بازگشت به صفحه نخست

 

 

جهان در آیینه مرور

لیلا جدیدی

- ماجرای "انقلاب مداوم" تروتسکی و سر به سر ساییدن چاوز و احمدی نژاد

- به فکر درمان ایدز باشیم

- فوروم اجتماعی، از حرف تا عمل

- عدالت در آمریکا، چرا ریچارد فورد خوب بود و صدام بد؟

- چین لگام گسیخته

- پیوستن رومانی و بلغارستان به اتحادیه اروپا به سود کدامیک؟

 

 

ماجرای " انقلاب مداوم " تروتسکی وسر به سر ساییدن چاوز واحمدی نژاد

در ماه جاری، احمدی نژاد، رییس جمهور ملاها، به آمریکای لاتین سفر کرد تا به ظاهر در مراسم تحلیف ریاست جمهوری اکوادر شرکت کند. بگذارید نگاهی به چگونگی کلاهی که "سوسیالیست" های آن طرفی بر سر رییس جمهور جمکرانی این طرفی نهادند، افکنده باشیم.

سفر پرهزینه احمدی نژاد به آمریکای لاتین و بذل و بخشش او به "راهزنان کاراییب"، که از شاهکارهای تازه سیاست خارجی دولت نهم محسوب می شود، چندان  مفتضحانه بود که حتی صدای اعتراض خودیهای جمهوری اسلامی را نیز بلند کرد. این اقدام آنچنان بی برنامه گی و ولنگاری رژیم را آشکار کرد که حتی عده ای از نمایندگان مجلس ارتجاع نیز ناچار شدند احمدی نژاد را برای قولهای سخاوتمندانه اش به زیر سوال ببرند.

تنها به عنوان نمونه، اکبر اعلمی، نماينده تبريز در مجلس شورای اسلامی، از رييس مجلس خواست که به آقای احمدی نژاد تذکر دهد که "در شرايط کنونی، تقديم بودجه به مجلس مهم تر از سفر خارج است."

بنا بر گفته برخی دیگر، این سه کشور (ونزوئلا، بولیوی، نیکاراگوئه) "نه متحدان سیاسی، نه متحدان عقیدتی و نه هم پیمانان دارای منافع مشترک با ایران " هستند. و یا "همه ی کشورهای عربی و اسلامی این روزها بدترین روابط دهه های اخیر را با ایران دارند؛ در حالی که ایشان (احمدی نژاد) برای احیاء محور سوسیالیستی – کمونیستی آمریکای لاتین، ملت مسلمان و بزرگ ایران و تاریخ آن را هزینه آنان می کند."

دلواپسیها و تردیدهای نمایندگان مجلس ارتجاع البته بیشتر ناشی از موقعیت نامناسبی است که اکنون سیاستهای داخلی و خارجی  دولت نظامی – امنیتی را از هر سو تحت فشار و تهدید قرار داده است. آنها در واقع به منافع مردم نمی اندیشند بلکه برای جا خوش کردن در حکومت و حسابهای بانکی خود نگرانند.

احمدی نژاد در سفر به آمریکای لاتین، ضمن امضا 11 قرارداد با چاوز که به تازگی عقد  "برادری" با او بسته است، متعهد شد که دو کشور صندوقی با موجودی ۲ ميليارد دلار برای کمک به کشورهای مخالف آمريکا ايجاد کنند. او همچنین به اورتگا قول ارایه لایحه ای به مجلس ارتجاع را داد که در آن بدهیهای قبلی نیکارگوئه بخشوده می شود؛ امری که بیشتر معنی باج دهی حکومت منزوی ملاها برای دوست یابی را دارد تا اقدامی ضد امپریالیستی!

دستآوردهای حکومت ملاها برای مردم ایران از سطح فقر و فساد، ورشکستکی سیاسی و اقتصادی به همراه سرکوب و نقض حقوق بشر در داخل، ماجراجویی و دامن زدن به جنگ در خارج و ساخت بمب اتم فراتر نمی رود. حال ببینیم دوستان آمریکای لاتینی ولایت فقیه در چه موقعیتی قرار دارند.

