بازگشت به صفحه نخست

 

انتخابات مجلس در ایتالیا

Hermann Kopp
Jungewelt
برگردان ناهید جعفرپور
 
از خودمان شروع کنیم
بخش یک   

بعد از فروپاشی " چپ های رنگین کمان" ـ  فراخوان به اعضا و رهبران احزاب " پ د س ای" و " پ ار سی" و تمامی کمونیست های ایتالیا

انتخابات مجلس ایتالیا در تاریخ 13 و 14 آپریل برای احزاب کمونیست این کشور پایانی مصیبت بار داشت. ائتلاف میان آنها و سبزها و چپ های دمکرات که بنام " چپ های رنگین کمان" معروف شده اند، به شکست انجامید. برای اولین بار بعد ازآزادی از فاشیسم در سال 1945، هیچ نماینده کمونیستی در پارلمان کرسی نگرفت.

در تاریخ 17 آپریل شخصیت های صاحب نام ایتالیا فراخوانی برای نجات جنبش سنتی کمونیست صادر نمودند. خطاب آنان تمامی کمونیست های کشور از تمامی احزاب کمونیست بود. صادر کنندگان این فراخوان خواهان این شده بودند که تمامی نیروهای کمونیست ایتالیا زیر یک سقف جمع شوند.

در این فراخوان آمده بود که:"
ما کمونیست های امروزیم. ما درون جنبش ها و در مبارزات طبقاتی جای خود را داریم. احساسات و تاریخچه زندگی هر کدام از ما متفاوت از دیگری است: ما می دانیم که این زمان، زمان اعتماد کردن ها نیست. ما با تاریخمان که آنرا نفی نمی کنیم رابطه ها و همچنین نقد ها داریم. اما نگاه ما به سوی حال و آینده متوجه است. ما آرزوی گذشته را نداریم بلکه لزوما در آرزوی آینده ای بهتر می باشیم".

 

 نتیجه انتخابات  " چپ های رنگین کمان" فاجعه بار است: آنها تنها یک چهارم آراء را بدست آوردند. آراء ئی که در سال 2006 سه حزب ( بجز دو حزب کمونیست سبزها) با هم بدست آوردند 10،6 درصد آراء بود. حتی آراء کنونی کمتر ازنصف آراء 8 درصدی بود که دو سال قبل دو حزب کمونیست " پ ار س" و پ د سی آی" بدست آورده بودند و همچنین کمتر از یک سوم بهترین نتیجه آراء 8،6 درصدی ی حزب " ریفون داسیونه" قبل از انشعابش. سه میلیون رای در مقایسه با سال 2006 از دست داده شد. و برای اولین بار بعد از زمان جنگ ایتالیا کمونیست ها در پارلمان هیچ نماینده ای ندارند: هیچ نماینده کمونیستی به مجلس راه نیافت. نتیجه انتخابات بیان کننده سرخوردگی ای عمیق و گسترده هواداران چپ ها و سرخوردگی مجدد جنبش ها از سیاست دولت پرودی است و همچنین بخشا سرخوردگی از " چپ های رنگین کمان" است که خودمختاری سیاسی، تئوریک و سازماندهی کمونیستی را بنفع یک موقعیت جدید که نه کمونیستی است و نه ضد سرمایه داری است و کاملا رفرمیستی است، از بین بردند و ترکیبی را شکل دادند که به هیچ وجه بدیل ها در آن مفهومی نداشته و بیشتر در راستای طرح های احزاب دمکرات و منطق بازی های پارلمانی قرار می گیرد.

کمونیست های بی حزب

در فراخوان همچنین آمده است:

زمان تصمیم گیری فرا رسیده است: این زمان، زمان ماست. ما تنها از ایده یک فرماسیون مشخص چپ حرکت نمی کنیم بلکه ما چشم انداز یک وحدت و خودمختاری نیروهای کمونیست در ایتالیا را پیشنهاد می کنیم. آنهم در یک پروسه گردهم آئی که از نیروهای اصلی کمونیستی " پ ار س" و پ د س ای" فرارفته و بدون محفلگرائی یا خود محوری و غرور جریان های سیاسی و اجتماعی دیگر را دخالت می دهد.  ما  اعضا و رهبران " ریفون داسیونه"، پ د س ای" و دیگر اتحاد ها یا شبکه ها و صدها هزار کمونیست زن و مرد بدون حزب را که در این سال ها به جنبش ها و مبارزات اجتماعی کمک نموده اند، فرا می خوانیم تا بستر یک جامعه بدیل سرمایه داری را بگسترانند و اشکال مشخص سازمانیافته کمونیست ها را کنار نگذارند، بلکه در یک پروسه نوین باز  بر ای بنای  " خانه مشترک کمونیست ها"حرکت نمایند. مخاطبین فراخوان ما:

