بازگشت به صفحه نخست

 

کدام جنش صلح ، کدام سازماندهی (نکاتی چند در باره سازمان دهی جنبش صلح (

مزدک ليماکشی

 

 

در اين مطلب  در باره نقش کار جمعی و انجمنی،ايديولوژی جنبش صلح،نگاه ما به پديده صلح، جنبش صلح ، فکرهای ما و شعارهای ما و در پايان به امر سازمان دهی صلح با چهار پيشنهاد مسخص پرداخته خواهد شد.

در سال ها و ماه های اخير شايد باندازه کافی در باره جنگ ، صلح ، سلاح های هسته ای و امکان دخالت نظامی خارجی صحبت شده است اما در باره جنبش صلح و سازمان دهی اين جنبش چه در داخل و چه در خارج از ايران صحبتی نشده ويا اگر هم شده از سوی فعالين سياسی ورسانه های ايرانی مورد بی مهری قرار گرفته است. هدف از نوشتن اين مطلب اين است که به مساله سازمان دهی جنبش صلح بطور مشخص پرداخته شود.

 

کار جمعی و انجمنی

خوشبختانه ما به اندازه کافی شاعر، نويسنده ،استاد دانشگاه ، روشنفکر و سياست مدار و . داريم که همگی طرفدار صلح ، حقوق بشر و دمکراسی هستند، اما وقتی به کار جمعی و تخصصی در زمينه های معين از جمله انجمن های حقوق بشری، انجمن های صلح و .... می رسيم هيچ کدام از اين بزرگان قدم پيش نمی گذارند و گويا چنين کارهايی را دون شان خود می دانند.خوب است از ياد نبريم که کسانی چون:ويکتور هوگو، اينشتين، فرويد،چارلی چاپلين،آيساک آسيموف،برتراند راسل و .....از فعالين و رهبران جنبش های صلح بوده اند.

 

ايديولژی جنبش صلح

جنبش صلح به مانند ساير جنبش های اجتماعی در صد سال اخير دارای ايديولژی خاص خود است و از پرنسيب های معينی استفاده می کند. اگر جنبش کارگری خواست گاهش از ميان کارگران است، جنبش صلح خواست گاهی روشنفکری دارد. قصد و هدف جنبش های کارگری کسب قدرت سياسی به کمک احراب متحدشان می باشد، اما هدف و قصد جنبش صلح کسب قدرت سياسی نيست.وظيفه جبش صلح فکرسازی و سازمان دهی حرکت های اعتراضی برای ايجاد صلح و حل اختلافات،هم درعرصه ملی و هم در عرصه جهانی می باشد. جنبش صلح به مانند ساير جنبش های اجتمايی متشکل از جريان ها و گرايشات گوناگون است. اما جنبش واقعی صلح وابسته به احزاب سياسی و حکومت ها نبوده و اکنون نيز نيست .

برخی به اين تصور دامن می زنند که جبش صلح يک جنبش ضد امپرياليستی است و اين تلقی از جنبش صلح هم نادرست است و هم اين جنبش را از گسترده شدن باز می دارد و آن را به زايده جريانات چپ راديکال تبديل می سازد. ما که در آغاز راه چنين جنبشی هستيم بايد با دادن اطلاعات مانع از مخدوش شدن اين جنبش شويم.

 

نگاه ما به پديده صلح

وقتی در سپتامبر 2001 پس از حمله تروريست ها به برج های مرکز تجارت جهانی در نيويورگ اولين انجمن صلح با تلاش تعدادی از ايرانيان شهر استکهلم تشکيل شد يکی از رهبران بنام سياسی به راقم اين سطور گفت مگر در ايران جنگ است که شما انجمن صلح تشکيل داده ا يد و همچنين وقتی در 10 دسامبر 2003 همزمان با دريافت جايزه صلح نوبل توسط شيرين عبادی سايت صلح ( www.solh.nu ) آغاز به کار کرد يکی از شاعران به نام کشورمان طی يک ميل برای سايت صلح نوشت که جمهوری اسلامی بسيار فعال شده و سايت ها و انجمن های رنگارنگ تشکيل می دهد و ايشان بدين سان ايجاد سايت صلح را مورد سوال قرار داده بودند.

در حالی که در دنيای متمدن کنونی هزاران انجمن صلح فعال هستند،در کشور ما خبری از انجمن های صلح نيست و تعداد کسانی که در زمينه تحقيقات صلح کار می کنند شايد صفر باشد و حتی رشته دانشگاهی صلح در ايران وجود ندارد.

