بازگشت به صفحه نخست

 

3000000000000دلار هزینه واقعی جنگ عراق

پیامد های اقتصادی و سیاسی جنگ عراق

jungewelt

کار تحقیقی:

بخش یکم

Joseph E. Stiglitz  وLinda J. Bilmes

برگردان ناهید جعفرپور

 

 

جوزپ استیگلیتز دارنده نوبل اقتصاد در کتاب جدیدش که به همراه لیندا بیلمز نوشته است، پیامدهای فاجعه بار جنگ عراق را فاش می کند. این دو در این کتاب تنها هزینه های اقتصادی این جنگ را برای آمریکا و جهان محاسبه ننموده اند، بلکه همچنین آنها تاثیرات طولانی مدت سیاسی، اجتماعی و غیر بشردوستانه این جنگ را که در ابتدا در سال ها و دهه های آینده خود را نشان می دهند را هم مشخص نموده اند.

در اینجا روزنامه یونگه ولت با اجازه ناشر کتاب " پانتئون فرلاگ" در مونیخ، بخش هائی از مقدمه و همچنین بخش 7 کتاب را با تیتر " خروج از عراق" به چاپ می رساند.

در این فاصله کاملا ثابت شده است که جنگ آمریکا در عراق اشتباهی وحشتناک بوده است. در حدود 4000 سرباز آمریکائی کشته شده اند و 58000 سرباز مجروح، ناقص و بطور جدی بیمارگشته اند. 7300 سرباز دیگر آمریکائی هم در افغانستان به همین سرنوشت دچار گشته اند. 100000 سرباز آمریکائی با مشکلات فیزیکی و اختلالات عصبی از عراق به آمریکا مراجعت نموده اند و بطور طولانی مدت دچار بیماری های جسمی و روانی حاد خواهند بود.

هر چه قدر هم که رژیم صدام حسین بد بوده باشد اما امروز زندگی روزمره مردم عراق بسیار بد تر از آن زمان شده است. بسیاری از خیابان ها، مدارس، بیمارستان ها، خانه های مسکونی و موزه های این کشور منهدم شده اند و تامینات برق و آب مردم بد تر از قبل از جنگ گشته است. خشونت های قومی و مذهبی شدت گرفته اند و هرج و مرج این کشور را به یک آهن ربا برای جذب انواع تروریست ها تبدیل نموده است.

این برداشت که حمله نظامی آمریکائی ها این کشور را دمکراتیزه خواهد نمود و تغییرات در خاورمیانه را سرعت خواهد بخشید، امروز دیگر خیالی باطل است. اگر که هزینه این جنگ بطور کامل پرداخت بشود در این صورت آمریکائی ها قروض دولتی شان چندین بیلیون دلار بیشتر خواهد شد. جنگ عراق همچنین قیمت نفت را بالا برد. بدین طریق این جنگ به انواع مختلف اقتصاد ملی آمریکا را ضعیف نمود.

با توجه به رنج انسانی ای که جنگ در عراق به وجود آورد، تنها در باره هزینه های این جنگ صحبت کردن کمی دور از عاطفه خواهد بود مسلما اعداد خشک نمی توانند درد کشته شده گان و یا کسانی که مادام العمر ناقص می شوند را پس بدهد. با این وجود ما اعتقاد داریم که مهم است در باره هزینه های این جنگ دیدی روشن داشت.

هزینه های جنگ اول خلیج

تصمیم ورود به جنگ بر مبنای شروط اولیه غلط  انجام پذیرفت. ادعا شد که رابطه میان صدام حسین و ضربات وحشتناک 11 سپتامبر 2001 به مرکز " ورلد ترد" و پنتاگون وجود دارد. اطلاعات غلط سرویس امنیتی آمریکا (بی توجه به گزارش بازرسان سازمان جهانی انرژی اتمی که به نتیجه ای عکس رسیده بودند) به این ادعا ختم شد که عراق تسلیحات کشتار جمعی دارد.

بسیاری ادعا داشتند که جنگ بسرعت به اتمام رسیده و دمکراسی در عراق دوران شکوفائی خود را تجربه خواهد نمود و بلاخره این نظر نمایندگی شد که جنگ هزینه ای کم خواهد داشت و خود کفا خواهد بود.