ـ به تمامی کارگران زن و مرد و به تمامی روشنفکران قدیمی و جدید به اتحادیه ها و کمیته های پایه ای و اقشار اجتماعی ای که امروز دیگر نمی توانند با آنچه که دارند زندگی کنند و به کسانی که بحران هفته چهارم ( پایان ماه که پول تمام می شود) برایشان تنها تیتر روزنامه ها نیست، بله کسانی که با هم ساختار غیر قابل تغییر مبارزه طبقاتی بر علیه سرمایه داری را تشکیل می دهند.

 

ـ به جنبش های جوانان، زنان، جنبش های زیست محیطی، جنبش های  حقوق شهروندی و مبارزه بر علیه هر گونه تبعیض جنسیتی، با خودآگاهی، که امروزه در مبارزه برای رسیدن به سوسیالیسم و کمونیسم، وظیفه اولیه اش  یعنی آزادی گسترده  را زمانی می تواند انجام دهد که توانا باشد و در میان افقش همچنین به مشکلات جنبش فمنیستی بپردازد.

 

ـ به جنبش ضد جنگ و جنبش همبستگی بین المللی که بر علیه استقرار تسلیحات اتمی و پایگاه های خارجی نظامی در کشور ما مبارزه می کنند و در جانب کشورها و ملت هائی چون فلسطینی ها قرار می گیرند، کسانی که تلاش می کنند بر علیه یوغ سیاسی، نظامی و اقتصادی امپریالیسم مبارزه کنند.

 

ـ به جهان مهاجرین، کسانی که یورش وحشتناک بی حقی که امپریالیسم به وسعت جهانی مرتبا به وجود می آورد را در جوامع ثروتمند نشان می دهند. چون  تنها در تماس فرهنگ ها و اقوام می توان در مبارزه مشترک یک سیاست جهانی ، ضد راسیسم برای " گوناگونی" فرهنگ همبستگی باز به جلو رفت. مبارزه مشترکی که تمامی انسانها را به اهداف بالا و همزیستی صلح آمیز خواهد رساند.  

 

ما روندی را برای خود آرزو می کنیم که از همان ابتدا  توانائی  فکر کردن  به مشکلات و نقد از خود را نشان دهد. در کنار این مسئله همچنین باید بررسی شود که چرا یک چنین تلاش ارزشمند و امید دهنده ای چون " تاسیس مجدد کمونیستی" قدیمی در این موقعیت قرار نداشت، آن حزب کمونیستی را خلق کند که جنبش کارگری و چپ ها نیاز داشتند و نیاز دارند و چه شد که این روند دچار آن همه تقسیم بندی، انشعاب و جدا شدن ها شد که ده ها هزار رفقای زن و مرد را مایوس و ناامید ساخت. ما می خواهیم به این فکر شود که چرا ریشه طبقاتی و اجتماعی احزابی که از این تلاش ها زاده شدند، شکننده و نارسا شدند و در باره خطاکارانی که ما را در دولتی وارد کردند که انتظارات هواداران چپ ها را نا امید نموده که این خود دلیل زنده شدن راست هاست. برای این فکر کردن ما زمان و تحمل و احترام  متقابل نیاز خواهیم داشت. حال اگر ما از این کار صرف نظر کنیم در این صورت پایه های یک تجدید بنا بسیار نا مطمئن خواهد شد.

  بخش دوم

بعد از فروپاشی " چپ های رنگین کمان" ـ  فراخوان به اعضا و رهبران احزاب " پ د س ای" و " پ ار سی" و تمامی کمونیست های ایتالیا

تجدید بنای حزب کمونیست

" وظیفه ما در تقابل با نیاز واقعی از ته قلب اتحاد عمل با تمامی نیروهای چپی که مخالف تغییرات نیستند، نمی باشد. همچنین این وظیفه تلاش برای پیدا نمودن همگرائی  ای سودمند برای متوقف نمودن پیش روی ارتجاعی ترین نیروها، را نفی نمی کند.

