دختراني که در هياهوي زندگي گم شده اند
چهار شنبه 2 ارديبهشت 1383- 21 آوريل 2004
گروه اجتماعي خبرگزاري مهر - هنوز هوا خوب روشن نشده كه مثل هميشه با قدمهاي تند شتابان از كوچه ميگذرد . هر روز صبح همين موقع از خانه خارج ميشود تا قبل از ساعت 7 در کارگاه باشد. تعجبي هم ندارد ، پس از چند ماه كه توانسته بود با اين در و آن در زدن بسيار، در يك كارخانه توليد مواد شيميايي كاري براي خود دست و پا كند، بايد منظم سر کار حاضر مي شد تا کارفرما از او راضي باشد و اخراجش نکند .
پنجشنبه ساعت 30/10 ـ خبرنگار خبر گزاري مهر- قم
داخل يكي از فرعيها مقابل در كوچكي قرار ميگيرم. پس از پرس و جو و كسب اطمينان، پلهها را يكي پس از ديگري طي ميكنم. وارد محوطه كارگاه كه ميشوم، سر و صداي حاكم بر آنجا، نبود نور كافي و بوي نامطبوعي كه شايد از نم زيرزمين و يا كاغذهاي موجود نشأت گرفته، آدمي را آزار ميدهد. حضور دختري در كنار دستگاه نظرم را به سوي خود جلب ميكند. جلوتر مي روم و سر صحبت را با او باز ميكنم.
خود را معصومه و 19 ساله معرفي ميكند و ميگويد: چون ديپلم نداشتم و همه جا مدرك ديپلم ميخواستند به ناچار در اينجا مشغول به كار شدم. معصومه با وجود اينكه چند ماه است در اينجا كار ميكند هنوز بيمه نشده است. وقتي از او ميپرسم چند ساعت در روز كار ميكند و ميزان دستمزدش چقدر است، پاسخ ميدهد: از ساعت 30/7 صبح تا 30/16 بعد از ظهر كار ميكنم و ساعتي 150 تومان در ازاي كارم ميگيرم.
به او ميگويم اين سر و صداها، نور كم، بوي نم و كار كردن با اين دستگاهها براي تو مشكلساز نيست. هر چه منتظر ميمانم جوابي نميشنوم، شايد معصومه بدنبال پاسخ مناسبي است تا مرا قانع كند كه ناگزير به كاركردن در اينجاست. اما در اين فاصله جواني 30 تا 35 ساله به سوي ما ميآيد. او خود را كارفرماي كارگاه معرفي ميكند و در توجيه دستمزد كم كارگران ميگويد: هزينهاي كه بابت صحافي پرداخته ميشود اندك است و اگر بخواهم اجرت خود، هزينه كارگاه و دستمزد كارگران را هم در نظر بگيرم، شما حساب كنيد كه واقعاً بيش از اين نميتوانم بپردازم و بايد اتحاديه صنفي ما و ساير دستاندركاران در اين زمينه چارهجويي كنند
ساعت 11 ـ كارگاه دوم
در يکي از خيابانهاي فرعي شهرستان قم کارگاه ديگري قرار دارد که بي شباهت به کارگاه هاي ديگر نيست ، تنها تفاوتي كه در آن به چشم ميخورد تعداد بيشتر كارگران دختر ميباشد. فردي كه كمتر از 40 سال سن دارد اين كارگاه را با تمام دستگاههايش اجاره كرده است. از او در مورد بازرسان اداره كار، صنايع و بهداشت سؤال ميكنم. او ميگويد: بازرس اداره بهداشت كه تا كنون نيامده، بازرس صنايع هم فقط به ساختمان ايراد گرفته است. بازرس اداره كار هم از ما ميخواهد نيروهايمان را از ثبت نام شدگان در اداره كار بگيريم كه با توجه به هزينهاي كه دارد براي ما نميصرفد. وي ادامه ميدهد: تمام صحافيهاي شهر از نيروي دختران استفاده ميكنند. اينها نيروهاي ارزان، بي دردسر، دقيق و زحمت كش هستند.
از او اجازه ميگيرم تا به سراغ يكي از كارگران شاغل در كارگاه بروم. كار فرما دختر خانمي را مورد خطاب قرار ميدهد و ضمن معرفي او به عنوان سركارگر از او ميخواهد مرا به نزد يكي از كارگران نسبتاً قديمي اين كارگاه ببرد. با او همراه ميشوم او خود را سكينه معرفي ميكند. سكينه كه با داشتن يك سال و نيم سابقه كار،در اين كارگاه به عنوان سركارگر بر ديگر نيروهاي شاغل نطارت ميكند ضمن اينكه هنوز بيمه نشده است، از ساعت 8 صبح تا 13 و 15 تا 20 شب در دو شيفت كاري مشغول ميباشد.
نزديك دختر خانمي ميشوم كه كنار دستگاه ايستاده و گويي حضور ما را در كنار خود حس نميكند. جلوتر ميروم به محض ديدنم دستگاه را خاموش و خود را سميه معرفي ميكند. سميه دانشجويي است كه در كنار تحصيل براي تأمين مخارج دانشگاه كار در كارگاه را پذيرفته است. او يكي از مشكلات كارش را، سر پا بودن كنار دستگاه عنوان ميكند و ميگويد: من در دو شيفت، سر پاكنار دستگاه كار ميكنم و اين مساله تنها مشكل من نيست و همه دختراني كه در كارگاه مشغول به كار هستند از چنين مشكلي رنج ميبرند.
از او ميپرسم كه اگر درسش تمام شد و مدركش را گرفت باز حاضر است در كارگاه كار كند و او پاسخ ميدهد: هرگز! مطمئناً ميگردم تا كار مناسبي پيدا كنم كه امنيت شغلي داشته باشد، اما اگر اين امر تحقق نيافت مجبورم به كار فعليام ادامه دهم.
بهد از ظهر همان روز - کارگاهي ديگر
در اينجا نيز دختران زيادي مشغول به كار هستند كه با مواد شيميايي سرو كار دارند. هر چند مدير كارگاه مدعي است كه خطري كار گران را تهديد نميكند، اما بوي نامطبوعي كه در آنجا حاكم است، مويد چيز ديگري است.
12 ساعت كار در چنين محيطي آن هم با حقوقي معادل 60 هزار تومان در ماه بدون داشتن حق بيمه و ديگر مزايا، كار مشكلي است. 300 ساعت كار، ساعتي 200 تومان؟!
براستي چرا بايد بهار جسم و روح دختراني كه در اين محيطها كار ميكنند تحت تأثير شرايط زماني و مكاني به خزان بنشيند، آيا مسوولان براي حل اين معضل تدبير و راهكار مناسبي خواهند انديشيد ؟ !