اما در واقعیت ثابت شد که هزینه جنگ در رابطه با زندگی انسانها و  امکانات مالی کشور غول آسا است. بطور تخمینی هزینه های اقتصادی و دولتی ایالات متحده آمریکا روی سه بیلیون دلار حرکت می کند  با وجود اینکه ممکن است که سایر کشور های جهان هم هزینه ای دوبرابر این داشته باشند. در این کتاب از یک سو موضوع بر سر همین سه بیلیون دلار است زیرا که آمریکا برای قروض این جنگ ده ها سال دیگر باید بپردازد. تازه باید توجه نمود که هزینه حقیقی جنگ بسیار بیشتر از تخمینات قدیمی است که دولت بوش اعلام کرده بود.

ایالات متحده آمریکا همین حالا هم قیمتی گزاف برای حمله به عراق پرداخته است. مشهود ترین فشار قصاصی است که مردان و زنان جنگنده می بایست پرداخت کنند. فشار اقتصادی آنچنان مشهود نیست.  هزینه های جاری که بیش از حد از طریق وام ها تامین می شوند و برای حفاظت از نیروی نظامی آمریکا و پیاده کردن اهداف آمریکا کافی نبوده است اما همین هم خیلی دست کم گرفته شد.. هزینه های آتی که همچنین بعد از خروج آمریکا از عراق همچنان افزایش خواهند یافت، هدفمندانه پرده پوشی شد. این هزینه ها مطمئنا گزاف خواهند بود و همواره نسل های زیادی از آمریکائی ها را زیر فشار قرار خواهد داد. این درسی است از جنگ خلیج 1991( آمریکا فکر می کرد این جنگ هم چون جنگ اول خلیج بدون هزینه ای بر دوش آمریکا با موفقیت به پایان خواهد رسید)،  جنگی که کمتر از دو ماه طول کشید و بدون اینکه مبارزات بر روی زمین باشد، 694550 سرباز آمریکائی در خلیج مستقر شدند. 148 سرباز آمریکائی کشته شدند و 467 سرباز در عملیات مستقیم جنگی  زخمی گشتند. متحدین آمریکا ( عمدتا عربستان سعودی و کویت) هزینه اغلب عملیات نظامی جنگ اول خلیج را بعهده گرفتند. اگر که شروع کنیم به حساب کردن باید گفت که جنگ اول خلیج برای آمریکا اصلا هزینه ای به وجود نیاورد.

البته باید توجه نمود که تعداد بسیاری از سربازان قدیمی و سالخورده آمریکائی بخاطر شرکتشان در جنگ تحت انواع معلولیت رنج می برند بنحوی که ایالات متحده آمریکا امروز ـ بعد از 16 سال که از این جنگ می گذرد ـ هنوز هم باید سالانه بیش از 4،3 میلیارد دلار برای رفع خسارت، بازنشستگی و حق معلولیت به بیش از 200000 نفر سرباز سالخورده و قدیمی جنگ اول خلیج  بپردازد.

آمریکا تا کنون بیش از 50 میلیارد دلار به سربازان قدیمی برای معلولیت های جنگ خلیج پرداخت کرده است. البته این مقدار هزینه شامل هزینه های معالجات پزشکی  مجروحین جنگی، استقرار نیروی نظامی آمریکا در کویت، تحقیقات پزشکی در باره مواد شیمیائی جنگ و تمامی خدمه ای که در این برنامه به خدمت گمارده شدند، نیست. حتی این مقدار هزینه بی توجه به اثرات اقتصادی دیگری چون برای مثال  نقصان درآمد در حدود  صد هزار سرباز که با مواد شیمیائی جنگی سروکار داشته و در حدود 40000 نفر آنها برای همیشه قادر به کار کردن نخواهند بود، می باشد

 