اما هر چه یک چنین تلاش های متحدانه چپی ، موفق تر باشد،  تجدید بنای یک حزب کمونیست قوی متحد، مقتضی با زمان کنونی بهترانجام خواهد پذیرد. برای این امر امروز مهم است که در نهاد های اجتماعی زندگی نمود وپایه  های مستحکم ایجاد نمود زیرا که تنها در پایه های اجتماعی می توان استواری و چشم انداز رشد را امنیت بخشید و بسترهائی برای یک حزب با سازماندهی مستقل و نقش سیاسی مستقل با تاثیرات گسترده بی توجه به تصمیمات کنونی پارلمان و همچنین در صورت وضع قوانین انتخاباتی جدید بدتر، به وجود آورد.

گرد همائی 20 اکتبر سال 2007 که در آن یک میلیون انسان خوشحال زیر دریائی از پرچم های سرخ با سمبل های کمونیستی جمع شده بودند، نشان داد که  بیشتر از هر گفتگوئی در ایتالیای امروزی، فضای اجتماعی و سیاسی برای یک نیروی کمونیستی مستقل، مبارز، متحد و انسانی وجود دارد. نیروی کمونیستی که این را می فهمد که باید تکیه گاه یک جنبش چپ مردمی باشد و همچنین این را هم می فهمد که برای 200000 انسانی صحبت می کند که بر علیه پایگاه های نظامی آمریکا به تظاهرات  پرداختند، سخنگوی اتحادیه هائی خواهد بود که برای نه گفتن به قرار داد بستن با دولت در باره قوانین مدد های اجتماعی و حقوق بازنشستگی مبارزه کردند، سخنگوی 10 میلیون کارگری که رفراندم برای ماده 18 یعنی قانون امنیت در مقابل اخراج را پشتیبانی نمودند.

ما امیدواریم که این فراخوان در گردهمائی ها و بحث ها بطور گسترده مورد پشتیبانی قرار گیرد. در هر شهری، در هر منطقه ای، در هر محل کاری و یا محل تحصیلی و هر جا که زنی ، مردی، دختری و پسری که در سرمایه داری آخرین حرف آخر تاریخ انسانی را نمی خواهد ببیند، پشتیبانی شود".

در باره انتخابات ایتالیا در سایت سوسیالیسم آلمان

Heinz Bierbaum

انتخابات 13 و 14 آپریل ایتالیا یک برنده آشکار داشت: سیلویو برلوسکونی

وی این پیروزی آشکار را بیش از همه ممنون لگا درشمال ایتالیا است که نتیجه آراء اش نسبت به سال گذشته دو برابر و بیش از 8% شد. در حالیکه جبهه برلوسکونی در هر دو خانه مجلس 47% آراء را گرفت، جبهه والتر ولترونی شهردار اسبق روم 38% بود. بدینوسیله ولترونی با حزب دمکراتیکش خیلی کمتر از انتظاراتش رای بدست آورد. نگران کننده تر از همه موقعیت لگا است که در شمال ایتالیا پیروزی کاملی را بدست آورد و در برخی از شهر ها برای مثال در تره ویزو ـ به قوی ترین حزب تبدیل شده است. لگا حزبی قوی بسیار راستی است که در ایتالیا پایه اجتماعی دارد.

برگشت راست در ایتالیا

برگشت راست در ایتالیا بیانگر این است که رومانی پرودیس به هیچ وجه موفق نشد که این کشور را بجلو برد و چشم اندازی پیش رویش بگستراند. با وجود دو بار شکست بنظر می رسد آنچه که ایتالیائی ها را به برلوسکونی امیدوار می کند این است که این بار وضعیت زندگی بهتر شود. اما این امید ها هم اینبار مجددا ناامید می گردند وتضاد ها در توسعه منطقه ای و همچنین شکاف میان تهیدست و دارا همچنان رشد خواهد نمود و علائق خصوصی و همچنین علائق مربوط به خود برلوسکونی بر رفاه عمومی ارجعیت خواهند گرفت. بنا براین این کشور همچنان عقب تر خواهد رفت.

چپ های ایتالیا مصیبتی واقعی را لمس نمودند. آنها با کمتر از 3% آراء از راه پیدا کردن به پارلمان محروم شده و در این انتخابات در حدود 60% منتخبین خود را از دست دادند.

یک چنین شکستی آنهم در این بعد وسیع خود برای چپ ها غیر منتظره بود. آنها حداقل با 5 تا 6 درصد آراء که مسلما نتیجه ای مطلوب نبود، حساب می کردند. اولین بررسی نشان می دهد که بخش بزرگی  از  چپ ها در این رای گیری شرکت نکرده اند و بخش قابل توجه دیگر برای جلو گیری از انتخاب برلوسکونی، به حزب دمکراتیک رای داده است.