در مراسم تحلیف رییس جمهور جدید اکوادر در کیتو، پایتخت این کشور، چاوز، رییس جمهور ونزوئلا گفت: "هر چه خصوصی سازی شده بود ملی خواهد شد" و "ما به سوی سوسیالیسم می رویم." او همچنین ادعا کرد که معتقد به "انقلاب مداوم" تروتسکی است.

از سوی دیگر، رییس جمهور تازه اکوادور، رافائل کورآ، اعلام "انقلاب رادیکال" کرد و  بر نوع "سوسیالیسم نو " یی  که بر سراسر منطقه گسترش پیدا کرده است، تاکید نمود. او در ادامه، در زمینه پرداخت بدهیهای خارجی و قراردادهای نفتی و تعطیل پایگاههای نظامی آمریکا، تهدیدهایی نیز کرد.

کورآ ضمن سخنان خود خطاب به جمعی که شامل 17 نفر از سران کشورها شامل لولا، رییس جمهور برزیل، ارتگا از نیکاراگوئه، مورالس از بولیوی و احمدی نژاد رییس جمهور ملاها بودند، گفت: "انقلاب شهروندان" تازه شروع شده است.

بدون شک می توان گفت که در آمریکای لاتین تحولی سیاسی به وجود آمده است. بخش مهمی از این تحول در اثر سیاستهای تخریب گرانه خصوصی سازی و بازار آزاد  آمریکای شمالی و همچنین ماجراجوییهای نظامی دولت بوش بوده است. در نتیجه، کاندیداهای احزاب راست سنتی، در انتخابات از کاندیداهایی که خود را "چپ" می دانستند شکست خورده اند.

این کشورها که غیر از ونزوئلا، اکوادور و بولیوی شامل شیلی، پرو، اورگوئه و نیکاراگوئه نیز می شود، با شعارهای مردم پسندانه و ضد "لیبرالیسم نو " و مخالفت با سیاستهای ضد واشنگتن، حمایت مردمی که از نابرابریهای اجتماعی رنج می برند را کسب کردند. پاسخگویی به برخی از نیازهای مردم بسیار فقیر، امید تازه ای را ایجاد کرده است.

با این حال، ادعاهای آنان مبنی بر "سوسیالیسمِ قرن 21" تو خالی تر از آن چه است که در بوق و کرنا دمیده می شود و در عمل شباهتی به سوسیالیسمِ مورد ادعای آنان ندارد. آنها نه تنها از مالکیت خصوصی سرمایه داری حمایت کرده اند بلکه، با نهادهای مالی بزرگ مانند صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، همکاری کرده و ارتش و نیروهای سرکوبگر را به شکل سابق، دست نخورده حفظ کرده اند.

تنها با اشاره به یک نمونه می توان به سطحی بودن ادعاهای بزرگ آنان پی برد.

چاوز در این مراسم با سرو صدای زیاد از ملی کردن شرکت تلفن این کشور خبر داد. او اما از شرکتی صحبت می کند که تنها به 11 درصد جمعیت خدمات خود ارایه می کند.  این کمپانی به بهیچوجه تمام انحصار تلفن را در اختیار ندارد.

حتی ادعای ملی کردن برق نیز چندان با  واقعیت سازگار نیست زیرا بخش عظیمی از آن از پیش در کنترل دو کمپانی دولتی بوده است.

در بخش نفت و گاز طبیعی، ادعای چاوز مبنی بر "ملی کردن" این دو محصول، حتی از  سبک ملی کردن دولتهای بورژوا ملی دوران پیشین مانند پرون در آرژانتین یا کاردناس در مکزیک هم عقب تر است. فرستادن نظامیان به میدانهای نفتی بیشتر جنبه فشار برای مذاکره با کمپانیهای فراملیتی نفتی مانند اکزون، مو بیل، کونوکو، شوران و شرکت فرانسوی توتال را دارد. شرکتهای بزرگ نفتی به این دلیل  حاضر می شوند در این مذاکرات شرکت کنند که می خواهند جایگاه خود را حفظ کنند حتی اگر به این معنی باشد که در کسب منافع سرشاری که نصیب شان می شد، کمی کوتاه بیایند.