 برای اینکه ما به عدد سه بیلیون دلار برسیم می بایست به طرح های مالی ناقص و سیستم گمراه کننده حسابداری دولت آمریکا نظری بیافکنیم. شاید بنظر عجیب باشد اما این جنگ به لحاظ اقتصادی موضوعی بسیار پیچیده است.هیچ شرکت مدرنی تلاش نخواهد کرد تجارتش را بدون اطلاعات امروزی و دقیق انجام دهد. این اطلاعات کمک می کنند تا سیستم حسابداری این شرکت دقیق باشد. اما ادارات  دولتی آمریکا از متدهائی برای حسابداری بخش همگانی استفاده می کنند که بسیار بد و غیر قابل اطمینان است. همانطوری که کمبود صورت حساب در بخش اقتصاد خصوصی سرمایه گذاران را گیج و گمراه می کند، همانگونه حسابرسی ی نا مطمئن در بخش دولتی شهروندان را در باره مسائل واقعی و وضعیت مالی دولت گمراه می سازد. زمانی که توماس ویلسون از گارد ملی که در کویت مستقر شده بود، از وزیر دفاع اسبق آمریکا دونالد رامزفلد پرسش معروف خود را نمود که:" به چه دلیل ما سربازان باید مراکز زباله های محلی را بدنبال آهن پاره و شیشه خرده بگردیم تا بدان وسیله خودرو هایمان را زره پوش سازیم؟ رامزفلد پاسخ داده بود که :" آدم با ارتشی به جنگ می رود که دارد نه با ارتشی که دلش می خواست داشته باشد و یا برای آینده آرزو می کند".

در ماه مارس 2003 در ارتشی که ما داشتیم کمبود ابزار وجود داشت. ابزاری چون لباس ضد گلوله و یا خودروهای ضد گلوله ـ ابزاری که برای انجام یک چنین جنگی بسیار ضروری بودند. در حالیکه همین ارتش از زیر دریائی و دیگر تسلیحات سنگین که برای عملیات بر علیه دشمنی در جنگ سرد بکار می رود مزین بود. در همان زمان نمایندگان رده بالای سازمان بین المللی انرژی اتمی ( سازمانی که مامور بود مطمئن شود که آیا رژیم صدام از سلاح کشتار جمعی برخوردار است یا نه) در خواست نمود که شش ماه دیگر به آنها وقت داده شود تا کارشناسان آنها کار تحقیقات خود را در عراق به انجام رسانند. اما آمریکائی ها برای حمله به عراق آنچنان عجله داشتند که به توصیه های سازمان انرژی اتمی توجه ای نکرده و مردان و زنان جوان خود را به جبهه جنگ روان نمودند بدون اینکه آنها را با ابزار متناسب برای حفاظت از جانشان در مقابل خطرات ایمن سازند. از برنامه مالی دولت آمریکا مشخص می شود که هزینه های آغاز جنگ عراق نسبتا کم بود ـ اما اکنون کشور در گیر هزینه های طولانی مدت برای تامین سربازانی است که در این فاصله زخمی شده اند.

5 سال بعد از شروع جنگ افکار عمومی آمریکائی بشدت در باره استراتژی خروج از عراق به بحث و گفتگو می پردازد. تنها شرکت کنندگان بسیار قلیلی در این بحث ها برای اشغال دائمی عراق رای می دهند. بحث ها بنظر می رسد دیگر بر سر این نیست که آیا آمریکا باید عراق را ترک کند یا نه بلکه بحث ها بر سر این است که کی اینکار را می کند.

با وجود اینکه رئیس جمهور جرج بوش بررسی در باره هزینه های جنگ را با این دلیل که سیاست دفاعی را نمی توان با نظر حسابرسان نخود شمار تعیین نمود، بی اهمیت دانسته است اما باید در تصمیمات برای سرمایه گذاری میان گزینش های حقیقی، به وضوح هزینه ها را  بعنوان فاکتورهائی حساب نمود که قابل مطالعه و بررسی باشند.

نه تنها مقدار هزینه های تا کنونی و طریقه مصرف آن بلکه همچنین تاثیرات تصمیمات آتی هم باید مورد توجه و بررسی قرار گیرند. تصمیمات همیشه بر بستر اطلاعات ناقص گرفته می شوند. اما روند  مدرن علمی اقتصاد بما کمک می کند تا در باره اطلاعاتی که در دسترس ما می باشند آگاهی بهتر پیدا کنیم و تحت یک چنین وضعیت نامناسبی تصمیمات بهتری بگیریم.

خدمات ناقص معلولین

مستقل از اینکه آیا رفتن به جنگ درست بود یا غلط و یا اینکه اعتقاد داشت که جنگ خوب یا بد اجرا شد، اکثر آمریکائی ها وظیفه اخلاقی خود می دانند کسانی را که جان خود را برای کشورشان کف مشت قرار دادند و در نتیجه جنگ معلول شدند می بایست از خدمات درمانی و سایر خدمات معلولیت برخوردار نمود. این مسئله خود مسئله ای بسیار پر هزینه است و دولت آمریکا باید در این راستا ابزار کافی مالی را فراهم سازد.