شکی وجود ندارد که چپ ها بخصوص این مجازات را برای دولت پرودی پرداختند. مایوسی از دولت پرودی که نمایندگان چپ هم در آن سهیم بودند بخصوص در نزد کارگران بشدت قوی است. این دولت نتوانست در بخش های رفرم بازنشستگی و هم چنین رفرم در ساعات کار و مبارزه با پائین آمدن دستمزد ها و حداقل دستمزد انتظارات کارگران را برآورده کند.

بخصوص اعتراضات اتحادیه ای بر علیه انهدام خدمات اجتماعی و بدتر شدن شرایط کار به لحاظ سیاسی بی نتیجه ماند.

در شمال ایتالیا کارگران بطور گسترده لگا را انتخاب نمودند و این خود بیانگر این است، زمانی که چپ در این موقعیت قرار نداشته باشد از منافع مزد بگیران حرکت نماید و به آنها چشم اندازی را نشان بدهد در این صورت راست ها قدرت را خواهند گرفت. از همه مهمتر اینکه چپ ها خود پایه واقعی اجتماعی نداشتند. بنابراین چپ در ایتالیا باید از نو آعاز به حرکت کند.

همانطوری که در حال حاضر در " ریفون داسیونه " دیده می شود، در زمان آینده درگیری های درونی شدیدی میان چپ ها درخواهد گرفت. همچنین در میان اتحادیه " س گ ای ال" به بخش های چپ فشار زیاد وارد خواهد شد. موقعیت چپ ها درون اتحادیه ها ضعیف شده است.

در حال حاضر نمی شود دید که آیا در میان چپ ها یک نوع کار سیاسی واقعی و یا شروعی جدید با نگاه بجلو انجام خواهد گرفت و یا اختلافات به مرحله ای خواهد رسید که پراکندگی میان چپ بیشتر شده و بجائی برسند که هم دیگر را تکه تکه کنند. هر طور که این ماجرا پایان یابد، مسلما نه تنها بر مناسبات ایتالیا بلکه بر توسعه چپ ها در اروپا هم تاثیرخواهد گذاشت.

 بخش سوم

Uwe Michel

بنیاد رزا لوگزامبورگ

برگردان ناهید جعفرپور

 

پیروزی برلوسکونی در انتخابات مجلس ایتالیا در تاریخ 13 و 14 آپریل 2008 بطور واقعی برای ما غیر منتظره نبود و در همه پرسی قبل از انتخابات این تنیجه روشن و مشخص بود. آنچه که به واقع غیر منتظره بود، اول فاجعه شکست ائتلاف چپ ها " چپ های رنگین کمان" است که در مقایسه با انتخابات سال 2006 کاملا 75% منتخبینش را از دست داد. دومین مسئله غیر منتظره در این انتخابات که فاجعه انگیز بود بالا رفتن لگای شمال است که آراء اش دو برابر گشت. همچنین نیرو گرفتن والتر ولترونی و حزب تازه تاسیسش یعنی حزب دمکراتیک به هیچ وجه قابل پیش بینی نبود.

با وجود اینکه هنوز برای یک بررسی کامل نتیجه انتخابات زود است اما برای این نتیجه برخی ازدلائل ریشه ای قابل ملاحظه است:

 

الف ـ مسلم است که شکست چپ ها را می توان از شرکت آنها در دولت پرودی فهمید. بیلان این دولت که در سال 2008 با انتظارات زیادی به قدرت رسید واز احزاب چپ 150 نماینده در مجلسش و همچنین در سنا انتخاب شدند، در انتها در چشم تمامی منتخبین منفی شد. با وجود قدرت قابل توجه چپ ها در پارلمان و سنا اما تاثیر آنها در این دولت همواره محدود باقی ماند. آنها تنها بعنوان کسانی که اکثریت مفید را برای جناح دولت در پارلمان و سنا تامین می کردند باقی ماندند و در واقع بنوعی هم زیر این فشار قرار می گرفتند که اگر کنار بروند برلوسکونی مجددا به قدرت بر خواهد گشت.

تنها چنین می توان توضیح داد که با وجود اینکه سیاست دولت از سوی چپ ها همواره علنا مورد نقد قرار می گرفت اما با این وجود آنها زمانی که از بحث ها خارج می شدند در اساس این سیاست را با خود حمل می کردند و به آن یاری می رساندند. برای مثال می توان از عملکرد نظامی در افغانستان و صرفه جوئی های شدید در بودجه نام برد. توجه چپ ها بیشتر متوجه قوانین مهاجرت، بازار کار و قدرت رسانه ای برلوسکونی ، قانون برای زندگی مشترک خارج از ازدواج و چگونگی مبارزه بر علیه نفوذ کلیسا بود.

