بازگشت به صفحه نخست

 

 

نگاهی به سیاست دولت ها و بحران زیست محیطی (قسمت آخر)

 «الف.آناهیتا»

رژیم استبدادی مذهبی و بحران زیست محیطی

مسایل زیست محیطی تحت لوای رژیم ولایت فقیه که همه توان و همت خود را بر رانت خواری و چپاول منابع طبیعی ارزنده و بدون شک بی همتای میهنمان پایه ریزی کرده است آنچنان وخیم می باشد که مهمترین بحران شهر تهران آلودگی هواست. بر اساس داده های خبرگزاری های وابسته، وضعیت آلودگی هوای تهران با وجود تردد سه میلیون خودرو در روز همواره در مرز «هشدار» قرار دارد. بر اساس آخرین آمارها، سال گذشته، نه هزار و نهصد نفر در تهران تنها به دلیل  آلاینده هایی مانند اکسیدهای نیتروژن و ذرات معلق کوچکتر از ده میکرون جان خود را از دست داده اند. بدین ترتیب این آلاینده ها روزانه باعث مرگ بیست و هفت نفر در تهران شده است. بر اساس گزارش ایسنا تنها در آبان ماه سال جاری حدود سه هزار و ششصد نفر برابر با صد و بیست نفر بطور روزانه در پایتخت کشورمان به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم بر اثر آلودگی هوا کشته شده اند. چهار هزار و پانصد نفر در همین ماه بر اثر سکته قلبی جان خود را از دست داده اند .مرگ هشتاد درصد از این افراد بطور مستقیم یا غیرمستقیم به آلودگی هوا مرتبط بوده است. فاجعه مرگ و میر هم میهنان ما به دلیل آلودگی هوا فقط در تهران آنچنان بغرنج است که مشاور شهردارمی گوید:«با آلودگی موجود در هوای تهران یک خودکشی دست جمعی در حال اجراست و کنترل و کاهش آلودگی هوای تهران نیازمند انقلابی عظیم در تفکر تمامی مسوولان نسبت به این مقوله است. وی خطر بحران آلودگی هوای تهران را کمتر از وقوع زلزله ندانسته و تفاوت این دو را در اثرات تخریبی آنی زلزله و اما بحران آلودگی هوا، که بتدریج جان انسان ها را می گیرد،می داند. وی همچنین اقرار می کند که در یکسال گذشته حرکت جدی در خصوص پیگیری مفاد طرح جامع کاهش آلودگی هوای تهران صورت نگرفته است.  

قانون نحوه جلوگیری از آلودگی هوا در سال هفتاد و چهار به تصویب مجلس رژیم رسید. بر اساس آن نهادهای مختلفی مانند وزارتخانه ها،نیروهای انتظامی،رانندگی و شهرداری تهران همراه با سازمان محیط زیست مسوولیت کنترل آلودگی هوا را بر عهده گرفتند. البته از آن زمان تا به حال بدلیل جناج بندی و باندبازی های این ارگان ها که در ساختار نظام ولایت فقیه مساله ای بسیار رایج است،هنوز اقدامی جدی برای کنترل آلودگی هوای تهران صورت نگرفته است. فقدان دانش فنی بدلیل اعمال سیاست های اقتصادی- سیاسی مسوولان رژیم،شرایط زندگی میلیونها انسان را با افزایش فقر،بحران بیکاری،اعدام،شکنجه و زندان روبرو کرده است. افزون بر زیانها، سلاحی دیگر، «آلودگی هوا» را بطرف مردم ایران نشانه گرفته  که مرگی تدریجی را برای آنان به ارمغان آورده است.