جالب توجه است که در این مورد حتی نشریه وال استریت مالی نیز اقدامات چاوز را بی اهمیت دانسته و می نویسد: "ما احساس نمی کنیم که چاوز تصمیم به حذف  بخش خصوصی داشته باشد."

روزنامه فایننشیال تایمز در باره رشد بخش خصوصی در ونزوئلا که دو برابر رشد بخش ملی است می نویسد: "به طور سنتی بانکداران هنگام انقلاب به جوخه های اعدام سپرده می شوند اما در ونزوئلا آنها به مهمانی رفته اند." این روزنامه می افزاید، نه تنها بانکهای خصوصی داخلی بلکه، بانکهای بین المللی و به ویژه سوییسی، روی گشاده دستی "انقلابی" پول نفت و "انقلاب حساب باز کرده اند."

از طرف دیگر و  تا آنجا که به مردم ایران مربوط می شود، چپاول ثروت مردم ایران از راه به بازی گرفتن احمدی نژاد و امضا قراردادهایی که از جیب آنها و به قیمت حراج دارایی مردمی که بیش از 70 درصد آنان زیر خط فقر زندگی می کنند نیز قابل توجیه نیست.

رها شدن از سلطه امپریالیسم با سازماندهی طبقه زحمتکش و اتحاد آنان با زحمتکشان جهان برای رهایی از استثمار سرمایه داری میسر می شود نه با حفظ نهادهای کهنه ی چپاول مردم زحمتکش خودی و کشورهای دیگر! 

به نظر می آید که آقای چاوز در ادعای خود مبنی بر اعتقاد به نظریه "انقلاب مداوم" تروتسکی، از خواندن جلد کتاب فراتر نرفته است. به همین دلیل هم فصل "انقلاب مداوم تجدید بنای کشور است تحت رهبری پرولتاريا" را هنوز مشاهده نکرده است.  

 

به فکر درمان ایدز باشیم

در سال گذشته، 2006، تعهد و انرژی بسیاری از افراد و گروه ها در تلاش برای حل بیماری مرگزای ایدز، نتیجه ای چندان رو به جلو نداشت. این در حالیست که امکان و امید به دنیای بدون ایدز هنوز دست یافتنی است. هنوز می توان گفت، می شود دنیایی عاری از این بیماری داشت، مشکل اما در چیست؟ واقعیت تراژیک این است که رهبران حکومتهای جهان به جای پاسخ جدی به نیازها در این رابطه، بدان پشت کرده اند.

بیماری ایدز در حال حاضر به بدترین بیماری مسری که  تاکنون بشریت را مورد حمله قرار داده، تبدیل شده است. بنا به گزارشی از جانب سازمان جهانی غذا، چنانچه به طور جدی و گسترده ای در این باره اقدام نشود، تا سال 2030 نزدیک به 120 میلیون نفر قربانی این بیماری خواهند شد.

در سال گذشته، ایدز به طور گسترده و جدی در جهان گسترش یافت. در نتیجه، اکنون 5/39 میلیون نفر مبتلا به میکرب اچ ای وی هستند. این در حالیست که تنها در یکسال، 3/4 میلیون نفر به شمار مبتلایان به این بیماری افزوده شده است و همزمان، نزدیک به 3 میلیون تن جان خود را از دست داده اند. بیش از 4 درصد مبتلایان جدید را جوانان تشکیل می دهند.

بر طبق گزارشات، سال گذشته شیوع ایدز رشدی جهانگیر داشته است. کشورهای آسیای  شرقی، اروپای شرقی و آسیای مرکزی بیشترین رشد در این زمینه را داشته  اند. با این حال هنوز آفریقا با داشتن دو سوم تعداد مبتلایان، رکود را در دست دارد.  زیمبابوه با داشتن 20 درصد از جمعیت مبتلا به ایدز، دارای بدترین وضعیت می باشد.

