فيلم مستند «كريستال»: ادعانامه عليه استثمار زن

شنبه 19 ارديبهشت 1383- 8 مه  2004

تماشاگران جشنواره ترايبکا Tribeca شهر نيويورک، که 9 فيلم کوتاه و بلند ايران را در ميان 250 فيلم برنامه امسال خود گنجانده است، شب گذشته شاهد نخستين نمايش فيلم مستندي بودند در باره يک دختر کرد ساکن دهي نزديک سردشت که به طرز شگفت‌انگيزي از چشمها، گلو، کف دست وچند نقطه ديگر بدن خود، سنگهاي ريز و درشتي مثل کريستال دفع مي‌کند. بهنام ناطقي همکار ما در نيويورک در باره فيلم کريستال گزارش مي‌دهد از خانم مانيا اکبري.

بهنام ناطقي (راديوفردا): قبل از آنکه خانم مانيا اکبري با فيلم مستند کريستال به تماشاگران بين‌المللي سينما به عنوان يک سينماگر مطرح شود، صدا و چهره او با بازي جذاب و طبيعي که درفيلم 10 از آقاي عباس کيارستمي ارائه داد، او را شناختند. فيلم کريستال، نخستين اثري از خانم مانيا اکبري که در آمريکا به نمايش درمي‌آيد، ماجراي عايشه، دختر 19 ساله‌اي را بازگو مي‌کند، مبتلا به يک بيماري مرموز. در اين فيلم مستند، که با دوربيني ساده و اغلب روي دست فيلمبرداري شده است، تماشاگر وکارگردان و گروه فيلمبرداري همزمان با اين دختر روبرو مي‌شوند، بدون مقدمه چيني.

خانم مانيا اکبري، کارگردان فيلم کريستال توضيح مي‌دهد که براي ساختن فيلم ديگري به ناحيه سردشت سفر کرده بود که آنهم تمرکزش بربيماري مرموز دختراني بود که به خاطر تعصب‌هاي مذهبي، زودتراز بلوغ شوهر داده مي‌شوند.

مانيا اکبري (کارگردان فيلم مستند کريستال): اصلا موضوع ابتدا عايشه نبود. من توي روزنامه خواندم که روستائي وجود دارد به نام اسلام‌آباد در کردستان. براي مستند ساختن از دخترهائي که دست‌هاشان ورم کرده بود و موهاشان ريخته بود ودليلش هم اين بود که در 12 سالگي بايد عملا ازدواج مي‌کردند، براي جستجو در باره آن مستند رفتم روستاي اسلام آباد. اما به دليل جنگ آمريکا و عراق، اطلاعات آن روستا به من اجازه فيلمبرداري نداد. و از آنجائي که تصورشان بر اين بود که من در جستجوي بيمارهستم، گفتند اين روستاي بغل يک دختري است به نام عايشه که کريستال مي‌دهد. پزشکان وقتي روي اينترنت search کردند، متوجه شدند اين تنها شخصي است که عملا چشمانش و دستش و واژنش و گلوش سنگسازي مي‌کند به اين شيوه.

ب.ن.: فيلم کريستال، هرچند بيماري شگفت‌انگيزي را به روي فيلم ثبت مي‌کند و گهگاه حال و هواي يک فيلم علمي – پزشکي را پيدا مي‌کند، اما در حقيقت ادعانامه‌اي است عليه تعصب‌هاي کور خانوادگي و استثمار از زن. در طول فيلم، عايشه، قهرمان فيلم، توضيح مي‌دهد که پدر او اجازه بهبود يافتن به او نمي‌دهد. عايشه که حتي اجازه تحصيل نيافته است، روزگار خود را در خانه به ظرفشوئي و خدمات ديگر مي‌گذراندو خانواده حتي به او اجازه نمي‌دهند که براي معالجه بيماري مرموز خود به تهران يا به خارج از ايران برده شود. خانم مانيا اکبري مي‌گويد

مانيا اکبري: خانواده ديگر تقريبا متوجه شده بودند که توسط دخترشان عايشه مي‌توانند از آدمهاي ديگر توجه بگيرند، هم از لحاظ مالي و هم از لحاظ احساسي.

ب.ن.: سرنوشت محتوم عايشه، به نوعي به سرنوشت فيلم کريستال در ايران شبيه است که مقامات جمهوري اسلامي از دادن پروانه نمايش به آن امتناع کردند. خانم اکبري ميگويد:

مانيا اکبري: علت نزديکي من به اين خانواده و به خودعايشه بيشتر يک رابطه خيلي انساني بودو نه متاسفانه اين فيلم در ايران اجازه نمايش خصوصي پيدا نکرد در ايران. ايران خيلي مشخص نيست دلايل نمايش ندادن يک فيلم، و گاهي اوقات به يک فيلمهائي مجوز مي‌دهند که ماها همه تعجب مي‌کنيم و گاهي اوقات هم به يک فيلمهائي مجور نمي‌دهند که باز تعجب مي‌کنيم.

ب.ن.: اما فيلم کريستال، تنها در باره عايشه نيست، شخصيت ديگر فيلم، که در تمام صحنه‌ها در کنار عايشه بيمار حضور دارد، خود خانم مانيا اکبري است که نمونه ديگري از زن ايراني را به نمايش مي‌گذارد، زني متجدد که به همه حقوق خود آشنا است و براي احقاق آنها تلاش مي‌کند.

مانيا اکبري: به تازگي زن ايراني متوجه شده است که فراتر از دو نفش، مادر بودن و همسر بودن را داردو توي جامعه من براي اين دونقش خيلي تبليغ مي‌شود و فکر مي‌کنم زن امروز ايراني متوجه شده يک چيزي هم فراتر و گسترده‌تر از اين دو نقش وجود دارد در خودش.

ب.ن.: خانم اکبري بعد از کريستال فيلم ديگري ساخته است که آنهم هنوز پروانه نمايش نگرفته است.

مانيا اکبري: بعد از اين مستند هم يک فيلم سينمائي بلند است که تمام کردم به نام 20 انگشت.

ب.ن.: در باره چيست؟

مانيا اکبري: در باره يک زن ومردي است که بيشتر به مسائل و مشکلات اخلاقي رواني و اجتماعي بين آن زن و مرد پرداخته و به defect هاي رابطه در ايران بين زن و مرد پرداخته است.