واضح و مبرهن است که وجود گیاهان،درختان و فضای سبر بدلیل جذب میزان قابل توجهی از دی اکسید کربن در اتمسفر و تبدیل آن به اکسیژن می تواند به کاهش آلودگی هوا کمک کند و برعکس، تخریب جنگل ها و فضای سبز کشور به انباشت شدن بخارهای سمی و گازهای گلخانه ای در اتمسفر و در نتیجه تشدید آلودگی هوا می انجامد که در چنین شرایطی باران ها اسیدی شده و مناطق سبز باقی مانده و همچنین صنعت کشاورزی را با خطرات و ضایعات بیشتری مواجه می سازد. در همین راستا مساله تخریب گسترده مناطق سبز با اعمال پروژه های نهاد هایی مانند بنیاد مستضعفان و جانبازان،آستان قدس رضوی و سپاه پاسدارن وابسته به رژیم از یکسو و آتش سوزی های مشکوک جنگل های سراسر کشور از دیگر سو بسیار چشم گیر است. بر اساس جدیدترین گزارش بانک جهانی از وضعیت نابودی جنگل ها در ایران خسارت ناشی از قطع درختان جنگلی و نابودی جنگل های خزری سالانه نهصد و شش میلیون دلار آمریکا برابر با هفت میلیارد و دویست و دوازده میلیون ریال و هشت دهم درصد از تولید ناخالص داخلی،اعلام شده است. سالانه صد و بیست و پنج هزار هکتار از جنگل های کشور نابود می شوند که این رقم معادل یک درصد از کل جنگل های کشور می باشد. فرمانده یگان حفاظت سازمان جنگل های رژیم نیز وضعیت منابع طبیعی در ده استان کشور را بحرانی و یازده استان را نیمه بحرانی اعلام کرده است. این در حالیست که معاون وزیر و رییس سازمان جنگل ها،مراتع و آبخیزداری رژیم اعلام کرد که سال گذشته بالغ بر هفده هزار متر مکعب قاچاق چوب کشف شده است و میزان تخریب سالیانه جنگل های شمال را سی تا چهل هزار هکتار عنوان کرد. چندی پیش ده ها هکتار از جنگل های گیلان و گلستان و مراتع شمال کشور در آتش سوختند. به گزارش کارگزاران، این آتش سوزی یکی از گسترده ترین و بزرگترین نمونه های به وقوع پیوسته در چند سال اخیر بوده و پیش بینی می شود که خسارت جبران ناپذیری به پوشش گیاهی گیلان وارد آمده باشد. گیلان یکی از سرسبزترین استان های کشور و دارای پانصد و شصت و پنج هزار هکتار جنگل و دویست و بیست و چهار هزار هکتار مرتع می باشد. با اینکه این آتش سوزی دو شبانه روز ادامه داشته است اما هیچ هواپیمای آبپاشی از تهران به منطقه اعزام نشده و نیروهای آتش نشانی گیلان و امدادگران منابع طبیعی بدون کمک بالگرد به مهار آتش پرداخته اند. در همین حال بیش از دوازده نقطه از جنگل های گلستان خاکستر شد و 20 هکتار از جنگل های این منطقه در آتش سوخت و در این مورد هم نیروهای محلی با کمترین امکانات لازم به مهار آن پرداختند.

از جمله پروژه های ضد ملی جهت انباشت ثروت ملی در دست ارگان های وابسته به رژیم که به لحاظ زیست محیطی به دلیل حفاظت از ارزشهای البرز مرکزی و جنگلهای بکر کشور بسیار نگران کننده است،پروژه آزاد راه «تهران-شمال» می باشد. این پروژه که از ده سال پیش تا کنون فقط پنج و هفت دهم درصد پیشرفت فیزیکی داشته است،اثرات سوء زیست محیطی پایان ناپذیری به جا گذاشته است و بی

گمان،این پروژه به رغم همه اثرات منفی زیست محیطی بر ثروت بنیاد مستضعفان و جانبازان که جزو پیشنهاد کنندگان آن بوده اند، افزوده است. علاوه بر این بسیاری از اراضی که برای راه سازی در اختیار این بنیاد ها قرار گرفته به افراد ثالث واگذار گردیده که آنها از این اراضی جنگلی برای ساختن شهرک های مسکونی و کارخانجات بهره جسته اند و خسارت زیادی به جنگل های این منطقه وارد کرده اند. بر اساس گزارشی که پیرامون تخریبهای گسترده محیط زیست پروژه آزاد راه «تهران-شمال» در پانزده مهر ماه امسال در ایسنا منتشر گردید ،این پروژه از نظر کارشناسان محیط زیست یکی از مهمترین وقایع زیست محیطی ایران عنوان شده زیرا افزون بر تخریب بخشی از منابع طبیعی و زیستگاههای بکر منطقه،شهرهای شمالی کشور را نیز پس از بهره داری ازاد راه به دلیل هجوم جمعیت و دسترسی آسان با مشکلات عدیده زیست محیطی روبرو خواهد کرد. در بخشی از این گزارش آمده است که عبور این اتوبان از جنگل های هیرکانی-باقیمانده از عصر یخبندان که جزو نادرترین سرمایه های زیست محیطی جهان محسوب می شود به دغدغه عمومی دوستداران طبیعت تبدیل گردیده است. گزارش ادامه می دهد که تخریب ها،ورود آلودگی ها،تخلیه نخاله ها و ..موجب نگرانی مسوولان محیط زیست شده است به شکلی که علی رغم اعتراضات انجام شده در این زمینه،مسوولان آزاد راه نه تنها اقدامی در این خصوص انجام نداده اند،بلکه در آخرین مکاتبه خود اعلام کرده اند که محیط زیست باید با وزارت راه تماس بگیرد!! در صورتیکه مجوز احداث آزاد راه «تهران-شمال» مشروط به انجام نظارت و بازرسی و ارایه طرح مدیریت زیست محیطی در فاز بهره داری و ساخت و ساز بوده است،تا کنون هنوز اقدامی در خصوص ارایه طرح مدیریت زیست محیطی انجام نشده است. سرپرست معاونت محیط انسانی سازمان حفاظت محیط زیست با اشاره به عملیات اجرایی درمنطقه چهار آزاد راه «تهران-شمال» که در کنار رودخانه حفاظت شده «چالوس» در حال انجام است اضافه می کند که در این منطقه نیز خاک و سنگ ها به داخل رودخانه تخلیه می شوند که این عملیات غیراصولی به همراه تخلیه فاضلاب ها موجب کاهش عرض رودخانه و گل آلودگی آب و نابودی حیات در پایین دست و نابودی زیستی این رودخانه شده است.