داروی "آر وی آرز" نیز به دلیل دشواری دسترسی به آن نتوانسته است درمانی اساسی باشد. تنها 16 درصد از مبتلایان توانسته اند از این دارو بهره مند شوند. 

در چین و هند بیماری ایدز غالبا از راه آمپولهای مواد مخدر و یا سکس منتقل شده است.

در آمریکای لاتین 7/1 میلون نفر مبتلا وجود دارد که اکثر آنان در برزیل، آرژانتین و کلمبیا و مکزیک زندگی می کنند. در افغانستان نیز رشد رو به بالای این بیماری چشمگیر بوده است.

این بیماری در اروپای شرقی و آسیای مرکزی در طول یک دهه 20 درصد رشد را دارا بوده است. در این مناطق که شامل بسیاری از کشورهایی که عضو اتحاد جماهیر شوری نیز بودند می شود، پس از فرو پاشی  و شرایط اجتماعی و اقتصادی فاجعه بار بر آمده از تسلط سرمایه داری و در نتیجه رواج فقر، ایدز به طور گسترده تری شیوع یافت. فقر در میان جوانان سبب گشت که یک سوم مبتلایان تازه را جوانان بین 15 تا 24 ساله تشکیل دهند.

در غرب، به دلیل دسترسی بیشتر به درمان و پیشگیری، شرایط بهتری وجود داشته است. با این حال، کشورهای غربی نیز شاهد افزایش 5 هزار نفری مبتلایان جدید بوده اند.

25 سال پس از شروع شیوع میکرب اچ ای وی به سراسر جهان، با رشد تعداد مبتلایان به ایدز، مردم جهان شاهد فاجعه ای بزرگ هستند.

در جستجوی دلایل باید به آمار بنگریم. برای نمونه، نیم میلیون کودک مبتلا به ایدز شده اند زیرا مادران آنها از دسترسی به داروهایی که از انتقال میکرب به کودکانشان جلوگیری می کند، محروم بوده اند. بدون شک اگر این کودکان درمان نشوند نیمی از آنها تا سال 2008 جان خود را از دست خواهند داد

تنها با نگاهی به آمار مرگ و میر و شرایط انسانهای مبتلا به این بیماری، به اثرات فاجعه بار سیستم سرمایه داری که بر پایه منافع مالی است، پی خواهیم برد. 

بنا به گفته یک پزشک فعال در سازمان اتحاد جهانی علیه ایدز، دکتر پال زیثز، " رشد و شیوع بیماری، سرعت بیشتری از تلاشهای جهانی علیه آن دارد."

در مجموع با تلاشهای پیگیر کوشندگان در این زمینه، هنوز رهبران کشورها با وجود قولهایی که داده اند، تلاش کافی برای رفع این تراژدی انسانی نکرده اند.

یکی از مهمترین وظایف مدافعان حقوق بشر در حال حاضر تلاش برای نجات جان این انسانها با فعال شدن در امور مربوط به آنها می باشد.

برخی از سازمانهای که می توان در آن فعال بود را در زیر مشاهده می کنید:

http://www.one.org/

http://www.afaids.org/

http://www.planusa.org

 

فوروم اجتماعی، از حرف تا عمل

در ماه ژانویه امسال، بیش از 150 هزار نماینده از بیش از صد کشور جهان در فورم اجتماعی جهان که در نایروبی، پایتخت کنیا برگزار می شود، شرکت خواهند کرد.

از هم اکنون برخی از برگزارکنندگان  و شرکت کنندگان در باره موثر بودن این فوروم در تردید هستند. به نظر می رسد که فوروم اجتماعی به لحاظ امکانات در زمینه ارتباطات پیشرفته تر و آماده تر است تا دارا بودن یک استراتژی و تمرکز جدی برای حل  مسایل.