تا کنون دولت آمریکا به اندازه کافی و مناسب به این امر رسیدگی ننموده است و برای معلولین جنگ عراق که به خانه برگشته اند، خدمات درمانی و اجتماعی کافی فراهم ننموده است. بیمارستانهای وزارت معلولین در کمبود مالی و بودجه بسر می برند. در بسیاری از شهر ها خدمات درمانی ناکافی است ـ رسیدگی به تقاضا نامه های معلولین برای مدد های درمانی و اجتماعی با بی مسئولیتی بسیار طولانی انجام می پذیرد. روی بسیاری از این تقاضا نامه ها بطور ناقص رسیدگی می شود و سربازان آمریکائی می بایست اعتراض نمایند و بعد از مراجعت به آمریکا جنگی جدید را شروع کنند، اما اینبار با ماموران دولت خودشان  ـ  در سال 2005 زمانی که جنگ در گرماگرم خود بود، وزارت معلولین طرح بودجه درمان پزشکی معلولین را اعلام نمود که به تخمینات شروع جنگ بر می گشت ( به لحاظ تعداد معلولین و به لحاظ مقدار پول). زمانی که جنگ در سال 2006 گسترش یافت این وزارت خانه طرح بودجه اش را نسبت به سال 2003 تنظیم نمود. بنابراین دیگر برای ما تعجب آور نخواهد بود که بودجه این وزارت خانه تمام شود ـ مسئله ای که کنگره آمریکا را مجبور نمود به طوری کوتاه مدت سه میلیارد دلار دیگر تصویب کند تا برنامه این وزارت خانه برای دوسال دیگر به پیش برده شود.

در سال 2007 پریزیدنت بوش مجددا از کنگره خواهان بودجه اضافی در حدود چندین میلیارد دلار شد تا بدان وسیله بیمارستانهای معلولین ارتشی قادر باشند از پس تعداد بسیار زیاد سربازان معلول جنگی در این بیمارستان ها مراقبت نمایند.

اما حتی این مقدار بودجه خارج از برنامه هم کافی نخواهد بود تا عدالت را برای معلولین برگشته از جنگ اجرا نمود. وابستگان سربازان معلول برگشته از جنگ می بایست خود برای این کمبود تدارکات درمانی بپردازند.

همانطور که در فصل سوم کتاب آورده شده است، این بیمارستانهای ارتشی اوج قله یخ رسوائی ملی آمریکائی است. سربازان زخمی بعد از مراجعت به وطن دچار یک بوروکراسی وحشتناک و مبارزه میان وزارت دفاع و وزارت معلولین که برای مجروحین اوژانسی جنگ کاغذی و مجادله طولانی مدت بر سر هزینه های مالی انجام می دهند، می شوند. با توجه به این واقعیت که هنوز در فضای جنگ عراق و افغانستان 900000  سرباز آمریکائی وجود دارند، مهم است این اشتباهات را تصیح نمود تا در آینده برنامه های درمانی و باز نشستگی قربانی  خودکامگی سیاسی نگردند ـ همانطوری که در 5 سال گذشته اتفاق افتاد.  

   چه چیزی را باید بجای جنگ تامین مالی نمود؟

هر چیزی که برای سربازان آمریکائی صادق است همچنین برای ارتش آمریکا هم صادق است: بازسازی اش هزینه بسیار خواهد برداشت. توافقات بسیاری در این باره وجود دارد که ما قدرتی را که ارتش آمریکا قبل از جنگ داشت را باید مجددا بازسازی کنیم و نهاد هائی را چون گارد ملی از نو سازماندهی کنیم. ارتش هم برنامه هائی را اعلام نموده است که وسعت جیره داوطلبان را تا سال 2012 زیاد کند. این تصمیمات گران تمام خواهند شد. مجموعه هزینه ها تا کنون بطور کامل تخمین زده نشده اند.