 پروژه هایی از این دست تحت نام «پروژه های ملی!!» فروانند. این پروژه ها فقط به افزایش اندوخته های سران رژیم و در جهت مافیای انگلی قدرت و ثروت است. همچنین زیان های اکولوژیکی فراوان داشته و بدون شک بدلیل پیوند ارگانیک زندگی انسان با محیط زیست سالم،بطور مستقیم و غیر مستقیم جان مردم،مخصوصا طبقات و اقشار محروم جامعه را به خطر می اندازد.

اتمی شدن ولایت فقیه

در قسم اول این مطلب(نبرد خلق شماره 256)به خطرات جایگزین کردن انرژی هسته ای به جای انرژی سوخت فسیلی و تشدید بحران زیست محیطی آن اشاره شد و علل ناکارایی جایگزینی انرژی هسته ای به جای انرژی سوخت فسیلی جهت کاهش گازهای گلخانه ای و مقابله با مساله گرم شدن زمین نیز تشریح گردید. با توجه به آن داده ها و عنوان گوشه ای از بحران زیست محیطی ذکر شده در بالا،مسلما استفاده از انرژی هسته ای حتی برای تولید برق قادر است وضعیت بحرانی زیست محیطی میهنمان را به مرحله حادتری وارد سازد.

همچنین بطور خلاصه می توان اشاره کرد که با توجه به اینکه ذخایر اورانیم ایران بسیار محدود بوده و با نظر به اینکه مصرف نیروگاهی همچون بوشهر بیش از 200 تن در سال است. ذخایر کشف شده و احتمالی فقط برای 7 سال این نیروگاه کافی است.  همچنین راندمان نیروگاههای برق در ایران 37% می باشد. در صورتی که بازده نیروگاههای گازی امروزی (گاز و بخار باهم) حداقل 55% است. اگر ایران نیروگاههای خود را مدرن کند, می تواند تولید برق را به 55,000 مگاوات افزایش دهد. این مقدار 18,000 مگاوات بیش از تولید کنونی است که معادل 20 نیروگاه هسته ای شبیه نیروگاه بوشهر می باشد. هزینه مدرنیزه کردن تمام نیروگاههای موجود بیش از شش میلیارد دلار نخواهد بود، در صورتی که هزینه ساخت نیروگاههای هسته ای که همین مقدار برق تولید کنند سی میلیارد خواهد شد،این مساله همراه با دلایل متعدد دیگری نشان می دهد که تولید انرژی هسته ای از نظر اقتصادی نیز مقرون به صرفه نیست.

