بازگشت به صفحه نخست

 

 

مصاحبه باCuauhtémoc Amezcua ، 

 دبيراول حزب سوسياليستی مردم مکزيک (PPSdM)، 

 به مناسبت انتخابات مجلس و رياست جمهوری در مکزيک

 برگردان: خ. طهوری

 

 

پرسش: حزب سوسياليستی مردم مکزيک حزب نسبتاً بزرگی با چندين ده هزار عضو است. چرا اين حزب در انتخابات يکشنبه آينده شرکت نمی‌کند؟

 

پاسخ: اواخر دهه ٨۰، تهاجم نئوليبرالی جهانی‌سازی که در سطح جهان صورت می‌گرفت، مکزيک را نيز درنورديد. به دنبال آن سيستم احزاب و انتخابات در مکزيک نيز تغيير يافت تا مثلاً دمکراسی مستقر شود. اما پس از آن تساوی حقوق ناچيزی که وجود داشت نيز از ميان رفت. وضعيت حزب ما به مثابه حزب انتخابی ملغا گرديد و علاوه بر آن امکانات کليه احزابی که خواستار دفاع از منافع طبقاتی کارگران بودند، عملاً از ميان برداشته شد.

 

مستهجن‌تر از همه اين‌که در ميان احزابی که جواز شرکت در انتخابات را دريافت کرده اند، حتا يکی پيدا نمی‌شود که با نئوليبراليسم مخالفت داشته باشد، آن هم در شرايطی که وابستگی مکزيک به امپرياليسم روزبروز بيش‌تر می‌گردد.

 

لذا امروز هيچ امکانی که بتوان از طريق انتخابات، روند کاهش استقلال ملی، توسعه دراماتيک فقر توده انبوه مردم و تحديد و کاهش دمکراسی در ربع قرن گذشته در مکزيک را به عقب راند، موجود نيست. لذا به نظر ما پشتيبانی از هر حزب و يا کانديد آن حزب، شراکت در استراتژی امپرياليستی است که اين سراب کاذب را تلقين می‌کند که گويی می‌توان از طريق انتخابات رژيم را تغيير داد. در شرايط امروزی اين کار ممکن نيست.

 

 

 

پرسش: رسانه‌های گروهی اروپا برای انتخابات روز يک شنبه رؤياهايی در مورد کانديدای «حزب انقلاب دمکراتيک» (PRD) در سر می‌پرورانند. از کانديدای اين حزب Manuel Lopez Obrador و يا رقيبانش چه انتظاری می‌توان داشت؟

 

پاسخ: علاوه بر رييس‌جمهور، مجلس شورا و سنا نيز به طور کامل انتخاب خواهند شد. کانديدای حزب انقلاب دمکراتيک که عضو انترناسيونال سوسياليستی است، دارای بهترين شانس پيروزی است، اما کانديدای نيروهای دست راستی Felipe Calderon  و  کمی کم‌تر Roberto Madrazo از حزب سوسيال دمکرات (PRD) نيز شانس پيروزی دارند.

 

مشکل اصلی ما وابستگی فزاينده کشور به سرمايه مالی بين‌المللی، به ويژه ايالات متحده آمريکا است. با انتخاب هريک از اين سه نفر، در بر همين پاشنه خواهد چرخيد، اگرچه که کالدرون و حزب دست راستی‌اش PAN از همه شادمان‌تر عمل خواهد کرد. مشکل دوم، اين‌که اکنون گرايشی وجود دارد که به نفع سرمايه‌داران، حقوق کارگران را تحديد کند. در اينجا هم هيچ تفاوتی مابين آن‌ها موجود نيست.

 

مشکل  سوم که به مشکل دوم مربوط می‌گردد، يعنی روند پرشتاب تمرکز ثروت در دست تعداد قليلی از افراد است که به فقر فزاينده منجر می‌شود. در اين رابطه پيروزی لوپز اوبرادور، ابعاد آسيب را از نظر احساسی در بين افرادی که بيش از همه متضررند کم‌تر نشان خواهد داد، ولی ريشه‌های آن را از بين نخواهد برد.

 

مشکل چهارم دارای ابعاد بين‌المللی است: اگر PAN بر سر قدرت بماند، چاکرمنشی در سياست خارجی نسبت به ايالات متحده آمريکا برقرار خواهد ماند، که چالش‌طلبی با ونزوئلا، کوبا، بوليوی و همدستی با ديگر سياست‌های تجاوزکارانه ايالات متحده آمريکا را نيز در برمی‌گيرد. اما اين روند با دو بديل ديگر ممکن نيست. چنان که می‌بينيد در ضمن تفاوت‌های بزرگی نيز موجود است.