جنگ صدام حسين بر عليه ايران که با چراغ سبز نيروهای توسعه طلب آغاز شده بود و تنها برندگان آن کارخانه های اسلحه سازی بوده اند در شرايط نبود جنبش های قدرت مند صلح در ايران ضربات مهلکی بر تفکر و نحوه نگرش ايرانيان وارد نمود. جنگ نعمت خدادادی قلمداد شده و در وصف آن چه ترانه ها ونوحه هايی که ساخته نشد. بياد دارم که مردم پس از فتح خرمشهر به رقص پايکوبی پرداخته و گمان می کردند که ديگر جنگ تمام شده و صلح بر قرار می گردد. اما سران رژيم با شعار جنگ،جنگ تا پيروزی اول فتح کربلا بعد قدس را سر دادند و عملا حرف زدن از صلح غير ممکن شده و روزنامه ها در عمل از دفاع از صلح باز داشته شدند و جنگ ايران و عراق بدون مخالفت سازمان دهی شده مردم 8 سال به درازا کشيد و پس از شکست های پی در پی رژيم و استفاده صدام از سلاح های شيميايی رژيم ناچار به پذيرش صلح گرديد. از ياد نبايد ببريم که سران رژيم پذيرش صلح را به نوشيدن جام زهر تشبيه کرده بودند. فقط لحظه ای فکر کنيم که مليون ها به خيابان ها می ريختند و طالب پايان جنگ می شدند، نتيجه چه می شد، آيا باز هم جنگ ايران و عراق 8 سال به درازا می کشيد.

هر چنداکنون شرايط فرق کرده و صحبت کردن از صلح آزاد شده است اما بايد ديد برای ايجاد سازمان های مستقل صلح و سازمان دهی امر صلح چه مشکلاتی ايجاد خواهند کرد.

 

جنبش صلح ، فکرهای ما و شعارهای ما

اما اگر قرار است برای جلوگيری از جنگ نت ورک هايا شبکه های صلح از همه ايرانيان مخالف جنگ تشکيل گردد بايددانسته شود که خواست اين نت ورک ها چيست و چگونه سازمان دهی برای آن خواست ها لازم است.من در ادام اين نوشته برخی خواست ها و شعارها و پيشنهاداتی را که می تواند به امر سازمان دهی جنبش صلح کمک کندارايه می کنم.

 

 

به ايران حمله نکنيد

به ايران حمله نکنيد اولين خواست مردم ايران است و خوشبختانه بر خلاف عراق که اکثر سازمان های سياسی طرفدار مداخله نظامی خارجی بوده اند،احزاب سياسی ايرانی به جز دو سه مورد استثنايی مخالفت خود را با هر گونه حمله احتمالی نظامی اعلام داشته اند.

 

غنی سازی اورانيوم را به طور موقت قطع کنيد

جز گروه های افراطی محافظه کار حاکم، حتی بخش هايی از حکومتيان چنين خواستی را پذيرا هستندو فکر می کنند که سياست خارجی که در دوره رياست جمهوری احمدی نژاد در پيش گرفته شده برای ايران ونظام اسلامی خطر آفرين است.

دانشجويان و نيروهای هوادار اصلاحات نيز به روشنی و در طی اطلاعيه های رسمی خواهان توقف موقت غنی سازی شده اند.

سياست خارجی نابخردانه سران رژيم اين امکان را به دستگاه اداری جنگ طلب بوش داده است که با توجيه اينکه ايران قصد ساختن سلاح های اتمی را دارد دم از حمله نظامی و حتی تهديد به استفاده از سلاح های اتمی بزند.

برای جلوگيری از امکان هر نوع جنگی بر عليه ميهن مشترک مان ايران ضرورت دارد که در لحظه حاضر و به طور موقت غنی سازی اورانيوم متوقف شود.

 

خواست حل مشکل ايران در چهارچوب سازمان ملل

با رفتن پرونده ايران به سازمان ملل اين خطر وجود دارد که بدليل عدم هماهنگی و منافع متضاد اعضای دايمی شورای امنيت،دستگاه اداری بوش سازمان ملل را دور زده و به طور يک جانبه با زير پا گذانشتن حقوق و قوانين بين المللی دست به حمله اشغال گرانه ديگر به مانند عراق بر عليه ايران بزند و يا تاسيسات زير بنايی کشورمان را بمباران نمايد و به همين دليل ما بايد خواهان حل مساله در چهار چوب سازمان ملل و آن هم از نوع راه حل سياسی باشيم. هواداران صلح با هر نوع حمله نظامی از جمله حمله نظامی به دستور سازمان ملل متحد هستند.