خانم باربارا کلیما، یک تحلیلگر سیاسی  که استراتژیست کاهش فقر در جهان است در این باره می گوید: "می شود از یک برنامه یا سخنرانی به دیگری رفت و به تمام شکایتها گوش داد و هیچگونه نتیجه مثبتی هم نگرفت" زیرا "صدای ما پراکنده است."

اما با اینهمه، یک گروه  بیش از همه به فوروم امسال دلبسته و با نگاه امیدوارانه بدان می نگرد. این گروه همان میزبانان فوروم یعنی، شهروندان کنیایی هستند. آنها مشتاق هستند تا ببینند چگونه حضور سازمانهای اجتماعی می تواند به دمکراسی در کشورشان یاری رساند.

به گفته برخی همین مساله و در کل موضوعات مربوط به آفریقا می تواند بهترین موضوع برای فوروم باشد. به همین دلیل برگزار کنندگان فوروم گرد 12 محور که شامل  بیماری ایدز، زنان، خصوصی سازی امکانات مورد نیاز عمومی، فقدان زمین، صلح، درگیریها، مهاجرت، خاطرات مردم و مبارزات آنان، جوانان، بدهیها، معاهدات بازار آزاد، کار و مسکن می باشد، متمرکز شده اند.

از مهمترین موضوعات مورد بحث فوروم، بیماری ایدز خواهد بود که بدون شک حاد ترین مشکل آفریقا می باشد. جنگ و کشمکشهای بین کشورهای آفریقایی که اکنون مبرم ترین آنها رویدادهای سومالی، جمهوری دمکراتیک کنگو و سودان است نیز مورد بررسی قرار می گیرد.

با این همه، پس از گذشت 7 سال از شروع پدیده ای به نام فوروم، شرکت در فوروم و برگزاری آن بیشتر به حرف انجامیده تا اقدامی عملی. بحثها در باره اینکه فوروم باید در پی ایجاد برنامه و هدفی سیاسی باشد از سال گذشته همچنان بی نتیجه روی میز مانده است.

خانم کلیما، یک فعال فوروم در این باره می گوید، فوروم تا کنون بین مردم عادی نرفته است و به عبارتی اجتماعی نشده. او می افزاید: "اگر امروز در خیابان راجع به فوروم با مردم صحبت کنیم، امکان اینکه یکبار هم این نام به گوش اکثر آنان نرسیده باشد وجود دارد."

 

عدالت در آمریکا، چرا ریچارد فورد خوب بود و صدام بد؟

ریچارد فورد، سی و هشتمین رییس جمهور آمریکا، در سن 93 سالگی از جهان رفت. مراسم تدفین این سیاستمدار فاسد که کمر خدمت به دستگاه سرمایه داری آمریکا بسته بود، با سرو صدا و تشریفات اغراق آمیزی برگزار شد.

رسانه های آمریکایی  در همان هنگام که مردم شاهد حلق آویز شدن صدام به شکل غیر انسانی و تهوع آوری بودند، با بوق و کرنا تشریفات به خاک سپاری فورد را به نمایش گذاشتند. 

30 سال پیش بود که این رییس جمهور غیر منتخب، با استعفای  نیکسون به کرسی ریاست رسید. در این سالها او زندگی خود را بی عمل و گمنام گذراند اما به یکباره مرگ او بهانه ای بدست بوش و یاران داد تا پرچم وطن پرستی را بالا بکشند.

اگر بشود فورد را تنها با یک واقعه به عنوان مهمترین رویداد زندگی او به یاد آورد،  همان است که درست یک ماه پس از به ریاست رسیدن، دستور "عفو کامل نیکسون برای هر جرمی که مرتکب شده یا نشده باشد" را صادر کرد. بدینوسیله نیکسون که مرتکب قانون شکنی و جاسوسی از شهروندان آمریکایی و سوواستفاده از قدرت برای  اعمال غیر قانونی شده بود و از همه مهمتر، در سال 1969 بدون اطلاع و مجوز کنگره به صورت غیرقانونی اقدام به بمباران کامبوج کرده بود، توانست بدون هیچ پیامدی وارد دوران بازنشستگی خود شود.

