جبهه گیری بر علیه غرب

گزارشی از کریم الجواری از عراق - تاتس 14 آپریل 2004

 

برگردان: ناهید جعفرپور

 

دولت ایالات متحده آمریکا ، قبل از آغاز جنگ، دورنمای یک دمکراسی شکوفا را در صحرای استبداد زده عربی،وعده داده و در بوق و کرنای جنگی فریاد میزد که :" در این جزیره باید ثبات و صلح برقرار گردد". عراق می بایست  در انظار جهانیان بعنوان کشورنمونه دمکراسی بنظر آید که قادر باشد تمامی کشورهای مجاور خود را تحت شعاع قرار دهد و در نتیجه عربها می بایست از این مسئله خوشحال شده و جلب آمریکا گردند. سپس بعد از این موفقیت از وقوع جنگ های مقدس جلوگیری شده و همه چیز آنطوری پیش می رفت که آمریکا وعده می داد. در واقع آمریکا روند جنگ و بعد از جنگ را چنین ساده و آسان به تصویر در می آورد.                                                       

درست یکسال بعد از پایان رسمی جنگ ، واشنگتن با تمامی برنامه های منطقه ای اش، در عراق مابین دو جبهه جنگ به میخ کشیده شده است. به این مفهوم که ارتش از نفس افتاده آمریکا از سوئی برعلیه چریک های سنی و از سوی دیگر با شورش گران شیعه در حال جنگ است.                  مدتها است که دیگر آمریکا فهمیده است که قادر نیست " قلبها و مغز ها " را تسخیر نماید. در آخرین آکسیون چریک های بلندی های فلوچه با زبانی رسا گفته شد:" ما نشان خواهیم داد که چه کسی قوی تر است ". آکسیونی که تعداد قربانیان عراقیش فقط تا آخر هفته گذشته چیزی در حدود 600 نفر بوده است. برای اولین باربعد از جنگ، هواپیماهای جنگی ارتش آمریکا به منظور تیراندازی بر روی خانه های مسکونی مناطق فقیر نشین عراق که جایگاه شیعیان طرفدار ال صدر می باشد،گسیل گشته اند. ربودن خارجی ها متد گفتگوی جدیدی است میان چریکها و قدرت های اشغالگر. بجای تمامی آن تصورات خیال انگیزی که آمریکا تلاش داشت در اذهان عموم تجسم نماید، هم اکنون در عراق دسته رد به سینه تمامی اشغالگران زده می شود به نحوی که بطور مثال تنها از ابتدای ماه جاری تا کنون طبق گزارش آمریکائی ها 70 سرباز آمریکائی کشته شده است. این کشته شدگان در واقع تاو ان شکست واشنگتن را پس می دهند. با آمدن سازمان ملل متحد، قطار پیش برد "پروسه قانونی شدن" در عراق توسط آمریکا ،مدتهاست که از خط خارج شده است. اکنون تنها یک راه حل وجود دارد . به این مفهوم که در عراق هرچه سریع تر باید مشروعیت ملی بر قرار گردد. در اینجاست که طبق مثل معروف گربه دم خود را گاز خواهد زد. امنیت در عراق هیچگاه از طریق ارتش و نیرو های نظامی به وجود نخواهد آمد بلکه تنها از طریق رهبری سیاسی امکان پذیر است. رهبری که از جانب کلیه شهروندان عراق به رسمیت شمرده شود.پیش فرض یک انتخابات آزاد در مرحله اول ایجادامنیت است. تنها کار صورت گرفته تا کنونی، وضع قانون اساسی موقتی است که آنهم شسته و پخته تحویل عراقی هاداده شده است. تا به امروز عراقی ها هنوز نمی دانند که چه کسی از تاریخ 30 یونی به بعد یعنی بعد از تحویل قدرت، بر آنها حکومت خواهد کرد. شورای دولت فعلی عراق همانقدرفاقد مشروعیت است که بعدی خواهد بود. هر کسی که در آینده حتی بطور گذرا و موقت هم بخواهد بر عراق حکومت نماید، تنها زمانی خواهد توانست اعتماد مردم را جلب کند که سیاست مستقلی را در مقابل اشغالگران به اجرا در آورد. در آخرین عملیات آمریکائی ها در فلوجه، میان اشغالگران و شورای موقت شکافی عمیق ایجاد گشت ،به طوری که تعداد بیشماری از اعضای شورا تهدید به کناره گیری نمودند. برای اولین بار شورای دولت بازوهای تعلیم ندیده خود را نشان داد  که  