دليل ساده اين مساله آن است که پنج کشور کشور عضو دايمی شورای امنيت برای تامين منافع خود می توانند تصميماتی بگيرند که با قوانين سازمان ملل هم خوانی نداشته باشد.

 

به نقض حقوق بشر در ايران پايان دهيد،تشکل های اجتماعی و سياسی مخالف جنگ راآزاد بگذاريد

از آن جا که رژيم جمهوری اسلامی در طول حيات 27 ساله اش حقوق بشر را به طور سيستماتيک نقض کرده و از آن جا که صلح و حقوق بشر جز تفکيک ناپذير هم هستند، خواست رعايت حقوق بشر می بايستی زينت بخش دايمی جنبش صلح باشد.اکنون که کشور در خطر مداخلات نظامی خارجی قرار دارد صد در صد ضروری است که حقوق بشر رعايت گردد و همه جريانات مخالف جنگ امکان يابند که فعاليت آزاد خود را از سر گيرند.

عدم رعايت حقوق بشر نيروهای ارتجايی و جنگ طلب را تقويت کرده و امکان سازمانيابی را از نيروهای هوادار صلح صلب می کند.

 

در باره چگونگی سازمان يابی و سازمان دهی امر صلح

اکنون هزاران انجمن و تشکل در زمينه حقوق بشر، محيط زيست ،دفاع از حقوق زنان، اقليت های ملی و مذهبی، ورزشی،فرهنگی ،هنری و......... وجود دارد که همگی خود را هوادار صلح و حقوق بشر می دانند و همچنينن هزاران سايت و وب لاگ های ايترنتی وجود دارند که برای صلح و حقوق بشر و ديگر آرزو های انسانی تلاش می ورزند.

چگونه سازماندهی می تواند همکاری همه اين تشکل ها را برای صلح تحقق بخشد.

من فکر می کنم که اين تشکل ها بايد پيش قدم شده و ظيفه سازمان دهی امر صلح را به عهده گيرند. دخالت سازمان های سياسی به دليل پيچده گی های ايران و مشکلات بين سازمان ها که تا کنون از ايجاد نوع جبهه های وسيع باز مانده اند سود مند نخواهد بود. اما در عوض همبستگی سازمان های سياسی از حرکت های صلح جويانه همواره به نفع صلح بوده است.

ما بايد بدانيم که اگر جنگ عراق بدون حضور سازمان يافته جنبش هواداران صلح 8 سال به درازا کشيد، عدم حضور سازمان يافته ما در اين دور خطر حمله احتمالی آمريکا به ايران را افزايش خواهد داد و نيروهای افراطی بحران آفرين خود را به عنوان تنها آلتارناتيو به مردم تحميل خواهند کرد. پيشنهادات زير برای بحث و بر رسی خدمت خواننگان ارايه می شود

 

 

پيشنهاد اول

 

يک پيشنهاد اين می تواند اين باشد که دفتری زير نظر و مسوليت چندين تن از شخصيت های برجسته و شناخته شده در سطح ملی ايجاد شود و همه تشکل ها موجود خود را همبسته با اين دفتر کنند و کارزاری بين المللی را برای نه گفتن به جنگ وصلح سازمان دهند. اين افراد در ايران می توانند از جمله کسانی چون خانم شيرين عبادی برنده جايزه صلح نوبل ، آقای امير انتطام ، آقای ناصر زرافشان ، آقای اکبر گنجی و آقای منتظری ، علی دايی ، استاد شجريان و.... باشند .

نکته قوت اين پيشنهاد در اين است که اين شخصيت ها هم در عرصه ملی و هم در عرصه بين المللی شناخته شده اند و اغلب طيف های فکری جامعه را در بر می گيرند و اما نقطه ضعف پيشنهاد در آن است که شايد اين افراد حاضر به جمع شدن برای ايجاد چنين دفتری نباشند. منظور از اين پيشنهاد اين است که رهبران شناخته شده پا پيش گذاشته و دست به اقدامی بزنند و نام های پيشنهادی می تواند بسيار وسيع تر از اين نيز باشد.

 

پيشنهاد دوم

 

پيشنهاد دوم می تواند اين باشد که شبکه هايی از طريق همکاری انجمن های موجود در هر شهری با نام "به جنگ نه می گوييم "ايجاد شود. و اين شبکه ها از طريق اينترنت با هم در تماس قرار گيرند و در سطح ايران و جهان دست به فعاليت های مشترک برای سازمان دهی اعتراضات بر عليه آغاز هر نوع جنگی بزنند. در کار شبکه ای جرياناتی که عضو شبکه می شوند می توانند نماينده ای در اداره شبکه دشته باشند.