جرمهایی شبیه به این را نیز امروز جورج بوش مرتکب شده است که از جمله جنگ غیر قانونی در عراق، بازداشتهای غیر قانونی و شکنجه اسیران را  شامل می شود.  جالب آنکه این اعمال توسط همان کسانی که به فورد بسیار نزدیک بودند یعنی، دیک چینی و دونالد رامسفلد، برنامه ریزی و حمایت شده است.

بی دلیل نیست که جسد فورد را آنقدر دست به دست گرداندند تا حداکثر تبلیغات را با مرده او به نفع بوش و یارانش کرده باشند.

 

چین لگام گسیخته

نمونه ای از وحشیگری حکومت طبقاتی چین را این بار می توان در واقعیت مخوفی که به تازگی در این کشور به سطح آورده شد، مشاهده کرد.

سرانجام پس از سالها انکار، دولت چین به فروش اعضای بدن اعدامیان اعتراف کرد. معاون وزیر بهداشت این کشور گفت، غیر از استفاده از اعضای بدن افرادی که در تصادفات کشته می شوند، اعضای بدن زندانیان اعدام شده نیز به همین صورت مورد استفاده قرار می گرفته است.

اگر چه طبق قانون در صورت موافقت فرد اعدامی و یا خانواده او استفاده از عضو بدن قانونی است اما اینکه چه کسانی آنرا دریافت می کنند، سووال اصلی است. بسیاری از پیوندهای اعضا بدن در بیمارستان ارتش صورت می گیرد؛ جایی که خارج از کنترل مردم است. ارتش چین (ارتش آزادیبخش خلق چین)، بدون هیچگونه کنترلی سالهاست که به منظور تامین برخی از مخارج خود، برای تجارت اعضا بدن آزاد گذاشته شده است.

در واقع پدیده ای به نام " توریسم پیوندی " امری عادی در چین به نظر می رسد. به گفته وزیر بهداشت، همه ساله خارجیهای ثروتمند با ویزای توریستی برای پیوند اعضا بدن به چین سفر می کنند. این در حالیست که سالانه میلیونها نفر از مردم چین به پیوند اعضا بدن احتیاج دارند اما تنها ثروتمندان کشور بدان دسترسی پیدا می کنند.

پزشک یک بیمارستان  سرشناس در این باره فاش می کند که برای خرید و فروش عضو بدن حتی تبلیغ می شده است. اکثر خریداران افراد خارجی هستند که پولهای کلانی بابت آنها می پردازند.

چین دارای سیستم اهدای داوطلبانه عضو بدن نیست و 90 درصد نیاز را از میان زندانیان اعدام شده تامین می کند. جالب توجه آنکه، 68 نوع جرم در این کشور دارای مجازات اعدام است، از جمله تقلبهای مالیاتی!

به گزارش سازمان عفو بین الملل، چین و ایران از کشورهایی هستند که بیشترین اعدامها در آنها صورت می گیرد. سازمان ملل گزارش بیش از ده هزار نفر اعدام در چین طی یکسال را داده است که بسیار کمتر از آمار واقعی است.

از دیگر نکات قابل توجه آنکه بیشتر افرادی که در این کشور محکوم به اعدام می شوند، از داشتن وکیل مدافع محروم هستند یا هیچگونه تردید در بیگناهی آنان نیست. شکنجه نیز رایج است. اکثر افراد محکوم به مرگ از میان خانواده های فقیر هستند که برای نجات خود و خانواده شان دست به جرم می زنند. مخارج تدفین فرد اعدام شده و گلوله ای که با آن به قتل رسیده را باید خانواده مقتول بپردازد.

رژیم چین اعدام را به عنوان وسیله ای برای به وحشت انداختن و تهدید افراد مخالف برگزیده است. همزمان، برای کاهش مخارج اعدام، از کشتارگاه های سیاری به نام "واگن مرگ" استفاده می کند تا در محلات فقیرنشین شهرها و روستاها، متحمل مخارج حمل و نقل زندانیان نشود.

