پيش بسوي جنگي همه جانبه و بي انتها

چگونه غرب قادر خواهد بود هنوز هم خاور ميانه را راضي نمايد

 

مقاله از: ميچايل تيومن (Michael Thumann)

منبع: مجله هفتگي دي سايت (Die Zeit) شماره 14و مورخه 25. مارچ 2004

برگردان: عزيز فولادوند

 

روزي نيست كه عملياتي در عراق صورت نپذيرد. سي ماه پس از پايان "جنگ عليه تروريسم" موج جديدي از ترور و خشونت براه افتاده است. عمليات ترور همه جا را فرا گرفته است؛ نه تنها امريكا و شرق دور و نزديك بلكه اروپا هم ديگر در امان نيست. يكسال پس از آغاز جنگ، عراق زير پاي حملات تروريستي و انتحاري بلرزه در آمده است. راكتهاي اسرائيليها رهبر حماس را به قتل رساندند و فلسطينيها خشمگينانه فرياد بر مي آورند كه " دروازه جهنم گشوده شده است". بيلان كار از زمان 11 سپتامبر 2001 از اين قرار است: افزايش عمليات تروريستي، رشد نرخ سمپاتيزاني به ترور، رشد اختلافها. در يك كلام ترور و خشونت مدام درحال گسترش است.

راستي خطاي دولتهاي غربي كجا بوده است؟ دستگاههاي امنييتي ميتوانند از بوقوع پيوستن بعضي عمليات تروريستي جلوگيري نمايند ولي نميتوانند ترور را متوقف كنند. جنگ عراق باعث سقوط يك ديكتاتور شد ولي عمليات كور تروريستي فزاينده تر شده است. اين درست است كه افغانستان داراي رئيس جمهور گرديده است ولي اين كشور عملا با سيستم ملوك الطويفي توسط خانهاي محلي اداره ميشود. اين است نتيجه پرداحتن به نشانه هاي بيماري، معلولها وعدم توجه به علل و ريشه ها.

 

صندوقچه معجزه آسا براي شرق

علت العلل تروريسم و ريشه هاي آن كجاست؟ جديدترين پاسخ بدين سئوال را "گزارش توسعه حقوق انساني عرب" (Arab Human Development Rports) وابسته به سازمان مل متحد داده است. با اين گزارش آنها به استراتزها و تئوريسينهاي خاور ميانه هشداري قابل تأمل دادند. فقط در صد ناچيزي به ميزان 1.6 در صد از عربها به اينترنت دسترسي دارند، 40 در صد بيسواد هستند و 51 درصد مايلند از كشورشان مهاجرت نمايند. بصورت مجمل ميتوان گفت كه : خاور نزديك و خاور ميانه به يك برنامه توسعه نياز دارند. اين برنامه را هم آمريكائيها در يك خورجين معجزه گر براي درمان دردهاي شرق بسته بندي كرده و آنرا به نام "طرح خاور ميانه بزرگ" مزّين كرده است. اين صندوق مملو از ايده هاي تيز بينانه است: آزادي انتخابات، آزادي احزاب دمكراتيك، رهائي زنان، پي نهادن رسانه هاي مستقل، توسعه مدارس، ارئه پروژهٌ اقتصادي و سرانجام ورود به "سازمان تجارت جهاني" (WTO). اين "طرح" نسبت به طرحهاي ديگر غرب براي توسعه و پيشرفت جهان شرق ــ از زمان جنگهاي صليبي تا دو جنگ خليج ــ داراي اين وجه مميزه و برجسته است كه استثنأ مسالمت آميز بايد اجراء گردد. در 25 مارچ 2004 دول اروپائي در اجلاس سالانه اشان اين مهم را در دستور كارخود قرار داده و در موردش به بحث و تبادل نطر خواهند پرداخت. كشورهاي عربي در 29 مارچ به اين طرح اعتراض خواهند نمود. اجلاس سرانه هشت گروه كشور صنعتي (G8) و ناتو در نظر دارند كه در ماه ژوئن موضوعٍ اجلاس را بحث در باره اين طرح قرار دهند. ولي آيا از درون اين صندوقچه معجزه آسا صلحي بيرون خواهد آمد؟

 

مقايسه اين طرح با تجربه استعمار بريتانيا در 90 سال پيش براي پياده كردن "نظم نوين" آن دوران در خاورميانه و خاور نزديك قابل تأمل و روشنگرانه است. هنوز هم اين مناطق از نتايج آن "نظم نوين" رنج ميبرند و در كشاكش خونين احتلافاتي هستند كه نطفه اشان در آن دوران گذاشته شده است (اعراب و اسرائيل، مسئله فلسطين). اولين درس: در آن دوران هم انگليسيها پروژه نازك بينانه اي در كيسه داشتندكه البته به چاشني آزادي، استقلال و رهائي مجهز بود. در راستاي حل اختلاف قبائل آنها ناسيوناليسم عرب را تقويت نموده و دامن زدند. سرانجام ولي برنامه صنعتي كردن ومدرنيزاسيون به شكست انجاميد، چون اولأ غير تاريخي بود و علاوه بر آن اهدافهاي غيرواقعي را در سر ميپروراند. و دقيقأ در اين نكته درس دوم براي امروز نهفته است.