 

 

 

پرسش: در رابطه با حقوق کار؛ در آوريل سال جاری در ايالت «ميچوآکان» دو کارگر طی سرکوب تظاهرات به قتل رسيدند. در ماه فوريه، ۶۵  کارگر معدن در «کوآهويلا» به دنبال صانحه‌ای جان باختند. برای اواخر ماه ژوئن يک اعتصاب سراسری در نظر گرفته شده است. خواست‌های اين اعتصاب چيست؟

 

پاسخ: رهبر سنديکای معادن «ناپلئون گومس» شرکت «مکزيکو» را به خاطر سهل‌انگاری جنايی مسؤول مرگ ۶۵  کارگر معدن در «پاستا دِ کونچو» اعلام کرد، چون اقدامات ايمنی لازم را انجام نداده بود. وی هم‌چنين دولت پرزيدنت «فوکس» را متهم دانست، زيرا که قوانين مربوطه را با اقتدار به اجرا در نمی‌آورد. دولت روز بعد رييس ديگری را که باب دندان دولت بود برای سنديکای معدن منصوب کرد. به همين دليل کارگران برای دفاع از سنديکای خود دست به اعتصاب زدند و در « ميچوآکان» در کارخانه فولاد «لازاروکاردناس» دو کارگر کشته شدند. در روز ۲٨  ژوئن مسأله بر سر عدم مداخله دولت در مسايل درونی سنديکايی (چه سنديکای معادن و چه هر سنديکای ديگری) بود. ٢۰۰  سازمان مختلف، کارگران را به اين اعتصاب دعوت کردند.

 

 

 

پرسش: اين انتخابات نه تنها از طرف احزاب چپ، بلکه هم‌چنين از جانب ارتش زاپاتيستی EZLN تحريم می‌گردد؛ نزديکی‌هايی در شرف تکوين است. علت آن چيست، با اين‌که «فرمانده مارکوس» در گذشته از دوستان سوسياليست‌ها به شمار نمی‌رفت؟

 

پاسخ: مارکوس مواضع خود نسبت به شيوه تفکر انقلابی را چندين بار تغيير داد؛ از اينرو همکاری امروزی مقدور گرديد. اختلافات را می‌توان در موقع خود از پيش پا برداشت. سابقه وی به جنبش چريکی مائوئيستی که ديگر وجود ندارد، برمی‌گردد.

 

۱۹۹۴ در «اولين بيانيه EZLN از جنگل لاکاندونی»،  وی نويد می‌داد که در عرض چند هفته پيروزی نظامی را کسب خواهد کرد. اما واقعيت طور ديگری بود. همين طور که در ابتدا دانش سياسی و ايدئولوژيکی وی نيز طور ديگری بود. تنها همبستگی ملی و بين‌المللی توانست از تلاشی EZLN جلوگيری کند.

 

سپس وی طی «بيانيه‌های» بعدی نمی‌خواست انقلابی باشد، بلکه خود را يک شورشی می‌دانست و علاقه‌ای هم به گفتمان با مارکسيست ـ لنينيست‌ها نداشت. تازه وی از چندی پيش به تبادل‌نظر با طرفداران سوسياليسم پرداخته است. وی آناً دريافت که مهم‌ترين وظيفه ساختار نيرويی است که بتواند مسيری را که مکزيک اکنون در پيش گرفته تغيير دهد. اين نيرو تنها می‌تواند به دنبال ايجاد جنبش وسيعی عليه نئوليبراليسم و امپرياليسم با همکاری سنديکاها، دهقانان، دانشجويان و کليه احزاب انقلابی پديد آيد و اين مسايل محتوای «بيانيه ششم» بود.

 

ما دارای نظرات مشترکی هستيم، اما دو اختلاف فاحش نيز بين ما وجود دارد: مارکوس نمی‌خواهد در جبهه‌ای توده‌ای که از ٨  سال پيش شکل گرفته است، مستحيل گردد، بلکه «ساز و کار ديگر» خود را تنها راه صحيح می‌داند. در حالی که ما تغيير تناسب قوا را از طريق سازماندهی توده‌ها خواستاريم، مارکوس سازماندهی توده‌ها را راهی برای تشديد  تضادها و به دنبال آن پديدآمدن يک قيام خودجوش می‌داند، زيرا وی اساساً به مسأله تناسب قوا کم بها می‌دهد.

  

 

منبع: «عصرما»، ارگان حزب کمونيست آلمان

 

 تارنگاشت عدالت