در حقیقت هیاهوی مستانه رژیم ولایت فقیه برای استفاده از انرژی هسته ای جهت تولید برق یکی از همان پروژه های ضد ملی است که اهداف شوم تری در ابعاد وسیعتری یعنی دسترسی به «بمب اتم» را دنبال می کند. رژیمی که سالها با توسل به سرکوب جنبش های اجتماعی و ترور فعالان سیاسی در داخل و خارج از کشور به حیات ننگین خود ادامه داده است ،امروز از جنبه اضمحلال در عرصه سیاسی-اقتصادی و همینطور در عرصه جهانی و آگاهی بر عدم داشتن پایگاه مردمی،جهت تامین امنیت نظام پوسیده اش و صدور بنیادگرایی از یکسو و رویای شراکت در پروسه جهانی سازی سرمایه به دسترسی به تکنیک بمب اتم متوسل شده است. اتمی شدن نظام مبتنی بر ولایت فقیه منافع مردم میهنمان  و منطقه را بطور بسیار فجیعی به خطر می اندازد که توضیح آن در این مطلب نمی گنجد. اثرات زیست محیطی همین مساله بسیار ناخوشایند و ناگوار می باشد. بر اساس گزارشی مندرج در گاردین،در دسامبر سال گذشته،دانشمندان در رابطه با موضوع سلاح هسته ای بعنوان بزرگترین تهدید زیست محیطی اخطار دادند. در بخشی از این گزارش آمده است که یک تیم تحقیقاتی آمریکایی به این نتیجه رسیده اند که حتی یک انفجار هسته ای در مقیاس بسیار کوچک قادر است تغییرات ویرانگر سریع آب و هوایی و اکوسیستمی ایجاد کند که زیان های آن بیشتر از یک دهه باقی بماند. آقای ریچارد تورکو از دانشگاه یو سی ال ای در طی نشست اتحاد ژيوفیزیک در سانفرانسیسکو ابراز داشت که انفجار پنجاه تا صد بمب (فقط سه صدم درصد از زردخانه جهان) قادر است به میزان کافی دود سیاه وارد اتمسفر کند و تغییرات غیرقابل پیش بینی و بی سابقه ای در تاریخ بشر،بیافریند. وی می گوید:«اثر این انفجار بسیار وسیعتر از چیزی که ما از آن بعنوان گرم شدن زمین و انفجارهای سنگ های آتشفشانی نام می بریم،است». بر اساس این تحقیقات هزاران میلیون انسان جان خود را از دست خواهند داد. درجه حرارت زمین آنچنان سقوط خواهد کرد که کشاورزی در بسیاری از قسمت های جهان بعد از چنین انفجاری بیش از پنج سال مختل خواهد شد. علاوه بر این،لایه اوزون که سطح زمین را از اشعه های مضر مافوق بنفش حفاظت می کند به میزان چهل درصد در مناطق قابل سکنی و هفتاد درصد در قطب تقلیل می دهد. آقای آلان روبوک،مدیر تحریریه تحقیقات مذکور به خبرنگار گاردین می گوید:«بزرگترین خطری که از طرف انسان،محیط زیست را در زمین تهدید می کند سلاح هسته ای و نه گرم شدن زمین است».

حفاظت از محیط زیست و مبارزه علیه اتمی شدن ولایت فقیه با مبارزه علیه سیاست های جنگ طلبانه و خانمانسوز رژیم گره خورده است و زحمتکشان و مدافعان عدالت،در مقابل یورش همه جانبه اکولوژیستی ارتجاع راهی جز تشدید مبارزه ای بس دشوار ندارند. البته شکی نیست که با بالا رفتن آگاهی طبقاتی و سازماندهی مبارزه ای مسنجم و مستقل متشکل از اقشار تحت ستم،می شود بر قدرت ویرانگر لگام زد و شاهرگ حیاتی رژیم یعنی ولایت فقیه و نهادهای وابسته به آن را به عقب کشاند و از قدرت منسوخ کرد.