پرسش در اینجا نیست که آیا آمریکا توان این سه بیلیون دلار را دارد یا نه. آنها دارند. وقتی آدم فکر می کند که یک خانوار معمولی آمریکائی در سال 2006 درآمدی درست زیر 70000 دلار داشته است، پس خیلی بیشتراز آنچه که احتیاج داریم، داریم.  حتی اگر ما 10 درصد آنرا حیف و میل کرده باشیم با این وجود وضع ما اکنون بد تر از سال 1995 نخواهد بود ـ زمانی که آمریکا کشوری مرفه با اقتصادی شکوفا بود. کوچکترین خطری وجود ندارد که یک بیلیون دلار یا دو بیلیون دلار و یا سه بیلیون دلار این کشور را دچار ورشکستگی کند. بلکه پرسش اساسی این است که ما با یک یا دو یا سه بیلیون دلار چه می خواستیم بکنیم؟ از چه چیز هائی باید چشم پوشی کنیم؟ به زبان اقتصاددانان هزینه های سودمند کدامند؟

جرج بوش به هنگام آغاز دومین دور ریاست جمهوریش از این صحبت نمود که بیمه بازنشستگی همگانی در آمریکا در بحران سختی قرار دارد. با سرمایه ای که برای جنگ عراق بکار گرفته شد می توانستیم ما مشکل بیمه بازنشستگی را برای 50 سال آینده حل نمائیم. با یک بیلیون دلار می توانستیم 8 میلیون خانه مسکونی دیگر بسازیم و در حدود 15 میلیون معلم دیگر برای مدارس دولتی به مدت یکسال استخدام کنیم : ما میتوانستیم شرکت 120 میلیون کودک را در برنامه پرورش پیش مدرسه ای " هد استار" برای مدت یکسال تامین مالی کنیم. ما میتوانستیم 530 میلیون کودک را به مدت یکسال بیمه خدمات درمانی کنیم و یا بمدت چهار سال هزینه تحصیل 43 میلیون دانشجو را برای دانشگاه های دولتی بپردازیم. حال تمامی این اعداد را ضربدر سه کنید.

 

هیج شکی وجود ندارد که آمریکا اگر یک یا دو بیلیون دلار را طور دیگری هزینه کرده بود، امنیتش را افزایش می داد. همانطور که ما در فصل 5 کتاب اشاره خواهیم نمود، اقتصاد آمریکا قوی تر می شد اگر که این پول را در بخش آموزش و تکنولوژی و تحقیقات سرمایه گذاری می نمود و هم چنین آمریکا برای مبارزه طلبی های آتی وضعیت بهتری می داشت اگر که بخشی از سرمایه تحقیقاتی را در راه توسعه تکنولوژی انرژی آلترناتیو صرف می نمود و یا تلاش های برای صرفه جوئی در انرژی پشتیبانی مالی می شد. آمریکا می توانست وابستگی خود را به نفت تقلیل دهد و قیمت پائین تر نفت که از این کار حاصل می شد می توانست بر روی تامین مالی برخی از تهدیدات کنونی که امنیت آمریکا را مورد مخاطره قرار می دهند، تاثیر بگذارد.

 برای مقدار پولی که کمتر از هزینه های مستقیم جنگ می باشند، آمریکا می توانست وظایف ش را انجام دهد و 7% از تولید ناخالص داخلی را برای کمک به کشورهای در حال توسعه مقرر سازد ـ پولی را که به این منظور پرداخت می شد، می توانست میلیارد ها انسان را از فقر رهائی بخشد. ایالات متحده آمریکا امروز به آفریقا یعنی فقیر ترین قاره جهان با مبلغی به مقدار 5 میلیارد دلار سالانه کمک می کند: این مقدار پول کمتر از هزینه ده روز مبارزه آمریکا در عراق است. 2 بیلیون دلار این امکان را برای آمریکا به وجود می آورد تا وظایفش را در مقابل فقیر ترین کشور ها برای مدت 33 سال انجام دهد.

 

اگر آمریکا یک نقشه اساسی برای خاورمیانه و یا کشورهای در حال توسعه طرح ریزی می کرد می توانست با کمک این طرح شاید قلب ها و مغز های انسانها را در این مناطق برای خود برنده شود. حتی آمریکا می توانست  با بخش کوچکی از این پول که تا کنون برای جنگ عراق هزینه کرده است اهداف بی تکلف را برآورده کند.

جامعه بین الملل خود را موظف نموده است که بیسوادی را در جهان تا سال 2015 ریشه کن کند. این وظیفه سالانه 8 میلیارد دلار هزینه خواهد داشت ـ که در حقیقت مساوی است با هزینه دوهفته جنگ در عراق.