 

ارائه و پيشبرد يك برنامه واحد و جهانشمول براي تمامي كشورها از مراكش و افغانستان غير واقعي است و نميتواند موفق گردد. پروژه رفرم "خاور ميانه بزرگ" در اين فرم كنوني ارائه شده مثل كوبيدن دشت پر از مين جغرافياي سياسي كشورهاي مسلمان است. اين عمل بسان خودكشي است،كه احتياط بيش از حد مين جويان در خاور نزديك را ميطلبد. وجب به وجب آنان بايد جلوي خودشان را دست بكشند چون در هر كدام از اين كشورها موادهاي منفجرهٌ متفاوت با ديگري مدفون هستند. با دقت و توجه ويژه اي بايد به مولد مينهاي انفجاري كه اصلا در اين طرح منظور نشده و بدان نپرداخته شده است نگريسته شو د: مسئله اسرائيل و فلسطين و موضوع عراق. حل و فصل مسئله عراق وظيفه مبرم سياست جهاني است.

 

اروپائيها نميتوانند از آن بگريزند و از زير آن شانه خالي كنند. موضوع فلسطين و در واقع جنگ فلسطين در مركز ثقل سياست خارجي امريكا قرار دارد. بايد هر دو طرف يعني اسرائيليها و فلسطينها بطور مساوي زير فشار مستمر قرار گيرند. زيرا اين جنگ حتي آن هاله نازك اميد عادي سازي را هم ازبين مي برد و فضا را مسموم مي كند.

 

در س دوم: استعمار برينانيا در آن دوران بمب افكن، تانك و مهمات در اختيار داشت ولي هيچ سياست روشني را دنبال نمي كردد. اداره امورات استعماري بريتانيا در هندوستان به همراه فرستادگان ويژه از طرف قاهره و وزارت امور خارجه د رلندن با دقتي شگرف نقشه هائي را طراحي كردند كه بصورت مضحكي در تضاد باهم بودند. آنها سرانجام به "پايان همه صلحها" راه برد (Peace to End All Peace).

متأسفانه امروزه غرب بار ديگر تصوير مشابه اي را ارائه مي كند. نئوكنسرواتيوهاي حاكم در واشنگتن مي خواهند با ضرب خشونت و فشار براي اعراب آزادي به ارمغان بي آورند. كنسرواتيوهاي وزارت دفاع امريكا فقط بفكر سر صدام و بدام انداختن او بودند، بقيه امور براي آنها بي اهمييت بود. وزارت امور خارجه امريكا غرق تفكرات خود در رابطه با پروسه دمكراتيزه كردن خاور ميانه مي باشد. توني بلير (Tony Blair) هنوز هم دنبال پيدا كردن سلاحهاي كشتار جمعي ميباشد. و گرهارد شرودر (Gerhard Schr?der) صدر اعظم آلمان هم ركورد [شعار بي عملي] "بدون من" را شكسته است. بعد از آزمايشات بزرگ الآن وقت توافقهاي كوچك فرارسيده است. اين توافقها با خطوط طرح كنوني خاور ميانه كه از طرف كلين پاول (Colin Powell) وزير امور خارجه امريكا كه در سال 2002 با همقطاران قبلي اش آنرا طراحي كرده است همخواني دارد. نكتهٌ ارزندهٌ طرح در اين انديشه بود كه "تلهٌ مالي" كاركرد بهتري دارد تا گلوله هاي توپ. او معتقد است كه اين سياست براي شرق مفيد فايده واقع خواهد گرديد، مشروط بر اينكه غرب خود را موظف به اين سياست بداند و با انفجار هر بمبي مقابله به مثل نكند.