نتیجه این تلاش ها جالب است: برای اولین بار بعد از پایان فاشیسم برای پریود آینده هیچ نماینده کمونیستی در مجلس و سنا وجود ندارد. تلاش برای نمونه برداری از حزب چپ آلمان که توانست ائتلاف گسترده ای از چپ ها را سازماندهی نماید، در اساس با شکست روبرو شده است. اولین بررسی تغییر مسیر رای دهندگان این مسئله را روشن می سازد که چپ ها 40% آراء ئی را که در سال 2006 بدست آوردند، به حزب دمکراتیک والتر ولترونی باختند. حتی 50% رای دهندگانشان در انتخابات شرکت نکردند. افزون بر این بنظر می رسد که آراء ئی را که چپ ها به  سه حزب مخالف یکدیگر تروتسکیست باختند که آنها مجموعا کمتر از 0،5 % آراء را گرفتند، اصلا به حساب نمی آید.

 

ب ـ " کوریره دلا سرا" در باره نتیجه انتخابات با تیتر زیر مقاله ای نوشته  بود: " لگای نو: کارگران و کارمندان". نتیجه خوب لگای شمال مورد علاقه راست ها که در این فاصله آراء اش را نه تنها در مناطق روستائی شمال بلکه همچنین از شهرهای شمال ایتالیا ( که همیشه منطقه چپ ها و اتحادیه ها بوده) بدست آورده است، واقعا غیرمنتظره بود. در منطقه ونتو کاندیدای لگا حتی آراء اش بیشتر از برلوسکونی بود. بوسی رهبر لگای شمال مستقیما بعد از انتخابات گفت:" ما حزب کارگران می باشیم". در این فاصله آنها حتی افراد اتحادیه ها را چون اتحادیه قدرتمند کمونیستی " س گ ای ال" جذب نموده اند و اکثریت اعضای این اتحادیه به لگای شمال رای داده اند. زیرا که لگا با تبلیغاتش بر علیه مهاجرت، بزه کاری، عدالت مالیاتی و بوروکراسی از روم توانسته است مجموعه ای از اقشار و طبقات اجتماعی را به خود جلب نماید.

س ـ پیروزی مورد توجه ای را که ما در هفته های گذشته غیر ممکن می دانستیم، والتر ولترونی با حزب تازه تاسیسش " حزب دمکراتیک" بدست آورد. این حزب مدتهای طولانی در همه پرسی ها خیلی عقب تر از برلوسکونی قرار داشت و همچنین فینیس حزب " ملت آزادی". ولترونی از طریق نتیجه این انتخابات موقعیت خود را در حزب قوی تر نمود و هدفش چون برلوسکونی تنها این بود که دو حزب مجلس به هم نزدیک شدند. این مسئله در انتخابات آینده ( طبق تجربه در ایتالیا خیلی سریع به وقوع می پیوندد) باعث می شود که وی یکی از کاندیداهائی باشد که برای ریاست جمهوری مورد سئوال قرار می گیرد. در مبارزات انتخاباتی وی بیش از همه از معروفیتش بعنوان " اوبامای ایتالیائی" نفع برد.

روزنامه چپ " ایل مانیفستو" در روز بعد از انتخابات با تیتر بزرگ  نوشته بود:" چپ های غیر پارلمانی". چیزی که برای برخی از منتقدین جهانی سازی بنظر مثبت می آید، در کشوری که در آن حزب کمونیست هنوز 30 سال پیش در انتخابات اروپا 34% رای بدست آورد و به واقع قوی ترین حزب بود، یک نوع وضعیت شوک و توخالی ای را بجای می گذارد. حالتی که به سختی می توان آن را تحمل نمود.

در ماه های آینده طبق تخمینات انتظار از سر گذراندن این بحران از ایتالیا به هیچ وجه وجود ندارد. تمامی رهبران حزب و مسئولین " پروژه رنگین کمان" از کار کناره گیری نموده اند. پروژه یک حزب جدید پلورالیست با این نتیجه انتخابات به پایان خود رسیده است. تا زمان جلسه فوق العاده حزب " ریفون داسیونه" در ماه یولی، تمامی فراکسیون ها بدنبال پیدا کردن مقصری که شکست را به گردنش بیاندازند، می گردند. دومینیکو لوسوردوتاریخ شناس مشهور در آلمان در مصاحبه ای با روزنامه " یونگه ولت" به برتینوتی تهمت زد که وی هرگز کمونیست نبوده است و پروژه رنگین کمان را بعنوان پروژه ضد کمونیستی برتینوتی نامید.