تلاش های آمریکا که عراقی ها را برای بازسازی کشورشان کمک کند، با شکست روبرو شده است. در سال 2003 کنگره آمریکا با مبلغ 18،4 میلیارد دلار کمک برای بازسازی عراق موافقت نمود ـ مبلغی که اگر بطور سرانه عراقی ها حساب کنیم، سه برابر آنچیزی می شود که ما برای هر اروپائی هزینه می کنیم.

اما ما بجای اینکه این مبلغ را فورا خرج کنیم تا رآکتور ها، تاسیسات نفتی و مدارس عراق را بازسازی نمائیم، بخش اعظم این سرمایه میان بوروکراسی پنتاگون و کنگره آمریکا عملا مسکوت ماند. یکسال بعد وضعیت امنیتی عراق بد تر شد و ما اعتماد انسانها را از دست دادیم و در نتیجه بخش اعظمی از این سرمایه یا برای عملیات نظامی صرف شد و یا اصولا هزینه نشد.

در هرحال آنچه مسلم است این است که امکانات بیشماری وجود داشت که این مبلغ را برایش سودمندانه هزینه نمود ـ و ما می توانستیم توسط این مبلغ امنیت و رفاه آمریکا را بالا ببریم. 

 

خروج از عراق

در حالیکه مباحثه سیاسی داغی در باره زمان خروج آمریکا از عراق در جریان است، بنظر می رسد که دولت بوش تصمیم دارد به طوری طولانی مدت حضور نظامی در عراق داشته باشد. ایالات متحده آمریکا از سال 2003 صدها پایگاه در عراق به وجود آورده است. بسیاری از این پایگاه ها به عراقی ها پس داده شد، اما برخی از آنها مجموعه ای خواهند بود که اشغال عراق توسط آمریکا را برای طولانی مدت بیان خواهند نمود. یکی ازبزرگترین این پایگاه ها پایگاه ال اسد است که مهمترین قرار گاه ارتش آمریکا است و در شهرستان ال انبر  200 کیلومتری غرب بغداد قرار گرفته است و در حدود 17000 سرباز و خدمه دیگر در آن مستقر می باشند. همچنین مهمترین مرکز ارتش آمریکا برای ترانسپورت هوائی و ... که در حدود 22500 سرباز و چندین هزار خدمه  غیر نظامی شرکت های خصوصی در آنجا مستقر می باشند ، کامپ تاجی نام دارد که بزرگترین مرکز خرید عراق در آنجا دایر شده است. همچنین پادگان منطقه تالیل در جنوب از دیگر مقر های مهم ارتش آمریکا می باشد.

آمریکا همچنین  ساختن سفارت خانه بسیار عظیمی را در بغداد  آغاز نموده است که این سفارت خانه 6 بار بزرگتر از مجموعه سازمان ملل متحد در نیویورک است.

این قرار گاه های مهم ارتش آمریکا بسیار غول آسا می باشند. قرار گاه ال بلاد در حدود 7،2 کیلومتر مربع عریض و 4،8 کیلومتر مربع طولش می باشد و احتیاج به دو خط اتوبوس برای جابجائی پرسنل دارد. قرار گاه ال اسد و ال تالیل عریض تر و طولانی ترند و هر کدام بیش از 52 کیلومتر مربع وسعت دارند. حتی نزدیک بغداد هم پادگانی وجود دارد بنام ویکتوری/ لیبرتی که در حدود 225 کیلومتر مربع وسعت دارد. در مرکز این پایگاه ها فرودگاه نظامی بسیار پیشرفته و بزرگی که مسلح به مدرن ترین تکنولوژی و باند مجهز برای فرود تعداد بیشماری هواپیما، جت جنگی، هلوکوپتر جنگی و هواپیما های ترانسپورت است قرار گرفته است.

این پایگاه ها از ژنراتور های مجزای برق و آب و همچنین سیستم الکترونیکی ارتباطی ، سیستم تهویه گرما و سرما و تاسیسات پزشکی و همچنین سیستم امنیتی گسترده بر خوردار می باشند. فروشگاه ها و بوتیک ها ، سینما ، دانسینگ ، محل های ورزشی ، رستورانت ها ، بورگر کینگ و مک دونالد، پیتسا هوت و انواع کافه ها و بستنی فروشی های آمریکائی و زاتلیت برای تلویزیون و ...... در این پایگاه ها برقرارند.

 

  برگردان به آلمانی Thorsten Schmidt