سومين درس: زمانيكه نيروهاي بريتانيائي در سال 1920 درگير قيامهاي اعراب بودند آنها با تلاشي قابل توجه بدنبال عوامل و چهرهاي مخوف و تاريك مي گشتند و قادر به تشخيص علة العلل واقعي معضلات نبودند: اقتدار و سلطه گرائي استعمار بريتانيا علت اصلي بود. امروزه امريكائيها هم درگير مشكلي از همين نوع هستند. در واقع اين احساس كه امريكائيها درصددندكه مسلمانان را مجبور به پذيرش راهي نمايند كه راه آنها نيست، يكي از علل نا آراميهاي منطقه است. به مجرد اينكه پرزيدنت بوش در فوريه طرح "خاور ميانه بزرگ" (Greater Middle East Initiative) را اعلام نمود وليعهد عربستان ملك عبدالله و رئيس جمهور مصر حسني مبارك موضع خصمانه تدافعي اتخاذ نمودند. رسانه هاي خبري و مطبوعات به استعمار در رداي نو تف و لعنت فرستادند.

 

فشار پنهان، جذابييت آشكار

اگر قرار باشد كه پروژه مدرنيزاسيون موفق گردد محتوي به اندازه شكل اساسي و مهم است. نبايد از برج عاج غرب براي ديگر نقاط جهان نسخه ديكته كرد. متأسفانه امريكائيها و اروپائيها در نظر دارند كه طرحشان را در اجلاس "هشت گروه صنعتي" معرفي و ابلاغ نمايند.و اين عمل مثل آن است كه غرب بدون حضور شوروي در سال 1975 كنفرانس معروف و جنجال برانگيز هلسينكي را برگذار ميكرد[1].

هر طرح و پروزه اي براي حل و فصل مسئله خاور ميانه بايد تمامي طرفهاي درگير را در بر گيرد. كاملأ روشن است كه حكام عرب بر خلع قدرت خود از طريق انتخابات آزاد صحه نخواهند گذاشت. حتي روسها هم در سال 1975 مبادرت به اين كار نكردند. ولي آنها متعهد به احترام و رعايت حقوق بشر گرديدند. اين طرز تفكر و تعهد در سيستم گسترش يافت، [و عاقبت باعث فرو ريختن ديوار برلين و در هم شكستن پرده آهنين گرديد. مترجم] شكستن بتون در خاور ميانه هم با توسل به خونسردي امكان پذير است. دمكراسي قول وقراري در آيندهٌ نامعلوم و دور دست است. ولي تثبيت حقوق زنان، دستگاه قضائي مستقل و آزادي مطبوعات، پايه هاي ديكتاتوري را بلرزه در مي آورند. كمكهاي تسليحاتي امريكا به دول عربي بايد محدود شود همان كمكهائي كه باعث تسليح پليس ميشود كه با باتوم به شهروندان معترض حمله ور گردد. علاوه بر اين با شكل گيري دستگاه مستقل قضائي امكان باز شدن فضا براي روابط تجاري سودآور وجود دارد.

 

از طريق تلاشها و فعالييتهاي مستمر درازمدت امكان تقويت رفرم بعنوان نياز جهان اسلام وجود دارد. از همين الان عربها، ايرانيها و پاكستانيها حكومتگرانشان را به باد تمسخر گرفته آنها را بديده حقارت مي نگردند و با اشتياق و حرارت در باره دمكراسي و انتخابات حرف مي زنند.

باشد تا آنها بقدري اين حرفها را تكرار كنند كه ملكه ذهنشان شود و امر برشان مشتبه گردد و باورشان گردد كه اين اين انديشه متعلق به خودشان است. . و آن وقت زمان آن ميرسد كه بورشان به يقيين تبديل گردد.

-------------

[1]) نمايندگان 35 كشور اروپائي (بلوك غرب و شرق بجز آلباني)، امريكاي شمالي شوروي، امريكا و كانادا در مورخه 1.08.1975 در هلسينكي توافقنامه اي را كه از سال 1973 در طول اجلاس "كنفرانس امنييت و همكاريهاي كشورهاي اروپائي" ــ در زبان آلماني (KSZE) ــ در ژنو مورد بحث و تبادل نظر بود امضاء نمودند. هسته مركزي اين توافقنامه تاريخي مهم موارد زير را در بر ميگيرد: احترام به استقلال ارضي، عدم تجاوز به مرزها، عدم دخالت در امور داخلي، حل مسالمت آميز اختلافات و احترام به حقوق بشر. و رعايت حقوق شهروندان. هملوت اشميت صدر اعظم آلمان فدرال و اريش هونكر دبير اول كميته مركزي حزب سوسياليسم جمهور دمكراتيك آلمان (آلمان شرقي سابق) سخنراني مفصلي ايراد نمودند. تحليكران و آگاهان سياسي معتقند كه اين مذاكرات و التزام به رعايت حقوق شهروندان از جانب "احزاب برادر" باعث تقويت جنش مردمي و باز شدن فضاي سياسي و سرانجام فرو پاشي "آتحاد جماهير شوروي" و كشورهاي اقماري آن گرديد (مترجم).