باعث گردید آمریکا علارقم مخالفت های سران ارتشش اما چندین بار آتش بس را در فلوچه اعلام نماید. شورای دولت منتخب اشغالگران، می داند که اگر بخواهد ذره ای اعتماد  مردم را کسب نماید باید خود را از اشغالگرانی که خالقش بوده اند، به لحاظ سیاسی جدا سازند. تا کنون اما شورای دولت موفق نشده است خود را بعنوان جایگزینی  سیاسی  در جهت مبارزه بر علیه اشغالگران نشان دهد. اما این مسئله می تواند در نیمه دوم سال تغییر نماید. زیرا که شکافی که میان شورای دولت و نیروهای اشغالگر پدید آمده است تارخ مصرف دارد . یعنی اول یولی آمریکائی ها می خواهند پایان اشغالگری را اعلام نمایند. با یک نقطه انحرافی که واشنگتن انتظار دارد که در صورت بیرون رفتن پیمانی با دولت موقت امضا گردد که طبق آن لشکر آمریکا بطور طولانی مدت حداقل در شش نقطه مشخص عراق مستقر گردد. دستگاه اداری اشغالگران که امروز پشت دیوارهای محکم و برج و باروی سبز رنگ آهنی به اداره اوضاع مشغول است،در آینده به سفارت خانه آمریکا با 3000 کارمند آمریکائی  تبدیل خواهد گشت که در واقع می خواهدتصویری از بزرگترین و پر قدرت ترین ساختار دیپلماسی آمریکائی رادر جهان و منطقه به نمایش بگذارد.  در زمان صدام تکنوکرات ها ی وزارت خانه ها به پشتیبانی ماموران سازمان امنیت کمر بسته بودند و امروز هم همین سیستم که درظاهر قصد پایان اشغال را دارد، می خواهد اینبار بعنوان مشاورین آمریکائی در این منطقه اوضاع را در کنترل داشته باشد. در یک همه پرسی که از سوی انستیتوی روانشناسی انجام پذیرفته است در حدود 41 در صد عراقی ها  حساب یک جنگ داخلی را کرده اند. طبق نظریه دیپلمات های خارجی در بغداد ، یک  " سناریو ی یوگسلاوی"دیگری در حال وقوع است و نهایتا تا  بعد از انتخابات که اول سال آینده برگزار خواهد شد، این کشور در نتیجه تضاد های درونی خود  از هم پاشیده می شود و فرو می ریزد. آنها سئوال می کنند که چرا واشنگتن اصرار دارد تاریخ برگزاری انتخابات عراق بعد از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا باشد. جنگ داخلی در نتیجه پیمان نظامی آمریکا به هیچ وجه برای انتخابات جرج بوش مناسب نیست.  البته این هم هنوز روشن نیست که آیا این جداشدن عراق به بخش های شیعه و سنی و کردی از همان ابتدا خواست خود آمریکا نبوده است؟ به این مفهوم که طبق منطق قدیمی  استعمار گران که می گویند" جدا کن و حکومت کن" و یا یک جنگ داخلی  نتیجه ناخواسته سیاست غلط اشغالگران است که  باعث شده  که این منطقه بی ثبات گردد ؟ آنچه مسلم است اگر واشنگتن نتواند این بحران را از سر بگذراند منافعش به طور جدی در آینده به خطر خواهد افتاد. همچنین از هفته گذشته یک سناریوی دیگری هم  با این شعار" ما همه اهل فلوچه هستیم" در حال وقوع است. این شعار نه تنها از دهان شیعیان بخش های فقیر نشین بغداد به گوش میرسد بلکه چریک های سنی هم در جنگ های خیابانی آنرا فریاد می زنند. تبار سنی و شیعه از آنجا که موجودیت خود را از سوی اشغالگران مورد مخاطره می بینند، تصمیم به اتحاد گرفته ودر برخی از مناطق مشترکا موعظه نموده اند. به این صورت اشغا ل عراق باعث گردید که سنی و شیعه متحد و واحددر زیر چتر " غرور ملی" در مقابل دشمن بپا خیزند.  