 

پيشنهاد سوم

 

تعدادی از روزنامه ها و روزنت ها می توانند پيش قدم شده و با همکاری يکديگر برای جلوگيری از جنگ دست به عمل بزنند. شايد اين کار در سطحی وسيع امکان پذير باشد.

 

پيشنهاد چهارم

 

واقعيت اين است که جنبش های گسترده صلح در خارج از ايران نقش بسياری در جلوگيری از ايجاد جنگ ها و يا پايان دادن به جنگ های موجود دارند. در همه اين کشور ها و خصوصا در شهرهای بزرگ نت ورک های بزرگی از مخالفين جنگ وجود دارد که اشخاص به طور فردی و يا تشکل ها به طور جمعی می توانند عضو اين شبکه ها شوند. ايرانيان می توانند به طور فعال با اين شبکه ها همکاری کنند.

مهمترين مساله در امر سازمان دهی صلح ، مستقل بودن جنبش صلح از حکومت و احزاب سياسی می باشد. گروه های سياسی می توانند با جنبش صلح اعلام همبستگی کنند اما وابستگی جنش صلح به احزاب و حکومت آن را از وسيع شدن، مردمی شدن و طرح شعارهای مستقل و واقعی برای امر صلح باز می دارد.

ضرورت نوسازی افکارمان در باره اوضاع جديد جهانی

قبل از هر چيز ضرورت دارد در باره علل جنگ ها و شرايط نو پديد آمده جهانی برداشت هايمان را نوسازی کنيم و بادرک خود ويژه گی های عصر حاضر به نکاتی ويژه ای تو داشته باشيم که در نوع بر خورد ما به مسايل جهانی و امر استقرار صلح می تواند ياری رسان باشد.

 

علل جنگ چيست و جنگ آفرينان کيانند

اين يك امر طبيعي است كه شركت هاي بزرگ اسلحه سازي به خاطر كسب منافع بيشتر و هم چنين قدرت هاي بزرگ توسعه طلب در دامن زدن به جنگ در مناطق مختلف جهان ذينفعند. اما منشاء ديگر اغلب جنگ‌ها فقر، بي عدالتي و ديكتاتوري است. جهان ما واقعا نا عادلانه است برخي كشورها پيشرفته و غني و برخي ديگر فقير و ديكتاتور زده اند. همچنين منبع ديگري براي جنگ ها پس زمينه هاي استعماري، تاريخي، فرهنگي، ايدئولژيك، ناسيوناليستي و مذهبي است. بطور مثال اينكه فقط، يك هدف براي ملت، براي مذهب و تمام بشريت وجود دارد چه بسا مصائب بزرگ و جبران ناپذيري را براي بشريت فراهم آورده است.

 

نمونه های شاخص در زمينه های فوق

جنگ صليبي،کشور گشايی و جنايات آلمان هيتلري، اعمال ضد انساني استالين، ادامه جنگ خانمانسوز ايران و عراق با توجيه صدور اسلام، اشغال و كشتار فلسطينيان، جنگ ويتنام و جنگ هند و باكستان و آخرين نمونه آن جنگ اشغالگرانه عراق از آن جمله اند. در رابطه با پس زمينه هاي استعماري «جک استرا» وزيرخارجه بريتانيا در گفت و گويی با مجله بريتانيايی نيواستيتسمن مي گويد که بسياری از مسائلی که جهان امروز با آن دست به گريبان است همچون نزاع اعراب و اسرائيل و بحران کشمير پيامد استعمارگری بريتانيا در گذشته است.

 

ويژگی بر جسته عصر حاضر

در جهان تک قطبی کنونی و پس از 11 سپتامبر 2001 ايالات متحده آمريکا با رهبری دستگاه اداری بوش با در پيش گرفتن سياست جنگ های پيش گيرانه نوع جديدی از سياست توسعه طلبانه و غلدرمنشانه را در پيش گرفته که با طرح تهديد هسته ای ديگر کشورها ابعاد خطرناکی به خود گرفته است. با اين سياست که قوانين بين المللی را به راحتی زير پا می گذارد و جهان را با هرج ومرج مواجه می سازد بايد مقابله نمود. همچنين بايد هشيار باشيم که به دام مانورهای قدرت های ديگر جهانی نيفتيم.چين و روسيه اکنون برای توسعه نفوذ خود از رژيم های ديکتاتوری حمايت به عمل می آورند روسيه به طور سيستماتيک مردم چچن را کشتار می کند و چين به طور سيستماتيک مردم تبت را سرکوب می کند.