نظام سرمایه داری و ریشه های بحران زیست محیطی

عنوان می شود که اگر انسان ها در فعالیت های روزمره خود استفاده از انرژی سوخت فسیلی را کاهش دهند،بحران گرم شدن زمین تا میزان بسیاری حل خواهد شد،این موضوع بسیار صحیح است که زندگی خود را بیشتر بر اساس حفاظت از محیط زیست بنا کنیم اما این راه حل به تنهایی قادر به توقف فاجعه نیست. از آنجایی که ریشه های اصلی بحران را به چالش نمی گیرد ممکن است کوشش و تلاش فعالان زیست محیطی را منحرف سازد. بنابراین نمی تواند تنها استراتژی به حساب آید. حقیقت امر این است که عملکرد نظم سرمایه داری نشان از هویت اصلی ضد زیست محیطی اش دارد و کلا مناسبات پایداری با طبیعت ندارد. ریشه های اصلی بحران زیست محیطی را می بایست در شیوه تولید سرمایه داری جستجو کرد که  کالا را جهت سود و سرمایه می خرد و یا تولید می کند و این سیکل را مجددا برای سود بیشتر تکرار می کند که سرمایه اضافی شامل هزینه اولیه که صرف خرید و یا تولید کالا، به علاوه ارزش اضافی حاصل شده توسط کارگر در زمان تولید آن می باشد. این دوره تناوبی را هیچ پایانی نیست زیرا هدف سیستم سرمایه داری دوباره سرمایه گذاری کردن مازاد سرمایه از چرخه پیشین است. رقابت بین صاحبان سرمایه باعث می شود که آنان مسیر  سرمایه گذاری مجدد، افزایش تولید کالا و بسط آن را ادامه دهند. تولید، تا زمانیکه با بحران هایی مانند تورم متوقف گردد،میل به توسعه و بسط دارد. این نیروی محرکه در هسته نظم اقتصادی سرمایه داری است که فشارهای غیرقابل تحملی را به محیط اطراف و طبیعت وارد می سازد. از آنسو که نظام سرمایه داری همیشه انباشت و رشد سرمایه را دنبال می کند،امید به سبک کاهش این رشد و یا رشد قابل تحمل بیهوده است. برای صاحب سرمایه سود آخرین حرف را می زند خواه کالایی که خریداری و یا تولید می شود نیاز انسان نباشد و یا اصولا برای انسان و محیط اطراف وی مضر تلقی شود. انسان در سیستم سرمایه داری یک مصرف کننده طبیعی نیست بلکه یک صنعت مولتی بیلیون دلاری تبلیغاتی بصورت مداوم با اندیشه ما بازی می کند تا به ما بقبولاند که تنها راه خشنودی خریدن هر چه بیشتر کالا می باشد. بنگاه های بزرگ آمریکایی فقط در سال 2003 بیشتر از پنجاه و چهار بیلیون دلار برای تبلیغات سرمایه گذاری کردند تا مردم را متقاعد کنند که محموله بیشتری بخرند و از سرویس های بیشتری استفاده کنند،نکته جالب اینجاست که در همین مدت فقط هفتاد و شش بیلیون دلار برای آموزش و پرورش صرف شده است. متاسفانه ما در جامعه مستدلی زندگی نمی کنیم،صاحبان سرمایه نه تنها ابزار تولید بلکه علم و دانش را نیز به اسب های مالکیت خصوصی بسته اند و دیگران را تهدید می کنند که اگر بخواهید آن را آزاد کنید زمین و زمان را به آتش خواهند کشید. پس استفاده و تولید انرژی هایی که کارآمد،پاک،مطمین و محیطی باشند،اهمیت چندانی ندارد زمانی که حرف آخرین «سود» باشد. انرژی هایی که که برای محیط زیست مضر نباشد از زمان های طولانی وجود داشته است،بر اساس گزارش صلح سبز در ماه می سال گذشته،انرژی خورشیدی قادر است هزار برابر انرژی که در حال حاضر انسان مصرف می کند را تولید کند. سیستم نقل و انتقال عمومی و مرتب از زمان های قبل وجود داشته است که امروزه با پیشبرد خصوصی سازی در راستای جهانی سازی سرمایه رو به تقلیل است. بنابراین مبارزه برای محیط زیست بهتر با مبارزه برای برقراری سوسیالیسم که بدیل نظام سرمایه داری است،گره خورده است. سوسیالیسم به عنوان یک نظام اقتصادی سیاسی،مردم را به حداکثر مداخله برای تحقق دموکراسی دعوت می کند. در اینصورت این امکان فراهم می شود تا بتوان در سیستمی که مالکیت اجتماعی جای مالکیت خصوصی را می گیرد،گام های موثری در رابطه با رفع بحران زیست محیطی و استفاده از انرژی های مناسب برداشت.

البته این مساله به این معنا نیست که باید مبارزه جهت محافظت از محیط زیست را تا آنروز متوقف کرد اما راه برون رفت کامل از این بحران در نظمی متصور است که انسان از سیادت انسان،عاری گردد.

 آدمی به طبیعت زنده است، یعنی طبیعت پیکره‌ی اوست. پس چنانچه آدمی بخواهد زنده بماند باید پیوسته با طبیعت گفت و گو کند. این سخن، که حیات جسمانی و معنوی انسان با طبیعت پیوند دارد، معنایی جز این نمی‌دهد که طبیعت با خود پیوند دارد، چه آدمی پاره‌ای از طبیعت است.«دست‌نوشته‌های اقتصادی و فلسفی ۱۸۴۴».

مارکس با اشاره به لزوم محافظت از کره‌ی زمین برای نسل‌های آینده نوشت:
«از دیدگاه جامعه‌ای با شکل اقتصادی برتر، مالکیت خصوصی افراد بر کره‌ی زمین درست همان قدر نامعقول است که مالکیت خصوصی انسانی بر انسان دیگر. حتی کل یک جامعه، یک ملت، یا همه‌ی جوامع موجود روی هم رفته نیز مالک کره‌ی زمین نیستند. آنان فقط متصرفان و استفاده‌ کنندگان از آنند که باید هم چون پدران مهربان، زمین را در وضعیتی بهتر به نسل‌های پس از خود بسپارند.»

منبع: نبرد خلق شماره 260