آینده این کشور  را می توان با وقایع کنونی ، در قالب یک جنگ داخلی و یا با تشکیل یک جبهه ی ملی در مقابل اشغالگران ، کاملا لمس نمود . به کدام مسیر این ترازو کشیده میشود و سنگینی خواهد کرد ، دست آخر به همسایگان عراق بستگی خواهد داشت که آنها طرف کدام وزنه را خواهند گرفت. کشور هائی مثل ایران و سوریه علاقمند به در هم ریخته گی عراق می باشند. زیرا از آنجا که خود نفر بعدی در لیست آمریکا می باشند، علاقمندند که با آشوب در عراق واشنگتن علاقه اش را به اشغال مناطق دیگر از دست بدهد. اما علارغم این هر دوی این کشور ها خواهان این نیستند که بی ثباتی آنچنان در این کشور حکم فرما شود که در نتیجه به تکه تکه شدن این منطقه منجر گردد. تهران خواهان به قدرت رسیدن شیعیان عراق در کل این منطقه می باشد. یکی از فعالان طرفدار دمکراسی مصری الاصل در این باره می گوید:" آنچه مسلم است در حالت کنونی هیچگونه نشانه از برقراری دمکراسی در این کشور دیده نمی شود. بر عکس آنها در ابتدا 50 سال تمام رژیم های ما را با جنگ فلسطین مشغول ساختند و حالا هم می خواهند 50 سال دیگر بی ثباتی اوضاع عراق را وسیله ای برای جلوگیری از رفرم ها نمایند".  اعتراض های متعدد مردم عراق بر علیه اشغالگران و کشته شدن رهبر حماس شیخ یاسین هیچگونه انگیزه ای را به  دولت های عربی در جهت اجرای قوانین اضطراری نداده است.مضاف بر اینکه در حال حاضر وضعیت اقتصادی این کشورها در بدترین درجه می باشد.بسیاری از دولت های عضو جامعه عربی تولیدات ناخالص اجتماعی  شان بسیار کمتر از اسپانیا است. وجود 150000 سرباز آمریکائی در عراق و مثال سرنگونی صدام توسط آمریکا در قلب دنیای عرب، باید سرمشقی باشد برای برخی از رژیم های کشور های عربی. طبیعی است که دولت پلیسی اندونزی و یا رئیس جمهور دیکتاتور مصر ، رژیم سوریه ، پادشاه اسلامی سعودی و یا امیرا ن دولت های کوچک اطراف خلیج فارس مانند قطر و کویت به هیچوجه درس نمی گیرند. هر کدام از این دولت ها خود را در مقابل هیچ کسی مسئول نمی دانند اما یک چیزی در حال حاضر بین آنان برابر است، اینکه همگی آنها برقراری رفرمهائی را زمزمه می نمایند. در 50 سال گذشته حتی یک رهبر عربی وجود ندارد که از جانب مردم انتخاب شده باشد.  تغییرات در رژیم ها، یا ارثی بوده و یا از طریق پیمان های خارجی. در هر حال عالیجنابان تنها برای نجات خود به طرح رفرمهای نیم بند بسنده می کنند و تلاش می نمایند با استفاده از ارزش های سنتی ناسیونالیستی عربی، جنبش های اصلاح طلبی جامعه خود را با توجیه آمریکائی بودن سرکوب نمایند. از سوئی عربها انتقاد می کنند که چرا واشنگتن مرتبا از دمکراتیزاسیون دنیای عرب دم می زند ولی در واقعیت قصد دارد دولت های عربی را با وجود اشغال غرب اردن و نوار غزه به همسایه های خوبی برای  اسرائیل تبدیل نماید و آنان را در طرح "ضد تروریستش" شریک نموده و بدینوسیله راه جاری شدن مطمئن و راحت نفت را به کشورش هموار سازد. اینکه آیا در این منطقه رفرم های جدی خواهد شد دست آخر به فشار  افکار عمومی جهان و مبارزه جنبش های سیاسی داخلی این کشورها بستگی خواهد داشت. رفرمیست های عربی طرفدار حقوق بشر، حقوق زنان، دمکراسی و ... از فعالان جدی  منتقد غرب می باشند که برای این منظور و اجرای رفرمها رژیم های خود را تحت فشار قرار می دهند. این وضعیت انسان را بیاد تاریخ استعمار عربی می اندازد. آنزمان عربها روند های سیاسی را از روی برنامه اربابان مستعمره کپی می نمودند تا بدینوسیله نه تنها از دست حاکمان داخلی خلاصی یابند بلکه از دام اسعمارگران هم رها گردند. امروز هم همین قضیه عمل می کند که در زمان نواستعماری ما دوباره این چنین روش ها را شاهدیم. ما بخاطر داریم که در تمامی منطقه و در خط مقدم جبهه جنگ تنها یک تصمیم همراه با دمکراسی گرفته شد که آنهم : تمرد مجلس ترکیه از در اختیار قرار دادن ارتشش برای پیش رفت ارتش نیروهای اشغالگر به سوی عراق بود.