 

پیوستن رومانی و بلغارستان به اتحادیه اروپا به سود کدامیک؟

با الحاق دو کشور رومانی و بلغارستان به اتحادیه اروپا در اولین روز ژانویه 2007،  توسعه به سمت شرق به پایان رسید. پیشتر در سال 2004، ده کشور که اکثرا از شرق اروپا بودند، به این اتحادیه پیوسته بودند.  

البته پذیرش دو کشور مذکور به اتحادیه اروپا با میل و رغبت کامل صورت نگرفت. اگر چه اعضا اتحادیه اروپا در سال 2004 در باره این امر به توافق رسیده بودند اما بسیاری مایل بودند که بیشتر به تعویق بیفتد. عجله و فشار برخی از دولتها و کمپانیها در تحقق سریعتر این امر بیشتر به لحاظ منافع استراتژیک جغرافیایی و اقتصادی بود.

اتحادیه اروپا مایل بود که نفوذ خود را از این راه به مرزهای اتحاد جماهیر سابق و کشورهای بالکان توسعه دهد. با پذیرش رومانی و بلغارستان، مرزهای اتحادیه اروپا اکنون به دریای سیاه که راه دریایی برای نقل و انتقال و پروژه های لوله های گاز را باز می کند، رسیده است. دریای سیاه این راه را به قلب اروپا وصل می کند. رودخانه دانوب از پیش دریای سیاه را به سیستم کانالهای توسعه یافته اروپا وصل  می کرد.

از آن گذشته، آنچه که رومانی و بلغارستان برای سرمایه داران اروپا به ارمغان می آورند، نیروی کار با مزد پایین است. سرمایه داران اروپا اکنون قادر خواهند بود باز هم حقوق مزد گیران اروپايی را که در مناطق مرفه تر زندگی می کنند، پایین بیاورند.

با داشتن 27 عضو، اکنون اتحادیه اروپا تقریبا سراسر این قاره را در بر می گیرد. از اقیانوس آتلانتیک در غرب تا دریای بالتیک در شمال و مدیترانه در جنوب و دریای سیاه در شرق، مرزهای این اتحادیه محسوب می شوند. تنها نروژ و سوییس عضو این اتحادیه نیستند که دو کشور مزبور نیز با قراردادهای متعددی که بسته اند، به آن وابسته هستند. 5 ایالت بالکان نیز قرار است در آینده به اتحادیه بپیوندند.

باید در نظر داشت، زمان آنکه اتحادیه اروپا می توانست به کشورهای فقیری که به آن می پیوندند کمک کند و در بهبود وضع اقتصادی و اجتماعی آنها موثر باشد - آنچنان که در دهه 80 در یونان و اسپانیا  و پرتقال رخ داد - گذشته است. اثرات زیانبار بازار آزاد در این کشورها، میلیونها نفر را به سوی فقر سوق داده است. این تا جایی ست که حقوق متوسط مردم رومانی تنها 300 تا 400 ایرو در ماه است و بیش از نیمی از جمعیت با حقوقی کمتر از 150 دلار در ماه زندگی می کنند. در حالی که بین 25 تا 30 درصد مردم رومانی بیکار هستند، 2 میلیون نفر از مردم این کشور ناچار به ترک کشور خود برای جستجوی کار شده اند. در بلغارستان نیز نزدیک به نیمی از جمعیت 8 میلیونی با کمتر از 2 ایرو در روز زندگی می کنند. از مدرسه تا دانشگاه، بیمارستانها و حتی دادگاهها، فساد و باج گیری در تمام سطوح جامعه رواج دارد.

اتحادیه اروپا وارث نابسامانیهایی خواهد بود که بهای آنرا کارورزان جامعه و نه سرمایه داران خواهند پرداخت.

 منبع: ماهنامه نبردخلق شماره 259 اول بهمن 1385