد
اتاوا سيتي زن , 2/3/83«تهران – حشمت الله طبرزدي هرگز صداي جيغ زهرا كاظمي را در سلولي در نزديكي سلول خودش فراموش نخواهد كرد.
آقاي طبرزدي, يك مخالف سياسي ايراني, ژوئن گذشته در همان روزي كه خانم كاظمي دستگير شد بازداشت شد و مثل او به بند 209 زندان اوين انداخته شد, جايي كه خانم كاظمي در انجا حبس شد, مورد بازجويي قرار گرفت و نهايتا به قتل رسيد.
آقاي طبرزدي در زندان باقي است. ولي علي پسر وي , مرد جواني با ريش بزي و موي سياه بلند كه آن را بسته است, با پدرش درباره آن روزها صحبت كرده است.
آقاي طبرزدي ميگويد: ”وقتي زهرا كاظمي در بند 209 بود, پدر من صداي گريه او را شنيد”.
”در ابتدا وي نمي دانست كيست كه گريه مي كند, ولي مأموران به وي گفتند. پدرم مي توانست صداي ناله و گريه هاي وي را بشنود”.
آقاي طبرزدي يكي از دهها دانشجو و فعال دانشجويي است كه بخاطر اعتراض عليه دولت ايران در بازداشت بوده است. اغلب بازداشت شدگان به زندان اوين برده مي شوند.
در 23 ژوئن سال گذشته, دوستان و اعضاي فاميل در جلوي دروازه هاي اوين جمع مي شوند و خواستار آزادي آنها مي شوند. خانم كاظمي, يك خبرنگار معتبر كه جواز كار در ايران را از دولت ايران گرفته بوده, درميان آنها بوده و عكس ميگرفته است. وي بازداشت شده و همراه دانشجويان و مخالفان سياسي كه داستان آنها را در فيلم هاي خود ثبت كرده بوده به زندان مي افتد.
4 روز بعد , نيمه شب, خانم كاظمي از زندان به يك بيمارستان منتقل ميشود, در حاليكه بيهوش بوده و بيني و دهانش خونريزي داشته است. دو هفته بعد, وي مرده بوده است.
آنچه كه طي 4 روز در اوين به خانم كاظمي گذشته موضوع انكار ايران و گمانه زنيها شده است. دولت ايران ابتدا مدعي شد كه وي در اثر گرمازدگي مرده است, و سپس پذيرفت كه ضربه باعث مرگ وي شده است. محمدرضا احمدي, يك مأمور وزارت اطلاعات متهم به ”قتل غيرعمد” شد. قرار است در ماه ژوييه يك دادگاه برگزار شود.
تا امروز دانستن چيزي بيشتر از اين غيرممكن بوده است. ايران كشوري بسته بدون آزادي مطبوعات و قوه قضاييه مستقل است. قدرت مجلس ايران در دست روحانيون است. در حقيقت, بسياري از نمايندگان رفرميست كه كشف حقيقت درباره قتل زهرا كاظمي را كمپين كرده بودند, توسط شوراي نگهبان از شركت در انتخابات مجدد مجلس در فوريه امسال ممنوع شده بودند.
ولي حفظ اسرار در يك زندان كار سختي است. و اين كار بخصوص در اوين مشكل است.
سعيد كلانكي دانشجويي كه در همان زمان كه خانم كاظمي در اوين بوده او نيز در اوين بوده است ميگويد: ”ما در كشوري زندگي ميكنيم كه بدون هيچ دليلي افراد به زندان مي افتند, كشته يا شكنجه ميشوند”. ”آنها جامعه را با اهداف خودشان در دست گرفته اند و آنها اجازه نمي دهند كسي به نظراتي غير از آنچه خودشان فكر مي كنند بينديشند. براي ما جوانان, اين مسئله به جايي رسيده است كه ديگر قابل تحمل نيست”.
آقاي كلانكي و چند دانشجوي ديگر كه در اوين در بازداشت بودند آزاد شده اند و در يك دايره روي زمين در حومه تهران نشسته اند. اعضاي خانواده دانشجويان زنداني و فعالين دانشجويي نيز در اينجا هستند.
آنها دو به دو وارد شده اند, قدم مي زنند يا از جهات مختلف رانندگي ميكنند تا از كشف شدنشان ممانعت شود, و به خبرنگار خارجي آنچه را كه درباره زهرا كاظمي مي دانند از جمله, قتل وي, كسي كه او را كشت و تلاشها براي پوشاندن اين قضيه را ميگويند...
استفان هاشمي پسر وي ميگويد, وقتي خانم كاظمي در ايران بود, روي اجحاف نسبت به زنان در رژيم اسلامي متمركز بود.
آقاي هاشمي ميگويد: ”زنان در ايران خيلي ماهرانه و دقيق مي جنگند. وي (زهرا كاظمي) مقاومت آنها را نشان داد, راهي كه آنها با ملاها مخالفت مي كنند پوشيدن چادر و عقب كشيدن آن يا نظير اين است”...
اغلب دانشجويان خود را متعهد كرده اند كه به هدف شان براي يك ايران سكولار و دمكراتيك از طريق راههاي صلح جويانه برسند. آنها معتقدند كه مي توانند يك رفراندوم ملي درباره آينده سياسي كشورشان تحميل كنند.
سعيد كلانكي دانشجو ميگويد: ”زمان براي انقلاب خشونت بار در ايران گذشته است”...
آقاي استفان هاشمي مي گويد: ”اين وظيفه من است. ... انچه كه براي مادر من اتفاق افتاد هنوز براي مردم ديگر در ايران اتفاق مي افتد. ولي بيشتر افراد مجال و فرصت صحبت كردن درباره انچه برايشان اتفاق ميافتد را ندارند. لذا لازم است من اين كار را بكنم”. »